حقوق شوهر ، همسان حقوق زن ،یا بیشتر ؟ 2

نویسنده


 

حقوق شوهر همسان حقوق زن، یا بیشتر؟
«قسمت دوم»

آیت‏اللَّه محمدمهدى شمس‏الدین‏
ترجمه: احمد حیدرى‏

آنچه گذشت‏

همان گونه که در قسمت اول توضیح داده شد، حقوق یا یک‏طرفه است یا طرفینى و غیر متلازم یا طرفینىِ متلازم. حقوق یک‏طرفه در رابطه انسان با خداوند تعالى وجود دارد زیرا خداوند به اقتضاى ربوبیت، خالقیت و رازقیت بر بندگان حقوقى دارد که بندگان در قبال آن حقوقى بر خداوند ندارند.
زن و شوهر نیز قطعاً حقوقى بر عهده یکدیگر دارند ولى بحث بر این است که آیا حقوق زن و شوهر نسبت به یکدیگر متقابل است یا ممکن است حقوقى مثلاً براى شوهر بر عهده زن ثابت باشد که در قبال آنها حقوقى براى زن در عهده شوهر نباشد. مشهور فقهاى اسلام با استناد به روایات حقوق فراوانى براى شوهر بر عهده زن ثابت مى‏دانند که در قبال آنها حقوقى براى زن بر عهده شوهر ثابت نمى‏شود. مرحوم آیت‏اللَّه شیخ «محمدمهدى شمس‏الدین» از عالمان لبنانى روایات مستند نظر فوق را به نقد سندى و دلالتى کشانده و در آخر بحث روایى نتیجه مى‏گیرد:
«از توضیحاتى که ذیل روایات دادیم - با چشم‏پوشى از ضعف سند بیشتر آنها - معلوم شد که هیچ دلالتى بر حقوق ویژه‏اى براى شوهر جز حق بهره بردن جنسى و پیامدهاى آن از جمله حق تعیین مسکن و نیز جایز نبودن خروج بدون اجازه البته اگر به حق بهره‏مندى جنسى شوهر ضربه بزند، [ندارد]. حقوق دیگرى که در روایات شمرده بود - غیر از حق آمیزش و پیامدهاى آن - حقوق ناشى از عقد زناشویى نبودند بلکه بر همه مردان و زنان رعایت آنها لازم بود مانند حرمت تصرف در مال دیگرى. بعضى از حقوق مطرح شده نیز قابل پذیرش نبودند مثل حرمت تصرف زن در اموال خود بدون اذن شوهر که حتى دلیل بر خلاف آن داریم.»
در قسمت گذشته بحث ایشان در مورد چهار روایت از روایات یازده‏گانه مطرح شد و اینک ادامه بحث:

روایت پنجم‏

روایت طولانى است که شیخ صدوق آن را نقل کرده و شیخ حر عاملى هم در وسائل‏الشیعه تحت عنوان «جملةٌ مِنْ احکام النساء» آن را ذکر کرده، در اینجا قسمت‏هایى از آن را که به بحث مربوط مى‏شود مى‏آوریم.
شیخ صدوق به نقل از احمد بن‏حسن قطان از حسن بن‏على عسکرى از محمد بن‏زکریا بصرى از جعفر بن‏محمد بن‏عماره از جابر بن‏یزید جعفى مى‏گوید:
از امام باقر علیه‏السلام شنیدم:
- جهاد زن، نیکو شوهردارى کردن است و شوهرش در بین مردم بیشترین حق را بر او دارد.
- ... زن از اموال خود براى آزاد کردن بنده و دیگر کارهاى نیک نمى‏تواند بدون اجازه شوهرش مصرف کند.
- روزه مستحبى زن بدون اجازه شوهرش جایز نیست ... همچنین حج مستحبى او.
- شفیعى نزد خداوند براى زن، بهتر از شوهرش نیست.(1)

