نویسنده

 

«مقاله وارده»
زنان در عرصه تاریخ اسلام، مرورى دوباره‏

پرویز رستگار(1)

داستان بهره‏کشى‏هاى انسان‏ها از یکدیگر و به خاک افکندن ارزش‏ها، توانمندى‏ها و بزرگى‏هاى روان آدمى در پیش پاى خودخواهى‏ها، زیادت‏طلبى‏ها و آزمندى‏هاى این آفریده شگفتى‏آفرین، از بخش‏هاى دردآلود و تلخ سرگذشت زیست اجتماعى بشر است که حجمى انبوه از کتاب روابط آدمیان را نیز در بر گرفته است.
در این میان، زنان که همواره بدانان به دیده تحقیر نگریسته مى‏شده است و همیشه انسان یا شهروندى درجه دوم به شمار مى‏آمده‏اند، از ستمى دوچندان رنج برده‏اند و تنگناهاى برخاسته از فقر فرهنگ، توفان ستم و دشوارى‏هاى گذران زندگى، توده‏هاى مردم را به گونه‏اى فراگیر و زنان - این، نیمى از پیکر جوامع بشرى - را به گونه‏اى ویژه آزرده است.
نگاهى، هر چند گذرا، به پیشینه پدید آمدن، بالیدن و گسترش تمدن‏ها کافى است تا افقى تاریک و دورنمایى غمبار از تیره‏روزى‏ها و تلخ‏کامى‏هاى زنان، در کنار همه نکته‏هاى برجسته و نقطه‏هاى درخشان این تمدن‏هاى چند هزار ساله، در برابر دیدگان ما خودنمایى کند و بدین‏سان است که سرگذشت تمدن‏هاى سومرى، مصرى، بابلى، آشورى، پارسى، هندى، چینى و ژاپنى که هر یک از حلقه‏اى ارجمند از زنجیره تمدن رو به کمال انسانى‏اند، حدیث دیرپاى دردها، دلخستگى‏ها و ناله‏هاى خاموش زنان نیز هست!
این رفتارهاى بیدادگرانه و سرشار از ستم، در جزیرةالعرب، خانه و خاستگاه وحى نیز با چهره‏اى نازیبا و هماهنگ با خشونت این سرزمین کویرى و «غیر ذى‏زرع»(2) رخ نمود، تا آنجا که مژده زادن فرزندى دختر، مایه سیاهى چهره، برانگیخته شدن امواج توفانى خشم و غرق شدن در اندیشه نگهدارى نوزادى چنین (!!) با خوارى و سرافکندگى و یا زنده در خاک کردن او مى‏شد!(3) زن کالایى بود که با درگذشت شویش، از آنِ میراث‏خواران مى‏شد و دغدغه سیر کردنش،(4) بیمِ در بند شدنش به دست دشمن مهاجم و لکه‏دار شدن آبروى قبیله کافى بود تا زنده به گور شود، از بلندى‏اى به زمین پرتاب گردد و به دریا افکنده و یا سربریده شود!!
بدین‏سان، این قصه پرغصه که دیگر اینک حتى نقش‏پردازان محورى آن - زنان - نیز بدان خو کرده بودند، همچنان دنبال مى‏شد تا آنکه خورشید گرمابخش اسلام با پرتوهاى فراگیر هدایتش برآمد و مردى که برایش رنج بردن توده‏ها در زیر سقف زندگى‏اى شرک‏آلود، سخت دشوار بود،(5) آزى ژرف و آرمانى شگرف در مسیر ارشاد آنان داشت و حتى به بهاى نهادن خورشید در دست راست و گذاردن ماه در دست چپش، دل به سازش با سردمداران گمراهى و چپاول انسان‏ها - این جانشینان خدا بر گستره زمین(6) - نداد، برخاست و همه مخاطبان خود، سیاه و سپید، ثروتمند و تنگدست، عرب و عجم و زن و مرد را به از هم گسستن بندهاى بندگىِ هر چه جز خدا فرا خواند(7) و طرحى نو بر صفحه زندگى آدمیان - به ویژه زنان - در انداخت ... .

* * *

پاى نهادن اسلام به خانه دل ایمان‏آورندگان، نقش‏هایى شگفتى‏آفرین از پیوند دوگانه و همگامى دوجانبه دین و دین‏باوران را رقم زد. اسلام پیروان خود - از جمله زنان - را «حیاتى طیبه»(8) بخشید و خود نیز در پناه ایمان عمیق و فداکارى‏هاى حیرت‏آفرین آنان بالید، پایدارى کرد و سرانجام، جهانى را زیر نگین گرفت. بر همین اساس، این نوشتار کوتاه‏دامن، بر آن است تا به یارى خداوند و با محوریت نگاهى به تلاش‏ها و تکاپوهاى زنان در میدان‏هاى عصر «رسالت»، دوران «امامت» و فرآیند کسب «کرامت»، گوشه‏هایى از نقش‏پردازى‏هاى بانوان را در فرازها و نشیب‏هاى تاریخ اسلام و مسلمانان، بازگو و بازخوانى کند.

