خانواده، جوان، هویت دینى و گرایش هاى معنوى
احمد لقمانى
به نزد آنکه جانش در تجلى است
همه عالم کتاب حق تعالى است
از او هر عالمى چون سورهاى خاص
یکى زان فاتحه و آن دیگر اخلاص
کتاب حق بخوان از نفس و آفاق
مزیّن شو به اصل جمله اخلاق(1)
جاذبههاى معنوى و گرایشهاى دینى نیاز فطرى آدمى است. هر یک از انسانها مستقل از تعلیم و یادگیرى، در درون خود تمایل به عبادت و بندگى خدا را احساس مىکند و علاقه ذاتى به عشق، پرسش و ستایش پروردگار دارد. برخى از صاحب نظران نظیر «موریس دبس» معتقدند:
«جوانان با نداى ارزشها به لرزه درمىآیند».
و بعضى دیگر مانند «دوریس اودلوم» بر این باورند که:
«معنویات، داربست وجودى نسل جوان است.»(2)
ظهور زیبا و ارزنده این پدیده خجسته در اعمال و رفتار دینى افراد احساس مىشود و نسبتى بین آدمى با دین مىآفریند که در مقوله «هویت دینى» و «گرایشهاى معنوى» قابل بیان و توضیح است.
در یک نگاه، آرمانِ عقاید و باورهاى آسمانى ایجاد تصویرى در ذهن شخص است که احساس فردى و جمعى، هویت را در او تقویت مىکند و در پى آن احساس «تعهد» و «مسؤلیت» در برابر ارزشها و باورهاى مکتب را ریشه دار مىسازد.(3) یکى از کارشناسان یونسکو معتقد است:
«اولین هدف آموزش و پرورش، القاى ارزشهاى نیرومند انسانى به جوانان ما است، به گونهاى که با انسانیتى بهتر و والاتر رشد نمایند. آنها باید مفهوم انسانیت را بیاموزند و تا زمانى که زندهاند به مضامین آن مقید باشند.
با وجود اهداف سیاستها و تصمیمهاى مکتوب ما، من فکر مىکنم، این همان چیزى است که کمبود آن در نظام آموزش امروز کشورهاى پیشرفته و کشورهاى در حال توسعه، شدیداً احساس مىشود.
ظاهرا در تلاش براى تعالى علمى، انسانیت از آخرین جایگاه ارزشى برخوردار است و در حقیقت تحت پوشش تعالى علمى، ارزشهاى انسانى، احساس همدردى، عاطفه و محبت پایمال شدهاند و رقابت براى تعالى علمى براى یکایک افراد یا یک گروه از دانشآموزان یک مدرسه، یک کالج یا یک دانشگاه، بارى سنگین بر دوش انسانیت نهاده است.
دانشآموزان براى تلاش بیشتر در راه کسب تعالى علمى و ورزشى، علناً به بىاعتنایى و بى عاطفگى تشویق مىشوند. این رقابت به قیمت انهدام کلیه ارزشهایى تمام مىشود که باید به وسیله آموزش و پرورش به بشریت تفهیم و القاء گردد.»(4)انتظار نسل جوان از «معنویت» و «دین» چیست؟
معنویتگرایى صفتى قدسى است که جوانان و نوجوانان را زینت مىبخشد و نسل نو در هر عصرى در صدد آن است دنیا را اصلاح کند و عدالت را گسترش دهد. به موازات پیچیدگى و دشوارى فزاینده زندگى، نیاز جوانان به معنویت و گرایشهاى دینى جدىتر احساس مىشود و اگر مشاهده مىشود کششهاى معنوى در این دوران، بیش از سایر سنین زندگى است، رمز آن را باید در فطرت زلال و خودآشناى جوانان در این ایام جستجو نمود. اما از آن سو، انتظارات و خواستههایى شایسته از سوى نسل نو نسبت به دین و معنویت وجود دارد که از آن میان این جلوهها بیشتر قابل توجه است:
* یافتن پاسخى مطمئن به زندگى و «چرایى» آن.
* یافتن تکیه گاهى مطمئن در دنیاى پرشتاب و متغیر امروزى.
