نویسنده

 

 شهید مطهرى، روشنگر مقام، شخصیت و حقوق زن در اسلام‏

احمد حیدرى‏

دوازده اردیبهشت یادآور شهادت استاد مطهرى، «متفکر، فیلسوف، فقیه عالى‏مقام»، «دانشمند و اسلام‏شناس عظیم‏الشأن» است؛ «مردى که در اسلام‏شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم‏نظیر بود»، صاحب «قلمى روان و فکرى توانا در تحلیل مسائل اسلامى و توضیح حقایق فلسفى به زبان مردم و بى‏قلق و اضطراب»، کسى که «در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم‏نظیر بود» و «آثار قلم و زبانش بى‏استثنا آموزنده، انسان‏ساز و روانبخش است.»(1)
استاد شهید مرتضى مطهرى تبیین حقایق دین و مسائل اسلامى را وجهه همت خود قرار داد و در عصر دین‏ستیزى و دین‏گریزى توانست با بیان روان، متین و مستدل خود موج بازگشت به دین و معنویت را گسترش دهد و ژرفا بخشد.
در دوران ستمشاهى و حاکمیت فرهنگ طاغوتىِ غرب‏گرا، مباحث مربوط به مقام و حقوق زن به شدت مورد توجه قرار گرفته و غرب به عنوان مدافع حقوق و شخصیت زن و اسلام به عنوان مخالف و ضایع‏کننده مقام و حقوق او معرفى مى‏گردید؛ از این‏رو استاد شهید بیان معارف و احکام متین و عادلانه اسلام در مورد مقام و حقوق زن را ضرورى تشخیص داد و طلایه‏دار این بحث ارزشمند در قرن جدید گشت. با توجه به دفاع ارزشمند، استدلالى و محکم ایشان در این صحنه، مناسب بود در سالگرد شهادت آن عزیز، به بهانه بزرگداشت مقام والاى ایشان برخى ویژگى‏هاى فکرى و علمى آن استاد در زمینه مسائل زنان و خانواده را بازگو کنیم:

1- ایمان به حقانیت و بقاى دین:

ایشان در مورد دین دو اعتقاد اصیل و ریشه‏دار داشت. اول اینکه دین را از خدا مى‏دانست(2) و حق‏تعالى را ولىّ و حافظ آن مى‏دید که بر حفظ آن توانا بوده و به هیچ وجه مغلوب نمى‏گردد(3) و بندگان خدا از جمله عالمان دین را «ید اللَّه» در این میدان مى‏دید.(4) با توجه به این بینش و باور عمیق بود که دین را شکست‏ناپذیر مى‏دانست و از هجمه‏هاى علیه دین وحشت نداشت و حتى اگر خود را در مقام دفاع ناتوان مى‏دید، یقین داشت که خدا به وسیله دیگران دفاع خواهد کرد و دینش را پیروز خواهد نمود.
دوم اینکه دین اسلام را دین حق مى‏دانست و یقین داشت که حق ثابت، پایدار، بادوام، برهان‏پذیر و ماندنى است و پشتوانه دارد و حتى اگر در کوتاه‏مدت باطل بر آن غلبه یابد و آن را بپوشاند، ولى باطل بى‏ثبات و نابودشدنى است و با گذشت دوره جولانش، فروکش کرده و از بین مى‏رود و حقِ ثابت و پایدار آشکار مى‏گردد و غالب مى‏شود.(5)
با همین اعتقاد بود که به بازخوانى دقیق متون دینى در مورد مقام و حقوق زن پرداخت و در عصر جاهلیت طاغوت به دفاع از تعالیم دین در این زمینه همت گمارد و مباحث و بیاناتش هم در آن زمان و هم تا به حال همچنان مورد توجه پرسشگران بوده و هست و اذهان بسیارى را قانع کرده و تشویش‏هاى فراوانى را زدوده است.

