نگاهى به اشتغال زنان؛ عوامل موثر؛ موانع و دیدگاهها


 

مقاله وارده‏
نگاهى به اشتغال زنان عوامل مؤثر، موانع و دیدگاهها

نادیا مدنى‏پور

مقدمه‏

امروزه شاغل بودن زنان، یکى از مسائلى است که در اجتماع مطرح است و زنان به علل گوناگون به کار روى مى‏آورند و حتى مجبور گشته‏اند علاوه بر مسئولیت‏هاى خود در خانه و تربیت فرزندان، مسئولیت‏هاى اجتماعى را نیز پذیرا گردند. در اینجاست که ما با قشرى به عنوان «زنان شاغل» روبه‏رو مى‏شویم. افرادى که در دو جبهه مهم یعنى جامعه و خانواده مشغول خدمت و انجام وظیفه مى‏باشند.
در گذشته، زن، غالباً نقش مادر و همسر را به عهده داشت و به انجام امور خانه مى‏پرداخت. اگر هم در امورى مانند کشاورزى و دامدارى و امثال آن شرکت داشت، دامنه چنین مشارکت‏هایى در حدى بسیار محدود و منحصر به تأمین نیازهاى خانواده بود اما با تغییر شرایط اقتصادى و اجتماعى و پیچیده‏تر شدن تقسیم کار، امروزه زنان علاوه بر ایفاى نقش‏هاى فوق، پذیراى مسئولیت‏هاى عمده‏تر نظیر اشتغال در بیرون از خانه مى‏باشند.
منظور از اشتغال، حرفه یا کار است که فرد در عوض آن حقوق یا خدمتى دریافت مى‏کند.
اشتغال زنان با پیشرفت جوامع، تغییر و تحول پیدا کرده است. ورود ماشین و صنعت بر اشتغال زنان اثر گذاشته و آنان را از مشاغل سنتى به سوى بخش‏هاى صنعتى سوق داده است.
نیل به تعادل‏هاى اساسى جغرافیایى، افزایش مشارکت‏هاى آگاهانه سیاسى و اجتماعى در برنامه‏ریزى‏هاى توسعه اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى کشور، ریشه‏کن کردن بى‏سوادى و گسترش آموزش‏هاى فنى و حرفه‏اى با افزایش میزان اشتغال زنان و مشارکت‏هاى اقتصادى آنان، رابطه تنگاتنگ و در هم تنیده دارد و همین طور بهبود الگوى معیشتى خانواده، نحوه تنظیم روابط درون خانواده و تربیت فرزندان از جمله مواردى است که ارتباط نزدیک با میزان سواد و تحصیلات و مشارکت‏هاى اقتصادى، سیاسى و اجتماعى زنان در بیرون از خانوار دارد.
زنان باید در تصمیم‏گیرى، به ویژه در امور مربوط به توزیع کار، منابع، درآمد و هزینه، مشارکت بیشترى پیدا کنند. چنین مشارکتى را باید هم از طریق سازمان‏هایى که خودِ زنان تشکیل مى‏دهند و هم از راه عضویت آنها در سازمان‏هاى دیگر تشویق کرد.
در تقسیم‏بندى مشاغل، به مشاغل بخش‏هاى سنتى و کمتر توسعه‏یافته و بخش‏هاى نوین، مشاهده مى‏شود که هر گاه مشاغل مربوط به امور آموزشى و درمانى را از قلمرو مقایسه خارج کنیم، اکثریت قریب به اتفاق فرصت‏هاى شغلى زنان در مشاغل سنتى و غیر متشکل است. آنچه در تحولات اخیر اشتغال زنان، بیش از هر نکته دیگر چشمگیر و قابل توجه مى‏باشد، استقبال زنان از افزایش سطح تحصیلى و دسترسى به مشاغل جدید حرفه‏اى و فنى مى‏باشد. گرایش زنان و دختران به تحصیلات و تخصص‏هاى فنى و حرفه‏اى، فرصتى است که مى‏توان با استفاده صحیح از آن نه تنها مشکلات فعلى اشتغال را حل کرد، بلکه در جهت ایجاد تعادل بیشتر اجتماعى و فرهنگى از نظر تساوى حقوق زن و مرد و بهبود روابط خانوادگى، گام‏هاى بزرگى برداشت.
اشتغال زنان در مشاغل فنى و حرفه‏اى و تولیدات صنعتى جدید رو به افزایش است. این امر نشان مى‏دهد که زنان به تعدادى از مشاغل که تا زمان‏هاى گذشته در قلمرو مردان بوده، دسترسى پیدا کرده‏اند.
بر اساس بررسى‏هاى آمارى انجام شده 38/82 درصد زنانِ شاغل در بخش آموزشى و فرهنگى کار مى‏کنند و در بخش‏هاى خدمات فنى، مهندسى، حرفه‏اى و کشاورزى، کمتر از 5 درصد اشتغال دارند. به عبارت دیگر، زنان در مشاغل فنى و مهندسى، خدمات فنى و حرفه‏اى و کشاورزى کمتر تمرکز یافته‏اند؛ (البته لازم به ذکر است که این آمار مربوط به مشمولین استخدام رسمى کشور مى‏باشد و بنابراین گروه کثیرى که در امر کشاورزى و صنایع روستایى دست‏اندرکارند را شامل نمى‏شود.)

