فضیلت‏سوزى و فضیلت‏سازى‏
«قسمت اوّل»

محمدیعقوب بشوى‏

مقدمه:

متأسفانه پس از رسول خدا - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - جریان فضیلت‏سوز و فضیلت‏سازى راه افتاد که تلاش کرد فضایل اهل بیت - علیهم‏السلام - را پوشیده و انکار کند اما براى دیگران فضیلت بسازد! ابوجعفر اسکافى (متوفاى 220ه) مى‏گوید: «روایت شده که معاویه یکصد هزار درهم به سمرة بن‏جندب پرداخت تا اینکه وى آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الحَیاةِ الدُّنیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما فى‏ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ وَ إِذا تَوَلّى‏ سعى‏ فِى اْلأَرضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَساد»(1) را در شأن على بن‏ابى‏طالب و آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغآءَ مَرْضاتِ اللَّه»(2) را در شأن ابن‏ملجم نقل کند، لیکن سمره قبول نکرد. معاویه دویست هزار درهم به او داد، باز قبول نکرد. صد هزار درهم دیگر به آن افزود، باز نپذیرفت اما با رسیدن به مبلغ چهارصد هزار درهم تسلیم شد و مطابق تقاضاى معاویه جعل روایت کرد.(3)
طبق نقل مفسران اهل سنت آیه «و مِنَ النَّاس مَنْ یُعْجِبُکَ قَوله ...» در مذمت اخنس بن‏شریق ثقفىِ منافق(4) و آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابتِغاء مَرضاتِ اللَّه» در شأن حضرت على - علیه‏السلام - که در شب هجرت در بستر پیامبر اکرم - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - خوابید و جان حضرت را نجات داد، نازل شده است.(5)
فضیلت‏سوزى و فضیلت‏سازى در زمان معاویه به اوج خود رسید چنان که دانشمند اهل سنت ابن‏ابى‏الحدید مى‏نویسد: معاویه گروهى از صحابه و گروه دیگرى از تابعین را برگزید تا روایاتى در نکوهش على - علیه‏السلام - جعل کنند و براى آنان در مقابل چنین کارى انعام و مزد بسیار قرار داد. از صحابه، افرادى همچون ابوهریره، عمرو بن‏عاص و مغیرة بن‏شعبه و از تابعین، افرادى همچون عروة بن‏زبیر براى این کار معیّن شدند.(6)
سیوطى احادیث زیادى در شأن خلفا و صحابه را به عنوان «احادیث ساختگى» معرفى کرده است.(7) «سید رامى یوزبکى» هفتصد نفر «وضّاع = حدیث‏ساز» را نام مى‏برد که همگى در کتاب‏هاى اهل سنت روایت دارند.(8) وى چهل و یک نفر حدیث‏ساز نام مى‏برد که حدوداً 408684 حدیث ساخته‏اند.(9) ابن‏جوزى هم در کتابى احادیث ساختگى را آورده است.(10)
جریان فضیلت‏ساز و فضیلت‏سوز قرن‏ها با تمام قوّت و قدرت ادامه داشت و بسیارى از آیات نازل در شأن اهل بیت - علیهم‏السلام - به سود دیگران، با احادیث ساختگى در شأن دیگران نقل گردید که به چند نمونه اشاره مى‏کنیم.

