خانواده ؛ جوان و هویت دینى و گرایش هاى معنوى

نویسنده


 

خانواده، جوان، هویت دینى و گرایش هاى معنوى‏

احمد لقمانى‏

به نزد آنکه جانش در تجلى است‏
همه عالم کتاب حق تعالى است‏
از او هر عالمى چون سوره‏اى خاص‏
یکى زان فاتحه و آن دیگر اخلاص‏
کتاب حق بخوان از نفس و آفاق‏
مزیّن شو به اصل جمله اخلاق(1)

جاذبه‏هاى معنوى و گرایش‏هاى دینى نیاز فطرى آدمى است. هر یک از انسان‏ها مستقل از تعلیم و یادگیرى، در درون خود تمایل به عبادت و بندگى خدا را احساس مى‏کند و علاقه ذاتى به عشق، پرسش و ستایش پروردگار دارد. برخى از صاحب نظران نظیر «موریس دبس» معتقدند:
«جوانان با نداى ارزش‏ها به لرزه درمى‏آیند».
و بعضى دیگر مانند «دوریس اودلوم» بر این باورند که:
«معنویات، داربست وجودى نسل جوان است.»(2)
ظهور زیبا و ارزنده این پدیده خجسته در اعمال و رفتار دینى افراد احساس مى‏شود و نسبتى بین آدمى با دین مى‏آفریند که در مقوله «هویت دینى» و «گرایش‏هاى معنوى» قابل بیان و توضیح است.
در یک نگاه، آرمانِ عقاید و باورهاى آسمانى ایجاد تصویرى در ذهن شخص است که احساس فردى و جمعى، هویت را در او تقویت مى‏کند و در پى آن احساس «تعهد» و «مسؤلیت» در برابر ارزش‏ها و باورهاى مکتب را ریشه دار مى‏سازد.(3) یکى از کارشناسان یونسکو معتقد است:
«اولین هدف آموزش و پرورش، القاى ارزش‏هاى نیرومند انسانى به جوانان ما است، به گونه‏اى که با انسانیتى بهتر و والاتر رشد نمایند. آنها باید مفهوم انسانیت را بیاموزند و تا زمانى که زنده‏اند به مضامین آن مقید باشند.

با وجود اهداف سیاست‏ها و تصمیم‏هاى مکتوب ما، من فکر مى‏کنم، این همان چیزى است که کمبود آن در نظام آموزش امروز کشورهاى پیشرفته و کشورهاى در حال توسعه، شدیداً احساس مى‏شود.
ظاهرا در تلاش براى تعالى علمى، انسانیت از آخرین جایگاه ارزشى برخوردار است و در حقیقت تحت پوشش تعالى علمى، ارزش‏هاى انسانى، احساس همدردى، عاطفه و محبت پایمال شده‏اند و رقابت براى تعالى علمى براى یکایک افراد یا یک گروه از دانش‏آموزان یک مدرسه، یک کالج یا یک دانشگاه، بارى سنگین بر دوش انسانیت نهاده است.
دانش‏آموزان براى تلاش بیشتر در راه کسب تعالى علمى و ورزشى، علناً به بى‏اعتنایى و بى عاطفگى تشویق مى‏شوند. این رقابت به قیمت انهدام کلیه ارزش‏هایى تمام مى‏شود که باید به وسیله آموزش و پرورش به بشریت تفهیم و القاء گردد.»(4)

انتظار نسل جوان از «معنویت» و «دین» چیست؟

معنویت‏گرایى صفتى قدسى است که جوانان و نوجوانان را زینت مى‏بخشد و نسل نو در هر عصرى در صدد آن است دنیا را اصلاح کند و عدالت را گسترش دهد. به موازات پیچیدگى و دشوارى فزاینده زندگى، نیاز جوانان به معنویت و گرایش‏هاى دینى جدى‏تر احساس مى‏شود و اگر مشاهده مى‏شود کشش‏هاى معنوى در این دوران، بیش از سایر سنین زندگى است، رمز آن را باید در فطرت زلال و خودآشناى جوانان در این ایام جستجو نمود. اما از آن سو، انتظارات و خواسته‏هایى شایسته از سوى نسل نو نسبت به دین و معنویت وجود دارد که از آن میان این جلوه‏ها بیشتر قابل توجه است:
* یافتن پاسخى مطمئن به زندگى و «چرایى» آن.
* یافتن تکیه گاهى مطمئن در دنیاى پرشتاب و متغیر امروزى.
* حل معضلات زندگى و مشکلات روزمره مادى و معنوى که به طور معمول از عهده آنها برنمى‏آیند.
* پر کردن خلأهاى آرمانى و مفهومى زندگى به مدد معنویتى منطقى و مستدل.
* اقناع کردن، حس مذهبى، یا «بعد چهارم روح انسانى.»
* چگونگى لذت‏هاى معنوى و تفریح و تفرج‏هاى روحى و راهکارهاى آن.
* غلبه بر احساس بیهودگى و پوچى و از درون تهى شدن یا راههاى جلوگیرى از «تحلیل رفتن» و «از درون تهى شدن».

