زنان و شیوه‏هاى جلب محبت همسر

انسى نوش‏آبادى‏

پیشگفتار

وجود مهر و محبت و تداوم آن بین همسران، ضامن سعادت ایشان است، نیز باعث ایجاد خانواده‏اى سالم و پرورش نسلى پاک در فضایى گرم و آرام، در نتیجه ایجاد جامعه‏اى سالم و شاداب مى‏شود، بنابراین شایسته است در باره این امر مهم تحقیقات ارزشمند و مطالعات فراوانى صورت بگیرد و نتایج آن در اختیار عموم، به ویژه بانوان ارجمند - که سرشار از عواطف پاک انسانى هستند و براى انجام این مهم، آماده‏تر از مردانند - قرار بگیرد تا هر چه بیشتر و با اشتیاقى فراوان و بینشى گسترده‏تر بر این مسئله همت گمارند.

محبت و رحمت و شیوه‏هاى نمایاندن آن‏

محبت که اساس آسودگى و آرامش است همچون کشتى نجاتى است که بر امواج خشمگینِ مشکلات زندگى در حرکت است. کشتى‏اى که یک زن مهربان و هنرمند ناخداى آن مى‏باشد زیرا تسکین و آرامش‏بخشى به زندگى، رسالتى است که بر دوش زنان نهاده شده است.
«فأن تعلم أنّ اللَّه جعلها لکَ سکناً و أنساً فتعلَمَ أنّ ذلک نعمة من اللَّهَ؛(1)
خداوند متعال زن را براى شوهرش مایه آسودگى و آرامش قرار داده، او نعمت بزرگ الهى است.»
دست حکیم پروردگار همخوان با رسالتى که بر دوش زنان قرار داده، استعداد مهرورزى، محبوبیت و مطلوبیت را نیز در فطرت و غریزه ایشان نهاده است. به قول استاد شهید مطهرى(ره):
«طبیعت، مرد را مظهرطلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن ... غریزه مرد، طلب و نیاز است و غریزه زن جلوه و ناز.»(2)
روشن است اگر زنان در مسیر طبیعى فطرت خویش و در پرتو آشنایى با معارف دینى و آموزه‏هاى روانشناسى - که روشنگر راه زندگى خانوادگى است - بتوانند به وظایف خویش عمل کنند و به جاى آنکه وزیر اقتصاد یا مأمور نظافت باشند، نماد رحمت و مهربانى باشند، بسیارى از مشکلات و موانع را در مسیر زندگى عاشقانه از سر راه برداشته‏اند.
«بدون تردید غالب کشاکش‏هاى خانوادگى، سردى‏ها، بى‏اعتنایى‏ها، بى‏رغبتى‏ها، خانه‏گریزى‏ها، ستیزها، جدایى‏ها و طلاق‏هاى بین زن و شوهرها به دلیل فقدان آرامش روانى در کانون خانواده و عدم تأمین نیازهاى عاطفى و روانى به وجود مى‏آید.»(3)
اما براى چاره این گونه مشکلات فقط شناخت ریشه مشکلات و پى بردن به ضرورت و اهمیت محبت کافى نیست بلکه زنان باید شیوه‏هاى به کارگیرى عواطف سرشار خود را بیاموزند. در این مبحث به بیان دو شیوه مهم نمایاندن محبت مى‏پردازیم:
أ) ابراز زبانى‏
ب) ابراز عملى‏