1- زن همگام با رسالت‏

به گواهى تاریخ، گام آغازین هر جنبش تحول‏آفرین در جنبه‏هاى گوناگون زندگى آدمیان - به ویژه در مسیر پرفراز و نشیب پیامبرى و پالودن اندیشه‏ها از غبار کج‏پندارى‏ها و برداشتن «اَغْلال» از دست و پاى توده‏ها(9) - همواره با دشوارى‏هاى بسیار و غربتى غم‏افزا همراه بوده است(10) و پیش از آنکه زمان «دخول فوج فوج مردم به دین خدا»(11) فرا رسد، تنها گروهى اندک جسارت آن را داشته‏اند که پیشتازان میدان باور، ایمان و تلاش‏هاى خستگى‏ناپذیر باشند(12) و ... بعثت رسول خدا(ص) نیز از جلوه‏هاى آشکار این رسم دیرینه تاریخ است.
در این فراخوان همه‏جانبه انسان‏ها به گسستن بندهاى تعلق خاطر به زمین و رستن و پرواز تا ستیغ آسمان، در کنار محمد(ص) و در نخستین گام رسالت، به نام زنى برمى‏خوریم که پیشگامى‏اش در باور بى‏درنگ به یگانگى خدا و راستگویى فرستاده‏اش، وى را در شمار نخستین ایمان‏آورندگان به رسول خدا(ص) در آورده است، تا آنجا که برخى او را نخستین گرونده به آن حضرت دانسته‏اند: خدیجه(س).
خدیجه - به فرموده پیامبر بزرگ ما(ص) - آنگاه که همه آن حضرت را از خود مى‏راندند و دروغگویش مى‏خواندند، ایمان آورد و آن بزرگوار را در پناه پشتیبانى‏هاى بى‏دریغ خود گرفت. همه دارایى‏ها و اندوخته‏هاى خود را بر این راه نهاد و در مسیر باور ژرف و تردیدناپذیر خویش، سال‏هاى تلخ و دردآلودِ زندگى در «شِعب ابى‏طالب» را با شکیبایى پشت سر نهاد، تا آنکه در دهمین سال برانگیخته شدن رسول خدا(ص) جان سپرد و آن سال را براى آن حضرت، به سالى تلخ و «عام‏الحزن» تبدیل کرد.
نیز آنگاه که رسول خدا(ص) پس از درگذشت ابوطالب - پشتیبان استوار حضرتش - در آستانه کعبه، به نیایش با خداى خود پرداخته بود و چند تن از سران شرک با افکندن شکمبه شترى بر سر و دوش آن جناب، به وى گستاخى کردند و خاطر مبارکش را خستند، زنى دیگر در کنار پیامبر و به دفاع از آن حضرت خودنمایى کرد: فاطمه(س).
فشارهاى پى در پى و عزم جزم سردمداران چپاول و گردنکشان مشرک به انگیزه نابودى اسلام، رسول خدا(ص) را بر آن داشت تا به آهنگ ایجاد فراخى‏اى هر چند نسبى و گشایشى هر چند اندک در زندگى پیروان خویش، از «گستردگى زمین خدا» و امتیاز ارجمند و راهکار رهگشاى «هجرت» بهره جوید(13) و آنان را در سال پنجم بعثت به سوى سرزمینى در آن سوى دریاى سرخ که مانعى مایع میان جزیرةالعرب و قاره آفریقا بود، رهسپار کند؛ به حبشه.
در این کوچیدن نیک‏فرجام و پربار، یازده مرد و پنج زن بار سفر بستند و دریادل، دل به دریا زده، دیار شرک و بت‏پرستى را درنوردیدند. از دریاى سرخ گذشتند و به حبشه پاى نهاده، بذرهاى خجسته اسلام را در آن سرزمین کاشتند. کتاب تاریخ نام این زنان را در صفحات خویش زنده و ماندگار نگاه داشته است: رقیه (دختر رسول خدا(ص))، اسماء بنت‏عمیس، سهلة بنت‏سهیل، ام‏سلمة بنت‏ابى‏امیه و لیلى بنت‏ابى‏حثمه.
در رخداد شب «عقبه ثانیه» نیز که هفتاد مرد از شهروندان مدینه در آستانه هجرت رسول خدا(ص) از مکه به مدینه، پیمان وفادارى و استوارى در راه یارى آن حضرت بستند، به رغم نامساعد بودن مناسبت‏هاى مکانى و زمانى، دو زن هم حضور داشتند و دست بیعت بدان بزرگوار گشودند: نسیبة بنت‏کعب و اسماء بنت‏عمرو.
هجرت سرنوشت‏ساز رسول خدا(ص) از مکه به مدینه که رخدادى بزرگ و نقطه عطفى در تاریخ زندگى انسان‏هاست نیز از صحنه‏هایى است که حضور زن بدان جمال و ارجى ویژه بخشیده است؛ دل کندن از خانه، خویشان، دارایى و همه آنچه که ریشه جان را در خاک وابستگى‏ها استوار مى‏کند؛ پاى نهادن در جاده جدایى و به خاک افکندن همه خواستن‏ها و خواستنى‏ها در پاى فرمان خدا و به انگیزه برافراشتن پرچم یگانگى و دادخواهى، آزمونى دشوار بود که شمار بسیارى از بانوان نیز آن را سربلند پشت سر نهادند و آیندگانى را که با پایدار ماندن اسلام در پناه این فداکارى‏ها، از هدایت‏هاى این آئین جاودانه برخوردار شدند، براى همیشه وامدار خویش کردند. فاطمه(س)، زینب، ام‏کلثوم و رقیه - دختران رسول خدا(ص) - فاطمة بنت‏اسد، ام‏سلمه (ام‏المؤمنین)، زینب (ام‏المؤمنین)، ام‏ایمن، صفیة بنت‏عبدالمطلب، اَروى بنت‏عبدالمطلب، امیمة بنت‏عبدالمطلب، ضباعه - دختر عموى رسول خدا(ص) - اسماء بنت‏عمیس، اسماء بنت‏ابى‏بکر، فاطمة بنت قیس و ... از جمله این زنان‏اند.