سوره دهر

طبق روایات شیعه و سنّى سوره دهر در شأن و منزلت «اهل بیت» یعنى زهراى مرضیه(س)، همسر و دو فرزندش نازل شد. اهل بیت - علیهم‏السلام - کار نیکو و پسندیده‏اى را انجام دادند. این عمل به قدرى با کیفیت و خلوص آمیخته شده بود که خداوند یک سوره کامل را در قدردانى از آنان نازل فرمود. سوره، آینه‏دار سیرت اهل بیت نبوت و رسالت - علیهم‏السلام - به ویژه حضرت فاطمه - علیهاالسلام - گشت؛ خانواده‏اى که جز به خدا نمى‏اندیشید و جز رضایت خدا نمى‏خواست و وجودشان وقف خواست و مشیّت خداوند بود.
مفسران و محدثان اهل سنت سبب نزول سوره را اطعام «اصحاب کساء» مى‏دانند و این سوره را در شأن على، فاطمه، حسن، حسین - علیهم‏السلام - و فضه خادمه حضرت زهرا - علیهاالسلام - مى‏دانند. بزرگانى مانند مقاتل بن‏سلیمان، ابوجعفر اسکافى، ابن‏مردویه، ثعلبى، ماوردى، حسکانى، زمخشرى، فخر رازى، ابن‏اثیر، ابن‏جوزى، قرطبى، نسفى، خازن، نظام‏الدین نیشابورى، ابن‏حیان اندلسى، بیضاوى، سیوطى، آلوسى، جوهرى طنطاوى و صدها عالم، مفسر و محدّث مشهور و شناخته شده دیگر بر این مطلب تأکید دارند.
زمخشرى در کتاب تفسیر کشّاف مى‏نویسد: ابن‏عباس مى‏گفت: «حسن و حسین مریض شدند. پیامبر اسلام - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - با عده‏اى از مردم از آنها عیادت کرد و سپس فرمود: یا اباالحسن! اگر براى بهبودى فرزندان خود، نذر کنى، بهبود مى‏یابند. پس على، فاطمه و فضه نذر کردند اگر حسن و حسین از بیمارى خوب شدند سه روز روزه بگیرند. حسن و حسین شفا یافتند و اهل منزل، روز اوّل را روزه گرفتند، در حالى که هیچ طعامى در خانه موجود نبود. على از شمعون خیبرى یهودى سه صاع جو قرض گرفت. فاطمه زهرا یک صاع آن را روز اوّل آرد کرد و پنج قرص نان به تعداد افراد خانواده آماده نمود، در موقع افطار نان‏ها را روى سفره گذاشتند تا افطار کنند، ناگاه نیازمندى در زد و گفت: درود و رحمت بر شما اى خاندان محمد، مسکین بیچاره‏اى از بیچارگان مسلمانان هستم، مرا اطعام بکنید، خداوند شما را از میوه‏ها و غذاهاى بهشتى سیر گرداند. همه اهل منزل ایثار کردند و غذاى خود را به مسکین دادند و با آب افطار کردند.
روز دوم وقت افطار یتیمى به در خانه آمد و تقاضاى غذا کرد. همه اهل خانه باز ایثار کردند و غذاى خود را به یتیم دادند و روزه را با آب افطار کردند.
روز سوم موقع افطار اسیرى آمد و غذا را به او دادند و با آب افطار کردند. روز چهارم على دست حسن و حسین را گرفته خدمت رسول خدا رفتند. پیامبر - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - از وضع آنها جویا شد و حال آنها را پرسید در حالى که آقازاده‏ها از شدت گرسنگى مثل جوجه مى‏لرزیدند. پیامبر - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - فرمود: این حالت شما مرا آزار مى‏دهد.
پیامبر با على و حسن و حسین به منزل فاطمه رفتند و وى را در محراب عبادت ملاحظه کردند در حالى که از گرسنگى شکم به پشتش چسبیده بود و چشم‏ها به گودى رفته بود. این حالت، پیامبر اسلام را ناراحت کرد؛ ناگاه جبرئیل نازل شد و سوره «هَلْ أَتى على الانسان» را در شأن آن بزرگواران قرائت کرد.(11)
این حدیث در کتب اهل سنت از بزرگانى همچون امام على، امام جعفر صادق - علیهماالسلام - ابن‏عباس، زید بن‏ارقم (در شواهد التنزیل با 19 طریق مختلف نقل شده است)، مجاهد، ابى‏صالح، ضحاک، عطاء، سعید بن‏جبیر، ابن‏مهران، حسن، اصبغ بن‏نباته و جابر جعفى آمده است.
متأسفانه در برابر حدیث بالا که مشهور بلکه متواتر است و با سندهاى مختلف و محکم نقل شده، حدیث‏سازان به تکاپو افتاده و روایاتى ساخته‏اند که این سوره در شأن دیگران نازل شده است.

بررسى شأن نزول‏هاى ساختگى‏

1- عده‏اى از صحابه‏

ابن‏عساکر از مجاهد نقل کرده است: ابوبکر، عمر، على - علیه‏السلام - زبیر، عبدالرحمن، سعد و ابوعبیده جراح بر اسیران بدر انفاق کردند، سپس آیه «ان الابرار» تا «سلسبیلاً» نازل شد.(12)

نقد و بررسى‏

اوّلاً: معلوم نیست چه کسى طرفدار این نظریه است زیرا مجاهد آن را به عنوان یک «قول مجهول» ذکر کرده است.
دوم: مخالف روایت خود مجاهد از ابن‏عباس است. روایت مجاهد از ابن‏عباس از حیث سند صحیح است و این روایت توان مقاومت با آن را ندارد، به علاوه با دهها روایت دیگر ناهمگون است.
سوم: مجاهد تابعى است، نه صحابى و روایت او مرسل است، از این‏رو خبر او حجیت ندارد.
چهارم: مخالف خود آیات است که خبر از نذر و وفا و اطعام مسکین و یتیم و اسیر مى‏دهند. به علاوه بسیارى از مفسران این روایت را حتى به عنوان یک نظریه هم نقل نکرده‏اند.
پنجم: برخى از دانشمندان علوم قرآنى اهل سنت بر ضعف این روایت تصریح کرده‏اند چنان که مفسر معروف سیدمحمود آلوسى در باره این روایت مى‏گوید: «غیر از ابن‏عساکر کسى دیگر را نیافتم که این روایت را آورده باشد و من به صحت این روایت وثوق و اعتمادى ندارم.»(13) مفسر دیگر اهل سنت مى‏گوید: «این حدیث اعتمادى بر صحت این حدیث نیست و جز ابن‏عساکر کسى دیگر آن را نقل نکرده است.»(14)

