نویسنده

 

اسلام و زن(2)
وضع زن در دوران نبوى‏

احمد زکّى‏یمانى - وزیر نفت پیشین عربستان‏
ترجمه: س.م.اشکذرى‏

اشاره‏

[«اسلام و زن» عنوان کتابى است که شیخ احمد زکى‏یمانى که بیش از 25 سال وزیر نفت سعودى بود و چهره‏اى شناخته شده در جهان است، اخیراً منتشر کرده است. ویژگى‏هاى نویسنده از یک سو، و برخى روشن‏بینى‏هایى که نویسنده به عنوان یک روشنفکر تربیت شده سعودى در موضوع زنان به رغم فضاى علمى فرهنگى و اجتماعى عربستان دارد و نیز برخورد مثبتى که با برخى آراى فقهى شیعه کرده و با نگاه مثبتى که به وضعیت زن در جمهورى اسلامى ایران نگریسته از سوى دیگر، انگیزه‏اى بود که به ترجمه کتاب براى خوانندگان فارسى‏زبان اقدام شود که به تفصیل در این باره در مقدمه بخش نخست نکاتى را توضیح دادیم. نویسنده پس از مرور اجمالى وضعیت زن در گذشته و تحولى که اسلام در آن فضا ایجاد کرد، اینک به وضع زن در دوره رسالت مى‏پردازد. دوره پس از آن را در بخش سوم خواهیم دید. طبعاً انتظار مى‏رود خوانندگانى که بخش نخست به ویژه مقدمه مترجم را نخوانده‏اند براى پى‏گیرى بحث، حتماً آن را ملاحظه کنند.]
زن پیش از اسلام در دوره جاهلى خوار و فرومایه بود، و عرب وى را منشأ ذلت و ننگ مى‏شمرد؛ وقتى خبر از ولادت فرزندى دختر مى‏یافت چهره‏اش به شدت مى‏گرفت، و سرگردان مى‏ماند که آن را با خوارى نگه دارد یا در خاک پنهان سازد؛ چنان که خداى عز و جل، آنان را چنین توصیف کرده است:
«و اذا بُشِّرَ اَحَدُهم بالانثى ظلّ وجهُه مُسْودّاً و هو کظیمٌ، یتوارى‏ من القوم من سوء ما بُشِّرَ به أ یمسکه على هونٍ اَمْ یَدُسُّه فِى التراب ألا ساء ما یحکمون؛(1)
و هنگامى که به یکى از آنها بشارت داده شود که داراى فرزند دختر شده، چهره‏اش (از شدت ناراحتى) سیاه مى‏شود. در حالى که خشمگین است، به خاطر بدى بشارتى که به او داده شده از قوم خود پنهان مى‏شود و (سرگردان است که) آیا او را به خوارى نگه دارد یا در خاک پنهانش سازد؟ آگاه باشید که بد حکم مى‏کنند.»
دوران مکه پس از بعثت و پیش از هجرت، مرحله دعوت به توحید در جامعه‏اى بت‏پرست بود. مرحله دعوت به برابرى در محیطى بود که به تفاوت‏هاى طبقاتى و قومى و خانوادگى اعتقاد داشت. دوره مکه عرصه رفتارهایى که شایستگى زن و جایگاه وى در جامعه در مقایسه با مرد را مشخص کند نبود. و با این حال، زنان آزمایش خوبى را در دعوت به خداوند و بردبارى در برابر آزار مشرکان نشان دادند. خدیجه(س) نخستین کسى بود که به رسالت ایمان آورد(2) و سمیه دختر خیاط، مادر عمار بن‏یاسر، نخستین شهید در اسلام بود. زنان با مردان در مهاجرت به حبشه مشارکت داشتند. در میان کسانى که در بیعت عقبه دوم با رسول خدا(ص) پیمان بستند دو نفر از زنان انصار حضور داشتند.
