همگونى جلباب قرآنى و چادر مشکى 2


 

همگونى «جلباب» قرآنى و چادر مشکى‏
«قسمت دوم»

حسین مهدى‏زاده‏

اشاره:

در قسمت نخست در باره مفهوم جلباب، اندازه، رنگ و کارکرد آن و نیز در باره مفهوم چادر، اندازه، رنگ و کارکرد آن سخن گفتیم و این دو را با هم مقایسه کردیم.
در قسمت پایانى، ضمن پرداختن به اینکه پوشیدن جلباب و چادر سیره عملى زنان مسلمان بوده، به فواید آن نیز اشاره خواهیم کرد.

ز) جلباب و چادرپوشى، سیره عملى بانوان مسلمان‏

در تاریخ نقل شده است که پیامبر(ص) در بیمارى که منجر به وفات حضرت شد، از ابوذر درخواست مى‏کند که فاطمه زهرا(ع) را با خبر کند. ابوذر شیوه پوشش حضرت زهرا را این گونه گزارش کرده است. «فلبستْ جلبابَها و خرجت؛(1) جلباب و چادر خود را پوشید و از منزل خارج شد.»
همچنین یکى از حوادثى که بیانگر چگونگى حجاب حضرت فاطمه(ع) در بیرون از منزل و در برخورد با نامحرم است، نحوه و روش آمدن ایشان به مسجد براى دفاع از قضیه فدک است. در داستان غم‏انگیز غصب فدک آمده است:
وقتى ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند حضرت را از فدک محروم کنند ایشان با شکل خاصى از حجاب و پوشش براى دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمدند: «لاثتْ خمارَها على رأسها و اشتملتْ بجلبابِها و اقبلتْ فى لمّة مِنْ حفدتها و نساء قومها تطأ ذیولها؛(2) هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم به سر بست و جلباب و چادر خود را به گونه‏اى به تن کرد که تمام بدن ایشان را پوشانده بود و گوشه‏هاى آن به زمین مى‏رسید. در حالى که همراه گروهى از نزدیکان و زنان قوم خود بود به سوى مسجد حرکت کرد.»
در گزارش تاریخى دیگرى نقل شده است: «تجلببتْ و تبرقعتْ ببرقعها و ارادت النبى؛(3) وقتى مى‏خواست از خانه خارج شود و نزد پیامبر برود از جلباب (چادر) و برقع (روپوش صورت) استفاده کرد.»
امام باقر(ع) به نقل از جابر بن‏عبداللَّه انصارى، نحوه پوشش حضرت را این گونه نقل کرده است:
«خرج رسول‏اللَّه (صلى‏اللَّه علیه و آله) یرید فاطمة (علیهاالسلام) و أنا معه فلمّا انتهیتُ الى الباب وضع یدَه علیه فدفعه (فرفعه) ثم قال: السلام علیکم، فقالتْ فاطمة: علیک السلام یا رسول اللَّه قال: أ أدخل؟ قالتْ: ادخلْ یا رسول اللَّه، قال: و مَنْ معى؟ فقالتْ: یا رسول اللَّه لیس علىَّ قناع، فقال: یا فاطمة خذى فضل ملحفتک(4) فقنّعى به رأسک ففعلتْ؛(5)
رسول خدا از خانه خارج شد و مى‏خواست به خانه فاطمه زهرا برود. من (جابر) همراه حضرت بودم؛ هنگامى که به درِ خانه رسیدیم حضرت دست خود را بر در گذاشت و در را باز کرد و به فاطمه سلام کرد و ایشان نیز پاسخ سلام حضرت را داد، سپس حضرت فرمود: داخل شوم؟ فاطمه(ع) گفت: داخل شوید. پیامبر فرمود: آیا با کسى که همراه من است داخل شوم؟ حضرت فاطمه در جواب گفت: سرم برهنه است. حضرت فرمود: اى فاطمه، سرت را با مقدار اضافه چادرت بپوشان. او نیز این کار را کرد.»
در مورد دیگرى نقل شده است: «دعا رسول اللَّه(ص) فاطمة(ع) فاجابتة فى عباءِةٍ ...؛(6) پیامبر خدا حضرت فاطمه را به حضور خواست و ایشان در حالى که عبا و چادر بر سر داشتند خدمت رسیدند.»
همچنین روایت شده است: «انّ علیّا استقرض مِنْ یهودى شعیراً فاسترهنه شیئاً فدفع الیه ملائة(7) فاطمة رهناً؛(8) حضرت على(ع) از فردى یهودى خواست مقدارى جو به او قرض بدهد. یهودى نیز از حضرت خواست چیزى رهن و گرو بگذارد. حضرت على(ع) نیز چادر فاطمه زهرا را نزد یهودى رهن گذاشت.»
محدث نورى ضمن بیان یک رخداد تاریخى، شیوه پوشش حضرت فاطمه را این گونه نقل کرده است: «لبست فاطمة شملةً مِن صوف، قد خیطتْ اثنى عشر مکاناً بسعف النخل؛(9) حضرت زهرا چادرى از پشم پوشیده بود که دوازده قسمت آن با لیف خرما دوخته شده بود.»
احتمالاً اینکه برخى از محققان گفته‏اند فاطمه زهرا چادرى بافته شده و دوخته شده از لیف خرما داشته است،(10) ناظر به همین روایت است. از آن جایى که در روایت «شمله» (که تعبیرى غیر از واژه‏هاى به کار رفته به عنوان مترادف جلباب است) به کار گرفته شده، مناسب است مقدارى در باره آن توضیح داده شود.
