قصه هاى شما 105

نویسنده


 

قصه‏هاى شما(105)

مریم بصیرى‏

تصویرى از باران‏
هاجر عرب - شهرکرد

استعدادهاى نهفته خدادادى‏
طاهره جعفرى - قم‏
آبشار و مناره‏ها
مجتبى ثابتى‏مقدم - بایگ‏

عذاب وجدان - هم‏صحبت - مرگ - ستیز - همدم - آرزو - معتاد
ابوالفضل صمدى رضایى - مشهد

هاجر عرب - شهرکرد

دوست عزیز، بازنویسى «تصویرى از باران» نسبت به نسخه‏هاى پیشین بسیار قابل توجه است بخصوص که نام بهترى نیز براى اثرتان انتخاب کرده‏اید. اما هنوز نمى‏توان کارتان را یک داستان ادبى صِرف خواند براى اینکه ملغمه‏اى از خاطره و انشانویسى باعث ضعف اثرتان شده است.
این داستان واقعاً به همان انشاى دخترى مى‏ماند که قرار است در مورد شهدا مطلبى بنویسد، در صورتى که یک داستان‏نویس حتى جوان و کم‏تجربه از لحاظ ادبى بالاتر از یک دانش‏آموز است و باید نثر و پرداخت ادبى او قوى‏تر از سطح تحصیلات متوسطه باشد.
با توجه به اینکه با گام‏هایى آهسته به سوى موفقیت قدم برمى‏دارید، امیدواریم با جدیت بیشترى قدم‏هاى بلندترى بردارید تا سریع‏تر در جایگاه یک داستان‏نویس جوان معرفى شوید.
موفق باشید.

طاهره جعفرى - قم‏

خواهر گرامى، نوشته‏اید که فرصت کافى براى پرداختن به داستان کوتاه ندارید لذا به خاطر علاقه‏تان به داستان فعلاً مجبورید داستان کوتاه کوتاه بنویسید. روى آوردن به داستان‏هاى مینى‏مالیستى نشان از آن ندارد که اگر خواستید به سرعت و عجله داستانى بنویسید به کوتاه‏نویسى روى بیاورید. پرداخت یک اثر مینى‏مال حتى گاه مشکل‏تر از یک داستان بلند است چرا که باید با کمترین واژه، بیشترین مفاهیم را بیان کرد؛ در صورتى که در داستان کوتاه و بلند خستى در مورد استفاده از واژگان وجود ندارد و تا جایى که متن اجازه مى‏دهد و به زیاده‏گویى متهم نمى‏شود نویسنده مى‏تواند از کلمات و جملات استفاده کند.
امیدواریم شما نیز با آگاهى کافى به نوشتن چنین داستان‏هایى روى بیاورید نه اینکه به علت کمبود وقت، کوتاه کوتاه بنویسید. اما در مورد اثرتان باید گفت «استعدادهاى نهفته خدادادى» با شروع خوبى که دارد در میانه اثر تبدیل به یک لطیفه شده است که هنرنمایى‏هاى برخى را به تمسخر مى‏گیرد.
در صورتى که علاقه‏مند واقعى داستان کوتاه کوتاه هستید بهتر است آثار بیشترى از این قسم برایمان ارسال کنید تا بهتر نظرمان را در مورد کارهایتان اعلام کنیم.
موفقیت همواره با شما باد.

مجتبى ثابتى‏مقدم - بایگ‏

برادر گرامى، اینکه هنوز پس از شش سال گاه پیوسته و گاه ناپیوسته برایمان داستان ارسال مى‏کنید جاى امیدوارى است، هر چند شاعر مى‏گوید:
رهرو آن نیست که گه تند و گهى خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

هنر و ادبیات جداى از وجهه هنرى و ادبى صِرفى که دارند به نوعى نیز به افزایش کمالات و حتى درمان روح نویسنده و مخاطب کمک مى‏کنند. در مورد شما هم به نظر مى‏رسد که نوشتن، رها شدن از فشارهاى اجتماعى و اقلیمى خاصى است که بر روى شانه‏تان سنگینى مى‏کند. در واقع هم خودتان پس از نگارش یک داستان احساس آرامش و سبکى مى‏کنید و هم انتظار دارید که خوانندگان‏تان با مطالعه اثر به تزکیه روحى برسند و احساس همذات‏پندارى‏شان با قهرمانان شما افزایش یابد.
«آبشار و مناره‏ها» هم یکى از همان داستان‏هایى است که احتمالاً به جغرافیاى شهرتان مربوط مى‏شود. آدم‏ها و فضاها نشانگر محیط کویرى دورافتاده‏اى است که جوانى بعد از مدت‏ها به آن بازگشته و به عشق دیدن مناره‏هاى مسجد و آبشار زادگاهش لحظه‏شمارى مى‏کند ولى در آخرین لحظات اتوبوس حامل وى تصادف کرده و جوان فقط عطر و بوى آشناى روستایش را حس مى‏کند.
توصیفاتى که از دشت و مسافران اتوبوس داده‏اید بسیار خوب و در عین حال بسیار زیاد هستند. لزومى ندارد که تمام جوانب را لحظه به لحظه گزارش دهید. فکر کنید داستان شما قرار است تبدیل به یک فیلم شود در آن صورت مى‏بینید که تنها چندین نما از مسافران و راننده خواب‏آلود نشان داده مى‏شود و چند نما از بیابان و خورشید. شما هم سعى کنید با توصیف همان چند نماى کوتاه و کلیدى فضاسازى کنید. لازم نیست تمام دقایق را گزارش دهید و خودتان و خواننده را خسته کنید.
انتظار داریم که بعد از این نامه‏هاى شما سرشار از امید و آثارتان قوى‏تر از چند داستانى باشد که تا به حال از شما به چاپ رسیده است. موفق باشید.