سپس نوبت دوران مدینه رسید که نخستین حکومت اسلامى و اولین جامعه مسلمانان بر پا شد و نخستین انقلاب حقوقى و اجتماعى رخ داد که براى زن جایگاهى قرار داد که عرب‏ها پیش از آن سراغ نداشتند. زن همسان مرد و در زندگى اجتماعى شریک وى بود. و اگر مسئله ایمان به خدا و اطاعت مطلق از دستورات او نبود، براى مرد مکّى قریشى که به مدینه هجرت کرده بود، آسان نبود که وضع تازه زن را بپذیرد. از چیزهایى که در پذیرش این تحول نقش داشت این بود که زنان انصار با شوهران خود رابطه‏اى داشتند که امکان بحث و جدل را به آنان مى‏داد؛ زنان مهاجر نیز رفتارى مانند رفتار زنان انصار را آغاز کردند.
نمونه‏هاى مختلفى را که بعداً ارائه خواهم کرد، لازم مى‏نمود نمودارى براى احکامى باشد که امکان ادامه و گسترش آن در شرایط کنونى داشته باشد، شرایطى که بحث تأثیر محیط مدینه و اوضاع اقتصادى و فرهنگى و اجتماعى آن تحولى ریشه‏اى یافت. اما اینکه در برخى کشورهاى اسلامى ما قضیه بر عکس شود، و قیودى برخاسته از سنت‏هاى اجتماعى و من‏درآوردى را با پوششى اسلامى و منسوب به شرع بر زن تحمیل کند، در حالى که شرع از آن بیزار است، این دیگر رفتارى است که منجر به انفجارى خواهد شد که چه بسا ما را حتى از معیارهاى اسلامى و مفاهیم شرعى نیز دور سازد. تنها پیاده کردن آگاهانه روح شریعت است که ما را از طوفان جهانى‏سازى و ابزارهاى آن مثل ماهواره و اینترنت نگه خواهد داشت، آن هم در حالى که از آن دسته مفاهیمى که از گذشته، در دوره‏هاى عقب‏گرد اسلامى و جمود فکرى (به غلط) ارث برده‏ایم آزاد شده باشیم.
عصر نبوى در مدینه چیزى به نام ممانعت از مشارکت زنان با مردان سراغ نداشت همچنان که در دوره‏هاى پس از آن، در دوران نهضت اسلامى، نیز چنین بود. تمام آنچه را اسلام حرام شمرده عبارت است از خلوت نامشروع، به این صورت که مرد با زن نامحرم در جایى باشند که کسى آنان را نبیند و نفر سومى نیز نباشد. چرا که رسول خدا(ص) از اینکه مردى وارد بر زنى شود که شوهرش نیست با این جمله نهى فرمود:
«مبادا مردى پس از امروز وارد بر زنى شود که شوهرش حضور ندارد مگر اینکه به همراهش یک نفر یا دو نفر باشد.»(3)
از این‏رو ملاقات دو نفر یا بیشتر با زنى که همسرش حضور ندارد، بى‏تردید، نوعى از انواع اختلاط همراه با حیا و عفت است؛ نمونه‏اش مسجد رفتن زنان و حضور در نمازهاى عید و مشارکت‏شان با مردان در شنیدن سخنان پیامبر(ص) است. بلکه در دوره نبوى در مدینه زنانى بودند که خانه‏شان را به روى مهمانان مى‏گشودند و مهاجرین از صحابه داخل بر آنان مى‏شدند. این «امّ‏شریک» است که حتى «فاطمه دختر قیس» خواست در خانه او که پر از مردان بود عده نگه دارد، پیامبر(ص) در وصف او فرمود: ام‏شریک فردى پرمهمان است.»(4)
زنان براى برآوردن نیازهاى خویش و خرید آنچه مى‏خواستند، به بازار مى‏رفتند، و این امر حتى شامل زنان پیامبر(ص) پس از آنکه پرده‏نشینى بر آنان واجب شد نیز مى‏باشد. شاهد آن این است که عمر هنگامى که ام‏المؤمنین «سوده دختر زمعه» را در مسیر بازار دید به او اعتراض کرد، او نیز برگشت و موضوع را به رسول خدا(ص) خبر داد، پیامبر(ص) به همسرش فرمود:
«انه قد اذن لکنّ ان تخرجن لحاجتکنّ؛(5) به شماها اجازه داده شده که براى نیازتان بیرون بروید.»