«شمله» در زمان پیامبر(ص) نیز معمول بوده است. در تاریخ در موارد متعددى نقل شده است که افرادى مثل پیامبر و امامان(ع) از شمله استفاده کرده‏اند: «کان رسول اللَّه (صلى‏اللَّه علیه و آله) یلبس الشملة و یأتزر بها».(11) از موارد فوق و همچنین دقت در ریشه لغوى «شمله»(12) آشکار مى‏گردد که به معناى پوشش بلند و سرتاسرى شبیه چادر و عبا بوده است که مردان و زنان از آن استفاده مى‏کرده‏اند.
علاوه بر فاطمه زهرا(ع) ام‏کلثوم دختر حضرت على(ع) نیز از جلباب و رداء که به معناى چادر هستند استفاده مى‏کرده است.(13) علاوه بر حضرت فاطمه و ام‏کلثوم، همسران پیامبر از جمله عایشه نیز از پوشش عبا و چادر استفاده کرده‏اند. پس از ذکر مقدمه مختصرى به بیان قضایاى تاریخى که مؤید ادعا است مى‏پردازیم:
تردیدى نیست که اگر مردى داراى همسران متعدد باشد، همسران وجود یکدیگر را به سختى تحمل مى‏کنند و از وجود شوهر در خانه همسر دیگر ناراضى هستند. این نکته در مورد همسران پیامبر(ص) و از جمله عایشه نیز صادق است. شاهد صدق این مدعا ذکر حوادث تاریخى در باره رفتار عایشه در خصوص رابطه همسران دیگر پیامبر با ایشان است. برخى از این حادثه‏ها را که به طور ضمنى نحوه پوشش عایشه را آشکار مى‏نماید بیان مى‏کنیم.
روزى رسول خدا در خانه عایشه بود که ام‏سلمه ظرفى از غذایى را که تهیه دیده بود براى حضرت به خانه عایشه فرستاد. عایشه که این کار ام‏سلمه را پیش از این نیز دریافته بود در حالى که خود را به عبا پیچیده بود و سنگى در دست داشت سر رسید. سنگ را بر ظرف غذا کوبید و آن را شکست. رسول خدا که ناظر این کار بود، ظرفى از عایشه را به جاى ظرف شکسته براى ام‏سلمه فرستاد.(14)
پیامبر(ص) معمولاً براى عبادت و نماز شب و راز و نیاز از رختخواب بیرون مى‏آمد. در یکى از شب‏ها که نوبت عایشه بود پیامبر در خانه وى باشد، عایشه پس از گذشت مدت زمانى از شب متوجه شد پیامبر این بار نیز از رختخواب و خانه بیرون رفته است. عایشه که با حسّ زنانگى خود خیال مى‏کند پیامبر قصد دارد به خانه همسران دیگر برود مى‏گوید: «بى‏تأمل برخاستم و لباسم را پوشیدم. روسرى خود را بر سر کرده، عبا را بر آن کشیدم و شتابان از خانه بیرون آمدم و به تعقیبش پرداختم.»(15)
بنابراین از خودِ عایشه نقل شده که از پوشش جلباب استفاده مى‏کرده،(16) همان گونه که در بحث جلباب از نظر مفهوم گفته شد یکى از معانى که براى جلباب در تفاسیر ذکر مى‏شود، «عبائة» است و به نظر ما جلباب و عبائه همانندى بسیار نزدیکى با چادر مشکى دارد. از این‏رو مى‏توان گفت پوشش عایشه شبیه چادر مشکى بوده اما در تاریخ نقل شده پس از رحلت پیامبر(ص) عایشه به شیک‏پوشى و استفاده از لباس‏هاى رنگارنگ روى آورد، به گونه‏اى که حتى در ایام حج (این عبادت بزرگ، که همه زرق و برق‏هاى مادى فراموش مى‏گردد) از پوشیدن لباس‏هاى زیبا و رنگین دورى نمى‏کرد! «علامه عسکرى» شواهد تاریخى متعددى در این باره بیان کرده است.(17)
علاوه بر فاطمه زهرا(ع) و دیگر زنان اهل بیت پیامبر(ص) و همسران ایشان، زنان عرب نیز به پیروى از آنها از پوشش جلباب استفاده مى‏کردند که قضایاى تاریخى زیر اثبات‏کننده این مدعاست:
1. «قالت عائشة: جائتْ امرأةٌ رفاعة القرظى رسولَ اللَّه و أنا جالسةٌ و عنده أبوبکر فقالتْ: یا رسول اللَّه! إنّى کنتُ تحت رفاعة فطلَّقنى و بثَّ طلاقى فتزوجتُ بعده عبدالرحمن بن‏زید و إنّه و اللَّه ما معه یا رسول اللَّه إلّا مثل هذه الهدبة و اخذتْ هدبةً مِن جلبابها؛(18)
عایشه نقل کرده است: من و ابوبکر در حضور پیامبر خدا بودیم که همسر رفاعه قرظى نزد او آمد و گفت: اى رسول خدا، من زوجه رفاعه بودم، او مرا طلاق داد و با تکرار سه بار صیغه طلاق، طلاق مرا قطعى کرد. بعد از رفاعه به همسرى عبدالرحمن بن‏زید در آمدم، حال آنکه به خدا قسم، او چیزى (= مردانگى) ندارد مگر مثل ریشه این چادر».
«دزى» مؤلف «فرهنگ البسه مسلمانان» پس از نقل قضیه فوق مى‏گوید: به موجب آنچه جوهرى در صحاح گفته جلباب همان ملحفه است و ملحفه به معناى چادر بزرگ است.
2. «ثبت فى الصحیح مِن حدیث امّ‏عطیه انّها قالت: یا رسول اللَّه! احدانا لا یکون لها جلباب فقال لتلبسها اختُها من جلبابها؛(19)
در روایت صحیح از امّ‏عطیه ثبت شده است که از رسول خدا (به دنبال تأکید حضرت به حضور زنان در نماز عید) سؤال کرد: اگر یکى از ما زنان جلباب و چادر نداشت چکار کند؟ فرمود: باید خواهر دینى‏اش با جلباب و چادر خویش او را بپوشاند.»
