راهگشاى اختلافات خانواده ؛ عشق ؛ استوارى 14

نویسنده


 

خانواده، عشق، استوارى (14)

راهگشاى اختلافات‏

وجود اختلاف‏هاى جزئى و کلى در زندگى زناشویى تا حدود زیادى طبیعى است. دو انسان که صد در صد همفکر، همدل و هم‏سلیقه باشند، اگر نگوییم قطعاً، تقریباً محال است وجود داشته باشند. بین زن و شوهر تفاوت فکر، روش، سلیقه و نظر وجود دارد. مهم این است که زن و شوهر تصمیم داشته باشند اختلاف‏ها را به حداقل کاهش داده و از ایجاد تنش و اضطراب در زندگى جلوگیرى کنند.
در زنجیره گفتارهاى قسمت اوّل و دوم در صدد بودیم بنیان‏هاى زناشویى به گونه‏اى سامان داده شود که کمترین اختلاف بروز کند و تنش در روابط زناشویى کم باشد. در سلسله گفتارهاى قسمت سوم در صدد نمایاندن راههاى حل اختلاف مى‏باشیم. در این قسمت همراهان گرامى را به اصول حل اختلاف توجه مى‏دهیم. اصولى که در ادامه توصیه خواهیم کرد، اگر در زندگى و به هنگام رویارویى با اختلافات مد نظر باشند، ما را در حل دوگانگى یارى خواهند داد و صفا و صمیمیت را جایگزین تنش و درگیرى خواهند نمود. اصولى که حل‏کننده اختلافات است، به ترتیب اهمیت به شرح زیرند.

