دفتر تبلیغات اسلامى، نماد روشنفکرى حوزه، بایستهها و دستاوردها
«سخنان رهبر معظم انقلاب، در دیدار مسئولان دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قماشاره
28 شهریور ماه سال جارى، براى دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم که بحق آن را باید نماد روشنفکرى دینى در حوزه شمرد، روزى ماندگار و نقطه عطفى در فعالیتهاى این نهاد بابرکت مىباشد. دیدار مسئولان محترم دفتر با مقام معظم رهبرى دام ظله، ارائه گزارش عملکرد آن و سپس بیانات مهم معظّمله، از یک سو مایه دلگرمى و قوت قلب براى خانواده بزرگ دفتر تبلیغات اسلامى به ویژه مسئولان و مدیران در پىگیرى رسالت دفتر و وظایف خویش بود و از سوى دیگر فرصت ارزشمندى را براى ارزیابى عملکرد گذشته و ترسیم دقیقتر مسیر آینده پیش روى گذاشت. تجزیه و تحلیل رهنمودهاى رهبرى معظم در این دیدار و تبدیل آن به سیاستهاى راهبردى و راهکارهاى عملى، طبعاً نیازمند فرصت و همفکرى بیشترى است. در این فرصت کوتاه، نظر به اهمیت بیانات ایشان متن کامل آن را تقدیم خوانندگان محترم مىکنیم، با این امید که در ادامه و به تناسب کار مجله، این رهنمودها را پى بگیریم، به ویژه که ایشان در این دیدار عنایت خاصى به نشریات دفتر نشان دادند و آن را از کارهاى واقعاً باارزش شمردند.
* *
بسماللَّه الرحمن الرحیم
جلسه خیلى خوب است و اگر مىشد همین طور بسط پیدا کند و من بتوانم از مسئولان بخشهاى مختلف گزارشهاى خودشان را در مورد موضوعات مورد اهتمام بخش خودشان بشنوم، براى من خیلى مفیدتر هم بود؛ ولى گویا ظاهراً وقت کم است. عرض من به طور خلاصه یک جمله است؛ تفاصیل حاشیهاى را بعداً عرض خواهم کرد. متن مطلب این است که دفتر تبلیغات اسلامى از نظر من نماد روشنفکرى حوزه است.
این نماد باید هم پرمغز باشد، هم از خصوصیات روشنفکرى برخوردار باشد، و هم از آسیبهاى روشنفکرى رایج در کشور ما و کشورهاى اسلامى مصون و محفوظ باشد. شما بنشینید روى این این موضوع فکر و مطالعه کنید؛ اولاً پرمغز بودنش به چیست؟ به حرف نو و میدان جدید و آفاقهاى تازه داشتن. آقایان در بخش پژوهش و آموزش و تبلیغ اشارههایى کردند که بعد من هم به این مطالب مىپردازم و برخى از حواشى را آنجا عرض مىکنم.
دوم اینکه خصوصیات مثبت روشنفکرى را داشته باشد. قوام روشنفکرى به نگاه باز است. علت اینکه عصر روشنگرى مصطلح یعنى قرن 19 اروپا را به عنوان عصر روشنفکرى مىگویند و اصطلاح روشنفکر و انتللکتوئل و این حرفها از آنجا به وجود آمده، این است که در آن قرن که خودش داراى دورههاى متعددى است نگاه صاحبان فکر از چارچوبهاى محدود و گرفته خارج شد و توانستند آفاق جدیدى را باز کنند. نکته روشنفکرى این است؛ آفاق و گسترههاى جدید را در زمینههایى که مربوط به نگاه روشنفکر است، جستن و ارائه کردن.آسیبشناسى روشنفکرى
البته این گستره، آفاتى دارد که بعد عرض خواهم کرد نه اینکه مطلقاً خوب است اما جوهر روشنفکرى این است نوآورى، تحول در نگاهها و باز بودن افق دید. بدون این، پیشرفت فکرى و به تبع آن، پیشرفت علمى و عملى در جامعه امکانپذیر نخواهد بود. انسان وقتى به ادبیات به دست امثال بنده رسیده از اروپاى قرن نوزدهم نگاه مىکند البته گستره کار وسیعتر از اینهاست ولى آن مقدارى که ترجمه شده و ما توانستیم از آن استفاده کنیم مىبیند در زمینه هنر، ادبیات، نقاشى، موسیقى، قصه و غیره سلایق جدید و نگاههاى جدید حتى در تحقیقات وارد میدان مىشوند و هر کس با هر استعداد و توان و توشهاى که دارد متاع خودش را مىآورد و گستاخانه وارد میدان مىکند. اگر از آن آسیبهایى که عرض خواهم کرد، برکنار بماند، صد در صد مفید خواهد بود اگر آن آسیبها را داشته باشد، آن وقت بخشى مفید و بخشى زیانبار خواهد بود همچنان که در اروپا این شکل دوم بود؛ چون کنترلى وجود نداشت و نگاه هدایتگرى نبود دین و هدایت دینى و معرفت دینى نبود لذا از جوهر روشنفکرى که ابزار خوبى است براى پیشرفت به درستى استفاده نشد و بعد سیاستها و دستهاى مغرض آن را در جهتهاى بدى به کار انداختند بنابراین تعارضها در محیط روشنفکرى هم پیش مىآید.
