خواستن ؛ توانستن است

نویسنده


 

خواستن توانستن است‏
دیدارى با مدیر امور دانشجویى جهاد دانشگاهى صنعتى شریف‏

مسعوده کرمى‏

خانم «صدیقه فرهادى» از بانوان فعال در عرصه مدیریتىِ آموزش عالى کشور است که با تلاش، ابتکار و به کارگیرى توانایى‏هاى خود توانسته است در سِمَت مدیر امور دانشجویى فرهنگى در یکى از مراکز آموزش عالى کشور، خوش بدرخشد. تلاش ایشان براى ادامه تحصیل و بر عهده داشتن سمت مدیریت در یکى از واحدهاى آموزش عالى کشور بهانه ما براى دیدار با وى است.

دوست دارید گفتگویمان را چگونه آغاز کنیم؟

آغاز همیشه برایم ارزشمند بوده است، چرا که نوید زندگى، امید و تلاش را با خود به همراه دارد؛ چه شروعى زیباتر از بهار که سمبل زنده شدنِ دوباره است و چه آغازى زیباتر و ضرورى‏تر از این دعا: «یا مقلب القلوب و الابصار، یا محوّل الحول و الاحوال، یا مدبّر اللیل و النهار، حوِّل حالنا الى احسن الحال.»
متولد 1344 هستم و مدیر امور دانشجویى فرهنگى دانشگاه علمى کاربردى جهاد دانشگاهى صنعتى شریف شعبه تهران (2). فکر کنم این کامل‏ترین شکل معرفى کارم بود.

با اشاره شما به فصل بهار و عید، به نظرتان مهم‏ترین عید، کدام عید است؟

مهم‏ترین و واقعى‏ترین عید روزى است که انسان در آن روز جز به نیکى و خیر، فکر و عمل نکند. امام على(ع) در این زمینه فرمود: «کل یَوم لا یُعصى اللَّه فیه، فَهُوَ عید.»

از دوران تحصیل و فعالیت‏هاى علمى‏تان بگویید.