حال چگونه است نسبت به زنان مسلمانان که پرده‏نشینى بر آنان واجب نبود؟
نقش زن در جامعه مدینه به بالاترین سطح رسید، زمانى که عمر بن‏خطاب، «شفاء مخزومى» دختر عبداللَّه مخزومى را به امر «حسبه» و مسئولیت بازار گمارد.(6) و حسبه به نظر ما، دو عنوان قضایى و اجرایى را با هم در بر دارد، همچنان که مصداق امر به معروف و نهى از منکر نیز مى‏شود. و بازار با معیارهاى معاصر ما مرکز اصلى فعالیت بازرگانى است، خوب چگونه زن مسلمان مى‏تواند به این فعالیت مهم بپردازد اگر در خانه محبوس باشد؟
کما اینکه عمر، به «سمراء اسدى» دختر «نهیک اسدى» که عهده‏دار همین مسئولیت در بازار مکه شده بود، تازیانه‏اى داد که با آن هر کس در معامله یا پیمانه کردن غشّ مى‏کند و نارو مى‏زند شلاق بزند.(7) و او با این کار در واقع میان قوه قضائیه و آنجا مشابه قوه اجرائیه است را جمع کرد.
زن در دوره نبوى در مدینه بخشى جدایى‏ناپذیر از جامعه بود، با مرد در همه عرصه‏هاى زندگى اجتماعى مشارکت داشت، وقتى به هم مى‏رسیدند، مرد بر زن سلام مى‏کرد و زن نیز به مرد سلام مى‏کرد. بخارى تحت عنوان «سلام مردان به زنان و سلام زنان به مردان» روایاتى را آورده که جواب به کسانى است که گفته‏اند زن به مرد، وقتى به هم مى‏رسند، نباید سلام کند. و روایات در این زمینه فراوان و متعدد است.
زن به فراخوان عمومى پاسخ مثبت مى‏داد، لذا وقتى منادى ندا مى‏داد «نماز جماعت» براى مشارکت با مردان در این گردهمایى به مسجد مى‏شتافت، و نمونه آن جریان «فاطمه دختر قیس» است که نداى منادى که به نماز جماعت فرا مى‏خواند را اجابت کرد.(8)
کما اینکه زن براى رسیدگى به بیماران، درمانگاه تأسیس و بیماران را در آن مداوا مى‏کرد، مانند خیمه بنى‏غفار که مال «رفیده اسلمى» بود، و کنار مسجد رسول خدا(ص) بر پا کرده و به مداواى مجروحان مى‏پرداخت.(9)
مسجد جایى براى عبادت بود که زن نیز همانند مرد در آن معتکف مى‏شد.(10) کما اینکه بنایى بزرگ براى دانش بود چرا که زن با مرد در فراگیرى آن مشترک بود. و روایاتى که در صحیح مسلم و صحیح بخارى دلالت بر این امر مى‏کند خیلى فراوان است، و نیازى به جستجوى همه آنها یا ذکر نمونه نیست. مسجد باشگاهى اجتماعى بود که در آن انواع سرگرمى مباح انجام مى‏شد.(11)
فعالیت زن در دوره رسالت شامل کشاورزى و تجارت نیز مى‏شد و روایات در این زمینه زیاد است. از جمله روایت «ام‏مبشّر انصارى» مالک نخلستان(12) و حدیث خاله جابر بن‏عبداللَّه است که زمانى که در عده بود و مى‏خواست براى رسیدگى به نخل‏هایش از خانه بیرون برود جابر به او تشر زد و جلوگیرى کرد، اما هنگامى که پیش پیامبر(ص) آمد به او اجازه داد و فرمود: «به نخل‏هایت رسیدگى کن، چرا که امید است [این کار باعث شود ]زکات بدهى یا کار نیکى انجام دهى.»(13)
زن محبوس پشت نقاب نبود مگر آنهایى که به عنوان عادت نقاب داشتند و اینان نیز کم بودند و نقاب در نماز و حج و عمره حرام شده است. بلکه زن خود را براى خواستگاران اگر مایل به ازدواج بود مى‏آراست، مانند سبیعه دختر حارث که خود را براى خواستگاران آراست؛ لذا ابوالسنابل از او پرسید: چیه مى‏بینم براى خواستگاران خود را آراسته‏اى، مى‏خواهى ازدواج کنى؟ و از او خواستگارى کرد ولى او نپذیرفت که با وى ازدواج کند.(14) پس از آن، دو نفر دیگر، یکى جوان و یکى پیر، از او خواستگارى کردند و او با جوان ازدواج کرد.(15)
از مهم‏ترین نقش‏هایى که زن در دوره نبوى ایفا کرد، جهاد به همراه رسول خدا(ص) بود، در حالى که جهاد بر آنان مانند مردان واجب نبود اما اجازه حضور در جنگ‏ها وجود داشت، مگر اینکه جنگ دفاعى باشد که در این صورت جهاد بر او واجب مى‏شود.
