اهمیت و راهبردهاى مشارکت زنان در حفظ منابع طبیعى و دستیابى به توسعه پایدار
فرحناز رستمى - حسین شعبانعلى فمى
مقدمه
منابع طبیعى تجدیدشونده، امروزه در ابعاد مختلف زندگى بشر نقش بسزایى را ایفا مىکند. در اغلب کشورهاى در حال توسعه در اثر رشد فزاینده جمعیت، گسترش بىرویه شهرها و عدم آگاهى مردم به اهمیت منابع طبیعى و فقدان برنامهریزى اصولى، سطح منابع طبیعى شدیداً کاهش یافته و به واسطه تخریب کمى و کیفى، منابع طبیعى در خطر نابودى قرار گرفته است. از طرفى به منظور دستیابى به توسعه پایدار و حفظ منابع طبیعى، جلب مشارکت آحاد مردم و مخصوصاً زنان به عنوان نیمى از جمعیت بهرهبردار منابع طبیعى امرى ضرورى مىنماید. در مقاله حاضر، ضمن اشاره به مفهوم مشارکت و اهمیت آن، به بررسى اهمیت و نیز راهبردهاى جلب مشارکت زنان در حفظ منابع طبیعى اشاره مىشود.
مفهوم مشارکت
مشارکت را از دو نگاه مىتوان ملاحظه کرد:
1) مشارکت به عنوان وسیلهاى براى دستیابى به توسعه و نیز به عنوان هدف طرحهاى توسعهاى. در این نگاه بحث توسعه پایدار و توسعه درونزا، رابطه بین انسان و محیط و نیز میراث نسلهاى آتى از منابع طبیعى بسیار مورد تأکید قرار مىگیرد.
2) مشارکت به گونه رفتار اجتماعى: به نظر بسیارى از جامعهشناسان رفتار تحت تأثیر زنجیره عواملى ایجاد مىشود که قصد و نیت از عناصر مهم آن است. قصد و نیت تأثیرپذیر از گرایشها و هنجارهاى مرتبط با رفتار است. در این رویکرد نهایتاً عناصر فرهنگى جوامعى که مىتواند بر مشارکت مؤثر واقع شود، مورد توافق قرار مىگیرد. مشارکت نزد جامعهشناسان به عنوان یک رفتار اجتماعى ملاحظه و بررسى مىشود چرا که افراد مشارکتکننده براى رفتار خود معناى ذهنى مشخصى قایلند. جامعه بشرى از دیرباز نظام رفتارى مناسب را به اعضاى خود آموزش مىدهد. برخى بر این باورند که نظامهاى دانش انسان از نیاز بىهمتا و فطرى وى به سامان بخشیدن تجاربش سرچشمه مىگیرد. پس به رغم اهمیت مبناى زیستشناختى رفتار انسانى، اینکه چگونه در صدد برآوردن نیازهاى فطرىمان برآییم و راههاى موفقیتآمیزى را در پیش گیریم، قضیهاى عمدتاً اکتسابى است. مىتوان گفت که جامعه رفتار مشارکتى را به نوعى به زنان و مردان آموزش مىدهد.