آنچه «هویت دینى» و «جلوه‏هاى معنوى» به انسان مى‏دهد

1. پاسخ به پرسشهاى بنیادین فکرى فرهنگى‏
اولین و مهمترین دستاورد «هویت دینى» و «جلوه‏هاى معنوى» پاسخ به پرسش‏هاى بنیادین و عمیق آدمى است.
«ساموئل هانتینگتون» معتقد است:
«دین براى کسانى که با پرسش‏هایى از این دست رو به رو هستند که:
- من کیستم؟
- و به کجا تعلق دارم؟ پاسخهاى قانع کننده‏اى دارد.»(5)
زمانى «نیچه»(6) فیلسوف برجسته آلمانى گفت:
«اگر آدمى بداند «چرا» باید زندگى کند، قادر است با هر «چگونه»اى بسازد.»
منظور نیچه به طور کامل روشن است، زیرا اگر «کلیت زندگى» براى آدمى قابل تفسیر و تحلیل باشد؛ در سایر موارد نیز مى‏تواند با آگاهى، گام بردارد. دین نهایت حرکت آدمى را به سوى خدا و تکامل معنوى مى‏داند و او را نیز جانشین خداوند در زمین معرفى مى‏کند. بى‏دلیل نیست اندیشمندان دینى هماره توصیه هایى قدسى به شیفتگان دانش و دانایى مطرح مى‏کنند که:
هدف از بعثت پیامبران، یعنى هدف از آفرینش انسان، تزکیه و تعلیم و آموزش‏هاى اخلاقى و عملى انسانهاست.(7)
تقوایى که از بشر خواسته شده است، این است که مراقبت کند تا راه را پیدا کند، مراقبت کند تا راه را گم نکند، مراقبت کند تا هدف را فراموش نکند.(8)
هر کس به اندازه فهم و همتش از نعمت‏هاى الهى استفاده مى‏کند، انسان باید کسب معرفت و نورانیت کند، انبیا آمده‏اند تا همت بشر را بالا ببرند، اطاعت کامل مطلق، کمال است.(9)
و همچنین شاعران شیرین گفتار با بینش بهشتىِ خویش سروده هایى اینگونه بیان مى‏کنند:
تو را ز کنگره عرش مى‏زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست؟
کیمیائیست عجب بندگى پیر مغان‏
خاک او گشتم و چندین درجاتم دادند
بکوش خواجه و از عشق بى نصیب مباش‏
که بنده را نخرد کس به عیب بى‏هنرى‏