به خاطر اوضاع حاکم بر جامعه، پیش از انقلاب و مخالفت پدرم با ضوابط موجود در آموزش و پرورش آن دوره، نیز مقید بودن ایشان به پوشش کامل و ناهمخوان با شیوه و سیاق موجود در مدارس آن زمان، مقدمات علوم دینى را در کودکى در محضر پرفیض پدرم حضرت حجت‏الاسلام اسداللَّه فرهادى فرا گرفتم.
در هشت سالگى از نعمت وجود ارزشمند پدرم (که استاد بزرگ و فرزانه من بود) محروم شدم اما به علت علاقه بسیار به تحصیل، با مطالعه در منزل و متکى بر توانایى‏هاى خود بر دانسته‏هاى خویش افزودم و با سختى زیاد با علوم ریاضى و طبیعى آشنا شدم.
در دوازده سالگى و در زمان شکل‏گیرى انقلاب (که در مدارس شبانه منعى براى داشتن حجاب وجود نداشت) با گذراندن امتحان ورودى، وارد کلاس چهارم شبانه شدم. در کنار آن دروس حوزه را نیز در «مکتب على» و «دارالزهرا» در شهر قم ادامه دادم. در این مدارس، فراگیران علوم دینى، همه بزرگسال و دیپلمه بودند و من به سختى توانستم به رغم سن کم و سطح تحصیلات پایین، مسئولان را قانع کنم در کلاس‏ها به صورت آزاد شرکت داشته باشم. البته مطالعه و تسلط من بر قرائت قرآن، ادعیه، کتاب نساب، جامع‏المقدمات و عربى 1 و 2، از جمله عوامل موافقت مسئولان براى شرکت در کلاس‏ها بود.
در سال پنجم ابتدایى با شروع انقلاب و تعطیل شدن مدارس بار دیگر در امر تحصیلم وقفه افتاد، ولى با این همه در هر دو سال رتبه دوم کلاس را کسب کردم، البته اگر خواهرم همکلاسم نبود و رتبه اوّل نمى‏شد، رتبه نخست را کسب مى‏کردم!
سال اوّل و دوم راهنمایى را پس از انقلاب در مدرسه روزانه گذراندم و این تنها تجربه حضور در کلاس روزانه و با همسن و سال‏هایم بود. چون در آغاز سال سوم راهنمایى و در پانزده سالگى ازدواج کردم و یک بار دیگر با ترک تحصیل روبه‏رو شدم.
در سال‏هاى اوّل زندگى سعى کردم وضع را براى ادامه تحصیل فراهم کنم. البته براى کسب علوم متفرقه و فعالیت‏هاى اجتماعى، با حضور در مساجد و برگزارى کلاس‏هاى آموزش قرآن، تجوید و شرکت در جلسات هم‏اندیشى، احکام و اخلاق اسلامى با حضور اساتید بزرگ از حوزه علمیه قم، در فعالیت‏هاى اجتماعى حضور داشتم و سعى مى‏کردم خانواده را براى ادامه تحصیل قانع کنم. معتقد بودم براى مدیریت و اداره موفقیت‏آمیز خانواده و تربیت صحیح فرزندان، آشنایى با علوم روز و مسائل اجتماعى لازم است.
علاوه بر اینها عقیده داشتم انسان باید تا حد امکان در رفع نیازهاى فردى و خانوادگى‏اش استقلال داشته باشد، در نتیجه همیشه سعى مى‏کردم در زمینه‏هاى مختلف هنرى و علمى فعالیت کنم. تقریباً هر هنر و مهارتى را که احساس کردم براى زندگى خانوادگى لازم است فرا گرفتم.
بالاخره در سال 65 تصمیم به ادامه تحصیلات حوزوى گرفتم اما آن زمان قانون چنین بود که خانم‏ها براى ادامه تحصیل در حوزه باید مدرک حداقل سیکل را داشته باشند، بنابراین تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم. آن زمان در تهران بودم و با وجود داشتن دو فرزند کوچک و به رغم مخالفت دوستان و بستگان در سال 66 یک بار دیگر در مدرسه شبانه شروع به درس خواندن کردم، که با سختى فراوان موفق شدم با رتبه اوّل، سیکلم را بگیرم.
همسرم زمانى که موفقیت مرا در تحصیل و عدم کوتاهى‏ام در امور خانه و تربیت فرزندان را دید، سخت‏گیرى‏اش در زمینه تحصیلم کمتر شد.
در خصوص فرزندانم نه تنها در تربیت آنها از بُعد اخلاقى و رفتارى، بلکه در آموزش‏هاى ابتدایى آنها مثل آموزش واژه‏هاى عربى و انگلیسى، شعرهاى پندآموز، ضرب‏المثل و حفظ احادیث هم بى‏توجه نبودم.
همیشه سعى کردم به اطرافیانم ثابت کنم خواستن توانستن است و با مدیریت خانواده و تربیت فرزندانم (به گونه‏اى که هم از نظر اخلاقى و هم از نظر درسى سرآمد باشند) این مسئله را عینیت بخشم. در دبیرستان موفق به حضور در المپیاد شیمى و در مسابقات قرآنى دارنده مقام برتر شدم.
پس از دبیرستان وارد دانشگاه و بلافاصله جذب بازار کار شدم. اوایل خیلى سخت بود، چرا که آموزش و پرورش مرا که دانشجوى سال اوّل دانشگاه بودم به عنوان معلم نمى‏پذیرفت. تلاش کردم با عضویت در انجمن اولیا و مربیان مدارس فرزندانم و نشان دادن توانمندى‏هایم در آنجا، اعتماد مسئولان مدارس را جلب کنم، از این‏رو موافقت آنها را براى تدریس در کلاس‏هاى آزاد قرآن، تجوید، عربى و تقویتى ریاضى و البته بدون حق‏الزحمه بگیرم. پس از مدتى آموزش و پرورش با شناسایى من، برایم ابلاغیه تدریس صادر کرد.
در سال اوّل تدریسم موفق شدم درصد قبولى شاگردانم را در سطح منطقه و استان خیلى بالا ببرم تا جایى که با دعوت مسئولانِ چند مدرسه براى تدریس روبه‏رو شدم. در کنار مدارس راهنمایى و دبیرستان، در مدرسه ابتدایى و غیر انتفاعى هم مربى امور تربیتى بودم. موفقیت‏هاى بسیارى در زمینه تدریس به دست آوردم و مقام‏هاى زیادى کسب کردم که از آن جمله کسب عنوان «معلم نمونه» بود. همچنین توانستم در رشته تکنولوژى آموزشى در منطقه، نفر اوّل شوم اما به خاطر اینکه نیروى رسمى آموزش و پرورش نبودم، به عنوان نفر دوم معرفى شدم. فعالیت‏هایى مثل ساخت اسکلت پرنده و قورباغه و ستون مهره‏هاى پستانداران براى تدریس بهتر به دانش‏آموزان، طرح ابداعى کارت‏هاى آموزشى براى دانش‏آموزان و طراحى کارت‏هاى ارزشیابى معلمان، نتیجه کارم را از دیگر معلم‏ها متفاوت و برتر مى‏ساخت.