نتایج نگاه روشنفکرانه و آزاد
شما اگر به نوشتههایى که بخصوص از نیمه اول قرن نوزدهم اروپا در اختیار ماست، نگاه کنید؛ مثل نوشتههاى «امیل زولا»، «بالزاک»، «ویکتور هوگو» در زمینههایى که بنده توانستم مطالعه داشته باشم خواهید دید همهاش نشانه حرف نوست منتها همراه با تعارض و برخى ناپختگىها در جهت حرکت خودشان لیکن برآیند همه اینها به سود جامعه است یعنى برآیند، پیشرفت است لذا شما مىبینید اروپایىها توانستند در یک برهه از زمان، دنیا را در اختیار بگیرند. الان هم تقریباً دنیا به یک معنا در اختیار اروپایىها و اروپایىهاى نسل بعد که آمریکایىها باشند یعنى غربىها قرار دارد. اینها الان دنیا را در اختیار دارند و فرهنگشان بر دنیا مسلط است. این، ناشى از همان نگاه روشنفکرانه و آزاد بود. این، نکات مثبت روشنفکرى رایج است.
آفت روشنفکرى اروپا
نکات منفى عبارت است از بىهدایت بودن و احساس استقلال از بنیانهاى معرفتى بازمانده از گذشته؛ این آفتى بود که روشنفکرى اروپا که مادر روشنفکرى در همه جاى دنیا در دوره معاصر است دچار آن شد چون چیزى نداشتند. تنها چیزى که مىتواند به عنوان یک خط هدایتگر و یک شاخص، فکرها را از پراکندگى و پریشانى و پریشانگویى و هرزهدرایى باز بدارد، یکى از دو چیز است یا دین است، یا سنتهاى ملى است.
سنتهاى ملى غالباً با تعصبات و خرافات آلوده است همه جاى دنیا این طور است. سنتهاى ملى ثبات دارند اما این توانایى را ندارند که نتوانند فکرها را هدایت کنند. مىماند دین.
دین، هم داراى ثبات است هم اگر معرفت دینى، معرفت روشنى بود، مىتواند حرکتهاى روشنفکرى را دستگیرى کند خیزهاى روشنفکرى را هدایت و جمع و جور کند و از آسیبهایش بکاهد. این هم در اروپا نبود؛ چون دین اروپا، دین خرافى بود:
اولاً: مسیحیت منسوخ بود.
ثانیاً: همان مسیحیت هم 10 دست یا بیشتر در میان سلایق خرافى گشته بود و در حضیض خرافهگرایى افتاده بود که امروز هم همین طور است.
در واقع یک مقدار از حالت عصیان روشنفکرى آنها ناشى از همین خرافهگرى مذهبىشان بود. چطور مىتوانستند به آغوش آنچه از آن فرار کردند، دوباره پناه ببرند؟روشنفکرى در ایران، بیمار متولد شد
اینجا بنده یک پرانتز کوچک باز کنم: همین روشنفکرى عیناً منعکس شد به ایران و کشورهاى اسلامى البته من چون از ایرانش بیشتر خبر دارم، این را عرض مىکنم. من یک وقت گفتم روشنفکرى در ایران از اول بیمار متولد شد. بنده روشنفکرىهاى زمان جوانى خود را کاملاً مىشناسم و با خیلى از آنها از نزدیک آشنا بودم. تقریباً با هم آثارشان آشنا بودم و مىدانم وضعیت روحى و فکرى و استخوانبندى بینشى آنها چگونه بود. واقعاً روشنفکرى در کشور ما بیمار متولد شده؛ علتش هم این است که علاوه بر آفت پراکندهگویى و پریشانگویى که در طبیعت روشنفکرى هست و احتیاج به یک جمعآورىکننده و دستگیرىکننده دارد مهر زشت تقلید و کورکورانه بودن هم از اول به پیشانى روشنفکرى ما خورد؛ فکر کردند هر چه در غرب گذشته، باید در اینجا هم بگذرد. جالب این است که بعضى از روشنفکران ما در قطعات زمان و حتى در زمان واحد، از یک مقطع زمانى فلان کشور اروپایى تقلید کردند بعضى از آنها از یک مقطع زمانى دیگر برخى هم از یک مقطع زمانى سوم. یعنى روشنفکرى ما به هیچ وجه ساماندار و نظاممند نبود به خاطر اینکه نگاه کردند به مقلدین مختلف مثل عوامهایى که در اعمال روزانهشان از چند مرجع تقلید مىکنند و با همدیگر اختلاف دارند.این، بلاى بزرگ روشنفکرى ما بوده که هنوز هم ادامه دارد. الان هم متأسفانه حرکت روشنفکرى در داخل کشور ما روشنفکرى دور از دین و جداى از دین همین طور است.