2. جهت بخشیدن به زندگى‏

رهاورد روشنى بخش دیگرى که هویت دینى و معنوى به همگان به ویژه نسل جوان مى‏بخشد، جهت‏مند شدن زندگى است که در پرتو آن بیهودگى، پوچى و تحلیل رفتن و از درون تهى شدن از انسان دور مى‏شود.
«عمر طولانى آرزوى اکثر افراد است؛ ولى خوب زیستن، آرمان افراد انگشت شمارى است. (ج.هیوز) در زندگى دو هدف شایسته وجود دارد: یکى اینکه آنچه مى‏خواهیم به دست بیاوریم، و دیگر اینکه از آنها بهره ببریم. تنها خردمندترین افراد بشر هستند که به دومى دست مى‏یابند.». (لوگان پیرسال اسمیت، رهبر مذهبى آمریکایى) بقیه افراد انبار کردن و اضافه نمودن را هدف اصلى خویش مى‏دانند، بدون آنکه بدانند چرا چنین مى‏کنند؟ صاحب نظران با دیدن اینان مى‏گویند: «باید روى بسیارى از قبرها چنین نوشت: در سى سالگى چشم از جهان فرو بست و در شصت سالگى به خاک سپرده شد.». (نیکلاس مرى بتلر)
بى‏دلیل نیست که برخى به این باور رسیده‏اند:
«زندگى به معناى واقعى و حقیقى بسیار مشکل است و بیشتر مردم فقط در مرحله «وجود» به سر مى‏برند.» (اسکار وایلد)
و بعضى دیگر مى‏گویند:
زندگى بازیچه دست اقبال نیست بلکه فرصت عظیمى است که باید از آن استفاده کرد و مغتنمش شمرد. (دکتر ماردن)
تعدادى نیز فراتر از امروز زودگذر و فریبا، با دیده‏اى زیبا به پشت صحنه‏ها مى‏نگرند و مى‏گویند:
* زندگى به وجود آوردن اثرى جاودان است. (وینه)
* زندگى موهبتى است الهى و مقدس. (لانگ فلو)
این بینش بالنده نگاهى نو و نورانى به انسان مى‏بخشد تا پس از پایان فرصت حیات همچون برخى افراد ظاهر بین و سطحى نگر نگوییم:
«اى کاش دانسته بودم چگونه زندگى کنم یا کسى را یافته بودم که طریقه زندگى را به من تعلیم دهد.» (تئودور پارکر)

3. نگاه و نگرش مثبت به آینده‏

هویت دینى و حالات معنوى براى نسل جوان، به منزله تقویت روحیه امیدوارى و نشاط براى آینده‏اى بهتر است تا هرگز غبار یأس و نومیدى بر روح و روان انسان سنگینى نکند.
«آینده سبز» ویژگى منحصر به فرد اندیشه شیعى است که آیین اسلام به همگان توصیه مى‏کند. در این باور، نسلى منتظر و امیدوار را مى‏بینیم که هرگز زندگى را تاریک و تیره نمى‏یابند، بلکه هر روز در انتظار روزنه‏اى روشنى بخش و فردایى سبز و زیبا همراه با رهبرى جهانى و عالمتاب براى گسترش قسط و عدل به سر مى‏برند و چون منتظر «مصلح» است، در صدد برمى آید همسو، و همرنگ با امام خود گردد، خود را «صالح» مى‏کند و لحظه‏اى نومید و مأیوس نمى‏گردد.
رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینى (ره) با نگاه نورانى و نفس مسیحایى خویش نقشه شیطانى دشمنان را اینچنین مى‏دید و بیان مى‏نمود:
«از توطئه‏هاى مهمى که در قرن اخیر خصوصاً در دهه‏هاى معاصر و به ویژه پس از پیروزى انقلاب، آشکارا به چشم مى‏خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف براى مأیوس نمودن ملتها، به خصوص ملت فداکار ایران، از اسلام است. گاهى ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمى‏تواند درعصر حاضر کشورها را اداره کند یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعى است و با هر نوآورى و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمى‏شود کشورها را از تمدن جهانى و مظاهر آن کناره گیرند».(10)
انقلاب اسلامى ایران در عصر عسرت و مهجوریت «دیانت» بر فرهنگ و تمدن غالب پیروز شد و بار دیگر اسلام را به عنوان دینى زنده و نجات دهنده به صحنه باز گرداند(11) تا نیاز جدى بشر به دین اثبات شود و آیین اسلام به عنوان دینى جاودان تا همیشه هستى نمایان گردد.

4. وحدت اعتقادى‏

«برنارد لیویس» معتقد است در جهان اسلام «در موارد اضطرار، مسلمانان بارها این تمایل را نشان داده‏اند که در قالب یک وحدت دینى، هویت بنیادین و ایمان خود را باز یابند، یعنى هویتى که نه با معیارهاى قومى یا سرزمینى، بلکه به وسیله اسلام تعریف شده باشد.»
وحدت کلمه و کلام و وحدت پیام از مهمترین عوامل پیروزى مسلمانان ایران و دیگر ادیان بر ابرقدرتهاى جهانخواراست که امام والا مقام (ره) با نگاه روح اللهى خود بدان نگریسته، مى‏فرمود:
«روى موازین مادى، روى موازین عادى، باید با یک یورش، ما از بین رفته باشیم... لکن قدرت ایمان، پشتیبانى خداى تبارک و تعالى، اتصال به ولى عصر(عج) شما را پیروز کرد.
برادران من! از یاد نبرید این رمز پیروزى را، این وحدت کلمه‏اى که در تمام اقشار ایران پیدا شد، معجزه بود. کسى نمى‏تواند این را ایجاد کند، این معجزه بود، این امر الهى بود این وحى الهى بود نه کار بشر؛ رمز پیروزى شما اول ایمان ثابت و بعد وحدت کلمه، این دو مطلب را حفظ کنید.»(12)

