مجرد زیستن دختران؛ آمارها، عوامل و پىآمدها
حمیرا حیدریان
اشاره:
ازدواج به گمان برخى، مقدسترین کلمه زندگى و شیرینترین خاطره هر فرد در عمر خویش است. ازدواج پیوندى آسمانى در عرصه زندگانى است که سلامت روح و روان و خوشبختى و بهروزى زن و شوهر را تضمین مىکند. در فرهنگ اسلامى، ازدواج مایه شکفتن غنچههاى عشق در گلستان زندگى و پیوستن زوجها براى رشد و بالندگى است، چرا که رؤیاهاى شیرین و شگرف جوانى، تنها در پرتو شعاع خورشید زندگى مشترک، معنا مىگردد و در سایه گذشت، تفاهم و تلاش مشترک با واقعیتها و حقایق زندگى اجتماعى همخوان مىشود.
متأسفانه در سالهاى اخیر عوامل مختلفى از جمله نبود زمینه اشتغال، اسکان، ادامه تحصیل، بالا رفتن هزینههاى زندگى، دگرگون شدن معیارهاى انتخاب همسر و ... سبب افزایش سن ازدواج و حتى ناتوانى بسیارى از دختران و پسران براى ازدواج شده است. همچنین تجملاتى شدن مراسم ازدواج که بسان مانعى آهنین در مقابل جوانان قرار گرفته، آئینهاى توخالى و بىهویت، انتظارات نامعقول، هزینههاى سرسامآور و چشم و همچشمىها، جوانان را از ازدواج باز مىدارد. این فرایند در حالى است که روزگارى دختران پس از اینکه به سن بلوغ مىرسیدند و از چهارده، پانزده سالگى مىگذشتند راهىِ خانه بخت شده، کمتر دخترى را مىدیدید که از بیست سال گذشته و هنوز در خانه پدر زندگى کند، مگر اینکه مشکلى داشته باشد. اما دختران امروز اغلب بلافاصله پس از پایان تحصیلات متوسطه، تمام سعى و تلاش خود را متوجه قبولى در دانشگاه مىکنند و در طول تحصیلات دانشگاهى فقط به پایان رساندن درس مىاندیشند. پس از این دوران نیز به دنبال یافتن شغلى مناسب راهى بازار کار مىشوند. با این وجود آیا فرصتى براى ازدواج در بهترین سالهاى جوانى یک دختر پیش مىآید؟ آیا رخنهاى که میان زندگى سنتى با وضع جدید جوامع ایجاد شده به نفع دختران است؟ اساساً کدام شیوه درست است، شکل و شیوه گذشته یا وضع جدید؟ آیا میان این دو، راهى وجود دارد که بیشتر شیوههاى خوب براى بهبود زندگى دختران و زنان به کار گرفته شود؟افزایش سن ازدواج دختران؛ آمار چه مىگوید؟
امروزه عواملى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و ... باعث دگرگونى در شکل و محتواى ازدواج شده، این اقدام مقدس را از سادهزیستى به سمت تجملگرایى، نیز از سادگى و صراحت به عاقبتاندیشى مادى و رفاهطلبى سوق داده است!
مسائلى مانند گرایش دختران براى ادامه تحصیلات عالى، تمایل به زندگى مستقل، پایین بودن سطح درآمدها، نیز علاقه براى ازدواج با مردى که داراى امکانات عالى باشد و استقلال مالى داشته باشد، همه دست به دست هم داده و موجب افزایش سن ازدواج دختران شده است. آمار شاهد این مدعاست.
بر اساس نتایج حاصل از نظرخواهى «همایش ملى ارزشها و نگرشهاى جوانان» که توسط سازمان ملى جوانان برگزار گردید، در حالى که بیشتر مسئولان ازدواج را از جمله مسائل اولویتدار در نظر مىگیرند، تنها 3/5 درصد پاسخدهندگان نظرسنجى، ازدواج را به عنوان هدف مهم خود در زندگى تلقى مىکنند. یعنى «ازدواج» در نگرش جوانان پس از اشتغال، تحصیل، مسائل مالى، افزایش مهارت، رسیدن به مقام و خدمت به مردم، در اولویت هفتم قرار داشته و تنها 4/4 درصد از پاسخدهندگان از ازدواج به عنوان نگرانى عمده خود یاد مىکنند. با چنین نگرشى دور از ذهن نخواهد بود که شمار جوانان مجرد به ویژه دختران سالانه افزایش یابد. طبق این آمار، متوسط سن ازدواج مردان در حال حاضر 7/26 و زنان 4/22 در سال است. این افزایش براى مردان داراى رشد سالیانه معادل 6/0 درصد و براى زنان 5/0 درصد بوده است.
همچنین رشد سالیانه ازدواجهاى صورت گرفته در برنامه سوم توسعه 7/1 درصد توسط سازمان یاد شده اعلام شده است. این نسبت در جوامع شهرى 5/1 و در مناطق روستایى 5/2 درصد بوده، ازدواج در سال 83 در مقایسه با سال 75 حدود 2/5 درصد براى مردان و 5/17 درصد براى زنان کاهش یافته است.