* * *

سال‏هاى پس از هجرت به مدینه، سال‏هاى تلاش‏هاى خستگى‏ناپذیر رسول خدا(ص) و پیروانش براى پراکندن فراخوان جهانى اسلام و نیز پایدارى در برابر نبردها و ستیزهاى پیاپى دشمنان بیرونى و درونى بود. یکى از این پیکارها، نبرد احد است؛ نبردى که هر چند با پیروزى‏هاى غرورآفرین سپاهیان مسلمان پا گرفت، با زیادت‏طلبى و آزمندى مشتى انسان دوستدار گردآورى غنیمت، به میدانى براى چیرگى دشمن و به خطر افتادن جان رسول خدا(ص) دیگرگون شد!
در این پیکار، چهارده زن دوشادوش مردان در میدان نبرد حضور یافتند. یکى از این بانوان - نسیبة بنت‏کعب - که همسر و دو پسرش نیز در میان جنگجویان سپاه اسلام بودند، لباس خود را محکم بر کمر بست، شمشیر به دست گرفت، در میان تنها ده تن جهادگر استوارقدم، بر جاى ماند، پروانه‏وار گِرد شمع وجود رسول خدا(ص) چرخید و از جان آن حضرت پاسدارى کرد تا آنجا که دوازده یا سیزده زخم برداشت و ابن‏قمئه چنان ضربت سهمناکى بر گردن او فرود آورد که تا یک سال به درمانش مى‏پرداخت. افزون بر نسیبه، سیزده بانوى دیگر نیز در نبرد احد حضور یافتند که به حمل آب و خوراک و درمان زخمى‏ها مى‏پرداختند که از این میان، مى‏توان از فاطمه(س)، ام‏ایمن، عائشه، ام‏سلیم و حمنة بنت‏جحش نام برد.
در نبرد خندق (احزاب) نیز صفیة بنت‏عبدالمطلب، عمه رسول خدا(ص) با دلاورى‏اى درخور تحسین، مردى یهودى را که به انگیزه کسب خبر و جاسوسى به سود اردوگاه دشمن، در کوى مسلمانان رفت و آمد مى‏کرد، از پاى در آورد.
همچنین در نبرد خیبر، بیست زن همراه سپاهیان مسلمان براى درمان زخمى‏ها حضور یافتند که نام چند تن از آنها بدین شرح است: ام‏سلمه (همسر رسول خدا(ص))، صفیه (عمه آن حضرت)، ام‏ایمن، سلمى (همسر ابورافع)، نسیبة بنت‏کعب، ام‏منیع، کعیبة بنت‏سعد، ام‏مطاعِ اسلمیه، ام‏سلیم بنت‏ملحان، ام‏الضحاک بنت‏مسعود، هند بنت‏عمرو بن‏حزام، ام‏العلاء انصاریه، ام‏عامر اشهلیه، ام‏عطیه انصاریه، ام‏سلیط، امیة بنت‏قیس و همسر عاصم بن‏عدى.
در رخداد صلح حدیبیه (بیعت رضوان) و نیز در نبرد حنین، به نام زنانى چون نسیبة بنت‏کعب، اسماء بنت‏یزید، ام‏سلیم و ام‏کلثوم بنت‏عقبه برمى‏خوریم.
در ماجراى مباهله نیز که در سال دهم هجرت رخ داد و در طى آن، رسول خدا(ص) پس از گردنکشى فرستادگان مسیحیان نجران از پذیرفتن حق، آنان را به نفرین یکدیگر و سپردن داورى به خداوند و آرزوى فرود آمدن کیفرى آسمانى بر سر آنان که در مسیر گمراهى‏اند فرا خواند، حضور فاطمه(س) در کنار پیامبر(ص)، حضرت على(ع) و حسنین(ع)، یک بار دیگر همدوشى برترین الگوى زنان را با پرچمدار والاگهر رسالت تثبیت کرد.

