نویسنده

 

خانواده، جوان و خوش‏بینى‏

احمد لقمانى‏

آینه اندیشه انسان‏

«خوش‏بینى» یا «حُسن نظر» ره‏آورد نوع نگاه ما به هستى و پدیده‏هاى پیرامون آن است و در حقیقت آینه‏اى است که در آن شیوه بینش و نگرش ما به آفرینش و آفریده‏هاى الهى دیده مى‏شود، زیرا زندگى انسان مجموعه‏اى زیبا یا زشت از اندیشه‏ها و انگیزه‏هاى روزانه اوست.
باورى چنین شایسته و بایسته، صاحب‏نظران برجسته جهان را بر آن داشته که نوع دیدگاه یا رویکرد افراد را به زندگى، بنیان «خوش‏بینى» یا «بدبینى» آنان تلقى کنند و به دوستان خویش توصیه نمایند که:
مهم‏ترین قدم جهت تحقق خواسته‏هایتان در زندگى آن است که نخست بدانید «چه» مى‏خواهید.(1)
کسانى که «چرا»ى زندگى را یافته‏اند، با هر «چگونگى» آن، خواهند ساخت.(2)
تنها نشانه زندگى [کردن‏]، رشد کردن است، [پس‏] از آن نترس که زندگى‏ات پایان پذیرد، از آن بترس که هرگز آغاز نشود.(3)

اینان براى درک و دریافت درست پدیده‏ها و رخدادها و نگاه شیرین و دلنشین به یکایک آنها، پیشنهادهایى اینچنین مطرح مى‏کنند تا زمینه‏هاى خوش‏بینى در رواق وجودشان شکل پذیرد و حقایق هستى به گونه‏اى کامل و جامع دیده شود:
«عادت کن همیشه شى‏ء زیبایى جلوى چشمان خود داشته باشى، حتى اگر یک شاخه گل مینا در شیشه [خالى‏] مربا باشد.»(4)
و در پى این سخن، باورى چنین یافته‏اند که:
«بزرگ‏ترین کشف یک نسل، کشف این نکته است که آدمى مى‏تواند با دگرگون کردن شیوه اندیشه خویش، زندگى خود را دگرگون سازد، [پس‏] خودتان را تغییر دهید تا زندگى‏تان تغییر کند ... .(5)
دنیا با انسان معامله متقابل مى‏کند، اگر بخندید بر روى شما مى‏خندد و اگر چین بر ابرو اندازید، او هم مقابل شما ابرو در هم مى‏کشد. اگر مهربان و صمیمى باشید، در اطراف خود مردمى را مى‏بینید که همه شما را دوست مى‏دارند و درِ گنجینه دل‏ها را به رویتان باز مى‏کنند.»(6)