تاریخچه اشتغال زنان در ایران‏

در گذشته در ایران نیز، کوشش مربیان بیشتر این بود که دختران را فقط براى زندگى سالم خانوادگى آماده کنند و به کارهاى علمى و فکرى آنان توجه لازم نمى‏شد، زیرا تصور مى‏کردند که زن تنها براى خانه‏دارى و تولید مثل و پرورش کودک خلق شده است و حضور اجتماعى او مفید نبوده یا مضر مى‏باشد. در دوران قاجار، بریدگى زنان مرفه شهرى از اجتماع به درجه‏اى بود که تنها هنگام حمام رفتن، شرکت در جلسات مذهبى یا میهمانى‏هاى زنانه مى‏توانستند در کوچه و بازار ظاهر شوند. در میان زنان طبقات محروم و متوسط جامعه، براى تأمین هزینه زندگى و رفع ضروریات، کار در مزارع جالیز و شالى و یا کارگاههاى بافندگى و صنایع کوچک دستى الزامى بوده است.
«کلارا رایس» در کتاب «زنان ایرانى و راه و رسم زندگى آنها» مى‏گوید: «ضمن کارهاى مربوط به داخل خانه، بافتن و پشم‏ریسى، پختن نان، تهیه لبنیات و غیره به عهده آنان بود. زنان وابسته به طبقات پایین بنا به نوع تولیدات منطقه زیستى خویش در کارگاههاى خانوادگى مشغول کار بودند و از این طریق به اقتصاد بى‏جان خانواده کمک مى‏کردند.» و همچنین اضافه مى‏کند: «هیچ گونه قانونى براى کار وجود ندارد. کارگران مزد بسیار ناچیزى مى‏گیرند، لذا زنان بسیارى باید به کسب معاش خود بپردازند و آنچه را به اجبار به آنها مى‏دهند، دریافت و تحمل کنند.» گشایش جامعه ایران به سوى آورده‏هاى تمدن جدید، دگرگونى‏هاى بسیار به بار آورده است که از مهم‏ترین آنها حضور اجتماعى محسوس و دستیابى به بازار اشتغال است.
ورود زنان به بازار کار و صنعت و اشتغال در ایران یک قرن بعد از حضور گسترده زنان غربى بود زیرا ورود فن‏آورى به ایران با این فاصله صورت گرفت. البته سیر صعودى اشتغال زنان در ایران به کُندى و آهسته پیش مى‏رفت زیرا شرایط براى تولید انبوه که با ساخت یا ورود فن‏آورى ارتباط مستقیم دارد، تا مدت‏ها مهیا نبوده و بازار کار ظرفیت جذب نیروى کار زنان بیشترى را نداشت. تحولات کُند و آهسته اقتصادى، توأم با ریشه‏هاى تناور سنتى که همواره در ایران روند ضد اشتغال زنان را طى کرده است، زن را از بازار کار دور نگه داشته‏اند و در مراحلى که زن به طور جدى در بازار کار جلوه‏گر شده و جمعى از مدیران به افزایش حضور او تأکید ورزیده‏اند، ناگهان سدها و موانع سنتى و حقوقى به شکل‏ها و صورت‏هاى خاص بر سر راهش قرار گرفته و گاهى او را تا قهقرا پس رانده‏اند.