1- احتساب؛

احتساب یعنى زندگى فردى، خانوادگى و اجتماعى و در برخورد با دیگران غیر از در نظر داشتن خود و طرف مقابل، خدا را هم دیدن و به حساب آوردن و کارها را به حساب پروردگار گذاردن؛ یعنى زندگى دنیا را در راستاى آخرت دیدن و آن را مقدمه رسیدن به قرب خداوند قرار دادن.
اگر در زندگى براى رضاى خدا و کسب خوشبختى آخرت، حساب باز شد، بسیارى از سختى‏ها را مى‏توان به امید آینده روشن و براى جلب رضایت حق تعالى تحمل کرد و بسیارى از مسئولیت‏ها را بر دوش گرفت. با وارد شدن مؤلفه «احتساب»، تحمل سختى‏ها و ناملایمات و کارهاى بر خلاف میل‏ها آسان بلکه شیرین خواهد شد. از طرف دیگر عنایت خداوند هم شامل حال آدمى خواهد گشت و عشق و علاقه از جایى که گمان نمى‏رود، پیدا خواهد گشت و تلخى‏ها به شیرینى بدل خواهد شد. به دو روایت در مورد پاداش عظیم احتساب توجه کنید. رسول خدا(ص) فرمود:
هر کس بر بدخُلقى‏هاى زنش صبر کند و آن را به حساب خدا بگذارد، خداوند به او ثواب شاکران را عطا خواهد کرد.(1)
در روایت دیگرى فرمود:
هر کس بر بداخلاقى‏هاى زنش صبر کند، خداوند مانند پاداش حضرت داوود را در تحمل بلایى که بر او وارد شده به او خواهد داد(2) و هر زنى بر بداخلاقى‏هاى شوهرش صبر کند، مانند ثواب آسیه(3) را از خداوند خواهد گرفت.(4)
زنان و مردانى که در زندگى زناشویى و در ارتباط با همسر خود با سختى‏ها و ناملایماتى روبه‏رو هستند، باید براى رضاى خدا صبر و تحمل ورزند و به اولیاى بزرگ از جمله سید و سرور پیامبران، رسول اسلام اقتدا کنند. فرستاده خدا(ص) از همسران خود ناملایمات فراوان دید اما به خاطر خدا صبر کرد و تحمل نمود. ناملایمات به حدى بود که گاهى حضرت را به ترک و دورى گزیدن از همسران سوق مى‏داد. بر خلاف رسم خانواده‏هاى امروزى که به هنگام روبه‏رو شدن با ناملایمات، زنان قهر مى‏کنند و خانه زناشویى را ترک مى‏نمایند، رسول خدا(ص) قهر مى‏کرد و منزل را ترک مى‏نمود.(5) بعضى از همسران آن بزرگوار چنان ایشان را آزردند و در آزار ایشان همدست شدند که خداوند براى دفاع از پیامبرش وارد میدان شد و آنان را تهدید کرد. بعضى از آیاتى که در این زمینه است به شرح زیر مى‏باشد:
«اى پیامبر، به همسرانت بگو: اگر زندگى دنیا و زینت‏هاى آن را خواهانید، بیایید تا شما را بهره‏مند ساخته و به نیکویى رها کنم ...».(6)
این آیه بیانگر تقاضاهاى دنیوى آنان از رسول خداست که خارج از شأن ایشان بوده ولى آنان بر تقاضاى خود پافشارى داشته‏اند.
در مورد دیگرى خطاب به دو نفر از همسران حضرت مى‏فرماید:
اگر شما بر ضد رسول خدا متحد شوید، بدانید که خدا، جبرئیل و صالح مؤمنان ولىّ او هستند و ملائکه پشتیبان وى مى‏باشند و امید است اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جاى شما زنانى بهتر از شما به او عطا فرماید؛ زنانى مسلمان، مؤمن، مطیع، توبه‏کننده، عبادتگر و روزه‏گیر که باکره یا بیوه باشند.(7)
بسیارى از اوقات همسران رسول خدا او را مى‏آزردند و آن بزرگوار از آنان کناره مى‏گرفت. پدران همسران وى (ابوبکر و عمر) که از جریان خبردار مى‏شدند، از حضرت مى‏خواستند آنان را تنبیه کند، ولى حضرت بر خلاف تقاضاى آنان، صبر و تحمل مى‏کرد. رفتار رسول خدا(ص) با همسرانش و شکیبایى و بردبارى حضرت در مقابل ناگوارى‏هاى زندگى بهترین الگو و اسوه مؤمنان مى‏باشد.
حضرت یونس(ع) از پیامبرانى بود که در زندگى زناشویى با ناملایمات فراوان روبه‏رو بود. نقل شده عده‏اى به میهمانى حضرت رفتند و دیدند هر زمان حضرت به اندرون مى‏رفت تا کارى انجام دهد، مورد آزار، اذیت و شماتت همسرش قرار مى‏گرفت. ایشان معطل مى‏شده و خواسته‏اش اجابت نمى‏گردید یا در برآوردن خواسته‏اش به عمد تأخیر مى‏شد، ولى آن بزرگوار تحمل مى‏نمود و تندى نمى‏کرد. میهمانان شگفت‏زده شدند، حضرت با مشاهده تعجب آنان فرمود:
تعجب نکنید، من از خداوند خواستم که آنچه از عذاب برایم قرار داده، به دنیا منتقل کند و خداوند فرمود: عقوبت تو دختر فلان شخص است، با او ازدواج کن. من هم او را به همسرى اختیار کردم و بر ناملایماتى که از او مى‏بینم، صبر مى‏کنم و تحمل مى‏نمایم.(8)
در زندگینامه شیخ ابوالحسن خرقانى از عرفاى بزرگ آورده‏اند که روزى ابوعلى سینا را گذر بر خرقان افتاد. براى دیدار شیخ به درِ منزل وى رفت. همسر شیخ به او گفت که شیخ براى جمع کردن هیزم به صحرا رفته و در ضمن شیخ را دشنام‏ها داد و ... . بوعلى متعجب از رفتار بى‏ادبانه همسر شیخ، به سوى صحرا رهسپار شد و دید شیخ پشته‏اى هیزم بر دوش شیرى نهاده و خود هم بر آن سوار شده، به سوى شهر مى‏آید. وقتى شیخ به نزدیکى بوعلى رسید، بدون مقدمه گفت:
اگر بار آن چنان گرگى نکشیدمى، این چنین شیرى بارم نکشیدى.(9)
داستان زیر نیز نمونه زیبایى از احتساب در زندگى زناشویى است.
زنى بود در ملاحت بى‏نظیر و در لطافت دلپذیر و شوهرى داشت برعکس خود؛ سیاه‏منظر، آن چنان که دیو از وى مى‏گریخت و عفریت با وى نمى‏آمیخت. با این همه زن موافق او بود و فرمانش را به جان مى‏پذیرفت. روزى مرد آیینه برداشت و صورت خود را در آیینه دید و از هیئت خود ترسید. نزد زن آمد و گفت: من از زشتى صورتم آگاه نبودم و امروز از وضع خود آگاه شدم. من لایق آن نیستم که چون تویى با من زندگى کند. سزاوار نیست که فرشته‏اى همنشین اهریمن گردد. اینک کابین [= مهریه‏] خود بگیر و از من جدایى اختیار کن. زن از شنیدن این سخنان به گریه افتاد. مرد گفت: چرا گریه مى‏کنى؟ زن گفت: بر اینکه تا امروز امیدوار بودم و با خود مى‏گفتم که من و تو در بهشت خواهیم بود، اگر تو از نعمت وصال من شاکر و من در محنت جمال تو صابر باشم، چرا که بهشت جایگاه صابران و شاکران است. حالا که تو در نعمت طاقت نیاوردى و مرا از فضیلت صبورى محروم کردى، بر این حرمان گریه مى‏کنم.(10)