از سوى دیگر، مرکز آمار ایران میانگین افزایش سن ازدواج زنان ایران را در سال گذشته 9/3 درصد نسبت به سال پیش اعلام کرده و عنوان مىکند: شمار ازدواجها در سال 65 از 7 در هر یک هزار نفر به بیش از 10 در هر یک هزار نفر در سال 82 رسیده است. همچنین بنا بر این آمار، میزان طلاق در سال 65 حدود 7 در 10 هزار نفر جمعیت بوده که در سال 83 به 1/1 در هر یک هزار نفر رسیده است.
نکته قابل توجه اینکه به گفته کارشناسان این مرکز، جمعیت کشور در سال 75 بیش از 60 میلیون نفر برآورد شده که 5/29 میلیون نفر آن زن و 5/30 میلیون نفر مرد بودهاند. اما در سال 83 از جمعیت 5/67 میلیونى کشور 4/33 میلیون نفر زن هستند، چنان که حدود 5/59 درصد کل زنان کشور در سن بارورى (15 تا 49 سال) قرار دارند.
از منظرى دیگر جمعیت دختران مجرد تا 35 سال در کشور به شش میلیون و یکصد هزار نفر مىرسد. این در حالى است که جمعیت پسران مجرد تا 30 سال از چهار میلیون و سیصد هزار نفر تجاوز نمىکند. اگر همه آنان قصد ازدواج داشته باشند باز یک میلیون و هشتصد هزار دخترِ دمِ بخت بدون همسر مىمانند. زنان روستایى نیز از این فرایند مستثنا نیستند. یادآورى این نکته ضرورى است که به دلیل مهاجرت مردان روستایى به شهرها 41 درصد از زنان روستایى تاکنون ازدواج نکردهاند.
در این حال رخداد دیگرى در حال انجام است. دفتر اقتصاد کلان سازمان مدیریت و برنامهریزى چندى پیش اعلام کرد: با تغییر موازنه جمعیتى در سال 1390، شمار پسران از دختران به تدریج پیشى خواهد گرفت، این امر به گونهاى تغییر خواهد کرد که نزدیک به یک میلیون و هفتصد هزار پسر آماده ازدواج افزون بوده و براى ازدواج با کمبود دخترِ دم بخت روبهرو خواهند شد.عوامل مختلف مجرد زیستن دختران
در نگاهى ساده زمانى که صحبت از مشکلات و مسائل دختران و زنان بىهمسر است، دغدغه اصلى بر «همسر» متمرکز مىشود. از این دیدگاه زنان باید زیر پوشش یا سرپرستى مرد به عنوان «همسر» زندگى کنند تا از مشکلات و مسائل آنان کاسته و یا به طور کامل حل شود. اما نگاه چیره در سطح جامعه از این نوع اندیشه فاصله زیادى گرفته است.
از آنجا که ازدواج امرى طبیعى، مشروع و منطقى در تمامى زمانها و در همه جوامع بشرى تلقى مىشود، خواه ناخواه زنانى که در سنین ازدواج قرار دارند، اما مجرد ماندهاند، در وضعى نامعقول و غیر عادى به نظر مىرسند.
این در حالى است که تجرد زنان و دختران جوان اینک به مسئلهاى جهانى تبدیل شده است. برخى از مشکلات و مسائل این دسته از زنان در اغلب کشورها همگون و یکسان است اما بخش دیگرى از آن خاص فرهنگها و خردهفرهنگها، قومیتها، ادیان و مذاهب مختلف، سنتهاى خاص، ارزشها و سازههاى مرسوم جوامع گوناگون است.
در باره عوامل مختلف تنهایى دختران دکتر انور صمدىراد، استاد دانشگاه و آسیبشناس اظهار نظر مىکند. وى با بیان اینکه نگهدارى از یک یا چند تن از اعضاى خانواده که دچار بیمارى یا پیرى، ازکارافتادگى و معلولیت هستند موجب مجرد ماندن تعدادى از دختران شده مىگوید: این وضع در حالى است که هیچ گونه پاداش مادى، بیمه، مستمرى و غیره به آنان تعلق نمىگیرد. همچنین بسیارى از دختران به خاطر نداشتن خانوادهاى برونگرا، معاشرتى و یا داشتن خانواده فقیر، مشکلدار، متعصب یا گسسته و پریشان، مجال و فرصت ازدواج برایشان فراهم نشده است. در نتیجه به رغم تمایل و آمادگى شخصى باید همچنان مجرد باقى بمانند.
دکتر صمدىراد مىافزاید: از سوى دیگر وجود برخى سنتها و آداب و رسوم مانند ازدواج دختران به ترتیب سن، لزوم موافقت پدر براى ازدواج، داشتن جهیزیه کامل، مهریه
بالا و ... را نیز مىتوان از عوامل مؤثر در ازدواج نکردن دختران برشمرد.