2- ایمان به حق‏جویى و فطرت پاک انسان‏ها:

اعتقاد عمیق به فطرت حق‏جو و حق‏شناس در همه انسان‏ها ایشان را مطمئن ساخته بود که مى‏توان در میدان مجادلات فکرى به دفاع از حق پرداخت و یقین داشت که غالب مخاطبان و شنوندگان توان شناخت حق را دارند و جاذبه حق آنان را به سوى خود خواهد کشید و بسیارى از پرسش‏ها، ابهام‏ها و تردیدها ناشى از نداشتن و برخاسته از فطرت حق‏جوى انسان‏هاست که باید این عطش داشتن با زلال ناب حقایق به سیرابى رسد و این گونه نبود که پرسشگران، اعتراض‏کنندگان و توضیح‏خواهان را بى‏دین، هواپرست و ولنگار بداند. ایشان بسیارى از پرسش‏ها و تردیدها را ناشى از سوء فهم‏ها و تبیین‏هاى غلط مى‏دانست و به همین جهت در صدد ارائه آموزه‏هاى ناب و منطقى اسلام در زمینه حقوق و مقام و وظایف زن برآمد. در همان زمان کسانى بر ایشان خرده گرفتند که: «مردم بى‏اعتقادى که بر دستورهاى اسلام اعتراض مى‏کنند، به این مقدار از بیان‏ها که از آقاى مطهرى صادر مى‏شود، قانع نمى‏شوند؛ «لَنْ ترضى‏ عنک الیهودُ و لا النصارى حتّى تتّبع ملَّتَهم». شما براى جلب آنان به اسلام مى‏گویید: اسلام مانع ورود زن در اجتماع و رانندگى کردن و فروشندگى کردن نمى‏شود و دستورهاى خانه‏نشینى زن را به عنوان توصیه‏هاى اخلاقى و امور غیر لازم، از اسلام حذف مى‏کنید ولى آنها به این قدر قانع نمى‏شوند؛ از شما توقع دارند که تمتعات جنسى غیر از زنا را نیز حل کنید و اگر در این مرحله هم تسلیم آنها شوید، پیشنهاد مى‏کنند که چه مانعى دارد که زنا با قرص جلوگیرى تجویز شود و هلّم جرّا. حقیقت این است که هر سخنى را هر کسى نمى‏پذیرد و براى این انکارها و اعتراض‏ها ریشه‏هایى غیر از ندانستن فلسفه احکام وجود دارد.»
استاد در جواب ایشان مى‏گوید:
«مردم از مادر بى‏اعتقاد نزاییده‏اند بلکه بالعکس متمایل و علاقه‏مند و به نوعى معتقد زاییده شده‏اند؛ «کلُّ مولودٍ یُولَد على الفطرة». آنچه مردم را بى‏اعتقاد کرده و مى‏کند این است که تا خود مستند به سائقه فطرت و مطابق دستور قرآن تعقل کنند و بصیرت یابند، فوراً آنها را مصداق «لن ترضى عنک الیهود و لا النصارى» و مصداق «سأصرف عن آیاتى الذین یتکبّرون فى الارض» قرار دادیم.»(6)
استاد به صراحت اعلام مى‏کند:
من بر خلاف بسیارى از افراد از تشکیکات و ایجاد شبهه‏هایى که در مسائل اسلامى مى‏شود، با همه علاقه و اعتقادى که به این دین دارم، به هیچ وجه ناراحت نمى‏شوم بلکه در ته دلم خوشحال مى‏شوم زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده کرده‏ام که این آئین مقدس آسمانى در هر جبهه از جبهه‏ها که بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده، با نیرومندى و سرفرازى و جلوه و رونق بیشترى آشکار شده است. خاصیت حقیقت هم این است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک مى‏کند. شک مقدمه یقین و تردید پلّکان تحقیق است ... بگذارید بگویند و بنویسند و سمینار بدهند و ایراد بگیرند تا آنکه بدون آنکه خود بخواهند وسیله روشن شدن حقایق اسلامى گردند.(7)
داستان تدوین مجموعه «نظام حقوق زن در اسلام» به خوبى بیانگر این دیدگاه استاد و حقانیت آن است. در اوج حاکمیت فرهنگ طاغوتى و جاهلیت مدرن شاهنشاهى، حرکتى توفنده در جهت تعویض قوانین مدنى - که برگرفته از دین اسلام بودند - در کشور مشاهده شد که نگرانى‏هاى عمیقى در میان متدینان به وجود آورد. در این میان ابراهیم مهدوى زنجانى از قضاتى بود که بیش از همه در این زمینه فعالیت داشت و لایحه‏اى در چهل ماده به عنوان جایگزین پیشنهاد کرد و در مجله «زن روز» به چاپ سپرد. با وساطت یکى از روحانیان محترم تهران، بنا شد آقاى مهدوى در همان مجله از مواد پیشنهادى خود دفاع کند و استاد شهید در مقابل به دفاع از قانون اسلام و نقد آن مواد بپردازد. با اینکه شش هفته بعد از شروع این مجادله کلامى، مهدوى دار فانى را وداع گفت ولى خوانندگان و گردانندگان مجله زن روز زمان طاغوت به اصرار از استاد تداوم بحث را خواستار شدند و آن سلسله مقالات بعد از آن در قالب کتابى به نام «نظام حقوق زن در اسلام» بارها چاپ شد و مورد توجه عموم قرار گرفت و توانست موج توفنده علیه قوانین اسلام در مورد زن را متوقف کرده و محو نماید.