2- عفو و گذشت؛

همسر شما یا وابستگان او در حق شما ظلمى و یا بى‏حرمتى کرده‏اند؛ در اینجا شما بزرگوارانه با گذشت و چشم‏پوشى و نادیده‏انگارى از ستم‏شان مى‏گذرید و رویه نیکوى خود با آنان را ادامه مى‏دهید یا به تلافى و تقاص اقدام مى‏کنید. تلافى کردن گرچه حق شماست، ولى نشانه بزرگوارى و بزرگ‏منشى نمى‏باشد. انسان کریم و بزرگوار کسى است که عفو و گذشت سیره او باشد، بخصوص که خودش را انسان خطاکارى مى‏داند که دانسته یا ندانسته در اداى وظیفه بندگى در برابر پروردگار خویش و یا نسبت به بندگان خدا خطا و تقصیر فراوان دارد و انتظار خطاپوشى از ایزد منان بر قلب او سایه انداخته است، بدین جهت خطاپوشى را سیره خود مى‏سازد تا با گذشت و بخشش خداوند روبه‏رو شود. قرآن مى‏فرماید:
«وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُم؛(11)
باید سیره عفو و نادیده انگاشتن و چشم‏پوشى را پیش گیرید، آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد [و گناهان‏تان را نادیده بگیرد.]؟!»
مرحله بالاتر از عفو و چشم‏پوشى، واکنش نیکو با بدى و جفاى دیگران است. این مرحله بسیار ارزنده و ارزشمند است و مانند کیمیایى است که مس تیره دشمنى را به طلاى ناب دوستى بدل مى‏کند. خداوند مى‏فرماید:
نیکى و بدى یکسان نیستند. مقابله با نیکوتر کن [بدى را با خوبى جواب بده‏] که آنگاه ببینى آنکه دشمن تو بود، گویا دوستى صمیمى مى‏باشد و این کارى سخت است که جز صابران و بهره‏مندان از سهمِ عظیمِ ایمان را بر آن توانایى نیست.(12)
امام سجاد(ع) در قسمتى از دعاى شریف مکارم‏الاخلاق از خداوند مى‏خواهد:
خداوندا، یارى‏ام ده تا با کسى که با من رفتار فریبکارانه دارد، با خلوص و صفا رفتار کنم و با کسى که مرا ترک کرده، با نیکى رویارویى کنم و کسى که مرا محروم کرده است، با پاداش تلافى کنم و کسى را که از من بریده، با وصلت و پیوند مکافات دهم و با یاد نیک از کسى که مرا غیبت کرده، با او مخالفت نمایم و اینکه قدردان خوبى دیگران و چشم‏پوش از بدى‏هایشان باشم.(13)
اگر زن و شوهر در معاشرت با هم و با خویشاوندان‏شان این سفارش اخلاقى را مد نظر داشته باشند، کدورت‏ها در گستردگى این دریاى بزرگوارى، برطرف خواهد شد و زلالى، صفا و آرامش دریاگونه بر زندگى آنها سایه خواهد گستراند.