در آن زمان نقش زن در جهاد محدود به رسیدگى به بیماران و مجروحان و آبدهى به مجاهدان تشنه و مانند آن بود. و لکن همانند مرد، اگر لازم مى‏شد به جنگ واقعى نیز مى‏پرداخت و نمونه‏هاى آن فراوان است. از مهم‏ترین آنها «نسیبه انصارى مازنى» دختر «کعب انصارى مازنى» است با کنیه «ام‏عماره» که در احد و حدیبیه و خیبر و حنین و عمرةالقضاد و روز جنگ یمامه حضور داشت. و عمر بن‏خطاب از پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود: «ما التفتُّ یمیناً و لا شمالاً یوم احد الّا و أنا اراها تقاتل دونی؛(16) روز احد به راست و چپ ننگریستم مگر اینکه من نسیبه را مى‏دیدم که در دفاع از من مى‏جنگید.»

نسیبه - رضى اللَّه عنها - به همراه امّ‏ایمن و امّ‏سلیم بود. وقتى برترى مشرکین را دیدند، آب دادن و معالجه زخمیان را رها کرده و دلوها را انداخته و سلاح را از کشته‏ها برگرفته و در کنار صحابه قرار گرفته تا از رسول خدا(ص) دفاع کنند. «واقدى» آورده است: «نسیبه روز احد جنگید و دوازده زخم برداشت، و زخم‏هایى را در گردنش یک سال مداوا مى‏کرد.»(17) او زمان خلافت ابى‏بکر در جنگ با مرتدان حاضر شد، و خودش مستقیم تا کشته شدن مسیلمه به جنگ پرداخت، و در حالى از جنگ برگشت که بر اثر نیزه و شمشیر ده زخم برداشته بود.(18)
ابن‏سعد در طبقات خود نقل کرده است که «ام‏سلیط» در جنگ خیبر و حنین حضور یافت.(19) و مسلم در کتاب صحیح خود از «انس» روایت کرده که «ام‏سلیم» روز حنین خنجرى گرفت و گفت: «اگر یکى از مشرکان به من نزدیک شود شکمش را مى‏شکافم.»(20)
از زنان دلیر روز احد «ام‏ایمن» است که دید یکى از مشرکان تیرى را به سوى پیامبر(ص) نشانه گرفته است، به سرعت حرکت کرد تا با تن خود از حضرت دفاع کند؛ تیر به پایین گردن، کنار شانه‏اش اصابت کرد.(21) و در غزوه خیبر خانم امیه غفارى دختر قیس بهترین آزمون را در جنگ با یهودیان داد، لذا پیامبر(ص) گردنبندى را همانند نشان‏هاى جنگى که بر سینه فرماندهان و قهرمانان آویخته مى‏شود، به گردن او آویخت.