ابوالفضل صمدى رضایى - مشهد

برادر محترم، نوشته‏اید که قصد دارید مطالعات جهت‏دار داشته باشید و چندین سؤال مطرح کرده‏اید.
مهم‏ترین چیزى که جسته و گریخته به آن اشاره کرده‏اید به انواع رمان مربوط مى‏شود و این انواع چیزى نیست که بشود در چند خط آن را توضیح داد. فقط این را بدانید که رمان‏ها براساس موضوع، نوع نگارش و حتى تاریخى بودن به چندین دسته تقسیم مى‏شوند.
براى اطلاع بیشتر مى‏توانید در جهت همان مطالعات هدفمند کتاب‏هاى هنر رمان (میلان کوندرا)، جنبه‏هاى رمان (ادوارد مورگان فورستر)، رمان به روایت رمان‏نویس (میریام آلوت) و ساختار نوول از (ادوین میور) را مطالعه کنید.
اما نظر ما را در مورد بهترین نویسنده جهان خواسته‏اید که باید بگوییم هرگز نمى‏توان یک نفر را بهترین و بى‏عیب و نقص‏ترین رمان‏نویس دانست چرا که در کشاکش تاریخ در کشورهاى مختلف نویسندگان بسیارى ظهور کرده‏اند که هر کدام از جنبه‏اى آثارشان قابل توجه بوده است. بر فرض هم که ما نظر شخصى خودمان را اعلام کنیم، حکم به خوبى و یا بدى دیگران نمى‏شود چرا که از دید نویسندگان دیگرى، دیگرانى هستند که شاید بهتر و یا بدتر باشند. داستان‏نویسى فرمول ریاضى نیست که اگر کسى فرمول‏ها را درست حفظ کرد و به کار بست و احتمالاً معادله جدیدى به کار بست، بهترین باشد.
سؤال بعدى شما هم این است که آیا از طریق داستان کوتاه مى‏توان به رمان رسید یا نه؟
به جرئت مى‏توان گفت اکثر رمان‏نویسان مطرح جهان همگى از داستان کوتاه به ادبیات روى آورده‏اند. عقل و منطق هم حکم مى‏کند که وقتى قرار است کسى داستان بسیار بلندى بنویسد، ابتدا خودش را در کوتاه‏نویسى محک بزند و برش‏هایى از زندگى را توصیف کند تا در بحث رمان بتواند به تمام جوانب یک زندگى بپردازد. اما نباید فکر کنید که خودِ داستان کوتاه بى‏اهمیت است و تنها پله‏اى براى ترقى است. نویسندگان بسیارى هم هستند که رمان‏هایشان توفیق چندانى پیدا نکرده و تنها به عنوان داستان‏نویس کوتاه مطرح هستند.
اما در مورد داستان‏هایتان باید گفت با توجه به اینکه در آغاز راه هستید، آثارتان گاه زیبا و گاه بسیار ضعیف هستند و احتمالاً با تصورى که شما از داستان مدرن دارید بسیار دور هستند.
«عذاب وجدان» داستانى تاریخى از زندگى حضرت امام حسن(ع) است که به نظر مى‏رسد تخیلات بسیارى را در آن دخیل کرده‏اید. همان طور که قبلاً به شما تذکر داده بودیم در داستان زندگى انبیاء(ع) نمى‏توان دامنه خیالى را بیش از اندازه وسعت داد. هر چند در اثر شما راوى کنیز امام است ولى چون گفته‏هایش در ارتباط مستقیم با امام است به نظر مى‏رسد که باید جانب احتیاط را بیش از این نگاه مى‏داشتید. از سویى دیگر چه سندیتى در تاریخ اسلام وجود دارد که این کنیز در آن آب و هواى خشک گل سرخى بیابد به امام هدیه دهد و امام او را آزاد کند!
شش اثر بعدى‏تان هم به تصور خودتان داستان مینى‏مال هستند که نیستند. بارها در مورد مینى‏مال، تقسیم‏بندى‏هاى آن و ویژگى‏هایش برایتان نوشته‏ایم پس انتظار داریم که اگر مى‏خواهید کارى برایمان ارسال کنید لااقل بتوان آن را مینى‏مال خواند.
برخى کارهایتان شبیه کاریکلماتورى هستند که یکى دو جمله به آن افزوده شده و برخى حس‏هاى نگفته‏اى از یک داستان به احتمال کوتاه نانوشته‏اند که ترجیح داده‏اید در راحت‏ترین شکل نتیجه و پیام آن را تبدیل به مینى‏مال کنید. موفق باشید.