بررسى سند

احمد بن‏حسن قطان توثیق نشده است اما شیخ صدوق در باره او گفته است: «شیخ اهل حدیث و معروف به ابى‏على‏بن‏عبد ربه و عادل است.» همچنین از بعضى رجالى‏ها توثیق او را نقل کرده و در جاى دیگر گفته: «از شیوخ بزرگ اهل حدیث است» [ولى از دیگر علماى بزرگ رجال، توثیق او نقل نشده است.]
حسن بن‏على عسکرى هم توثیق نشده است. سیدمحسن امین در «اعیان‏الشیعه» او را نام برده و امامى بودن او را بر زیدى بودنش ترجیح داده است. نیز از بعضى مصادر نقل کرده که جد سید مرتضى و سیّد رضى و صاحب کتاب «ناصریات» است.
کتاب ناصریات که شریف مرتضى (سیدمرتضى علم‏الهدى) بر آن حاشیه و تعلیقه زده، به وضوح آثار فقه زیدى را نشان مى‏دهد.
اما محمد بن‏زکریا بصرى هم توثیق نشده، شاید محمد بن‏زکریا بن‏دینار باشد که نجاشى در باره‏اش گفته: یکى از شخصیت‏هاى اصحاب ما در بصره مى‏باشد و اِخبارى و داراى علم فراوان است.
جعفر بن‏محمد بن‏عماره و پدرش نیز توثیق نشده‏اند.
اما جابر بن‏یزید جعفى توثیق شده و «کشّى» توثیق او را با سندى صحیح نقل کرده و ابن‏غضائرى هم او را ثقه شمرده، علامه حلّى روایتى از امام صادق در باره او نقل کرده که امام فرمود: «او از ما راست مى‏گوید.» [روایاتى که از ما نقل مى‏کند، راست است و دروغ به ما نمى‏بندد.]
بنابراین روایت از راویان موثقى به جز جابر برخوردار نیست و ضعیف مى‏باشد.

دلالت روایت‏

قسمت اوّل روایت حق معیّنى براى شوهر اثبات نمى‏کند بلکه مى‏توان گفت در صدد بیان این است که خوب شوهردارى کردن، حقى براى شوهر بر عهده زن نیست بلکه کار نیکویى توسط زن است.
اما اینکه در ادامه این بخش، شوهردارى بیشترین حق بر زن شمرده شده، دلالت ندارد که حق شوهر بیش از بهره‏مندى جنسى، نیز حق تعیین مسکن مى‏باشد [اگر آن را جدا از حق استمتاع بدانیم‏].
قسمت دوم روایت قابل پذیرش نمى‏باشد زیرا با سنت قطعى و اجماع فقهاى اسلام مخالف است [سنت قطعى و اجماع بر جایز بودن تصرف زن در اموال خود بدون اذن شوهر دلالت دارد.]
دو روایت دیگر به همین مضمون [جایز نبودن تصرفات مالى زن بدون اذن شوهر ]داریم که عبارتند از:
روایت اوّل: کلینى از محمد بن‏یحیى از احمد بن‏محمد از ابن‏محبوب از عبداللَّه بن‏سنان از امام صادق علیه‏السلام:
«لیس للمرأة أمر مع زوجها فى عتق و لا صدقة و لا تدبیر و لا هبة و لا نذر فى مالها إلا بإذن زوجها إلا فى زکاة أو برّ والدیها أو صلة قرابتها؛(2)

زن حق آزاد کردن بنده، صدقه دادن، بنده‏اش را بعد از مرگ خود آزاد اعلام کردن، هبه دادن و نذر کردن از مال خودش بدون اجازه شوهرش را ندارد؛ فقط دادن زکات واجب یا تصرف براى احسان به پدر و مادر یا صله رحم، براى او بدون اجازه شوهر جایز است.»
بررسى سند روایت‏
محمد بن‏یحیى عطّار (ابوجعفر قمى) را شیخ و علامه توثیق کرده‏اند.
احمد بن‏محمد هم [همان گونه که گذشت‏] یا احمد بن‏محمد بن‏عیسى اشعرى است یا احمد بن‏محمد بن‏خالد برقى. هر کدام باشد ثقه است.
ابن‏محبوب یعنى حسن بن‏محبوب سرّاد هم مورد توثیق شیخ قرار گرفته، نجاشى در موردش گفته است: عموم علماى شیعه اتفاق دارند حدیثى که با سند صحیح تا ابن‏محبوب نقل شده باشد، حتماً صحیح است. ابن‏ادریس و علامه هم او را ثقه شمرده‏اند.
عبداللَّه بن‏سنان نیز مورد توثیق نجاشى، شیخ و علامه واقع شده و «کشّى» در باره او گفته است: از ثقات و اصحاب مورد اطمینان امام صادق(ع) بود.
بنابراین روایت فوق «صحیح» است و در سند آن ایرادى نیست.
روایت دوم: شیخ طوسى با سندش از حسین بن‏سعید از ابن‏ابى‏عمیر از جمیل بن‏دراج به نقل از بعضى اصحاب ما از معصوم در باره زنى سؤال کرد که از مال خویش بدون اجازه شوهر مى‏بخشد، آیا حق دارد؟ امام(ع) فرمود: چنین حقى ندارد.(3)

بررسى سند روایت‏

سند روایت [تا جمیل ]صحیح است ولى در نهایت مرسله و مضمره است [یعنى جمیل بن‏دراج از شخصى نامعیّن (عن بعض اصحابنا) نقل کرده و معلوم نیست از کدام امام(ع) نیز نقل کرده است.]

