فضیلت سوزى و فضیلت سازى «قسمت دوم»

محمدیعقوب بشوى‏

آیه تطهیر:
«إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛(1)
جز این نیست که خداوند مى‏خواهد پلیدى را فقط از شما اهل بیت دور کند و شما را به راستى پاک سازد.»
صدها روایت شیعه و سنى، از دهها صحابه و تابعى به حد تواتر رسیده که آیه تطهیر فقط در شأن اهل کساء به ویژه حضرت فاطمه(س) نازل شده است. این آیه بر طهارت و عصمت اصحاب کساء دلالت کامل دارد، چنان که به دور بودن اصحاب کساء از هر گونه پلیدى، همچنین طهارت و عصمت آنان را به صراحت اعلام مى‏کند. مطابق روایات فراوان که حدیث‏شناسان شیعه و سنى روایت کرده‏اند، رسول خدا(ص) دختر بزرگوارش فاطمه زهرا و فرزندانش یعنى حسن و حسین علیهماالسلام و شوى بزرگوار او را زیر عبایى گرد آورد و در حق آنان دعا کرد و طهارت و پاکى آنان را از خداوند طلب نمود، در اجابت دعاى آن بزرگوار، این آیه نازل شد. این رفتار رسول خدا چندین بار در خانه ام‏سلمه،(2) حضرت فاطمه(س)،(3) عائشه،(4) ام‏سلیم،(5) زینب،(6) صفیه(7) و در وقت مباهله تکرار شد.(8)

نظریه مقابل (اهل بیت و همسران رسول خدا(ص))

در اینجا هم افرادى سعى کرده‏اند فضیلت‏سازى کرده و دیگرانى را در زمره اهل بیت مطهر وارد سازند، از این‏رو بعضى مصداق اهل بیت در آیه را اهل کساء و همسران پیامبر مى‏دانند. اینان اصحاب کساء را به خاطر روایات معتبر و فراوان، و همسران را به خاطر سیاق آیات و دو روایت از ام‏سلمه و واثله، جزء اهل بیت مى‏شمارند و ادعا مى‏کنند چون آیات پیش و پس از آیه تطهیر در مورد زنان است، از این سیاق به دست مى‏آید که آیه تطهیر، زنان پیامبر را نیز در بر مى‏گیرد.(9)

نقد و بررسى‏

1- سیاق آیات زنان با عتاب و تهدید همراه است همچون: «اِنْ کنتنَّ تُرِدنَ الحیاةَ الدنیا و زینتَها فَتَعالَیْنَ امّتعْکنَّ و اسرّحْکُنَّ»، «یا نساءَ النبىّ مَن یأتِ منکنَّ بفاحشةٍ مبیّنةٍ یضاعَفْ لها العذابُ ضِعْفَینْ» همچنین «و قَرْنَ فى بیوتکنَّ و لا تَبَرَّجْنَ تبرّجَ الجاهلیةِ الاولى» ولى سیاق آیه تطهیر همراه با تمجید و ستایش است. با این سیاق متفاوت نمى‏توان هر دو را از یک ردیف تصور کرد.
2- به علاوه ضمایر به کار رفته در آیات زنان همه مؤنث است همچون «کنتن، تردن، فتعالین، امتعکن، اسرحکن، کنتن، تردن، منکن، لها، یقنت منکن، لستن، اتقیتن، تخضعن، قلن، قرن، بیوتکن، تبرجن، اقمن، اتین، اطعن، اذکرن، بیوتکن»؛ ولى ضمایر به کار رفته در آیه تطهیر همه مذکر است همچون «عنکم، یطهرکم». در سیاق آیات زنان به جاى «قل لأهل بیتک» آمده: «قل لأزواجک»؛ اگر زنان جزء اهل بیت بودند تعبیر فرق نمى‏کرد. در این سیاق دو مرتبه «یا نساء النبى» آمده است که قابل دقت است و دو مرتبه پیش و پس از آیه تطهیر «بیوتکن» آمده و در آیه تطهیر «البیت» آمده است یعنى بیت خاص. در پیش و پس از آیه تطهیر «بیوت» آورده، اگر آیه تطهیر هم در آن سیاق بود باید «یا اَهْلَ الْبُیُوت» مى‏آورد زیرا حضرت در آن هنگام نُه زن داشت.(10)
3- آیات زنان شأن نزول مستقلى دارد و آیه تطهیر هم شأن نزول مستقل دیگر دارد، از این‏رو به خاطر شأن نزول و روایات فراوان (که اهل بیت را از همسران جدا مى‏کند و رفتار پیامبر با زنان) دیگر مجالى براى سیاق نمى‏گذارد و سیاق را کاملاً از بین مى‏برد. با وجود دهها روایت با سند صحیح باز دستاویز شدن به سیاقى نااستوار، جز فرار از واقعیت روشن نیست. به علاوه تمام اهل سنت هم به ضمایر «عنکم» و «یطهرکم» استدلال کرده‏اند که اگر در باره زنان بوده «عنکن» و «یطهرکن» مى‏آمد.(11)
4- با توجه به گفته‏هاى زنان پس از نزول آیه تطهیر که از پیامبر پرسیدند آیا ما هم از اهل بیت هستیم و جواب منفى پیامبر که شما از زنان رسول هستید، نه از اهل بیت، چنان که بر نیکى هستید؛ و این سؤال و جواب با ام‏سلمه، عایشه، ام‏سلیم و زینب، پافشارى بر اهل بیت بودن زنان چه معنى و مفهومى دارد؟

