فضیلت سوزى و فضیلت سازى «قسمت دوم»
محمدیعقوب بشوى
آیه تطهیر:
«إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛(1)
جز این نیست که خداوند مىخواهد پلیدى را فقط از شما اهل بیت دور کند و شما را به راستى پاک سازد.»
صدها روایت شیعه و سنى، از دهها صحابه و تابعى به حد تواتر رسیده که آیه تطهیر فقط در شأن اهل کساء به ویژه حضرت فاطمه(س) نازل شده است. این آیه بر طهارت و عصمت اصحاب کساء دلالت کامل دارد، چنان که به دور بودن اصحاب کساء از هر گونه پلیدى، همچنین طهارت و عصمت آنان را به صراحت اعلام مىکند. مطابق روایات فراوان که حدیثشناسان شیعه و سنى روایت کردهاند، رسول خدا(ص) دختر بزرگوارش فاطمه زهرا و فرزندانش یعنى حسن و حسین علیهماالسلام و شوى بزرگوار او را زیر عبایى گرد آورد و در حق آنان دعا کرد و طهارت و پاکى آنان را از خداوند طلب نمود، در اجابت دعاى آن بزرگوار، این آیه نازل شد. این رفتار رسول خدا چندین بار در خانه امسلمه،(2) حضرت فاطمه(س)،(3) عائشه،(4) امسلیم،(5) زینب،(6) صفیه(7) و در وقت مباهله تکرار شد.(8)نظریه مقابل (اهل بیت و همسران رسول خدا(ص))
در اینجا هم افرادى سعى کردهاند فضیلتسازى کرده و دیگرانى را در زمره اهل بیت مطهر وارد سازند، از اینرو بعضى مصداق اهل بیت در آیه را اهل کساء و همسران پیامبر مىدانند. اینان اصحاب کساء را به خاطر روایات معتبر و فراوان، و همسران را به خاطر سیاق آیات و دو روایت از امسلمه و واثله، جزء اهل بیت مىشمارند و ادعا مىکنند چون آیات پیش و پس از آیه تطهیر در مورد زنان است، از این سیاق به دست مىآید که آیه تطهیر، زنان پیامبر را نیز در بر مىگیرد.(9)
نقد و بررسى
1- سیاق آیات زنان با عتاب و تهدید همراه است همچون: «اِنْ کنتنَّ تُرِدنَ الحیاةَ الدنیا و زینتَها فَتَعالَیْنَ امّتعْکنَّ و اسرّحْکُنَّ»، «یا نساءَ النبىّ مَن یأتِ منکنَّ بفاحشةٍ مبیّنةٍ یضاعَفْ لها العذابُ ضِعْفَینْ» همچنین «و قَرْنَ فى بیوتکنَّ و لا تَبَرَّجْنَ تبرّجَ الجاهلیةِ الاولى» ولى سیاق آیه تطهیر همراه با تمجید و ستایش است. با این سیاق متفاوت نمىتوان هر دو را از یک ردیف تصور کرد.