بررسى دلالت دو روایت‏

هر دو روایت ظهور ابتدایى در عدم مشروعیت تصرفات مالى زن در مال خود بدون اجازه شوهرش را دارد. عدم مشروعیت تکلیفى، همان حرمت است. البته ممکن است آن را حکم وضعى هم بدانیم یعنى با هبه او شخص که بخشوده را گرفته، مالک نمى‏شود و هبه یا دیگر تصرفاتش اثر ندارد گرچه مرتکب حرام نشده است.
بنابراین ظهور ابتدایى دو روایت آن است که عقد زوجیت، گستره اختیار و تسلط زن بر اموال خود را به سود مرد تنگ مى‏کند زیرا او پیش از ازدواج حق هر گونه تصرف در مالش را داشت ولى با ازدواج و در پى عقد زناشویى این حق محدود مى‏شود و در بسیارى از تصرفات به اجازه شوهر نیازمند است.
اما احتمال قوى مى‏دهیم مراد از روایت این ظهور ابتدایى نیست بلکه قسمت «لیس للمرأة أمر مع زوجها فى عتق و لا صدقة و لا تدبیر و لا هبة» از بخش «و لا نذر فى مالها إلا باذن زوجها» جدا است و معناى روایت این مى‏باشد: زن حق ندارد با شوهرش در تصرفاتى که در مال خود مى‏کند، مخالفت نماید زیرا اموال شوهر به او مربوط است؛ مى‏تواند بنده‏اش را آزاد کند، صدقه بدهد، بنده‏اش را بعد از مرگ خود آزاد اعلام کند، از اموالش به دیگران ببخشد و زوجه و همسر حق دخالت و جلوگیرى و مخالفت ندارد. این نهى بدان جهت گفته شده که بعضى از همسران به خاطر اینکه مال شوهر را براى خود و فرزندان‏شان حفظ کنند، با تصرفات او در اموالش مخالفت مى‏کنند، مبادا اموال کم گردد و بهره‏ورى آنان کاهش یابد.
اما زوجه حق همه گونه تصرفات در مال خود را دارد جز نذر که بدون اجازه شوهر صحیح نیست زیرا چه بسا زن براى کار غیر مشروع یا غیر لازمى نذر کند و مال خود را ضایع گرداند.
این معنایى بود که از روایت به نظرمان رسید ولى حتى اگر این روایت و روایت دوم و روایت‏هاى مانند آن به ظهور ابتدایى معنا شوند، چاره نداریم که آنها را به گونه‏اى توجیه کنیم یا از آنها دست بکشیم زیرا این ظهور قطعاً با سنت قطعى و اجماع مخالف است [و هنگام تعارض و ناهمگونى باید به معنایى که ارجح و رساتر است عمل کرد که سنت قطعى و اجماع مى‏باشد] از این‏رو مشهور فقها با این فرض که امام در مقام بیان حکم شرعى بوده، منع را بر کراهت حمل کرده‏اند؛ ولى این معنا مورد تأمل است زیرا اگر براى شوهر ولایتى فرض کردیم، در موارد ولایت حق امر و نهى دارد و امر و نهى او الزامى است [یعنى امر او باید انجام شود و نهى او باید ترک گردد]. الزام با کراهت که مى‏توان آن را انجام داد، همخوانى ندارد.
بعید نیست بگوییم: امام در این دو روایت در صدد بیان حکم شرعى نیست، بلکه ایشان در صدد حل مشکل موردى است و در حالتى خاص این راهکار را ارائه داده، قرائن دلالت‏کننده بر چنین مورد خاص (در اثر سهل‏انگارى یا فراموشکارى راویان یا بُریدگى روایات که مرسوم بوده) به دست ما نرسیده، روایات ناظر به فرض خاصى است و عمومیت و اطلاق ندارند و به اصطلاح فقهى «قضیة فى واقعةٍ» هستند.
مى‏توان این مورد را رهنمود دادن عام بدانیم که امام براى تحکیم روابط زناشویى به همسران رهنمود مى‏دهد در تصرفات مالى با اجازه گرفتن از همسران خود، محبت و علاقه زناشویى را عمق دهند و ژرفا بخشند. [بنابراین سنت قطعى و اجماع فقهاى اسلام بر آن است که زن حق هر گونه تصرف در مال خود را دارد جز در نذر که بدون اجازه شوهر منعقد نمى‏گردد و صحیح نیست‏].
اما فقره سوم روایت صدوق [روایت پنجم‏]، اینکه زن حق روزه و حج مستحبى بدون اذن شوهر را نداشته باشد، نمى‏توان پذیرفت و بدان پاى‏بند شد مگر در حدودى که با حق تمتع و بهره‏گیرى جنسى مرد تنافى و ناهمگونى داشته باشد اما اگر بین این دو تزاحمى نباشد، هیچ دلیلى بر مشروط بودن روزه و حج مستحبى زن بدون اذن شوهر نداریم.
اما قسمت چهارم را با اطلاق و کلیت آن نمى‏توان پذیرفت [که براى زن هیچ شفیعى نزد خدا سودمندتر از رضایت شوهر نباشد ]زیرا براى اینکه کسى شفیع نزد خدا باشد، باید رضایت شفیع در امر حق باشد اما اگر شوهر براى راضى شدن تقاضاى باطل و گناهى داشته باشد و زن با انجام باطل و گناه شوهر را راضى کند، قطعاً چنین رضایتى نه تنها به درد شفاعت نمى‏خورد بلکه زن مستحق کیفر مى‏گردد اما اگر با انجام کارهاى صحیح و مطابق حق، رضایت شوهر را به دست آورد، به خاطر انجام اعمال خیر سزاوار شفاعت شافعان معصوم علیهم‏السلام مى‏شود که قطعاً شفاعت آنان از شفاعت شوهر سودمندتر و مفیدتر است.
علاوه بر این رضایت شوهر به تنهایى براى شفیع بودن کافى نیست بلکه باید شوهر، گناهکار و معصیتکار نباشد تا استحقاق شفاعت کردن را پیدا کند.

