«مقاله وارده»
زنان در عرصه تاریخ اسلام، مرورى دوبارهپرویز رستگار(1)
داستان بهرهکشىهاى انسانها از یکدیگر و به خاک افکندن ارزشها، توانمندىها و بزرگىهاى روان آدمى در پیش پاى خودخواهىها، زیادتطلبىها و آزمندىهاى این آفریده شگفتىآفرین، از بخشهاى دردآلود و تلخ سرگذشت زیست اجتماعى بشر است که حجمى انبوه از کتاب روابط آدمیان را نیز در بر گرفته است.
در این میان، زنان که همواره بدانان به دیده تحقیر نگریسته مىشده است و همیشه انسان یا شهروندى درجه دوم به شمار مىآمدهاند، از ستمى دوچندان رنج بردهاند و تنگناهاى برخاسته از فقر فرهنگ، توفان ستم و دشوارىهاى گذران زندگى، تودههاى مردم را به گونهاى فراگیر و زنان - این، نیمى از پیکر جوامع بشرى - را به گونهاى ویژه آزرده است.
نگاهى، هر چند گذرا، به پیشینه پدید آمدن، بالیدن و گسترش تمدنها کافى است تا افقى تاریک و دورنمایى غمبار از تیرهروزىها و تلخکامىهاى زنان، در کنار همه نکتههاى برجسته و نقطههاى درخشان این تمدنهاى چند هزار ساله، در برابر دیدگان ما خودنمایى کند و بدینسان است که سرگذشت تمدنهاى سومرى، مصرى، بابلى، آشورى، پارسى، هندى، چینى و ژاپنى که هر یک از حلقهاى ارجمند از زنجیره تمدن رو به کمال انسانىاند، حدیث دیرپاى دردها، دلخستگىها و نالههاى خاموش زنان نیز هست!
این رفتارهاى بیدادگرانه و سرشار از ستم، در جزیرةالعرب، خانه و خاستگاه وحى نیز با چهرهاى نازیبا و هماهنگ با خشونت این سرزمین کویرى و «غیر ذىزرع»(2) رخ نمود، تا آنجا که مژده زادن فرزندى دختر، مایه سیاهى چهره، برانگیخته شدن امواج توفانى خشم و غرق شدن در اندیشه نگهدارى نوزادى چنین (!!) با خوارى و سرافکندگى و یا زنده در خاک کردن او مىشد!(3) زن کالایى بود که با درگذشت شویش، از آنِ میراثخواران مىشد و دغدغه سیر کردنش،(4) بیمِ در بند شدنش به دست دشمن مهاجم و لکهدار شدن آبروى قبیله کافى بود تا زنده به گور شود، از بلندىاى به زمین پرتاب گردد و به دریا افکنده و یا سربریده شود!!
بدینسان، این قصه پرغصه که دیگر اینک حتى نقشپردازان محورى آن - زنان - نیز بدان خو کرده بودند، همچنان دنبال مىشد تا آنکه خورشید گرمابخش اسلام با پرتوهاى فراگیر هدایتش برآمد و مردى که برایش رنج بردن تودهها در زیر سقف زندگىاى شرکآلود، سخت دشوار بود،(5) آزى ژرف و آرمانى شگرف در مسیر ارشاد آنان داشت و حتى به بهاى نهادن خورشید در دست راست و گذاردن ماه در دست چپش، دل به سازش با سردمداران گمراهى و چپاول انسانها - این جانشینان خدا بر گستره زمین(6) - نداد، برخاست و همه مخاطبان خود، سیاه و سپید، ثروتمند و تنگدست، عرب و عجم و زن و مرد را به از هم گسستن بندهاى بندگىِ هر چه جز خدا فرا خواند(7) و طرحى نو بر صفحه زندگى آدمیان - به ویژه زنان - در انداخت ... .* * *
پاى نهادن اسلام به خانه دل ایمانآورندگان، نقشهایى شگفتىآفرین از پیوند دوگانه و همگامى دوجانبه دین و دینباوران را رقم زد. اسلام پیروان خود - از جمله زنان - را «حیاتى طیبه»(8) بخشید و خود نیز در پناه ایمان عمیق و فداکارىهاى حیرتآفرین آنان بالید، پایدارى کرد و سرانجام، جهانى را زیر نگین گرفت. بر همین اساس، این نوشتار کوتاهدامن، بر آن است تا به یارى خداوند و با محوریت نگاهى به تلاشها و تکاپوهاى زنان در میدانهاى عصر «رسالت»، دوران «امامت» و فرآیند کسب «کرامت»، گوشههایى از نقشپردازىهاى بانوان را در فرازها و نشیبهاى تاریخ اسلام و مسلمانان، بازگو و بازخوانى کند.