«خوش‏بینى»، خواسته‏اى خدایى و اندیشه‏اى آسمانى‏

پیشوایان پاک‏اندیش ما با گستره‏اى برتر از شادى‏ها و خوشى‏هاى امروز زندگى، اندیشه‏اى ابدى و جاودانى نسبت به خوش‏بینى داشته‏اند، از این‏رو افزون بر «جلوه‏هاى کوششى» به «جنبه‏هاى جوششى» آن نیز توجه نموده‏اند و در دعاها و درخواست‏هاى خود از خداوند مطرح ساخته‏اند.
نخست حُسن نظر یا نگاه زیبا و خوش‏بینى به پدیده‏ها را تحفه‏اى طلایى و نعمتى ناب از سوى پروردگار متعال دانسته مى‏فرمایند:
«اذا اراد اللَّه بقوم خیرا فقّههم فى دینهم فوقّر صغیرُهُم کبیرَهم و زیَّن فیهم حُسْنَ النظر فى تدبیر معاشهم ...؛(7)
آن هنگام که خداوند تمامى خیرها و خوبى‏ها را براى قومى اراده نماید، آنان را اندیشمند در دین مى‏گرداند، پس خردسالان آنها، بزرگسالان‏شان را احترام مى‏کنند و [دیگر آنکه ]نگاه درست و سنجیده یا خوش‏بینى در اداره زندگى و احتیاجات روزمره را نزد آنان زیبا مى‏سازد [تا به دنبال کسب آن برآیند.]»
در پى این سخن آسمانى، درخواست خوش‏بینى از پروردگار پرمهر مى‏نمایند و به پیشگاه حضرت حق عرض مى‏کنند: «اللهم ارحمنى بترک المعاصى ابداً ما ابقیتنى و ارحمنى من ان اتکلّف ما لا یعنینى و ارزقنى حُسنَ النَّظَر فى ما یُرضیک عنّى؛(8) پروردگارا! با لطف و رحمت خویش مرا تا زمانى که زنده‏ام موفق به ترک گناهان بگردان و رحم کن بر من از اینکه مجبور به انجام عملى شوم که قصد آن را نداشته باشم و روزى‏ام گردان حُسن نظر و دید و دیده درست در آنچه از من راضى باشى و راضى گردى.»
ارزش این ره‏آورد الهى براى امروز و فرداى زندگى آنجا خود را بهتر و بیشتر نشان مى‏دهد که سرسلسله رسولان هستى، حضرت محمد(ص) در کنار تقوا و پرهیزکارى، پیروان خود را به خوش‏بینى توصیه نموده، مى‏فرماید: «اِنّى اوصیکم بتقوى اللَّهُ و حسن النظر لانفسکم؛(9) همانا من شما را به تقوا و پارسایى توصیه مى‏کنم و به حسن نظر و خوش‏بینى نسبت به خویشتن سفارش مى‏نمایم.» و امام على بن‏الحسین(ع) نیز در زبور آل‏محمد، صحیفه سجادیه از پیشگاه پاک و تابناک الهى چنین درخواستى مى‏نماید: «فصلّ على محمد و آله ... و اَنِلْنى حسن النظر فیما شکوتُ؛(10)[ پروردگارا! ]پس درود فرست بر محمد و آل او و نائل گردان مرا به حسن نظر و نگاه زیبا و نیکو نسبت به آنچه در باره آن گلایه و شکایت دارم.»
رتبه حُسن از غرور عشق ظاهر مى‏شود
باغبان نازى اگر دارد، ز بالاى گل است(11)
حُسن و عشق، از اتحاد آینه روى هم‏اند
غنچه تا نگشود لب، منقار بلبل وا نشد(12)