وى با اشاره به پژوهش خود بر 544 نفر از زنانى که هرگز ازدواج نکرده و در گروه سنى بین 28 تا 55 سال قرار دارند مىگوید: برخلاف آنچه در ابتدا به نظر مىرسد، ازدواج نکردن و نداشتن همسر، مشکل بزرگ و اساسى اغلب دختران مجرد نیست چرا که 5/52 درصد دختران مجرد با این مطلب که نداشتن همسر، بزرگترین مشکل آنان است مخالف یا بسیار مخالف بوده، 34 درصد آنان وابستگى به خانواده پدرى و نداشتن استقلال مالى یا درآمد شخصى را مهمترین مشکل خود مىدانند.
وى در ادامه با بیان اینکه 5/50 درصد دختران معتقدند براى ازدواج کردن یک دختر هیچ وقت دیر نیست ادامه مىدهد: این در حالى است که 70 درصد دختران ازدواج را یک امر ضرورى دانسته و 5/49 درصد بیان کردهاند براى ازدواج دختران سن و یا محدوده سنى مشخصى وجود دارد که نباید از آن بگذرد.
این استاد دانشگاه بیان مىکند: 80 درصد دختران تهرانى معتقدند امکان زندگى بدون دغدغه خاطر و نگرانى براى دختران مجرد در جامعه ما وجود ندارد، در مقابل 70 درصد دیگر به رغم داشتن سنى بیش از 28 سال تمایل به جدا شدن از خانواده و زندگى مستقل را ندارند.
این پژوهشگر با بیان اینکه 90 درصد این دختران حمایتهاى قانونى و سیاستهاى اجتماعى را تبعیضآمیز و ناکافى مىدانند، مىگوید: نداشتن مسکن مستقل و مناسب، وجود نگرشهاى افراطى و اشتباه در مورد زندگى مستقل زنان مجرد، از مشکلات دختران بىهمسر است که با مشکلاتى از قبیل نداشتن شغل و درآمد کافى براى اداره زندگى همراه شده و جنبههاى گستردهترى به خود مىگیرد.
در این حال دیدگاه دیگرى نیز وجود دارد. رئیس انجمن مددکارى ایران با اشاره به اینکه بالا رفتن سن ازدواج در کشور به هیچ عنوان نگرانکننده نیست، مىگوید: اوضاع امروز جامعه، ادامه تحصیل، یافتن کار و ... از جمله عواملى هستند که باعث مىشود سن دختران و پسران براى ازدواج افزایش پیدا کند اما در صورت انتخاب صحیح، این امر مشکلى براى آنان ایجاد نمىکند.
دکتر مصطفى اقلیما مىگوید: بر اساس آمارهاى ارائه شده توسط سازمان ثبت احوال، در حال حاضر سن ازدواج دختران به 28 سال و پسران به 30 تا 35 سال افزایش پیدا کرده است.
وى با اشاره به اینکه بیشتر طلاقها در سنین پایین اتفاق مىافتد، مىافزاید: اکثر تصمیمگیرىهاى جوانان در سنین پایین غیر منطقى و از روى احساسات صورت مىگیرد و هنگامى که دختران و پسران در 18 تا 22 سالگى ازدواج مىکنند، برداشت درستى از زندگى ندارند.
وى معتقد است دختران پس از 25 سال و پسران پس از 30 سال مىتوانند به درستى تصمیم بگیرند.
به بیان وى در تمام دنیا سن ازدواج بالا رفته و این امر یک بحران نیست، بلکه نشاندهنده رشد فرهنگى در سطح خانوادههاى شهرهاى بزرگ است. ضمن آنکه نوید مىدهد دیگر خانوادهها فرزندان خود را وادار به ازدواج نمىکنند. البته هنوز در شهرهاى کوچک و روستاها ازدواج در سنین پایین انجام مىشود.
به گفته وى تنها مشکلى که در حال حاضر وجود دارد این است که برخى خانوادهها تصور مىکنند دخترى که از 30 سال گذشت دیگر نمىتواند ازدواج کند و هرگز خواستگارى براى وى نخواهد آمد. در صورتى که به هیچ وجه این گونه نیست و بسیارى از ازدواجهاى موفق پس از 30 سالگى اتفاق مىافتد.
جامعهشناسان از مهمترین دلایل عدم ازدواج جوانان به ویژه دختران در جوامع در حال گذار (در حال توسعه) را دگرگونى باورهاى اجتماعى و وضع زندگى در میان این قشر مىدانند. جوانان امروز با ارتباطات گستردهاى که از راه اینترنت، ماهواره و ... دارند، به مؤلفههاى یک زندگى ایدهآل مىاندیشند و قصد تجربه فضاها و دنیاهاى جدیدى را دارند. آنها متأسفانه ازدواج را تا حد زیادى مانع دستیابى بر این موضوع مىدانند.
طاهره مجدزاده، مشاور اجتماعى در این باره مىگوید: در گذشته تنها راهى که جوانان براى یافتن استقلال مىشناختند، ازدواج بود. اما اکنون جوانان ازدواج را مانع بزرگى براى استقلال مىدانند، حتى برخى فکر مىکنند گرفتار شدن در چارچوب خانواده و تعهداتى که این موضوع ایجاد مىکند، مانع از رسیدن به بسیارى از آرزوها و آرمانهاى آنان مىشود. بنابراین ازدواج نمىکنند یا به بهانههاى مختلف حاضر به قطع ارتباط زناشویى مىشوند.