1- زن همگام با رسالت
به گواهى تاریخ، گام آغازین هر جنبش تحولآفرین در جنبههاى گوناگون زندگى آدمیان - به ویژه در مسیر پرفراز و نشیب پیامبرى و پالودن اندیشهها از غبار کجپندارىها و برداشتن «اَغْلال» از دست و پاى تودهها(9) - همواره با دشوارىهاى بسیار و غربتى غمافزا همراه بوده است(10) و پیش از آنکه زمان «دخول فوج فوج مردم به دین خدا»(11) فرا رسد، تنها گروهى اندک جسارت آن را داشتهاند که پیشتازان میدان باور، ایمان و تلاشهاى خستگىناپذیر باشند(12) و ... بعثت رسول خدا(ص) نیز از جلوههاى آشکار این رسم دیرینه تاریخ است.
در این فراخوان همهجانبه انسانها به گسستن بندهاى تعلق خاطر به زمین و رستن و پرواز تا ستیغ آسمان، در کنار محمد(ص) و در نخستین گام رسالت، به نام زنى برمىخوریم که پیشگامىاش در باور بىدرنگ به یگانگى خدا و راستگویى فرستادهاش، وى را در شمار نخستین ایمانآورندگان به رسول خدا(ص) در آورده است، تا آنجا که برخى او را نخستین گرونده به آن حضرت دانستهاند: خدیجه(س).
خدیجه - به فرموده پیامبر بزرگ ما(ص) - آنگاه که همه آن حضرت را از خود مىراندند و دروغگویش مىخواندند، ایمان آورد و آن بزرگوار را در پناه پشتیبانىهاى بىدریغ خود گرفت. همه دارایىها و اندوختههاى خود را بر این راه نهاد و در مسیر باور ژرف و تردیدناپذیر خویش، سالهاى تلخ و دردآلودِ زندگى در «شِعب ابىطالب» را با شکیبایى پشت سر نهاد، تا آنکه در دهمین سال برانگیخته شدن رسول خدا(ص) جان سپرد و آن سال را براى آن حضرت، به سالى تلخ و «عامالحزن» تبدیل کرد.
نیز آنگاه که رسول خدا(ص) پس از درگذشت ابوطالب - پشتیبان استوار حضرتش - در آستانه کعبه، به نیایش با خداى خود پرداخته بود و چند تن از سران شرک با افکندن شکمبه شترى بر سر و دوش آن جناب، به وى گستاخى کردند و خاطر مبارکش را خستند، زنى دیگر در کنار پیامبر و به دفاع از آن حضرت خودنمایى کرد: فاطمه(س).
فشارهاى پى در پى و عزم جزم سردمداران چپاول و گردنکشان مشرک به انگیزه نابودى اسلام، رسول خدا(ص) را بر آن داشت تا به آهنگ ایجاد فراخىاى هر چند نسبى و گشایشى هر چند اندک در زندگى پیروان خویش، از «گستردگى زمین خدا» و امتیاز ارجمند و راهکار رهگشاى «هجرت» بهره جوید(13) و آنان را در سال پنجم بعثت به سوى سرزمینى در آن سوى دریاى سرخ که مانعى مایع میان جزیرةالعرب و قاره آفریقا بود، رهسپار کند؛ به حبشه.
در این کوچیدن نیکفرجام و پربار، یازده مرد و پنج زن بار سفر بستند و دریادل، دل به دریا زده، دیار شرک و بتپرستى را درنوردیدند. از دریاى سرخ گذشتند و به حبشه پاى نهاده، بذرهاى خجسته اسلام را در آن سرزمین کاشتند. کتاب تاریخ نام این زنان را در صفحات خویش زنده و ماندگار نگاه داشته است: رقیه (دختر رسول خدا(ص))، اسماء بنتعمیس، سهلة بنتسهیل، امسلمة بنتابىامیه و لیلى بنتابىحثمه.