* * *

أ) ایجاد، افزایش و ابراز عشق و محبت از راه زبان‏

هر کسى مى‏تواند با دو زبان سخن بگوید؛ با زبان عاطفه و احساس، یا با زبان عقل و منطق. اکنون صحبت از زبان عاطفى است. زبان عاطفى (مثبت یا منفى) به خاطر ارتباط مستقیمى که با قلب و جان شنونده دارد تأثیر بسیارى در ایجاد یا سلب محبت مى‏گذارد. چون بحث در ایجاد و افزایش و حفظ محبت است، به ذکر دو کاربرد مهم زبان عاطفى (مثبت) در ایجاد و ازدیاد عشق و محبت مى‏پردازیم.
1. ابراز عشق با صراحت و صداقت (جملات عاشقانه) که لحظه‏هاى یکنواخت زندگى را شیرین و لبریز از لذت و هیجان مى‏کند. به قول «مترلینگ»:
«زندگى وقتى لذت‏بخش است که در آن لذات کوچک و عشق‏هاى کوچک وجود داشته باشد و همین چیزهاى کوچک است که ما را به زندگى پاى‏بند مى‏کند.»(4)
واژه‏هاى عاشقانه و دلنشین به طور شگفت‏انگیزى مى‏تواند آفریننده لذت‏هاى کوچک باشد. ابراز محبت با صراحت و در عین صداقت و راستى در حالى که آمیخته با هیجانات روحى است، محبت را تا مرز عشق مى‏رساند که شیرینى و حلاوت لذت آن را باید در عمق دل‏ها جستجو کرد ولى پنهان کردن عشق، محبت را خفه مى‏کند و مى‏میراند.
هیچ گاه نباید غرور و یا کمرویى مانع ابراز عشق و علاقه شود، یا در طول زمان مشکلات زندگى و گاه مشاجرات و درگیرى‏ها باعث شود ابراز عشق و علاقه ترک شود بلکه باید همواره و در همه حالات زندگى طورى رفتار کنیم که فضاى عاطفى از بین نرود و جایى براى گفتن جملات عاشقانه و البته صادقانه بماند؛ چرا که برخى زنان مى‏پندارند مردها به خاطر روحیه خاص مردانه‏شان اهمیتى به این حرف‏ها نمى‏دهند و نیازى به شنیدن عبارات محبت‏آمیز و دلنشین ندارند در حالى که تجربه و تحقیقات روانشناسى، نادرستى این مطلب را اثبات کرده است، چنان که برخى معتقدند: «در مردان هر چقدر هم که به ظاهر والامقام و قوى باشند، باز هم لایه‏هایى از دوران کودکى باقى مى‏ماند که آنها را نیازمند دلدارى مى‏کند.»(5) استفاده از این گونه جملات کار ساده‏اى نیست بلکه هنرى است که مهارت خاص مى‏طلبد. اگر روح صداقت نداشته باشند و در لحظات خاص زندگى و حالات ویژه‏اى - که تشخیص آن به عهده خودتان است - گفته نشوند، دلربایى خود را از دست مى‏دهند و حالت کلیشه‏اى و خسته‏کننده‏اى پیدا مى‏کنند. امام صادق(ع) مى‏فرماید:
«... لا غنى بالزّوجة فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال و هُنّ ... و اظهار العشق له بالخلابة؛
... زن در روابط بین خود و شوهرِ همدلش، از سه خصلت بى‏نیاز نمى‏باشد که یکى ...، اظهار عشق با دلربایى است.»(6)