علاوه بر این در برخى احادیث آمده است براى شرکت در نماز عید، زنان جلباب و چادر از یکدیگر عاریه و امانت بگیرند.(20)
3. «إنّ الحولاء کانتْ امرأة عطّارة لآل رسول اللَّه فلمّا کانت یوماً مِن الأیام أمرها زوجُها بمعروف فانتهرتْه فأمسى و هو ساخط علیها. فلما أصبح قضیتْ (صلاتَها) و تبرقعتْ و اخذتْ على رأسها رداء و خرجتْ سائرة إلى دار رسول اللَّه؛(21)
حولاء زنى بود که به خاندان رسول خدا عطر مى‏فروخت. روزى همسرش او را امر به کارى درست کرد و حولاء از این کار ناراحت شد، در نتیجه شوهرش از دست او عصبانى گشت. وقتى صبح شد نمازش را خواند و با برقع (پوشش صورت) و رداء به سمت خانه رسول اللَّه حرکت کرد.»
رداء به معناى جلباب و چادر است چون در بحث مفهوم و اندازه جلباب گفته شد که یکى از الفاظ مترادف جلباب «رداء» است، به همین دلیل ابن‏عباس شاگرد بزرگ امام على(ع) در تفسیر قرآن در مورد معنى جلباب گفته است: «الرداء الذى تستر مِن فوق إلى اسفل».(22)
علاوه بر موارد بالا، نمونه‏هاى دیگرى نیز در باره استفاده بانوان از پوشش چادر نقل شده است که بیان همه آنها باعث طولانى شدن کلام مى‏گردد اما به عنوان نمونه به پوشش و حجاب چادرى بانوان در برخى از دوره‏هاى تاریخ اسلام اشاره مى‏کنیم. در مورد لباس زنان دوران خلفاى راشدین تا پایان حکومت اموى (11 - 132ه.ق) نقل شده است که زنان در این دوران لباس سراسرى که روپوشى چادرمانند بود بر تن مى‏کردند. این چادر، سیاه‏رنگ بود همچون دوران پیامبر و یا نوعى طیلسان(23) کبودرنگ.(24)
در مورد لباس زنان دوران خلفاى عباسى (132 - 656ه.ق) نقل شده است از حجابى که سرتاسر بدن را مى‏پوشاند و معمولاً سیاه‏رنگ بود استفاده مى‏کردند.(25) سیره اسلامى چادرپوشى بانوان در بسیارى از دوره‏هاى تاریخى دیگر نیز وجود داشته، گرچه طبیعى است پوشش، یک مقوله فرهنگى و برگرفته از آداب و رسوم اقوام مختلف و روحیه مدگرایى است، که به اقتضاى تغییرات زمانى و مکانى در نوع، مدل و رنگ آن برخى تغییرات صورت پذیرد.(26)
با مطالعه کیفیت پوشش در تاریخ اسلام پى خواهیم برد که استفاده از پوشش کامل و حداکثرى چادر مشکى در بین بانوان مؤمن و مسلمان (که اطاعت از خاندان وحى را افتخار خود مى‏دانسته‏اند) به طور پیوسته به عنوان یک سیره اسلامى وجود داشته است. خاستگاه نخست پیدایش و گسترش این سیره اسلامى، الهام از آیه جلباب و بانوان خاندان اهل بیت همچون فاطمه زهرا(س)، ام‏کلثوم(س) و همسران پیامبر(ص) بوده است. در طول تاریخ زنان مؤمن و مسلمان با اسوه قرار دادن این الگوهاى دینى، چادر مشکى را انتخاب کرده، در دوران مختلف تاریخ اسلام تاکنون از این سیره اسلامى دست برنداشته‏اند.
مطالعه سفرنامه‏هاى فرنگى (که در دوره‏هاى حکومت‏هاى مختلف به ایران سفر کرده‏اند) نیز به خوبى نشان مى‏دهد که استفاده از حجاب و پوشش به ویژه چادر مشکى در بین زنان مسلمان از فرهنگ و ریشه تاریخى طولانى و گسترده برخوردار بوده است که به نقل یک نمونه تاریخى بسنده مى‏کنیم:
«کلودانه» که در زمان مظفرالدین‏شاه قاجار در ایران به سر مى‏برده است مى‏نویسد:
به طور طبیعى و بنا بر عادت یک مرد اروپایى، من زنان را با کنجکاوى و در عین حال توجه بیشترى نگاه مى‏کردم. البته فقط نگاه مى‏کردم. بى‏آنکه چیزى ببینم! به نظر من زنان ایرانى، بیش از تمام کشورهاى مشرق‏زمین مقید به حجاب‏اند و با دقت و وسواس، قد و بالا و چهره خود را مى‏پوشانند. وقتى از منزل خارج مى‏شوند سر تا پاى خود را در چادر سیاه بزرگى که از پارچه‏اى نسبتاً لطیف اما بى‏هیچ زیبایى و ظرافتى درست شده است مى‏پیچند. این چادر در قسمت بالا، یعنى در محلى که معمولاً صورت قرار دارد از هم باز مى‏شود اما زن ایرانى دوست ندارد حتى چشمان خود را به کسى نشان دهد، به همین جهت نیز در جلوى چهره خویش، دستمال بلند سفیدى که بالاى آن مشبَّک است، مى‏آویزد ... شما در کوچه و بازار، زنانى را مشاهده مى‏کنید در حالى که خود را در چادر سیاه پیچیده‏اند و روبندى سفید بر چهره آویخته‏اند، به راه خود مى‏روند. این زنان زشت‏اند یا زیبا و پیرند یا جوان، معلوم نیست. این معماى پیچیده در پرده در برخورد اوّل نوعى خشم آمیخته با کنجکاوى در مردان اروپایى به وجود مى‏آورد ... .(27)