3- چشم نعمت‏بین داشتن؛

متأسفانه بیشتر انسان‏ها به اخلاق والا آراسته نیستند و به جاى اینکه چشم خطاپوش و نعمت و زیبایى‏نگر داشته باشند، برعکس نداشته‏ها و خطاها را خوب مى‏بینند اما از دیدن زیبایى‏ها و نعمت‏ها ناتوانند! حضرت عیسى(ع) و جمعى از یارانش را بر چهارپاى مرده‏اى گذر افتاد که بدن آن کرم‏زده و بدبوشده بود. هر کس با یادآورى یکى از پلشتى‏هاى آن مردار مراتب نفرت و ناخوشایندى خود را بیان کرد اما حضرت همه را به زیبایى، نظم و سفیدى دندان‏هاى آن لاشه توجه داد تا یاد بگیرند در همین موجود هم مى‏توان زیبایى دید و لذت برد. امام سجاد(ع) در دعاى مکارم‏الاخلاق از خداوند، اخلاق باتقوایان و پارسایان را مى‏طلبد:
«خدایا، مرا به زیور صالحان بیاراى و لباس باتقوایان بپوشان ... با فاش کردن خوبى‏ها و پوشاندن بدى‏ها.»
بیشتر زن و شوهرها بخصوص هنگام ناراحتى، تمام خوبى‏هاى طرف مقابل را فراموش و سراپاى او و زندگى‏اش را شر و بدى معرفى مى‏کنند اما اگر انصاف و مروت به خرج دهند و چشم حق‏بین خود را باز کنند، در زندگى و در وجود همان همسر چه زیبایى‏ها، نعمت‏ها و خوبى‏ها وجود دارد که مى‏توان آنها را به یاد آورد و پرورش داد.
هر یک از ما اگر بخواهیم نعمت‏هاى خداوند را در زندگى خود بشماریم، زود به آخر مى‏رسیم و سوسوى چشم ما چیزى براى دیدن و شمردن نمى‏یابد، در حالى که خداوند اعلام مى‏کند نعمت‏هاى بى‏شمار دارید! و واقعاً هم نعمت‏هاى بى‏شمار داریم، ولى چشمِ دیدن آنها را نداریم؛ فقط زمانى که آنها را از دست بدهیم، متوجه مى‏شویم که چه داشته‏ایم! امام سجاد در دعاى جوشن‏صغیر، نعمت دیدن و شماره کردن داشته‏ها را به ما یاد مى‏دهد. حضرت در این دعا بعضى از نعمت‏ها و عافیت‏هایى را که از آن بهره‏مند شده، یادآورى مى‏کند و در آخر هر قسمت مى‏فرماید:
خداوندا، مرا یادآور داده‏هایت و شکرگزار نعمت‏هایت قرار ده!
به زنان و شوهرانى که از زندگى خود راضى نیستند و صفا و صمیمیت چندانى در زندگى آنان به چشم نمى‏خورد، توصیه مى‏کنیم روزى با خود خلوت کنند و زیبایى‏ها، خوبى‏ها و ارزش‏هاى همسر خود و زندگى مشترک‏شان را در ورقى یادداشت کنند. در خلوت که جز خدا کسى با آنان نیست، به حق بنگرند و خوبى و زیبایى‏هایى را که در همسر و زندگى مشترک مى‏یابند، بر کاغذ بنویسند، آنگاه ببینند آیا قدردان همان مقدار بوده و از خدا و همسر خود سپاسگزارى کرده و در مقام شکر نعمت و تلافى به خیر برآمده‏اند!

