نویسنده

 

خلوتى آرام در ترکیبى از نقاشى و معمارى‏
دیدارى از نمایشگاه نقاشى «خلوت، نقطه آغاز»

نزهت بادى‏

به بهانه برگزارى اولین نمایشگاه انفرادى، از آثار نقاشى «زینب زمانى» در زمینه معمارى مذهبى و بناهاى تاریخى، دیدارى با این نقاش داریم، دیدار با نقاش همچون دیدار با آثارش، به انسان آرامش، امید و معنویت مى‏بخشد. اگر چه در تمام تابلوهاى این نقاش جوان احساس عظمت، نور، خلوت، آرامش همراه با ترکیب زیبا و کامل معمارى اصیل ایران اسلامى متجلى است، اما تابلوى «خلوتى آرام» لذت عمیق خلوت شاعرانه‏اى را که هر کسى در تجربه معنوى خویش دارد، تداعى مى‏کند. «زینب زمانى» امیدوار است همیشه در جستجوى چیزى ناب و آرام‏بخش، همراه با معنویت باشد تا به این واسطه به تک تک هموطنان خویش، امید حیات و یگانگى هدیه کند.
وى در مورد رشته تحصیلى‏اش مى‏گوید:
«کارشناسى نقاشى‏ام را از دانشگاه هنر اصفهان گرفتم. اما پیش از آن هم به طراحى و نقاشى نگاه حرفه‏اى داشتم و علاوه بر کار، به تدریس هم مشغول بودم.»

تا به حال چه مقامات و رتبه‏هایى را به دست آوردید؟
کسب رتبه ششم عکس سوره در سطح بین‏الملل، رتبه دوم نقاشى مدارس در سطح کشور، مقام دوم در عکاسى با موضوع طبیعت در دانشگاه هنر اصفهان، مقام برگزیده در همایش مهر نگارستان امام خمینى(ره) اصفهان، منتخب براى نمایشگاه نقاشى دوسالانه اصفهان - موزه‏هاى هنرهاى معاصر - و برگزیده نقاشى دوسالانه قم.

علت گرایش اولیه‏تان به نقاشى چه بود؟
موقع نقاشى احساسات عمیق معنوى داشتم، وقتى نقاشى خوبى مى‏کشیدم، احساس نزدیکى به خدا مى‏کردم. دلم مى‏خواست با نقاشى‏ام این احساس آرامش و امید و حیات را به دیگران هم بدهم. برخلاف دیگران به نظر من، هنر شخصى نیست. هنر باید مردمى باشد و دیگران نیز از آن لذت ببرند. من دوست نداشتم تابلوى نقاشى‏ام را فقط هنرمندها بفهمند. دلم مى‏خواست مردم هم براى آن ارزش قایل شوند. ادعایى ندارم، آثارى که کشیدم شاید گوشه‏اى از هنر باشد، اما از این خوشحال و راضى هستم که توانستم تا حدودى احساس آرامش و خلوت و به یاد خدا بودن را در بازدیدکنندگان آثارم احیا کنم.

چه چیزى باعث شد موضوع و سوژه نقاشى‏هایتان را معمارى مذهبى و بناهاى تاریخى قرار دهید؟
معمارى ایرانى که ترکیبى از شاخصه‏هاى اسلامى و ایرانى است، قدمت دیرینه‏اى دارد. آن عظمت و اصالتى که در معمارى است، آدم را جذب خود مى‏کند. درست است که شاید یک پادشاهى دستور ساخت بناى تاریخى یا مذهبى را داده است، اما آنچه به آن بنا روح بخشیده، معمار و کاشیکار و کسانى بودند که بدون ادعا و در گمنامى آن را ساختند. من در آثار معمارى، روح بزرگ و اصالت وجود دیدم. دلم مى‏خواست این حس و حالِ جارى در فضاى معمارى ایرانى را در آثارم نشان بدهم. چنان علاقه‏اى به بناهاى مذهبى و تاریخى دارم که هر چقدر آنها را مى‏بینم، باز هم سیراب نمى‏شوم. وقتى زیر گنبد مساجد مى‏ایستم، فضاى نورانى‏اش مرا غرق خودش مى‏کند.

در عکاسى بیشتر به چه موضوعاتى مى‏پردازید؟
در زمینه طبیعت، معمارى، بچه‏ها و شادى‏هایشان.

اولین نقاشى که کشیدید، در چه سنى بود، موضوعش راجع به چه بود و چه خاطراتى را برایتان تداعى مى‏کند؟
شش ساله بودم که از یک دختر نقاشى کشیدم. آن زمان برادرم به جبهه مى‏رفت. این نقاشى را با خودش به جبهه برد، وقتى آن را برایم آورد، دیدم رزمندگان سى امضا، با نمره‏هاى مختلف روى برگه نقاشى‏ام زده بودند.