3- مبارزه در دو جبهه:

استاد شهید در زمانى به تبیین اسلام ناب و دفاع از مقام و حقوق زن در اسلام پرداخت که دو تفکر جاهلیت مدرن طاغوتى و جمود و تحجر به مثابه دو تیغه قیچى - به ظاهر متضاد و در واقع هماهنگ - به منزوى کردن اسلام و روگردان ساختن عموم از آن همت گماشته بودند. جاهلیت مدرن، پیشرفت و ترقى را در بى‏حجابى، لاقیدى، کنار زدن احکام دین و ... معرفى مى‏کرد و تحجر نیز اسلام را خواستار خانه‏نشینى زن و اکتفاى او به نقش مادرى و همسرى و محروم از بسیارى حقوق مى‏نمایاند و این خود بهانه طرفداران غرب و فرهنگ طاغوتى بود تا زنان را به روگردانى از دین سوق دهند.
شهید مطهرى متجددان و غرب‏گرایان را «جاهل» و متحجران و سنت‏گرایان محض را «جامد» مى‏نامد و هر دو را تابع نظریه «تکامل خطى» تاریخ مى‏داند که معتقدند تکامل تاریخ سیر صعودى ثابت یا نزولى ثابت دارد. جاهلان سیر تکاملى تاریخ را صعودى پیوسته مى‏دانند و بازگشت به گذشته را تنزل، عقب‏گرد و ارتجاع مى‏شمرند و «جامدان» سیر تکاملى تاریخ را نزولى پیوسته دانسته و چاره کار را در بازگشت به سنت و گذشته و پافشارى بر آن مى‏نمایند بدون اینکه سنت و گذشته را نقدپذیر دانسته بلکه آن را معصوم مى‏شمارند و این هر دو از نظر شهید مطهرى غلط است و لذا با هر دو به مبارزه برمى‏خیزد. ایشان مى‏گوید:
«جامد و جاهل هر دو فرض مى‏کنند که وضعى که در قدیم بوده است، جزء مسائل و شعائر دینى است با این تفاوت که جامد نتیجه مى‏گیرد این شعائر را باید نگهدارى کرد و جاهل نتیجه مى‏گیرد اساساً دین ملازم با کهنه‏پرستى و علاقه به سکون و ثبات است.»(8)
تحقیقات گرانبهاى استاد پیرامون حقوق و شخصیت زن با توجه به مسئله بالا در دو جهت سامان گرفت. یکى در جهت دفاع از معارف و احکام اسلام در مقابل تهاجم غرب‏گرایان که عمده آن در قالب «نظام حقوق زن در اسلام» چاپ شد و دیگرى در جهت تبیین صحیح احکام و وظایف زن از دیدگاه اسلام که بخش مهم آن در قالب «مسئله حجاب» چاپ شد و بخش‏هاى دیگرى در قالب سخنرانى و تحقیقات نیمه‏تمام بود که بعدها به صورت مختلف در مجلات منتشر شد.