روایت ام‏سلمه:

ابوکریب روایت مى‏کند: به ما خالد بن‏مخلد خبر داد ... ام‏سلمه گفت: پیامبر(ص) على و حسن و حسین را نزد خود خواند، سپس آنها را زیر پارچه‏اى داخل کرد و فرمود: «هؤلاء اهل بیتى» ام‏سلمه گفت: مرا با آنان داخل مى‏کنى، فرمود: «انک من اهلى.»(12)

نقد و بررسى‏

در سند این روایت خالد بن‏مخلد و موسى بن‏یعقوب قرار دارند که هر دو را علماى رجال ضعیف شمرده‏اند.
عبداللَّه بن‏احمد از پدرش احمد بن‏حنبل نقل مى‏کند که خالد داراى احادیث غیر قابل قبولى است. ابن‏سعد هم گفته وى منکرالحدیث است. ابى‏حاتم ازدى هم همین طور گفته است. ساجى و عقیلى او را در فهرست ضعفا آورده‏اند.(13)
موسى بن‏یعقوب (از راویان این گزارش) هم مانند خالد از نظر علماى رجال مورد اعتماد نیست. على بن‏مدینى مى‏گوید: احادیث او ضعیف و غیر قابل قبول است.(14) نسائى گفته است: احادیث او قوى نیست. اثرم گوید: از احمد بن‏حنبل در باره وى پرسیدم، او را تأیید نکرد.(15)
با توجه به گفته‏هاى بالا این روایت ضعیف است و توان رویارویى با آن همه احادیث صریح و صحیح و متواتر را ندارد.

روایت واثله‏

واثله پس از نقل داستان اهل کساء مى‏گوید: از گوشه خانه گفتم: اى رسول خدا، من هم از خاندان تو هستم؟ فرمود: «و انت من اهلى»(16) و این آرزوى من بود که برآورده شد!
در روایت دیگرى از واثله نقل شده ... گفتم: اى رسول خدا من چه؟ فرمود: تو نیز. واثله گفت: به خدا سوگند، این باارزش‏ترین چیزى بود که مى‏خواستم.(17)
واثله پس از رحلت پیامبر(ص) به شام رفت و در آنجا مقیم شد تا در ایام خلافت عبدالملک مروان در صد و پنجاه سالگى درگذشت.(18)
از قول واثله احادیث زیادى در مدح معاویه نقل شده است. به عنوان نمونه از قول واثله از پیامبر نقل شده است: «الامناء عند اللَّه ثلاثة انا و جبرئیل و معاویه؛ امینان نزد خدا، سه کسند: من و جبرئیل و معاویه!»(19) نسائى و ابن‏حبان مى‏گویند: این حدیث باطل و ساختگى است.(20)