2- به علاوه ضمایر به کار رفته در آیات زنان همه مؤنث است همچون «کنتن، تردن، فتعالین، امتعکن، اسرحکن، کنتن، تردن، منکن، لها، یقنت منکن، لستن، اتقیتن، تخضعن، قلن، قرن، بیوتکن، تبرجن، اقمن، اتین، اطعن، اذکرن، بیوتکن»؛ ولى ضمایر به کار رفته در آیه تطهیر همه مذکر است همچون «عنکم، یطهرکم». در سیاق آیات زنان به جاى «قل لأهل بیتک» آمده: «قل لأزواجک»؛ اگر زنان جزء اهل بیت بودند تعبیر فرق نمىکرد. در این سیاق دو مرتبه «یا نساء النبى» آمده است که قابل دقت است و دو مرتبه پیش و پس از آیه تطهیر «بیوتکن» آمده و در آیه تطهیر «البیت» آمده است یعنى بیت خاص. در پیش و پس از آیه تطهیر «بیوت» آورده، اگر آیه تطهیر هم در آن سیاق بود باید «یا اَهْلَ الْبُیُوت» مىآورد زیرا حضرت در آن هنگام نُه زن داشت.(10)
3- آیات زنان شأن نزول مستقلى دارد و آیه تطهیر هم شأن نزول مستقل دیگر دارد، از اینرو به خاطر شأن نزول و روایات فراوان (که اهل بیت را از همسران جدا مىکند و رفتار پیامبر با زنان) دیگر مجالى براى سیاق نمىگذارد و سیاق را کاملاً از بین مىبرد. با وجود دهها روایت با سند صحیح باز دستاویز شدن به سیاقى نااستوار، جز فرار از واقعیت روشن نیست. به علاوه تمام اهل سنت هم به ضمایر «عنکم» و «یطهرکم» استدلال کردهاند که اگر در باره زنان بوده «عنکن» و «یطهرکن» مىآمد.(11)
4- با توجه به گفتههاى زنان پس از نزول آیه تطهیر که از پیامبر پرسیدند آیا ما هم از اهل بیت هستیم و جواب منفى پیامبر که شما از زنان رسول هستید، نه از اهل بیت، چنان که بر نیکى هستید؛ و این سؤال و جواب با امسلمه، عایشه، امسلیم و زینب، پافشارى بر اهل بیت بودن زنان چه معنى و مفهومى دارد؟روایت امسلمه:
ابوکریب روایت مىکند: به ما خالد بنمخلد خبر داد ... امسلمه گفت: پیامبر(ص) على و حسن و حسین را نزد خود خواند، سپس آنها را زیر پارچهاى داخل کرد و فرمود: «هؤلاء اهل بیتى» امسلمه گفت: مرا با آنان داخل مىکنى، فرمود: «انک من اهلى.»(12)
نقد و بررسى
در سند این روایت خالد بنمخلد و موسى بنیعقوب قرار دارند که هر دو را علماى رجال ضعیف شمردهاند.
عبداللَّه بناحمد از پدرش احمد بنحنبل نقل مىکند که خالد داراى احادیث غیر قابل قبولى است. ابنسعد هم گفته وى منکرالحدیث است. ابىحاتم ازدى هم همین طور گفته است. ساجى و عقیلى او را در فهرست ضعفا آوردهاند.(13)
موسى بنیعقوب (از راویان این گزارش) هم مانند خالد از نظر علماى رجال مورد اعتماد نیست. على بنمدینى مىگوید: احادیث او ضعیف و غیر قابل قبول است.(14) نسائى گفته است: احادیث او قوى نیست. اثرم گوید: از احمد بنحنبل در باره وى پرسیدم، او را تأیید نکرد.(15)
با توجه به گفتههاى بالا این روایت ضعیف است و توان رویارویى با آن همه احادیث صریح و صحیح و متواتر را ندارد.روایت واثله
واثله پس از نقل داستان اهل کساء مىگوید: از گوشه خانه گفتم: اى رسول خدا، من هم از خاندان تو هستم؟ فرمود: «و انت من اهلى»(16) و این آرزوى من بود که برآورده شد!
در روایت دیگرى از واثله نقل شده ... گفتم: اى رسول خدا من چه؟ فرمود: تو نیز. واثله گفت: به خدا سوگند، این باارزشترین چیزى بود که مىخواستم.(17)
واثله پس از رحلت پیامبر(ص) به شام رفت و در آنجا مقیم شد تا در ایام خلافت عبدالملک مروان در صد و پنجاه سالگى درگذشت.(18)
از قول واثله احادیث زیادى در مدح معاویه نقل شده است. به عنوان نمونه از قول واثله از پیامبر نقل شده است: «الامناء عند اللَّه ثلاثة انا و جبرئیل و معاویه؛ امینان نزد خدا، سه کسند: من و جبرئیل و معاویه!»(19) نسائى و ابنحبان مىگویند: این حدیث باطل و ساختگى است.(20)نقد و بررسى
در سند این دو روایت که واثله را به نحوى از اهل پیامبر معرفى کرده، شداد ابوعمار آمده است.