4- جامعیت در دانش، روش و عمل:

آموزه‏هاى شهید مطهرى در همه زمینه‏ها از جمله در زمینه حقوق و شخصیت زن از درخشندگى و جلوه ویژه‏اى برخوردار بوده و جاودانگى دارد و این درخشندگى و جاودانگى برخاسته از عواملى است از جمله:
الف - فقاهت و اسلام‏شناسى جامع؛ عالمان اسلام در تقسیم‏بندى فقه، آن را به فقه اصغر و فقه اعظم تقسیم کرده‏اند.
فقه اصغر همین فقه مصطلح حوزه‏هاى علمیه است که استنباط احکام شرعى از قرآن و سنت مى‏باشد و اما فقه اعظم یعنى درک عمیق و وسیع و همه‏جانبه از اسلام، همان که در آیه «نَفْر» بدان دعوت شده است.
«فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُوا فِى الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ؛(9)
چرا از هر گروهى دسته‏اى به محضر عالمان دین کوچ نمى‏کنند تا در دین فقاهت و بینش عمیق یابند و به هنگام بازگشت مردم خود را هشدار دهند.»
شهید مطهرى سالیان طولانى در محضر عالمان بزرگ و روشن‏بین به شاگردى زانو زد و با پشتکار عظیم به تأمل در احکام و معارف دین پرداخت و صاحب بینش عمیق و همه‏جانبه‏اى شد که توانست در هر زمینه‏اى از جمله در زمینه شخصیت و حقوق زن به تبیین و توجیه احکام و معارف دین پرداخته و با استدلال و برهان برترى این احکام و معارف را بر همه فرهنگ‏هاى دیگر در این زمینه اثبات کند.
ب - انصاف کم‏نظیر علمى؛ او به پشتوانه بینش عمیق، همه‏جانبه، متین و استدلالى خود از اسلام صاحب انصاف علمى کم‏نظیرى بود و در تحقیقات خود بدون واهمه و منصفانه نظریات عالمان غیر مسلمان و مسلمان دیگر را مطرح مى‏ساخت و در مواردى که نظریات صحیح بود ضمن پذیرش به تجلیل از صاحبش برمى‏خاست و در همان جا ایرادها و اشکال‏هاى آن را نیز ذکر مى‏کرد. او هیچ گاه حق و فهم و علم را فقط در انحصار خودى‏ها ندانست و به واقع در پى یافتن حقیقت بود و این گمشده ارزشمند را نزد هر کس مى‏یافت، بدون توجه به مرام، مذهب و ملیت او دریافت مى‏کرد و قدردانى مى‏نمود. تقسیم‏بندى شهید مطهرى از مروجان و منتقدان فرهنگ غرب نمونه‏اى از انصاف والاى علمى ایشان است. او مى‏نویسد:
کسانى که از تمدن خارجى [غربى ]تعریف مى‏کنند و یا به نحوى توصیف و تشویق مى‏کنند، سه دسته‏اند:
1- کسانى که صرفاً ظواهر جلف و زننده و زیورها و آزادى‏هاى به معناى بى‏بند و بارى‏ها را مى‏بینند و مى‏گویند و مى‏نویسند؛ معاشقه‏ها و رقص‏ها و غیره.