دکتر مصطفى اکبریان، جامعهشناس، دو عامل مهم را در بالا رفتن سن ازدواج دختران مؤثر مىداند. به اعتقاد وى، عامل اوّل به نگرش و طرز تفکر دختران امروز با همتایان آنان در دهه گذشته برمىگردد که دگرگونى اساسى یافته است. آنان خواستهها و عواملى را مد نظر قرار مىدهند که در نگاه دختران دیروز ارزش محسوب نمىشد.
عامل دوم به اوضاع اقتصادى جامعه برمىگردد. تورم اقتصادى حاکم بر جامعه و خواستههایى که زنان از مردان دارند باعث مىشود پسران از ازدواج سر باز زنند، در این اوضاع دختران وارد بازار کار مىشوند تا سربار خانواده نباشند.درس و کار دختران؛ سودمند یا زیانبار؟
دکتر اکبریان معتقد است: مسئله کار و درس دختران برگرفته از اندیشههاى نو است، در حالى که جامعه ما هنوز زیر تأثیر بافت و تفکرات سنتى قرار دارد، از اینرو پذیرش این گونه رفتارها زمینه اختلافاتى را پدید مىآورد. این یک اصل است که تفکر جدید اگر ناهمگون با ارزشهاى جامعه باشد، زیانبار مىباشد و اگر در راستاى باورهاى جامعه حرکت کند سودمند است.
دکتر نسترن خواجهنورى، استاد دانشگاه بر این اعتقاد است که مؤلفههاى مختلفى مىتواند بر افزایش سن ازدواج دختران تأثیر بگذارد که هر کدام از آنها داراى شدت و ضعف است. کار و درس دختران موضوعات بسیار مهمى است که به دو دلیل عمده (مسائل اقتصادى و آگاهى دختران از حقوق اجتماعى که دارند) بستگى دارد. در حالى که برخى کارشناسان پیشى گرفتن دختران در تحصیلات عالى را یک چالش و از علل اصلى کاهش آمار ازدواج دانسته و خواستار محدودیت پذیرش دختران در برخى از رشتههاى دانشگاهى شدهاند، برخى دیگر از کارشناسان اجتماعى خلاف این نظر را دارند.
دکتر امیناللَّه برایى قرایىمقدم، آسیبشناس اجتماعى از جمله این کارشناسان است. به گفته وى به سبب وجود جمعیت نزدیک به دو میلیونى دختران مجرد نسبت به پسران در جامعه و به علت بالا رفتن سن ازدواج، دختران فرصت بیشترى براى کار و ادامه تحصیل دارند.
به اعتقاد وى مسئولیت زندگى بر عهده دختران نیست و آنان با مشکل خدمت وظیفه روبهرو نیستند. بنابراین فرصت بیشترى براى مطالعه و ادامه تحصیل دارند. همچنین به علت نگاهى که جامعه نسبت به جنس زن داشته است، آنان آگاه یا ناخودآگاه ادامه تحصیل را راهى براى ابراز شایستگى و لیاقت خود مىدانند. زنان از دانشاندوزى براى رسیدن به استقلال مالى و دوام و استحکام زندگى مشترک استفاده مىکنند.
همچنین تحصیلات، جایگاه اجتماعى دختران را بالا بُرده و شانس ازدواج و یافتن همسر مناسب را افزایش مىدهد. برخى از دختران براى ارتقاى طبقه اجتماعى خود وارد دانشگاهها مىشوند و براى یافتن جایگاهى مناسب در جامعه تلاش مىکنند تا شایستگىشان را نشان داده، چهره و پایگاه اجتماعى مناسب و مستحکمى کسب کنند.
این آسیبشناس اجتماعى بر این مسئله که تحصیلات زنان، کاهش آمار ازدواج را به
دنبال دارد صحه نمىگذارد اما معتقد است این عامل، تأثیر ناچیزى در آمار ازدواج دارد.
در میان اظهار نظرهاى گوناگون به این نکته اشاره نشده که دانشاندوزى و استقلال مالى زنان در دین مترقى اسلام هرگز منع نشده بلکه تحصیل، همواره مورد تأکید بوده است. بنابراین عواملى چون تحصیلات و استقلال مالى، به خودى خود نمىتواند براى تشکیل خانواده زیانبار باشد. در این صورت مىبایست در شیوهها و روشهاى کنونى خود بازنگرى کرده و این عوامل را ناسازگار با ازدواج ندانیم. گواه این نظر، ازدواجهاى موفقى است که در آن زنان، برخوردار از امکان تحصیل و کار بوده، به ارتباط عمیق عاطفى و حضور کیفى و مدیریت زن و شوهر در خانواده لطمهاى وارد نیامده، حتى چه بسا عوامل یاد شده به استحکام بنیان خانواده کمک کرده است و اساساً مىبایست چنین اتفاقى رخ دهد تا زنان و دختران ما در وضع جدید اجتماعى کشور و جهان، الگوى مناسبى براى دیگران باشند.