نقد و بررسى‏

در سند این دو روایت که واثله را به نحوى از اهل پیامبر معرفى کرده، شداد ابوعمار آمده است.
شداد چنان که بخارى گفته، غلام معاویه بن‏ابى‏سفیان بوده است.(21) وى از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت بوده و با گروهى دیگر به على(ع) دشنام مى‏داد که واثله او را منع کرد. شداد به واثله گفت: «آنها على را دشنام دادند، من هم على را دشنام دادم!»(22)
معلوم است به روایت چنین راویانى نمى‏توان اعتماد کرد و به استناد آنها روایت‏هاى فراوان صحیح و محکم را رد نمود.

فقط همسران رسول خدا(ص)

گروه دومى پیشتر رفته و مراد از «اهل بیت» را نه اهل کساء بلکه فقط همسران پیامبر شمرده و به چند روایت استناد کرده‏اند، از جمله:
1- روایت ابن‏عباس:
عکرمه مى‏گوید: ابن‏عباس گفت: «(آیه تطهیر) در مورد زنان پیامبر به طور اختصاصى نازل شده است.»(23)
2- روایت عکرمه:
عکرمه مى‏گفت: «آیه تطهیر در باره زنان پیامبر نازل شده است و در این باره هر کس بخواهد با وى مباهله کنم.»(24) روایت شده که عکرمه در بازار صدا مى‏زد که آیه در باره زنان نازل شده است.(25)
3- روایت عروة بن‏زبیر:
عروه مى‏گفت: منظور از «اهل بیت» در آیه تطهیر یعنى زنان پیامبر و این آیه در خانه عائشه نازل شد.(26)
4- روایت سعید بن‏جبیر:
واحدى نیشابورى (م‏468ه) نقل کرده است که ابوالقاسم عبدالرحمن بن‏محمد سراج گفت: محمد بن‏یعقوب از حسن بن‏على بن‏عفان از ابو یحیى الحمانى از صالح بن‏موسى القریشى از خصیف از سعید بن‏جبیر از ابن‏عباس خبر داد که آیه تطهیر در باره زنان پیامبر نازل شده است.(27)
5- روایت مقاتل بن‏سلیمان:
مقاتل بن‏سلیمان (م‏150ه.ق) مى‏گوید: «اهل بیت در آیه تطهیر همان همسران پیامبر هستند زیرا زنان در خانه‏اش بوده‏اند.»(28)

نقد و بررسى‏

1- راویان این احادیث افراد غیر موثقى هستند که علماى رجال با تعبیرهاى مختلف از جمله دروغگو، جعل‏کننده حدیث و یا ضعیف آنان را نقد کرده‏اند و ما در جاى دیگر به تفصیل بررسى کرده‏ایم.

2- دقت در شأن نزول آیات زنان و آیه تطهیر بسیار کارساز است. در شأن نزول آیات مربوط به زنان تصریح شده که آنان از پیامبر تقاضاهاى مادى کردند و انتظار داشتند رسول خدا از غنایم جنگى براى آنان زندگى مرفهى تدارک ببیند. وقتى این تقاضا را با بیانى جسارت‏آمیز مطرح کردند، رسول خدا از آنان مدتى قهر کرد، سپس آیات بالا نازل شد و آنها را در پذیرش سختى‏هاى زندگى با رسول خدا یا طلاق و بهره‏مندى از مواهب دنیا مخیر ساخت. رفتار زنان آنقدر آزاردهنده بود که به خاطر آن بنا به روایات، پیامبر قسم مى‏خورد که دیدار با زنان را یک ماه ترک کند و حتى براى نماز جماعت نرود و با مردم هم ملاقات نکند. خداوند با لحنى عتاب‏آمیز با زنان پیامبر سخن گفته، در مقام تهدید و سرزنش آنهاست. این آیات با آیه تطهیر هیچ تناسبى ندارند. خداوند در آیه تطهیر با گروهى خاص سخن مى‏گوید، با مدح و ستایش و لحنى بیانگر عنایت و محبت صحبت مى‏کند و کاملاً دو لحن متفاوت به کار برده است. در بین همه روایاتِ شأن نزولِ آیه تطهیر حتى یک روایت یافت نمى‏شود که بگوید این آیه به دنبال آیات مربوط به همسران نازل شده، حتى هیچ یک از مفسران این حرف را نزده است. با توجه به شأن نزول‏هاى مختلف آیه تطهیر فهمیده مى‏شود این آیه مختص اهل بیت(ع) است و هیچ ربطى به همسران ندارد.