روایت ششم‏

حسن بن‏على بن‏شعبه حرّانى از رسول خدا(ص) نقل مى‏کند که حضرت در خطبه [حج وداع‏] فرمود:
زنان‏تان بر شما حقى دارند و شما بر آنان حقى دارید. حق شما بر آنان این است که کسى را در بستر شما وارد نکنند [با کسى رابطه نامشروع نداشته باشند] و افرادى را که خوش ندارید جز با اجازه شما به خانه راه ندهند و مرتکب فحشا نگردند ... .(4)
این روایت مرسله است و سند و راویان آن شناخته شده نیستند [که ضعف روایت است.]

معناى روایت‏

این روایت ناظر به کارهایى است که زن نباید انجام دهد و حقوق شوهر را نمى‏شمارد. آنچه در ضمن روایت به عنوان حقوق شوهر آمده، از کارهاى حرام بر هر زن و مرد است که ارتباطى با عقد زناشویى ندارند.
خلاصه، این روایت براى شوهر به عنوان شوهر بودن و به اقتضاى عقد زناشویى از حقى سخن نمى‏گوید.

روایت هفتم‏

کلینى از عده‏اى از مشایخ خود(5) از احمد بن‏محمد از ابن‏محبوب از مالک بن‏عطیه از محمد بن‏مسلم از امام باقر(ع):
زنى خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: اى رسول خدا، حق مرد بر زن چیست؟ حضرت فرمود: مطیع او باشد و نافرمانى نکند و از خانه‏اش جز با اجازه او صدقه ندهد، نیز روزه مستحبى نگیرد مگر با اجازه او و هر گاه تقاضاى جنسى داشت خوددارى نورزد حتى اگر بر کجاوه شتر سوار باشد، همچنین از خانه‏اش جز به اجازه شوهر خارج نگردد که اگر بدون اجازه بیرون رود، ملائکه آسمان‏ها و زمین و ملائکه غضب و رحمت تا زمان بازگشت او را لعن کنند.
زن پرسید: اى رسول خدا، چه کسى از مردم بیشترین حق را بر عهده مرد دارد؟ حضرت فرمود: پدرش.
زن ادامه داد: چه کسى از مردم بیشترین حق را بر عهده زن دارد؟ حضرت فرمود: شوهرش.
زن عرض کرد: آیا حق من بر شوهرم مثل حق او بر من نیست؟ حضرت فرمود: نه و حتى به نسبت یک به صد هم نیست.(6)