لوازم نماد روشنفکرى حوزه
شما نماد روشنفکرى حوزه هستید. این معنایش چیست؟ معنایش این است که باید جوهر روشنفکرى و نقاط مثبت آن در شما وجود داشته باشد و از نقاط منفى که در یک جمله، پریشانى و پراکندگى و هرزهرفتارى است برکنار باشید. ببینید این به چه چیزى احتیاج دارد. به تأمل، به فکر، به متصل شدن به شاخص اصلى یعنى اعتصام به حبل اللَّه و حبل معرفت الهى و به طور دایم مراقبت از خود و فرآورده فکرى خود کردن احتیاج دارد؛ که ضمن اینکه دارد پرواز مىکند، این پرواز منتهى به یک سقوط و یک آسیب فراوان نشود. البته اشتباه و خطا قابل قبول است، اما انحراف قابل قبول نیست.
بالاخره بدون در نظر گرفتن امکان خطا اصلاً نمىشود حرکت کرد؛ ولى خطا نباید در حدى باشد که منتهى به سقوط شود یا اصلاً به معناى سقوط باشد. اینها را شما باید در مجموعه دفتر تبلیغات مورد نظر داشته باشید. همه کارهایى که شما آقایان بیان فرمودید، در این جهتگیرى معنا خواهد داد و مثمر ثمر خواهد بود. لب عرض ما این است.باید خروجىها را دید
حواشىاى هم من دارم. اولاً: من از اطلاعاتى که آقایان بخصوص از بخش پژوهش و تبلیغات دادند، حقیقتاً مطلع نبودم. من، هم گزارش آقاى ربانى را دیدم و هم گزارش خوبى که در دفتر تهیه شده بود. در عین حال که نتوانستم به این گزارشها درست و به دقت نگاه کنم، اما تورق کردم، که خوب بود. مطالبى که آقایان گفتند، بسیار مهم است؛ هم در بخش پژوهش، هم در بخش تبلیغات و از جمله در بخش آموزش، که البته تا حدودى از آن اطلاع داشتم.
اگر واقعاً این همه کار پژوهشى انجام گرفته، خوب است ما در جریان قرار بگیریم و آنها را ببینیم. من یادداشت کرده بودم راجع به تبلیغ یک مقدار تأکید کنم.
با حرفهایى که ایشان در باره تبلیغ فرمودند، نظرم عوض نشد. مىخواهم اطلاع پیدا کنم، ببینم چه اتفاقى افتاده.
باید خروجىها را دید. آقاى ربانى در ابتدا به نکته خوبى اشاره کردند. براى ارزیابى، ما احتیاج داریم به اینکه خروجىها را ببینیم اگر بدون نگاه به خروجىها، رفتارها و فعالیتهاى خود را مشاهده کنیم، یک وقت مىبینیم ما در چارچوبى از توهم هستیم؛ نباید به این مسئله دچار شوید. البته دفتر تبلیغات خروجىهاى خوبى دارد؛ همین مجلاتى که منتشر مىشود و کارها و فعالیتهایى که صورت مىگیرد، واقعاً باارزش است و بنده هم تا آن حدودى که اطلاع دارم، حقیقتاً همین طور است؛ منتها دوست دارم بدانم، ببینم و مطلع شوم از آنچه در این زمینهها انجام گرفته و همچنین از محتواى دروس آموزشى مرکز باقرالعلوم که آقاى پارسانیا بیان کردند.عقبه تئوریک براى نظام
نکته حاشیهاى دیگرى که اینجا عرض مىکنم، مسئله عقبه تئوریک براى نظام است. این، چیز خیلى خوبى است و ما به این هم احتیاج داریم؛ منتها توجه کنید که مجموعهاى از متفکران، علما و سابقهدارهاى در امر دین، مدعى عقبه تئوریک نظام هستند و آن را تشکیل مىدهند. اگر شما خود را از مجموعه کسانى که در باب دین و مسئله دین و معرفت دینى مدعىاند، برکنار داشتند، ناقص خواهید ماند؛ لااقل بىاطلاع خواهید ماند که این خودش اشکال بزرگى است.