2. تعریف و تحسین‏

از آنجا که همه انسان‏ها دوست دارند مورد توجه، تعریف و تحسین قرار گیرند، خیلى زود مى‏توانیم از این راه، در دل‏هاى دیگران جا باز کنیم. معمولاً افراد براى به خاطر سپردن اشخاص با اسم و مشخصات، حافظه خوبى ندارند ولى اگر از شخصى تعریفى در باره خود شنیده باشند حتماً آن فرد در خاطرشان خواهد ماند. بنابراین اگر تعریف و تحسین صادقانه باشد و همراه توقع و چشمداشتى نباشد، مى‏تواند باعث محبت و دوستى شود، به ویژه اگر تعریف، تأثیرگذار و بااهمیت باشد؛ مثلاً مردها به خاطر اهمیت زیادى که براى خلقیات و ویژگى‏هاى مردانه مثل شجاعت، دلیرى، مهارت‏هاى شغلى و ... قائلند تعریف و تحسین آنها در این موارد خیلى ارزشمند مى‏باشد. یک خانم روانشناس که شیوه‏هاى صحیح همسردارى را به شاگردانش مى‏آموزد در این زمینه مى‏نویسد:
«روزى در کلاس درس به خانم‏ها پیشنهاد کردم که امشب سعى کنید از اندام شوهرتان تعریف و تمجید کنید. یکى از خانم‏ها که تصمیم گرفته بود تکالیفش را به طور دقیقى انجام دهد، آن شب در کنار همسرش روى مبل نشست و در همان حال بازوى شوهرش را نوازش مى‏کرد. بعد از مدتى بازوى او را فشار داد، مرد ناگهان عضلات دستش را سفت کرد. [زن که مترصد فرصتى بود گفت‏]: «اوه، من تا حالا نمى‏دانستم عضلاتت این قدر قوى است.» مرد روزنامه را به کنارى گذاشت و گفت: «دیگر چى.» او واقعاً در انتظار تحسین بود و مى‏خواست جملات بیشترى بشنود ... بعد از گذشت دو شب وقتى آن مرد هنگام شام دیر به منزل آمد همسرش فهمید که او در آن وقت در گاراژ بوده و با وزنه‏ها تمرین مى‏کرده تا عضلاتش قوى‏تر شود و بیشتر مورد تعریف واقع شود.»(7)
البته در این مورد (تعریف و تحسین از دیگران)، صداقت و واقع‏بینى شرط اساسى است یعنى نباید بى‏دلیل و در هر زمینه‏اى تعریف کنیم. باید باور کنیم که واژه‏ها نیرو و انرژى دارند و چون انرژى مى‏آفرینند باید صادقانه و واقع‏بینانه به کار گرفته شوند.

ب) ابراز عملى محبت‏

نمایش عملى محبت - که بیشترین تجلى آن در احسان و فداکارى است - شامل هر نوع نیکى و خوبى که نشان از اخلاص و عشق درونى داشته باشد، مى‏شود. ابراز عملى پشتوانه ابراز زبانى است اما نمایاندن محبت، بدون پشتوانه عملى، فریبى بیش نیست. عشق و محبت هر گاه با عمل همراه شود تأثیرگذار خواهد بود حتى ناسپاس‏ترین انسان‏ها در مقابل احسان دیگران واکنش نشان مى‏دهند. امام على(ع) مى‏فرماید:
«الانسان عبید الاحسان؛(8)
انسان بنده کسى است که به او احسان مى‏کند.»
توجه کردن به علاقه‏مندى‏هاى همسر اعم از غذاى مورد علاقه او، رنگ لباس و ... رعایت حال او در مواقع استرس‏هاى روحى و روانى، بیمارى، مشکلات شغلى، چشم‏پوشى از کمبودها و کاستى‏هاى مادى که مربوط به اوست، به پیشواز وى به هنگام ورود به منزل رفتن، گرامیداشت خانواده و دوستان وى، احترام به او بخصوص در حضور دیگران، ... نمونه‏هایى از ابراز عملى محبت هستند.

