نویسنده

 

سرود فردا

فاطمه نیازى‏

طیبه جلالى - نائین‏

خواهر گرامى، هر چند شما از همراهان قدیمى مجله و صفحه شعر هستید ولى مناسب است ما را از سن و سابقه شاعرى خود آگاه کنید تا بهتر بتوانیم اثر شما را ارزیابى کنیم.
محتواى شعر چنان که از نامش «صبح وصال» برمى‏آید، عرض ادب و ارادت و شوق ظهور به حضرت مهدى(عج) است. اگر با چند برش طولى این شعر را تفکیک کنیم، مى‏توانیم هر بخش را در محدوده یکى از قالب‏هاى شعر بگنجانیم. در واقع «صبح وصال»، آمیزه‏اى از قالب‏هاى گوناگون است. به طور مثال؛
الف) عشق کرده همین جا کمین‏
بیا ناله سر داده امشب زمین‏
بیا مرغ دلم را پَر شکسته‏
بیا صبر زمان بى‏تاب گشته‏
صرف نظر از مشکلات وزن و ساختار، به مثنوى مى‏ماند.

ب) غروب جمعه دل‏هامان غریب است‏
«سمات» عصر جمعه دل‏فریب است‏
چرا دل از حضورت بى‏نصیب است‏
...
جایگاه مصراع چهارم بى‏هیچ توجیه منطقى خالى است. مثل این است که شاعر، سرودن این مصراع را فراموش کرده است!! اگر این نقص از بین مى‏رفت، شاید ما با یک رباعى روبه‏رو مى‏شدیم. نمونه خوب یک رباعى را از پدر شعر فارسى، رودکى، در ادامه مى‏آوریم تا این قالب را بهتر بشناسیم:
بى‏روى تو، خورشید جهان‏سوز مباد
هم بى‏تو چراغ عالم‏افروز مباد
با وصل تو، کس چو من بدآموز مباد
روزى که تو را نبینم، آن روز مباد
مى‏بینیم که همه مصراع‏ها به یک قافیه است. البته در این قالب شاعر آزاد است که مصراع سوم را قافیه‏دار یا بى‏قافیه بیاورد. در رباعى زیر از ابوسعید ابوالخیر مصراع سوم بى‏قافیه است:
غازى به ره شهادت اندر تک و پوست‏
غافل که شهید عشق فاضل‏تر از اوست‏
فرداى قیامت این بدان کى ماند؟!
کان کشته دشمن است و این کشته دوست!
گفتنى است در کل شعر شما، بیت غروب جمعه ... شاخصه یک بیت خوب را دارد.

پ) براى گوش جان عاشقانت / نداى دلکش صبح وصالت / به مثل ماهى درگیر ساحل / عطشناک صداى آب، ماند / خدایا، انتظار یک انا الحق / دل دیوانگان درگهش برد.
این بخش به قالب نیمایى نزدیک است که وزن دارد اما جاى قافیه در آن مشخص نیست و شاعر بنا به نیاز شعر (و نه التزام به رعایت جاى مشخص) آن را به کار برده است. براى آشنایى بیشتر با این مقوله به شعر زیر توجه کنید:
آرام مى‏وزم / از لابه‏لاى پلک کبود شب / با هر چه از نسیم جا مانده است / آرام مى‏وزم / آن سان که آفتاب / گرماى آشکار حضورم را / بر دست‏هاى پنجره خوانده است ... .
در شعر نیمایى بالا سروده افسانه افروز، هر چند کوتاه و بلندى مصراع‏ها، درک وزن را کمى دشوار کرده است، اما نمى‏توان آن را انکار کرد. از میان هفت مصراع، تنها مصراع‏هاى سوم و هفتم هم‏قافیه‏اند (مانده است - خوانده است).
امیدواریم با مطالعه و دقت بیشتر در قالب‏ها، گام‏هاى بعدى را کامل‏تر بردارید.

اکرم نجاتى - ماسال‏

دوست خوب ما، غزل شش بیتى نماز، با وزن فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن در بحر رمل مسدّس مخدوف نشان مى‏دهد که وزن و قافیه را مى‏شناسید. به کارگیرى قافیه‏هاى: نیاز، نماز، غیر از، فراز، گداز، بساز و راز بر مفهوم معنوى شعر صحه مى‏گذارد. چنان که مى‏دانید این وزن، مناسب مضامین پندآمیز و عارفانه است و عطار در منطق‏الطیر و مولوى در مثنوى از آن استفاده کرده‏اند.
با وجود این نقاط قوت، در بیت‏هاى سوم تا پنجم موارد قابل ذکرى به چشم مى‏خورد:
با توجه به محور افقى شعر، در نگاه اول، دعا، ندبه و زارى به درگاه حق به ذهن متبادر مى‏شود. این در حالى است که شما ظاهراً سوز و گداز را به معنى سختى و ناملایمات به کار برده‏اید که عظمت و رحیم بودن پروردگار، آنها را از بین مى‏برد. در مصراع آخر، واژه سِر و راز از جمله مترادفات زایدى است که مى‏توانید واژه عمیق‏ترى را جایگزین آنها نمایید. این نکته در بیت زیر نیز صادق است:
لحظه و روز و شب و وقت و زمان‏
مى‏کنم درگاه حق دستم فراز
در مصراع دوم همین بیت، از میان معانى گوناگون «فراز کردن» که در فرهنگ معین ذکر شده است، «باز کردن و گشودن» به این مصراع نزدیک است ولى کارآیى چندانى در زبان امروز ندارد.
واژه «درگاه» در واقع متممى است که جاى حرف اضافه «به» قبل از آن خالى است.
پیروز و سربلند باشید.