شداد چنان که بخارى گفته، غلام معاویه بنابىسفیان بوده است.(21) وى از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت بوده و با گروهى دیگر به على(ع) دشنام مىداد که واثله او را منع کرد. شداد به واثله گفت: «آنها على را دشنام دادند، من هم على را دشنام دادم!»(22)
معلوم است به روایت چنین راویانى نمىتوان اعتماد کرد و به استناد آنها روایتهاى فراوان صحیح و محکم را رد نمود.فقط همسران رسول خدا(ص)
گروه دومى پیشتر رفته و مراد از «اهل بیت» را نه اهل کساء بلکه فقط همسران پیامبر شمرده و به چند روایت استناد کردهاند، از جمله:
1- روایت ابنعباس:
عکرمه مىگوید: ابنعباس گفت: «(آیه تطهیر) در مورد زنان پیامبر به طور اختصاصى نازل شده است.»(23)
2- روایت عکرمه:
عکرمه مىگفت: «آیه تطهیر در باره زنان پیامبر نازل شده است و در این باره هر کس بخواهد با وى مباهله کنم.»(24) روایت شده که عکرمه در بازار صدا مىزد که آیه در باره زنان نازل شده است.(25)
3- روایت عروة بنزبیر:
عروه مىگفت: منظور از «اهل بیت» در آیه تطهیر یعنى زنان پیامبر و این آیه در خانه عائشه نازل شد.(26)
4- روایت سعید بنجبیر:
واحدى نیشابورى (م468ه) نقل کرده است که ابوالقاسم عبدالرحمن بنمحمد سراج گفت: محمد بنیعقوب از حسن بنعلى بنعفان از ابو یحیى الحمانى از صالح بنموسى القریشى از خصیف از سعید بنجبیر از ابنعباس خبر داد که آیه تطهیر در باره زنان پیامبر نازل شده است.(27)
5- روایت مقاتل بنسلیمان:
مقاتل بنسلیمان (م150ه.ق) مىگوید: «اهل بیت در آیه تطهیر همان همسران پیامبر هستند زیرا زنان در خانهاش بودهاند.»(28)نقد و بررسى
1- راویان این احادیث افراد غیر موثقى هستند که علماى رجال با تعبیرهاى مختلف از جمله دروغگو، جعلکننده حدیث و یا ضعیف آنان را نقد کردهاند و ما در جاى دیگر به تفصیل بررسى کردهایم.
2- دقت در شأن نزول آیات زنان و آیه تطهیر بسیار کارساز است. در شأن نزول آیات مربوط به زنان تصریح شده که آنان از پیامبر تقاضاهاى مادى کردند و انتظار داشتند رسول خدا از غنایم جنگى براى آنان زندگى مرفهى تدارک ببیند. وقتى این تقاضا را با بیانى جسارتآمیز مطرح کردند، رسول خدا از آنان مدتى قهر کرد، سپس آیات بالا نازل شد و آنها را در پذیرش سختىهاى زندگى با رسول خدا یا طلاق و بهرهمندى از مواهب دنیا مخیر ساخت. رفتار زنان آنقدر آزاردهنده بود که به خاطر آن بنا به روایات، پیامبر قسم مىخورد که دیدار با زنان را یک ماه ترک کند و حتى براى نماز جماعت نرود و با مردم هم ملاقات نکند. خداوند با لحنى عتابآمیز با زنان پیامبر سخن گفته، در مقام تهدید و سرزنش آنهاست. این آیات با آیه تطهیر هیچ تناسبى ندارند. خداوند در آیه تطهیر با گروهى خاص سخن مىگوید، با مدح و ستایش و لحنى بیانگر عنایت و محبت صحبت مىکند و کاملاً دو لحن متفاوت به کار برده است. در بین همه روایاتِ شأن نزولِ آیه تطهیر حتى یک روایت یافت نمىشود که بگوید این آیه به دنبال آیات مربوط به همسران نازل شده، حتى هیچ یک از مفسران این حرف را نزده است. با توجه به شأن نزولهاى مختلف آیه تطهیر فهمیده مىشود این آیه مختص اهل بیت(ع) است و هیچ ربطى به همسران ندارد.
