پژواک‏

با عرض خسته نباشید خدمت مسئولان محترم مجله محبوب پیام زن. از خداوند منان طلب توفیق روزافزون در امور کار و زندگى برایتان مسئلت دارم. دو قطعه ادبى و دو شعر ارسال کرده‏ام که امیدوارم چون گذشته عنایت کرده و اگر مطالبم قابل چاپ بود در مجله پربارتان به چاپ برسانید و اگر دچار نقصى بود چون گذشته اشکالاتم را یادآور شوید. منیره مقدم‏زاده - چابکسر
خواهر عزیز، با تشکر از لطف‏تان نسبت به مجله خودتان. دو شعر شما در بخش «سرود فردا» بررسى شد. اما در باره قطعات‏تان باید گفت «بهار آزادى» قدرى شعارى شده و حس و حال یک قطعه ادبى را ندارد. توصیفات شما هم همه تکرارى است. اما «تنها به تو مى‏اندیشم» بیش از اندازه، حرف دل است و گویا برگرفته از لحظات خاص عاطفى شماست.
در ضمن فراموش نکنید اگر مى‏خواهید مطلبى ارسال کنید که مربوط به مناسبت خاصى است حتماً دو ماه قبل از تاریخ آن مناسبت، اثرتان را برایمان بفرستید تا در صورت انتخاب براى چاپ در نوبت قرار بگیرد.

مطلبى تحت عنوان «یک حس تازه واقعى» نگاشته‏ام که براى بخش «دختران بهار» تقدیم مى‏کنم.

مریم باقریان - جهرم‏

دوست گرامى، اثرى که ارسال کرده‏اید سرشار از عواطف و احساس نابى است که در مواجهه با طبیعت به شما دست داده است اما از آن جایى که اثرتان کاملاً به زبان محاوره نوشته شده، از چاپ آن معذوریم. موفق باشید.

یک قطعه عکس ویژه ماه محرم و صفر خدمت‏تان ارائه مى‏کنم باشد که خوش‏تان بیاید و آن را چاپ کنید.

تهمینه جامعى‏مقدم - اردبیل‏

دوست عزیز، از ارسال عکسى که عنوانش را «کودک در روز عاشورا» گذاشته‏اید متشکریم. این عکس هر چند دیر ارسال شده ولى در همین شماره به مناسبت دهه آخر ماه صفر آوردیم.

با احترام خدمت تمامى اصحاب مجله وزین «پیام زن» که بدون شک وزنه‏اى در بین مجلات ایران است. پنج سالى است که مجله شاید به نوعى تنها مونس من شده است و سبک و سیاق نوشته‏هاى تمام افراد مجله را مى‏شناسم.
جناب آقاى سردبیر، من نه اقتصاددان هستم و نه سیاستمدار و نه مى‏دانم کسانى که معتقدند توسعه سیاسى لازم است، حق دارند یا نه و نه به این، کار دارم که توسعه اقتصادى لازم‏الاجراتر است یا خیر. آنچه که مى‏خواهم در موردش بنویسم این است که چرا فرار مغزها به این سرعت در کشورمان در حال گسترش است؟ چرا تا صحبت فرار مغزها به میان مى‏آید نگاهها برمى‏گردد به شهروندان تحصیل‏کرده؛ یعنى جوانان دیپلمه‏اى که امکان تحصیل و کار در کشورشان ندارند، «مغزها» نیستند؟ هنگامى که یک جوان مى‏تواند در تولید و اقتصاد مملکتش نقش مؤثر داشته باشد اما از سرِ بیکارى به مملکت غریبه مى‏رود و به مرده‏سوزى مى‏پردازد، شامل فرار مغزها نمى‏شود؟
فاجعه اینجاست که شاید روزى همین مغزهاى تحصیل‏کرده که نگران فرار کردن‏شان از کشور هستیم، از آنجایى که تحصیلات خود را مدیون این سرزمین مى‏دانند به کشورشان برگردند؛ اما آیا این امیدوارى در مورد آن جوانانى هم که از سر استیصال به خارج پناه برده‏اند و در آنجا با مشقت تحصیل کرده‏اند و حالا صاحب تخصصى شده‏اند نیز وجود دارد؟ آنها خود را از چه بابت مدیون بدانند؟

ابوالفضل صمدى رضایى - مشهد

برادر محترم، با خواندن نامه شما که خلاصه‏اى از آن ذکر شد، متوجه دقت شما به مسائل اجتماعى جوانان شدیم به ویژه اینکه این نامه، چندمین دستنویس‏تان به بخش «پژواک» مجله است که در آن به درد و دل در باره مسائل و مشکلات جوانان پرداخته‏اید.
آیا به نظر خود شما حتى همان جوانى که با کلى مشکلات در کشورى بیگانه تحصیل کرده است، مى‏تواند ریشه‏هاى فرهنگى و مذهبى خود را در ایران انکار کند؟ آیا داشتن هویت ملى چیزى است که بتوان آن را با زندگى در کشورى دیگر تغییر داد؟ آیا مردم و دولت، به اجبار آن جوان را از کشور بیرون رانده‏اند و یا اینکه خود در مواجهه با مشکلات قصد مهاجرت کرده است؟ اصلاً باید دید جوانان دیگرى که مشکلات مشابه دارند چرا براى یافتن کار و یا ادامه تحصیل به خارج از کشور نمى‏روند؟ جوان دیپلمه‏اى که به قول شما به مرده‏سوزى در مملکتى غریب مى‏پردازد آیا حاضر مى‏شد مثلاً به شغل مرده‏شورى در کشورش اشتغال داشته باشد یا نه؟
این نمى‏شود که هر جوانى در مواجهه با مشکلات به تصور اینکه در خارج از کشور راحت‏تر مى‏تواند درس بخواند و کار کند، مغزش را بردارد و از کشور برود! پس بقیه آدم‏هایى که با همین مشکلات درس مى‏خوانند و زندگى مى‏کنند جوان نیستند، مشکل ندارند و ... .
تمام کسانى که از ایران مهاجرت مى‏کنند و یا اینکه براى ادامه تحصیل مى‏روند و سپس ماندگار مى‏شوند، چه پیر و جوان، چه تحصیل‏کرده و تحصیل‏نکرده، خود مى‏دانند که متعلق به ایران هستند و با دل‏خوش کردن به ظواهر و امکانات مادى غرب نمى‏توانند از خودشان و ملیت‏شان فرار کنند و براى همیشه مدیون این مردم و خاک ایران هستند. همین که آنها در همین کشور توانسته‏اند تا سطح دیپلم تحصیل کنند و به این تفکر برسند که احتیاج به تحصیلات بالاترى دارند و با توجه به متقاضیان کار و جوانان جویاى شغل و تحصیلات بالا، امکان سریع رسیدن به خواسته‏هایشان نیست، نشانه همین دَین آنها به کشورشان است. البته امیدواریم شرایط اقتصادى و اجتماعى به گونه‏اى بهبود یابد که نه تنها این دسته از جوانان ایرانى راهى دیار دیگر نشوند بلکه در سراسر جهان علاقه‏مندان زیادى براى حضور در ایران و کار در اینجا پیدا شود. اتفاقاً آقاى افتخار یک طنز در موضوع کسانى که براى کسب درآمد به خارج از کشور مى‏روند و تن به هر کارى مى‏دهند نوشته است که فعلاً در تناسب آن با موضوع مجله تردید است.