4- مو از ماست کشیدن!؛

زندگى میدان بده بستان و داد و ستد است. زن و شوهر هم در زنجیره بده بستان‏ها و داد و ستدها با هم حساب و کتاب دارند. اگر در داد و ستدها بنا بر «مو از ماست کشیدن» و «تا قِران آخر حساب کردن» باشد، معامله سخت مى‏گردد و درگیرى و مشاجره جایگزین صفا و صمیمیت مى‏شود. راه حل آن است که گذشت و چشم‏پوشى ملاط و قاطى محاسبه گردد و سختگیرى کنار نهاده شود. با یادآورى حدیثى از امام صادق(ع) این درس زندگى را مرور مى‏کنیم:
یکى از اصحاب امام از دیگرى نزد ایشان شکایت و گله کرد. امام وقتى آن فرد را دید فرمود: برادر دینى‏ات از تو گله داشت. چرا؟ عرض کرد: آیا به خاطر اینکه مى‏خواهم حقم را تا قِران آخر بگیرم، شاکى است؟! امام با شنیدن جواب، ناراحت بر کنده زانو نشست و فرمود: گویا گمان مى‏کنى «تا قِران آخر را خواستن» [و مو را از ماست کشیدن‏] در حساب، بدى نیست؟ آیا گمان مى‏کنى اینکه خداوند در باره مؤمنان مى‏فرماید: «از «حساب بد» خداوند هراسناکند»، بدین معناست که مى‏ترسند خداوند در حساب بر آنان ستم ورزد؟ نه، به خدا قسم! آنان فقط مى‏ترسند که خداوند در حساب بر آنان سخت بگیرد [و بخواهد تا قِران آخر را بگیرد].
خداوند این گونه حساب کردن را «بد حساب کردن» نامیده است. بدان، کسى که در حساب تا قِران آخر را محاسبه کند و مو را از ماست کشد، بد کرده است.(14)
در مقابل «بد حساب کردن»، «آسان‏گیرى در حساب» داریم که بنا بر چشم‏پوشى و ریزه‏کارى‏ها را نادیده گرفتن و به آسانى قبول کردن است. خداوند مؤمنان را به چنین محاسبه و حسابى مژده داده است:
«آنان که نامه اعمال‏شان به دست راست‏شان داده شده، به زودى آسان محاسبه گردند.»(15)
در روایت آمده که منظور از «حساب آسان» این است که عمل را قبول مى‏کنند و از ایرادها و کاستى‏هاى آن چشم‏پوشى مى‏شود.(16)
خانواده‏هایى که تنش پیدا کرده‏اند، بیایند یک بار مسائل را با مبناى «حساب آسان» از نو محاسبه کنند، آنگاه خواهند دید که تنش و درگیرى نتیجه سخت‏گیرى بوده و راه فرار وجود دارد.