ح) بهره‏هاى چادرپوشى‏

چادر بهترین پوششى است که زن مى‏تواند همه اندام خود را با آن بپوشاند و جلو هر گونه تحریک جنسى را بگیرد در حالى که پوشش‏هایى مانند مانتو این ویژگى را به صورت کامل ندارند، زیرا وقار و معنویتى که در چادر مخصوصاً چادر مشکى هست در مانتو نیست.
مانتو حتى اگر بلند و گشاد باشد باز مقدارى سبب نمایان شدن اندام و برجستگى‏هاى بدن مى‏شود.
خانم «مرضیه حدیده‏چى» (دبّاغ) مى‏گوید: وقتى [همراه امام خمینى‏] از فرانسه آمدم، مانتو شلوار تنم بود. در مهران پایم صدمه خورده بود و هنوز عصایى زیر دستم بود. با آن مانتو شلوار خدمت امام رسیدم تا از جنگ در منطقه مهران گزارش بدهم. ایشان فرمودند: «شما چادر ندارید؟ بگویم احمد برایتان یک چادر بخرد؟» گفتم، نه حاج‏آقا! چادر دارم اما چون به کوه مى‏رفتم و اسلحه روى دوشم و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم آویزان بود، گاهى هم سه‏پایه تیربار را هم روى دوشم مى‏گرفتم و از کوه بالا مى‏رفتم، این بود که اگر چادر هم به سرم مى‏کردم دیگر خیلى مشکل بود. فرمودند: «چادر براى زن بهتر است». من هم از همان جا آمدم و چادر سرم کردم و دیگر برنداشتم.(28)
از آنجایى که حداقل حجاب شرعى بنا بر نظر مشهور فقها پوشاندن همه بدن به جز صورت و دست‏ها است، تردیدى نیست که چادر بهترین مصداق براى تحقق حدّ شرعى و اسلامى حجاب است؛ به همین دلیل برخى فقهاى برجسته معاصر مثل امام خمینى(ره) در پاسخ نزدیک به ده استفتا و پرسش، تصریح کرده‏اند پوشیدن چادر بهتر است.(29)
علاوه بر این، چادر بیش از هر پوشش دیگرى بانوان را براى رو گرفتن در برابر نگاههاى آلوده نامحرم توانا مى‏سازد. روشن است در حجاب‏هایى مثل مانتو این ویژگى وجود ندارد. همچنین چادر زیبایى‏هاى جسمانى و مادى زن را مى‏پوشاند و به او زیبایى معنوى و ملکوتى مى‏دهد و باعث آرامش‏بخشى بانوان است و این واقعیتى است که حتى افراد بى‏حجاب به آن اعتراف کرده‏اند. حادثه تاریخى زیر اثبات‏کننده این ادعاست:
در زمان طاغوت زنى از کشور ترکیه (که در فسق و فساد بنام بود) براى اجراى یک نمایش به فرودگاه مهرآباد تهران وارد شد. جمعیت فراوانى به استقبال وى آمده بودند. یک روز که براى او برنامه گردش مى‏گذارند، همین طور که در خیابان‏هاى تهران مى‏گشت، زنى را با چادر مى‏بیند و مى‏گوید این زن چرا این طورى است. مى‏گویند این خانم چادر به سر دارد. مى‏گوید: مى‏خواهم با او صحبت کنم. پیاده مى‏شود و به آن زن مى‏گوید: این چیه روى سرت انداختى؟ پاسخ مى‏دهد: حجاب من است. مى‏گوید: آیا مى‏شود یک دقیقه به من بدهى تا به سرم بیندازم؟ پاسخ مى‏دهد من نه که نمى‏توانم چادرم را در انظار عمومى از سرم بردارم. اینجا نمى‏شود. مى‏گوید: کجا مى‏توانم این چادر را به سر کنم؟ پاسخ مى‏دهد: باید جایى برویم که در دید نامحرم نباشیم. به جاى مخصوصى مى‏روند و خانم ایرانى چادرش را به آن زن مى‏دهد که به برهنگى و فساد مشهور بود. چادر را بر سر مى‏اندازد و مى‏گوید: عکس من را بیندازید. تنها لحظه‏اى که در زندگى احساس آرامش کردم همین لحظه بود که در چادر بودم. عکس این خانم را با چادر در تمام مجلات زنِ زمان طاغوت منتشر کردند.(30)
علاوه بر این چادر پوشش دینى، ملى و انقلابى بانوان مسلمان ایرانى است. همه به یاد داریم در دوران پیش و پس از پیروزى انقلاب اسلامى چگونه بانوان مسلمان با چادر مشکى در راهپیمایى‏ها حضور یافتند. زنان در اوایل انقلاب و در بحبوحه پیروزى آن، با حجاب خویش، در قالب چادر مشکى، در راهپیمایى‏ها تصویرى را خلق کردند که سوژه‏اى براى تصویربرداران و عکاسان خارجى شد. یکى از عکاسان خارجى در توصیف آن مى‏گوید: زنان ایرانى با چادر مشکى مانند دریایى بودند که رژیم شاه را بلعیدند.(31)

حضور زنان با حجاب چادر مشکى در اصل پیروزى و ادامه انقلاب اسلامى نقش مؤثرى داشته و دارد. بنابراین چادر مخصوصاً چادر مشکى بیان‏کننده دیندارى، ملیت و انقلابى بودن بانوان مسلمان و حکایتگر استقلال فرهنگى بانوان ایرانى در زمینه پوشش است. چادر مانند پرچمى است که نشانه حیات اجتماعى اسلام است. مسئولیت و افتخار برافراشته نگه داشتن این پرچم بر دوش بانوان مؤمن و مسلمان است.