تابلوهاى نقاشى‏تان همه از یک موضوع برخوردارند، تمام آثارى که در نمایشگاه ارائه کرده‏اید، حول محور معمارى مى‏چرخد، چطور به این تمرکزگرایى بر یک سوژه رسیدید؟
وقتى وارد دانشکده شدم، فضاى آنجا زیاد دلچسب نبود. سال سوم دانشگاه مجال این بود که هر کسى خط و بافت فکرى خود را پیدا کند؛ یعنى به فضاى شخصى خودش برسد. به طور ناخواسته هر کسى باید یک موضوع واحدى پیدا کند تا بتواند با تکرار و تمرکز بر روى آن به فرم‏هاى ناب دست یابد. من تصمیم گرفتم از صفر شروع کنم، یعنى همه آموخته‏هاى چند ساله‏ام را کنار بگذارم و از نو شروع کنم، تا چیزى را خلق کنم که دوست دارم. براى اینکه ببینم خلوص آثارم تا چه حدى است، با حرکات ساده و خطوط افقى شروع کردم. این موضوع از نظر اساتید دانشگاه زیاد مطلوب نبود و همه آن را از ضعف من مى‏دانستند. بنابراین کسى همراهى‏ام نمى‏کرد. ولى بالاخره بعد از مدتى کلنجار، خطوط منحنى و سادگى و آرامش را در فضاى باشکوه و پرمعناى معمارى اصیل ایرانى پیدا کردم. همه نیرویم را روى همین موضوع گذاشتم و آنقدر تمرین و تکرار کردم تا کم کم به چیزى که مى‏خواستم رسیدم. البته هنوز جوابى که در ذهنم بود، از نقاشى نگرفتم و مى‏خواهم همچنان ادامه بدهم.

در لحظه خلق آثارتان بیشتر به چه چیزى فکر مى‏کنید؟
به خلوص. وقتى کارى بخواهد به سرانجام برسد، از همان ابتدا طورى پیش مى‏رود که به آدم احساس لذت عمیقى مى‏دهد. سعى مى‏کردم حسم را در تابلو ببینم تا بعدها به بیننده هم منتقل شود.

در آثار نقاشى‏تان بیشتر به چه نکته‏هایى توجه دارید و سعى مى‏کنید چه مؤلفه‏هایى را رعایت کنید؟
خطوط منحنى را خیلى دوست دارم. این خطوط فضایى آرام، پرمعنا و توحیدوار را برایم تداعى مى‏کند پس تلاش کردم همه عناصر اضافى را حذف کنم. آن ازدحام و شلوغى را که در آثار بقیه نقاشى‏ها بود، کنار گذاشتم. سعى کردم به زاویه‏هاى خاص توجه کنم. در تمام بناهاى تاریخى جستجو کردم تا زوایاى خاص را که غالباً کسى متوجه آنها نمى‏شود پیدا کنم.

ظاهراً تمایل شدیدى به رعایت واقع‏گرایى در آثارتان دارید؟
همین طور است. خیلى از اساتید این موضوع را ضعفم مى‏دانستند و مرا به انتزاعى کردن کارهایم تشویق مى‏کردند. ولى من دوست داشتم از واقعیت محض الهام بگیرم. تقریباً در تابلوها همان چیزهایى را مى‏بینید که در واقعیت هست. فقط سعى کردم با کمک فضاهاى شخصى‏ام، لحظه‏هاى ناب آن را نشان بدهم. دوست داشتم نادیدنى‏هاى معمارى، بیشتر به چشم مردم بیاید.

چقدر دوست داشتید هویت خودتان را در آثارتان منعکس کنید؟
یکى از نکات مهمى که همیشه رعایت مى‏کردم این بود که حتماً ایرانى نقاشى بکشم، به طورى که مسلمانیت و ایرانى بودن من در کارهایم پیدا باشد. برخلاف خیلى‏ها که هویت خودشان را انکار مى‏کنند و در هنر مى‏خواهند غربى باشند، من دوست داشتم حس و حال ایرانى را در آثارم نشان بدهم. آنقدر این موضوع برایم اهمیت داشت که با خودم فکر مى‏کردم اگر یک روز این آثارم در کشورهاى خارجى به نمایش گذاشته شد، آنها باید بفهمند که این تابلوها را یک زن مسلمان ایرانى کشیده است.

چقدر تحصیل در شهر اصفهان در انتخاب موضوع معمارى براى نقاشى‏هایتان مؤثر بود؟
شهر اصفهان خیلى تأثیر داشت. من هر جا مى‏رفتم عکس مى‏گرفتم و یا عکس‏هاى دیگران را مى‏دیدم. به طور کلى از طاق و قوس خیلى خوشم مى‏آید. دوست دارم هیچ تابلویى فضاى بسته و محدود نداشته باشد بلکه به طرف نور حرکت داشته و راه خود را باز کرده باشد. احساس مى‏کردم این نور است که بر زیبایى فرم معمارى چندین برابر افزوده است، به خاطر همین، بازى و حرکت نور خیلى توجهم را به خود جلب کرد. این چیزها در بناهاى اصفهان زیاد دیده مى‏شود.