با توجه به سختکوشى و اراده‏اى که در رسیدن به هدف‏تان صرف کردید، نقش این عوامل را در دستیابى به اهداف چقدر مى‏دانید؟

معتقدم که خواستن توانستن است. هیچ کارى حتى آنها که محال به نظر مى‏رسند، از گستره قدرت انسان بیرون نیست. چون خداوند که تواناى بى‏پایان است، در روح انسان دمیده است، پس مى‏تواند هر کارى را که اراده کند انجام دهد؛ مشروط بر اینکه به آن کار عشق و علاقه داشته باشد و با توکل به خدا تلاش کند. همیشه با همین باور از خدا خواسته‏ام کمکم کند و خوشبختانه تقریباً همیشه به انجام کارى که اراده کرده‏ام موفق شده‏ام.

هدف را چگونه انتخاب کردید که براى رسیدن به آن اینقدر مطمئن و مصمم پیش رفته‏اید؟ هدف‏تان را تا چه اندازه هماهنگ با استعداد و توان خود انتخاب کردید؟

استعداد و توان انسان‏ها چندان با هم متفاوت نیست. در آغاز آفرینش افراد، شمار سلول‏هاى مغزى یا به عبارتى مقدار نیروهایى که دارند، برابر است که به تدریج تحت تأثیر عوامل ژنتیک، محیط و خودِ فرد متفاوت مى‏شود. از این سه عامل، محیط و خودِ فرد را مى‏توان به گونه‏اى به کار گرفت که به تربیت و هدایت نیروها و سلول‏هاى مغزى بینجامد و در واقع ما را در بهره‏گیرى هر چه بیشتر از آنها یارى کند.
اما انتخاب هدف، بسیار مؤثر است در اینکه انسان بتواند مصمم حرکت کند. اگر هدف سطحى، مقطعى، فقط مادى و بر اساس چشم و هم‏چشمى نباشد و در واقع والا باشد، یعنى آگاهانه و عاشقانه انتخاب شود، باعث مى‏شود انسان امیدوار و مصمم براى دستیابى به آن تلاش کند.
همیشه به فرزندان و خانواده‏ام فکر مى‏کردم. معتقد بودم اگر معلوماتم را افزایش ندهم و با علم روز آشنا نباشم، مثل برکه‏اى راکد مى‏شوم که به جریانى متصل نیست و به مرور، رو به مردگى و ماندگى پیش مى‏رود، در نتیجه نمى‏توانم دانستنى‏هاى زیادى به فرزندانم بدهم و آنها را هدایت کنم. مطمئن بودم براى تربیت آنها ابتدا باید خودم را تربیت کنم و دانشم را افزایش دهم، چنان که الان هر جا که دانشجویانم به من مراجعه مى‏کنند و لازم است بستر فعالیت‏شان را در زمینه‏اى فراهم کنم، فکر مى‏کنم خودم هم باید در آن زمینه اطلاعات داشته باشم؛ به همین دلیل به سراغ تحقیق و پرس و جو در مورد آن موضوع مى‏روم تا بتوانم پاسخگوى خوبى براى دانشجویانم باشم.
در خانواده‏ام هم همیشه فکر مى‏کردم فرزندانم روز به روز که بزرگ مى‏شوند، تقاضاها و نیازهایشان به دانستن و رشد یافتن بیشتر مى‏شود، بنابراین لازم دانستم خودم هم روز به روز رشد کنم تا بتوانم یک قدم جلوتر از آنها باشم. یادم مى‏آید پسرم در سال اوّل ورودش به دانشگاه، طبق معمول، سؤالات ریاضى‏اش را از من پرسید و گفت: «دیگر نمى‏توانى پاسخگوى سؤالاتم باشى.» به او گفتم: «تا هر جا که بروى، سعى مى‏کنم یک قدم جلوتر از تو حرکت کنم و عقب نمانم.» به واقع سعى‏ام این بوده است. معتقدم در راه کسب علم هیچ مرز و محدودیتى وجود ندارد و هر زمان که انسان مى‏تواند باید در جهت کسب معرفت و علم کوشش کند.

همین که توانسته‏اید با مدرک کارشناسى، عهده‏دار مسئولیت دانشگاهى شوید، نشان مى‏دهد که پیش از دانشگاه فعالیت‏هایى داشته‏اید که مسئولان به شما اعتماد کرده و مدیریت یک حوزه را به شما واگذار کرده‏اند.