سنجش سندى‏

عده‏اى که کلینى از آنان روایت مى‏کند، همگى ثقه هستند.
احمد بن‏محمد، یا احمد بن‏محمد بن‏عیسى اشعرى است یا احمد بن‏محمد بن‏خالد برقى که هر دو ثقه مى‏باشند. ابن‏محبوب (حسن بن‏محبوب سرّاد) هم ثقه است.
مالک بن‏عطیه احمسى را هم نجاشى و علامه توثیق کرده‏اند.
محمد بن‏مسلم (بن‏رباح) اوقص صحاب به گفته نجاشى از موثق‏ترین مردم بوده و علامه هم او را توثیق کرده، بنابراین روایت از نظر سند صحیح است.

معناى روایت‏

1- اینکه فرمود: «مطیع شوهرش باشد و از نافرمانى او خوددارى ورزد»، به صورت مطلق پذیرفتنى نیست و باید مقید گردد به مواردى که اطاعت از شوهر مصداق پیروى از حق و سرپیچى از او مصداق نافرمانى در برابر حق باشد زیرا معلوم است عقد زوجیت، ولایت مطلق براى شوهر بر زن ثابت نمى‏کند.
2- «از خانه شوهرش بدون اجازه او چیزى صدقه ندهد»، «حرام بودن تصرف در مال دیگرى بدون اجازه او» را مى‏رساند و ارتباطى با اصل زناشویى ندارد.
3- «بدون اجازه شوهر روزه مستحبى نگیرد» زمانى است که روزه مستحبى با حق بهره بردن جنسى مرد منافات داشته باشد اما اگر بدانیم هیچ ضررى بدان وارد نمى‏سازد، دلیلى بر ممنوع بودن روزه مستحبى بدون اذن شوهر نداریم.
4- «از اجابت تقاضاى جنسى شوهر حتى اگر بر کجاوه شتر باشد دریغ نورزد»، تأکیدى بر حق آمیزش است که از عقد ناشى شده و بالاترین حقوق شوهر مى‏باشد و چیزى افزون بر آن نیست.
5 - «بدون اجازه شوهر از منزلش خارج نشود»، نیز تأکید بر حق هم‏مسکنى با شوهر است. این حق از مقدمات و پیامد «حق تمتّع جنسى» است و در حد ارتباط با آن مى‏باشد و مطلق نیست.
6- قسمت «بیشترین حق را بر عهده مرد پدرش دارد و بیشترین حق بر عهده زن را شویش»، با این اطلاق و عمومیت پذیرفتنى نیست زیرا در شرع اسلام ثابت شده که مادر بیشترین حق را دارد و در این مورد بین زن و مرد تفاوت نیست. بر هر مرد و زنى، مادر بیشترین حق را دارد؛ عقد زناشویى ارتباطى حقیقى بین زن و شوهر برقرار مى‏کند ولى ارتباطهاى حقیقى پیشین را بى‏اثر نمى‏سازد، بنابراین گستردگى حق شوهر بر زن نسبى است، نه مطلق و فوق همه حقوق [حتى بزرگ‏تر از حق مادر].

روایت هشتم‏

کلینى به نقل از عده‏اى از اصحاب از احمد از جامورانى از ابن‏ابى‏حمزه از عمرو بن‏جبیر عزرمى از امام صادق علیه‏السلام:
زنى خدمت رسول خدا رسید و عرض کرد: اى پیامبر خدا، حق شوهر بر همسر چیست؟ فرمود: حقوق او بسیار است. زن عرض کرد: به مقدارى از آن مرا آگاه کن! حضرت فرمود: حق ندارد بدون اجازه شوهرش روزه مستحبى بگیرد و بدون اجازه او خانه را ترک کند. بر او لازم است به بهترین عطر خود را خوشبو گرداند و بهترین لباس‏هایش را بپوشد، نیز زیباترین زینت‏هایش را داشته باشد و خود را صبح و شام بر شوهر عرضه کند. حقوق شوهر بیش از این است.(7)