5. زمینه‏ساز هویت تمدنى‏

رابطه ادیان و تمدن‏ها یکى از مباحث مهم و تعیین کننده در میان تاریخ‏نگاران و تمدن شناسان است. اهمیت این موضوع به گونه‏اى است که برخى معتقدند «دین، ویژگى هر تمدنى است»(13) و بعضى دیگر بر این باورند:
«ادیان بزرگ شالوده هایى است که تمدن‏هاى بزرگ بر آن بنا شده‏اند. از پنج دین جهانى، دینى چون اسلام تداعى کننده تمدن‏هاى بزرگ است و دین‏هایى که به سرعت به فرقه‏هاى مذهبى مختلف تبدیل گردید چنین قدرتى را نیافتند.»(14)
«مسلمانان خود، تمدن گشتند و دانش و ادب و فرهنگ را از سقوط قطعى نجات دادند.»(15)
معمار بزرگ انقلاب اسلامى، حضرت امام خمینى (ره) نیز رابطه دین وتمدن را چنین تفسیر مى‏فرماید:
«اسلامى که بیشترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به بازدارى از همه خرافات و اسارت قدرت‏هاى ارتجاعى و ضد انسانى دعوت مى‏کند، چگونه ممکن است با تمدن و پیشرفت و نوآورى‏هاى مفید بشر که حاصل تجربه‏هاى اوست سازگار نباشد؟»(16)
با توجه به مبنایى چنین برجسته و بالنده، هویت دینى و ارزش‏هاى معنوى، زمینه‏هاى شکل‏گیرى هویت تمدنى(17) و احیاى پیشرفت‏هاى والاى صنعتى را به همراه خواهد داشت و نوید دانش و ادب و فکر و فرهنگ انسان ساز و تمدن سازى را به همه عصرها و نسل‏ها مى‏دهد.

6. محبوبیت و مقبولیت اجتماعى‏

آموزه‏ها و ارزش‏هاى دینى علاوه بر آنکه پاسخى است به نیاز فطرى خداجویان بر پذیرش اجتماعى آنان نیز اثرگذارست. زیرا فطرت‏هاى پاک و زلال، موحدان و خداجویان را با توجه به ارتباطات قدسى و نیروى بازدارنده معنوى و درونى، بیش از دیگران قابل اعتماد مى‏دانند، هرچند خود به دلایل آن آگاه نباشند.
این رخداد خجسته اجتماعى در نگاه آیات قرآنى رهاورد لطف رحمانى دانسته شده است. لطفى که خداوند خود در قلوب پاک و تابناک قرار مى‏دهد تا افزون بر برکات ابدى، حسنات دنیوى نیز به همراه داشته باشد.
به این آیه توجه کنیم:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛(18)
همانا کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دهند به زودى [خداى ]رحمان براى آنان محبتى [در دل‏ها] قرار مى‏دهد.»
امیر مؤمنان على(ع) نیز با زیبایى و توانایى هر چه تمامتر، اصلى از اصول روانشناسى و جامعه‏شناسى را براى آنان که آبروى اجتماعى و موقعیت مردمى را امتیاز والا براى خدمت رسانى به انسانها مى‏دانند، ترسیم مى‏فرماید:
«کسى که بین خود و خداوند را اصلاح کند [و به وظایف خویش عمل نماید]، خداوند بین او و مردم را اصلاح مى‏کند [و موقعیت و محبوبیت اجتماعى نصیب وى مى‏گرداند].»(19)
بى دلیل نیست که فرزانگان و دانش آموختگان مکتب اهل بیت(ع) به دور از واژه‏ها و عبارات ظاهرى و گاه تصنعى و دروغین براى جلب علاقه مردم، تنها به «مقلب القلوب» توجه دارند و «ارزش الهى» را پیش از «ارزش مردمى» مى‏جویند. بر این باورند دل‏ها به دست گرداننده دل‏ها یعنى خداوند تبارک و تعالى است و هرچه آن خسرو کند، شیرین بود و مى‏گویند:
ما نور چشم مادر این خاک تیره‏ایم‏
آباى انجم فلکى را نبیره‏ایم‏
گر کرده‏اى تجارت هندوستان عشق‏
دانى که ما متاع کدامین جزیره‏ایم‏
با «اوحدى» معاشرت روح قدسیان‏
نشکفت از آن، که ما همه از یک عشیره‏ایم(20)