نقش بینش صحیح در روابط جنسى و تأثیر آن در ایجاد و افزایش محبت زوجین‏

بدون شک روابط خاص در ایجاد عشق و محبت تأثیر مستقیم و بسزایى دارد که به علت روشنى، نیازى به اثبات ندارد. چنان که بسیارى از اختلافات جزئى، پیش پا افتاده و روزمره بین زن و شوهرها که گاه منشأ اختلافات بزرگ و حتى طلاق مى‏شود، ریشه در همین روابط غریزى دارند که به صورت‏هاى مختلفى بروز و ظهور مى‏کنند.
عدم رضایت غریزى در روابط زناشویى، مهربان‏ترین مردها را سختگیر و بدخلق مى‏کند و بر عکس، مردى که از روابط زناشویى با همسرش رضایت کامل داشته باشد، چشمش را به روى بسیارى از خطاهاى همسرش مى‏بندد (البته این مطلب در مورد زنان هم صادق است). بنابراین باید مراقب بود مانعى در روابط زناشویى به وجود نیاید و یا به قول خانم مورگان صخره‏هایى در بستر خواب نباشد.
البته هرگز نباید عشق و محبت بین زوجین در روابط جنسى خلاصه شود. یک زن علاوه بر نقش همسرى باید یک دوست خوب، غمخوار، هم‏صحبت و همفکر، مشاور و بالاخره شریک خوبى براى شوهرش باشد و هرگز تنها به عشقى که حاصل لذت غریزى است اعتماد نکند. او باید همسرش را عاشق اخلاق و رفتار خود کند و یقین داشته باشد پایه‏هاى یک عمر زندگى باید بر محبتى عمیق‏تر بنا نهاده شود. برخى مى‏نویسند:
«عشق جنسى صرف و به تعبیر عرفاى شامخ، عشق مجازى که مبدأ آن به قول «ویل دورانت» ترشح غدد جنسى و پایان آن ارضاى زودگذر است، هرگز نمى‏تواند مایه استوارى و پایدارى روابط انسانى به ویژه در امر زناشویى باشد.»(9)

حفظ نشاط و شادابى در روابط غریزى و چند نکته مهم دیگر

عدم اشتیاق و بى‏حوصلگى، از آفت‏هاى مهم زندگى زناشویى است که گاهى باعث مى‏شود زنان فقط براى رفع تکلیف و صرفاً پاسخ به نیاز غریزى همسر، تن به این گونه امور بدهند. اگر این حالت ادامه پیدا کند در طرف مقابل هم نفوذ مى‏کند و در میزان محبت دو طرف نسبت به همدیگر تأثیرگذار خواهد بود. همواره باید توجه کرد که جاى امر زناشویى و مقدمات آن در زندگى حفظ شود و فشار مشکلات و گاه دلزدگى‏ها، بى‏حوصلگى‏ها و افسردگى‏هاى ناشى از حالت یکنواخت زندگى باعث کمرنگ شدن کشش غریزى نشود، بلکه هر از گاهى با ایجاد تنوع در نوع لباس پوشیدن، آرایش چهره و ظاهر، پیش کشیدن خاطرات خوش و حرف‏هاى محبت‏آمیز دیگر و ... مى‏توان تا اندازه‏اى شادابى و طراوت را به محیط استراحت بازگرداند. به خاطر اهمیت زیاد این مسائل در حفظ آرامش و سلامت و محبت خانواده، در شرع مقدس اسلام سفارش‏هاى زیادى آمده است از جمله حضرت رسول اکرم(ص) مى‏فرماید:
«علیها أن تطیّب بأطیب طیبها و تلبس أحسن ثیابها و تزیّن بأحسن زینتها و تعرض نفسها علیه غدوة و عشیّة؛
بر عهده زن است که خود را به بهترین عطرى که در اختیار دارد خوشبو سازد، زیباترین لباس خود را بپوشد، به بهترین وجه خود را بیاراید و هر صبح و شام خود را بر شوهر عرضه کند.»(10)
نباید روابط زناشویى را فقط به عنوان یک تفریح و سرگرمى تلقى کرد که در صورت بروز هر پیش‏آمدى قبل از هر چیز، این روابط متأثر شود. در بررسى‏هاى روانشناسى و پزشکى بسیارى از بیمارى‏هاى روحى و جسمى به نبود روابط سالم غریزى و مسائل مربوط به آن نسبت داده شده است. توجه به روایت زیر در این باره آموزنده است. امام على(ع) فرمود:
«إذا کان بأحدکم أوجاع فى جسده و قد غلبته الحرارة، فعلیه بالفراش، قیل للباقر (علیه‏السلام): یابن‏رسول اللَّه ما معنى الفراش؟ قال: غشیان النساء فانّه یسکنه و یطفئه؛
هر گاه یکى از شما احساس ناراحتى جسمى نمود و حرارتش بالا رفت، باید به بسترش پناه ببرد. از امام باقر(ع) سؤال شد منظور از بستر چیست؟ فرمود: منظور، رفتن سراغ همسر است، که سبب آسودگى و آرامش مى‏شود.»(11)
هرگز نباید نیاز جنسى همسر را یک برگ برنده در دست خود دانست. بزرگ‏ترین دشمن عشق، داد و ستد و تجارت در امر زناشویى است. اگر این رفتار در زندگى دو زوج پیش بیاید به یقین آنچه که مرد را به دنبال زن مى‏کشاند، نیازش است نه عشقش. در این صورت ممکن است براى بعضى مردها فرقى نداشته باشد کسى که نیازش را برآورده مى‏کند همسرش باشد یا دیگرى!