3- آیاتى از قرآن دلالت دارد که بعضى همسران پیامبر اقدامات ناپسندى انجام دادند که دلیلى قاطع بر نبودن آنها در زمره اهل بیت مطهر مى‏باشد.
آیه 11 سوره حجرات مربوط به نهى از استهزا و مسخره کردن است. قرطبى مفسر معروف اهل سنت مى‏گوید: «مفسران گفته‏اند که دو نفر از زنان پیامبر، ام‏سلمه (زن دیگر رسول خدا) را به خاطر لباس مخصوص که به تن داشت مسخره کردند و این آیه به خاطر استهزا و مسخره کردن عایشه و حفصه نازل شد.»
انس و ابن‏زید گفتند: این آیه به سبب مسخره کردن زنان پیامبر نازل شد. آنها ام‏سلمه را به کوتاهى قد مسخره مى‏کردند.
برخى گفته‏اند: این آیه در باره عایشه نازل شد که با دستش به ام‏سلمه اشاره کرد و گفت اى پیامبر خدا، او کوتاه‏قد است.(29)
سمرقندى، یکى دیگر از مفسران معروف اهل سنت نقل کرده که این آیه به خاطر سخن عایشه به ام‏سلمه نازل شده است.(30)
سوره حجرات پس از سوره احزاب و آیه تطهیر نازل شده است و معنا ندارد پس از اعلام طهارت زنان از هر گونه پلیدى و گناه، آنان معصیت کنند و در باره آنها خداوند آیه نازل کند. مسخره کردن مؤمن حرام است و اگر همین کار را امهات المؤمنین(31) انجام دهند، عذابش طبق آیه مربوط به زنان، دو برابر است! به علاوه، آیه تطهیر بهتر و افضل بودن مخاطبان خود را مى‏فهماند. در این آیه بر خلاف آن، بهتر بودن کسان دیگرى را بر زنان پیامبر(ص) اعلام مى‏کند: «عسى أنْ یکنّ خیراً منهنّ» بنا بر این آیه (که پس از آیه تطهیر نازل شده) به روشنى مى‏فهماند مراد از آیه تطهیر، همسران نیستند، چون سبب نزول این آیه زنان بوده و آیه مدت‏ها پس از نزول آیه تطهیر نازل شده است.
یکى دیگر از شواهد غیر قابل انکار، سوره تحریم است.
سوره تحریم طبق ترتیب نزول، نودمین سوره و احزاب، هفتاد و هشتمین سوره است.(32) بنابراین سوره تحریم پس از سوره احزاب نازل شده، آیات این سوره در مورد رفتارهاى ناپسند برخى زنان پیامبر است که راز پیامبر را افشا کرده و حضرت را آزار دادند.
ابن‏عباس گفت: «من همواره مشتاق بودم از عمر جریان دو نفر از همسران رسول خدا(ص) را که آیه «إنْ تتوبا الى اللَّه فقد صغتْ قلوبکما» در باره آنان نازل شد بپرسم. تا آنکه سالى عمر به حج رفت، من نیز با او حج کردم، در بین راه عمر از جاده بیرون رفت (حدس زدم مى‏خواهد قضاى حاجت کند) مشک آب را گرفتم و پى او رفتم، دیدم در نقطه‏اى نشست، ایستادم تا کارش تمام شد، سپس آب بر دستش ریختم تا وضو بگیرد (و یا دست خود را بشوید). آنگاه گفتم: اى امیر مؤمنان، آن دو زن از زنان رسول خدا که خداى تعالى در باره‏شان فرمود: «ان تتوبا الى اللَّه فقد صَغَتْ قلوبکما» کیانند؟ گفت: «از تو عجیب است ندانى، اى ابن‏عباس، آن دو عایشه و حفصه بودند» سپس شروع به تعریف قصه کرد ...».(33)
با توجه به آیات این سوره و با دقت در سبب نزول آنها به دست مى‏آید:
1- برخى زن‏ها (عایشه و حفصه) اسرار نبى(ص) را فاش کردند و افشاى اسرار نبى(ص) از گناهان کبیره مى‏باشد.
2- در آیه «ان تتوبا الى اللَّه» به این دو زن دستور صریح توبه نداده بلکه فرموده: «اگر شما دو زن به سوى خدا توبه ببرید» و این لحن، تهدید است. در ادامه آیه عتاب و تهدید شدیدترى دیده مى‏شود «فقد صغت قلوبکما؛ چون دل‏هاى شما (دو تا) منحرف گشته.»
3- در ادامه با تهدید و عتاب‏آمیز مى‏فرماید: اگر همچنان بر ضد پیامبر دست به دست هم بدهید، باید بدانید که خداوند مولاى او و جبرئیل و مؤمنان صالح و ملائکه هم پس از خدا پشتیبان اویند.
4- در ادامه این تهدید مستقیم به زن‏ها خطاب مى‏کند: «امید است پروردگار او اگر وى شما را طلاق دهد همسرانى بهتر از شما روزى‏اش کند.»
با توجه به این آیات به دست مى‏آید که زنان پیامبر قطعاً از گستره مصادیق اهل بیت نبوت در آیه تطهیر خارجند زیرا آیه تطهیر مصادیق خودش را دور از هر پلیدى و گناه مى‏داند و بر طهارت مصادیقش تأکید زیاد دارد، در حالى که این آیات اعمال زشت و گناه‏بار را از همسران حکایت مى‏کنند.