5- اصل «خودمیزانى»؛

زن و مرد از هم و از اطرافیان‏شان انتظاراتى دارند که برآورده نشدن آن باعث دلخورى، رنجش و اختلاف مى‏گردد. بسیارى از انتظارات بجاست و بسیارى نابجا اما فرد متوجه نابجایى توقع و خواسته خود نمى‏باشد! عکس آن هم وجود دارد، یعنى فرد انتظار طرف مقابل را برآورده نکرده و آن را نابجا شمرده، در حالى که منصفانه بوده است و او در برآورده نکردن توقع و خواسته دیگران مقصر مى‏باشد. براى اینکه فرد بداند کدام انتظار خود یا همسر و یا وابستگانش نابجاست و کدام یک حق و روا، باید خود را به جاى آنها قرار دهد و ببیند اگر آنان از او همین انتظار را داشتند، به حق مى‏شمرد یا نه؟ هر حکمى کرد، آن را در مورد خود به کار گیرد.
«اصل خودمیزانى» اگر در روابط زناشویى و اجتماعى لحاظ گردد، بسیارى از گره‏ها باز مى‏شود و اختلافات حل مى‏گردد. یادآورى قسمتى از نامه امام على(ع) به فرزندش راهگشا مى‏باشد. امام مى‏فرماید:
پسر عزیزم، در روابطت با دیگران، خویشتن را میزان قرار بده. هر آنچه را که براى خود مى‏پسندى، براى دیگران نیز بپسند و آنچه را که بر خویش نمى‏پسندى، بر دیگران مپسند. چنان که دوست ندارى ستم ببینى، بر دیگران ستم مکن و همان گونه که از دیگران نیکى را انتظار دارى، خود در حق آنان نیکى کن. هر کارى را که از دیگران زشت مى‏شمارى، ارتکابش توسط خود را نیز زشت بدان. براى دیگران همان وظیفه‏اى را نسبت به خودت قرار بده که بر عهده خود نسبت به آنان مى‏پسندى و آنچه را نمى‏پسندى به تو بگویند، به دیگران مگو.(17)

6- اقتدا به استثناها؛

در فصل اوّل این مقالات توصیه کردیم هنگام انتخاب همسر، به استثناها اقتدا نکنید و همسانى را اصل قرار داده و با «همسان‏گزینى» احتمال به وجود آمدن اختلاف و مشکل را کمتر کنید. در اینجا توصیه ما برعکس است. وقتى زن و مردى با هم پیمان ازدواج بستند، باید سعى کنند پیوند را استوار سازند و صفا و صمیمیت را چیره گردانند. طبیعى است در گذر زمان مشکلاتى ظهور مى‏کند و یا اشتباهات عملى خودنمایى مى‏کند که دوام پیوند، ایثار و گذشت و فداکارى مى‏طلبد. در اینجا باید «همسانى» را کنار نهاد و با گذشت و فداکارى زمینه پیدایش اختلاف را از بین برد و تداوم پیوند صمیمانه زناشویى را تضمین کرد.
انسان نباید فقط ستایشگر عمل ارزشمند «ارزنده‏ها» باشد و از ایمان فوق‏العاده «جویبر» اشرافى در پذیرفتن وصلت با «ذلفا»ى سیاه فقیر ستایش کند. او نباید فقط ستایشگر اقدام مردان و زنانى باشد که بر بداخلاقى‏هاى همسر خود شکیبایى ورزیده و با چشم‏پوشى و برخورد نیکو، تداوم پیوند زناشویى را تضمین کرده‏اند، بلکه باید با اقتدا کردن عملى به آنان، خود را شایسته ستایش و تعریف دیگران ساخته و براى آیندگان الگوى بردبارى، گذشت، ازخودگذشتگى، سازش و محبت‏ورزیدن گردد.

7- تصمیم و توکل و نیایش؛

هر گاه در محیط زناشویى مشکلى بروز کرد، زن و مرد باید تصمیم قاطعانه بر حل آن بگیرند و با توکل بر خدا اقدام کنند، در ضمن اقدام نیایش و زارى به درگاه خداوند و طلب یارى از پروردگار براى حل شدن اختلاف و پیدا شدن صفا و صمیمیت را پیش گیرند. اگر زن و مرد براى حل مشکل اقدام کنند و همزمان توکل و تضرّع داشته باشند، عنایت خداوند شامل حال‏شان مى‏شود و اختلاف حل مى‏گردد. خداوند مى‏فرماید:
«إنْ یریدا إصلاحاً یوفق اللَّه بینهما؛(18)
اگر اراده اصلاح داشته باشند، خداوند بین آن دو توفیق و همدلى ایجاد خواهد کرد.»
شرط تصمیم این است که به «خواستن توانستن است» اطمینان داشته باشند. با «تصمیم بر حل مشکل» است که پذیرش سختى‏ها و از سر راه برداشتن مشکلات آسان مى‏گردد. بردبارى و تحمل‏پذیرى در زندگى از صفاتى است که حلّال بسیارى از مشکلات مى‏باشد. در روایت آمده:
اگر حلیم و بردبار نیستى، با تلاش خود را به تحمل و حلیم بودن وادار کن، زیرا کسانى که به دسته‏اى خود را شبیه کنند، از آنان مى‏گردند.(19)