* حل معضلات زندگى و مشکلات روزمره مادى و معنوى که به طور معمول از عهده آنها برنمىآیند.
* پر کردن خلأهاى آرمانى و مفهومى زندگى به مدد معنویتى منطقى و مستدل.
* اقناع کردن، حس مذهبى، یا «بعد چهارم روح انسانى.»
* چگونگى لذتهاى معنوى و تفریح و تفرجهاى روحى و راهکارهاى آن.
* غلبه بر احساس بیهودگى و پوچى و از درون تهى شدن یا راههاى جلوگیرى از «تحلیل رفتن» و «از درون تهى شدن».آنچه «هویت دینى» و «جلوههاى معنوى» به انسان مىدهد
1. پاسخ به پرسشهاى بنیادین فکرى فرهنگى
اولین و مهمترین دستاورد «هویت دینى» و «جلوههاى معنوى» پاسخ به پرسشهاى بنیادین و عمیق آدمى است.
«ساموئل هانتینگتون» معتقد است:
«دین براى کسانى که با پرسشهایى از این دست رو به رو هستند که:
- من کیستم؟
- و به کجا تعلق دارم؟ پاسخهاى قانع کنندهاى دارد.»(5)
زمانى «نیچه»(6) فیلسوف برجسته آلمانى گفت:
«اگر آدمى بداند «چرا» باید زندگى کند، قادر است با هر «چگونه»اى بسازد.»
منظور نیچه به طور کامل روشن است، زیرا اگر «کلیت زندگى» براى آدمى قابل تفسیر و تحلیل باشد؛ در سایر موارد نیز مىتواند با آگاهى، گام بردارد. دین نهایت حرکت آدمى را به سوى خدا و تکامل معنوى مىداند و او را نیز جانشین خداوند در زمین معرفى مىکند. بىدلیل نیست اندیشمندان دینى هماره توصیه هایى قدسى به شیفتگان دانش و دانایى مطرح مىکنند که:
هدف از بعثت پیامبران، یعنى هدف از آفرینش انسان، تزکیه و تعلیم و آموزشهاى اخلاقى و عملى انسانهاست.(7)
تقوایى که از بشر خواسته شده است، این است که مراقبت کند تا راه را پیدا کند، مراقبت کند تا راه را گم نکند، مراقبت کند تا هدف را فراموش نکند.(8)
هر کس به اندازه فهم و همتش از نعمتهاى الهى استفاده مىکند، انسان باید کسب معرفت و نورانیت کند، انبیا آمدهاند تا همت بشر را بالا ببرند، اطاعت کامل مطلق، کمال است.(9)
و همچنین شاعران شیرین گفتار با بینش بهشتىِ خویش سروده هایى اینگونه بیان مىکنند:
تو را ز کنگره عرش مىزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست؟
کیمیائیست عجب بندگى پیر مغان
خاک او گشتم و چندین درجاتم دادند
بکوش خواجه و از عشق بى نصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بىهنرى2. جهت بخشیدن به زندگى
رهاورد روشنى بخش دیگرى که هویت دینى و معنوى به همگان به ویژه نسل جوان مىبخشد، جهتمند شدن زندگى است که در پرتو آن بیهودگى، پوچى و تحلیل رفتن و از درون تهى شدن از انسان دور مىشود.