در کشور ما، گرایش زنان به اشتغال همگام با دسترسى بیشتر آنان به سازمان‏هاى آموزشى (مدارس و دانشگاهها) در طى مدت به نسبت کوتاه در اغلب شهرهاى بزرگ شدت یافت. اما از آنجا که این امر با شتاب‏زدگى در میان برخى از گروهها مطرح گردید، در عین حال شرایط اجتماعى - فرهنگى جامعه در خیلى از موارد پویایى متناسب با آن را نداشت، اشتغال زنان از سویى با مسائل حاد مواجه گردید و اختلاف عقیده را در میان توده‏هاى مختلف مردم موجب شد.
مردان از زمانى که وارد بازار کار مى‏شوند معمولاً تا هنگام بازنشستگى به صورت پیوسته در بازار کار باقى مى‏مانند و تحولات زندگى، این حضور پیوسته را مختل نمى‏کند در صورتى که زنان داراى مشارکت ناپیوسته و قطعه قطعه هستند و تحت تأثیر تغییرات زندگى مثل وضع تأهل، تعداد فرزندان و غیره، الگوى مشارکت‏شان تغییر مى‏کند.
«گرى بکر» مى‏گوید: «اگر یک کارفرما به طور مستقیم یا غیر مستقیم تمایل داشته باشد که به یک کارکن نسبت به کارکن دیگر، بیشتر حقوق پرداخت کند مى‏گوییم تبعیض وجود دارد.» و این در حالى است که در قانون کار مصوب 1337، ماده 23 و مصوب 1369 ماده 38 عنوان شده «تبعیض در تعیین میزان فرد فرد بر اساس سن، جنس، نژاد، قومیت و اعتقادات سیاسى و مذهبى ممنوع است.»
وجود تبعیض در بازار کار، موجب کاهش کارآیى نیروى فعال و ایجاد محدودیت اشتغال زنان و نهایتاً کاهش رشد اقتصادى است.
اعتقاد به نابرابرى مردان و زنان از نظر قواى بدنى و فکرى سبب شده است که درهاى بسیارى از مشاغل به روى زنان بسته شود و حتى خودِ زنان نیز در بسته بودن این درها بى‏تأثیر نیستند.
تغییرات بافت اقتصادى اشتغال زنان در سال‏هاى اخیر نشان مى‏دهد که اشتغال زنان کشور توسعه نمى‏یابد مگر اینکه فعالیت‏هاى صنعتى رشد و پیشرفت اقتصادى مناسبى پیدا کند. یعنى اگر در جستجوى این هستیم که زنان سهم و جایگاه مناسبى در تولید کشور داشته باشند و به نرخ‏هاى مشارکت درخور توجهى دست پیدا کنند، بایستى فعالیت‏هاى کشور توسعه پیدا کند و متناسب با آن سهم زنان از مجموعه فعالیت‏هاى صنعتى افزایش یابد. در شرایط قرار گرفتن در مسیر توسعه، هر گاه فقط انتظار ایفاى نقش‏هاى سنتى از زنان داشته باشیم، تفکر مردود و غیر منطقى خواهیم داشت.