2- زن همصدا با امامت‏

با رخ نمودن خسارت جبران‏ناپذیر کوچیدن رسول خدا(ص) به کوى دوست و خاموشى گزیدن مرغ وحى، امت اسلامى با آزمونى دشوار رویارو شد و سنگر امامت و پیشوایى راستین آن با تهاجم‏هاى سنگین فرصت‏طلبان دورو - در کنار خاموشى آشکار و خرسندى پنهانِ سست‏نهادان بى‏وفا - رویارو شد.
در این روزهاى سرنوشت‏ساز و در میدان‏هاى این نبرد نابرابر، خانه بى‏آلایش و کوچک فاطمه(س) که در چشم دل عارفان حقیقت‏بین، به اندازه تمامى تاریخ پیکار حق و باطل گستره دارد، سنگرى پایدار در برابر کژى‏هاى پدید آمده در ساختمان امامت و سیاست جهان اسلام بود و بیهوده نبود که تا شش ماه که فاطمه(س) پس از رسول خدا(ص) زیست،(14) بنى‏هاشم و اندک همسنگران‏شان - چون زبیر - بیعت نکردند. در طى این مدت، على(ع) از آبروى ویژه در مدینه برخوردار بود و همسر خود را براى اتمام حجت و ثبت بى‏وفایى مسلمانان صدر اسلام در تاریخ به خانه آنان مى‏برد.
سخنرانى هیجان‏برانگیز آن حضرت پس از تاراج حقوق سیاسى و مالى بنى‏هاشم و نیز گفتارهاى تکان‏دهنده آن جناب با همسران انصار و مهاجران که براى دلجویى از فاطمه خفته در بستر بیمارى و درد آمده بودند، حدیثى است که ما را یاراى پرداختن بیش از این اشاره بدان نیست و آنان که خواهان پى بردن به تجلى پیوند زیبایى‏هاى پیام با جادوى کلام‏اند و مى‏خواهند فلسفه اخلاق و احکام این آئین استوار و نیز افشاى ماندگار آنچه که در صدر اسلام رخ داد و هم تأثیر سخنانى برخاسته از عمق جان را بر دل‏هاى پیمان‏شکنان که به پوزش‏خواهى آنان انجامید دریابند، مى‏توانند بدان مراجعه و آن را مطالعه کنند.
بارى، فاطمه(س) به خاموشى گرایید و شکسته‏دل به سوى آغوش پدر مهربان خود پَر کشید، اما حماسه حضور زنان در کنار سنگردار شکیبایى امامت راستین به پایان نرسید؛ اسماء بنت‏عمیس، حضرت على(ع) را از انعقاد نطفه شوم توطئه و سوء قصدى اهریمنانه به جان آن حضرت آگاهى داد. ام‏سلمه، همسر گرامى و بیداردل رسول خدا(ص) با استدلالى متین و مؤثر، عایشه را از درگیر شدن در آنچه که همگونى‏اى با جایگاه ارجمند زنان رسول خدا(ص) نداشت، پرهیز داد و پس از پى بردن به خواست طلحه و زبیر و آنچه در سر داشتند، حضرت على(ع) را با فرستادن نامه‏اى آگاه کرد.
نبرد صفین نیز که میدان عرض اندام ورشکستگان عصر رویارویى با تنزیل در مقابل قهرمان جهاد و مبارزه دوران دشوار تأویل بود، با حماسه پرشور حضور زنانى که با سرودن اشعارى حماسى و هیجان‏برانگیز مردان را به پاى فشردن بر سختى‏هاى نبرد و یارى حضرت على(ع) ترغیب مى‏کردند، آراستگى یافت و ام‏البراء بنت‏صفوان، ام‏الخیر بنت‏الحریش، ام‏سنان مذحجیه، بکاره هلالیه، زرقاء بنت‏عدى، سورة بنت‏عماره و عکرشة بنت‏اطش چهره‏هاى به‏یادماندنى این حضور پرشور شدند.