«هانیتلتون» و «نلسون» معتقدند که در کشورهاى در حال توسعه مشارکت اجتماعى به طور فراگیر، به خودى خود به عنوان یک هدف مطرح نیست و معمولاً تابعى از تصمیمات نخبگان حاکم و سیاستهاى آنها و یا محصول جانبى توسعه محسوب مىشود. آنان معتقدند که فرآیند توسعه اقتصادى و اجتماعى از طریق دو مجرا مىتواند سرانجام به گسترش مشارکت سیاسى و اجتماعى بینجامد.(1)اهمیت مشارکت
نتایج مطالعات مقایسهاى در زمینه پروژههاى توسعه غیر مشارکتى در گوشه و کنار جهان مدارک مستندى، بیانگر اهمیت ساختار مشارکت محلى و توجه به فرهنگ اجتماعى فراهم آورده است. مطالعهاى که توسط kottakدر سال 1991 (1370ش) انجام گرفت، نشان داد که عدم توجه به ملاحظات اجتماعى هزینههاى بالایى در بر دارد. نتایج این مطالعه بیانگر این است پروژههایى که با موقعیت اجتماعى - اقتصادى سازگار بودهاند، نرخ بازده بالاترى (3/18) درصد در مقایسه با آنهایى که داراى این سازگارى نبودهاند (8 درصد) داشتهاند. همچنین نشان مىدهد پروژههایى که گروههاى منفعت تنها در مرحله اجرا مشارکت داشتهاند و توجهى به آوردهها و حضور آنان در مراحل آغازین پروژه نشده است موفقیتى نداشتهاند.
مطالعه دیگرى نشان مىدهد، نقطه مشترک پروژههایى که مردم را مورد مشاوره قرار ندادهاند، اطلاعات نادرست آنها در باره نهادهاى محلى است. شروع اشتباه غالباً منجر به ایجاد نهادهاى نامناسب و پیشنهادهاى غیر کارا در عمل مىشود. برعکس پروژههایى که دیدگاههاى مردم را در مراحل طراحى و برنامهریزى در نظر گرفته بودند، در پیوند دیدگاههاى محلى و ایجاد ساختها بر روى نهادهاى موجود انعطافپذیر بودند و در عمل اجراى موفقیتآمیزترى را نشان دادند.(2)جنبشهاى تشکلیافته زنان در حفاظت از منابع طبیعى
پیوستگى عمیق بین زنان و محیط زیست و همچنین نقش اساسى آنان در بهرهبردارى از جنگل بر کسى پوشیده نیست. پذیرفتنى است بگوییم تشکلهایى که پیرامون محوریت زنان و با تکیه اولیه بر دانشها و آگاهىهاى آنان شکل مىگیرد، مىتواند در حفاظت و احیاى جنگلها مؤثر باشد. طى چند دهه اخیر گرایش به استفاده از نیروهاى تشکلیافته زنان براى حفاظت از محیط زیست رو به فزونى است. کشورهایى مانند هند و کنیا از جمله ممالکى هستند که به بهرهگیرى از مدیریت و توانمندىهاى بانوان دست یازیدهاند. جنبش «چیپکو» در هند و همچنین جنبش «کمربند سبز» در کنیا بر نیرو و دانش زنان عادى به ویژه در روستاها تأکید کرده و پایه کار خود را بر بهرهبردارى از این نیروها گذاردهاند. این جنبشها به رغم بهرهمندى از برخى حمایتهاى دولتى به طور خودجوش به وجود آمده اما هیچ گاه به شکل یک سازمان دولتى در نیامده است. این جنبشها بر عوامل فرهنگى و دانش بومى زنان هر منطقه تأکید کرده و بر مبناى نیازها، مسائل و مشکلات ملى - منطقهاى خود شکل گرفته است. آنها همت خود را مصروف تولید کار و رفع نیازهاى آتى توده مردم نموده و تلاش کردند به رسمیت شناختن این نیازها، در جستجوى راهکارهایى باشند که ضمن همسو قرار دادن نیازهاى مردم و سرنوشت طبیعت، براى هر دوى آنها چارهجویى نمایند.(3)
در ایالت آندراپرادش هند، از بین رفتن حاصلخیز به فرسایش خاک و از کار افتادن سیستم فاضلاب منجر گشته و باعث شورى آب و از بین رفتن غلات و افزایش بیکارى در روستاها شده بود. عدهاى از زنان محلى به رهبرى زنى به نام «واسانت کانیبرا» تصمیم گیرفتند که با روى هم گذاشتن مبالغى، زمینهاى بىحاصل را اجاره کنند. هیچ بانکى حاضر به دادن وام نبود. آنها توانستند از انجمن توسعه، وام دریافت کنند و پس از آن با استفاده از شیوههاى سنتى زراعى به جاى کشاورزى تکمحصولى و پرخرج براى بازار، به احیاى زمین پرداختند. روشهاى آنان به معنى توقف نابودى خاک، تنوع محصول و جلوگیرى از ضایع شدن آب باران بود. این برنامه 400 زن را در 20 روستا مشغول به کار کرد. طى سه سال 700 هکتار زمین احیا شد و زیر کشت رفت. این طرح چنان مقرون به صرفه و موافق با محیط زیست بود که دولت هند اجراى آن را براى سراسر ایالت آندراپرادش تصویب کرد.