عوامل مؤثر در نرخ اشتغال زنان‏

الف - شرایط اجتماعى و فرهنگى: سطح اقتصادى کشور، چگونگى رشد و عوامل ناشى از آن از قبیل شهرنشینى، احتیاج به کارهاى مخصوص زنان و غیره از عوامل مؤثر در اشتغال‏زایى زنان مى‏باشند.
ب - شرایط ازدواج: نرخ اشتغال زنان مجرد خیلى بیشتر از زنان متأهل است. زنان شوهردار معمولاً خودشان هم رغبت کمترى به کار خارج از خانه نشان مى‏دهند و شرایط زندگى هم فرصت و اجازه چنین اشتغالى را به آنها نمى‏دهد.
ج - سطح تحصیلات: هر قدر میزان تحصیلات زنان بالاتر رفته، سطح اشتغال آنها نیز بالاتر رفته است. دسترسى داشتن به فرصت‏هاى تحصیلى و آموزشى نه تنها وضعیت اشتغال زنان را ارتقا داده، بلکه در زمینه بهداشت، حقوق زناشویى و خانوادگى نیز براى آنان دستاوردهاى مثبتى داشته است.
د - تعداد موالید: در اینکه نرخ اشتغال زنان و نرخ موالید با یکدیگر رابطه معکوس دارند، تردیدى نیست ولى باید به این نکته هم توجه کرد که میزان بارورى و حاملگى زنان، ارتباط با معلومات آنها دارد و سواد و معلومات زنان هم به میزان زیاد ارتباط به این دارد که آیا آنها مشغول به کارى هستند یا فقط در چارچوب خانه به سر مى‏برند. سطح اشتغال زنان شوهردارى که بچه ندارند حتى از آنهایى که یک بچه هم دارند خیلى بالاتر است.