زن همچنان پس از دوره مصطفى(ص) با جنگ واقعى سر و کار داشت.(22) این اسماء دختر یزید پسر سکن، دخترعموى معاذ [بن‏جبل ]است که روز جنگ یرموک نه نفر از رومیان را با چوب خیمه‏اش کشت.(23) و «ام‏موسى لخمى»، همسر نصیر لخمى پدر موسى بن‏نصیر، در نبرد یرموک حضور داشت، کافرى را کشت و لوازم او را به غنیمت برداشت.(24)
جریان «ام‏حرام» نیز که رسول خدا(ص) براى او دعا کرد از کسانى باشد که براى جهاد در راه خدا سفر دریایى کند و خداوند دعاى حضرت را مستجاب کرد، نمونه دیگر است. او در دوره عثمان بن‏عفان از طریق دریا [همراه سپاهیان‏] به قبرس رفت و آنجا شهید شد و قبرش در «لارنکا» معروف است.(25)
و نمونه‏هاى قهرمانى زن مسلمان در جنگ زیاد است و مجالى براى بازگویى همه آنها نیست. از این زنان کسانى ظهور کردند که در سختى جنگیدن و شمشیرزنى از دلیرمردان کمتر نیستند، کسانى مانند اسماء دختر ابى‏بکر، و خوله دختر أزور، و ام‏حکیم همسر عکرمة بن‏ابى‏جهل.
آن چیزى که خواستم به آن اشاره کنم این است که جنگیدن با اسلحه آن گونه که بر مرد واجب است، اگر بر زن واجب نباشد، اما اگر بخواهد به آن بپردازد جایز است و شرعاً مانعى وجود ندارد که امروز زن سرباز در نیروهاى مختلف زمینى، دریایى و هوایى باشد، البته اگر آنچه را شرع به عنوان حمایت و احترام به وى واجب کرده رعایت شود و این کاستن از ارزش یا کاهش اهمیت وى نمى‏باشد.
زنان صحابى نیز که از رسول خدا(ص) روایت کرده‏اند زیادند و آنان نیز شناخته شده هستند و نیازى به درازا کشاندن سخن در ذکر نام و موقعیت علمى‏شان نیست. ذکر شده است که صحابه چگونه براى اخذ نظرات آنان، پیش آنان مى‏رفتند که پیشاپیش آنان همسران پیامبر(ص) مى‏باشند.
زن مسلمان در دوره پیامبر(ص) در فعالیت سیاسى همانند بیعت و هجرت و مشورت مشارکت جست. برخى از کسانى که ارزش زن را کم مى‏شمارند تلاش مى‏کنند بگویند که بیعت زنان نسبت به عدم دزدى و عدم زنا مى‏باشد و گفته خداوند تعالى را فراموش کرده‏اند که «و لا یعصینک فى معروف؛ و تو را در هیچ کار خوبى نافرمانى نکنند.»(26) و ادعا مى‏کنند که هجرت کارى سیاسى نمى‏باشد، در حالى که بى‏تردید، هجرت نمونه‏اى سرآمد در کار سیاسى است که تنها مردان و زنان مستضعف از آن استثنا شده‏اند. و مشورت دادن ام‏سلمه(رض) به پیامبر(ص) در صلح حدیبیه بهترین مثالى است که در این زمینه مى‏زنیم، زیرا عمق فهم و درک سیاسى وى را در حل مشکل عدم پذیرش دستور حضرت(ص) به در آمدن از احرام توسط برخى صحابه نشان داد.
به همین مقدار نمونه‏ها که گویاى حیات زن در دوره نبوى و مشارکت وى با مرد در عرصه‏هاى مختلف زندگى است بسنده مى‏کنیم و اگر مى‏خواستیم همه موارد را بیاوریم چندین برابر آنچه ذکر کردیم مى‏یافتیم، لکن امیدواریم توانسته باشیم چهره واقعیت را که با آنچه در برخى از مناطق اسلامى ما حاکم است یا مورد اعتماد برخى عالمان ماست متفاوت مى‏باشد روشن کنیم.

پى‏نوشتها: -
1) سوره نحل، آیه 59 - 58.
2) این موضوع که خدیجه(س) نخستین شخصى بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد مورد اختلاف است. چنان که ما شیعیان نوعاً معتقدیم امیرالمؤمنین على(ع) اولین نفر و خدیجه(س) اولین زن؟ - مترجم.