آیه مباهله‏

«فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِن بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنائَنا وَ أَبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین؛(34) پس هر کس در باره عیسى، از آن پس که به آگاهى رسیده‏اى، با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نَفْس‏هاى خود را و شما نَفْس‏هاى خود را، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.»
این آیه به بیان روایات بسیار - که در حد تواتر است - در واقعه نصاراى نجران نازل شده، حضرت رسول(ص) وقتى براى آنان دلیل آورد اما آنان بر خدایىِ حضرت عیسى(ع) اصرار ورزیدند و بندگى او و نبوت رسول خدا را رد کردند، به امر خدا موظف شد آنان را به «مباهله» دعوت کند، یعنى این آیه نازل شد و رسول خدا(ص) مأمور گشت به همراه «اَبْناء»، «نساء» و «اَنْفُس» خود با ابناء، نساء و انفس نصارا همدیگر را لعن و نفرین کنند.
همه مفسران و محدثان اتفاق دارند که رسول خدا(ص) جز على بن‏ابى‏طالب، دخترش زهراى مرضیه و حسن و حسین علیهم‏السلام کسى را به همراه نیاورد.
در مقابل این قول محکم، مستند، قوى و مشهور بلکه متواتر، بعضى از علماى اهل سنت به اشکال‏گیرى بر این فضیلت پرداخته‏اند از جمله:

1- دیدگاه ابن‏تیمیه:

ابن‏تیمیه اصل قضیه بردن على(ع)، فاطمه(س) و حسنین(ع) را براى مباهله مى‏پذیرد و آن را حدیث صحیح مى‏داند اما مى‏گوید: «اینان را به خاطر اقربیت و خویشاوندى براى مباهله بردند زیرا نزدیک‏ترین افراد نسبت به رسول خدا بودند.»