در رخداد شب «عقبه ثانیه» نیز که هفتاد مرد از شهروندان مدینه در آستانه هجرت رسول خدا(ص) از مکه به مدینه، پیمان وفادارى و استوارى در راه یارى آن حضرت بستند، به رغم نامساعد بودن مناسبتهاى مکانى و زمانى، دو زن هم حضور داشتند و دست بیعت بدان بزرگوار گشودند: نسیبة بنتکعب و اسماء بنتعمرو.
هجرت سرنوشتساز رسول خدا(ص) از مکه به مدینه که رخدادى بزرگ و نقطه عطفى در تاریخ زندگى انسانهاست نیز از صحنههایى است که حضور زن بدان جمال و ارجى ویژه بخشیده است؛ دل کندن از خانه، خویشان، دارایى و همه آنچه که ریشه جان را در خاک وابستگىها استوار مىکند؛ پاى نهادن در جاده جدایى و به خاک افکندن همه خواستنها و خواستنىها در پاى فرمان خدا و به انگیزه برافراشتن پرچم یگانگى و دادخواهى، آزمونى دشوار بود که شمار بسیارى از بانوان نیز آن را سربلند پشت سر نهادند و آیندگانى را که با پایدار ماندن اسلام در پناه این فداکارىها، از هدایتهاى این آئین جاودانه برخوردار شدند، براى همیشه وامدار خویش کردند. فاطمه(س)، زینب، امکلثوم و رقیه - دختران رسول خدا(ص) - فاطمة بنتاسد، امسلمه (امالمؤمنین)، زینب (امالمؤمنین)، امایمن، صفیة بنتعبدالمطلب، اَروى بنتعبدالمطلب، امیمة بنتعبدالمطلب، ضباعه - دختر عموى رسول خدا(ص) - اسماء بنتعمیس، اسماء بنتابىبکر، فاطمة بنت قیس و ... از جمله این زناناند.* * *
سالهاى پس از هجرت به مدینه، سالهاى تلاشهاى خستگىناپذیر رسول خدا(ص) و پیروانش براى پراکندن فراخوان جهانى اسلام و نیز پایدارى در برابر نبردها و ستیزهاى پیاپى دشمنان بیرونى و درونى بود. یکى از این پیکارها، نبرد احد است؛ نبردى که هر چند با پیروزىهاى غرورآفرین سپاهیان مسلمان پا گرفت، با زیادتطلبى و آزمندى مشتى انسان دوستدار گردآورى غنیمت، به میدانى براى چیرگى دشمن و به خطر افتادن جان رسول خدا(ص) دیگرگون شد!
در این پیکار، چهارده زن دوشادوش مردان در میدان نبرد حضور یافتند. یکى از این بانوان - نسیبة بنتکعب - که همسر و دو پسرش نیز در میان جنگجویان سپاه اسلام بودند، لباس خود را محکم بر کمر بست، شمشیر به دست گرفت، در میان تنها ده تن جهادگر استوارقدم، بر جاى ماند، پروانهوار گِرد شمع وجود رسول خدا(ص) چرخید و از جان آن حضرت پاسدارى کرد تا آنجا که دوازده یا سیزده زخم برداشت و ابنقمئه چنان ضربت سهمناکى بر گردن او فرود آورد که تا یک سال به درمانش مىپرداخت. افزون بر نسیبه، سیزده بانوى دیگر نیز در نبرد احد حضور یافتند که به حمل آب و خوراک و درمان زخمىها مىپرداختند که از این میان، مىتوان از فاطمه(س)، امایمن، عائشه، امسلیم و حمنة بنتجحش نام برد.
در نبرد خندق (احزاب) نیز صفیة بنتعبدالمطلب، عمه رسول خدا(ص) با دلاورىاى درخور تحسین، مردى یهودى را که به انگیزه کسب خبر و جاسوسى به سود اردوگاه دشمن، در کوى مسلمانان رفت و آمد مىکرد، از پاى در آورد.