لاله عبدى‏پور - تالش‏

خواهر عزیز، «کدام غروب»، قطعه ادبى زیبایى است که با واژه‏هایى ساده مى‏کوشد تا احساس لطیف نویسنده را بیان کند. با کمى وسعت‏اندیشى مى‏توانیم این سروده را در قلمرو شعر «موج نو» - که یکى از قالب‏هاى شعر نو است - جاى دهیم. این قالب نه وزن عروضى دارد و نه آهنگ و موسیقى آن آشکار است. به استناد نظر دکتر «سیروس شمیسا» در کتاب «انواع ادبى»، منطق غیر نثرى و تشبیهات و استعارات نوین یعنى مجموعاً زبان شعر، بدان آهنگى معنوى بخشیده است که در نثر دیده نمى‏شود. در بخش سخن اهل دل، نمونه موفقى از این قالب براى استفاده بهتر شما آورده‏ایم.
«قاصدک»، «روز تولد» و «گریه نکن» سه شعرى هستند که با رفع مشکل وزن و قافیه به غزل تبدیل مى‏شوند. با توجه به سن کم شما، انتظار مى‏رود که در آینده شاهد شعرهاى کامل‏ترتان باشیم؛ پس ناامید نشوید و مطالعه کتاب‏هاى عروض و قافیه را شروع کنید و با دقت در شعرهاى برجسته، بکوشید تا شناخت کافى از عناصر ساختارى شعر مانند وزن، قافیه، ردیف و قالب به دست آورید.
منتظر آثار تازه شما هستیم.

احمد باقریان (باقر) - جهرم‏

برادر ارجمند، پیش از پرداختن به آثار شما، لازم است از بذل توجه‏تان به مجله سپاسگزارى کنیم. از دو مجموعه ارزنده «گلبوته‏هاى ولایت» و «آشنایى با صحیفه سجادیه» که حاصل ذوق سرشار شماست، در فرصت‏هاى مناسب آینده استفاده خواهد شد.
در میان شعرهاى شما، قصیده‏اى در مدح امام رضا(ع) وجود دارد. براى اینکه ما بتوانیم از سروده‏هاى مرتبط با ایام خاص استفاده کنیم، لازم است دو ماه قبل از زمان مورد نظر، آنها را بفرستید تا آماده چاپ شوند.
در «زبان خامه»، استعمال واژه‏هایى چون: «قرطاس، خامه، هزار و عندلیب» فضاى شعر را از زمان ما دور کرده است.
در بیت‏هاى پنجم و هشتم واج سوم فعل‏هاى «نَسْرود» و «بُبْرید» باید ساکن تلفظ شوند تا وزن دچار سکته نشود. شکل کهن این نوع تلفظ اجبارى که در شعر شاعران برجسته‏اى مانند مولوى و فردوسى نیز شواهد گویایى دارد، اگر چه با بافت کلى شعر همخوانى دارد، اما به روانى زبان لطمه مى‏زند.
در بیت نهم سروده‏اید:
ببین ز آتش غم خامه‏ها تمامى سوخت / کلام نغز و نکو، از حُسن نمى‏گوید.
در این بیت هیچ قرینه‏اى پیش و پَس وجود ندارد تا ذهن خواننده را براى درک مصراع دوم یارى دهد. گویا ارتباط ذهنى شما با خواننده بریده است و ضرورت قافیه، تنها توجیه به کار بردن واژه «حسن» است.
«گوهر آبرو» دریچه‏اى امیدبخش به سوى تحولى در فرم و زبان و طرز بیان است که نسبت به سایر آثارتان رایحه تازگى را به ارمغان مى‏آورد.
زهر غم را با سرنگ به جان زدن، دنگ دنگ، سیلى زدن، رنگ زدن به قلب و ضد زنگ زدن به دل، اصطلاحات پرمایه‏اى است که به یارى طنز مفهومى تعلیمى را به زبان روز بیان کرده است و این همان چیزى است که انتظار مى‏رود به آن توجه بیشترى نمایید.
غزل «زندان دهر» در امتداد همین نگرش قرار دارد و با سلسله مراعات نظیر طلاق، قهر و صداق در راستاى القاى مفهوم ناپایدارى روزگار، واگویه‏اى بدون کاستى است. متأسفانه این توازن در زبان، کلام و بیان غزل «آرزوى نالیدن» کمرنگ است؛ زیرا با وجود اینکه وزنى فاخر دارد، از نظر مضمون، آهنگ و حتى انتخاب برخى واژه‏ها بوى تکرار مى‏دهد:
دوست دارم در دل شب یکه و تنها بنالم‏
در فراق یار، جانم را کنم اهدا بنالم‏
دوست دارم تا ز هجران حبیب غرقه در خون‏
از سرِ شب تا سحرگه با دل شیدا بنالم ...
آخرین شعر «بانوى فرزانه» تبحر شما را در قالب قصیده ثابت مى‏کند و ما را به ادامه همکارى و آثار خوب شما امیدوار مى‏سازد.
سربلند باشید.