«عمر طولانى آرزوى اکثر افراد است؛ ولى خوب زیستن، آرمان افراد انگشت شمارى است. (ج.هیوز) در زندگى دو هدف شایسته وجود دارد: یکى اینکه آنچه مىخواهیم به دست بیاوریم، و دیگر اینکه از آنها بهره ببریم. تنها خردمندترین افراد بشر هستند که به دومى دست مىیابند.». (لوگان پیرسال اسمیت، رهبر مذهبى آمریکایى) بقیه افراد انبار کردن و اضافه نمودن را هدف اصلى خویش مىدانند، بدون آنکه بدانند چرا چنین مىکنند؟ صاحب نظران با دیدن اینان مىگویند: «باید روى بسیارى از قبرها چنین نوشت: در سى سالگى چشم از جهان فرو بست و در شصت سالگى به خاک سپرده شد.». (نیکلاس مرى بتلر)
بىدلیل نیست که برخى به این باور رسیدهاند:
«زندگى به معناى واقعى و حقیقى بسیار مشکل است و بیشتر مردم فقط در مرحله «وجود» به سر مىبرند.» (اسکار وایلد)
و بعضى دیگر مىگویند:
زندگى بازیچه دست اقبال نیست بلکه فرصت عظیمى است که باید از آن استفاده کرد و مغتنمش شمرد. (دکتر ماردن)
تعدادى نیز فراتر از امروز زودگذر و فریبا، با دیدهاى زیبا به پشت صحنهها مىنگرند و مىگویند:
* زندگى به وجود آوردن اثرى جاودان است. (وینه)
* زندگى موهبتى است الهى و مقدس. (لانگ فلو)
این بینش بالنده نگاهى نو و نورانى به انسان مىبخشد تا پس از پایان فرصت حیات همچون برخى افراد ظاهر بین و سطحى نگر نگوییم:
«اى کاش دانسته بودم چگونه زندگى کنم یا کسى را یافته بودم که طریقه زندگى را به من تعلیم دهد.» (تئودور پارکر)3. نگاه و نگرش مثبت به آینده
هویت دینى و حالات معنوى براى نسل جوان، به منزله تقویت روحیه امیدوارى و نشاط براى آیندهاى بهتر است تا هرگز غبار یأس و نومیدى بر روح و روان انسان سنگینى نکند.
«آینده سبز» ویژگى منحصر به فرد اندیشه شیعى است که آیین اسلام به همگان توصیه مىکند. در این باور، نسلى منتظر و امیدوار را مىبینیم که هرگز زندگى را تاریک و تیره نمىیابند، بلکه هر روز در انتظار روزنهاى روشنى بخش و فردایى سبز و زیبا همراه با رهبرى جهانى و عالمتاب براى گسترش قسط و عدل به سر مىبرند و چون منتظر «مصلح» است، در صدد برمى آید همسو، و همرنگ با امام خود گردد، خود را «صالح» مىکند و لحظهاى نومید و مأیوس نمىگردد.
رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینى (ره) با نگاه نورانى و نفس مسیحایى خویش نقشه شیطانى دشمنان را اینچنین مىدید و بیان مىنمود:
«از توطئههاى مهمى که در قرن اخیر خصوصاً در دهههاى معاصر و به ویژه پس از پیروزى انقلاب، آشکارا به چشم مىخورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف براى مأیوس نمودن ملتها، به خصوص ملت فداکار ایران، از اسلام است. گاهى ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمىتواند درعصر حاضر کشورها را اداره کند یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعى است و با هر نوآورى و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمىشود کشورها را از تمدن جهانى و مظاهر آن کناره گیرند».(10)
انقلاب اسلامى ایران در عصر عسرت و مهجوریت «دیانت» بر فرهنگ و تمدن غالب پیروز شد و بار دیگر اسلام را به عنوان دینى زنده و نجات دهنده به صحنه باز گرداند(11) تا نیاز جدى بشر به دین اثبات شود و آیین اسلام به عنوان دینى جاودان تا همیشه هستى نمایان گردد.4. وحدت اعتقادى
«برنارد لیویس» معتقد است در جهان اسلام «در موارد اضطرار، مسلمانان بارها این تمایل را نشان دادهاند که در قالب یک وحدت دینى، هویت بنیادین و ایمان خود را باز یابند، یعنى هویتى که نه با معیارهاى قومى یا سرزمینى، بلکه به وسیله اسلام تعریف شده باشد.»
وحدت کلمه و کلام و وحدت پیام از مهمترین عوامل پیروزى مسلمانان ایران و دیگر ادیان بر ابرقدرتهاى جهانخواراست که امام والا مقام (ره) با نگاه روح اللهى خود بدان نگریسته، مىفرمود:
«روى موازین مادى، روى موازین عادى، باید با یک یورش، ما از بین رفته باشیم... لکن قدرت ایمان، پشتیبانى خداى تبارک و تعالى، اتصال به ولى عصر(عج) شما را پیروز کرد.