همچنین در نبرد خیبر، بیست زن همراه سپاهیان مسلمان براى درمان زخمىها حضور یافتند که نام چند تن از آنها بدین شرح است: امسلمه (همسر رسول خدا(ص))، صفیه (عمه آن حضرت)، امایمن، سلمى (همسر ابورافع)، نسیبة بنتکعب، اممنیع، کعیبة بنتسعد، اممطاعِ اسلمیه، امسلیم بنتملحان، امالضحاک بنتمسعود، هند بنتعمرو بنحزام، امالعلاء انصاریه، امعامر اشهلیه، امعطیه انصاریه، امسلیط، امیة بنتقیس و همسر عاصم بنعدى.
در رخداد صلح حدیبیه (بیعت رضوان) و نیز در نبرد حنین، به نام زنانى چون نسیبة بنتکعب، اسماء بنتیزید، امسلیم و امکلثوم بنتعقبه برمىخوریم.
در ماجراى مباهله نیز که در سال دهم هجرت رخ داد و در طى آن، رسول خدا(ص) پس از گردنکشى فرستادگان مسیحیان نجران از پذیرفتن حق، آنان را به نفرین یکدیگر و سپردن داورى به خداوند و آرزوى فرود آمدن کیفرى آسمانى بر سر آنان که در مسیر گمراهىاند فرا خواند، حضور فاطمه(س) در کنار پیامبر(ص)، حضرت على(ع) و حسنین(ع)، یک بار دیگر همدوشى برترین الگوى زنان را با پرچمدار والاگهر رسالت تثبیت کرد.2- زن همصدا با امامت
با رخ نمودن خسارت جبرانناپذیر کوچیدن رسول خدا(ص) به کوى دوست و خاموشى گزیدن مرغ وحى، امت اسلامى با آزمونى دشوار رویارو شد و سنگر امامت و پیشوایى راستین آن با تهاجمهاى سنگین فرصتطلبان دورو - در کنار خاموشى آشکار و خرسندى پنهانِ سستنهادان بىوفا - رویارو شد.
در این روزهاى سرنوشتساز و در میدانهاى این نبرد نابرابر، خانه بىآلایش و کوچک فاطمه(س) که در چشم دل عارفان حقیقتبین، به اندازه تمامى تاریخ پیکار حق و باطل گستره دارد، سنگرى پایدار در برابر کژىهاى پدید آمده در ساختمان امامت و سیاست جهان اسلام بود و بیهوده نبود که تا شش ماه که فاطمه(س) پس از رسول خدا(ص) زیست،(14) بنىهاشم و اندک همسنگرانشان - چون زبیر - بیعت نکردند. در طى این مدت، على(ع) از آبروى ویژه در مدینه برخوردار بود و همسر خود را براى اتمام حجت و ثبت بىوفایى مسلمانان صدر اسلام در تاریخ به خانه آنان مىبرد.
سخنرانى هیجانبرانگیز آن حضرت پس از تاراج حقوق سیاسى و مالى بنىهاشم و نیز گفتارهاى تکاندهنده آن جناب با همسران انصار و مهاجران که براى دلجویى از فاطمه خفته در بستر بیمارى و درد آمده بودند، حدیثى است که ما را یاراى پرداختن بیش از این اشاره بدان نیست و آنان که خواهان پى بردن به تجلى پیوند زیبایىهاى پیام با جادوى کلاماند و مىخواهند فلسفه اخلاق و احکام این آئین استوار و نیز افشاى ماندگار آنچه که در صدر اسلام رخ داد و هم تأثیر سخنانى برخاسته از عمق جان را بر دلهاى پیمانشکنان که به پوزشخواهى آنان انجامید دریابند، مىتوانند بدان مراجعه و آن را مطالعه کنند.
بارى، فاطمه(س) به خاموشى گرایید و شکستهدل به سوى آغوش پدر مهربان خود پَر کشید، اما حماسه حضور زنان در کنار سنگردار شکیبایى امامت راستین به پایان نرسید؛ اسماء بنتعمیس، حضرت على(ع) را از انعقاد نطفه شوم توطئه و سوء قصدى اهریمنانه به جان آن حضرت آگاهى داد. امسلمه، همسر گرامى و بیداردل رسول خدا(ص) با استدلالى متین و مؤثر، عایشه را از درگیر شدن در آنچه که همگونىاى با جایگاه ارجمند زنان رسول خدا(ص) نداشت، پرهیز داد و پس از پى بردن به خواست طلحه و زبیر و آنچه در سر داشتند، حضرت على(ع) را با فرستادن نامهاى آگاه کرد.