تغییر نگرش‏هاى نسل جوان؛ ریشه‏ها و شیوه‏ها

وظیفه والاى اطرافیان نسل جوان در تغییر جهت سمت و سوى عقربه نگاه نسل نو از بدبینى به روشن‏بینى نیازمند گام‏هایى بنیادین و اساسى است که افزون بر سوز و سواد، سلیقه نیز مى‏طلبد. با هم این اصول را مرور مى‏کنیم:
1- توجه بخشیدن به موضوع شناخت و ارزش شناخت‏
«اندیشه» انسان‏ها، بنیان «انگیزه» آنهاست و زمینه‏ساز اراده، تصمیم و انجام خواسته‏هاى افراد مى‏شود. آنگاه که بینش هر یک از ما با تنظیم و تدوین درست و دقیق به «خود»، «خلقت» و «خداوند» در جایگاه اصلى خویش قرار گیرد، ره‏آورد آن حُسن نگاه و خوش‏بینى براى همگان به ویژه نسل نوجوان و جوان خواهد بود. از این‏رو «شناخت» یا شناسایى راستین، گام نخست رشد و پیشرفت است که همراه آن «معرفت و آگاهى» و «محبت و عشق‏ورزى»، «اراده و تصمیم» و سرانجام «حرکت»، «سرعت» و «سبقت» پدید مى‏آید، پدیده‏اى مبارک که اوج اقدام و انجام امور شایسته در زندگى خواهد بود، زیرا جایگاه انسان را در جهان هستى نمایان مى‏سازد و راهى مهرآفرین و سعادت‏افروز فراروى افراد مى‏گشاید، مسیرى سبز و زیبا که در آن حقایق هستى با نگاهى عمیق و دقیق پدیدار مى‏شود و بهترین پدران و مادران، مربیان و مبلّغان بصیر و بینا، نسل جوان و نوجوان را با شور و اشتیاقى روزافزون به سوى این نقطه نورانى هدایت مى‏نمایند.
پیشوایان روشن‏اندیش ما با توجه به روشناى آفتاب عصمت، پیروان الگوپذیر خویش را به این مهم فرا خوانده‏اند و در فرازهاى فروزان سخنان خویش چنین فرموده‏اند:
خداوند رحمت کند کسى را که معرفت یابد: از کجا آمده است؟ در کجا هست؟ به کجا مى‏رود؟(13)
تمامى برکات و حسنات در این [حقیقت والا] است که فرد خویشتن را بشناسد و نسبت به مقام و موقعیت خود، آگاهى و هوشیارى یابد.(14)
آن کس که خود را شناخت، به درستى که به بلنداى دانش و دانایى و معرفت و بینایى پرواز کرده است.(15)
کسى که خود را شناخت و از ارزش و عظمت خویش آگاهى یافت، همانا پروردگار خود را شناخته است.(16)
درود الهى بر آن کس باد که قدر و مقام خویش را درک کند و با این شناخت از مرز و محدوده خود تجاوز نکند.(17)
ره‏آورد این شناخت و معرفت، «فهم» است یعنى درک و دریافت درست و انجام سنجیده پندار، رفتار و گفتار. نعمتى ناب و خجسته که برخى از صاحب‏نظران نامى جهان نسبت به آن بر این باورند:
«فهمیدن، همیشه بهتر از آموختن است، کارى که فقط انسان‏هاى بزرگ به انجام آن موفق مى‏شوند.»(18)
این امتیاز والا، موفقیتى است بى‏نظیر که مرز تفاوت انسان با سایر موجودات است و باعث تشخیص «عوام» از «خواص» مى‏شود، بدون تأثیر یا دخالت مقام و موقعیت، سواد و شهرت و یا دارایى و ثروت!
مرغ لاهوتى! چه محبوس طبیعت مانده‏اى؟!
شاهباز قدسى و بر جیفه‏اى مایل چرا؟!
گنج اسرارى! اگر از خود تهى شد کیسه‏ات‏
همچو اعداد اقل، کز صفر حکمش اکثر است(19)

2. تفاوت بین «حادثه» و «تفسیر حادثه»

در گام بعدى باید میان «حادثه» و «تفسیر حادثه» تفاوت قایل شد، به طور مثال حادثه یکسان و مشابهى را دو شخص به گونه متفاوتى تعبیر یا تفسیر مى‏کنند، یکى به لحاظ خوش‏بینى، برداشت مثبت و سازنده‏اى از موضوع دارد و دیگرى به خاطر بدبینى، تلقى ناگوار و نادرستى از همان واقعه دارد.
نویسنده‏اى، حالات دو زندانى را شرح مى‏دهد که هر دو در یک زندان به سر مى‏بردند و مدت محکومیت‏شان نیز یکسان بود ولى یکى از زندانیان از پنجره زندان به بیرون و آسمان پرستاره در دل شب مى‏نگریست و امید و حرکت را با خود زمزمه مى‏کرد و دیگرى از پنجره زندان به جوى آب و کوچه‏اى پر گل و لاى نظاره مى‏نمود و به خویشتن، یأس و ناامیدى تلقین مى‏کرد. از این‏رو، باید جوانان را در تفسیر صحیح و درک روشن از رویدادهاى زندگى یارى نمود تا دیده‏اى دور از غبارها، تیرگى‏ها و تاریکى‏ها به دست آورند و تفسیر پدیده‏ها را طبق حقیقت یا واقعیت ارائه دهند.
این مهم، اطرافیان نسل جوان را به وظیفه‏اى والا رهنمون مى‏سازد که با نکته‏ها و گفته‏هاى گرانبار خویش، یکایک موانع دید و دریافت درست را از بلنداى اندیشه و عاطفه جوانان برطرف سازند و چشمانى صاف و شفاف به آنان تقدیم نمایند، چنان که زنده‏یاد مرحوم سهراب سپهرى در باره چگونگى تفسیر و تعبیر پدیده‏هاى هستى این شیوه را پیشنهاد مى‏کند و مى‏گوید:
«چشم‏ها را باید شُست، جور دیگر باید دید.»
آنگاه با نگاهى سرشار از لطافت، محبت و معرفت «گل سرخ» را نماد ناب خدایابى و خداپرستى، «چشمه» را همچون جانمازى پاک و نورانى، «نور» را مُهر سپاس و ستایش پروردگار پر مهر و «دشت» را گستره‏اى مبارک و مقدس براى انتخاب سجاده معرفى مى‏نماید و چنین مى‏سراید:
«من مسلمانم، قبله‏ام یک گل سرخ، جانمازم چشمه، مُهرم نور، دشت سجاده من، من وضو با تپش پنجره‏ها مى‏گیرم.»
و براى تفسیر بهتر رخدادها و رویدادها بهره‏مندى از نعمت «دانایى» را یگانه راه حل مى‏داند و براى شناسایى و آگاهى برتر و بیشتر چنین مى‏گوید: «پُشت دانایى اردو بزنیم.»(20)
بهره‏مندى از «دانایى» است که حافظ را دیده‏اى دریاگون مى‏بخشد که با حُسن نظر یا خوش‏بینى بسیار به تفسیر آسمان و ماه زیبا مى‏نشیند و گوهرهاى تراش داده از ادب و معرفت چونان زیورهاى گران‏قیمت کنار هم قرار مى‏دهد و مى‏گوید:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو

او با نگاه به نور نشسته خویش، ماه را چونان داس و آسمان آبى را همچون مزرعه سبز و زیبا مى‏بیند، از این‏رو به یاد اعمال و اندوخته‏هاى اخروى و ابدى خود مى‏افتد که موسم درو یعنى هنگامه حضور در پیشگاه پروردگار عادل در قیامت باید آنان را عرضه کند و خزانه‏دار بصیر و دقیق اعمال، آنگاه تحویل مى‏گیرد که کوچک‏ترین ویروس ریا و حشره گناه در مجموعه اعمال مشاهده نشود، که این رخداد کارى سخت و شگفت خواهد بود!

3- تقویت نگرش مثبت به جوانان در خود و در دیگران‏

نوع نگاه و شیوه اندیشه پدران و مادران در مرتبه اول و معلمان، مربیان و مبلّغان در مراتب بعدى نسبت به افکار و افعال جوانان، تأثیر بسیارى در پذیرش و تقویت و گسترش خوش‏بینى در نسل نو خواهد داشت. هر گاه فرزندان در نگاه اطرافیان زندگى را زیبا و پدیده‏ها را مثبت و والا ببینند که پروردگار پر مهر با قدرت و حکمت و دانش بى‏انتها و رحمت بى‏منتهاى خویش چونان دانه‏هاى زنجیرى زرّین کنار هم قرار داده است، بدون شک اینان نیز شناخت، انتخاب و اراده را در «تقدیر» و «سرنوشت» مفید و مؤثر مى‏دانند و هرگز «جبر» و بى ارادگى را در سراسر زندگى بهانه سستى‏ها و کاستى‏هاى خویش نمى‏کنند و با اطمینان خاطر گفتار و رفتار خود را در برابر پدران و مادران و دیگران شایسته و بایسته مى‏یابند.
این باور بالنده که ره‏آورد آن حُسن ظن، نگاه مثبت یا خوش‏بینى است که از سوى اطرافیان به جوان انتقال یافته است، باعث مى‏شود نگاه نسل نو نگاهى «عمودى» شود که از قله بصیرت و بینایى و بلنداى بینش و شناخت صورت مى‏پذیرد و هر رخدادى بین «از» و «به» تفسیر مى‏گردد «از خدا» و «به سوى خدا»! «انّا للَّه و انّا الیه راجعون».
این برداشت شیرین و دلنشین موجب مى‏شود که موضوعات ریز در دل و دیده افراد بزرگ جلوه نکند و «ابزار» زندگى جایگزین «اهداف» نشود و هر چیزى در جاى خود و به جاى خود دیده شود و تفسیر گردد.
به یقین چنین درک و دریافتى از سوى اولیا، مربیان و مبلّغان نسبت به حوادث هستى و از آن جمله زندگى جوان، خوش‏بینى را چونان قطرات گلاب ناب به اندیشه و انگیزه این نسل تأثیرپذیر و تأثیرگذار انتقال مى‏دهد و عطر این صفت سبز و زیبا را به مشام جان دیگران مى‏رساند.