2- در شأن ابى‏الدحداح انصارى‏

«این آیه در باره ابى‏الدحداح انصارى نازل شده است که او یک روز را روزه گرفت. هنگام افطار، مسکین، یتیم و اسیر آمدند و سه قرص نان به آنان داد و براى خود و خانواده‏اش یک قرص نان باقى ماند.»(15)

نقد و بررسى‏

اوّلاً: این سخن را مقاتل، دشمنِ دروغگوى اهل بیت - علیهم‏السلام - که احادیث ساختگى به پیامبر نسبت مى‏داد،(16) مطرح کرده است. او دشمن خاندان پیامبر است و گفته وى معتبر نیست.
دوم: وى خبر از حادثه‏اى مى‏دهد که هنگام وقوع آن، به دنیا نیامده و شاهد رخداد نبوده، از این‏رو خبر مرسل مى‏باشد و از حجیت ساقط است.
سوم: قول او مخالف دهها روایت صحیح و مشهور است که همگى شهادت مى‏دهند این آیه و سوره در باره اهل بیت نبوت نازل شده است.
چهارم: چرا مقاتل از آن همه روایات وارده در باره اهل بیت سخن نمى‏گوید؟

3- در شأن مطعم بن‏ورقاء انصارى‏

«آیه اطعام در باره مطعم بن‏ورقاء انصارى نازل شده است که او نذرى کرد و به آن وفا کرد.»(17)

نقد و بررسى‏

اوّلاً: معلوم نیست کدام اصحاب چنین نظرى داده و در برخى منابع به عنوان «قیل» آمده است.
دوم: با روایات صحیح و متعدد گذشته ناهمگون است و هیچ سندى ندارد و گوینده ناشناخته است.

4- در شأن یک مسلمان‏

«پیامبر اکرم - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - از مشرکان، یتیم، مسکین و اسیرى را گرفت و به مسلمانى سپرد و به او توصیه نیکویى با آنان فرمود. پس آنان نزد آن مسلمان یک، دو یا سه روز ماندند و آن مسلمان ایشان را بر خویش مقدّم داشت و ایثار کرد.»(18)

نقد و بررسى‏

اوّلاً: گوینده این قول مجهول است.
دوم: در متن حدیث ناسازگارى است. راوى تردید دارد و مى‏گوید یک یا دو یا سه روز، علاوه بر آن مهمان بودن کسى پیش دیگرى چندان مهم نیست. در ضمن ایثار آن مرد مسلمان هم مشخص نشده است.
سوم: با روایات صحیح و متعدد ناهمخوان است.
چهارم: تناسبى با آیات ندارد. آیه سخن از نذر و وفا به آن است.
پنجم: دانشمندان تفسیرى و حدیثى اهل سنت این روایت را قابل اعتماد نمى‏دانند چنان که ابن‏حجر مى‏گوید: از دانشمندان حدیث کسى که مورد اعتماد باشد این حدیث را ذکر نکرده،(19) ابن‏عراقى هم گفته است: «کسى که این حدیث را گفته، نشناختم.»(20)

5- در شأن مرد انصارى‏

ابوحمزه ثمالى گوید: «به من خبر رسیده که مردى گفت: یا رسول‏اللَّه - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - به من غذایى بده، به خدا سوگند! گرسنه هستم. مردى از انصار که نزد حضرت - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - بود، ماجرا را به زنش بازگو کرد. زنش گفت: به آن مرد آب و غذا بده. این ماجرا در باره یتیم و اسیرى هم تکرار شد و مرد انصارى آنان را هم طعام داد و آیه اطعام نازل شد.»(21)

نقد و بررسى‏

اوّلاً: سند حدیث منقطع است و معلوم نیست ابوحمزه ثمالى از چه کسانى روایت کرده بلکه گفته است به من خبر رسیده، از کى و از کجا؟ معلوم نیست! مردى که پرسیده و مرد انصارى که انفاق کرده نیز مجهول است.
دوم: دادن غذا و آب به یک نفر در حالت عادى خیلى امتیاز ندارد. این روایت با آیات هم سازگارى ندارد زیرا آیات مفاهیم بسیار بلندى در باره چنین اطعامى قائل شده است.
سوم: با روایات صحیح و متعدد دیگر ناهماهنگ است.