3- آیاتى از قرآن دلالت دارد که بعضى همسران پیامبر اقدامات ناپسندى انجام دادند که دلیلى قاطع بر نبودن آنها در زمره اهل بیت مطهر مىباشد.
آیه 11 سوره حجرات مربوط به نهى از استهزا و مسخره کردن است. قرطبى مفسر معروف اهل سنت مىگوید: «مفسران گفتهاند که دو نفر از زنان پیامبر، امسلمه (زن دیگر رسول خدا) را به خاطر لباس مخصوص که به تن داشت مسخره کردند و این آیه به خاطر استهزا و مسخره کردن عایشه و حفصه نازل شد.»
انس و ابنزید گفتند: این آیه به سبب مسخره کردن زنان پیامبر نازل شد. آنها امسلمه را به کوتاهى قد مسخره مىکردند.
برخى گفتهاند: این آیه در باره عایشه نازل شد که با دستش به امسلمه اشاره کرد و گفت اى پیامبر خدا، او کوتاهقد است.(29)
سمرقندى، یکى دیگر از مفسران معروف اهل سنت نقل کرده که این آیه به خاطر سخن عایشه به امسلمه نازل شده است.(30)
سوره حجرات پس از سوره احزاب و آیه تطهیر نازل شده است و معنا ندارد پس از اعلام طهارت زنان از هر گونه پلیدى و گناه، آنان معصیت کنند و در باره آنها خداوند آیه نازل کند. مسخره کردن مؤمن حرام است و اگر همین کار را امهات المؤمنین(31) انجام دهند، عذابش طبق آیه مربوط به زنان، دو برابر است! به علاوه، آیه تطهیر بهتر و افضل بودن مخاطبان خود را مىفهماند. در این آیه بر خلاف آن، بهتر بودن کسان دیگرى را بر زنان پیامبر(ص) اعلام مىکند: «عسى أنْ یکنّ خیراً منهنّ» بنا بر این آیه (که پس از آیه تطهیر نازل شده) به روشنى مىفهماند مراد از آیه تطهیر، همسران نیستند، چون سبب نزول این آیه زنان بوده و آیه مدتها پس از نزول آیه تطهیر نازل شده است.
یکى دیگر از شواهد غیر قابل انکار، سوره تحریم است.
سوره تحریم طبق ترتیب نزول، نودمین سوره و احزاب، هفتاد و هشتمین سوره است.(32) بنابراین سوره تحریم پس از سوره احزاب نازل شده، آیات این سوره در مورد رفتارهاى ناپسند برخى زنان پیامبر است که راز پیامبر را افشا کرده و حضرت را آزار دادند.
ابنعباس گفت: «من همواره مشتاق بودم از عمر جریان دو نفر از همسران رسول خدا(ص) را که آیه «إنْ تتوبا الى اللَّه فقد صغتْ قلوبکما» در باره آنان نازل شد بپرسم. تا آنکه سالى عمر به حج رفت، من نیز با او حج کردم، در بین راه عمر از جاده بیرون رفت (حدس زدم مىخواهد قضاى حاجت کند) مشک آب را گرفتم و پى او رفتم، دیدم در نقطهاى نشست، ایستادم تا کارش تمام شد، سپس آب بر دستش ریختم تا وضو بگیرد (و یا دست خود را بشوید). آنگاه گفتم: اى امیر مؤمنان، آن دو زن از زنان رسول خدا که خداى تعالى در بارهشان فرمود: «ان تتوبا الى اللَّه فقد صَغَتْ قلوبکما» کیانند؟ گفت: «از تو عجیب است ندانى، اى ابنعباس، آن دو عایشه و حفصه بودند» سپس شروع به تعریف قصه کرد ...».(33)
با توجه به آیات این سوره و با دقت در سبب نزول آنها به دست مىآید:
1- برخى زنها (عایشه و حفصه) اسرار نبى(ص) را فاش کردند و افشاى اسرار نبى(ص) از گناهان کبیره مىباشد.