موانع اشتغال زنان‏

1- پایین بودن سطح تحصیلات و مهارت زنان.
2- عوامل اجتماعى و خانوادگى مانند میزان درآمد شوهر (در صورت ازدواج)، تعداد فرزندان، سن بچه‏ها و سطح فکر افراد خانواده از عوامل مؤثر در اشتغال زنان است. در اشتغال زنان جوان (کمتر از 20 سال) بیش از هر چیز درآمد پدر و مادر آنها مؤثر بوده است و خانواده‏هایى که توانایى مالى کافى ندارند، غالباً ناچار مى‏شوند که دختران خود را به جاى تحصیل، به کار بگمارند. در مورد زنانى که داراى شوهر و فرزند هستند، مسئولیت نگهدارى و تربیت بچه‏ها به زنان محول مى‏شود و آنها دیگر فرصت کار کردن را نخواهند داشت. علاوه بر آن اگر زنى فرصت اشتغال داشته باشد ولى درآمد شوهرش کافى باشد، نگهدارى بچه‏ها و شوهر خود را به کار کردن در خارج از خانه ترجیح مى‏دهد.
3- بحران‏هاى اقتصادى: در شرایط عادى اقتصادى و روند کند توسعه، زنان به عنوان نیروى کار ذخیره بالقوه تلقى مى‏شوند و در شرایط بحران اقتصادى، این محدودیت براى زنان بیش از پیش مطرح خواهد بود زیرا تأمین شرایط کار مساوى (با مردان) براى زنان بسیار مشکل است. در بین این عوامل باید گرایش عمومى کارفرمایان را به ویژه در بخش خصوصى جهت به کارگیرى نیروى کار مردان و ارجحیتى که براى آنان قائلند را اضافه کرد.
البته کارفرمایان کوچک که خارج از شمول قانون کار هستند، مشتاق به کارگیرى زنان هستند زیرا آنان هم بیشتر و طولانى مدت‏تر کار مى‏کنند و هم با مزد کمترى قانع مى‏شوند و ... .
4- عادات، رسوم، سنت‏ها: والدین مخصوصاً در جوامعى نظیر ایران بخصوص در شهرستان‏ها و روستاها دوست ندارند فرزندان دخترشان بیش از حد مجاز که سنت‏ها در هر منطقه و محله آن را تعیین مى‏کنند، از خانه دور شوند، لذا هر چند آمار مدارس در روستاها و شهرستان‏هاى دورافتاده امیدوارکننده است، در صورتى که در دسترس دختران قرار نگیرد، نمى‏تواند زنان آینده را براى ورود به بازار کار و تحقق مشارکت با مفهوم تخصصى آن آماده سازد.
5- قوانین ناظر بر خانواده: زنان بر اساس قوانین ناظر بر خانواده، نمى‏توانند بدون طلب رضایت شوهر، به کار اشتغال ورزند. در قانون 1117 قانون مدنى آمده است: «شوهر مى‏تواند زن خود را از حرفه یا صنعتى که منافى مصالح خانوادگى یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.»
6- میزان سواد زنان شاغل: یکى از علل کاهش میزان اشتغال زنان، عمومیت یافتن سواد و بالا رفتن میزان تحصیلات آنان مى‏باشد. 60 درصد زنان شاغل باسوادند که اکثریت در سطح دبیرستان تحصیل کرده‏اند. در حالى که 50% مردان شاغل، باسوادند.
یافته‏هاى پژوهشى حاکى از این است که نرخ اشتغال زنانى که شوهران‏شان تحصیلات دانشگاهى دارند نسبت به زنانى که شوهران‏شان فاقد تحصیلات دانشگاهى مى‏باشند، سه برابر بیشتر است.
بنا بر توضیحات ارائه شده در مورد عوامل مؤثر در اشتغال زنان، همان طور که اشاره کردیم شرایط اجتماعى و فرهنگى یک جامعه ایجاب مى‏کند گاهى زنان به اشتغال رو بیاورند و با توجه به وضعیت کنونى اقتصادى و اجتماعى جامعه ما، درصد موافقت مردان با اشتغال زنان افزایش یافته و این حاکى از نیاز به فعالیت اقتصادى زن جهت تأمین مخارج خانواده است؛ احتمال دیگرى که مى‏رود، تغییر دیدگاه مردان و مثبت‏اندیشى بیشتر در آنان در مورد اشتغال زنان مى‏باشد.
به طورى که 72 درصد از مردان داراى تحصیلات دانشگاهى و فاقد تحصیلات دانشگاهى با اشتغال همسران خود موافقند و این در حالى است که فقط 28 درصد مردان هر دو گروه فوق‏الذکر با اشتغال همسران خود مخالف مى‏باشند. البته جاى این سؤال باقى است که با توجه به اینکه بسیارى از افراد مورد نمونه‏گیرى را مردان مجرد (27 نفر) تشکیل مى‏دهند، در مقابل (23 نفر متأهل) هنوز مشخص نیست آیا این مردان هنگام و پس از ازدواج با اشتغال همسر خود موافق باشند یا خیر؟