7. شأن و منزلت جوانى‏

هویت دینى جوان را در جایگاهى ارزشمند و چشمگیر قرار مى‏دهد و تعابیر والایى در شأن نسل نو بیان مى‏کند. زیرا جوان را از یک سو به ملکوت نزدیکتر از دیگران مى‏داند و از دیگر سو معتقد به تکریم و بزرگداشت وى است و بر مبناى مکلف شدن به تکلیف الهى، او را همتراز و همشأن بزرگسالان مى‏داند.
رسول اکرم (ص) در سخنى آسمانى سفارش این نسل آرمان خواه و حق طلب را به دیگران نموده، درباره روحیات جوانان مى‏فرماید:
«اوصیکم بالشُبان خیراً فانّهم ارقّ افئدة ...؛(21)
در باره جوانان به شما توصیه به خیر و نیکى مى‏کنم چرا که آنان دل‏هایى نازک‏تر دارند. خداوند مرا به پیامبرى و بشارت و انذار برانگیخت جوانان به من گرویدند و یارى ام کردند (اما) بزرگسالان و پیران به مخالفت با من برخاستند.»

امام صادق(ع) نیز با ظرافت زیبایى به روحیات و صفات نسل جوان اشاره کرده به یکى از اصحاب خود مى‏فرماید:
«جوانان را دریاب چرا که آنان زودتر از دیگران به کارهاى خیر روى مى‏آورند ...» و نیز مى‏فرماید: «جوان پارسا و مؤمن که به قرائت قرآن بپردازد، قرآن با گوشت و خون او مى آمیزد.»(22)
«فضیلت و برترى جوانان» فرازى فروزان در سخنان درس‏آموز معصومان(ع) است که پیامبر پر مهر اسلام درباره آن به اباذر فرمود:
«اى اباذر! هیچ جوانى به خاطر خدا از دنیا و سرگرمى‏هاى آن روى نگرداند و جوانى خویش را در طاعت خدا پیر نکند، مگر این که پروردگار پاداش هفتاد و دو صدیق را به او عطا فرماید(23) و خداوند به او مى‏فرماید:
اى جوانى که به خاطر من دست از شهوات خویش برداشتى تو نزد من همانند برخى از ملائکه من هستى.»
در گفتارى دیگر برترى جوان عابد در کلام رسول گرامى اسلام(ص) چنین بیان شده است:

«فضیلت جوان عابد که از آغاز جوانى عبادت کند، بر پیرى که وقتى سن بسیار یافت رو به خدا نماید و به عبادت بپردازد، همانند فضیلت پیغمبران بر سایر مردم است.»(24)
ناگفته پیداست که علت محبت پروردگار به جوان و پاداش والاى خداوند به او و همچنین فضیلت بخشیدن به نسل نو، مرهون جلوه‏هاى دینى و صفات و روحیات معنوى جوانان است که در ادبیات مذهبى «عنایت خاص خداوند» نام گرفته است، در حالى که در دیگر جوامع، گروهها و یا افراد به دور از نورانیت دینى و مذهبى، جوانان گاه به ابزارى براى اهداف پلید و ناپاک سیاسى، اجتماعى، اخلاقى و یا اقتصادى تبدیل مى‏شوند که حاصلى جز بى حاصلى براى شخصیت آنان نخواهد داشت.