نقد و بررسى‏

اگر پیامبر آنان را فقط به خاطر خویشاوندى نزدیک براى مباهله بردند مى‏بایست به عنوان «انفسنا» حداقل سه نفر از نزدیکان خود را مى‏برد، از جمله عمویش عباس یا داماد دیگرش عثمان بن‏عفّان؛ همین طور به جاى «نساءنا» همسران را هم مى‏برد و به فاطمه بسنده نمى‏کرد، زیرا «نساءنا» جمع است و حداقل سه نفر را مى‏طلبد. با وجود این اقتضا در آیه، پیامبر تنها فاطمه را برد، علاوه بر اینکه از کلمه «نساءنا» زن بیشتر به ذهن مى‏رسد نه دختر.
همین طور عباس از على(ع) نزدیک‏تر به پیامبر(ص) بود زیرا عموى حضرت است اما با وجود خویشاوندى عباس، پیامبر او را رها مى‏کند و تنها على(ع) را مى‏برد و این دلیل بر بطلان نظر ابن‏تیمیه است؛ نیز دلیل بر اینکه پیامبر به خاطر مقام و عظمت معنوى آنان را انتخاب کردند نه به خاطر نسب.

2- دیدگاه عبده:

محمد عبده مى‏گوید: «احادیث و روایات اتفاق دارند که پیامبر براى مباهله على و فاطمه و دو پسر آنان را انتخاب کرد و کلمه «نساءنا» در آیه بر «فاطمه» و کلمه «انفسنا» بر «على» حمل شده است. البته مستند این روایات و منبع آن شیعیان است و هدف آنها از این گونه روایات روشن است. پس از جعل آن روایات تا آنجا که توانستند کوشش کردند آن را بین مسلمانان ترویج کنند و به حدى در این کار موفق شدند که حتى توانستند در بین اهل سنت هم رواجش دهند، ولى جعل‏کنندگان این احادیث نتوانستند قصه جعلى خود را که مضمون روایات جعلى است با آیه مباهله تطبیق دهند، براى اینکه در آیه، کلمه «نساءنا» آمده و این کلمه جمع است و هیچ عربى این کلمه را در مورد یک زن اطلاق نمى‏کند؛ آن هم زنى که دختر خودِ گوینده باشد، آن هم گوینده‏اى که خود، زنان متعدد دارد.»(35)

نقد و بررسى‏

عبده با کمال بى‏انصافى این روایات را جعلیات شیعه ذکر کرده است، حال آنکه بسیارى از مفسران و محدثان اهل سنت از همان صدر اوّل این روایت را در کتب تفسیرى و حدیثى خود ذکر و آن را قبول کرده‏اند.
هیچ کدام از مفسران، محدثان، مورخان و رجالیان اهل سنت، نسبت جعل به این روایت نداده، بلکه برخى از دانشمندان اهل سنت ادعاى صحت و اجماع و اتفاق اهل تفسیر و حدیث بر این روایت و حتى ادعاى تواتر و شهرت هم کرده‏اند. چگونه این همه محدّث و عالم بزرگ که اکثریت قاطع علماى اهل سنت مى‏باشند در نقل این روایت بازیچه دست مى‏شوند؟!
وى افزوده: «جعل‏کنندگان این قصه خوب نتوانستند آن را با آیه تطبیق دهند چون عرب وقتى از گوینده‏اى کلمه «نساءنا» را که جمع است مى‏شنود، دختر خود گوینده به ذهنش نمى‏رسد، آن هم گوینده‏اى که چند زن دارد، و از لغت عرب چنین معنایى فهمیده نمى‏شود»

پاسخ: این حرف، سست و بى‏مبنا است و ادباى بزرگ عرب چنین استفاده‏اى را ممنوع نشمرده و در قرآن نیز نمونه آن فراوان است، از جمله آیه «إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ.»(36) در این آیه کلمه ملائکه جمع است در حالى که گوینده، یک فرد یعنى جبرئیل است.(37)
کلمه «نساء» در قرآن براى دختر هم استعمال شده است، مثلاً در باره فرعون مى‏گوید «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحیونَ نِساءَکُم»(38) نیز آیه «وَ لِلْنِّساءِ نَصیبٌ مِّما تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقرَبوُنَ».(39) وقتى این اصل ثابت شد که نساء بر دختر اطلاق مى‏شود، فرق نمى‏کند دختر گوینده باشد یا شنونده، از این‏رو اطلاق نساء بر دختر یک اصل قرآنى است.