نبرد صفین نیز که میدان عرض اندام ورشکستگان عصر رویارویى با تنزیل در مقابل قهرمان جهاد و مبارزه دوران دشوار تأویل بود، با حماسه پرشور حضور زنانى که با سرودن اشعارى حماسى و هیجانبرانگیز مردان را به پاى فشردن بر سختىهاى نبرد و یارى حضرت على(ع) ترغیب مىکردند، آراستگى یافت و امالبراء بنتصفوان، امالخیر بنتالحریش، امسنان مذحجیه، بکاره هلالیه، زرقاء بنتعدى، سورة بنتعماره و عکرشة بنتاطش چهرههاى بهیادماندنى این حضور پرشور شدند.* * *
استقرار غاصبانه حکومت آلامیه، استیلاى خشن و همهجانبه آنان بر سرزمینهاى پهناور اسلامى و خونریزىها و ستمکارىهاى آنان در حق امت مسلمان - به ویژه شیعیان و دوستداران خاندان رسول خدا(ص) که نمونه بارز و فراموشناشدنى آن در داستان جانگداز کربلا تبلور یافت - رویدادى نیست که شرح ماجراى آن در این نوشتار کوتاه بگنجد. ما در اینجا - به قصد گریزناپذیرِ رعایت کوتاهى سخن - تنها به اشارهاى فهرستوار از حماسه حضور زنان قهرمان در نهضت حسینى و پس از آن بسنده مىکنیم و از اجمال ناخواسته پدید آمده پوزش مىخواهیم:
پناه دادن «طوعه»، بانوى کوفى به مسلم بنعقیل پس از رفیق نیمهراه شدن کوفیان، سخنرانى حماسى و کوبنده حضرت زینب(س)، فاطمه صغرا و امکلثوم در کوفه، برخورد دلیرانه آن بانوى پُردل و پردرد با ابنزیاد، دفاع وى از جان امام سجاد(ع) در حضور حاکم خونریز کوفه، رویارویى آن شیرزن با یزید پس از گستاخى مردى شامى که خواهانِ به کنیزى بردن فاطمه بنتعلى(ع) شده بود و نیز پس از آنکه خلیفه فاسق و مست از باده غرور، اشعارى کفرآلود را که براى اثبات بىایمانىاش به اسلام بس بود، سر داد، از جمله نقاط برجسته این حضور غرورآفرین است.
جان بخشیدن به حماسه حسینى پس از بازگشت اهل بیت(ع) به مدینه با سرودن یا سر دادن اشعارى جانسوز از سوى حضرت زینب(س)، سکینه، رباب، زینب بنتعقیل و فاطمة بنتحزام (امالبنین، مادر حضرت ابوالفضل(ع))، نیز عزادارى دستهجمعى زنان بنىهاشم، به پا داشتن مجالس یادبود حماسه کربلا، ترک خودآرایى و دورى از لوازم آرایشى به مدت چند سال، اقامت یکساله برخى از آنان در کنار تربت پاک سالار شهیدان(ع) و دورى از پناه بردن به سایه سقف در طول این مدت، از دیگر جلوههاى حضور مؤثر زنان در صحنههاى زنده نگه داشتن و هر چه شعلهورتر کردن چراغ دین است.
در اینجا شایسته است تنى چند از زنان حاضر در حماسه حسینى در کربلا - جدا از بانوان یادشده - را نام ببریم: امخلف (همسر مسلم بنعوسجه)، امهانى بنتعلى(ع)، اموهب بنحباب، حسنیه اممنحج، دیلم بنتعمر (همسر زهیر بنقین)، فکیهه (همسر عبداللَّه بناریقط) و اموهب بنتعبد.
همچنین پس از متلاطم شدن شرایط سیاسى عراق و به پا خاستن نهضتها و خیزشهاى خونخواهانه از هر سو، به نام زنانى چون لیلى بنتقمامه و هند بنتالمتکلفه برمىخوریم که خانههاشان در کوران این حوادث، محل گردهمایى و آمد و شد شیعیان بوده است، چنان که پیش از این نیز - هنگام حرکت امام حسین(ع) از مکه به سوى کوفه - خانه ماریة بنتسعید در بصره، چنین ویژگىاى داشت.3- زن در میدان کسب کرامت
برآمدن خورشید اسلام، چنان گرمایى را به جانها و اندیشههاى فسرده مخاطبان خود ارزانى داشت که درنگ در چند و چون و چگونگى دیگرگونىهاى پدید آمده - آن هم در دوران کوتاهمدت حضور رسول خدا(ص) در میان پیروان خویش - جز به تحیر و سرگشتگى عقل محاسبهگر و معتقد به حکومت استثناناپذیر قانون اسباب و علل بر جهان، نمىانجامد!!