فعالیت‏هاى مستمر موفقیت‏آمیزى در مجموعه آموزشى آزادى داشتم. آنجا هم با معاونت فرهنگى جهاد دانشگاهى همکارى داشتم، که باعث شد شناخته و جذب شوم.
مدیریت امور دانشجویى با ورود من به دانشگاه به صورت رسمى آغاز به کار کرد، بنابراین شرح وظایفى برایش تعیین نشده بود. در واقع برنامه کارى امور دانشجویى مشخص نشده بود.
سعى کردم تا آنجا که مى‏توانستم محدوده فعالیتم را گسترده کنم چون فکر مى‏کردم امور دانشجویى باید زمینه هر فعالیتى را براى بروز و ظهور استعدادهاى دانشجویان و کشف و به فعلیت در آوردن قابلیت‏هاى آنها فراهم سازد.

پس قوانین و ضوابط امور دانشجویى مجموعه را خودتان تدوین کرده‏اید؟

بله، به تدریج و با توجه به نیازهاى دانشجویان این دانشگاه و اهداف امور دانشجویى، این قوانین و برنامه‏ها را تدوین کرده‏ام.
از جمله فعالیت‏ها (که با هدف ایجاد زمینه مناسب براى تلاش، پژوهش و فعالیت دانشجویان انجام مى‏شود) مى‏توان به تشکیل گروههاى مختلف علمى همچون «ربوکاپ» Robocup، هنرى مثل گروه موسیقى، مذهبى همچون گروه «راه سبز»، نشریات، نشست‏ها و گفتمان‏ها اشاره کرد. همچنین تشکیل کلاس‏هاى هلال احمر، نیز ارائه طرح در دست تکمیل «نشست مدیران امور دانشجویى» با هدف ارتقاى سطح فعالیت‏هاى فوق برنامه دانشجویان.

با توجه به اینکه تقریباً در تمام مقاطع تحصیلى فعالیت داشته‏اید، تفاوت کار کردن در این سطح‏ها را چگونه مى‏بینید؟

به نظرم کار کردن در هر مقطع، دقت و حساسیت خود را مى‏طلبد. در همه این مقاطع گرچه هدف (تعلیم و تربیت) یکسان به نظر مى‏آید اما شیوه و قالب کار باید متفاوت باشد چرا که افراد در مقاطع مختلف تحصیلى، توانایى‏ها، نیازها و روحیات گوناگون دارند. در مقطع ابتدایى، شیوه برخورد و برنامه‏ریزى، با دانش‏آموزان با مقطع راهنمایى خیلى متفاوت است. در مقطع راهنمایى بچه‏ها احساساتى‏اند و اگر معلم و مسئول بتواند محبت و علاقه بچه‏ها را جلب کند مى‏شود گفت 50 درصد راه را طى کرده است.
در دبیرستان دانش‏آموزان منطقى‏ترند گرچه از لحاظ اخلاقى و روحى نیازمندى‏هاى بیشترى دارند و همدلى و توجه بیشتر معلمان و مسئولان را مى‏طلبند اما به خاطر قدرت استدلال و توان تجزیه و تحلیل‏شان، کار کردن برایشان در عین اینکه راحت به نظر مى‏رسد، هوشیارى، دقت و آگاهى بیشترى مى‏طلبد.
در مقطع دانشگاه وضع کاملاً متفاوت مى‏شود. البته در دانشگاه، تدریس نداشته‏ام اما ارتباطم با دانشجوها کمتر از اساتید نیست چون با کل دانشجوها و در فعالیت‏هاى مختلف در ارتباط هستم، در نتیجه به آنها از ابعاد گوناگون مى‏نگرم. دانشجوها با دانش‏آموزان تفاوت‏هاى بسیارى دارند. از این لحاظ که در دانشگاه با جوانانى در ارتباطیم که از نظر فکرى و شخصیتى تقریباً شکل گرفته‏اند و تا حدودى به ثبات رسیده‏اند، در نتیجه در صورت لزوم، تغییر و تحول به سختى در آنها صورت مى‏گیرد.
جوان (آن هم جوان دانشجو) اهل بحث و استدلال است؛ به سادگى طرح و برنامه‏اى را که برایش ریخته مى‏شود نمى‏پذیرد، به همین جهت باید با دلیل و برهان با او گفتگو کرد و ضمن جلب اعتمادش او را در تصمیم‏گیرى‏ها شریک و همراه کرد.