22 درصد از مردان معتقدند زن براى کمک به خانواده باید کار کند، 28 درصد اعتقاد دارند که کار باعث نشاط در زندگى زنان مى‏شود و 26 درصد اعتقاد دارند که اشتغال زن باعث مى‏شود زن وظایف خود را به خوبى انجام ندهد. 24 درصد اعتقاد دارند زن براى استقلال باید کار کند. 52 درصد از مردان مناسب‏ترین شغل براى زن را فعالیت فرهنگى مى‏دانند. 18 درصد فعالیت هنرى، 6 درصد فعالیت ادارى و 24 درصد خانه‏دارى و بچه‏دارى را مناسب‏ترین شغل براى زنان مى‏دانند.
همچنین 56 درصد از کل مردان اعتقاد دارند که زن وظیفه‏اى در تأمین مخارج ندارد و 44 درصد از کل مردان معتقدند که بهتر است زن همپاى مرد در تأمین مخارج بکوشد.
38 درصد از کل مردان اعتقاد دارند که اشتغال زن تأثیر مثبتى به همراه دارد. 25 درصد معتقدند اشتغال زن تا حدودى تأثیر مثبت دارد و 10 درصد معتقدند اشتغال زنان هیچ گونه تأثیر مثبتى ندارد.
بعد از مقایسه توصیفى پاسخ‏هاى مردان در مورد اشتغال زنان، اکنون نوبت مقایسه توصیفى پاسخ‏هاى زنان مى‏رسد:
46 درصد شوهران زنان با اشتغال زنان خود موافقند و این در حالى است که 54 درصد از شوهران آنها با اشتغال زنان خود مخالف مى‏باشند.
18 درصد زنان معتقدند زن براى کمک به خانواده باید کار کند، 14 درصد معتقدند کار باعث نشاط در زندگى زنان مى‏شود، 4 درصد معتقدند اشتغال زن باعث مى‏شود وظایف خانوادگى خود را به خوبى انجام ندهد و 64 درصد زنان معتقدند زنان براى استقلال باید کار کنند.
56 درصد زنان مناسب‏ترین شغل را براى زنان فعالیت فرهنگى، 16 درصد فعالیت هنرى، 10 درصد فعالیت ادارى و 18 درصد خانه‏دارى و بچه‏دارى مى‏دانند.
46 درصد از زنان معتقدند زن وظیفه‏اى در تأمین مخارج خانه ندارد، 54 درصد معتقدند زن باید همپاى مرد در تأمین مخارج بکوشد.
68 درصد زنان هر دو گروه معتقدند اشتغال زنان تأثیر مثبتى دارد و 30 درصد این تأثیر را تا حدودى مى‏دانند و این در حالى است که فقط 2 درصد زنان این تأثیر را مثبت ارزیابى نمى‏کنند.
با توجه به تمامى مطالب عنوان شده و نظرسنجى که در مورد اشتغال زنان از مردان و زنان داراى تحصیلات دانشگاهى و فاقد تحصیلات دانشگاهى به عمل آمد، گویاى این است که با تحولات اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، نوع برخورد و دید مردان و زنان در مورد اشتغال زنان تغییر مثبتى را نمایان مى‏سازد هر چند در بعضى جوانب تضاد فاحشى بین دیدگاه زنان و مردان وجود دارد؛ مثلاً در حالى که 28 درصد مردان مخالف با اشتغال زنان مى‏باشند، زنان در 54 درصد موارد موافق با اشتغالند و این موارد همچنان نشان‏دهنده وجود موانع اشتغال زنان مى‏باشد. همین طور بر اساس نتایج مذکور متوجه مى‏شویم زنان در جهت تحول و شرکت در فعالیت‏هاى اجتماعى گام‏هایى را برداشته‏اند، اما با این وجود هنوز به خودباورى لازم براى استقلال نرسیده‏اند. مثلاً 2 درصد زنان معتقدند اشتغال زنان تأثیرى ندارد در حالى که اشتغال زنان از نظر مردان داراى تأثیر مثبت‏ترى مى‏باشد.
یا زنان معتقدند اشتغال مانع انجام وظایف آنها مى‏شود (4 درصد موارد) در حالى که دیدگاه مردان نسبت به سؤال مذکور مثبت‏تر مى‏باشد و با اینکه دیدگاه مردان نسبت به اشتغال زنان مثبت‏تر گشته (72 درصد) هنوز درصد نه چندان اندکى از زنان با اشتغال خود مخالفند. (54 درصد)

* *

پیام زن: در جامعه و در شرایطى که نرخ بالاى بیکارى دشوارى‏هاى فراوانى را براى جامعه و خانواده‏ها فراهم ساخته، و در حالى که در نظام حقوقى ما که کاملاً نیز درست است، مرد مسئولیت تأمین مخارج زندگى را دارد، طبعاً اولویت با اشتغال مردان و تلاش براى کاهش خیل بیکاران مرد است.