برادران من! از یاد نبرید این رمز پیروزى را، این وحدت کلمهاى که در تمام اقشار ایران پیدا شد، معجزه بود. کسى نمىتواند این را ایجاد کند، این معجزه بود، این امر الهى بود این وحى الهى بود نه کار بشر؛ رمز پیروزى شما اول ایمان ثابت و بعد وحدت کلمه، این دو مطلب را حفظ کنید.»(12)5. زمینهساز هویت تمدنى
رابطه ادیان و تمدنها یکى از مباحث مهم و تعیین کننده در میان تاریخنگاران و تمدن شناسان است. اهمیت این موضوع به گونهاى است که برخى معتقدند «دین، ویژگى هر تمدنى است»(13) و بعضى دیگر بر این باورند:
«ادیان بزرگ شالوده هایى است که تمدنهاى بزرگ بر آن بنا شدهاند. از پنج دین جهانى، دینى چون اسلام تداعى کننده تمدنهاى بزرگ است و دینهایى که به سرعت به فرقههاى مذهبى مختلف تبدیل گردید چنین قدرتى را نیافتند.»(14)
«مسلمانان خود، تمدن گشتند و دانش و ادب و فرهنگ را از سقوط قطعى نجات دادند.»(15)
معمار بزرگ انقلاب اسلامى، حضرت امام خمینى (ره) نیز رابطه دین وتمدن را چنین تفسیر مىفرماید:
«اسلامى که بیشترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به بازدارى از همه خرافات و اسارت قدرتهاى ارتجاعى و ضد انسانى دعوت مىکند، چگونه ممکن است با تمدن و پیشرفت و نوآورىهاى مفید بشر که حاصل تجربههاى اوست سازگار نباشد؟»(16)
با توجه به مبنایى چنین برجسته و بالنده، هویت دینى و ارزشهاى معنوى، زمینههاى شکلگیرى هویت تمدنى(17) و احیاى پیشرفتهاى والاى صنعتى را به همراه خواهد داشت و نوید دانش و ادب و فکر و فرهنگ انسان ساز و تمدن سازى را به همه عصرها و نسلها مىدهد.6. محبوبیت و مقبولیت اجتماعى
آموزهها و ارزشهاى دینى علاوه بر آنکه پاسخى است به نیاز فطرى خداجویان بر پذیرش اجتماعى آنان نیز اثرگذارست. زیرا فطرتهاى پاک و زلال، موحدان و خداجویان را با توجه به ارتباطات قدسى و نیروى بازدارنده معنوى و درونى، بیش از دیگران قابل اعتماد مىدانند، هرچند خود به دلایل آن آگاه نباشند.
این رخداد خجسته اجتماعى در نگاه آیات قرآنى رهاورد لطف رحمانى دانسته شده است. لطفى که خداوند خود در قلوب پاک و تابناک قرار مىدهد تا افزون بر برکات ابدى، حسنات دنیوى نیز به همراه داشته باشد.
به این آیه توجه کنیم:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛(18)
همانا کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دهند به زودى [خداى ]رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد.»
امیر مؤمنان على(ع) نیز با زیبایى و توانایى هر چه تمامتر، اصلى از اصول روانشناسى و جامعهشناسى را براى آنان که آبروى اجتماعى و موقعیت مردمى را امتیاز والا براى خدمت رسانى به انسانها مىدانند، ترسیم مىفرماید:
«کسى که بین خود و خداوند را اصلاح کند [و به وظایف خویش عمل نماید]، خداوند بین او و مردم را اصلاح مىکند [و موقعیت و محبوبیت اجتماعى نصیب وى مىگرداند].»(19)
بى دلیل نیست که فرزانگان و دانش آموختگان مکتب اهل بیت(ع) به دور از واژهها و عبارات ظاهرى و گاه تصنعى و دروغین براى جلب علاقه مردم، تنها به «مقلب القلوب» توجه دارند و «ارزش الهى» را پیش از «ارزش مردمى» مىجویند. بر این باورند دلها به دست گرداننده دلها یعنى خداوند تبارک و تعالى است و هرچه آن خسرو کند، شیرین بود و مىگویند:
ما نور چشم مادر این خاک تیرهایم
آباى انجم فلکى را نبیرهایم
گر کردهاى تجارت هندوستان عشق
دانى که ما متاع کدامین جزیرهایم
با «اوحدى» معاشرت روح قدسیان
نشکفت از آن، که ما همه از یک عشیرهایم(20)7. شأن و منزلت جوانى
هویت دینى جوان را در جایگاهى ارزشمند و چشمگیر قرار مىدهد و تعابیر والایى در شأن نسل نو بیان مىکند. زیرا جوان را از یک سو به ملکوت نزدیکتر از دیگران مىداند و از دیگر سو معتقد به تکریم و بزرگداشت وى است و بر مبناى مکلف شدن به تکلیف الهى، او را همتراز و همشأن بزرگسالان مىداند.