2- در آیه «ان تتوبا الى اللَّه» به این دو زن دستور صریح توبه نداده بلکه فرموده: «اگر شما دو زن به سوى خدا توبه ببرید» و این لحن، تهدید است. در ادامه آیه عتاب و تهدید شدیدترى دیده مىشود «فقد صغت قلوبکما؛ چون دلهاى شما (دو تا) منحرف گشته.»
3- در ادامه با تهدید و عتابآمیز مىفرماید: اگر همچنان بر ضد پیامبر دست به دست هم بدهید، باید بدانید که خداوند مولاى او و جبرئیل و مؤمنان صالح و ملائکه هم پس از خدا پشتیبان اویند.
4- در ادامه این تهدید مستقیم به زنها خطاب مىکند: «امید است پروردگار او اگر وى شما را طلاق دهد همسرانى بهتر از شما روزىاش کند.»
با توجه به این آیات به دست مىآید که زنان پیامبر قطعاً از گستره مصادیق اهل بیت نبوت در آیه تطهیر خارجند زیرا آیه تطهیر مصادیق خودش را دور از هر پلیدى و گناه مىداند و بر طهارت مصادیقش تأکید زیاد دارد، در حالى که این آیات اعمال زشت و گناهبار را از همسران حکایت مىکنند.آیه مباهله
«فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِن بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنائَنا وَ أَبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین؛(34) پس هر کس در باره عیسى، از آن پس که به آگاهى رسیدهاى، با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نَفْسهاى خود را و شما نَفْسهاى خود را، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.»
این آیه به بیان روایات بسیار - که در حد تواتر است - در واقعه نصاراى نجران نازل شده، حضرت رسول(ص) وقتى براى آنان دلیل آورد اما آنان بر خدایىِ حضرت عیسى(ع) اصرار ورزیدند و بندگى او و نبوت رسول خدا را رد کردند، به امر خدا موظف شد آنان را به «مباهله» دعوت کند، یعنى این آیه نازل شد و رسول خدا(ص) مأمور گشت به همراه «اَبْناء»، «نساء» و «اَنْفُس» خود با ابناء، نساء و انفس نصارا همدیگر را لعن و نفرین کنند.
همه مفسران و محدثان اتفاق دارند که رسول خدا(ص) جز على بنابىطالب، دخترش زهراى مرضیه و حسن و حسین علیهمالسلام کسى را به همراه نیاورد.
در مقابل این قول محکم، مستند، قوى و مشهور بلکه متواتر، بعضى از علماى اهل سنت به اشکالگیرى بر این فضیلت پرداختهاند از جمله:1- دیدگاه ابنتیمیه:
ابنتیمیه اصل قضیه بردن على(ع)، فاطمه(س) و حسنین(ع) را براى مباهله مىپذیرد و آن را حدیث صحیح مىداند اما مىگوید: «اینان را به خاطر اقربیت و خویشاوندى براى مباهله بردند زیرا نزدیکترین افراد نسبت به رسول خدا بودند.»