این امر البته ممکن نمىشود جز با بازگشت به فرهنگ اصیل اسلامى به دور از تعصبات و دیدگاههاى تنگنظرانه و سطحى از آموزههاى دینى. بىشک زنان و دختران موفق آنانى هستند که با حفظ هویت فردى و ساختن شخصیت اجتماعى خود بتوانند عهدهدار رسالت سنگین مادرى و همسرى باشند. در این روند آنانى که داراى هویت و شخصیت قوى و مستقل نیستند، توانایى استواربخشى بنیان خانواده را ندارند. بنابراین در این زمینه به بازسازى فرهنگى نیاز است تا نگاه زنان و مردان ما به شرایط شکلگیرى
خانواده و شیوههاى بنیادین، با توجه به نیازهاى زمان درست شود؛ تا زنان نپندارند تحصیل و اشتغال حربهاى در رویارویى با مردان است، بلکه عوامل و ابزارى براى بهبود وضع خانواده است؛ و نیز مردان نپندارند زن هر قدر محدودتر، فرمانبردارتر!عواملى دیگر
پس از دانش و کار یا استقلال مالى دختران و اینکه چه میزان این عناصر در افزایش سن ازدواج تأثیر مىگذارد، ترس از بروز اختلافهاى خانوادگى و همسرآزارى پنهان، از جمله عوامل عمده در سیر صعودى شمار جمعیت دختران مجرد در جامعه کنونى ما است. این نکته از دید روانشناسان دور نمانده است.
به گفته دکتر مجتبى آقایى، روانشناس، تأثیر غیر مستقیم افزایش آمار طلاق، بر بىرغبتى جوانان به ازدواج تا حدى است که در پژوهشى دانشجویى در باره دلایل ازدواج نکردن دختران و پسران در سن ازدواج، 73 درصد از جامعه 500 نفره آمارى به ترس از بروز اختلافهاى خانوادگى، در نتیجه طلاق اشاره کردهاند. به اعتقاد کارشناسان، اطلاعرسانى نادرست و ارائه آمار خام بدون تجزیه و تحلیل علمى در هر زمینهاى مىتواند زمینهساز پدیدههاى دیگرى شود که آمار طلاق از این فرایند مستثنا نیست.
به اعتقاد این گروه باید در اعلام آمار طلاق همواره بر این نکته تأکید شود که دلایل افزایش فزاینده پدیده طلاق از نظر کارشناسان چیست. جوانان اگر بدانند 80 تا 85 درصد طلاقها به خاطر نبود تفاهم اخلاقى و همسانى فرهنگى و اجتماعى است، نیز دگرگونىها در جامعه سنتى، اعتیاد، بیکارى و مشکلات اقتصادى خانواده، همچنین خشونتهاى خانگى علیه زنان، نبود آموزشهاى مهارتهاى زندگى، دخالت اطرافیان و ... آنگاه با درک ویژگىهاى روحى و جسمى خود مىتوانند فاصله زندگى خود تا طلاق را گمان بزنند و بدین صورت با ترس از بروز اختلاف خانوادگى و پدیده طلاق برخورد منطقى کنند.تنهایى دختران؛ نبود امنیت خاطر
نتایج تحقیقى که در باره مشکلات دختران و زنان مجرد بالاى 28 سال در تهران انجام شده نشان مىدهد زنان و دختران بدون همسر و مجرد جامعه از «نبود امنیت خاطر» کافى در زندگى، محل کار و تحصیل رنج مىبرند.
دکتر انور صمدى، عضو هیئت علمى دانشگاه علامه طباطبایى که این تحقیق را انجام داده است مىگوید: این پژوهش میان دختران و زنان 28 تا 55 ساله مجرد و بدون همسر ساکن 22 منطقه تهران صورت گرفته است.
به گفته وى، رفتار نابهنجار برخى مردان نسبت به دختران و زنان مجرد بیست و هشت ساله یا بالاتر، باعث آزار روحى و سلب اعتماد و امنیت روانى آنان و خانوادههایشان شده است. وى از جمله این رفتارها به تحقیر رفتارى یا زبانى (متلک) توسط مردان اشاره دارد.
از جمله یافتههاى پژوهش آن است که زنان مطلقه بیش از زنان بیوه از پیامدهاى منفى زندگى بدون همسر احساس ناراحتى و عذاب مىکنند. به بیان وى، علت این برایند مىتواند نگرش منفى جامعه، خانواده و اطرافیان به زنان مطلقه باشد، یا اینکه زنان بیوه از مقبولیت بیشترى در جامعه برخوردارند. این باور اجتماعى باعث مىشود
زنان باید با زندگى نابهنجار ناشى از ازدواج بسازند یا پس از طلاق زندگى سختى را دنبال کنند.