پذیرش روابط جنسى (تمکین)

برخى تفاوت‏هاى جنسیتى بین زن و مرد باعث شده فشار غریزى بر مرد بیش از زن باشد و او حریص‏تر و نیازمندتر از زن در این مسائل گردد. خدا به زنان قدرت خوددارى و خویشتندارى بیشترى بخشیده که حاصل حیاى زنانه است. استاد شهید مطهرى(ره) مى‏نویسد:
«مرد بنده شهوت خویش است و زن در بند محبت مرد. زن بیش از مرد قادر است بر شهوت خود مسلط شود. شهوت مرد ابتدایى و تهاجمى است و شهوت زن انفعالى و تحریکى.»(12)
شاید در سال‏هاى اولیه زندگى مشترک این تفاوت چندان نمایان نشود اما بیشتر زنان پس از گذر سال‏ها، بى‏میلى کمترى به روابط زناشویى از خود بروز مى‏دهند. در حالى که بعضى مردها در میانسالى حریص‏تر هم مى‏شوند به طورى که گفته‏اند چهل سالگى براى مرد، جوانى دوم است! بنابراین منطقى است اسلام در مورد اطاعت زنان در امر تمکین، فراوان سفارش کند از جمله پیامبر(ص) فرمود:
إذا دعَا الرَّجلُ زوجَتَهُ لحاجتِهِ فلتأتِهِ و إنْ کانتْ على التنور؛(13)
وقتى مرد همسرش را به نیاز خویش فرا خواند، اجابت کند اگر چه در کنار تنور باشد.»
نیز: «لا تُطَوّلنّ صلَوتکنَّ لِتَمْنَعْنَ أزواجکنّ؛(14) نمازهایتان را طولانى نکنید تا مانع خواست شوهران‏تان باشید.»
«شرّ الزّوجات مَن لا توانى؛(15) بدترین زنان کسى است که بدتمکین باشد.»
البته این اطاعت و تسلیم از نوع اطاعت سرباز از مافوقش نیست که باید بدون هیچ اراده و اختیارى، اطاعت امر کند بلکه به معنى دریغ نکردن و نیازردن شوهر است.
روشن است مردان هم از همسر خود رفتارى همچون «محبوبه عشوه‏گر» طلب مى‏کنند که مانند آهویى رمیده و گاهى سرکش، شیر در حال شکار را مجذوب اندام خویش مى‏کند و به دنبال خود مى‏کشاند. اطاعت در زندگى زناشویى، از هنرهاى ظریف زنانه است که باید همراه با سرکشى ملایم و حتى گاهى جسورانه باشد که البته نهایتش تسلیم و پذیرش است.

پذیرش تفاوت‏ها و درک و تفاهم زوجین‏

مسئله مهم دیگرى که در زندگى زوجین باید نگاه شود، پذیرش تفاوت‏ها و نگرش درست به آنهاست. اگر زن و شوهر پى به وجود تفاوت‏هاى طبیعى و فطرى یکدیگر ببرند و از نقش آنها در تشدید محبت و تشکیل زندگى بهتر آگاه شوند، حتماً به شناخت تفاوت‏ها و استفاده درست از آنها بهاى بیشترى خواهند داد. شایسته است گذرا به بررسى تفاوت‏هاى بین زن و مرد بپردازیم.