نگاهى، هر چند گذرا، به انقلابى که در روحیات زنان - با وجود همه موانعى که راه پیشرفت و تعالى آنان را بیش از مردان سد مىکرده است - رخ داد، کافى است تا ما را از ژرفاى غریب معجزه همهجانبه دعوت رسول خدا(ص) اندکى آگاه کند. درنگ در داستان زیر را به مخاطبان ارجمند خویش سفارش مىکنیم.
ابوطلحه به خواستگارى امسلیم - زنى که در نبردهاى احد و حنین حضور یافت و ما پیشتر از این، از او یاد کردهایم - آمد. امسلیم پاسخ داد: شایسته نیست من که مسلمانم با مشرکى پیمان زناشویى ببندم! اى ابوطلحه، آیا نمىدانى که خدایان شما را فلان برده مىتراشد و آنها اگر شما آتشى برافروزید، در شعلههایش سوخته و خاکستر مىشوند؟! ابوطلحه که اینک استدلال متین امسلیم، وجدان او را نشانه گرفته بود، بازگشت و در اندیشه فرو شد. سپس دوباره نزد بانوى یادشده آمد و گفت: آنچه را به من یادآورى کردى، پذیرفتم و اسلام آوردم و ... بدین ترتیب کابین امسلیم، هدایت همسرش به شاهراه هدایت شد!* * *
شنیدن و پراکندن سنت رسول خدا(ص) و نیز یاران، دوستان و - به ویژه - جانشینان معصومش(ع) که همسنگ و همدوش کتاب خدا در مسیر هدایت امتاند،(15) از عرصههایى است که حضور پابهپا و دوشادوش زنان را در کنار مردان - آن اندازه که مناسبات جامعه و جایگاه زن در آن، اجازه مىداد - گواهى مىکند.
ما در اینجا به کوتاهى، بانوانى چند را که در عصر رسول خدا(ص) و نیز پس از آن به پراکندن احادیث آن حضرت پرداختند، نام مىبریم(16) و برخى توضیحات شایسته یادآورى را در پانوشتها درج مىکنیم:
حضرت فاطمه(س)، امسلمه (امالمؤمنین)،(17) زینب (امالمؤمنین)، امحبیبه (امالمؤمنین)، امایمن، صفیة بنتحیى، میمونة بنتحارث، خولة بنتحکیم، جویریة بنتحارث، سودة بنتزمعه، ضباعة بنتعمرسولاللَّه(ص)، امکلثوم بنتعقبه،(18) اسماء بنتعمیس، اسماء بنتابىبکر،(19) اسماء بنتیزید،(20) امسلیم الغمیصاء،(21) امهانى، امالفضل (همسر عباس، عموى پیامبر(ص))، امحرام بنتملحان، نسیبة بنتحارث، فاطمة بنتقیس، عائشة بنتمحمد بنحسن، فاطمة بنتحسن بنعلى دقاق،(22) فاطمة بنتعبداللَّه بناحمد،(23) زینب بنتسلیمان،(24) خدیجه اممحمد،(25) امعیسى بنتابراهیم، ستیة بنتحسین، امةالسلام بنتاحمدقاضى،(26) جمعة بنتاحمد،(27) فاطمة بنتهلال،(28) فاطمة
بنتمحمد بنعبید،(29) خدیجة بنتموسى،(30) ستیة بنتابنابىعمرو قاضى،(31) خدیجة بنتمحمد بنعلى، زینب بنتابىالقاسم،(32) فاطمة بنتعلى امالخیر، فاطمة بنتسعد الخیر،(33) شهدة بنتابىنصر، صفیة بنتشیبه،(34) عائشة بنتحسن، عائشة بنتطلحه،(35) عائشة بنتمعمر،(36) عجیبة بنتمحمد،(37) عفیفة بنتاحمد،(38) فاطمة بنتمحمد بنابىسعد، فاطمة بنتابىعلى(39) و فاطمة بنتحسن بنعلى عطار. کسانى چون عائشه امالمؤمنین نیز بودهاند که خود داستانى جدا دارد.(40)
همچنین در کار نشر احادیث حضرت فاطمه(س) و امامان معصوم(ع) - به طور خاص و با گرایشهاى شیعى - افزون بر آنچه گذشت، بانوان بسیارى نقش داشتهاند که خوانندگان ارجمند براى آگاه شدن از نام آنان مىتوانند به فهرست فراهم آمده در کتاب «اعلام النساء المؤمنات» مراجعه کنند.