2- کسانى که اصول حاکم بر زندگى آنها را و صنایع آنها را و اصول اجتماعى و اقتصادى آنها را، نظم زندگى، کار و فعالیت‏هاى آنها، علم و دانایى آنها و این امور را مى‏نویسند [و به الگوگیرى از این موارد تشویق مى‏کنند نه از ظواهر فوق‏].
3- کسانى هستند که علت موفق شدن اروپایى‏ها را به این علم و نظم و صنعت، حسّ آزادى‏خواهى و مقاومت در برابر قلدرها و شهامت‏ها براى آزادى‏خواهى و از خودگذشتگى بر آن و اینکه آزادى را از هر چیزى عزیزتر مى‏دانند، ذکر مى‏کنند و مردم را توجه مى‏دهند به مجسمه‏هاى فداکارى در میدان‏ها و به تاریخ انقلاب‏ها و مقاومت‏ها.(10)
بعد استاد ضمن تخطئه دسته اول و دوم مى‏گوید:
از قضا تاریخ در قرآن اولاً براى عبرت و درس است نه براى قصه و حکایت و ثانیاً قرآن هرگز به ذکر بناها و آثار صنعتى تمدن نمى‏پردازد [آن گونه که دسته دوم نسبت به تمدن غرب عمل مى‏کنند ]به زر و زیورها نیز نمى‏پردازد، به دو چیز مى‏پردازد: یکى زندگانى‏هاى با امنیت و سعادتمندانه و خوش و یکى دیگر به روحیه‏هاى حرّ و آزاد و مؤمن و مقاوم؛ ولى هیچ کدام از منادیان فرنگ را ندیدیم که روحیه‏هاى حر و آزاد جدید را به مردم معرفى کنند.(11)
ج - منش عملىِ تصدیق‏کننده؛ استاد نه تنها با قلم و زبان به دفاع از حقوق و شخصیت انسانى زن پرداخت، بلکه منش عملى ایشان نیز دقیقاً تصدیق‏کننده بینش علمى وى بود. همسر ایشان ضمن نقل روحیه خانوادگى‏اش، مى‏گوید:
بسیار مهربان و با گذشت بودند و به آسایش و راحتى من و بچه‏ها اهمیت مى‏دادند. آنقدر با من صمیمى و نزدیک بودند که رنج و ناراحتى مرا نمى‏توانستند تحمل کنند. یادم هست یک بار براى دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روز با یکى از دوستانم به تهران برگشتم. نزدیکى‏هاى سحر بود که به خانه رسیدم. وقتى وارد خانه شدم، دیدم همه بچه‏ها خواب هستند ولى آقا بیدار است. چاى حاضر کرده بودند، میوه و شیرینى چیده بودند و منتظر من بودند. دوستم از دیدن این منظره بسیار تعجب کرد و گفت: همه روحانیون اینقدر خوب هستند؟! بعد از سلام و علیک وقتى آقا دیدند بچه‏ها هنوز خوابند با تأثر به من گفتند: مى‏ترسم یک وقت من نباشم و شما از سفر بیایید و کسى نباشد که به استقبال‏تان بیاید.(12)
با توجه به ذاتیات فوق، استاد مطهرى و آثارش جاودانه شد و توطئه‏ها و دسیسه‏ها هم نتوانست شخصیت ایشان را ترور کند گرچه شخص وى را ترور کردند. امام خمینى (قدس سره) مى‏فرماید:
«ترورها نمى‏تواند شخصیت اسلامى مردان اسلام را ترور کند.»(13)