* * *

استقرار غاصبانه حکومت آل‏امیه، استیلاى خشن و همه‏جانبه آنان بر سرزمین‏هاى پهناور اسلامى و خونریزى‏ها و ستمکارى‏هاى آنان در حق امت مسلمان - به ویژه شیعیان و دوستداران خاندان رسول خدا(ص) که نمونه بارز و فراموش‏ناشدنى آن در داستان جانگداز کربلا تبلور یافت - رویدادى نیست که شرح ماجراى آن در این نوشتار کوتاه بگنجد. ما در اینجا - به قصد گریزناپذیرِ رعایت کوتاهى سخن - تنها به اشاره‏اى فهرست‏وار از حماسه حضور زنان قهرمان در نهضت حسینى و پس از آن بسنده مى‏کنیم و از اجمال ناخواسته پدید آمده پوزش مى‏خواهیم:
پناه دادن «طوعه»، بانوى کوفى به مسلم بن‏عقیل پس از رفیق نیمه‏راه شدن کوفیان، سخنرانى حماسى و کوبنده حضرت زینب(س)، فاطمه صغرا و ام‏کلثوم در کوفه، برخورد دلیرانه آن بانوى پُردل و پردرد با ابن‏زیاد، دفاع وى از جان امام سجاد(ع) در حضور حاکم خونریز کوفه، رویارویى آن شیرزن با یزید پس از گستاخى مردى شامى که خواهانِ به کنیزى بردن فاطمه بنت‏على(ع) شده بود و نیز پس از آنکه خلیفه فاسق و مست از باده غرور، اشعارى کفرآلود را که براى اثبات بى‏ایمانى‏اش به اسلام بس بود، سر داد، از جمله نقاط برجسته این حضور غرورآفرین است.
جان بخشیدن به حماسه حسینى پس از بازگشت اهل بیت(ع) به مدینه با سرودن یا سر دادن اشعارى جانسوز از سوى حضرت زینب(س)، سکینه، رباب، زینب بنت‏عقیل و فاطمة بنت‏حزام (ام‏البنین، مادر حضرت ابوالفضل(ع))، نیز عزادارى دسته‏جمعى زنان بنى‏هاشم، به پا داشتن مجالس یادبود حماسه کربلا، ترک خودآرایى و دورى از لوازم آرایشى به مدت چند سال، اقامت یک‏ساله برخى از آنان در کنار تربت پاک سالار شهیدان(ع) و دورى از پناه بردن به سایه سقف در طول این مدت، از دیگر جلوه‏هاى حضور مؤثر زنان در صحنه‏هاى زنده نگه داشتن و هر چه شعله‏ورتر کردن چراغ دین است.
در اینجا شایسته است تنى چند از زنان حاضر در حماسه حسینى در کربلا - جدا از بانوان یادشده - را نام ببریم: ام‏خلف (همسر مسلم بن‏عوسجه)، ام‏هانى بنت‏على(ع)، ام‏وهب بن‏حباب، حسنیه ام‏منحج، دیلم بنت‏عمر (همسر زهیر بن‏قین)، فکیهه (همسر عبداللَّه بن‏اریقط) و ام‏وهب بنت‏عبد.
همچنین پس از متلاطم شدن شرایط سیاسى عراق و به پا خاستن نهضت‏ها و خیزش‏هاى خونخواهانه از هر سو، به نام زنانى چون لیلى بنت‏قمامه و هند بنت‏المتکلفه برمى‏خوریم که خانه‏هاشان در کوران این حوادث، محل گردهمایى و آمد و شد شیعیان بوده است، چنان که پیش از این نیز - هنگام حرکت امام حسین(ع) از مکه به سوى کوفه - خانه ماریة بنت‏سعید در بصره، چنین ویژگى‏اى داشت.