نقد و بررسى
اگر پیامبر آنان را فقط به خاطر خویشاوندى نزدیک براى مباهله بردند مىبایست به عنوان «انفسنا» حداقل سه نفر از نزدیکان خود را مىبرد، از جمله عمویش عباس یا داماد دیگرش عثمان بنعفّان؛ همین طور به جاى «نساءنا» همسران را هم مىبرد و به فاطمه بسنده نمىکرد، زیرا «نساءنا» جمع است و حداقل سه نفر را مىطلبد. با وجود این اقتضا در آیه، پیامبر تنها فاطمه را برد، علاوه بر اینکه از کلمه «نساءنا» زن بیشتر به ذهن مىرسد نه دختر.
همین طور عباس از على(ع) نزدیکتر به پیامبر(ص) بود زیرا عموى حضرت است اما با وجود خویشاوندى عباس، پیامبر او را رها مىکند و تنها على(ع) را مىبرد و این دلیل بر بطلان نظر ابنتیمیه است؛ نیز دلیل بر اینکه پیامبر به خاطر مقام و عظمت معنوى آنان را انتخاب کردند نه به خاطر نسب.2- دیدگاه عبده:
محمد عبده مىگوید: «احادیث و روایات اتفاق دارند که پیامبر براى مباهله على و فاطمه و دو پسر آنان را انتخاب کرد و کلمه «نساءنا» در آیه بر «فاطمه» و کلمه «انفسنا» بر «على» حمل شده است. البته مستند این روایات و منبع آن شیعیان است و هدف آنها از این گونه روایات روشن است. پس از جعل آن روایات تا آنجا که توانستند کوشش کردند آن را بین مسلمانان ترویج کنند و به حدى در این کار موفق شدند که حتى توانستند در بین اهل سنت هم رواجش دهند، ولى جعلکنندگان این احادیث نتوانستند قصه جعلى خود را که مضمون روایات جعلى است با آیه مباهله تطبیق دهند، براى اینکه در آیه، کلمه «نساءنا» آمده و این کلمه جمع است و هیچ عربى این کلمه را در مورد یک زن اطلاق نمىکند؛ آن هم زنى که دختر خودِ گوینده باشد، آن هم گویندهاى که خود، زنان متعدد دارد.»(35)
نقد و بررسى
عبده با کمال بىانصافى این روایات را جعلیات شیعه ذکر کرده است، حال آنکه بسیارى از مفسران و محدثان اهل سنت از همان صدر اوّل این روایت را در کتب تفسیرى و حدیثى خود ذکر و آن را قبول کردهاند.
هیچ کدام از مفسران، محدثان، مورخان و رجالیان اهل سنت، نسبت جعل به این روایت نداده، بلکه برخى از دانشمندان اهل سنت ادعاى صحت و اجماع و اتفاق اهل تفسیر و حدیث بر این روایت و حتى ادعاى تواتر و شهرت هم کردهاند. چگونه این همه محدّث و عالم بزرگ که اکثریت قاطع علماى اهل سنت مىباشند در نقل این روایت بازیچه دست مىشوند؟!