8- رویارویى با سخن‏چینان و اختلاف‏افکنان؛

اقدامات نادرست سخن‏چینان در پیدایش و گسترش اختلاف زناشویى بسیار مؤثر است. افراد خانواده بخصوص زن و شوهر باید بدانند کسى که حکایتگر سخن یا رفتار ناخوشایند دیگرى نسبت به آنها مى‏باشد، بى‏گمان کار بدى مى‏کند. خودش هم مى‏داند با سخن‏چینى، رابطه دو نفر را خدشه‏دار مى‏سازد اما با وجود آگاهى به این پیامد و عاقبت بد، باز سخن‏چینى مى‏کند! پس چنین فردى حتماً بیماردل و فاسد است و اطمینان به فرد فاسد و راست شمردن نقل قول او نادرست مى‏باشد. خداوند مى‏فرماید:
هر گاه فاسقى براى شما خبرى آورد [و سخنى از دیگرى نقل کرد]، حتماً در باره صحت خبر پرس و جو کنید [آنگاه بپذیرید]، مبادا از روى نادانى به مردمى آسیب برسانید، آنگاه از کرده خود پشیمان شوید.(20)
نپذیرفتن گفته سخن‏چینان از اقداماتى است که سبب مى‏شود دامنه اختلافات گسترده نشده و زمینه از بین رفتن فتنه و آشوب فراهم آید.

9- توجه به وضعیت پس از طلاق؛

اصرار بر اختلافات و تنش‏هاى خانوادگى، در نهایت به طلاق و جدایى مى‏انجامد. زن و شوهر بر این گمان که طلاق، نقطه پایانى مشکل آنان خواهد بود، جدایى را چاره‏ساز مى‏بینند اما بیشتر آنان پس از طلاق با مشکلاتى به مراتب سخت‏تر روبه‏رو مى‏شوند و آرزوى زندگى پیش از طلاق را مى‏کنند، ولى بیشتر اوقات این آرزو امکان عملى شدن ندارد!
به زنان و مردانى که در زندگى مشکل دارند و به گمان خود طلاق را پایان‏بخش مشکلات مى‏بینند، توصیه مى‏کنیم پیش از طلاق تلاش کنید براى مدتى خود را در اوضاع پس از جدایى قرار دهید؛ مدتى جدا زندگى کردن تا حدودى مى‏تواند زن و شوهر را به وضع پذیرفتنى و نعمت‏هایى که در کنار هم داشتند، توجه دهد.
انسان‏ها وقتى در مخمصه و مشکلى گرفتار مى‏شوند، گمان نمى‏کنند دیگر مشکل‏تر از آن وجود داشته باشد اما وقتى با گذشت زمان در تنگنا و مشکل بزرگ‏ترى گرفتار شوند، متوجه مى‏گردند مرحله پیشین، هم قابل پذیرش بود و هم حل‏شدنى؛ بنابراین پیش از اینکه مرحله بعدى پیش آید، باید سعى کرد خود را براى امتحان، در آن مرحله قرار داد و به نوعى پیشگیرى قبل از درمان کرد. زندگى زناشویى حتى در زمان مشکل و بحران داشتن، آنقدر خوبى و زیبایى‏هاى پنهان دارد که زوجین پس از طلاق متوجه نبودِ آنها مى‏شوند و آرزوى آنها را مى‏کنند اما تا زمانى که زندگى ادامه دارد، بدان توجه ندارند؛ مانند ماهى که متوجه وجود آب نیست و با بیرون افتادن از برکه متوجه مى‏شود در مایع حیات‏آور غوطه‏ور بوده اما توجه نداشته است!
اگر خداوند به مردان دستور مى‏دهد براى تنبیه (آگاه شدن) زنان ناشزه، مدتى در بستر از آنها قهر کنید، براى آن است که همسران را به اوضاع نبودِ شوهر توجه دهد، شاید قدردان وجود او گردند.