این پژوهش بین سه گروه «دختران ازدواج نکرده بالاى 28 سال»، «زنان مطلقه» و «زنان بیوه» انجام گرفته است. به اعتقاد دکتر صمدى، بىهمسرى زنان، برابر با مشکلاتى براى آنان است.
وى خاطرنشان مىسازد: انواع مشکلات مانند تبعیض و نابرابرى، تعصب و دخالت اطرافیان، احساس ناخوشایندى را در بیشتر زنان مجرد ایجاد مىکند؛ سایه این نگرش همواره بر سرِ این زنان است.
به گفته این پژوهشگر، اماکن عمومى از خیابانها و مراکز خرید تا محیطهاى کارى و ادارات، نیز مراکز تفریحى و ... براى زنان مجرد کمتر امن است، چنان که انواع مزاحمتها، متلکها و کنایهها، تبعیضها و تنگنظرىها مانع آرامش و آسایش زنان مجرد است.
این استاد دانشگاه زنان مجرد را به مراتب بیش از زنان متأهل، قربانى بدگمانىها، تعصبات و قید و بندهاى اجتماعى مىداند و تصریح مىکند: وجود آموزههاى غلط و متعصبانه در خانوادهها و اغلب نزد مردان جامعه و پایین بودن سطح فکرى خانوادهها موجب مىشود این دسته از زنان تاوان کوتهفکرىهاى افراد را بپردازند. متأسفانه نهادهاى فرهنگى یا تشکیلات مشخصى براى رویارویى با این مفاسد احساس مسئولیت نمىکنند.
این پژوهش همچنین نشان مىدهد زنان مجردى که درآمد شخصى دارند، با وجود به کارگیرى محدویتها توسط خانواده، از روابط مستقلترى برخوردارند و فرصتهاى بیشترى براى گزینش همسر در اختیار دارند. با این حال بسیارى از زنان ایرانى معتقدند در ایران رابطه چندانى میان کار و امنیت خاطر اجتماعى زنان وجود ندارد و اشتغال یک زن مجرد در ماهیت نگرش مردان جامعه نسبت به او تأثیرى نمىگذارد.بهداشت روانى در دختران مجرد
در آموزهها و تعالیم آسمانى به ویژه دین والاى اسلام همواره بر «ازدواج» تأکید شده، به طورى که پاسداشت نیمى از دیندارى، در گرو تشکیل خانواده است.
در همین زمینه پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هر کس که در جوانى ازدواج کند، شیطان سه بار به فریاد مىآید که اى واى، اى واى، اى واى».
صرف نظر از تعالیم مذهبى، معلوم است ازدواج تأثیرات بسیار مثبتى بر روح و روان انسان داشته، از نظر علمى و پزشکى ثابت شده است افراد متأهل، کمتر در معرض خطرات روحى و جسمى چون افسردگى قرار دارند.
اداره بهداشت عمومى امریکا طى تحقیقاتى علمى در باره ارتباط سلامت روان و ازدواج به این نتیجه رسیده است که بین «سلامت روانى» و «ازدواج» ارتباط معنادارى وجود دارد و افراد متأهل در مقایسه با افراد مجرد در وضع بهترى از سلامت روانى قرار دارند و درصد کمى از آنان به بیمارىهاى روحى و روانى مبتلا مىشوند. این نهاد سلامت و بهداشت روانى، انس، آرامش و جایگاه شغلى و اقتصادى را از دیگر مزیتهاى ازدواج مىداند.
چنان که پیشتر اشاره شد، ازدواج امرى طبیعى، فطرى و یکى از نیازهاى ناگزیر بشر است. کسى که به این نیاز طبیعى پشت کند، بدون تردید احساس کمبود خواهد کرد و چون بر خلاف فطرت حرکت مىکند، با دشوارىها و مشکلات جسمانى و روانى روبهرو خواهد شد.
دختران و پسران جوان، در فراز و نشیب زندگى نیازمند محیطى امن و پایگاهى عاطفى هستند و بهترین فرد براى تأمین این نیاز، همسر است. دختران و پسران جوان به وسیله ازدواجِ مناسب، از آرامش، امنیت و سلامت روان برخوردار مىشوند. قرآن کریم مىفرماید: «و از نشانههاى او این که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و میانتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانههایى است براى گروهى که تفکر مىکنند.»
به گفته اکرم امینى، کارشناس ارشد روانشناسى، نیاز به جفت مناسب در زندگى هر فردى غیر قابل انکار است. انسانها نیازمند رابطه روحى، روانى و جسمى با جنس مخالف خود هستند تا به آرامش برسند. بروز چالشهاى درونى، احساس اضطراب، افسردگى و غم بىپایان که هر از گاه در وجود افراد مجرد یا مطلقه ایجاد مىشود برخاسته از این خلأ بزرگ است.
همچنین نتایج حاصل از یک پژوهش علمى نشان مىدهد که مجردها 37 برابر بیشتر از متأهلها در برابر هجوم فشارهاى روحى قرار دارند. به بیان دکتر آذرمان، روانپزشک، در اوضاع یکسان اگر فشار روحى و روانى بر دو فرد متأهل و مجرد وارد شود، میزان شکنندگى مجرد 30 برابر متأهل است!