تفقّه در دین، فتوا دادن در مسائل حلال و حرام، دستگیرى از دانشوران و فرهیختگان و یارى آنان، حفظ قرآن کریم و ترویج مجالس تعلیم و قرائت آن، برپایى مجالس وعظ و وقف مدارس نیز از دیگر تلاشهاى پىگیر و خستگىناپذیر زنان در میدان تبلیغ و ترویج اسلام بوده است که در این مسیر، مىتوان بانوانى چون امجعفر بنتجعفر، امعیسى بنتابراهیم،(41) ستیة بنتحسین،(42) نسیبة بنتحارث،(43) عصمةالدین بنتاَنُر،(44) خاتون بنتایوب،(45)
فاطمة بنتمحمد بنابىسعد،(46) فاطمة بنتعلى امالخیر،(47) عائشة بنتحسن،(48) خدیجة بنتمحمد بنعلى(49) و شهدة بنتابىنصر(50) را نام برد.* * *
آنچه گفته شد، تنها بازخوانى بخشى بسیار اندک و کوتاه از نقشپردازى زنان در تاریخ اسلام و مسلمانان - آن هم در ارتباط با سدههاى آغازین آن - است و گرنه، حضور مداوم و شهود مستمر بانوان در میدانهاى چندین و چند و عرصههاى گوناگون فقه، فصاحت و بلاغت و شعر و شهادت در سدههاى بازپسین، انبوهتر از آن است که در این اندک بگنجد؛ چنان که بازگویى این حضور دیرپا در عرصههاى متعدد و متنوع سیاسى عصر اخیر - مانند نهضت تحریم تنباکو و انقلاب مشروطیت - نیز فرصتى فراخ و نوشتارى دیگر را مىطلبد.
پىنوشتها: -
1) این مقاله با بهره جستن از حدود 60 منبع نگاشته شده است. پانوشتهاى آن نیز 165 مورد بود که براى رعایت اختصار، از ذکر منابع یادشده و مشخصات آنها و نیز بیشتر پاورقىها صرف نظر شد و فقط پىنوشتهاى توضیحى را آوردهایم.
2) اشاره به آیه 37، سوره ابراهیم: ربّنا إِنّی أَسْکَنْتُ مِن ذُرّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذیزَرْعٍ عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّمِ ... .
3) اشاره به آیه 59 - 58، سوره نحل: و إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثى ظَلَّ وَجْهُهُ مَسْوَدّاً وَ هُو کَظیم. یَتَوارى مِنَ الْقَومِ مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِه أَیُمْسِکُهُ عَلى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ ... .
4) اشاره به آیه 31، سوره اسراء: وَ لا تَقْتُلوا أَولادَکُمْ خَشْیَةَ إِملاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُم إِنَّ قَتْلهُم کانَ خِطئاً کبیراً.
5) اشاره به آیه 128، سوره توبه: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسولٌ مِنْ أَنْفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُم ... .
6) اشاره به آیه 30، سوره بقره: و إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنّی جاعِلٌ فِی الأَرضِ خَلیفةً ... .
7) اشاره به سخن رسول خدا(ص): قولوا لا إله إلاّ اللَّه تفلحوا.
8) اشاره به آیه 97، سوره نحل: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ اُنثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طیِّبةً ... .
9) اشاره به آیه 157، سوره اعراف: یَضَعَ عَنْهُم إِصرَهُمْ وَ الأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیهِم ... .
10) اشاره به سخن رسول خدا(ص): بدئ الإسلام غریباً، و سیعود ... .
11) اشاره به آیه 2، سوره نصر: وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلونَ فِی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً.
12) اشاره به آیه 30، سوره فصّلت: إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقاموا ... .