در اجراى یک پروژه در خصوص جنگل در سنگال، در برخى روستاها زنان و مردان مورد مشورت قرار گرفتند، زنان به ترکیبى از تغییرات تدریجى و علوفهرسانى علاقهمند بودند و کارهایى که فقط تولید درآمد مىکرد، بیشتر مورد توجه مردان بود. بقاى درختان در این روستاها بسیار طولانىتر از روستاهاى همجوار بود، زیرا بر اساس یک تقسیم کار سنتى، زنان مسئول آبرسانى بودند و در این امر فعالتر از مردان مىنمودند.(4)راهبردهاى جلب مشارکت زنان در منابع طبیعى
1. نظام مشارکت دولتى: در این شیوه تمامى مراحل مدیریت بر منابع طبیعى در بخشهاى مختلف جنگل، مرتع و بیابان توسط دولت اداره مىشود. سرمایهگذارى دولت در بخشهاى مختلف منابع طبیعى موجب شده است بخش عمدهاى از زنان ساکن این عرصهها در قالب نیروهاى تولیدکننده صنایع دستى با استفاده از مواد طبیعى قابل دسترس و نیز پرورشدهنده گیاهان دارویى محلى مشغول به فعالیت شوند.
2. نظام مشارکت خصوصى: بخش خصوصى با استفاده از سرمایههاى شخصى و بهرهمندى از تسهیلات وام بانکى، برابر دستور عملهاى کتابچه طرح به انجام تعهدات در زمینههاى حفاظت، احیا، اصلاح، بهرهبردارى بهینه و توسعه منابع طبیعى اقدام مىکند، مثل مجریان طرحهاى خصوصى جنگلدارى و مجریان بهرهبردارى از گیاهان مرتعى و بومى که در این الگوها، فعالیتهایى مانند تهیه طرح، تدوین دستور عملهاى فنى و اجرایى، نظارت و پشتیبانى توسط دولت انجام مىشود و اجراى پروژهها با مدیریت بخش خصوصى انجام مىگیرد.
3. نظام مشارکت زنان به شیوه تعاونى: تعاونى به عنوان یک نظام مشارکتى در مناطقى تشکیل مىگردد که به علت مسائل و مشکلات اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى امکان اجراى سایر نظامهاى بهرهبردارى به شیوههاى دولتى و خصوصى میسر نمىباشد. در این نظام حق بهرهبردارى از عرصهها براى مدتى معین بر اساس کتابچه طرح به بومیان و ساکنان منطقه مورد نظر بر اساس فروش سهام واگذار مىگردد. مردم موظفند ضمن بهرهبردارى اصولى اقدام به حفظ، احیا، اصلاح و توسعه عرصههاى منابع طبیعى کنند؛ همچنین وظیفه دارند تمامى عوامل تخریب را به کنترل در آورند مانند تعاونى زنان در تولید محصولات فرعى مرتعى و جنگلى.