10- توسل به داور و حَکَم صالح؛

خوب است زن و شوهرى که اختلاف دارند و خود نتوانسته‏اند اختلاف را حل کنند، پیش از رو آوردن به دادگاه، از اطرافیان خود، فرد باانصاف، عاقل، باتجربه، بى‏غرض، رازدار و مورد اعتمادى را براى حکمیت و داورى بپذیرند؛ دو طرف درد دل‏هاى خود را نزد او بیان کنند و چون از سلامت، رازدارى و انصاف او مطمئن‏اند، به داورى وى گردن نهند و رهنمودهایش را به جان خریدار باشند. چنین داورانى که مورد پذیرش و اعتماد دو طرف باشند، مى‏توانند آنان را به برطرف کردن دلخورى‏ها و ایجاد دوباره صفا و صمیمیت سوق دهند.

پى‏نوشتها:
1) وسائل‏الشیعه، ج‏7، ص‏202.
2) بلایى که بر داوود(ع) وارد شد ظاهراً این بود که موظف شد براى شکستن سنتى غلط با همسر سابق «اوریا» (که از فرماندهانش بود و کشته شده بود) ازدواج کند [بحارالانوار، ج‏14، ص‏24]. این ازدواج خلاف رسوم و براى همسر اوریا و افراد جامعه سنگین بود، از این‏رو بر حضرت داوود(ع) ایرادها گرفتند و تهمت‏ها زدند. حضرت مى‏توانست با شانه خالى کردن از این ازدواج یا با طلاق دادن همسر اوریا خود را آسوده‏خاطر کند، ولى آن بزرگوار براى رضاى خدا و اجراى اراده حق تعالى‏در شکستن سنتى غلط، به این ازدواج تن داده، شماتت‏ها و سختى‏هاى حاصل از آن را به جان و دل پذیرفت.
3) آسیه(ع) از زنان مؤمن بنى‏اسرائیل بود که بر خلاف میل خود به همسرى فرعون در آمد. آن بانوى بزرگ، بودن در قصر فرعون و تحمل وى را براى کمک به مستضعفان بنى‏اسرائیل پذیرفت و با فرعونِ مغرور، کافر، ستمگر و خودخواه سر کرد. در کاخ ظلم، پشتیبان مظلومان گشت. دفاع او از موساى شیرخوار و به عهده گرفتن کفالت حضرت، نمونه‏اى از اقدامات اوست.
4) بحارالانوار، ج‏103، ص‏247، چ آخوندى.
5) ر.ک: تفسیر نمونه، ج‏17، ص‏278.
6) احزاب، آیه 28.

7) تحریم، آیه 5 - 4.
8) ازدواج و طلاق، فیض کاشانى، ترجمه سیدمهدى شمس‏الدین، ص‏21، قم، چ انتشارات اسلامى.
9) تذکرة الاولیا، عطار، شرح حال شیخ ابوالحسن خرقانى.
10) زن و شوهر، محمدعلى صفرى، ص‏60، چ انتشارات فاتح، 1363.
11) نور، آیه 22.
12) فصلت، آیه 35 - 34.
13) صحیفه سجادیه، دعاى مکارم‏الاخلاق، دعاى 20.
14) میزان‏الحکمه، ج‏1، ص‏623، دارالحدیث، چ اوّل، 1416، به نقل از وسائل‏الشیعه، ج‏13، ص‏100.
15) انشقاق، آیه 8 - 7.
16) میزان‏الحکمه، همان.
17) نهج‏البلاغه، نامه 31.
18) نساء، آیه 35.
19) میزان‏الحکمه، ج‏1، ص‏687.
20) حجرات، آیه 6.