سبز آسمونى‏

چهل شب‏

اى لحظه لحظه‏اى که کنار تو زیستم‏
امشب چهل شب است برایت گریستم‏
امشب چهل شب است که آب از گلوى من‏
پایین نرفته بغض عطشناک کیستم‏
بنشان به تل زینبیه طاقت مرا
من زینبم نمى‏شود آخر نایستم‏
آن جاده را مگو به چه حالى گذشتم و
دل کَندم از تو آمدم اى هست و نیستم‏
من چادر سیاه غمم دور تکیه است‏
جز ذکر «یا حسین» تو تکرار چیستم‏
این اربعین هم از پى آن اربعین گذشت‏
چشمان صد حسینیه‏ات را گریستم‏

رزیتا نعمتى - قزوین‏