أ) تفاوت‏ها و ایجاد محبت و جذابیت‏

بین زن و مرد مانند موجودات دیگر، تفاوت‏هاى بسیارى وجود دارد. بنا به گفته زیست‏شناسان هر سلول بدن مرد با هر سلول بدن زن تفاوت دارد. حتى برخى فمینیست‏ها که سعى در پوشاندن و از بین بردن تفاوت‏ها دارند به وجود آنها معترفند. آنچه مهم است نوع نگرش و برخورد ما با تفاوت‏هاست.
نگرش درست ما برخاسته از علم و آگاهى به وجود آنها و نقش آنها در ایجاد عشق و تکامل است؛ زیرا تفاوت‏هاى بین دو جنس مخالف به گونه‏اى طراحى شده است که هر یک از زوجین به وسیله دیگرى به تکامل و تعادل مى‏رسد. روانشناسان معتقدند:
«سردى بدن مرد با گرمى بدن زن متعادل مى‏شود و تهاجمى بودنش با کیفیت همسازى همسرش و قاطعیت او با انتقادپذیرى زن و قدرتش با عشق زن متوازن مى‏گردد.»(16)
تفاوت‏هاست که زندگى را با جنس مخالف شیرین و جذاب مى‏کند به طورى که اگر تفاوت‏ها نبودند کشش و جذابیتى بین دو طرف به وجود نمى‏آمد. به اعتقاد جان گرى:
«این تفاوت‏هاى مکمل که سبب جذب و کشش به طرف شخص دیگر مى‏شود، احساس مرموزى را به نام عشق به وجود مى‏آورد.»(17)
حتى گفته شده که هر چه توان و قوّت این تفاوت‏هاى فطرى و طبیعى بیشتر باشد، درجه جذب و کشش افزایش خواهد یافت:

«مردانى که از «مردانگى» بیشترى برخوردارند از زنانى که زنانگى بیشترى دارند خوش‏شان مى‏آید.»(18)
«هنگامى که زنان و مردان خیلى شبیه یکدیگر شوند آن جاذبه مرموز را از دست مى‏دهند. زندگى کردن با شخصى که مثل خودمان است بسیار خسته‏کننده است.»(19)
«به راستى اگر زن داراى ویژگى‏هاى جسمى و روانى و اخلاقى مردانه بود هرگز هنر ایجاد شیفتگى براى وصال در مرد را نمى‏توانست داشته باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممکن نبود عالى‏ترین هنر خود که صید و شکار و تسخیر قلب زن است را جلوه دهند.»(20)
شرع مقدس اسلام نیز در این زمینه فراوان سخن گفته است از جمله حضرت على(ع) مى‏فرماید: «... فإنّ المرأة ریحانة لیستْ بقهرمانة؛(21)
زن گل بهارى است نه تدارکچى و مسئول دخل و خرج.»
در جاى دیگر سه صفت بد مردان را بهترین صفات زنان برمى‏شمرند.(22)
بنابراین وجود تفاوت‏ها موهبت الهى است که باید حفظ شود و مورد استفاده بهینه قرار گیرد نه آنکه با تصور نادرست (ظلم و تبعیض از راه تفاوت‏ها) سعى در نابودى آنها شود. براى یک مرد زنى که در مسیر طبیعى فطرت زنانه خویش، طبعى لطیف و چشمانى آکنده از حیا دارد، با زبانى شیرین و چهره‏اى آراسته توأم با عشوه‏گرى‏هاى زنانه و دلى لبریز از محبت شوهر، بسیار جذاب و دلفریب است. در مقابل عشق چنین زنى، مغرورترین مردها هم توان مقاومت ندارند.