6- مردى حبشى‏

روایتى از ابن‏زید رسیده که: «پیامبر اکرم - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - این سوره را قرائت کرد و نزد حضرت مردى حبشى بود، همین که به صفت بهشت رسید مرد سیاه ناله‏اى سر داد و جانش از کالبدش بیرون آمد.»(22) مانند این خبر از ابن‏عمر هم روایت شده است.(23)

نقد و بررسى‏

این روایت اوّلاً: مرسل است چنان که خود ابن‏کثیر گفته است.(24)
دوم: این روایت نمى‏گوید که مرد حبشى سبب نزول سوره است بلکه مى‏گوید پیامبر اکرم - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - این سوره را قرائت کرد و مرد حبشى نزد پیامبر حضور داشت و با شنیدن اوصاف بهشت از شوق جان داد. این روایت با شأن نزول آیه در باره اهل بیت هیچ ناهمگونى و مشکلى ندارد. ممکن است این سوره بر افراد دیگرى هم، چنین تأثیرى داشته باشد؛ تأثیر غیر از شأن نزول است. ملاک سبب نزول، پیشى گرفتن حادثه بر نزول است در حالى که روایت بیانگر آن است که پس از نزول و تلاوت بر مرد حبشى، این رخداد پیش آمد.
سوم: این روایت هیچ تناسبى با آیات ندارد زیرا آیات از وفا به عهد و نذر و از عده‏اى مخصوص سخن مى‏گوید.

7- اسیران مشرک‏

ابن‏جریج مى‏گوید: «آیه «وَ یُطْعِمُون الطعامَ» در باره اسیران مشرک نازل شده است.»(25)

نقد و بررسى‏

ابن‏جریج شاهد شأن نزول آیه نبوده تا بگوید در باره اسیران مشرک نازل شده است زیرا او از صحابه نیست. قول او با روایات صحیح داراى سند و مشهور که شأن نزول را در مورد اهل بیت - علیهم‏السلام - مى‏دانند ناهمگون است، از این‏رو بى‏اعتبار و اجتهاد در مقابل نص است. باور او دلیل مى‏خواهد چون مانند هر مفسر دیگر بدون دلیل قولش حجیت ندارد. اکثر مفسران اهل سنت قول او را حتى به عنوان یک نظریه هم مطرح نکرده‏اند!
دوم اینکه در کلام ابن‏جریج ابهام هست که آیا مرادش از اسیرِ ذکر شده در آیه، اسیران مشرک است؛ اگر چنین باشد این نظریه خلاف نظریه مشهور نمى‏باشد بلکه او فقط لفظ اسیر را توضیح داده است، ولى اگر مراد او این باشد که آیه در شأن اسیران مشرک نازل شده و ربطى به اهل بیت ندارد، این پندار مردود است و خلاف ظاهر آیات و روایات متعدد و صحیح است.

شبهات برخى از دانشمندان اهل سنت‏

علاوه بر جعل روایات فوق، نسبت به روایات فراوان حاکى از نازل شدن این آیات در شأن اهل بیت نیز به اشکال‏گیرى پرداخته و آنها را جعلى معرفى کرده‏اند:
أ) ابن‏تیمیه از جمله کسانى است که به ایرادگیرى پرداخته و مطرح کرده است:
1- این حدیث، به اتفاق اهل معرفت و پیشوایان تفسیر، دروغ و ساختگى است ... به همین خاطر آن را در کتب تفاسیرشان نیاورده‏اند.(26)

پاسخى به ابن‏تیمیه‏

این حدیث از راههاى متعدد از بزرگانى همچون امام على(ع)، امام جعفر صادق(ع) ابن‏عباس، زید بن‏ارقم، حسن، اصبغ بن‏نباته، جابر جعفى و ابن‏مهران نقل شده؛ بر خلاف دیگر شأن نزول‏ها که تنها از یک طریق و گاه مرسل نقل شده است.
این حدیث بین علماى مختلف مشهور بوده و دانشمندانى همچون محى‏الدین ابن‏عربى و سیدمحمود آلوسى به شهرت آن اعتراف کرده‏اند و بسیارى از دانشمندان اهل سنت صدها سال پیش از تولد ابن‏تیمیه این حدیث را با سندهاى متعدد در کتاب‏هاى تفسیرى، حدیثى، رجالى و تاریخى خود آورده و به آن استناد جسته‏اند.
2- دلیل دیگرى بر کذب و دروغ بودن این حدیث آن است که على در مدینه با فاطمه ازدواج کرد، آن هم پس از جنگ بدر، و حسن و حسین در مدینه به دنیا آمدند ... سوره «هل اتى» به اتفاق نظر اهل تفسیر در مکه نازل شده و هیچ کس نگفته که این سوره مدنى است.(27)