4. نظام مشارکت عمومى: با توجه به گستردگى عرصههاى منابع طبیعى و تنوع مسائل و مشکلات موجود، امکان حفاظت، احیا و توسعه منابع طبیعى در گرو عزم ملى و مشارکت و بسیج آحاد مردم مىباشد. این مشارکت مىتواند از سنین خردسالى شروع شود و تا سنین کهولت تداوم داشته باشد. در نظام مشارکت عمومى از طریق آموزشهاى همگانى، در بین اقشار مختلف مردم ایجاد حساسیت مىشود، اعم از دانشآموزان، دانشجویان و معلمان. نهضت سوادآموزى، سازمانهاى غیر دولتى زنان (NGO)، سازمان حفاظت محیط زیست و تمامى ارگانهایى که به گونهاى با زنان و عرصههاى منابع طبیعى مرتبط هستند، عهدهدار آموزشاند.(5)نقش دولت در فرآیند مشارکت زنان در حفاظت از منابع طبیعى
1) آگاهى: پیشنیاز مشارکت زنان، آگاهى دادن به آنهاست. در این مرحله باید علت و ضرورت همکارى و نقش زنان به آنها آموزش داده شود. تجربه نشان داده است زنان زمانى آماده صرف هزینه براى حل یک مسئله هستند که ابتدا مسئله را بشناسند تا انگیزه لازم را پیدا کنند. بنابراین، مقدمه مشارکت، آگاهى از طریق ترویج و گسترش فرهنگ منابع طبیعى به آنان از طریق آموزش است.
2. سازماندهى: دومین مرحله مشارکت، سازماندهى زنان در قالب تشکلهاى رسمى و محلى مىباشد. در این مرحله زنان در گروهها، انجمنها و تشکلهاى مختلف گرد مىآیند. این تشکلها باعث مىگردند بهرهبرداران نظم یابند تا امکان ارائه خدمات به آنان فراهم گردد؛ همچنین قادر شوند مسائل و مشکلات موجود را به آسانى به مقامات ارائه نمایند، ضمناً حمایتهاى لازم را با سرعت و دقت بیشتر دریافت کنند.
3. پشتیبانى و حمایت: سومین اقدام براى مشارکت دادن زنان در منابع طبیعى، پشتیبانى و حمایتهاى حقوقى، ادارى، اعتبارى و برنامهاى مىباشد. در این مرحله است که تشکلها از قدرت کافى براى حضور همهجانبه برخوردار مىگردند و به خوبى مىتوانند ایفاگر نقش واگذار شده باشند.نتیجهگیرى
نگهدارى و حمایت از منابع طبیعى بدون مشارکت مردم امکانپذیر نمىباشد. در این بین اهمیت نقش زنان به عنوان نیمى از بهرهبرداران منابع طبیعى بر کسى پوشیده نیست. براى زمینهسازى، آماده کردن و جلب مشارکت زنان، ترویج و گسترش فرهنگ منابع طبیعى به طور خاصى باید در قالب انجمنها، تشکلها، سازمانهاى غیردولتى NGOها و تعاونىهاى خاص منابع طبیعى سازماندهى شود، نیز مدیریت عرصههاى طبیعى به شیوه مشارکت مردمى برنامهریزى گردد. این امر مستلزم پشتیبانى، حمایتهاى آموزشى، حقوقى، ادارى، اعتبارى و برنامهاى مىباشد و به عنوان یک حرکت پویا در جریان زمان، تقویت شده و تکامل مىیابد.
پىنوشتها: -
1) ر.ک. به بیتس (دانیل - پلاک افرد)، انسانشناسى فرهنگى، ثلاثى (محسن)، ص47 - 44.
2) _ World Resource Institue)wri(, 4991 _ 5991. "world Resource Report: A Guide to the Global Enviromental" New York: Oxford university.
3) _ Gender and Gulture - unesco - P: 431 )5991(.
4) _ Modnar )A gusta( 8 schreiber )Gatz( - women and forestry p7.5) اوکلى، پیتر و دیوید مارسدن (1370)، رهیافتهاى مشارکت در توسعه روستایى، انتشارات مرکز مطالعات روستایى وزارت جهاد.