وى افزوده: «جعلکنندگان این قصه خوب نتوانستند آن را با آیه تطبیق دهند چون عرب وقتى از گویندهاى کلمه «نساءنا» را که جمع است مىشنود، دختر خود گوینده به ذهنش نمىرسد، آن هم گویندهاى که چند زن دارد، و از لغت عرب چنین معنایى فهمیده نمىشود»
پاسخ: این حرف، سست و بىمبنا است و ادباى بزرگ عرب چنین استفادهاى را ممنوع نشمرده و در قرآن نیز نمونه آن فراوان است، از جمله آیه «إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ.»(36) در این آیه کلمه ملائکه جمع است در حالى که گوینده، یک فرد یعنى جبرئیل است.(37)
کلمه «نساء» در قرآن براى دختر هم استعمال شده است، مثلاً در باره فرعون مىگوید «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحیونَ نِساءَکُم»(38) نیز آیه «وَ لِلْنِّساءِ نَصیبٌ مِّما تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقرَبوُنَ».(39) وقتى این اصل ثابت شد که نساء بر دختر اطلاق مىشود، فرق نمىکند دختر گوینده باشد یا شنونده، از اینرو اطلاق نساء بر دختر یک اصل قرآنى است.3- دیدگاه رشیدرضا:
او پس از بیان روایات مباهله گفته است: «ابنعساکر از جعفر بنمحمد از پدرش در ذیل آیه «قُلْ تَعالَواْ ندعُ ابناءَنا و ابناءَکم» روایت کرده که فرمود: «رسول خدا براى مباهله ابابکر و پسرش، عمر و پسرش، عثمان و پسرش را آورد، و ظاهراً کلام در باره جماعتى از مؤمنان مىباشد.»(40)
ابنعساکر این روایت را از طریق سعید بنعنبسه و هیثم بنعدى از امام صادق(ع) آورده است. ابوحاتم رازى در باره سعید بنعنبسه مىگوید: «راست نمىگوید.»(41) عبدالرحمن مىگوید: از على بنحسین شنیدم که مىگفت: سعید بنعنبسه دروغگو است. از پدرم شنیدم که مىگفت: او راست نمىگوید.(42) یحیى بنمعین هم گفته دروغگوست.(43) ابنابىحاتم از پدرش نقل مىکند که گفت: در مورد او تردید وجود دارد.(44)
در کتب معروف رجالى اهل سنت جز نکوهش او دیده نمىشود و بر کذاب بودن او تأکید فراوان شده، در ردیف راویان ضعیف، نیز کسانى که روایاتشان کنار نهاده شده، قرار گرفته است چنان که این مطلب را ذهبى، ابنالجوزى، احمد بنحجر عسقلانى و دیگران هم ذکر کردهاند.
در باره هیثم بنعدى، بخارى مىگوید: «لیس بثقة کان یکذب»! همین جمله را یحیى گفته است. ابوداود گفته: «دروغگو» است. نسائى و دیگران گفتهاند: «متروک الحدیث» مىباشد.(45)
سعدى گفته است: «هیثم بنعدى پرده بىصلاحیتىاش افتاده».(46) یحیى بنمعین گفته از پدرم در باره او پرسیدم که گفت: متروک الحدیث است.(47) عباس الدُّورى گفت: یکى از یارانمان به ما بیان کرد که کنیز هیثم بنعدى مىگفت: مولایم شب را به نماز، صبح مىکرد و به دروغ گفتن مىنشست.(48) علماى دیگر نیز مشابه این کلمات را در مورد او گفتهاند. بنابراین اعتبارى براى این روایت نیست و روایت جعلى است که با روایات صحیح و متواتر ناهمگون است.
[متن آن نیز کاملاً گویاى جعلى بودن آن است. نه سخنى از فرزندان پیامبر(ص) است و نه حرفى از زنان.]
آنچه گفتیم نمونهاى از تلاش دشمنان براى فضیلتسوزى نسبت به اهل بیت و فضیلتسازى براى دیگران بود.پىنوشتها: -
1) احزاب، آیه 33.
2) محمد بنجریر طبرى، همان، ج12، ص7.
3) همان.
4) اسماعیل بنکثیر دمشقى، همان، ج3، ص494.
5) على واحدى، اسباب النزول، ص295.
6) ابراهیم جوینى، همان، ج2، ص19.
7) حاکم نیشابورى، همان، ج3، ص148.
8) محمد زمخشرى، الکشاف، (بیروت: دارالمعرفه، بىتا)، ج1، ص193.
9) امین شنقیطى، اضواء البیان، (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1996م)، ج4، ص184؛ محمد بناحمد قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج14، ص163؛ حسین بغوى، معالم التنزیل، (بیروت: دارالفکر، 2002م)، ج4، ص273؛ عبدالرحمن ثعالبى، الجواهر الحسان، (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1996م)، ج2، ص573؛ وهبه زحیلى، التفسیر المنیر، (دمشق: دارالفکر، 1991م)؛ عبدالحق ابنعطیه اندلسى، همان، ج12، ص62.