نقد و بررسى‏

بیش از سى نفر از مفسران اهل سنت سوره «هل اتى» را مدنى دانسته و برخى مدنى بودن سوره را صحیح‏تر دانسته و بعضى ادعاى اجماع بر مدنى بودن سوره کرده‏اند.
بعید است ابن‏تیمیه کتب این مفسران را ندیده باشد. پافشارى او بر مکى بودن سوره از عوامل دیگرى نشأت مى‏گیرد.
3- رسول خدا چنان که در صحیح مسلم و بخارى آمده، از نذر کردن منع کرده، اگر على و فاطمه و خانواده ایشان از نهى آگاه نبوده‏اند که نقص است اما اگر مى‏دانسته و عمل کرده‏اند، باعث نکوهش ایشان و ذم در دین‏شان است. کسانى که این کردار را فضل آنها ذکر کرده، در اصل ذم‏شان نموده‏اند و خداوند به خاطر وفاى نذر مدح کرده است، نه بر عقد نذر.(28)

نقد و بررسى‏

همین حدیث که با دهها سند مختلف نقل شده و صحیح است، ثابت مى‏کند که نذر کردن، ستوده و ممدوح مى‏باشد و حضرت - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - به امیرالمؤمنین - علیه‏السلام - به نذر کردن دستور داده است. این روایت بر نقل صحیحین مبنى بر منع نذر ترجیح دارد.
کار على و فاطمه - علیهماالسلام - چون به دستور پیامبر - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - صورت گرفته، فضیلت در دین‏شان است.
اما قول ابن‏تیمیه که «خداوند مدح را به خاطر وفا به نذر کرده نه خود عقد نذر»، بسیار بى‏اساس است زیرا اگر نذر فعلى حرام است، نذر کردن و وفاى به آن جرم و گناه بوده، قابل نکوهش است نه ستایش.
کسى که به نهى خدا اعتنایى نکند به هیچ وجه قابل مدح نیست. اگر نذر کردن منع شده باشد، بر وفاى آن چه مدحى روا است؟ بلکه وفاى آن قابل نکوهش و ملامت است.
نذر کردن خوب و کار نیک است، از این‏رو به خاطر حُسن بودن نذر، وفاى آن مدح و ستایش شده است.
4- براى امام على و فاطمه(س) بلکه براى هیچ کس از نزدیکان پیامبر خادمه‏اى به نام «فضه» نبوده و از اهل علم کسى نام او را ثبت نکرده است.(29)

نقد و بررسى‏

حرف و سخن ابن‏تیمیه درست به نظر نمى‏رسد، چون «ابن‏اثیر» رجالى بزرگ و مشهور اهل سنت در کتابش، در شرح حال فضه آورده است: «فضه نوبیه خادمه فاطمه زهرا(س) دخت پیامبر خدا(ص) است» سپس حدیث اطعام فاطمه و على(ع) را با دو سند مختلف از ابن‏عباس ذکر کرده است.(30)
زمخشرى، قرطبى، نقاش، ثعلبى، قشیرى، ابن‏عادل حنبلى و بسیارى دیگر از مفسران اهل سنت، فضه را خادمه حضرت فاطمه(س) مى‏دانند.
5- ابن‏تیمیه مى‏گوید: در برخى آثار آمده است که یک نفر از انصار، مهمانى را بر خود مقدم داشته و شام خود را به او داد و خودش، زنش و بچه‏هایش گرسنه خوابیدند. خداوند در مدح‏شان نازل کرد: «وَ یُؤْثِرونَ عَلى أَنفُسِهِم وَ لَوْ کانَ بِهِم خَصاصَةٌ»(31) این مدح، بزرگ‏تر از مدح «و یطعمون الطعام على حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» مى‏باشد، زیرا بنا بر آیه اوّل مرد انصارى در حالى که خود و خانواده‏اش به طعام نیازمندتر بودند، آن را به دیگرى خوراندند ولى آیه دوم چنین صراحتى ندارد، پس ایثار مرد انصارى والاتر بوده و مدح او بزرگ‏تر مى‏باشد.