8. معنا بخشیدن به جهان‏

هویت دینى و روحیات معنوى معناى جدیدى به جهان مى‏بخشد و موجب احساس همدلى و یگانگى با جهان هستى و جهان‏آفرین مى‏شود.
جوانان و نوجوانانى که از رهگذر آموزه‏هاى دینى به دنیاى اطراف خود مى‏نگرند با طبیعت زیبا، ستارگان درخشان، کوههاى بلند و دره‏هاى مرموز و با ابهت احساس خویشاوندى مى‏کنند.
ویلیام جیمز نقش دین در زندگى را اینگونه ترسیم مى‏کند:
«وقتى که خدا را در همه چیز مى‏بینیم، در پست‏ترین چیزها، عالیترین حقایق را خواهیم یافت، حقیقتاً که دنیا، دنیاى دیگرى جلوه خواهد کرد.
قیافه دنیا در نظر مردم با ایمان فرق مى‏کند، مردم مذهبى به طور کلى قبول دارند که هر واقعه و امرى که به زندگى آنها ارتباط دارد، به نظرشان انعکاسى از مشیت الهى است و این مشیت الهى که از نظر پنهان است در نمازها و دعاها به شدت مشهود مى‏گردد. اگر نیرویى براى تحمل پیشامدها لازم باشد، در اثر دعا و نماز به دست مى‏آید.»(25)
«اثبات» و «انکار» خدا براى افراد مختلف در دیدگاههاى صاحب نظران جایگاهى برجسته دارد. «جان باکن» نویسنده و سیاستمدار اسکاتلندى مى‏گوید:
«کسى که منکر خداست، از داشتن حامى نادیدنى محروم است.»
«ویکتور هوگو» نویسنده مشهور فرانسوى نیز بر این باورست:
«یک پرنده کوچک که زیر برگها نغمه سرایى مى‏کند، براى اثبات وجود خدا [و انس با او در لحظه‏هاى مختلف حیات‏]کافى است.»
افزون بر «اثبات»، «احساس» خدا در لحظه‏هاى زندگى نکته‏اى تاثیرگذار است که «روت کرت» درباره آن مى‏گوید:
«اگر بخواهى براى تمام شادمانى‏هایى که آفریدگار به تو داده است شکر کنى، دیگر وقتى براى گله گذارى نخواهى داشت.»(26)