3) لا یدخلنّ رجل بعد یومى هذا على مغیبة الّا و معه رجل او اثنان؛ صحیح مسلم با شرح نووى، کتاب الاسلام، باب تحریم الخلوة بالاجنبة و الدخول علیها، حدیث شماره 2173؛ مسند، ج‏2، ح‏6603، ص‏6753.
4) صحیح مسلم، کتاب الفتن، باب قصة الجّساسة، شماره 2942.
5) صحیح بخارى، کتاب التفسیر، ج‏1، ص‏150؛ صحیح مسلم، کتاب السلام، باب اباحة خروج النساء لقضاء الحاجة، ج‏14، ص‏375، حدیث شماره 5632؛ الطبقات، ج‏8، ص‏125؛ مسند، ج‏6، ص‏56.
6) المحلّى، ابن‏حزم، ج‏9، ص‏429؛ جمهرة أنساب العرب، ابن‏حزم، ص‏150؛ الاصابة، ج‏7، ص‏124 و 727؛ الطبقات، ابن‏سعد، ج‏8، ص‏268، اسدالغابة، ج‏6، ص‏162؛ الوافی بالوفیات، صلاح‏الدین الصفدى، ج‏16، ص‏168؛ العقد الثمین فى تاریخ البلد الامین، تقى‏الدین الفاسى، ج‏8، ص‏252.
7) على بن‏ابى‏بکر هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1408ه - 1988م، ج‏9، ص‏264؛ الاستیعاب فى اسماء الاصحاب، یوسف بن‏عبداللَّه بن‏عبدالبرّ، ج‏4، ص‏1863؛ ثقات ابن‏حبان، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ه - 1992م، ج‏3، ص‏185.
8) صحیح مسلم، کتاب الفتن، باب قصة الجساسة، حدیث شماره 2942.
9) الادب المفرد، الامام البخارى، ص‏111؛ السیرة النبویة، ابن‏هشام، ج‏3، ص‏238؛ اسدالغابة، ج‏6، ص‏10؛ تهذیب الکمال، ج‏35، ص‏174؛ الاصابة، ج‏8، ص‏81، زندگینامه شماره 422.
10) المدونة الکبرى، مالک بن‏انس، ج‏1، ص‏231.
11) در اینجا نویسنده بر اساس آنچه در برخى منابع آمده، اشاره‏اى کوتاه به موضوع معرکه‏گیرى گروهى مى‏کند که طبق گفته این منابع از حبشه آمده بودند و به رقص شمشیر و مانند آن مى‏پرداختند و عایشه نیز با اینکه حجاب بر او واجب شده بود، و پیامبر(ص) با عباى خویش او را پوشانده بود، به تماشاى آنان ایستاد!! ابن‏حجر در الفتح البارى، این قضیه را تحت عنوان پاسخ به کسانى که منکر جواز بازى در مسجد هستند، آورده است. [ج‏2، ص‏444] به روشنى پیدا است که این منابع از جمله صحیح مسلم که این موضوع ساخته و پرداخته را به تفصیل به صورت‏هاى مختلف نقل کرده، اگر چنین امرى را در شأن عایشه به عنوان همسر پیامبر خدا(ص) و رهبر جامعه اسلامى بدانند و معتقد به درستى آن باشند اما بى‏هیچ تردیدى، آن را نمى‏توان در شأن والاى پیامبر اکرم(ص) شمرد و چنین نسبتى بدون شک نادرست است؛ دست‏کم به همان دلیل که کسانى چون ابوبکر و عمر را در همین روایات کاملاً مخالف این صحنه‏ها نشان داده‏اند و از برخورد تند آنان سخن گفته‏اند! چه بسا دست‏هاى جعل که در صدد بوده‏اند براى خود یا دیگران فضیلت بتراشند، هر چند خواسته و ناخواسته به بهاى هتک حرمت و جایگاه پیامبر عظیم‏الشأن(ص) چنین قضایایى را نیز ساخته و صورت واقع به آن داده‏اند. متأسفانه در این منابع چنین نسبت‏ها و تحریف‏هایى در چهره پاک پیامبر(ص) محدود به این مورد نیست و «کشته از بس که فزون است کفن نتوان کرد». براى آشنایى بیشتر مى‏توانید از جمله به سلسله بحث‏هاى «سیدمرتضى عسکرى» با عنوان «عوامل تحریف» مراجعه کنید. - مترجم.