نقد و بررسى‏

گرچه آیه اوّل هم مدح است ولى با دقت در آیات سوره دهر معلوم مى‏شود بین این دو مدح فاصله بسیارى است. خداوند در سوره دهر پنج ویژگى را مخصوص اهل بیت دانسته است: وفا به عهد «یوفون بالنذر»، ترس از معاد «و یخافون یوماً کان شره مستطیراً»، رسیدگى به نیازمندان «و یطعمون الطعام على حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً»، اخلاص در عمل «انما نطعمکم لوجه اللَّه لا نرید منکم جزاء و لا شکوراً» و خوف از خداوند متعال «انا نخاف من ربنا».
سپس نعمت‏هاى مختلف بهشتى را به آنان بشارت داده است همچون آرامش و رهایى از شر آن روز «فوقاهم اللَّه شر ذلک الیوم و لقاهم نضرة و سروراً»، باغ‏هاى بهشتى و لباس ابریشم «و جزائهم بما صبروا جنة و حریراً»، آسایش‏هاى مختلف همچون تخت‏هاى زیبا «متکئین فیها على الارائک»، فضایى معتدل و لذت‏بخش «لا یرون فیها شمساً و لا زمهریراً»، میوه‏ها و سایه‏ها «و دانیة علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا»، خدمتکاران جوان و آماده به خدمت «و یطوف علیهم ولدان مخلدون»، لباس‏هاى بسیار زیبا و فوق‏العاده «عالیهم ثیاب سندس خضر و استبرق»، زینت‏آلات «و حلوا اساور من فضة»، وسایل پذیرایى عالى و «یطاف علیهم بآنیة من فضة و اکواب کانت قوایراً»، انواع نعمت‏ها «و اذا رأیت ثم رأیت نعیماً»، سلطنت بزرگ «و ملکاً کبیراً» و ... وقتى به این توصیف‏ها و وعده‏هاى فراوان دقت شود، معلوم مى‏گردد عمل انجام گرفته در سطح بسیار بالایى بوده که با دیگر اعمال صالح قابل قیاس نیست.
6- ابن‏تیمیه مى‏گوید: نباید این قصه را به على و فاطمه (رضى‏اللَّه عنهما) نسبت داد زیرا این قصه خلاف امر مشروع است. باقى گذاشتن بچه‏ها بر گرسنگى تا سه روز صحیح نیست و گرسنگى، عقل، بدن و دین آدم را فاسد مى‏کند اما در قصه انصار یک شب بوده است.(32)

نقد و بررسى‏

اوّل اینکه: بنا بر نقل قمى از امام صادق(ع) این قصه در یک شب واقع شده است. ابتدا یک‏سوم غذا را به فقیر، سپس یک‏سوم دیگر را به یتیم و یک‏سوم پایانى را به اسیر داده و خود با آب افطار کردند.
دوم: اگر این قصه خلاف شرع بود، خداوند نکوهش مى‏کرد، لیکن یک سوره در ستایش آن نازل کرد.
سوم: على(ع) و فاطمه(س) بچه‏ها را گرسنه نگذاشتند بلکه خودِ حسنین(ع) بودند که با کمال اخلاص و اختیار، سهم خودشان را به نیازمندان دادند. این بخشش، کمال و منتهاى ایثار را مى‏فهماند اما اینکه «ابن‏تیمیه» مدعى شده سه روز گرسنه بودن، عقل و دین و بدن را فاسد مى‏کند، صحیح نیست و بسیار دیده شده افرادى بیش از این مدت گرسنگى کشیده و تحمل کرده‏اند و عقل، دین و بدن‏شان تباه نشده است.
7- ابن‏تیمیه مى‏افزاید: «در این قصه ذکر یتیم آمده و گفته شده پدرش در شب عقبه کشته شد اما این قول، دروغ آشکار است زیرا در لیلة العقبه جنگى صورت نگرفت و فقط پیامبر در لیلة العقبه پیش از هجرت، از انصار بیعت گرفت، و این دلیل است که حدیث توسط کسانى که از حال و روز پیامبر کمترین خبرى نداشته‏اند، به دروغ بافته شده است اما اگر گفته مى‏شد پدر یتیم در جنگ بدر کشته شده، درست‏تر بود.»(33)

نقد و بررسى‏

ذکر یتیم در این قصه، گفته صریح قرآن است اما اینکه پدر یتیم کى و کجا از دنیا رفته، اهمیت چندانى ندارد و اگر در جزئیات گزارش و نقلى، اختلافى صورت گیرد، نمى‏توان به استناد اختلافات جزئى، اصل قضیه را منکر شد.
8- ابن‏تیمیه مى‏گوید: در مدینه هرگز اسیرى نبوده که از مردم درخواست کند. مسلمانان به امر اسرا اهتمام مى‏ورزیدند و ادعاى احتیاج اسیران، کذب و باعث نکوهش مسلمانان است. علاوه بر آن اسیران زیاد مربوط به جنگ بدر بوده، در آن وقت على و فاطمه هنوز ازدواج نکرده بودند؛ پس از جنگ بدر اسیران خیلى کم بوده‏اند.(34)

نقد و بررسى‏

این پندار، انکار فرموده صریح قرآن است که بر درخواست طعام توسط اسیر صراحت دارد. براى اثبات درستى این قصه، وجود حتى یک نفر اسیر کفایت مى‏کند و ابن‏تیمیه قبول کرده است که پس از جنگ بدر تعدادى اسیر بوده‏اند.
9- او مى‏گوید: اگر این قصه صحیح باشد، به این معنى نیست که صاحب قصه، امام و از مردم برتر باشد.