بنا به اظهار وى، افراد پس از عبور از مرحله جوانى بخصوص پس از 30 سالگى در اثر خلأهاى روحى و روانى که همواره در وجود خویش دارند، در معرض انواع بیمارىهاى روانى قرار مىگیرند.
به اعتقاد این روانپزشک عدم پاسخگویى به نیازهاى جسمى و روحى (که فقط در رابطه سالم با جنس مخالف امکانپذیر است) در درازمدت تعادل افراد را بر هم زده و بر نوع رفتار آنها تأثیر مستقیم مىگذارد.
طى سالهاى اخیر، پژوهشهاى مختلفى در مورد میزان و علل افسردگى در جامعه صورت گرفته که ذکر آنها در این مجموعه خالى از فایده نیست. برایند یک تحقیق ملى و بینالمللى در خصوص میزان افسردگى میان دو گروه زن و مرد نشان مىدهد زنان دو برابر مردان دچار افسردگى مىشوند.
روانشناسان بر این باورند که زنان به علت نداشتن وضع یکسان اجتماعى در جامعه، بیشتر در معرض ابتلا به افسردگى و اضطراب قرار دارند. 60 درصد این افسردگى و اضطراب در زنان به صورت پیامدهاى جسمانى و بیمارى بروز مىکند.
پژوهشگران معتقدند: «وضعیت تأهل» یکى از ثابتترین عوامل ابتلا به افسردگى و اختلال افسردگى شدید است و بیشترین میزان ابتلا به آن در طول زندگى بین افرادى که به تازگى همسر خود را از دست دادهاند رخ مىدهد. این در حالى است که زنان بیوه بیش از مردانى که همسر خود را از دست دادهاند افسردگى را تجربه مىکنند. همچنین زنان مجرد درجات پایینترى از افسردگى را در مقایسه با زنان متأهل دارند در حالى که مردان مجرد افسردگى بالاترى نسبت به مردان متأهل دارند.
نتایج آمار مراکز بهداشت دانشگاههاى علوم پزشکى در سال 1378، بیانگر ابتلاى 9/14 درصد مردان و 9/25 درصد زنان به یکى از انواع ناهنجارىهاى روانى (نشانههاى اضطراب، اختلال عملکرد اجتماعى،
افسردگى، عقبماندگى ذهنى، صرع و اختلالات سایکوتیک) است که از این میان 1/5 درصد از جمعیت، مجرد و 6/13 درصد جمعیت متأهل هستند.
بررسى انجام شده در کشور نشان مىدهد از هر چهار زن ایرانى، یک نفر در مرحلهاى از زندگى خود افسردگى را تجربه مىکند. افسردگى، قربانیان خود را بیشتر از میان زنان انتخاب مىکند به طورى که دختران و زنان دو برابر مردان به این بیمارى مبتلا مىشوند.خطرات ازدواج دیرهنگام براى نسل آینده
دکتر فدایى، عضو هیئت علمى دانشگاه علوم بهزیستى و توانبخشى در باره بالا رفتن سن ازدواج مىگوید: این پدیده در ایران جنبه اجتماعى دارد اما پیامدهاى آن روانشناختى و زیستشناختى خواهد بود.
به گفته وى، از جنبه زیستشناختى اگر به وسیله ازدواج در سن مناسب، نیازهاى جنسى طبیعى برآورده نشود، دو راه وجود دارد که هر دو نامناسب است:
نخست آنکه امکان دارد عدهاى به روشهاى انحرافى و یا روابط خارج از شرع و عرف جامعه متوسل شوند که زیانهاى مختلف آن کاملاً آشکار است.
دو: سعى در انکار غریزه جنسى کنند که هر چند به ظاهر در این کار موفق باشند، اما پیامدهایى به شکل اختلالات روانى و رفتارى ظاهر مىشود که از جمله آنها مىتوان حالتهاى تحریکپذیرى و پرخاشگرى شدید و یا گوشهگیرى افراطى را ذکر کرد.
از سوى دیگر، برخى پزشکان بر این باورند که مهمترین پیامد بالا رفتن سن ازدواج دختران این نکته است که آمار ناهنجارىهاى مادرزادى و عقبماندگى نوزادان بالا مىرود و ممکن است در آینده نه چندان دور با شمار بیشترى از کودکان عقبمانده ذهنى روبهرو شویم.
دکتر فدایى نیز بر این موضوع صحه گذاشته و معتقد است: «اگر ازدواج در سن بالا انجام شود (براى زنان 35 سال و براى مردان 45 سال) امکان ضایعات مختلف در کودکان از جمله عقبماندگى ذهنى بالا مىرود.»