رسول اکرم (ص) در سخنى آسمانى سفارش این نسل آرمان خواه و حق طلب را به دیگران نموده، درباره روحیات جوانان مىفرماید:
«اوصیکم بالشُبان خیراً فانّهم ارقّ افئدة ...؛(21)
در باره جوانان به شما توصیه به خیر و نیکى مىکنم چرا که آنان دلهایى نازکتر دارند. خداوند مرا به پیامبرى و بشارت و انذار برانگیخت جوانان به من گرویدند و یارى ام کردند (اما) بزرگسالان و پیران به مخالفت با من برخاستند.»
امام صادق(ع) نیز با ظرافت زیبایى به روحیات و صفات نسل جوان اشاره کرده به یکى از اصحاب خود مىفرماید:
«جوانان را دریاب چرا که آنان زودتر از دیگران به کارهاى خیر روى مىآورند ...» و نیز مىفرماید: «جوان پارسا و مؤمن که به قرائت قرآن بپردازد، قرآن با گوشت و خون او مى آمیزد.»(22)
«فضیلت و برترى جوانان» فرازى فروزان در سخنان درسآموز معصومان(ع) است که پیامبر پر مهر اسلام درباره آن به اباذر فرمود:
«اى اباذر! هیچ جوانى به خاطر خدا از دنیا و سرگرمىهاى آن روى نگرداند و جوانى خویش را در طاعت خدا پیر نکند، مگر این که پروردگار پاداش هفتاد و دو صدیق را به او عطا فرماید(23) و خداوند به او مىفرماید:
اى جوانى که به خاطر من دست از شهوات خویش برداشتى تو نزد من همانند برخى از ملائکه من هستى.»
در گفتارى دیگر برترى جوان عابد در کلام رسول گرامى اسلام(ص) چنین بیان شده است:
«فضیلت جوان عابد که از آغاز جوانى عبادت کند، بر پیرى که وقتى سن بسیار یافت رو به خدا نماید و به عبادت بپردازد، همانند فضیلت پیغمبران بر سایر مردم است.»(24)
ناگفته پیداست که علت محبت پروردگار به جوان و پاداش والاى خداوند به او و همچنین فضیلت بخشیدن به نسل نو، مرهون جلوههاى دینى و صفات و روحیات معنوى جوانان است که در ادبیات مذهبى «عنایت خاص خداوند» نام گرفته است، در حالى که در دیگر جوامع، گروهها و یا افراد به دور از نورانیت دینى و مذهبى، جوانان گاه به ابزارى براى اهداف پلید و ناپاک سیاسى، اجتماعى، اخلاقى و یا اقتصادى تبدیل مىشوند که حاصلى جز بى حاصلى براى شخصیت آنان نخواهد داشت.8. معنا بخشیدن به جهان
هویت دینى و روحیات معنوى معناى جدیدى به جهان مىبخشد و موجب احساس همدلى و یگانگى با جهان هستى و جهانآفرین مىشود.
جوانان و نوجوانانى که از رهگذر آموزههاى دینى به دنیاى اطراف خود مىنگرند با طبیعت زیبا، ستارگان درخشان، کوههاى بلند و درههاى مرموز و با ابهت احساس خویشاوندى مىکنند.
ویلیام جیمز نقش دین در زندگى را اینگونه ترسیم مىکند:
«وقتى که خدا را در همه چیز مىبینیم، در پستترین چیزها، عالیترین حقایق را خواهیم یافت، حقیقتاً که دنیا، دنیاى دیگرى جلوه خواهد کرد.