چقدر پرداختن به عکاسى و نقاشى به طور همزمان در رشدتان در هر یک از آنها تأثیر داشته است؟
نقاشى و عکاسى خیلى به هم مرتبطند. اگر زوایاى نقاشى و عکاسى با هم ترکیب شود، نتیجه بهترى به دست مى‏آید.

شما براى القاى آرامش، نور و طراوت بناهاى تاریخى و مذهبى غالباً از رنگ‏هاى تیره بهره بردید. به طورى که ما در چنین بناهایى بیشتر با رنگ‏هاى لاجوردى و فیروزه‏اى روبه‏رو هستیم. چطور به این کنتراست شدید میان رنگ‏هاى تیره با نور رسیدید؟
من ابتدا با رنگ‏هاى آبى و فیروزه‏اى شروع کردم، چون مى‏خواستم رنگ‏ها ایرانى باشد، ولى جواب نگرفتم یعنى با رنگ آبى که رنگ خاموشى است نتوانستم احساسم را پیدا کنم. دلم مى‏خواست نور و عمق خیلى زیاد پیدا باشد. به خاطر همین رنگ‏هاى تیره را امتحان کردم. احساس کردم در هر خلوتى، فضا تاریک و آرام است و در این تاریکى با یک نور، فضا دیده مى‏شود.

چرا از شیوه پاستل استفاده کردید؟
من با رنگ روغن هم امتحان کردم ولى رنگ روغن ضخامت زیادى دارد و همین موضوع باعث مى‏شد تا احساس شفافیت ایجاد نشود. در حالى که لایه‏هاى رنگى پاستل روى هم قرار مى‏گرفت و با خودش لطافت مى‏آورد. چون به راحتى مى‏توانستم با پهناى دستم با آن کار کنم و این به لطافت و شفافیت اثر کمک مى‏کرد.

مهم‏ترین احساساتى که دوست داشتى به وسیله هنرت به دیگران انتقال بدهى، چه بود؟
از بچگى همیشه تلاش مى‏کردم خودخواه نباشم و به دیگران هم فکر کنم. این موضوع را در تابلوهاى نقاشى هم مد نظر داشتم. درست است که خودم از نقاشى لذت زیادى مى‏بردم، اما دوست داشتم مثبت فکر کنم و این انرژى مثبت را نیز به دیگران انتقال بدهم. چرا باید اینقدر از خودمان دلزده باشیم و همیشه از عیوب و مشکلات بگوییم؟ ما مى‏توانیم شاد باشیم و غم‏ها را به شادى تبدیل کنیم. به نظر من هنرمند باید غم‏ها را براى خودش نگه دارد ولى شادى را به دیگران ببخشد. شاید این روند باعث شود تا کمى از دیگران دور شویم و در این مسیر تنها باشیم ولى مى‏توانیم آنقدر با قدرت رفتار کنیم که تأثیرگذار شویم. من فکر نمى‏کردم از نمایشگاهم اینقدر به خوبى استقبال شود، شاید در طول مسیرم از خیلى‏ها همراهى ندیدم اما اگر صرفاً به خودت فکر نکنى، همیشه براى ادامه دادن امید دارى. چون حس همدردى و دوست داشتن خیلى زیباست و تو را به ادامه دادن تشویق مى‏کند.

به نظرت چه چیزى باعث ماندگارى یک اثر مى‏شود؟
اگر سعى کنیم دنبال خلوص و یکتایى بگردیم، به طور یقین رنگ خدا به آثار انسان حیات مى‏دهد. خودم وقتى در کارم موفق مى‏شوم گاهى دچار احساسات ناخالص مى‏شوم، چون آنها در طبع هر انسانى است، اما اگر فقط بیست درصد نظر مثبت و توحیدى در طول کار داشته باشیم، همان مقدار کم هم باعث زنده ماندن هنرمان مى‏شود.

در آینده به چه موضوعاتى خواهید پرداخت؟
خیلى مشخص نیست. در این باره نمى‏توانم ضمانت بدهم. ممکن است ادامه تحصیل بدهم و به طور طبیعى موضوع کارهایم عوض شود. وقتى نوجوان بودم فکر مى‏کردم حتماً مینیاتور کار مى‏کنم، آن ظرافت‏کارى‏ها را که تا آسمان مى‏رسید دوست داشتم ولى مى‏بینید که به معمارى روى آوردم. اما چیزى که مطمئنم این است که سعى مى‏کنم در آینده این فشارها و نگرانى‏هاى پیرامون را که از بى‏هویتى است، رفع کنم و آرامش و شادى و ایرانى بودن را در کارهایم داشته باشم.

با آرزوى موفقیت و سربلندى براى این هنرمند گرامى، امیدواریم تمامى علاقه‏مندان به نقاشى چون این دوست جوان، از هنرشان براى شادى مردم استفاده کنند.