4- برقرارى مناسبات دوستانه با جوانان‏

صداقت و صمیمیت نسل جوان پنجره نگاه آنان را به افکار و افعال افراد با زاویه «احساس» تنظیم مى‏کند تا پس از احساس درونى، اندیشه‏هاى شایان و شایسته‏اى نسبت به دیگران به دست آورند. از این‏رو جوانان ما پیش از «دانش و دانایى» یا «ثروت و توانایى»، «رفاقت و همراهى» را مى‏جویند و بر اساس رفتار خاضعانه و گفتار دوستانه، نشست و برخاست‏ها و گفتگوهاى خویش را تنظیم مى‏کنند.
برقرارى مناسبات دوستانه با جوانان در ایجاد خوش‏بینى آنان بسیار مؤثر است زیرا این گونه روابط سازنده به لحاظ پاسخگویى به نیازهاى روحى، عاطفى و روانى آنان، در جلب اعتماد آنها تأثیر بسزایى خواهد داشت و دریچه‏هاى مطمئن را بر خوش‏بینى و مثبت‏نگرى این نسل حساس، نوگرا، تنوع‏طلب و دقیق خواهد گشود، زیرا:
اضطراب و تپش و سوختن و داغ شدن‏
آنچه دارد پرِ پروانه، همان دارد شمع(21)

5- بهره‏مندى از دوستى، درایت و دلسوزى همسالان و دوستان‏

نوجوانان و جوانان به طور عموم از دوستان خود رنگ و جلوه خاصى مى‏گیرند، چنان که در خانواده و خویشان، فرزندان هر خانواده‏اى با فرزندان همسن و سال خانواده دیگر بیشتر نشست و برخاست و گپ و گفتگو دارند. این پدیده بدین خاطر است که سمت و سوى خواسته‏ها، آرزوها و اهداف آنان مطابقت بیشترى نسبت به دیگران دارد و براى فهم سخنان یکدیگر نیازى به تفسیر و تشریح یا معلم و مترجم نخواهند داشت.
اطرافیان جوانان بى‏توجه به این امر مهم و تأثیرگذار در بین این نسل، به طور غیر مستقیم و با ایجاد ارتباط با خانواده‏هاى ارزش‏گرا، فهیم و اندیشمند به خوبى مى‏توانند جوانان خویش را از یکسونگرى، منفى‏بافى، بدبینى و حتى افراط و تفریط در برخورد با واقعیات و حقایق زندگى مصون سازند و نگرش برتر از فرد و خانواده، به آنان بخشند تا نگاهى جامع به جهان امروز و جامعه کنونى یابند و هماره نیمه پر لیوان را بنگرند و آفرینش را با جلوه‏هاى جاودان آن، زیبا و شیوا بنگرند.(22)

پى‏نوشتها: -
1) بن‏اشتاین.
2) فردریک ویلیام نیچه، فیلسوف آلمانى.
3) جان هنرى کاردینال نیومن.
4) جکسون براون.
5) ویلیامز جیمز.
6) پیروزى فکر، لوئى ماردن، ترجمه رضا سیدحسینى، ص‏59.
7) مستدرک الوسائل، میرزاحسین نورى، ج‏11، ص‏190.
8) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج‏86، ص‏288.
9) ارشاد القلوب، ج‏1، ص‏74.
10) بحارالانوار، ج‏29، ص‏229.
11) صائب.
12) کلیم کاشانى.
13) غررالحکم و دررالکلم.
14) همان.
15) همان.
16) همان.
17) شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابى‏الحدید، ج‏16، ص‏118.
18) گوستاولوبون فرانسوى.
19) بیدل دهلوى.
20) هشت کتاب، سهراب سپهرى.
21) بیدل دهلوى.
22) جوان و نیروى چهارم زندگى، دکتر شرفى، ص‏81 - 79.