ارزیابى سند

کسانى که کلینى از آنان روایت مى‏کند، همگى ثقه هستند.
احمد همان اشعرى یا برقى است که در هر دو احتمال ثقه است.
جامورانى همان محمد بن‏احمد ابوعبداللَّه رازى است که توثیق نشده است.
ابن‏ابى‏حمزه یعنى حسن بن‏على بن‏ابى‏حمزه معروف به بطائنى از واقفیه است و توثیق نشده، عمرو بن‏جبیر عزرمى امامى است ولى مجهول مى‏باشد.
بنابراین روایت از لحاظ سند ضعیف است.
اما فقرات حدیث همگى به حق تمتع و مقدمات زمانى و مکانى و شکلى آن برمى‏گردد و حقى اضافه بر آن براى شوهر ثابت نمى‏کند.

روایت نهم‏

کلینى از ابن‏ابى‏حمزه از ابى‏المغراء از ابى‏بصیر از امام صادق علیه‏السلام:
زنى خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: حق شوهر بر همسر چیست؟ فرمود: اینکه تقاضاى جنسى او را اجابت کند حتى اگر در هودج بر پشت شتر است، نیز از خانه شوهرش بدون اجازه او چیزى نبخشد که اگر چنین کند گناهش بر گردن زن و ثوابش براى مرد است، همچنین شب را در حالى که شوهرش از وى خشمگین است به صبح نیاورد. زن سؤال کرد: حتى اگر بناحق خشمگین باشد؟ حضرت فرمود: آرى.(8)
ارزیابى سند
ابن‏ابى‏حمزه واقفى است و توثیق نشده، ابوالمغرا (المعزا) یعنى حمید بن‏مثنى ابوالمعزا صیرفى، نجاشى او را با تأکید توثیق کرده است، نیز شیخ و صدوق و علامه.
ابوبصیر، ظاهراً یا یحیى بن‏قاسم اسدى است که نجاشى او را توثیق کرده و «کشّى» بنا بر قول بعضى، از اصحاب اجماع شمرده است. علامه هم گفته: نظر من عمل به روایت اوست. ممکن است لیث بن‏بخترى باشد که کشّى گفته: از کسانى است که علماى شیعه بر تصدیق روایات او اجماع دارند. علامه هم گفته: اعتماد من بر قبول روایت اوست.

ارزیابى بخش‏هاى حدیث‏

1- «اینکه تقاضاى جنسى همسرش را اجابت کند» اشاره به حق بهره بردن جنسى است که به اقتضاى عقد زناشویى براى مرد ثابت مى‏گردد.
2- «از خانه همسرش بدون اجازه او چیزى نبخشد» حکم شرع است مبنى بر منع تصرف در مال غیر. این حکم ارتباطى با عقد زناشویى و اختصاص به زن و شوهر ندارد.
3- «در حالى که همسرش بر او خشمگین است، شب را به صبح نیاورد» با این کلیت و عمومیت پذیرفته نیست بخصوص اگر خشم زوج ظالمانه و ناشى از ستمگرى باشد.
بنابراین حداکثر روایت دلالت دارد که پسندیده است زن در پى رضایت شوهرش باشد ولى دلالت بر حرمت سپرى کردن شب در حالى که شوهر بر وى خشمناک است یا بر وجوب طلب رضایت وى ندارد. روایت یازدهم (که خواهد آمد) قرینه است بر اینکه حدیث بالا حداکثر بر استحباب طلب رضایت دلالت دارد.

روایت دهم‏

على بن‏جعفر از برادرش امام کاظم(ع) سؤال کرد:
آیا زن حق دارد بدون اجازه شویش منزل را ترک کند؟ فرمود: نه.
پرسید: آیا زن حق دارد بدون اذن شویش روزه بگیرد؟ فرمود: ایراد ندارد.(9)
روایت حسین بن‏زید از امام صادق(ع) همین معنا را در باب بیرون رفتن زن از خانه بدون اجازه شوهر دارد.(10)
على بن‏جعفر الصادق(ع) ثقه است و شیخ و علامه بر ثقه بودن او تصریح کرده‏اند.