با توجه به اینکه بیشتر فعالیت شما در حال حاضر در حوزه آموزش عالى است، تعریف شما از دانشجو چیست؟

فکر مى‏کنم خودِ واژه دانشجو تا حدودى تعریف آن را روشن مى‏سازد. دانشجو فردى است که آموخته‏هایى دارد و وارد نظام و مجموعه‏اى مى‏شود که خودش باید به دنبال علم برود. درست است در دانشگاه استاد و راهنما هست ولى اصل کار را باید خودِ دانشجو انجام دهد. باید دنبال علم و در جستجوى دانش باشد.

با توجه به این تعریف، فکر مى‏کنید دانشجوها و دانشگاهها چقدر به این تعریف نزدیکند؟

دقیق نمى‏دانم اشکال از کجاست اما متأسفانه با این تعریف فاصله دارند.

کنکور و نبودِ آزادى انتخاب، آن هم انتخاب آگاهانه رشته تحصیلى مى‏تواند به عنوان عاملى براى این اشکال مطرح شود؟

مى‏تواند به عنوان یکى از عوامل مطرح شود، نه تنها عامل، زیرا حتى دانشجویانى که در رشته مورد علاقه‏شان تحصیل مى‏کنند، کمتر دنبال تحقیق و جستجویند. فکر مى‏کنم درصد زیادى از مشکل برمى‏گردد به واحدهاى درسى که در دانشگاه ارائه مى‏شود. واحدها انگیزه تحقیق و دانش‏جویى را براى دانشجو چندان ایجاد نمى‏کند. به نظرم باید در شیوه تدریس و محتواى دروس بازنگرى شود.

بعد از تعریف دانشجو، امور دانشجویى را تعریف کنید.

امور دانشگاهى را به سه دسته امور آموزشى، ادارى مالى و دانشجویى تقسیم‏بندى مى‏کنند. امور دانشجویى به هر نوع فعالیتى که خارج از دو حوزه آموزشى و ادارى مالى باشد، گفته مى‏شود؛ امورى چون تحقیقات، کمیته انضباطى، وام و ازدواج و حج و عمره دانشجویى، خدمات جنبى، مشاوره و ... .

اصلى‏ترین موضوع مراجعات دانشجویان به امور دانشجویى چیست؟

در آغاز کارم، این مراجعات فقط براى امور محدود و جزئى مثل دریافت کتاب بود اما اخیراً مراجعات حال و هواى دیگرى پیدا کرده است، مثلاً در زمینه‏هاى مختلف فعالیت‏هاى علمى، هنرى، ورزشى و دریافت خدمات مشاوره صورت مى‏گیرد. فکر مى‏کنم این امر ناشى از تلاش بسیار ما در راه ایجاد زمینه‏هاى مناسب براى تحقیق، فعالیت و رشد دانشجویان بوده است. همواره تلاش کرده‏ایم فراتر از وظیفه‏اى که آئین‏نامه و بخشنامه تعیین مى‏کند، از خود مایه بگذاریم. معتقدیم در راه خویش ایثار باید، نه انجام وظیفه.
سعى کرده‏ایم با روش‏هاى مختلف، دانشجوها را به درون این حوزه بکشانیم و آنها را با این گستره آشنا کنیم، مثلاً راه‏اندازى کتابخانه در کنار فعالیت‏مان یا تقدیم برخى خدمات که به عنوان وظیفه ما محسوب نمى‏شود، همچون ارائه کارت دانشجویى که به واسطه آن دانشجو در این حوزه حضور پیدا کرده و با آن آشنا شود.

مراجعات دانشجویان دختر و پسر با چه نسبتى بوده است؟

تفاوت قابل توجهى نداشته است. از هر دو گروه دختر و پسر به طور مرتب با امور دانشجویى در ارتباط بوده و هستند.

مراجعات بیشتر در چه زمینه‏هایى است؟

در همه زمینه‏هاى علمى، هنرى، ورزشى و خدمات مشاوره‏اى. اخیراً مراجعات در زمینه خدمات مشاوره‏اى افزایش یافته است، به طورى که نزدیک 50 درصد مراجعات به امور دانشجویى در این باره است.

خدمات مشاوره‏اى مدیریت امور دانشجویى در دانشگاه شما چگونه است؟

براى دریافت خدمات مشاوره باید دانشجو به امور دانشجویى مراجعه و ثبت‏نام کند، چون شمار متقاضیان زیاد است. این امر دو حُسن دارد؛ اوّل آنکه با دانشجویان بیشتر آشنا مى‏شویم و در مواردى که مشکلات و مسائل آنها چندان جدى و بغرنج نیست، در همان امور دانشجویى آن را حل مى‏کنیم؛ دوم آنکه با ثبت‏نام دانشجویان، از شمار دانشجوهاى مراجعه‏کننده آگاه مى‏شویم، از این طریق به میزان اعتماد دانشجویان به خود و برنامه‏هایمان دست مى‏یابیم، به این ترتیب براى ادامه یا تغییر این برنامه‏ها و طرح‏ها راحت‏تر مى‏توانیم تصمیم‏گیرى کنیم.