ب) تفاوت‏ها و اختلافات‏

اما تفاوت‏ها در عین حال که باعث ایجاد جذابیت و کشش انسان‏ها به سوى هم مى‏شود، برخوردها و تنش‏هایى را هم به وجود مى‏آورد به طورى که نمى‏توان دو زوج را یافت که هیچ گونه اختلافى با یکدیگر نداشته باشند ولى نه بدان معنا که تفاوت‏ها به صورت طبیعى تنش‏زا هستند و گریزى از آنها نیست چرا که ایجاد اختلاف و تنش در اثر نگرش نادرست به تفاوت‏ها و عدم آگاهى از وجود برخى فرق‏هاست. اگر زوجین با آگاهى از تفاوت‏هاى یکدیگر سعى در پذیرش آنها کنند، بسیارى از مشکلات را نخواهند داشت و مى‏توان گفت که شاید بیش از نیمى از خوشبختى را به دست آورده‏اند.
دکتر جان گرى مى‏گوید:
«باید زن و مرد یاد بگیرند که به تفاوت‏هاى یکدیگر احترام گذارند تا با هم نزدیک‏تر و صمیمى‏تر شوند.»(23)
بنابراین شناخت و پذیرش تفاوت‏ها و برخورد درست با آنها مى‏تواند بسیارى از اختلافات و تنش‏ها را از بین ببرد ولى نه به طور کامل و صد در صد چرا که زندگى با تمام فراز و فرودهایش در جریان است و بشر نمى‏تواند همواره مانند یک ماشین، دقیق و درست عمل کند. به هر حال اختلاف نظرها وجود دارد. گاهى خواسته‏هاى دو نفر در مقابل هم قرار مى‏گیرند، یا منافع یکى با دیگرى تداخل مى‏کند و گاهى مصلحت برخى براى دیگرى زیانبار است و ... خلاصه زندگى آکنده از حوادث است، بنابراین نمى‏توان گفت اصلاً نباید اختلاف پیش بیاید بلکه باید راه حل اختلافات را پیدا کرد که جز درک و تفاهم نیست.

ج) تفاهم‏

تفاهم به معنى اختلاف نداشتن و توافق کامل با طرف مقابل نیست بلکه تفاهم یعنى فهمیدن و فهماندن. از آنجا که سوء تفاهم به معنى فهم مطلبى بر خلاف واقعیت است پس تفاهم یعنى فهم درست واقعیت‏ها. تفاهم بین زوجین یعنى:
1. فهم درست شخصیت همسر؛
2.فهماندن و بروز دادن واقعیت درونى خود به همسر؛

* * *

فهم درست شخصیت همسر

وقتى مى‏توانیم شخصیت افراد را همان طور که هست بشناسیم که آن شخصیت را در مجموعه شرایط محیط زندگى، فرهنگ خانوادگى، وضع شغلى، تفاوت‏هاى فردى و جنسیتى و ویژگى‏هاى مهم دیگر نگاه کنیم.
بسیارى از توقعات بى‏جا، سوء تفاهم‏ها، قضاوت‏هاى منفى، نگرانى‏هاى بى‏مورد، مقایسه‏هاى غلط و مشکلات دیگرى که باعث کدورت و مشاجره مى‏شود و فضاى عاطفى خانه را آلوده مى‏کند، برخاسته از شناخت نادرست زن و شوهر از یکدیگر است.
کمترین فایده شناخت درست براى زنان این است که در فضایى سالم‏تر و آرام‏تر و به دور از ترس و اضطراب مى‏توانند در باره رفتارهاى خود و همسرشان بیندیشند، نیز به جاى اینکه با حالتى عصبى و البته بى‏نتیجه برخورد کنند، در فضایى دوستانه به مذاکره بپردازند.
مردان وقتى ببینند توسط همسرشان درست شناخته شده‏اند آرامش بیشترى دارند و بهتر مى‏توانند با همسرشان ارتباط برقرار کنند؛ بر عکس وقتى مردى احساس کند که همسرش در باره او اشتباه مى‏کند، در مقابل او رفتارى نابه‏هنجار و عصبى خواهد داشت. یک روانشناس فرانسوى در این باره مى‏نویسد:
«به محض اینکه شوهرى احساس کند که تشخیص اخلاقى همسر از وى به طور افراطى شکل گرفته است و هیچ چیزى نمى‏تواند نظرش را تغییر دهد تمام صراحت و ابراز احساسات شخصى وى به نابودى خواهد گرایید. در چنین موقعى است که شوهر ممکن است سر صحبت را با خانمى باز کند که در اداره یا باشگاه ورزشى ملاقات مى‏کند. چه بسا با وى راجع به مسائلى صحبت کند که مدت‏هاست جرئت بروز آنها را پیش همسرش نداشته است و بعد از مدتى احساس تفاهم و احساس خویشاوندى را که همه انسان‏ها با ولع دنبال آن هستند در خود مجدداً کشف کند و حتى ممکن است مشکلات زناشویى خود را نیز بیان کند. مردها با بیان ناکامى‏ها و شکست‏ها در ازدواج به سهولت قلب زن‏ها را به ترحم وا مى‏دارند. بعید نیست چنین مردى بعد از مدتى به دفتر من بیاید و بگوید:
من بدون این زن جوان نمى‏توانم زندگى کنم. او خیلى خوب مرا درک مى‏کند در حالى که همسرم از درک من عاجز است.»(24)