ارزیابى معناى حدیث‏

1- قسمت «آیا زن حق دارد بدون اجازه شوهر خانه را ترک کند» مربوط به حق هم‏مسکنى زن با شوهر است که از فروع حق بهره بردن جنسى است یا حق مستقلى مى‏باشد.
2- قسمت «آیا حق دارد بدون اجازه شوهر روزه بگیرد» ناظر به روزه رمضان نیست چون به اذن شوهر در روزه رمضان نیازى نیست، بنابراین روایت یا مطلق است و شامل روزه مستحبى و روزه‏هاى واجب به سبب نذر و عهد و قسم است یا چنین اطلاقى ندارد [و فقط شامل روزه‏هاى واجب، نذر، عهد و قسم مى‏باشد]. اگر روایت را مطلق و شامل روزه‏هاى مستحب بگیریم قطعاً این اطلاق [جواز کلى روزه مستحبى ]با روایاتى که روزه مستحبى را در صورت مزاحم بودن با حق همخوابگى مرد جز با اجازه وى منع مى‏کرد، قید مى‏خورد [یعنى روزه مستحبى در جایى که با حق آمیزش مرد مزاحمت نداشته باشد، مانعى ندارد. ]همچنان که کارهاى دیگرى را که مزاحم حق بهره‏مندى جنسى مرد باشد، بدون اجازه او نمى‏تواند انجام دهد.

روایت یازدهم‏

کلینى از محمد بن‏یحیى از احمد بن‏محمد از على بن‏حکم از محمد بن‏ابى‏الفضیل از سعد بن‏ابى‏عمرو (سعد بن‏عمر) جلاب گفت:
امام صادق(ع) فرمود:
هر زنى که شوهرش در امر حقى بر او خشم گرفت و در این حال شب را به صبح آورد، خداوند نماز او را نمى‏پذیرد تا زمانى که شویش از وى راضى گردد. هر زنى که براى غیر همسر خود را خوشبو گرداند تا زمانى که - مانند غسل جنابت - با شستن بدن، بوى خوش را از بین نبرده، نمازش مقبول درگاه خدا نمى‏شود.(11)
روایات دیگرى هم در زمینه خشم شوهر به این مضمون وجود دارد از جمله:
روایت کلینى از حسین بن‏منذر و روایت على بن‏جعفر که هر دو در همان آدرس فوق در کافى و وسائل آمده است.
در زمینه خوشبو کردن زن براى غیر شوهر هم روایت ولید بن‏صبیح از امام صادق(ع) و روایت ابن‏بکى(12) و روایت حسین بن‏زید از امام صادق(ع) مشاهده مى‏شود.(13)

سند روایت یازدهم‏

ثقه بودن محمد بن‏یحیى چند بار ذکر شده، احمد بن‏محمد همان ابن‏عیسى است و یا برقى که هر دو ثقه مى‏باشند (و بارها پیش از این تذکر داده شد). على بن‏حکم کوفى مشترک است بین یک ثقه و دیگرى. در اینجا به قرینه اینکه احمد بن‏محمد بن‏عیسى از او روایت کرده، معلوم مى‏شود فرد ثقه منظور مى‏باشد. مقدس اردبیلى و فرزند شهید ثانى این قرینه را ذکر کرده‏اند.
محمد بن‏فضیل نیز بین ابن‏غزوان ضبى و ابن‏کثیر ازدى مشترک است که اوّلى ثقه و دومى ضعیف مى‏باشد. سعد بن‏عمرو جلاب نیز نه توثیق شده و نه مدح اما از جمله کسانى است که ابن‏ابى‏عمیر از آنان روایت کرده است.

ارزیابى دلالت حدیث‏

1- عبارت «شب کند در حالى که شویش از او ناراضى است به خاطر امرى حق»، ناظر به حقوق زناشویى نیست زیرا آزار مؤمن حرام است و درخواست رضایت از او واجب. اخبار فراوانى در این زمینه وارد شده است.
2- عبارت «براى غیر همسرش خود را خوشبو کند» ناظر بر خوشبو کردن خود براى زنان دیگر نیست زیرا این کار بدون شک جایز است پس قطعاً خوشبو کردن خود براى مردان نامحرم منظور است، که اقدامى فتنه‏گرانه است و بر هر زنى حرام مى‏باشد، چه شوهر داشته باشد یا نداشته باشد.