قیافه دنیا در نظر مردم با ایمان فرق مىکند، مردم مذهبى به طور کلى قبول دارند که هر واقعه و امرى که به زندگى آنها ارتباط دارد، به نظرشان انعکاسى از مشیت الهى است و این مشیت الهى که از نظر پنهان است در نمازها و دعاها به شدت مشهود مىگردد. اگر نیرویى براى تحمل پیشامدها لازم باشد، در اثر دعا و نماز به دست مىآید.»(25)
«اثبات» و «انکار» خدا براى افراد مختلف در دیدگاههاى صاحب نظران جایگاهى برجسته دارد. «جان باکن» نویسنده و سیاستمدار اسکاتلندى مىگوید:
«کسى که منکر خداست، از داشتن حامى نادیدنى محروم است.»
«ویکتور هوگو» نویسنده مشهور فرانسوى نیز بر این باورست:
«یک پرنده کوچک که زیر برگها نغمه سرایى مىکند، براى اثبات وجود خدا [و انس با او در لحظههاى مختلف حیات]کافى است.»
افزون بر «اثبات»، «احساس» خدا در لحظههاى زندگى نکتهاى تاثیرگذار است که «روت کرت» درباره آن مىگوید:
«اگر بخواهى براى تمام شادمانىهایى که آفریدگار به تو داده است شکر کنى، دیگر وقتى براى گله گذارى نخواهى داشت.»(26)رسالت ما در قبال جوانان
موارد عمدهاى از نقشهاى مؤثر پدران، مادران، مربیان و مبلغان براى نسل جوان عبارتند از:
1. تفهیم این واقعیت که «معنویت» و «رابطه با خداوند» فقط به روزهاى سخت زندگى محدود نمىشود، بلکه تجلى کامل ارتباط با پروردگار، در همه فراز و نشیبهاى زندگى، قابل مشاهده است.
به عزیزان خود بگوییم آنان که در روزهاى شاد و زیباى زندگى به یاد پروردگارشان هستند، او نیز آنها را در روزهاى سخت و تلخ زندگى تنها نخواهد گذاشت، به شرط آنکه «توجه»، «مراقبت» و «مواظبت» در ساعات حیات خود داشته باشیم که:
«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ...»(27) «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً؛(28)
پس [بدان که] با دشوارى، آسانى است. آرى با دشوارى، آسانى است... خدا به زودى بعد از سختى آسانى فراهم مىکند. [یسر و راحتى، وعده خداوند به دین باوران گرفتار است.]»
2. آثار سازنده و ارزنده معنویات را در جنبههاى فردى و اجتماعى براى جوانان بازگو کنیم، تا در پرتو این شناخت و اندیشه، انگیزهاى قوى و تمام عیار براى ارتباطات معنوى و عبادى با پروردگار خویش بیابند. چنانکه در آینههاى آیات آسمانى جلوههاى درس آموزى براى امروز و فرداى زندگى خود مىیابیم که:
معنویات، امروز و فرداى ما را سرشار از حسنات و برکات مىکند: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ.(29)
لذّات معنوى و بهرههاى روحانى برترى والایى نسبت به لذات مادى دارد: أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ.(30)
3. جوانان را آگاه کنیم که برخوردارى از معنویت، بر عوامل بازدارندهاى همچون اضطرابها و استرسهاى زندگى غلبه مىکند، و اطمینان و آرامش روحى و روانى به انسان مىبخشد، نعمتهاى مفید و مؤثرى که باعث ثبات شخصیت، اعتماد به نفس، بروز خلاقیتها و ظرفیتهاى درونى و تدبیر دقیق و درست در زندگى مىشود. در پرتو آن «خودشکوفایى» پدید مىآید و امید به آینده، ایمان به پروردگار و اطمینان به تلاشها و کوششهاى خود بیش از پیش مىگردد تا دشوارىهاى پیدا و پنهان زندگى بى هیچ هراس از راه ما کنار زده شود و به سلامتى، بر بلنداى نیکبختى و سعادت دست یابیم.
بى گمان آشفتگى درونى و فشارهاى روانى تمامى فرصتهاى سازنده را از آدمى مىرباید و گاه از ترس مرگ، مرگ زود هنگام نصیب انسان مىسازد.