3- دیدگاه رشیدرضا:

او پس از بیان روایات مباهله گفته است: «ابن‏عساکر از جعفر بن‏محمد از پدرش در ذیل آیه «قُلْ تَعالَواْ ندعُ ابناءَنا و ابناءَکم» روایت کرده که فرمود: «رسول خدا براى مباهله ابابکر و پسرش، عمر و پسرش، عثمان و پسرش را آورد، و ظاهراً کلام در باره جماعتى از مؤمنان مى‏باشد.»(40)
ابن‏عساکر این روایت را از طریق سعید بن‏عنبسه و هیثم بن‏عدى از امام صادق(ع) آورده است. ابوحاتم رازى در باره سعید بن‏عنبسه مى‏گوید: «راست نمى‏گوید.»(41) عبدالرحمن مى‏گوید: از على بن‏حسین شنیدم که مى‏گفت: سعید بن‏عنبسه دروغگو است. از پدرم شنیدم که مى‏گفت: او راست نمى‏گوید.(42) یحیى بن‏معین هم گفته دروغگوست.(43) ابن‏ابى‏حاتم از پدرش نقل مى‏کند که گفت: در مورد او تردید وجود دارد.(44)
در کتب معروف رجالى اهل سنت جز نکوهش او دیده نمى‏شود و بر کذاب بودن او تأکید فراوان شده، در ردیف راویان ضعیف، نیز کسانى که روایات‏شان کنار نهاده شده، قرار گرفته است چنان که این مطلب را ذهبى، ابن‏الجوزى، احمد بن‏حجر عسقلانى و دیگران هم ذکر کرده‏اند.
در باره هیثم بن‏عدى، بخارى مى‏گوید: «لیس بثقة کان یکذب»! همین جمله را یحیى گفته است. ابوداود گفته: «دروغگو» است. نسائى و دیگران گفته‏اند: «متروک الحدیث» مى‏باشد.(45)
سعدى گفته است: «هیثم بن‏عدى پرده بى‏صلاحیتى‏اش افتاده».(46) یحیى بن‏معین گفته از پدرم در باره او پرسیدم که گفت: متروک الحدیث است.(47) عباس الدُّورى گفت: یکى از یاران‏مان به ما بیان کرد که کنیز هیثم بن‏عدى مى‏گفت: مولایم شب را به نماز، صبح مى‏کرد و به دروغ گفتن مى‏نشست.(48) علماى دیگر نیز مشابه این کلمات را در مورد او گفته‏اند. بنابراین اعتبارى براى این روایت نیست و روایت جعلى است که با روایات صحیح و متواتر ناهمگون است.
[متن آن نیز کاملاً گویاى جعلى بودن آن است. نه سخنى از فرزندان پیامبر(ص) است و نه حرفى از زنان.]
آنچه گفتیم نمونه‏اى از تلاش دشمنان براى فضیلت‏سوزى نسبت به اهل بیت و فضیلت‏سازى براى دیگران بود.