برقرارى ارتباط با دانشجویان را تا چه اندازه ضرورى مى‏دانید؟

داشتن یک رابطه نزدیک و دو سویه با دانشجو، از اصول اولیه موفقیت برنامه‏هاى آموزشى و پژوهشى در دانشگاه است. در پرتو ارتباط نزدیک و قوى است که دانشجو به ما اعتماد مى‏کند. اگر در برقرارى ارتباط و جلب اعتماد دانشجو موفق نباشیم، دانشجو نه تنها براى مشاوره بلکه براى مسائل دیگر هم به ما مراجعه نمى‏کند.

در مسیر برقرارى ارتباط با دانشجوها از چه ابزار و راهکارهایى بهره گرفته‏اید؟

نشست‏ها و گفتگوهاى دو یا چند نفره با دانشجویان، برگزارى اردوها و حضور فعال در اردوها در کنار دانشجویان، داشتن گوش شنوا براى شنیدن حرف‏ها و مشکلات‏شان و درک اوضاع، روحیات و نیازهاى سنى آنها.

به واسطه ارتباط مستقیم و مستمرى که با نسل جوان دارید، اصلى‏ترین دغدغه آنها را چه مى‏دانید؟

اصلى‏ترین دغدغه جوانان به ویژه دختران، ازدواج است، پس از آن به ویژه براى پسران اشتغال است، همچنین نگرانى پسران از حضور دختران و زنان در پُست‏ها و مشاغل مختلف در جامعه و بازار کار.

به عنوان مدیر امور دانشجویى چقدر توانسته‏اید در حل مشکلات مؤثر باشید؟

شاید از نظر قانونى، حل و رفع این مشکلات از وظایف ما نباشد اما واقعیت آن است که همه انگیزه، هدف و تلاش ما در جهت فراهم ساختن وضع مناسب براى تحصیل دانشجویان است. حل و رفع مشکلات آنها در هر زمینه‏اى که در توان و گستره اختیارات‏مان باشد، مى‏تواند بسترى براى فعالیت ما باشد. در زمینه حل مشکل ازدواج، خوشبختانه جنبشى با عنوان «ازدواج دانشجویى» در دانشگاهها آغاز شده، اندکى از بار مشکلات را کاسته اما این مشکل داراى ابعاد گوناگونى چون مسائل اقتصادى، اخلاقى، اختلافات طبقاتى و فرهنگى، ناهماهنگى شیوه‏هاى سنتى و مدرن ازدواج و ... است.
بُعدى که در امور دانشجویى مى‏توانیم دانشجو را در آن جنبه یارى کنیم، مرحله انتخاب و تصمیم‏گیرى است. این کمک را از طریق خدمات مشاوره و راهنمایى ارائه مى‏دهیم. در مجموعه خودمان در این زمینه و در حد اختیارات از هیچ کمکى به دانشجویان دریغ نمى‏کنیم.
در زمینه اشتغال نیز تلاش‏مان این است که در مجموعه‏مان کارآفرینى داشته باشیم. طرحى را بررسى مى‏کنیم که ان شاءاللَّه بتوانیم براى دانشجویان خود بازار کار ایجاد کنیم.

جایگاه نوآورى و خلاقیت در حوزه امور دانشجویى کجاست؟

در همه بخش‏ها و زمینه‏ها چون حقوقى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و آموزشى باید فضاى نوآورى فراهم باشد. اگر نوآورى نباشد، پیشرفتى نخواهد بود. اگر قرار باشد همه چیز را با همان شکل و مفهومى که داشته و دارد، بپذیریم و به کار گیریم، دیگر در هیچ زمینه‏اى به گسترش و پیشرفت نمى‏رسیم؛ اما اینکه چقدر به نوآورى و خلاقیت بها داده شود و چقدر مورد توجه قرار گیرد مهم است.
در امور دانشجویى به جهت تنوع اندیشه‏ها، خواست‏ها و سلیقه‏هاى دانشجویانى که از سراسر کشور یک جا جمع شده‏اند، ضرورت نوآورى و خلاقیت بیشتر احساس مى‏شود، که خواهى نخواهى تا اندازه‏اى وجود دارد.