رسالت ما در قبال جوانان‏

موارد عمده‏اى از نقشهاى مؤثر پدران، مادران، مربیان و مبلغان براى نسل جوان عبارتند از:
1. تفهیم این واقعیت که «معنویت» و «رابطه با خداوند» فقط به روزهاى سخت زندگى محدود نمى‏شود، بلکه تجلى کامل ارتباط با پروردگار، در همه فراز و نشیبهاى زندگى، قابل مشاهده است.
به عزیزان خود بگوییم آنان که در روزهاى شاد و زیباى زندگى به یاد پروردگارشان هستند، او نیز آنها را در روزهاى سخت و تلخ زندگى تنها نخواهد گذاشت، به شرط آنکه «توجه»، «مراقبت» و «مواظبت» در ساعات حیات خود داشته باشیم که:
«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ...»(27) «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً؛(28)
پس [بدان که‏] با دشوارى، آسانى است. آرى با دشوارى، آسانى است... خدا به زودى بعد از سختى آسانى فراهم مى‏کند. [یسر و راحتى، وعده خداوند به دین باوران گرفتار است.]»
2. آثار سازنده و ارزنده معنویات را در جنبه‏هاى فردى و اجتماعى براى جوانان بازگو کنیم، تا در پرتو این شناخت و اندیشه، انگیزه‏اى قوى و تمام عیار براى ارتباطات معنوى و عبادى با پروردگار خویش بیابند. چنانکه در آینه‏هاى آیات آسمانى جلوه‏هاى درس آموزى براى امروز و فرداى زندگى خود مى‏یابیم که:
معنویات، امروز و فرداى ما را سرشار از حسنات و برکات مى‏کند: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ.(29)
لذّات معنوى و بهره‏هاى روحانى برترى والایى نسبت به لذات مادى دارد: أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ.(30)
3. جوانان را آگاه کنیم که برخوردارى از معنویت، بر عوامل بازدارنده‏اى همچون اضطراب‏ها و استرس‏هاى زندگى غلبه مى‏کند، و اطمینان و آرامش روحى و روانى به انسان مى‏بخشد، نعمت‏هاى مفید و مؤثرى که باعث ثبات شخصیت، اعتماد به نفس، بروز خلاقیت‏ها و ظرفیت‏هاى درونى و تدبیر دقیق و درست در زندگى مى‏شود. در پرتو آن «خودشکوفایى» پدید مى‏آید و امید به آینده، ایمان به پروردگار و اطمینان به تلاش‏ها و کوشش‏هاى خود بیش از پیش مى‏گردد تا دشوارى‏هاى پیدا و پنهان زندگى بى هیچ هراس از راه ما کنار زده شود و به سلامتى، بر بلنداى نیکبختى و سعادت دست یابیم.
بى گمان آشفتگى درونى و فشارهاى روانى تمامى فرصت‏هاى سازنده را از آدمى مى‏رباید و گاه از ترس مرگ، مرگ زود هنگام نصیب انسان مى‏سازد.
ز اضطراب دل آن زلف تابدار شکست‏
زخامکارى این میوه، شاخسار شکست‏
ز اضطراب دل ایمن چسان شوم صائب؟
که شیشه در بغل من هزار بار شکست(31)
4. شیوه‏هاى نزدیک شدن به پروردگار را به جوانان و نوجوانان عزیز ارائه دهیم، شیوه‏هایى که هم از طریق عقل و هم از راه عشق مى‏تواند، انسان را واصل به حقیقت نماید. اگر «دکارت» با گام‏هاى عقل به خدا رسید، «پاسکال» با جهش عشق خود را به محبوب رسانید. خداى دکارت و خداى پاسکال، یکى است، ولى راههاى وصل به او، متفاوت است! آنکه «فطرت» و «سرشت» انسان یادآور اوست و در لحظات آرامش و انس ما را به او راهنمایى مى‏کند همان پروردگار مهربان و آفریننده بى همتاست.
چنانکه حضرت امام صادق(ع) به فردى که از خالق آسمانها و زمین سؤال کرد فرمود:
- آیا تا کنون سوار کشتى شده‏اى؟
- آرى.
- آیا کشتى دچار سانحه و شکستگى شده است که هیچ فریاد رسى نداشته باشى و شنا نیز ندانى؟
- آرى.
امام فرمود: آیا قلب تو توجه به نیرویى نجات بخش نمى‏یابد که قادرست تو را از این ورطه هلاکت بیرون برد؟
- آرى.
حضرت ادامه دادند:
«او خداوند توانمند بر نجات بخشیدن [انسان ]است. هنگامى که هیچ نجات‏بخشى وجود ندارد و هیچ فریادرسى به چشم نمى‏خورد - هنگامى که کمک مى‏طلبیم.»(32)
5. به جوانان و نوجوانان یادآورى کنیم بهره‏گیرى از معنویت به آدمى شخصیت و ساختارى منطقى و قابل اعتماد مى‏بخشد، و فرد در پرتو چنین شیوه و منشى قادر خواهد بود در جامعه جایگاهى در خور پیدا کند، دوستان بسیارى جذب نماید و ارتباط سالم و فعالى پایه ریزى نماید.
نیم نگاهى گذرا به صحنه‏هاى دور و نزدیک، یادآور این حقیقت است که با دستیابى به گوهر شخصیت خویش در پرتو تعالیم دین و آیین، انسان منفعل، مُدگرا و خیال پرداز که تمام حیات و هستى خود را در کیف و کفش و کلاه یا تیپ و ماشین و لباس مى‏بیند، به فردى فعّال حقیقت گرا و خردمند تبدیل مى‏شود که از فرسنگ‏ها فاصله، عطر گلستان شخصیت او مشام جان را نوازش و آرامش مى‏بخشد.
چنین شخصى، داراى ابتکار و استقلال و صاحب فکر و اراده‏اى ارزشمند مى‏شود و به عنوان الگویى قابل پیروى در برابر دل‏ها و دیدگان افراد مطرح مى‏شود، راحت و روان، بى هیچ ریا و تزویرى زندگى مى‏کند، شخصیتى که دارد، نمایان مى‏سازد، با پرهیز از پوچى و یا استفاده از الفاظ پوشالى و دروغین، حقیقت حیات خویش را در رشد و تعالى معنوى مى‏نگرد و همیشه و هر حال با چشمانى سبز از زیبایى‏هاى روحانیت و معنویت به تماشاى هستى مى‏نشیند تا به مقام والایى دست یابد و بگوید:
چون بنگرم در آینه عکس جمال خویش‏
گردد همه جهان به حقیقت مصورم‏
ارواح قدس جمله نمودار معنیم‏
اشباه انس جمله نگه دار پیکرم(33)
6. مطالعه زندگینامه بزرگان دین و سیره اولیاى الهى و یا حضور در محافل معنوى و انس عبادى صالحان، تأثیرى بسیار در تقرب انسان به پروردگار سبحان دارد و شیوه شایسته بندگى و تابندگى را به همگان به ویژه نسل جوان نشان مى‏دهد.
اى خوشا سوداى دل از دیده پنهان داشتن‏
مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن‏
سر بلندى خواستن در عین پستى، ذره‏وار
آرزوى صحبت خورشید رخشان داشتن(34)
راز آنکه امیر مؤمنان على(ع) به کمیل بن زیاد سخن از سه قسم بودن مردم مطرح مى‏فرماید، توجه حضرت به «الگویابى» و «الگوخواهى» افراد در سالهاى آغازین زندگى است.
امام قسم نخست مردم را عالمان ربّانى و اندیشمندان الهى مى‏داند که گفتار و رفتار آنان اسوه‏اى زنده و بالنده براى همگان است، دوم کسانى که خود عالم نیستند اما شیفته و شیداى «دانستن» و «یافتن» حقایق هستى هستند؛ یعنى آموزندگانى بر صراط مستقیم اطاعت و عبادت که با آموختن دانش یافتن بینش در صدد کسب کمال و تعالى هستند و سرانجام افرادى که نه خود سکاندارند و نه دست در دست سکانداران کشتى پر تلاطم زندگى دارند تا به ساحل سعادت و رستگارى برسند، بلکه همچون خار و خاشاکى هستند که هر روزى به رنگى و در پى زنگى هستند و با هر بادى به این سو و آن سو حیرانند نه از نور علم بهره‏اى دارند و نه به رکن محکمى دست یافته‏اند، بى آنکه بدانند «کجا» مى‏روند و «چرا» مى‏روند.(35)
آشنایى با سیره و سخن صالحان و پاکان، راه درست زندگى و شیوه‏هاى روشنگرى به انسان مى‏آموزد تا هرگز ارزشهاى راستین حیات را فراموش نکند و معنویت و روحانیت را رکن اصیل و استوار زندگى قرار دهد. ان شاءاللَّه.