پى‏نوشتها: -
1) احزاب، آیه 33.
2) محمد بن‏جریر طبرى، همان، ج‏12، ص‏7.
3) همان.
4) اسماعیل بن‏کثیر دمشقى، همان، ج‏3، ص‏494.
5) على واحدى، اسباب النزول، ص‏295.
6) ابراهیم جوینى، همان، ج‏2، ص‏19.
7) حاکم نیشابورى، همان، ج‏3، ص‏148.
8) محمد زمخشرى، الکشاف، (بیروت: دارالمعرفه، بى‏تا)، ج‏1، ص‏193.
9) امین شنقیطى، اضواء البیان، (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1996م)، ج‏4، ص‏184؛ محمد بن‏احمد قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج‏14، ص‏163؛ حسین بغوى، معالم التنزیل، (بیروت: دارالفکر، 2002م)، ج‏4، ص‏273؛ عبدالرحمن ثعالبى، الجواهر الحسان، (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1996م)، ج‏2، ص‏573؛ وهبه زحیلى، التفسیر المنیر، (دمشق: دارالفکر، 1991م)؛ عبدالحق ابن‏عطیه اندلسى، همان، ج‏12، ص‏62.
10) محمد بن‏جریر طبرى، همان، ج‏11، ص‏158.
11) عبدالرحمن ثعالبى، الجواهر الحسان، ج‏2، ص‏573؛ عبدالحق ابن‏عطیه اندلسى، ج‏12، ص‏62.
12) محمد بن‏جریر طبرى، همان، ج‏12، ص‏8.
13) احمد بن‏حجر عسقلانى، همان؛ تهذیب التهذیب، (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1994م)، ج‏3، ص‏108 - 107.
14) یوسف مزى، تهذیب الکمال، (بیروت: دارالفکر، 1994م)، ج‏18، ص‏523.
15) احمد بن‏حجر عسقلانى، همان، ج‏10، ص‏691.
16) محمد بن‏جریر طبرى، همان، ج‏12، ص‏7.
17) همان؛ اسماعیل بن‏کثیر دمشقى، همان، ج‏3، ص‏492؛ عبدالرحمن بن‏ابى‏حاتم، همان، ج‏6، ص‏3132.
18) احمد بن‏حجر عسقلانى، تهذیب التهذیب، (بیروت: دار الکتب العلمیه، 1995م)، ج‏11، ص‏90.
19) جلال‏الدین سیوطى، اللئالى المصنوعه، (بیروت: دار الکتب العلمیه، 1996م)، ج‏1، ص‏381.
20) همان.
21) محمد بن‏اسماعیل بخارى، تاریخ الکبیر، (بیروت: دار الفکر)، ج‏4، ص‏226.
22) اسماعیل بن‏کثیر دمشقى، همان، ج‏3، ص‏492.
23) محمد شوکانى، همان، ج‏4، ص‏337؛ جلال‏الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج‏6، ص‏603 (نزلت فى نساء النبى(ص) خاصة).
24) جلال‏الدین سیوطى، همان، ج‏6، ص‏603؛ شوکانى، همان، ج‏4، ص‏337 (مَن شاء باهلتُه أنّها نزلتْ فى أزواج النبى(ص)).
25) محمد بن‏جریر طبرى، همان، ج‏12، ص‏8.
26) جلال‏الدین سیوطى، همان، ج‏6، ص‏603 (انما یرید اللَّه ...» قال: یعنى ازواج النبى(ص) نزلت فى بیت عائشة).
27) اسباب النزول، ص‏296 - 295.
28) مقاتل، تفسیر مقاتل بن‏سلیمان، (دار احیاء التراث العربى، بى‏جا)، ج‏3، ص‏489.
29) الجامع لاحکام القرآن، ج‏16، ص‏326.
30) تفسیر السمرقندى، (بیروت: دار الکتب العلمیه، 1993م)، ج‏3، ص‏265.
31) به همسران پیامبر «مادران مؤمنان» لقب داده‏اند.
32) محمد عزه دروزه، التفسیر الحدیث ترتیب السور حسب النزول، ج‏6، ص‏5.
33) محمد بن‏جریر طبرى، همان، ج‏14، ص‏161؛ جلال‏الدین سیوطى، الدر المنثور، ج‏8، ص‏220؛ محمد بن‏اسماعیل بخارى، صحیح البخارى، (بیروت: دار الجیل، بى‏تا)، ج‏7، ص‏36؛ مسلم بن‏حجاج نیشابورى، صحیح مسلم، ج‏10، ص‏345 - 344.
34) آل‏عمران، آیه 61.
35) محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج‏3، ص‏265.
36) آل‏عمران، آیه 45.
37) محمود آلوسى، روح المعانى، ج‏3، ص‏141.
38) بقره، آیه 49.
39) نساء، آیه 7.
40) تفسیر المنار، ج‏3، ص‏265.
41) احمد ذهبى، میزان الاعتدال، ج‏2، ص‏154.
42) عبدالرحمن رازى، کتاب الجرع و التعدیل، (بیروت: دار الکتب العلمیه)، ج‏2، ص‏53.
43) همان.
44) همان.
45) میزان الاعتدال، ج‏4، ص‏324.
46) ابن‏عدى، الکامل فى الضعفاء، (بیروت: دار الکتب العلمیه، 1989م)، ج‏8، ص‏400.
47) عبدالرحمن رازى، همان، ج‏9، ص‏85.
48) احمد ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج‏8، ص‏426.