به بیان وى، در گذشته فکر مىکردند فقط سن بالاى زنان با ناهنجارىهاى رشد کودکان ارتباط دارد، اما امروز مىدانیم سن بالاى مرد هم مىتواند موجب عقبماندگى ذهنى در کودکانى که به دنیا مىآیند شود.سنت، مدرنیسم و حلقه گمشده
اغلب جوانان امروزى در هر زمینه عالىترینها را درخواست مىکنند. آنان در فهرست آرزوهایشان زیباترین و مجللترین خانه، جدیدترین خودرو، عالىترین جایگاه اجتماعى و شغلى و بهترین همسر را مىخواهند. اغلب این امکانات را حق مسلّم خود دانسته، جسورانه اعلام مىکنند تا وقتى به این خواستهها دست نیابند تن به ازدواج نخواهند داد.
سالها پیش همین که پسرى خدمت سربازى را به پایان مىرساند و راه درآمدى جزئى مىیافت، از نظر خانواده آمادگى سرپرستى یک خانواده را داشت؛ رخت و لباس دامادى بر تن او مىکردند و به درِ خانهاى مىرفتند که دخترى را از مدتها پیش برایش نشان کرده بودند، چنان که پس از ازدواج آنان را زیر چتر حمایتى خانواده قرار مىدادند.
سعید مدنى، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعى در این خصوص مىگوید: اگر از جهت اجتماعى این موضوع را بررسى کنیم باید گفت عرف و فرمهاى گذشته در مورد ازدواج تغییرات مهم و اساسى کرده است. پیشتر ازدواج یک الزام بود و عدم آن نقطه ضعف به حساب مىآمد. امروزه این هنجار مورد سؤال قرار گرفته و قدرت هنجارسازى را از دست داده، نوعى همسانسازى و یکسانسازى در گروههاى جوان موجب شده رعایت ارزشها و هنجارهاى جدید، بیشتر از ارزشهاى قدیم مورد توجه آنان قرار گیرد. در گروههاى سنى جوان، اختیار تأهل و ایجاد زندگى مشترک، از برنامههاى در اولویت محسوب نمىشود، این وضع حاصل تغییرات ارزشى در نسلهاست و مىتوان نتیجه گرفت یکى از آثار شکاف نسلها بىانگیزگى جوانان براى ازدواج است.
به گفته وى، از سوى دیگر، مجموعه اوضاع کشور موجب شده مهارت برقرارى ارتباط سالم و یا مهارتهاى زندگى در گروههاى سنى جوانان کاهش پیدا کند. از یک سو، آموزشهاى ناقص یا حتى نادرست در سنین نوجوانى از طریق آموزش و پرورش یا خانوادهها موجب شده الگوهاى صحیحى از روابط دو جنس مخالف، در ذهن جوانان به وجود نیاید، از سوى دیگر، پیچیدگىها و دشوارىهاى زندگى امکان برخوردارى از مهارتهاى زندگىِ قابل قبول را دشوار ساخته، بنابراین جوانان الگوهاى رفتارى براى سامان دادن به رابطه معقول و منطقى با جنس مخالف را ندارند و ترجیح مىدهند با گونههاى خارج از عرف و هنجار مشکلاتشان را حل کنند.
از نگاه دیگر، دختران بسیارى به خاطر نداشتن خانوادهاى برونگرا و معاشرتى و یا وجود خانواده گسسته و پریشان و ... فرصت معاشرت و آشنایى با جنس مخالف را ندارند، چنان که هیچ سازمان، مرکز یا نهادى که زمینه معاشرت را براى آنان فراهم کند در دسترس قرار ندارد. نتیجه آنکه به رغم تمایل و آمادگى شخصى باید همچنان مجرد باقى بماند.
اکرم امینى، روانشناس اعتقاد دارد بىانصافى است که فقط دختران و پسرهاى مجرد را مقصر بدانیم و بگوییم مسئولیتپذیر نیستند یا از سختىهاى زندگى مشترک مىهراسند، چرا که آنان به دلیل ساز و کار غلط و آفتزده جامعه در حال گذار ما مجرد ماندهاند.
جامعهشناسان بر این نکته تأکید دارند که تغییر و تحولات در جامعه ما چنان با سرعت و غیر قابل پیشبینى انجام شد که برخى از ارزشها و ضد ارزشها جاى خود را عوض کردند. قناعت، صرفهجویى و آیندهنگرى در آغاز زندگى، کمرنگ گشت اما خرجتراشى و صرف هزینههاى هنگفت براى مراسم نمایشى نظیر جشن عروسى، نامزدى، حنابندان و پاتختى! با تجمل هر چه بیشتر اسباب ارزشمندى شد.
همچنین برخى شیوههاى مثبت گذشته به طور غیر منصفانهاى در این دوره نقد شد، که اسباب فزونى فاصله جوانان را با خانوادهها ایجاد کرد. از سوى دیگر، برخى خانوادهها نیازهاى زمانه جدید را نفى کرده و نیازمندى جوانان خود را نادیده گرفتند، نسل حاضر با مشکلات خاص خود ثمره این رخدادهاست.
مهم این است که نیاز جوانان امروز را همراه با شرایط و اوضاع زمان در کنار آموزههاى دینى قرار دهیم و جسورانه طرحى نو در اندازیم و بدانیم در این زمینه بیش از همه، خانوادهها و تربیت و حمایت آنها تعیینکننده و سرنوشتساز است.