اینکه در محیط دانشگاهى افراد با فرهنگ‏ها و سلیقه‏هاى مختلف جمع شده‏اند، به عنوان مشکل و مانع در مسیر اجراى طرح‏ها و برنامه‏ها شمرده مى‏شود یا هموارکننده است؟

این امر نه تنها مشکل و مانع نیست، بلکه مفید است، زیرا تنوع و تکثر فرهنگ، فکر و سلیقه‏هاى دانشجویان از یک سو باعث دقت و توجه بیشتر طراحان و برنامه‏ریزان مى‏شود، از سوى دیگر بر غنا و محتواى برنامه‏ها مى‏افزاید، زیرا با توجه به آرا و نظریات متعدد و مختلفى پى‏ریزى مى‏شود. توجه به این نکته مهم است که این افراد با وجود اختلاف اندیشه و سلیقه، همگى یک هدف واحد را که کسب علم است دنبال مى‏کنند. این هدف مشترک، بسیارى از چالش را حل مى‏کند.

زندگى حرفه‏اى‏تان چقدر در نگرش‏تان به چالش‏هاى اجتماعى به ویژه معضلات مربوط به جوانان تأثیر داشته است؟

با توجه به برخورد و ارتباط نزدیک با جوانان و تا حدودى شناخت روحیات و نیازهاى دوران جوانى آنها، تأثیر زیادى داشته است. اما از آن مهم‏تر حضور در جامعه دانشگاهى، باعث مى‏شود انسان با جریانات روز جامعه و جهان پیش برود، نیز از پیدایش افکار و پدیده‏هاى نو به سرعت آگاه شود و آمادگى برخورد مناسب با آنها را کسب کند.

چقدر اهل مطالعه هستید؟ مطالعه‏تان بیشتر در چه زمینه‏هایى است؟

انسان در هر مجموعه‏اى که فعالیت مى‏کند، باید در زمینه همه مسائلى که احتمالاً با آنها برخورد خواهد کرد، اطلاعات داشته باشد. به واسطه ارتباط مستقیم با دانشجویان باید علاوه بر اطلاعات مربوط به روحیات و نیازهاى آنها، به اطلاعاتى که احتمالاً در ارتباط با آنها استفاده یا سؤال مى‏شود، مجهز باشم، به طور مثال در مورد مسائلى چون ربوکاپ، نت‏ورک مارکتینگ (تجارت اینترنتى)، علوم کامپیوترى چون ساخت سایت و وبلاگ، پدیده‏هاى نوظهور علمى و فرهنگى و ... که در خصوص همه اینها باید اطلاعاتى داشته باشم. یک ضرب‏المثل انگلیسى مى‏گوید: «یک معلم خوب باید همه چیز را در مورد بعضى چیزها بداند و بعضى چیزها را در مورد همه چیز بداند.» در موقعیتى که دارم باید در خصوص بعضى مسائل که مداوم و مستقیم، با آنها در ارتباطم، همه جور آگاهى و علمى داشته باشم. از طرفى باید تقریباً در مورد همه مسائل و پدیده‏ها به ویژه پدیده‏هاى نوظهور، لااقل دانش اندکى داشته باشم، در غیر این صورت نمى‏توانم در مقام خود، پاسخگوى سؤالات قشر جوان و دانشجو باشم.

آخرین کتابى که مطالعه کردید چه بود؟

کتاب کارآفرینى بود که تقریباً هفته گذشته آن را مطالعه کردم. در هفته بحثى در مورد کارآفرینى در مجموعه مطرح شد. این کتاب در حال حاضر در دانشگاه تدریس مى‏شود. خواستم بدانم این کتاب تا چه اندازه براى دانشجوها مفید است.

مدیریت از دیدگاه شما چگونه تعریف مى‏شود؟

مدیریت، دانش و هنرى است که برنامه‏ریزى، هماهنگ‏سازى، ایجاد انگیزه و کنترل نیروها و برنامه‏ها را در یک مجموعه به عهده مى‏گیرد تا به یک هدف مشخص برسد.

ویژگى اصلى یک مدیر موفق چیست؟

داشتن علم، قدرت تسلط بر احساسات و شناسایى و سازماندهى نیروها.

آیا زنان مى‏توانند در نقش‏هاى مدیریتى موفق باشند؟

بله مى‏توانند. مدیریت خانه و خانواده خیلى مشکل‏تر از بیرون است چرا که در خانه و خانواده، زن نه تنها باید با آگاهى و درایت به تنظیم روابط و نقش‏ها بپردازد بلکه باید به تربیت و پرورش اعضاى تحت مدیریت خود یعنى فرزندان نیز همت گمارد؛ پس مدیریت خانه خیلى سخت‏تر از بیرون است. کسى که بتواند در خانواده مدیریت خوبى را ایفا کند در جامعه نیز مى‏تواند. با نگاهى به جامعه مى‏توان به این نتیجه رسید که زن‏ها با وجود فرصت‏هاى اندک مدیریتى که داشته‏اند ثابت کرده‏اند در آن فرصت‏ها و موقعیت‏ها موفق عمل کرده‏اند.