5- آسیب‏شناسى نهضت حقوق زن غربى:

در قرن‏هاى اخیر نهضت حقوق بشر از غرب شروع شده و به تبع آن نهضت حقوق زنان نیز غربى بوده و جهان غرب براى احقاق حقوق زن اقداماتى انجام داده و مى‏دهد و سعى دارد همه جهان را پیرو خود گرداند. شهید مطهرى به این نهضت نیز توجه داشته و آسیب عمده آن را شناسایى و معرفى کرده است. ایشان مى‏نویسد:
در قرن بیستم [در ادامه نهضت حقوق بشر که شامل حقوق ملت‏ها در برابر دولت‏ها و حقوق طبقه کارگر در برابر طبقه کارفرما بود ]مسئله «حقوق زن» در برابر «حقوق مرد» مطرح شد و براى اولین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر تساوى حقوق زن و مرد صریحاً اعلام شد.
در همه نهضت‏هاى اجتماعى غرب از قرن هفدهم تا قرن حاضر، محور اصلى دو چیز بود: «آزادى و تساوى»، و نظر به اینکه حقوق زن در غرب دنباله سایر نهضت‏ها بود و به علاوه تاریخ حقوق زن در اروپا از نظر آزادى‏ها و برابرى‏ها فوق‏العاده مرارت‏بار بود، در این مورد نیز جز در باره «تساوى و آزادى» سخن نرفت.
در این نهضت مسئله اساسىِ «نظام حقوق خانوادگى» به فراموشى سپرده شد و در آن مورد بحث نشد که آیا این نظام مستقلى است و منطق و معیار خاصى دارد یا تابع نظام سایر مؤسسات اجتماعى است.
منشأ این بى‏توجهى شاید این باشد که این نهضت خیلى عجولانه صورت گرفت لذا در عین اینکه یک سلسله بدبختى‏ها را از زن گرفت، بدبختى‏ها و بیچارگى‏هاى دیگرى براى او و جامعه به ارمغان آورد.
نهضت حقوق زن در غرب همه معجزه‏ها را از معنى دو کلمه «آزادى و تساوى» خواست؛ غافل از اینکه تساوى و آزادى مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند و اما غافل شدند از اینکه زن و مرد گرچه در انسانیت برابرند ولى دو گونه انسانند با دو گونه خصلت و دو گونه روانشناسى که طرح آن در متن آفرینش ریخته شده و ناشى از عوامل جغرافیایى و تاریخى و اجتماعى نیست و طبیعت از این طرح و تفاوت و دوگونگى هدف داشته است و هر گونه عملى بر ضد آن عوارض نامطلوب به بار خواهد آورد.
در نهضت حقوق زن غربى به این نکته توجه نشد که تساوى و آزادى گرچه شرط لازم‏اند اما کافى نیستند. تساوى حقوق عمداً یا سهواً تشابه حقوق معنا شد و برابرى با همانندى یکى شمرده شد.
بدبختى‏هاى قدیم زن غالباً معلول این جهت بود که انسانیت او به فراموشى سپرده شده بود و بدبختى‏هاى جدیدش ناشى از آنکه عمداً یا سهواً زن بودنش فراموش گشت.(14)
متأسفانه این آسیب و کاستى عمده همچنان در نهضت غربى دفاع از حقوق زن وجود دارد و باید مورد توجه ویژه پژوهشگران قرار گیرد.