ط) ثمرات حجاب با چادر مشکى‏

1- پوشانندگى بیشتر

عوامل مختلفى مانند نازک نبودن، گشاد بودن و نوع رنگ در تأمین پوشش بیشتر مؤثر هستند. در بین رنگ‏ها، رنگ‏هاى تیره و مشکى، در تأمین حجاب حداکثرى بانوان در بیرون منزل مؤثر هستند، چون موجب پوشانده شدن بیشتر و مانع از دیده شدن آنها هستند.
چشم در تاریکى جایى را نمى‏بیند و پارچه یا پرده مشکى باعث پوشاندن بیشتر و بهتر است. به دلیل پوشانندگى بیشتر رنگ مشکى است که بانوان پاکدامن، هوشمند، مسلمان و مؤمن، رنگ لباس‏هاى رویى مانند چادر، مانتو و مقنعه را از رنگ‏هاى تیره مثل مشکى، قهوه‏اى و یا سرمه‏اى برمى‏گزینند و از رنگ‏هاى روشن و جذاب دورى مى‏کنند تا اندام‏شان از چشم نامحرمان پوشیده‏تر باشد.(32)
علاوه بر این، رنگ مشکى پوشاننده رنگ‏هاى دیگر است و زیر آن هر لباس رنگى دیگرى را که باشد مى‏پوشاند. ضرب‏المثل معروف «بالاتر از سیاهى رنگى نیست» اشاره به همین واقعیت است که رنگ سیاه برترین رنگ‏ها است و تمام رنگ‏هاى دیگر در مقابل آن، رنگ مى‏بازند.
قرآن مجید مى‏فرماید: «یُغْشِى الَّیْلَ النَّهارَ؛(33) پرده سیاه و تاریک شب، روز روشن را مى‏پوشاند.» در یکى از تفاسیر در ذیل آیه آمده است: ساکنان زمین پس از تحمل چند ساعت تاریکى و سرما طالب نور و گرما مى‏شوند، که روز با نور و گرماى خود آنها را زیر پوشش گرفته و در آنان تحرک مى‏آفریند. اما پس از تحمل چند ساعت گرما و رنج و کار و فعالیت روزانه، طالب سکون و آرامش شب مى‏شوند و شب، ساکنان زمین را در چادر سیاه و مشکى خود مى‏پوشاند.(34)
خداوند فرمود: «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً؛(35) پرده سیاه و تاریک شب را به منزله لباس و پوشش قرار دادیم.» در این آیه، تاریکى شب به پرده و پوشش گسترده تشبیه شده است که همه اجسام را مى‏پوشاند، همان گونه که جلباب و چادر مشکى تمام بدن و لباس بانوان را در برخورد با نامحرم مى‏پوشاند.
نکته جالب توجه این که برخى علما جلباب را به چادر شب معنا کرده‏اند.(36) به نظر مى‏رسد به دلیل دو ویژگى گستردگى در پوشش و رنگ مشکى (که در جلباب (چادر مشکى) و پرده تاریک شب موجود است) جلباب به چادر شب معنا شده است.
در روانشناسى رنگ‏ها آمده است: سیاه به معناى «نه» است.(37)
یک خانم پزشک روانشناس در تأیید نکته بالا گفته است: در روانشناسى رنگ‏ها چیز جالبى خواندم که وقتى انسان به یک چیز سفید نگاه مى‏کند احساس مى‏کند انگار به آن چیز نزدیک‏تر مى‏شود اما وقتى چیز مشکى مى‏بیند احساس مى‏کند از او دور مى‏شود. آن موقع من گفتم پس چه بهتر هر وقت یک مرد من را مى‏بیند فکر کند که من دارم از او دور مى‏شوم.(38)
تجربه زندگى روزانه نیز مؤید این واقعیت است که رنگ سیاه چشم را مى‏زند و رنگ سفید چشم را جلا مى‏دهد. با توجه به اینکه یکى از شرایط حجاب اسلامى این است که نگاه نامحرمان را به خود جلب نکند، اگر بانوان چادر مشکى بپوشند که توجه بینندگان نامحرم را جلب نمى‏کند، بهتر است یا رنگ سفید که چشم‏ها را جلا مى‏دهد و توجه را به آنها متمایل مى‏سازد؟
رنگ مشکى اثر کاهش تحریک‏هاى روحى و روانى را دارد، چون رنگ صامت و غیر محرک است و واکنش مهمى در بیننده ایجاد نمى‏کند، از این‏رو یکى از بهترین ابزار کاهش واکنش‏هاى روانى است و نه تنها وسیله جلب توجه دیگران نمى‏شود بلکه به عدم توجه کمک مى‏کند. به همین دلیل در هنگام برخورد با جنس مخالف و غیر محارم، استفاده از چادر مشکى، اثرات مطلوبى از نظر کاهش حالات و امیال جنسى دارد. خداوند در سوره نور ضمن آموزش حدود مراقبت‏هاى اولیه در شیوه رویارویى با غیر محارم در آخر آیه خطاب به زنان مى‏فرماید:
«وَ لا یَضْرِبْنَ بِأرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ؛(39) نباید زنان پاى خود را چنان به زمین بکوبند که صداى زینت‏آلات‏شان شنیده شود (و سبب تحریک نامحرم گردد).» بنابراین مى‏توان گفت که چون حجاب و لباس‏هاى رنگارنگ سبب جلب توجه نامحرم و تحریک جنسى مى‏گردد، مطلوب نیست اما چون حجاب و چادر مشکى باعث جلب توجه نمى‏گردد، رنگى مطلوب است.(40) معمولاً بانوانى که اعتقاد راسخ به لزوم پوشیدگى بیشتر در برخورد با نامحرم دارند رنگ مشکى را مى‏پسندند زیرا این رنگ، بدن را بیشتر و بهتر مى‏پوشاند.(41)