3- زن در میدان کسب کرامت‏

برآمدن خورشید اسلام، چنان گرمایى را به جان‏ها و اندیشه‏هاى فسرده مخاطبان خود ارزانى داشت که درنگ در چند و چون و چگونگى دیگرگونى‏هاى پدید آمده - آن هم در دوران کوتاه‏مدت حضور رسول خدا(ص) در میان پیروان خویش - جز به تحیر و سرگشتگى عقل محاسبه‏گر و معتقد به حکومت استثناناپذیر قانون اسباب و علل بر جهان، نمى‏انجامد!!
نگاهى، هر چند گذرا، به انقلابى که در روحیات زنان - با وجود همه موانعى که راه پیشرفت و تعالى آنان را بیش از مردان سد مى‏کرده است - رخ داد، کافى است تا ما را از ژرفاى غریب معجزه همه‏جانبه دعوت رسول خدا(ص) اندکى آگاه کند. درنگ در داستان زیر را به مخاطبان ارجمند خویش سفارش مى‏کنیم.
ابوطلحه به خواستگارى ام‏سلیم - زنى که در نبردهاى احد و حنین حضور یافت و ما پیشتر از این، از او یاد کرده‏ایم - آمد. ام‏سلیم پاسخ داد: شایسته نیست من که مسلمانم با مشرکى پیمان زناشویى ببندم! اى ابوطلحه، آیا نمى‏دانى که خدایان شما را فلان برده مى‏تراشد و آنها اگر شما آتشى برافروزید، در شعله‏هایش سوخته و خاکستر مى‏شوند؟! ابوطلحه که اینک استدلال متین ام‏سلیم، وجدان او را نشانه گرفته بود، بازگشت و در اندیشه فرو شد. سپس دوباره نزد بانوى یادشده آمد و گفت: آنچه را به من یادآورى کردى، پذیرفتم و اسلام آوردم و ... بدین ترتیب کابین ام‏سلیم، هدایت همسرش به شاهراه هدایت شد!

* * *

شنیدن و پراکندن سنت رسول خدا(ص) و نیز یاران، دوستان و - به ویژه - جانشینان معصومش(ع) که همسنگ و همدوش کتاب خدا در مسیر هدایت امت‏اند،(15) از عرصه‏هایى است که حضور پابه‏پا و دوشادوش زنان را در کنار مردان - آن اندازه که مناسبات جامعه و جایگاه زن در آن، اجازه مى‏داد - گواهى مى‏کند.
ما در اینجا به کوتاهى، بانوانى چند را که در عصر رسول خدا(ص) و نیز پس از آن به پراکندن احادیث آن حضرت پرداختند، نام مى‏بریم(16) و برخى توضیحات شایسته یادآورى را در پانوشت‏ها درج مى‏کنیم:
حضرت فاطمه(س)، ام‏سلمه (ام‏المؤمنین)،(17) زینب (ام‏المؤمنین)، ام‏حبیبه (ام‏المؤمنین)، ام‏ایمن، صفیة بنت‏حیى، میمونة بنت‏حارث، خولة بنت‏حکیم، جویریة بنت‏حارث، سودة بنت‏زمعه، ضباعة بنت‏عم‏رسول‏اللَّه(ص)، ام‏کلثوم بنت‏عقبه،(18) اسماء بنت‏عمیس، اسماء بنت‏ابى‏بکر،(19) اسماء بنت‏یزید،(20) ام‏سلیم الغمیصاء،(21) ام‏هانى، ام‏الفضل (همسر عباس، عموى پیامبر(ص))، ام‏حرام بنت‏ملحان، نسیبة بنت‏حارث، فاطمة بنت‏قیس، عائشة بنت‏محمد بن‏حسن، فاطمة بنت‏حسن بن‏على دقاق،(22) فاطمة بنت‏عبداللَّه بن‏احمد،(23) زینب بنت‏سلیمان،(24) خدیجه ام‏محمد،(25) ام‏عیسى بنت‏ابراهیم، ستیة بنت‏حسین، امةالسلام بنت‏احمدقاضى،(26) جمعة بنت‏احمد،(27) فاطمة بنت‏هلال،(28) فاطمة
بنت‏محمد بن‏عبید،(29) خدیجة بنت‏موسى،(30) ستیة بنت‏ابن‏ابى‏عمرو قاضى،(31) خدیجة بنت‏محمد بن‏على، زینب بنت‏ابى‏القاسم،(32) فاطمة بنت‏على ام‏الخیر، فاطمة بنت‏سعد الخیر،(33) شهدة بنت‏ابى‏نصر، صفیة بنت‏شیبه،(34) عائشة بنت‏حسن، عائشة بنت‏طلحه،(35) عائشة بنت‏معمر،(36) عجیبة بنت‏محمد،(37) عفیفة بنت‏احمد،(38) فاطمة بنت‏محمد بن‏ابى‏سعد، فاطمة بنت‏ابى‏على(39) و فاطمة بنت‏حسن بن‏على عطار. کسانى چون عائشه ام‏المؤمنین نیز بوده‏اند که خود داستانى جدا دارد.(40)
همچنین در کار نشر احادیث حضرت فاطمه(س) و امامان معصوم(ع) - به طور خاص و با گرایش‏هاى شیعى - افزون بر آنچه گذشت، بانوان بسیارى نقش داشته‏اند که خوانندگان ارجمند براى آگاه شدن از نام آنان مى‏توانند به فهرست فراهم آمده در کتاب «اعلام النساء المؤمنات» مراجعه کنند.
تفقّه در دین، فتوا دادن در مسائل حلال و حرام، دستگیرى از دانشوران و فرهیختگان و یارى آنان، حفظ قرآن کریم و ترویج مجالس تعلیم و قرائت آن، برپایى مجالس وعظ و وقف مدارس نیز از دیگر تلاش‏هاى پى‏گیر و خستگى‏ناپذیر زنان در میدان تبلیغ و ترویج اسلام بوده است که در این مسیر، مى‏توان بانوانى چون ام‏جعفر بنت‏جعفر، ام‏عیسى بنت‏ابراهیم،(41) ستیة بنت‏حسین،(42) نسیبة بنت‏حارث،(43) عصمةالدین بنت‏اَنُر،(44) خاتون بنت‏ایوب،(45)
فاطمة بنت‏محمد بن‏ابى‏سعد،(46) فاطمة بنت‏على ام‏الخیر،(47) عائشة بنت‏حسن،(48) خدیجة بنت‏محمد بن‏على(49) و شهدة بنت‏ابى‏نصر(50) را نام برد.