6- آخرین پیام شهید مطهرى به زنان؛

استاد شهید بعد از پیروزى انقلاب مقدمه‏اى بر کتاب «مسئله حجاب» نوشت که گرچه ناتمام ماند ولى حاوى آخرین پیام ایشان به زنان مسلمان و انقلابى مى‏باشد. ایشان یادآور مى‏شود که در تاریخ اسلام نیز جز دوره کوتاه صدر اسلام، زنان فقط نقش غیر مستقیم اجتماعى داشتند یعنى علاوه بر زاییدن و پرورش دادن مردان بزرگ، الهام‏بخش و نیرودهنده و مکمل مردانگى آنها بوده‏اند و در بسیارى از اشعار حماسى عربى و فارسى مى‏بینیم که دلیران در شرح حماسه‏هاى خود زنان را مخاطب قرار داده‏اند؛ گویى مرد آگاهانه و یا ناآگانه از همه دلیرى‏ها و دلاورى‏هاى خود رضایت و تحسین و جلب رضایت زن را منظور داشته است.
بعد مى‏گوید:
زن نقش سازندگى غیر مستقیم تاریخى خود را مدیون اخلاق ویژه جنسى خویش یعنى حیا و عفاف و تقوا و دورباش زنانه خویش است. آنجا که زن دورباش حیا و عفاف را حفظ نکرده و خود را به ابتذال کشانده، این نقش تاریخى را از دست داده است. [آنچه امروز در فرهنگ غرب شاهد آن هستیم که زن حضور مبتذلانه اجتماعى دارد ولى نقش تاریخى اجتماعى خود را از دست داده است ]از این‏رو گویى نوعى تضاد و تعارض میان این دو نقش وجود دارد [و این تضاد موهوم از طرف غرب‏گرایان و سنت‏گرایان به شدت تبلیغ مى‏شود]: یا نقش غیر مستقیم و از صحنه بیرون بودن و یا نقش مستقیم و پشت جبهه را رها کردن و نقش غیر مستقیم داشتن؛ اما در حقیقت تضاد و تعارض غیر قابل جمعى در کار نیست. یک راه باریک و ظریف وجود دارد که اگر زن از آن راه برود، هر دو نقش را در آنِ واحد مى‏تواند ایفا کند. آن راه باریک و ظریف همان است که بانوان ما در ده [دو؟] ساله اخیر [دوران انقلاب و مبارزه‏] طى کردند. ویژگى دخالت زن در انقلاب اسلامى ایران در این است که زن مسلمان ایرانى در عین اینکه در صحنه تاریخ ظاهر شد و مستقیماً در کار سازندگى تاریخ با مرد شرکت کرد، پشت جبهه را رها نکرد. حیا و عفاف و پوشش لازم را از کف نداد. دورباش و کرامت و عزت زنانه خویش را محفوظ داشت و خویشتن را مانند زن غربى و زن مدل پهلوى به ابتذال نکشاند.(15)
امروز نیز زن مسلمان و انقلابى از دو سو خوانده مى‏شود. گروهى او را به بازگشت به کنج خانه و صرف همت در خانه‏دارى، شوهردارى و بچه‏دارى مى‏خوانند و از حضور اجتماعى - جز به حد ضرورت - منع مى‏کنند و گروه دیگر او را به وا نهادن نقش همسرى و مادرى و توجه صرف به نقش اجتماعى دعوت مى‏کنند و لازمه آن را وا نهادن احکام و مقررات دینى مى‏دانند و زن مسلمان و انقلابى باید همچنان بر آن راه باریک و ظریف پا بفشرد و استقامت ورزد و الگوى جهانیان شود.

7- تداوم راه شهید مطهرى:

امروز شهید مطهرى در بین ما نیست و خلأ وجود ایشان همچنان خود مى‏نماید و ما حداقل دو وظیفه بر عهده داریم:
اول - مطالعه و ترویج کتاب‏هاى ایشان تا علاوه بر استفاده از آبشخور ناب معارفى که بسط داده، به روش و سلوک علمى ایشان دست یابیم و بتوانیم در میدان‏هاى مجادلات فکرى از اسلام و نظام دفاع کنیم.
دوم - باز کردن و بسط دادن میدان مجادلات فکرى با جدال احسن و حکمت و برهان. امروز بر خلاف گذشته نظام حاکم بر کشور منتسب به اسلام است و مردم انتظار دارند در همه مسائل فکرى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى با جواب‏ها و بینش‏هاى دقیق، علمى، منطقى و قانع‏کننده مواجه شوند و هم اوضاع کشور از همه جهات خوب بوده تا به زندگى در سایه نظام اسلامى افتخار کنند پس باید اجازه داد در همه زمینه‏ها سؤال‏ها و ابهام‏ها به آسانى مطرح شود و جواب بگیرد.
امام خمینى (قدس سره) فرمودند:
از آنجا که در گذشته این اختلافات (اختلاف نظرها و فهم‏هاى عالمان اسلام) در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتاب‏هاى علمى - آن هم عربى - ضبط مى‏گردید، قهراً توده‏هاى مردم از آن بى‏خبر بودند و اگر هم باخبر مى‏شدند تعقیب این مسائل برایشان جاذبه‏اى نداشت اما امروز با کمال خوشحالى به مناسبت انقلاب اسلامى حرف‏هاى فقها و صاحب‏نظران به رادیو و تلویزیون و روزنامه‏ها کشیده شده است چرا که نیاز عملى به این بحث‏ها و مسائل است ... لذا در حکومت اسلامى همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مى‏کند که نظرات اجتماعى - فقهى در زمینه‏هاى مختلف و لو مخالف با یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسى توان و حق جلوگیرى از آن را ندارد.(16)
و خطاب به علما و روحانیون مى‏فرماید:
از باب تذکر و تأیید عرض مى‏کنم که امروز بسیارى از جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامى‏مان احساس مى‏کنند که مى‏توانند اندیشه‏هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند. با روى گشاده و آغوش باز حرف‏هاى آنان را بشنوید و اگر بیراهه مى‏روند با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید و باید به این نکته توجه کنید که نمى‏شود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراً انگ التقاط و انحراف بر نوشته‏هایشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز این گونه مسائل را عنوان مى‏کنند، مسلماً دل‏شان براى اسلام و هدایت مسلمانان مى‏تپد و الّا داعى ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه‏اى است که خود فکر مى‏کنند. به جاى پرخاش و کنار زدن آنها باید با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند مأیوس نشوید در غیر این صورت خداى ناکرده به دام لیبرال‏ها و ملى‏ها و یا چپ و منافقین مى‏افتند و گناه این کمتر از التقاط نیست.(17)
امروز میدان جدال احسن و حکمت و بیان باید علاوه بر گستره کشور، مجامع جهانى را نیز در بر گیرد. استاد شهید مى‏گوید:
انقلاب اسلامى سر آن دارد که حوزه وسیع منطقه اسلامى را که صدها میلیون مسلمان را در بر گرفته است، به راه خود بکشاند و جهان سومى به نام «جهان اسلام» بیافریند.(18)
ما امروز منادى اسلام در جهان هستیم و باید بتوانیم با جدال احسن و حکمت و بیان در مجامع علمى جهان حاضر شویم و از معارف و احکام اسلام دفاع و برترى آنها بر احکام وضع شده توسط جامعه‏شناسان و حقوقدانان و سیاستمداران را اثبات کنیم و اسباب صدور انقلاب و زمینه ظهور منجى موعود را فراهم سازیم و این تنها با آزادمنشى و تفقّه و اسلام‏شناسى عمیق و همه‏جانبه میسر است. همان که استاد مطهرى را جاودانه ساخت همچنان که اولیاى دین قبل از ایشان به همین دلیل جاودانه شدند. امید است خداوند روح آن استاد شهید را با شهدا و اولیا محشور گرداند و به ما توفیق ادامه راه ایشان را عنایت کند.

پى‏نوشتها: -
1) موارد داخل گیومه همه از پیام‏هاى امام خمینى «قدس‏سره» به مناسبت شهادت استاد گرفته شده است.
2) آل‏عمران، آیه 83.
3) صف، آیه 9؛ توبه، آیه 36؛ روم، آیه 30؛ یوسف، آیه 21.
4) توبه، آیه 14.
5) اقتباس از سوره رعد، آیه 17.
6) پاسخ‏هاى استاد، ص‏39 و 38.
7) نظام حقوق زن در اسلام، ص‏23.
8) مجموعه آثار، ج‏19، ص‏110.
9) توبه، آیه 122.
10) سلسله یادداشت‏هاى شهید مطهرى، ج‏2، ص‏251 - 250.
11) همان.
12) سرگذشت‏هاى ویژه از زندگى استاد، ج‏2، ص‏108، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر.
13) پیام امام خمینى به مناسبت شهادت استاد.
14) مجموعه آثار، ج‏19، ص‏30 - 27، مقدمه «نظام حقوق زن در اسلام».
15) مجموعه آثار، ج‏19، ص‏372 - 370.
16) صحیفه نور، ج‏21، ص‏47 - 46.
17) همان، ج‏20، ص‏243.
18) مجموعه آثار، ج‏19، ص‏369 (مقدمه جدید «مسئله حجاب»).