شما این مجموعه را چگونه تعریف کردهاید؟ الان ما در حوزه قم علمایى داریم، بزرگانى داریم، صاحبنظرانى داریم، اندیشهپردازان یا تئوریسینها و ایدئولوگهایى داریم که با دفتر تبلیغات هیچ ارتباطى ندارند. ما شخصیت علمى فکرى روشنفکرى برجستهاى مثل آقاى مصباح یزدى را در قم داریم یا یک ملاى برجسته قوى مثل آقاى جوادى را در قم داریم در بین آقایان مراجع هم کسانى هستند که در مسائل دینى حقیقتاً روشنفکر و صاحبنظر و صاحب فکر هستند؛ نه امروز و دیروز، از چهل سال پیش در بین بزرگان حوزه ما آنها را مىشناسیم که من نمىخواهم اسم بیاورم ارتباط شما با آنها چگونه تعریف مىشود؟ شما عقبه فکرى نظام هستید، آنها هم هستند، و بسیارى دیگر هم همین طور. چند ماه پیش با جمعى از فلاى اهل علوم معقول در همین جا جلسه داشتیم؛ جلسه بسیار خوبى بود. بعضى از آنها صحبت کردند، بسیار هم خوب صحبت کردند؛ من واقعاً لذت بردم.
اینها هر کدام نوشتههایى دارند، کارهایى دارند. تألیفاتى دارند. یا جلسه مشابهى با دوستان قرآنى داشتیم، که به نظرم هفتاد، هشتاد نفر از محققان جوان قرآنى که شاید بعضى از شما آقایان هم در آن جمع بودید حضور داشتند. آنها هم هر کدام مدعىاند و نظر دارند، نوشتههایى دارند، کارهایى کردهاند. سعى کنید این عقبه تئوریک نظام بودن تبدیل نشود به یک پستوى بسته و انحصارى که بىخبر از اطراف خودش باشد.کرسىهاى آزاداندیشى
حاشیه دیگر، مسئله کرسىهاى آزاداندیشى است. راجع به کرسىهاى تولید علم مطالبى فرمودید؛ اما در مورد آزاداندیشى که اساس کار است، امید زیادى به دفتر تبلیغات است البته کار مختصرى شده این طور که به من گزارش دادند اما کارى که باید در حوزه راه بیفتد، نشده. شما منتظر دانشگاه نمانید شما بکنید تا دیگران از شما یاد بگیرند.
ابتلائات درونسازمانى
مطلب دیگر اینکه بخشى از ابتلائاتى که الان ذهن شما را مشغول مىکند، ابتلائات درونسازمانى است؛ یعنى همان طور که آقاى صالحى شرح دادند و قبلاً هم مختصراً آقاى ربانى اشاره کردند بخش سازمان را تنظیم کردند.
از این بخش باید هر چه زودتر خودتان را فارغ کنید. یک یگان نظامى اگر بخواهد به سمت هدف خودش حرکت مقتدرانه بکند، باید زودتر سازماندهى و تسلیح و آمادهسازى و پشتیبانى و امثال این کارها را تمام کند تا بتواند حرکت کند. اگر مىخواهیم سوار اتوبوسى شویم که به قم برود، همه گرفتارى ما باد کردن لاستیکها و تمیز کردن موتور و مرتب کردن اتاق نباشد؛ اینها را زودتر فراهم کنیم تا ره بیفتیم.
اگر چه راه افتادن شما منافاتى ندارد یعنى در خلال کار هم این کار انجام مىگیرد اما مىخواهم بگویم از این بخش، خودتان را عمدتاً فارغ کنید. البته تحول سازمانى، یک کار تمامشدنى نیست؛ یعنى باید نو به نو تحول انجام بگیرد و پى در پى بیاد.توجه به خطوط فاصل
نکته آخر هم این است که نسبت شما با سازمان تبلیغات چیست؟ بالاخره آقاى خاموشى عضو هیئت امنا هستند و سازمان تبلیغات هم تشکیلات مهمى است.
این بیانیه مأموریتى که شما نوشتید بسیار کار جالب و خوبى است؛ لیکن بالاخره خطوط فاصل را مشخص کنید؛ مثل اینکه ما بین سپاه و ارتش خطوط فاصل معین کردیم؛ معلوم شد مأموریت هر کدام چیست. با یکدیگر همکارى کنید، به هم کمک کنید، امام تداخل و دوبارهکارى نباشد. به هر حال من خیلى خوشحالم جلسه بسیار خوبى بود و اى کاش فرصت مىکردیم بیشتر از آقایان مىشنیدیم.