فهماندن و بروز دادن واقعیت درونى خود به همسر

شناخت روحیات و ویژگى‏هاى زن نیز به اندازه شناخت مرد توسط زن بااهمیت است. وظیفه زنان در این مورد آن است که با بروز دادن واقعیت درونى خود و صراحت و صداقت در گفتار و رفتار، به شناخت بهتر و بیشتر کمک کنند. برخى معتقدند:
در سرتاسر جهان زیادند افرادى که از نبود تفاهم رنج مى‏برند ولى وقتى وضع آنها را از نزدیک بررسى کنیم مشخص مى‏شود حداقل تا حدودى خودشان مقصرند یعنى اگر دیگران آنها را درک نمى‏کنند به علت این است که خود را بروز نداده‏اند.
بسیار دیده شده است که بعضى افراد احساسات و درونیات خود را مخفى مى‏کنند، علاقه خودشان را به دیگران نشان نمى‏دهند و یا از چیزى ناراحتند اما چیز دیگرى را بهانه مى‏کنند و خلاصه آنکه دیگران را در مورد خود به اشتباه مى‏اندازند. بعضى روانشناسان این حالت را بیشتر به زنان نسبت مى‏دهند.
«مهم‏ترین علت شروع مشاجرات از جانب زنان، عدم صراحت در بیان احساسات‏شان است. زن به جاى اینکه مستقیماً ناراحتى خود را مطرح سازد، ایرادهاى بى‏ربط مى‏گیرد تا ناراحتى خود را نشان دهد.»(25)

پى‏نوشتها: -
1) مکارم اخلاق، ص‏420.
2) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص‏15.
3) پل تورنیر، راز تفاهم در زندگى زناشویى، ص‏78.
4) راز تفاهم در زندگى زناشویى، .ص‏99
5) راز تفاهم، ص‏77.
6) بحار، ج‏78، ص‏237.
7) مارابل مورگان، زن کامل، ص‏65.
8) -
9) سیدمجتبى رکاوندى، مقدمه‏اى بر روانشناسى زن، ص‏237.
10) کافى، ج‏5، ص‏508؛ وسائل، ج‏20، ص‏158.
11) بحار، ج‏103، ص‏291.
12) نظام حقوق زن در اسلام، ص‏179 (مجموعه آثار، ج‏19).
13) کنزالعمال، ج‏15، ص‏335.
14) فروع کافى، ج‏5، ص‏305.
15) غررالحکم،حکمت 51.
16) دکتر جان گرى، زنان، مردان، روابط، ص‏88.
17) همان، ص‏54.
18) پروفسور روژه پیره، روانشناسى اختلافى زن و مرد، ص‏39.
19) زنان، مردان، روابط، ص‏86.
20) نظام حقوق زن در اسلام، ص‏177.
21) نهج‏البلاغه، نامه 31/118.
22) همان، حکمت 234.
23) زنان، مردان، روابط، ص‏12.
24) راز تفاهم در زندگى زناشویى، ص‏81.
25) همان، ص‏96.