نقد و بررسى‏

این سوره دلالت روشن بر فضیلت فوق‏العاده شخصى دارد که آیه در باره او نازل شده است اما اثبات افضل و امام بودن او دلایل فراوان دیگر دارد که در جاى خودش آمده، معتقدان به امامت و افضلیت على(ع) هم دلیل‏شان این سوره نیست گرچه سوره مؤید مى‏باشد.
10- ابن‏تیمیه مى‏گوید: ابوبکر صدیق همه اموالش را انفاق کرد و اقدام او نزد خدا و رسولش از این اطعام و صدقه بزرگ‏تر و محبوب‏تر است زیرا ممکن است تا قیامت افراد فراوانى از امت این گونه اطعام کنند.(35)

نقد و بررسى‏

دلیل اینکه انفاق ابوبکر نزد خدا و رسولش بزرگ‏تر و محبوب‏تر از ایثار است، چیست؟ آیا سوره‏اى با محتواى والاتر از سوره دهر در مدح انفاق ابوبکر نازل شده؟ آیا رسول خدا بر افضل بودن انفاق او تصریح کرده است؟ ما که نمى‏توانیم به استناد حدس خود، خبر از رأى و نظر خدا بدهیم.

علاوه بر آن، کمیّت عمل در محضر خداوند چندان مهم نیست، آنچه بسیار اهمیت دارد، کیفیت کردار است. از این‏رو عمل کوچک اما با کیفیت و در سطح عالىِ اخلاصى بسیار ارزشمندتر از عمل زیاد اما بدون کیفیت بالا است، همچنان که مغز و دانه گندم با اینکه کم‏حجم است، بسیار باارزش‏تر از پوست آن است با اینکه بزرگ‏تر مى‏باشد.

ب) ابوالاعلى مودودى‏

از دیگر افرادى که در فضیلت اهل بیت تردید داشته، ابوالاعلى مودودى است. او گوید:
روایت اطعام على و فاطمه از حیث سند بسیار ضعیف است و از حیث درایت و متن و محتوا بسیار عجیب است که یک مسکین یا یتیم یا اسیر غذا طلب کنند و همه افراد خانواده - پنج نفر - غذاى خود را بدهند. آیا این کار دلیل معقولى دارد؟ غذاى یک نفر را به درخواست‏کننده مى‏دادند و باقى غذا را با هم مى‏خوردند. علاوه بر آن، چگونه على(ع) و فاطمه(س) به خود اجازه دادند دو بچه ضعیفِ تازه شفایافته را به گرسنگى کشیدن طولانى‏مدت وادارند با اینکه در کمال عقل و دین بودند و مى‏دانستند نباید این دو فرزند را در آن وضع بحرانى گرسنگى داد؟

نقد و بررسى‏

اوّلاً مطابق یک روایت، آنان یک شب غذاى خود را به فقیر، یتیم و اسیر دادند و گرسنگى کشیدن فرزندان شفایافته ضعیف، یک شبانه‏روز پس از افطار بوده که البته این بخشش نیز بسیار ارزشمند است.
دوم اینکه حسن(ع) و حسین(ع) خودشان با کمال اختیار و آگاهى، این ایثار عظیم را قبول کرده و انجام داده‏اند. به خاطر همین اختیار و انتخاب ایثارگرانه، فداکارانه و مخلصانه بود که خداوند یک سوره را با عظمت تمام در شأن ایشان نازل فرمود.
سوم، قطعاً جنبه اخلاص و ایثار در طعام دادن بسیار بوده، به گونه‏اى که خداوند یادآورى و ستایش از آن را لازم دیده و سوره‏اى در شأن آن نازل کرده است.
ایراد گرفتن بر این بخشش، نشان از آن دارد که گویا ایرادگیرندگان بر خلاف نظر خداوند، اقدام آن خانواده را صحیح و مشروع ندانسته و شایسته تمجید نمى‏شمارند، که برخوردى تأسف‏آور است.