12) صحیح مسلم، باب فضل الغرس و الزرع، ج‏2، ص‏155.
13) همان، کتاب الطلاق، ص‏44؛ مسند، ج‏2، ص‏221.
14) صحیح بخارى، کتاب المغازى، ش‏3991، و در کتاب الطلاق، ش‏5319؛ صحیح مسلم، کتاب الطلاق، باب انقضاء عدة المتوفى عنها زوجها، ش‏3706؛ مسند، ج‏6، ص‏422؛ سنن ابى‏داوود، کتاب الطلاق، باب عدة الحامل، ش‏2306؛ سنن نسائى، کتاب الطلاق، باب عدة الحامل المتوفى عنها زوجها، شماره 3506، و شماره 3518؛ سنن ابن‏ماجه، کتاب الطلاق، باب المتوفى عنها زوجها، ش‏2028.
15) فتح‏البارى، ابن‏حجر عسقلانى، ج‏9، ص‏472.
16) فتح‏البارى، ج‏6، ص‏80، ش‏2881؛ الاصابة فى تمییز الصحابة، ج‏8، ص‏262؛ سبل الهدى و الرشاد، ج‏5، ص‏330؛ حیاة الصحابة، الکاند هلوى، ج‏1، ص‏616.
17) فتح‏البارى، ج‏6، ص‏93، ش‏2881؛ صفوة الصفوة، ابن‏جوزى، ج‏2، ص‏63.
18) الطبقات، ابن‏سعد، ج‏8، ص‏413 - 412؛ البدایة و النهایة، ج‏4، ص‏34؛ کنزالعمال، ج‏7، ص‏97؛ الاصابة، ج‏4، ص‏261؛ المغنی، ج‏10، ص‏391.
19) الطبقات، ج‏8، ص‏419؛ و نک: فتح‏البارى، ج‏6، ص‏80.
20) صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب غزوة النساء مع الرجال، ج‏10، ص‏510، ش‏1809؛ الطبقات، ج‏8، ص‏424؛ کنزالعمال، ج‏5، ص‏307؛ الاصابة، ج‏8، ص‏242؛ حیاة الصحابة، الکاند هلوى، ج‏1، ص‏597؛ صفوة الصفوة، ج‏2، ص‏64؛ اسدالغابة، ج‏6، ص‏354؛ البدایة و النهایة، ج‏4، ص‏34.
21) فتح‏البارى، ج‏6، ص‏93، ش‏2881؛ الطبقات، ج‏8، ص‏225؛ سبل الهدى و الرشاد، ج‏5، ص‏330؛ البدایة و النهایة، ج‏4، ص‏34.
22) الطبقات، ج‏8، ص‏293؛ مسند احمد بن‏حنبل، ج‏6، ص‏380؛ حیاة الصحابة، ج‏1، ص‏485.
23) الاصابة، ج‏8، ص‏13 - 12؛ مجمع الزوائد، ج‏6، ص‏213؛ حیاة الصحابة، ج‏1، ص‏597.
24) الاصابة، ج‏8، ص‏285.
25) فتح‏البارى، کتاب الجهاد و السیر، باب غزو المرأة فى البحر، ج‏6، ص‏89، ش‏2877؛ الاصابة، ج‏8، ص‏223، ش‏1208؛ الطبقات، ج‏3، ص‏546؛ و ج‏8، ص‏435؛ البدایة و النهایة، ج‏6، ص‏228 - 227؛ و ج‏7، ص‏84 و 158؛ تهذیب التهذیب، ج‏5، ص‏111؛ سیر اعلام النبلاء، ج‏2، ص‏501.
26) سوره ممتحنه، آیه 12.