13) اشاره به آیه 97، سوره نساء: قالوا أَلَمْ تَکُنْ أَرضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِروا فیها ... .
14) گفتنى است این مدت، بیشترین زمان ادعاشده در رابطه با زندگى آن حضرت پس از درگذشت رسول خدا(ص) - آن هم عمدتاً در منابع اهل سنت - است.
15) اشاره به فرموده رسول خدا(ص): إنّی تارک فیکم الثقلین ... .
16) به منظور آگاهى بیشتر از نام این زنان و براى نمونه، مىتوان به کتابهاى الطبقات الکبرى، ج8، سیر اعلام النبلاء، جلدهاى 2، 3، 4، 18، 19، 20، 21، 23 و تاریخ بغداد، ج14، مراجعه کرد.
17) وى از فقهاى صحابه به شمار مىرفته است.
18) وى در سال هفتم هجرى - هنگام صلح حدیبیه - به مدینه هجرت کرد.
19) وى همراه همسرش (زبیر) در نبرد یرموک شرکت کرد.
20) وى در نبرد یرموک، با دیرک خیمهاش نُه تن از رومیان را از پا در آورد!
21) وى از زنان خردمند به شمار مىرفته است.
22) از وى با عنوان «الشیخة العابدة العالمة» یادشده است.
23) وى زنى سالخورده، پرهیزگار و عهدهدار اِسناد حدیث در زمان خود بود.
24) وى از بانوان خردمند عصر خویش به شمار مىرفت.
25) وى با احمد بنحنبل، همنشین بود و از او حدیث مىشنید.
26) ازهرى و تنوخى وى را ستوده و به دیندارى، خرد و فضل وصفش کردهاند.
27) ابوحامد اسفراینى او را بزرگ مىداشت.
28) خطیب بغدادى از او حدیث شنیده و راستگویش خوانده است.
29) خطیب بغدادى او را راستگو دانسته است.
30) خطیب بغدادى از او حدیث شنیده و زنى شایسته، اهل فضل و راستگویش خوانده است.
31) خطیب بغدادى از او حدیث شنیده و او را ستوده است.
32) از وى با عنوان «الشیخة الجلیلة» و عهدهدار اِسناد خراسان یادشده است.
33) از وى با عنوان «الشیخة الجلیلة المسندة» یادشده است و محدثان بسیارى به او اجازه نقل حدیث دادهاند.
34) وى زنى دانشمند و فقیه بوده است.
35) رجالى بزرگ اهل سنت، یحیى بنمعین - با همه سختگیرىهایش در کار جرح و تعدیل راویان - او را توثیق کرده است.
36) از وى با عنوان «الشیخة المسندة» یاد شده است.
37) از وى با عنوان «الشیخة المعمّرة المسندة» یاد کردهاند.
38) وى بانوى کهنسال، عهدهدار اِسناد اصفهان و ملقب به «الشیخة الجلیلة» بوده است.
39) از وى با عنوان «الشیخة العالمة» یادشده است.
40) وى خطى بسیار خوش داشت تا آنجا که ضربالمثل شده بود!
41) وى زنى بافضل، دانشمند و صاحب فتوا در فقه بود.
42) وى بانویى فاضل، دانشمند، حافظ قرآن و متون فقهى و در علم نحو و دیگر علوم، چیرهدست بود.
43) وى از فقهاى صحابه به شمار مىرفت.
44) وى واقف مدرسه «خاتونیه» در دمشق بود.
45) وى دو مدرسه وقف دانشجویان علوم دینى کرد.
46) وى بانویى دانشمند و اهل وعظ و نیز عهدهدار اِسناد حدیث بود.
47) وى زنى دانشمند، معلم قرآن و عهدهدار اِسناد حدیث در نیشابور بود.
48) وى بانویى دانشمند، اهل وعظ و عهدهدار اِسناد حدیث بود.
49) وى زنى اهل وعظ بود که خطیب بغدادى وى را مدح و توثیق کرده است.
50) وى عهدهدار اِسناد حدیث در عراق بود و بزرگانى چون ابنعساکر، سمعانى و ابنجوزى از او حدیث نقل کردهاند. در مراسم تشییع جنازهاش، مردمى انبوه و عموم فقها شرکت جستند و از وى به عنوان «فخرالنساء» یاد مىشود.