پى‏نوشتها:
1) شیخ محمود شبسترى.
2) ر.ک: سیرى در بلوغ، دوریس اودلوم، ترجمه دکتر کاظم سامى.
3) ر.ک: مکاتب و نظریه‏ها در روانشناسى شخصیت، سعید شاملو، ص 67 و 69.
4) آموزش و پرورش براى آینده،کارشناسان یونسکو،ص 122.
5) برخورد تمدن‏ها و بازسازى نظم جهانى، ساموئل هانتینگتون، ترجمه محمدعلى حمید رفیعى، ص 153.
6) Friedrich Nietzsche
7) آیت‏الله سیدعلى خامنه‏اى)؛ در مکتب جمعه، ج 2، ص 117.
8) تهذیب نفس از منظر مقام معظم رهبرى، ص 12 و 13.
9) آیت الله بهاء الدینى)؛ آیت بصیرت، ص 154.
10) حدیث ماندگار، شرح موضوعى وصیت نامه سیاسى - الهى امام خمینى (ره)، ص 268.
11) جوان و بحران هویت، ص 98 و 99.
12) آیین انقلاب اسلامى، ص 168 - 169.
13) برخورد تمدن‏ها و بازسازى نظم جهانى، ساموئل هانتینگون، ترجمه محمد على رفیعى، ص 153 و 154.
14) همان، ص 71.
15) سرگذشت اندیشه‏ها، آلفرد نورث وایتهد، ترجمه دکتر عبدالحسین گواهى، ص 245.
16) صحیفه امام، ج‏5، ص‏409.
17) جوان و بحران هویت، دکتر محمد رضا شرفى، ص 100 و 101.
18) مریم/ 96.
19) الکافى، ج 8، ص 307؛ الفقیه، ج 4، ص 396.
20) اوحدى مراغه‏اى.
21) کتاب وافى، فیض کاشانى، ج 1، ص 210.
22) اصول کافى، ج 4، ص 414.
23) بحارالانوار، ج 77، ص 84؛ مجموعه ورام، ج 1. ص 37.
24) نهج الفصاحه، ص 185.
25) دین و روان، ویلیام جیمز، ترجمه مهدى قائنى، ص 167. ر.ک: جوان تو بحران هویت. ص 102 و 103.
26) عطر اندیشه‏هاى بهارى، حسین سیدى، ص 78 و 79.
27) انشراح/ 5 و 6.
28) طلاق/ 7.
29) بقره / 201.
30) ابراهیم/ 24.
31) صائب.
32) بحارالانوار، ج 64، ص 147.
33) فخرالدین عراقى.
34) پروین اعتصامى.
35) الخصال، شیخ صدوق. ج 1. ص 186.