2- نگاه‏شکنى‏

در روانشناسى رنگ‏ها گفته مى‏شود رنگ سیاه نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهایى است. از این‏رو کسى که حجاب و چادر مشکى مى‏پوشد، پیوسته جلوه و نماى خود را نفى مى‏کند و خود را از نگاهها دور مى‏دارد، یعنى فرد داراى حجاب و چادر مشکى، به نگاههاى نامحرم مى‏گوید: هیچ جایگاهى براى نگاه در من وجود ندارد. کاملاً از شما روى‏گردانم و نگاه شما به من به جز زیان حاصلى ندارد.
از سوى دیگر وقتى رنگ مشکى در کنار رنگ دیگرى قرار مى‏گیرد، تأثیر آن را تقویت مى‏کند و خصلت آن رنگ را مورد تأیید قرار مى‏دهد. اگر یک پنجره رنگین در کنار میز سیاهى قرار بگیرد، هر بیننده‏اى که به آن سو بنگرد نگاه او ناخودآگاه به طرف پنجره جلب خواهد شد و اصلاً به صفحه سیاه میز توجهى نخواهد کرد. رنگ سیاهِ میز خاصیت جلوه‏نمایى خود را نفى کرده، در عوض خاصیت رنگ پنجره را تقویت نموده، به همین علت وقتى خانمى چادر مشکى به سر مى‏کند و در خیابان راه مى‏رود، ناظرى که از دور به او و اشیاى رنگى اطراف مثل ماشین‏ها و مغازه‏ها نگاه مى‏کند، بى‏اختیار اشیاى رنگى نظر او را به خود جلب مى‏کند. بسیارى از اوقات بیننده اصلاً به رنگ مشکى توجهى نمى‏کند و رد مى‏شود. بنابراین بانوانى که مى‏خواهند به بهترین شیوه، عفت و پاکدامنى خود را حفظ کنند و از نگاههاى آلوده در امان باشند، از حجاب و چادر مشکى استفاده مى‏کنند.(42)
چادر مشکى بدن بانوان را در مواجهه با نامحرمان به طور یکنواخت و در عین حال به روش ساده و معمولى و به دور از تجمل مى‏پوشاند.(43)

3- مهارکننده تحریک‏هاى غریزه جنسى‏

خدا در هر یک از زن و مرد کشش و جاذبه‏اى به نام غریزه جنسى قرار داده است تا زن و مرد در کنار هم بتوانند کانون خانواده را گرم و پابرجا نگاه دارند و این نیرو و جاذبه درونى، مایه انس و الفت زن و مرد نسبت به یکدیگر گردد. از طرف دیگر براى اینکه فساد و تباهى در جامعه و خانواده ایجاد نگردد، خدا به هر یک از زن و مرد دستورها و احکام ویژه‏اى در باره حجاب و پوشش داده است تا خود را از نامحرم بپوشانند و نیروى جاذبه جنسى خود را براى خانواده خویش صرف نمایند.

با توجه به خاصیت و فایده نگاه‏شکنى پوشش مشکى مى‏توان گفت که حجاب و چادر مشکى بانوان در برخورد با نامحرمان بهترین سدّى است که دفع‏کننده جاذبه نیروى غریزى در زن و مرد نامحرم در جامعه است، زیرا از کشش‏هاى غریزى جلوگیرى مى‏کند و چون چادر مشکى، پوشش یک‏دست و معمولاً ساده است، از جلب توجه نامحرمان به سمت زنان جلوگیرى مى‏کند.
در مقابل تردیدى نیست که استفاده زنان از لباس‏هاى رنگارنگ، یکى از ساده‏ترین و قوى‏ترین ارتباطهاى غیر کلامى است، به گونه‏اى که باعث توجه جنس مخالف گشته، به طور غیر آگاهانه و غیر ارادى، ارتباط دو طرفه بین دو جنس برقرار مى‏کند، در نتیجه این ارتباط دو طرفه مقدار عظیمى از نیروى غریزه جنسى (که خداوند براى تشکیل و تحکیم خانواده قرار داده است) هدر مى‏رود.(44)

4- آرامش‏بخشى‏

رنگ سفید و یا به طور کلى نور و روشنایى در انسان، حیوان و موجودات، آثار زیادى بر جاى مى‏گذارد اما رنگ سیاه و تاریکى نقطه مقابل آن است و آثار معکوسى در بر خواهد داشت؛ مانند تقابل و تناوب شب و روز که اثرات آنها از نظر تحرک و آرامش در انسان، ناهمگون و نقطه مقابل هم است.
تناوب شب و روز این فایده را دارد که هر یک، آثار وجود دیگرى را در انسان و موجودات خنثى مى‏کند و در حفظ اعتدال به او کمک مى‏کند. این فرایند مخصوصاً در انسان (که در فعالیت عمومى خود حد و مرزى نمى‏شناسد و مانند حیوانات نمى‏تواند همگام و همقدم با مقتضیات طبیعت حرکت کند) برجسته و ملموس‏تر است چون با فرا رسیدن تاریکى شب و نبود نور، از فعالیت غیر طبیعى و اضافى روزانه او کاسته مى‏شود و مجال آرامش و آسایش جسمى و روحى به او مى‏دهد.(45)
قرآن مجید این واقعیت را که تاریکى و سیاهى شب باعث آرامش و سکون اما در مقابل، روشنایى روز باعث تحرک و فعالیت است، بیان کرده است:
«هُوَ الَّذى جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً؛(46) خداوند کسى است که شب را براى شما آفرید تا در آن بیاسایید و روز را روشنى‏بخش قرار داد.»
در این آیه صنعت ادبى «احتباک» به کار رفته است. «احتباک» یعنى قرینه‏بندى به گونه‏اى که صدر و ذیل سخن، یکدیگر را کامل کنند. با توجه به قرینه‏بندى متقابل، مراد از آیه این مى‏شود: خداوند شب را تاریک آفرید تا آرامش بگیرید و روز را روشن آفرید تا براى معاش برخیزید.(47)
چه عاملى باعث مى‏گردد بانوان مسلمان و مؤمن در بسیارى از کشورهاى اسلامى همچون ایران، عراق، عربستان، مصر و ... به طور مستقل و جدا از هم و در عین آزادى عمل، حجاب و چادر مشکى را به عنوان پوشش مناسب در برابر مردان انتخاب کنند؟ آیا چنین انتخاب دسته‏جمعى جدا از هم، این مدعا را اثبات نمى‏کند که زن مسلمان به طور فطرى و با تجربه خود، به آثار و خواص پوشش مشکى مثل آرامش‏بخشىِ آن و اینکه باعث برگشت نگاههاى نامحرم از آنان مى‏گردد، پى برده و تنها هنگام استفاده از این نوع حجاب، احساس آرامش خاطر مى‏کند؟ نیز اضطراب روحى و روانى او به طور محسوسى کاهش مى‏یابد؟ وحى قرآنى در طراحى تئورى جامع خود در باره حجاب اسلامى، از نکته فطرى و روان‏شناختى یاد شده، به شکل بسیار زیبایى بهره گرفته است، با این توضیح که:

رعایت حجاب چشمى (چشم‏پاکى) به طور کامل براى بسیارى از مردان غالباً مشکل‏تر از حجابِ بدنى زنان است زیرا رعایت کامل «چشم‏پاکى» نیازمند اراده بسیار قوى است که از ایمان مذهبى زنده و پویا برخاسته باشد تا به وسیله آن مردان بتوانند نگاه خود را از نامحرم بپوشانند. به نظر مى‏رسد به دلیل سخت بودن رعایت کامل «چشم‏پاکى» از یک سو خداوند به مردان دستور «غضّ بصر = چشم‏پوشى» مى‏دهد، یعنى مردان در هنگام برخورد با زنان باید چشم‏چرانى نکنند.(48)
از سوى دیگر چون استفاده بانوان از حجاب مشکى، در کاهش و انصراف نگاه مردان بسیار مؤثر است، بدین ترتیب ارتباط معنایى مناسبى بین آیه جلباب و آیه غض بصر ایجاد مى‏گردد، به گونه‏اى که گویا خداوند با دستور غضّ بصر به مردان و فرمان دادن به زنان براى استفاده از چادر مشکى عملاً زمینه تحقق حجاب اسلامى را تا سر حد اعلا فراهم کرده است.

5- وقار و هیبت معنوى‏

رنگ مشکى را تجار، پلیس‏ها و کشیشان روحانى بر تن مى‏کنند تا نشانگر قدرت و اقتدار آنها باشد. افرادى که مایلند ظاهرى سنت‏گرا و احترام‏برانگیز داشته باشند نیز از این رنگ در لباس‏هاى خود استفاده مى‏کنند.(49)
در برخى کتاب‏هاى مربوط به روانشناسى رنگ‏ها آمده: رنگ سیاه در بعضى موارد دلیل بر وقار و سنگینى و شیک‏پوشى است.(50) رنگ مشکى نمایانگر قدرت و اقتدار است.(51) خصوصیت دیگر رنگ مشکى آن است که باعث هیبت و تشخّص است و ابهت بیشترى دارد. به دلیل همین خصوصیت غالباً حاکمان و بزرگان براى اظهار شکوه و جبروت خویش، از لباس‏هاى داراى رنگ مشکى استفاده مى‏کنند.

به نظر مى‏رسد که انتخاب رنگ مشکى براى عمامه سادات و فرزندان پیامبر نیز به اعتبار ویژگى احتشام و هیبت معنوى است.(52)
علاوه بر این، رنگ مشکى رنگ ابهت است که براى مضطرب نمودن دشمن از آن استفاده مى‏شود. ابومسلم خراسانى براى پیشبرد مقاصد نظامى خود، رنگ پرچم و لباس لشکریان را مشکى انتخاب کرد تا باعث رعب و وحشت لشکر رقیب گردد.(53)
بنا به نوشته «مجمع‏الفرس» چاووشانى که در قدیم پیشاپیش مرکب شاهان حرکت مى‏کردند و دورباش مى‏گفتند، سیاه مى‏پوشیدند تا مهیب نمایند و از همین‏روى به «چاووش»، سیاهپوش گفته مى‏شد.
کتاب لغت و فرهنگ برهان قاطع در برابر واژه سیاهپوش آورده است: شبگرد و عسس میربازار و میرشب را گویند و چاووش را نیز گفته‏اند و آن کسى باشد که در پیشاپیش پادشاه دورباش گوید و این جماعت در قدیم به جهت هیبت و صلابت و سیاست، سیاه مى‏پوشیدند.
امروزه نیز لباس رسمى برخى شخصیت‏ها مثل قضات و وکیل‏ها خصوصاً در مراسم ویژه و رسمى غالباً مشکى و یا سرمه‏اى است. حتى ورزشکاران زمانى که در رژه رسمى شرکت مى‏کنند غالباً کت و شلوار مشکى یا سرمه‏اى مى‏پوشند. با توجه به همین ویژگى، استفاده بانوان از حجاب و چادر مشکى باعث نوعى والایى و هیبت معنوى در آنان مى‏گردد، که سبب مى‏شود مردان نامحرم در برخورد با آنان حریم گیرند.
به رغم وجود بهره‏ها و آثار متعدد ذکر شده براى حجاب مشکى، متأسفانه برخى مطبوعات به طور غیر منطقى با تمسک به شبهاتى، در سال‏هاى اخیر در جهت سست کردن پایه‏هاى حجاب اسلامى در ذهن زنان و بانوان، در نتیجه گسترش بدحجابى و بى‏حجابى گام برداشته‏اند.(54)
چون پاسخ بسیارى از شبهات مطبوعاتى در زمینه حجاب، در مقالات ذیل داده شده است، از طرح دوباره آنها خوددارى مى‏کنیم. فقط مناسب است به شبهه کراهت چادر مشکى اشاره داشته باشیم. هنوز در برخى مطبوعات، کراهت داشتن چادر مشکى تبلیغ و ترویج مى‏شود، اما لازم است تأکید کنیم پوشیدن چادر مشکى نه تنها براى بانوان کراهت ندارد بلکه طبق نظر برخى مراجع تقلید، چادر مشکى بهترین نوع حجاب است.(55)