ز اضطراب دل آن زلف تابدار شکست
زخامکارى این میوه، شاخسار شکست
ز اضطراب دل ایمن چسان شوم صائب؟
که شیشه در بغل من هزار بار شکست(31)
4. شیوههاى نزدیک شدن به پروردگار را به جوانان و نوجوانان عزیز ارائه دهیم، شیوههایى که هم از طریق عقل و هم از راه عشق مىتواند، انسان را واصل به حقیقت نماید. اگر «دکارت» با گامهاى عقل به خدا رسید، «پاسکال» با جهش عشق خود را به محبوب رسانید. خداى دکارت و خداى پاسکال، یکى است، ولى راههاى وصل به او، متفاوت است! آنکه «فطرت» و «سرشت» انسان یادآور اوست و در لحظات آرامش و انس ما را به او راهنمایى مىکند همان پروردگار مهربان و آفریننده بى همتاست.
چنانکه حضرت امام صادق(ع) به فردى که از خالق آسمانها و زمین سؤال کرد فرمود:
- آیا تا کنون سوار کشتى شدهاى؟
- آرى.
- آیا کشتى دچار سانحه و شکستگى شده است که هیچ فریاد رسى نداشته باشى و شنا نیز ندانى؟
- آرى.
امام فرمود: آیا قلب تو توجه به نیرویى نجات بخش نمىیابد که قادرست تو را از این ورطه هلاکت بیرون برد؟
- آرى.
حضرت ادامه دادند:
«او خداوند توانمند بر نجات بخشیدن [انسان ]است. هنگامى که هیچ نجاتبخشى وجود ندارد و هیچ فریادرسى به چشم نمىخورد - هنگامى که کمک مىطلبیم.»(32)
5. به جوانان و نوجوانان یادآورى کنیم بهرهگیرى از معنویت به آدمى شخصیت و ساختارى منطقى و قابل اعتماد مىبخشد، و فرد در پرتو چنین شیوه و منشى قادر خواهد بود در جامعه جایگاهى در خور پیدا کند، دوستان بسیارى جذب نماید و ارتباط سالم و فعالى پایه ریزى نماید.
نیم نگاهى گذرا به صحنههاى دور و نزدیک، یادآور این حقیقت است که با دستیابى به گوهر شخصیت خویش در پرتو تعالیم دین و آیین، انسان منفعل، مُدگرا و خیال پرداز که تمام حیات و هستى خود را در کیف و کفش و کلاه یا تیپ و ماشین و لباس مىبیند، به فردى فعّال حقیقت گرا و خردمند تبدیل مىشود که از فرسنگها فاصله، عطر گلستان شخصیت او مشام جان را نوازش و آرامش مىبخشد.
چنین شخصى، داراى ابتکار و استقلال و صاحب فکر و ارادهاى ارزشمند مىشود و به عنوان الگویى قابل پیروى در برابر دلها و دیدگان افراد مطرح مىشود، راحت و روان، بى هیچ ریا و تزویرى زندگى مىکند، شخصیتى که دارد، نمایان مىسازد، با پرهیز از پوچى و یا استفاده از الفاظ پوشالى و دروغین، حقیقت حیات خویش را در رشد و تعالى معنوى مىنگرد و همیشه و هر حال با چشمانى سبز از زیبایىهاى روحانیت و معنویت به تماشاى هستى مىنشیند تا به مقام والایى دست یابد و بگوید:
چون بنگرم در آینه عکس جمال خویش
گردد همه جهان به حقیقت مصورم
ارواح قدس جمله نمودار معنیم
اشباه انس جمله نگه دار پیکرم(33)
6. مطالعه زندگینامه بزرگان دین و سیره اولیاى الهى و یا حضور در محافل معنوى و انس عبادى صالحان، تأثیرى بسیار در تقرب انسان به پروردگار سبحان دارد و شیوه شایسته بندگى و تابندگى را به همگان به ویژه نسل جوان نشان مىدهد.