10) محمد بنجریر طبرى، همان، ج11، ص158.
11) عبدالرحمن ثعالبى، الجواهر الحسان، ج2، ص573؛ عبدالحق ابنعطیه اندلسى، ج12، ص62.
12) محمد بنجریر طبرى، همان، ج12، ص8.
13) احمد بنحجر عسقلانى، همان؛ تهذیب التهذیب، (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1994م)، ج3، ص108 - 107.
14) یوسف مزى، تهذیب الکمال، (بیروت: دارالفکر، 1994م)، ج18، ص523.
15) احمد بنحجر عسقلانى، همان، ج10، ص691.
16) محمد بنجریر طبرى، همان، ج12، ص7.
17) همان؛ اسماعیل بنکثیر دمشقى، همان، ج3، ص492؛ عبدالرحمن بنابىحاتم، همان، ج6، ص3132.
18) احمد بنحجر عسقلانى، تهذیب التهذیب، (بیروت: دار الکتب العلمیه، 1995م)، ج11، ص90.
19) جلالالدین سیوطى، اللئالى المصنوعه، (بیروت: دار الکتب العلمیه، 1996م)، ج1، ص381.
20) همان.
21) محمد بناسماعیل بخارى، تاریخ الکبیر، (بیروت: دار الفکر)، ج4، ص226.
22) اسماعیل بنکثیر دمشقى، همان، ج3، ص492.
23) محمد شوکانى، همان، ج4، ص337؛ جلالالدین سیوطى، الدرالمنثور، ج6، ص603 (نزلت فى نساء النبى(ص) خاصة).
24) جلالالدین سیوطى، همان، ج6، ص603؛ شوکانى، همان، ج4، ص337 (مَن شاء باهلتُه أنّها نزلتْ فى أزواج النبى(ص)).
25) محمد بنجریر طبرى، همان، ج12، ص8.
26) جلالالدین سیوطى، همان، ج6، ص603 (انما یرید اللَّه ...» قال: یعنى ازواج النبى(ص) نزلت فى بیت عائشة).
27) اسباب النزول، ص296 - 295.
28) مقاتل، تفسیر مقاتل بنسلیمان، (دار احیاء التراث العربى، بىجا)، ج3، ص489.
29) الجامع لاحکام القرآن، ج16، ص326.
30) تفسیر السمرقندى، (بیروت: دار الکتب العلمیه، 1993م)، ج3، ص265.
31) به همسران پیامبر «مادران مؤمنان» لقب دادهاند.
32) محمد عزه دروزه، التفسیر الحدیث ترتیب السور حسب النزول، ج6، ص5.
33) محمد بنجریر طبرى، همان، ج14، ص161؛ جلالالدین سیوطى، الدر المنثور، ج8، ص220؛ محمد بناسماعیل بخارى، صحیح البخارى، (بیروت: دار الجیل، بىتا)، ج7، ص36؛ مسلم بنحجاج نیشابورى، صحیح مسلم، ج10، ص345 - 344.
34) آلعمران، آیه 61.
35) محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج3، ص265.
36) آلعمران، آیه 45.
37) محمود آلوسى، روح المعانى، ج3، ص141.
38) بقره، آیه 49.
39) نساء، آیه 7.
40) تفسیر المنار، ج3، ص265.
41) احمد ذهبى، میزان الاعتدال، ج2، ص154.
42) عبدالرحمن رازى، کتاب الجرع و التعدیل، (بیروت: دار الکتب العلمیه)، ج2، ص53.
43) همان.
44) همان.
45) میزان الاعتدال، ج4، ص324.
46) ابنعدى، الکامل فى الضعفاء، (بیروت: دار الکتب العلمیه، 1989م)، ج8، ص400.
47) عبدالرحمن رازى، همان، ج9، ص85.
48) احمد ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج8، ص426.