* * *

آنچه گفته شد، تنها بازخوانى بخشى بسیار اندک و کوتاه از نقش‏پردازى زنان در تاریخ اسلام و مسلمانان - آن هم در ارتباط با سده‏هاى آغازین آن - است و گرنه، حضور مداوم و شهود مستمر بانوان در میدان‏هاى چندین و چند و عرصه‏هاى گوناگون فقه، فصاحت و بلاغت و شعر و شهادت در سده‏هاى بازپسین، انبوه‏تر از آن است که در این اندک بگنجد؛ چنان که بازگویى این حضور دیرپا در عرصه‏هاى متعدد و متنوع سیاسى عصر اخیر - مانند نهضت تحریم تنباکو و انقلاب مشروطیت - نیز فرصتى فراخ و نوشتارى دیگر را مى‏طلبد.

پى‏نوشتها: -
1) این مقاله با بهره جستن از حدود 60 منبع نگاشته شده است. پانوشت‏هاى آن نیز 165 مورد بود که براى رعایت اختصار، از ذکر منابع یادشده و مشخصات آنها و نیز بیشتر پاورقى‏ها صرف نظر شد و فقط پى‏نوشت‏هاى توضیحى را آورده‏ایم.
2) اشاره به آیه 37، سوره ابراهیم: ربّنا إِنّی أَسْکَنْتُ مِن ذُرّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی‏زَرْعٍ عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّمِ ... .
3) اشاره به آیه 59 - 58، سوره نحل: و إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مَسْوَدّاً وَ هُو کَظیم. یَتَوارى‏ مِنَ الْقَومِ مِن سُوءِ ما بُشِّرَ بِه أَیُمْسِکُهُ عَلى‏ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ ... .
4) اشاره به آیه 31، سوره اسراء: وَ لا تَقْتُلوا أَولادَکُمْ خَشْیَةَ إِملاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیّاکُم إِنَّ قَتْلهُم کانَ خِطئاً کبیراً.
5) اشاره به آیه 128، سوره توبه: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسولٌ مِنْ أَنْفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُم ... .
6) اشاره به آیه 30، سوره بقره: و إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنّی جاعِلٌ فِی الأَرضِ خَلیفةً ... .
7) اشاره به سخن رسول خدا(ص): قولوا لا إله إلاّ اللَّه تفلحوا.
8) اشاره به آیه 97، سوره نحل: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ اُنثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طیِّبةً ... .
9) اشاره به آیه 157، سوره اعراف: یَضَعَ عَنْهُم إِصرَهُمْ وَ الأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیهِم ... .
10) اشاره به سخن رسول خدا(ص): بدئ الإسلام غریباً، و سیعود ... .
11) اشاره به آیه 2، سوره نصر: وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلونَ فِی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً.
12) اشاره به آیه 30، سوره فصّلت: إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقاموا ... .
13) اشاره به آیه 97، سوره نساء: قالوا أَلَمْ تَکُنْ أَرضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِروا فیها ... .
14) گفتنى است این مدت، بیشترین زمان ادعاشده در رابطه با زندگى آن حضرت پس از درگذشت رسول خدا(ص) - آن هم عمدتاً در منابع اهل سنت - است.