پس چرا مدیریت‏هاى کلان به ندرت به زن‏ها سپرده مى‏شود؟

اعتماد جامعه به زن‏ها نیاز به زمان دارد. توجه به این نکته ضرورى است که زنان به خاطر درگیرى زیاد با وظیفه سنگین مدیریت خانه، دیگر فرصت و مجال فکر کردن به مدیریت‏هاى کلان اجتماعى را به دست نیاورده‏اند. احساس مسئولیت زنان به آنها اجازه نمى‏دهد جایگاه خود یعنى مدیریت خانواده را غیر مسئولانه و بدون قرار دادن جایگزین مناسب رها کنند. شاید بتوانند بخشى از آن را به آقایان بسپارند اما واگذارى نمى‏تواند فرصت زیادى در اختیار زنان قرار دهد که در جامعه نقش قوى داشته باشند.

نقطه اوج در کار شما کجاست؟

نقطه اوج را نمى‏توان به سادگى تعیین کرد چون با تعریف و تعیین آن، در واقع حوزه فعالیت خود را محدود کرده و چشم‏انداز خود را بسته‏ایم. هر چقدر که تلاش کنیم و به هر کجا که در مسیر موفقیت برسیم، باز جاى تلاش و ترقى هست.

اینکه به رضایت خاطر خود و دانشجویان‏تان دست پیدا کنید، نقطه اوج نیست؟

فکر نمى‏کنم نهایت رضایت، قابل تعریف و تعیین باشد.

به این ترتیب، نقطه یا هدفى که براى رسیدن به آن تلاش مى‏کنید چیست و کجاست؟

حداکثر تلاش و حداکثر رضایتمندى.

با توجه به حجم زیاد مسئولیت و فعالیت‏تان، باید حضور فیزیکى کمى در خانه داشته باشید. این مسئله در زندگى شما تأثیر منفى نداشته است؟

اگر انسان درایت و برنامه‏ریزى نداشته باشد، حضور فیزیکى کم، خیلى زود و به صورت بارز احساس مى‏شود. اما همیشه براى زندگى فرزندانم حتى براى سال‏هاى آینده‏شان برنامه‏ریزى کرده‏ام. آنها همیشه از مدرسه و همکلاسى‏هایشان جلوتر بوده‏اند، چون براى مطالعه، درس و تفریح آنها برنامه‏ریزى مى‏کردم و وقت مى‏گذاشتم. از همه مهم‏تر مى‏کوشیدم با ایجاد رابطه دوستانه و نزدیک با آنها عدم حضورم در خانه را جبران کنم. البته همکارى‏هاى بى‏دریغ همسرم در این زمینه بسیار مؤثر بود. او همواره به عنوان پشتوانه‏اى قوى همراه من بود و فداکارانه بخشى از مسئولیت‏هاى خانه را به عهده گرفت و کمک کرد بتوانم فراز و نشیب‏ها را پشت سر بگذارم و اگر موفقیتى باشد، به این مرحله برسم.

صحبت شما با جوانان؟

خوب است همیشه در زندگى هدف‏شان را مشخص کنند و براى رسیدن به آن عاشقانه تلاش کنند. کسى که عاشقانه تلاش مى‏کند هرگز خسته نمى‏شود و کسى که خسته و ناامید نمى‏شود، شکست نمى‏خورد. حیف است گاهى برخى جوانان، جایگاه محیطهاى علمى چون دانشگاه را فراموش مى‏کنند و از یاد مى‏برند که اینجا بهترین فرصت و مجال براى کسب علم و معرفت است. دانشجو قشر ارزشمندى است که جامعه براى علم و اندیشه‏اش ارزش قایل است و او را مهره کلیدى پیشرفت جامعه مى‏داند. امیدوارم دانشجویان به ویژه زنان و دختران دانشجو براى وجود و هدف ارزشمند خود که کسب علم و دانش است، ارزش قایل شوند و بکوشند کرامت و شأن خود را بشناسند و آن را رشد دهند.

حرف آخر ... .

«رَبِّ زِدنى علماً و یقیناً و ایماناً و طاعتاً؛
پروردگارا! علم، یقین، ایمان و طاعت مرا فزونى بخش.»