انتظار سبز

دل‏مان هر لحظه به یادت مى‏تپد و هر لحظه هوا و حال تو را دارد، تا تو بیایى. همه مى‏گویند سفر محدود است جز سفر آخرت که آن هم روزى به پایان مى‏رسد اما هر روز که مى‏گذرد مى‏بینم این سفر طولانى مى‏شود و ما توان دیدن تو مسافر عزیزى که به سفر رفته‏اى را نداریم. نمى‏دانیم تا کى باید منتظر بمانیم؟ انتظار سختى است. نمى‏دانیم به کجا سفر کرده‏اى؟
تو بیا اى تجسم عشق و تمامیت زیبایى. تو بیا و نگاه منتظر ما را با نگاه پاک و عاشقانه‏ات گره بزن. دل ما زخمى عشق توست، تو بیا و نمکِ عشقت را بر این زخم بپاش. همه زخم‏ها با ریختن نمک، سوزان‏تر و دلخراش‏تر مى‏شوند، اما دل زخمى ما با نمک عشق تو مرهم مى‏یابد و درمان مى‏شود.
بیا و بیا اى مسافر و اى طلوع سبز، ما را از چشم‏انتظارى برهان. هر آدینه به انتظاریم تا تو پا در رکاب کنى و نداى «جاء الحق» سر دهى و ما «لبیک» گوییم.
هر پگاه آدینه، ندبه‏اى سر مى‏دهیم بلکه ندبه ناتمام‏مان را با آمدنت تمام کنى؛ ولى کى، چه وقت و کجا؟ آیا سعادت زنده ماندن و حضور در پیشگاهت را خواهیم داشت؟ نمى‏دانیم. پس به کلام مولایمان على(ع) لبیک مى‏گوییم که فرمود: «بالاترین عبادت، انتظار فرج مهدى موعود ماست.»
و ما منتظران تو به انتظار فرجت مى‏نشینیم و از خدا تعجیل در ظهورت را مسئلت مى‏نماییم. باشد که خداوند راضى گردد و دعایمان را مستجاب نماید.

ابوالفضل صمدى رضایى (کیانا) - مشهد