15) اشاره به فرموده رسول خدا(ص): إنّی تارک فیکم الثقلین ... .
16) به منظور آگاهى بیشتر از نام این زنان و براى نمونه، مى‏توان به کتاب‏هاى الطبقات الکبرى، ج‏8، سیر اعلام النبلاء، جلدهاى 2، 3، 4، 18، 19، 20، 21، 23 و تاریخ بغداد، ج‏14، مراجعه کرد.
17) وى از فقهاى صحابه به شمار مى‏رفته است.
18) وى در سال هفتم هجرى - هنگام صلح حدیبیه - به مدینه هجرت کرد.
19) وى همراه همسرش (زبیر) در نبرد یرموک شرکت کرد.
20) وى در نبرد یرموک، با دیرک خیمه‏اش نُه تن از رومیان را از پا در آورد!
21) وى از زنان خردمند به شمار مى‏رفته است.
22) از وى با عنوان «الشیخة العابدة العالمة» یادشده است.
23) وى زنى سالخورده، پرهیزگار و عهده‏دار اِسناد حدیث در زمان خود بود.
24) وى از بانوان خردمند عصر خویش به شمار مى‏رفت.
25) وى با احمد بن‏حنبل، همنشین بود و از او حدیث مى‏شنید.
26) ازهرى و تنوخى وى را ستوده و به دیندارى، خرد و فضل وصفش کرده‏اند.
27) ابوحامد اسفراینى او را بزرگ مى‏داشت.
28) خطیب بغدادى از او حدیث شنیده و راستگویش خوانده است.
29) خطیب بغدادى او را راستگو دانسته است.
30) خطیب بغدادى از او حدیث شنیده و زنى شایسته، اهل فضل و راستگویش خوانده است.
31) خطیب بغدادى از او حدیث شنیده و او را ستوده است.
32) از وى با عنوان «الشیخة الجلیلة» و عهده‏دار اِسناد خراسان یادشده است.
33) از وى با عنوان «الشیخة الجلیلة المسندة» یادشده است و محدثان بسیارى به او اجازه نقل حدیث داده‏اند.
34) وى زنى دانشمند و فقیه بوده است.
35) رجالى بزرگ اهل سنت، یحیى بن‏معین - با همه سختگیرى‏هایش در کار جرح و تعدیل راویان - او را توثیق کرده است.
36) از وى با عنوان «الشیخة المسندة» یاد شده است.
37) از وى با عنوان «الشیخة المعمّرة المسندة» یاد کرده‏اند.
38) وى بانوى کهنسال، عهده‏دار اِسناد اصفهان و ملقب به «الشیخة الجلیلة» بوده است.
39) از وى با عنوان «الشیخة العالمة» یادشده است.
40) وى خطى بسیار خوش داشت تا آنجا که ضرب‏المثل شده بود!
41) وى زنى بافضل، دانشمند و صاحب فتوا در فقه بود.
42) وى بانویى فاضل، دانشمند، حافظ قرآن و متون فقهى و در علم نحو و دیگر علوم، چیره‏دست بود.
43) وى از فقهاى صحابه به شمار مى‏رفت.
44) وى واقف مدرسه «خاتونیه» در دمشق بود.
45) وى دو مدرسه وقف دانشجویان علوم دینى کرد.
46) وى بانویى دانشمند و اهل وعظ و نیز عهده‏دار اِسناد حدیث بود.
47) وى زنى دانشمند، معلم قرآن و عهده‏دار اِسناد حدیث در نیشابور بود.

48) وى بانویى دانشمند، اهل وعظ و عهده‏دار اِسناد حدیث بود.
49) وى زنى اهل وعظ بود که خطیب بغدادى وى را مدح و توثیق کرده است.
50) وى عهده‏دار اِسناد حدیث در عراق بود و بزرگانى چون ابن‏عساکر، سمعانى و ابن‏جوزى از او حدیث نقل کرده‏اند. در مراسم تشییع جنازه‏اش، مردمى انبوه و عموم فقها شرکت جستند و از وى به عنوان «فخرالنساء» یاد مى‏شود.