اى خوشا سوداى دل از دیده پنهان داشتن
مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن
سر بلندى خواستن در عین پستى، ذرهوار
آرزوى صحبت خورشید رخشان داشتن(34)
راز آنکه امیر مؤمنان على(ع) به کمیل بن زیاد سخن از سه قسم بودن مردم مطرح مىفرماید، توجه حضرت به «الگویابى» و «الگوخواهى» افراد در سالهاى آغازین زندگى است.
امام قسم نخست مردم را عالمان ربّانى و اندیشمندان الهى مىداند که گفتار و رفتار آنان اسوهاى زنده و بالنده براى همگان است، دوم کسانى که خود عالم نیستند اما شیفته و شیداى «دانستن» و «یافتن» حقایق هستى هستند؛ یعنى آموزندگانى بر صراط مستقیم اطاعت و عبادت که با آموختن دانش یافتن بینش در صدد کسب کمال و تعالى هستند و سرانجام افرادى که نه خود سکاندارند و نه دست در دست سکانداران کشتى پر تلاطم زندگى دارند تا به ساحل سعادت و رستگارى برسند، بلکه همچون خار و خاشاکى هستند که هر روزى به رنگى و در پى زنگى هستند و با هر بادى به این سو و آن سو حیرانند نه از نور علم بهرهاى دارند و نه به رکن محکمى دست یافتهاند، بى آنکه بدانند «کجا» مىروند و «چرا» مىروند.(35)
آشنایى با سیره و سخن صالحان و پاکان، راه درست زندگى و شیوههاى روشنگرى به انسان مىآموزد تا هرگز ارزشهاى راستین حیات را فراموش نکند و معنویت و روحانیت را رکن اصیل و استوار زندگى قرار دهد. ان شاءاللَّه.پىنوشتها:
1) شیخ محمود شبسترى.
2) ر.ک: سیرى در بلوغ، دوریس اودلوم، ترجمه دکتر کاظم سامى.
3) ر.ک: مکاتب و نظریهها در روانشناسى شخصیت، سعید شاملو، ص 67 و 69.
4) آموزش و پرورش براى آینده،کارشناسان یونسکو،ص 122.
5) برخورد تمدنها و بازسازى نظم جهانى، ساموئل هانتینگتون، ترجمه محمدعلى حمید رفیعى، ص 153.
6) Friedrich Nietzsche
7) آیتالله سیدعلى خامنهاى)؛ در مکتب جمعه، ج 2، ص 117.
8) تهذیب نفس از منظر مقام معظم رهبرى، ص 12 و 13.
9) آیت الله بهاء الدینى)؛ آیت بصیرت، ص 154.
10) حدیث ماندگار، شرح موضوعى وصیت نامه سیاسى - الهى امام خمینى (ره)، ص 268.
11) جوان و بحران هویت، ص 98 و 99.
12) آیین انقلاب اسلامى، ص 168 - 169.
13) برخورد تمدنها و بازسازى نظم جهانى، ساموئل هانتینگون، ترجمه محمد على رفیعى، ص 153 و 154.
14) همان، ص 71.
15) سرگذشت اندیشهها، آلفرد نورث وایتهد، ترجمه دکتر عبدالحسین گواهى، ص 245.
16) صحیفه امام، ج5، ص409.
17) جوان و بحران هویت، دکتر محمد رضا شرفى، ص 100 و 101.
18) مریم/ 96.
19) الکافى، ج 8، ص 307؛ الفقیه، ج 4، ص 396.
20) اوحدى مراغهاى.
21) کتاب وافى، فیض کاشانى، ج 1، ص 210.
22) اصول کافى، ج 4، ص 414.
23) بحارالانوار، ج 77، ص 84؛ مجموعه ورام، ج 1. ص 37.
24) نهج الفصاحه، ص 185.
25) دین و روان، ویلیام جیمز، ترجمه مهدى قائنى، ص 167. ر.ک: جوان تو بحران هویت. ص 102 و 103.
26) عطر اندیشههاى بهارى، حسین سیدى، ص 78 و 79.
27) انشراح/ 5 و 6.
28) طلاق/ 7.
29) بقره / 201.
30) ابراهیم/ 24.
31) صائب.
32) بحارالانوار، ج 64، ص 147.
33) فخرالدین عراقى.
34) پروین اعتصامى.
35) الخصال، شیخ صدوق. ج 1. ص 186.