ج) ابن‏جوزى‏

او این حدیث را از اصبغ بن‏نباته نقل کرده و در ردیف احادیث جعلى قرار داده و مى‏گوید: «شکى در جعلى بودن حدیث نیست و استناد کردارى در حدیث به بزرگوارانى که از آن عمل منزه‏اند، بهترین دلیل بر جعلى بودنش مى‏باشد.»(36)

نقد و بررسى‏

اینکه خانواده‏اى چنین اطعامى کرده و غذاى خود را به یتیم و مسکین و اسیر داده بدون اینکه از آنان انتظار تشکر داشته باشند و انگیزه خود را فقط خداخواهى شمرده‏اند، گفته صریح قرآن است. احادیث با چشم‏پوشى از جزئیات، بیانگر همین مطلب است، پس نپذیرفتن آنها در حقیقت انکار رخدادى است که قرآن بر آن صراحت دارد.
علاوه بر آن، این حدیث با سندهاى بسیار و صحیح از چندین نفر نقل شده، ابن‏جوزى اوّل باید همه این احادیث را با تمامى اسناد آن تک تک بررسى مى‏کرد، سپس با دلیل و برهان جعلى مى‏شمرد. در روایات هم بیش از آنچه قرآن گفته، نیامده و چگونه مى‏توان اعمالى را که قرآن، ستوده و تمجید کرده، ناپسند شمرد و اهل بیت را از آنان منزه دانست؟ آیا ایثار، عمل نکوهیده‏اى است؟
جالب اینکه نوه ابن‏جوزى از انکار جدش تعجب مى‏کند.(37)

نکته‏اى جالب‏

سیدمحمود آلوسى پس از روایت اطعام اهل بیت مى‏گوید:
از لطایف عجیب این است که خداى سبحان در این سوره از اوّل تا به آخر به احترام زهراى بتول نام حورالعین را ذکر نکرده است.(38) ادامه دارد.

پى‏نوشتها:
1) بقره، آیه 205 - 204.
2) همان، آیه 207.
3) ابن‏ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، (دارالکتب الاسلامیه)، ج‏4، ص‏73.
4) تفسیر فخر رازى، (بیروت: دارالفکر، 1985م)، ج‏5، ص‏213؛ جلال‏الدین سیوطى، الدرالمنثور، (بیروت: دارالفکر، 1993م)، ج‏1، ص‏572؛ احمد ثعلبی، الکشف و البیان، (بیروت: دار احیاء التراث العربى، 2002م)، ج‏2، ص‏119.
5) فخر رازى، همان، ص‏221؛ احمد ثعلبى، همان، ص‏126.
6) ابن‏ابى‏الحدید، همان، ج‏4، ص‏63.
7) براى آگاهى بیشتر رجوع شود: اللئالى المصنوعه فى الاحادیث الموضوعه، (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1996م)، ج‏1، ص‏263 تا 403.
8) الوضاعون و احادیثهم الموضوعه، (بى‏جا، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1999م)، ص‏335.
9) همان، ص‏338.
10) الموضوعات، (بیروت: دارالفکر، 2001م)، ج‏1، ص‏303 تا 337.
11) محمود زمخشرى، همان، ج‏4، ص‏169.
12) جلال‏الدین سیوطى، همان، ج‏8، ص‏370.
13) محمود آلوسى، همان، ج‏29، ص‏155.
14) محمد اطفیش، تیسیر التفسیر للقرآن الکریم، (1918م)، ص‏339.
15) مقاتل، همان، ج‏4، ص‏525؛ عبدالرحمن بن‏جوزى، زادالمسیر، (بیروت: دارالکتب العلمیه، 2001م)، ج‏8، ص‏168.
16) یوسف مزى، همان، ج‏18، ص‏345.
17) محمد بن‏احمد قرطبى، همان، ج‏19، ص‏130.
18) محمد اطفیش، همان، ص‏338.
19) محمود آلوسى، همان، ج‏29، ص‏155.
20) همان.
21) محمد بن‏احمد قرطبى، همان، ج‏19، ص‏130.
22) اسماعیل بن‏کثیر دمشقى، تفسیر القرآن العظیم، (بیروت، دارالمعرفه، 1987م)، ج‏4، ص‏483.
23) جلال‏الدین سیوطى، همان، ج‏6، ص‏297.
24) اسماعیل بن‏کثیر دمشقى، همان.
25) همان.
26) منهاج‏السنة، (قاهره: مکتبة ابن‏تیمیه، 1998م)، ج‏4، ص‏48.
27) منهاج‏السنة، ج‏4، ص‏48.
28) همان.
29) همان.
30) اسدالغابه، ج‏5، ص‏530.
31) حشر، آیه 9.
32) اسدالغابة، ج‏5، ص‏530.
33) همان.
34) همان.
35) همان.
36) الموضوعات، ج‏1، ص‏392.
37) تذکرة الخواص، ص‏284.
38) روح المعانى، ج‏29، ص‏158.