پى‏نوشتها: -
1) خصال، ص‏585، حدیث 12؛ وسائل‏الشیعه، ج‏20، ص‏222 - 220، حدیث 1101. «جهاد المرأة حسن التبعّل و أعظم الناس حقاً علیها زوجها ... و لا یجوز للمرأة فى مالها عتق و لا برّ إلّا بإذن زوجها و لا یجوز لها أنْ تصوم تطوّعاً إلا بإذن زوجها ... و لا یجوز أنْ تحجّ تطوعاً إلا بإذن زوجها ... و لا شفیع للمرأة انجح عند ربها مِنْ رضا زوجها».
2) کافى، ج‏5، ص‏514، حدیث 4؛ وسائل‏الشیعه، ج‏21، ص‏516، حدیث 1.
3) التهذیب، ج‏7، ص‏462، حدیث 1852؛ وسائل‏الشیعه، ج‏21، ص‏516، حدیث 2. «فى المرأة تهب مِنْ مالها شیئاً بغیر إذن زوجها؟ قال(ع) لیس لها.»
4) تحف‏العقول، ص‏24؛ وسائل‏الشیعه، ج‏21، ص‏517، حدیث 2. «إنّ لنسائکم علیکم حقاً و لکم علیهن حقّاً حقکم علیهن أنْ لا یوطئن أحداً فرشکم و لا یدخلن بیوتکم أحداً تکرهونه إلا بإذنکم و أنْ لا یأتین بفاحشةٍ».
5) نام این مشایخ را ایشان ذکر کرده و براى تکرار نشدن در بسیارى از روایات با عبارت «عدة من اصحابنا» بدانان اشاره مى‏کند.
6) کافى، ج‏5، ص‏506، حدیث 1؛ وسائل‏الشیعه، ج‏20، مقدمات النکاح، باب 79، حدیث 1. «قالتْ ما حق الزوج على المرأة؟ قال(ص) لها: أنْ تطیعه و لا تعصیه و لا تصدق مِنْ بیته إلا بإذنه و لا تصوم تطوّعاً إلا بإذنه و إنْ خرجتْ بغیر إذنه لعنتْها ملائکةُ السماء و ملائکة الْأرض و ملائکة الغضب و ملائکة الرحمة حتى ترجع إلى بیتها. قالتْ: یا رسول اللَّه، مَن أعظم الناس حقاً على الرجل؟ قال: والده. فقالتْ: یا رسول اللَّه، مَنْ أعظم الناس حقاً على المرأة؟ قال(ص): زوجها. قالتْ: فما لى علیه مِن الحق مثل ما له علىّ؟ قال(ص): لا، و لا مِنْ کل مأةٍ واحدة.
7) کافى، ج‏5، ص‏508، حدیث 8.
«فقال(ص): أکثر مِنْ ذلک. قالتْ: فخبّرنى عن شى‏ءٍ منه قال(ص): لیس لها أنْ تصوم إلا بإذنه (یعنى تطوّعاً) و لا تخرج مِنْ بیتها إلّا بإذنه و علیها أنْ تطیب نفسها بأطیب طیبها و تلبس أحسن ثیابها و تزیّن بأحسن زینتها و تعرض نفسها علیه غدوة و عشیة و أکثر مِنْ ذلک حقوقه علیها.»
8) کافى، ج‏5، ص‏508، حدیث 9. «أنْ تجیبه الى حاجته و إنْ کانتْ على قتب و لا تعطى شیئاً إلّا بإذنه فإنْ فعلتْ فعلیها الوزر و له الْأجر و لا تبیت لیلة و هو علیها ساخط. قالتْ: یا رسول‏اللَّه، و إنْ کان ظالماً؟ قال(ص): نعم.»
9) مسائل على بن‏جعفر، ص‏179، حدیث 333. «سألتُه عن المرأة الها أنْ تخرج بغیر إذن زوجها؟ قال(ع): لا. و سألتُه عن المرأة ألها أنْ تصوم بغیر إذن زوجها؟ قال(ع): لا بأس.»
10) من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص‏263، حدیث 821.
11) کافى، ج‏5، ص‏507، حدیث 2؛ وسائل‏الشیعه، ج‏20، ص‏160، حدیث یک. «أیّما امرأة باتتْ و زوجها ساخطٌ علیها فى حق، لم تقبل منها صلاة حتى یرضى عنها و أیّما امرأة تطیّبت لغیر زوجها لم یقبل اللَّه منها صلاة حتى تغتسل من طیبها کغسلها مِنْ جنابتها.»
12) کافى، همان، حدیث 5؛ وسائل‏الشیعه، همان، حدیث 2.
13) من لا یحضره الفقیه، وسایل‏الشیعه، ج‏20، ص‏162 - 161، حدیث 6.