پى‏نوشتها: -
1) مجلسى، بحارالانوار، ج‏36، ص‏288.
2) طبرسى، الاحتجاج، ج‏1، ص‏98.
3) رسول جعفریان، رسائل حجابیه، ص‏236، به نقل از صدوق، علل الشرایع، ج‏1، ص‏163.
4) دزى مؤلف کتاب معتبر «فرهنگ البسه مسلمانان»، ص‏376، ملحفه را به چادر بزرگى که زنان مشرق‏زمین هنگام خروج از خانه به سر مى‏کردند معنا کرده است. وى به نقل از سفرنامه ابن‏بطوطه در شرح چگونگى پوشش زنان شیراز آورده است: «یخرجن ملتحفات فلایظهر منهن شى‏ء؛ پوشیده در چادر و برقع (حجاب چهره) بیرون مى‏آیند به طورى که چیزى از بدن دیده نمى‏شود» آیت‏اللَّه مکارم شیرازى معتقد است مراد از ملحفه (که در روایات مربوط به پوشش بانوان در نماز آمده) چادر است. ر.ک: صدف، خبرنامه اولین نشست علمى عفاف، فرهنگ حجاب، بیم‏ها و امیدها، ص‏2، قم، مدیریت پژوهشى جامعةالزهرا، شهریور 79.
5) کلینى، الفروع من الکافى، ج‏5، کتاب النکاح، باب «الدخول على النساء»، ص‏528، حدیث 5.
6) طبرسى، مکارم الاخلاق، فى آداب اللباس، ص‏106، «عباءة» در فرهنگ‏هاى لغت به معناى چادر است. «عباءه» در کشورهاى عربى و از جمله در کشور ما به چادر عربى شناخته مى‏شود.
7) قبلاً به نقل از لغت‏نامه دهخدا گذشت که در فارسى «ملاءة» مترادف با معناى چادر است. «ملایه» غالباً در شهرهاى شرق کشور الجزایر متداول است و نوعى از حجاب سنتى است که از یک چادر مشکى شبیه عبا تشکیل شده است. ر.ک: محبوبه پلنگى، مقاله «زنان در الجزایر»، مجله پیام زن، شماره 59، بهمن 75، ص‏55.
8) بحارالانوار، ج‏43، باب 3، روایت 36.
9) محدث نورى، مستدرک الوسایل، ج‏3، ص‏274، روایت 8.
10) محمدتقى مصباح یزدى، جامى از زلال کوثر، ص‏93، تحقیق و نگارش محمدباقر حیدرى، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، چاپ اوّل، تابستان 1380.
11) مستدرک الوسایل، ج‏3، ص‏263، روایت 5، همچنین ص‏274، روایت 8.
12) أ) «شمل: یدل على دوران الشى‏ء بالشى‏ء و اخذة ایّاه مِن جوانبه مِن ذلک قولهم شملهم الامر إذا عمَّهم و منه الشملة و هى کساء یوتزر به و یشتمل»، احمد بن‏فارس، معجم مقاییس اللغه، ماده شمْل.
ب) «شملة: کساء یشتمل به»، طریحى، مجمع‏البحرین، ج‏5، ص‏5 و 6، ص‏404.
ج) «التحقیق: أنّ الْأصل الْواحد فى الْمادة هو إحاطة أمر على شى‏ء أو أشیاء بحیث یغطّیه و ینطبق علیه و یلاحظ فیه جهة الإنطباق و هذا بخلاف العمومیة و الْإدارة و الْإحاطة و بهذه المناسبة تطلق على ثوب محیط أو کساء إذا احاطتْ ضرعاً»، حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏6، ص‏121، ماده شمل.
د) یکى از نویسندگان که در باره انواع لباس‏ها در اسلام، مطالعات و تحقیقاتى انجام داده، در معناى شمله گفته است: «ما یشتمل و یلتحف به من الأکسیة»، الخطیب العدنانى، الملابس و الزینة فى الاسلام، ص‏195، مؤسسة الانتشار العربى، چ اوّل، 1999م.
13) لبستْ (ام‏کلثوم) جلابیبها و دخلتْ علیهن فى نسوة»، بحار، ج‏32، ص‏90، مؤسسة الوفا، چ دوم، 1403ه.ق، در نقل تاریخى دیگرى آمده است. «خرجتْ ام‏کُلثوم و علیها برقعة و تجرّ ذیلها متجللة برداء»، رسائل حجابیه، ص‏232، به نقل از بحارالانوار، ج‏43، ص‏191.
14) سیدمرتضى عسکرى، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج‏1، ص‏78.
15) همان، ص‏75.
16) حاج شیخ قوام وشنوى، تحقیقى از دیدگاه قرآن و روایات بر حجاب اسلامى، ص‏131، ترجمه احمد محسنى گرگانى، بازنویس محمدحسین حقجو، قم، انتشارات پیام اسلام.
17) نقش عایشه در تاریخ اسلام، بحث شیک‏پوشى در زندگانى عایشه، ج‏3، ص‏233 - 231، تهران، مجمع علمى اسلامى، چاپ ششم، 1373ه.ش‏
18) ابى‏عبداللَّه محمد بن‏اسماعیل البخارى، صحیح البخارى، ج‏7، ص‏35، بیروت، دار المعرفه.
19) شوکانى، فتح‏القدیر، ج‏4، ص‏294، ذیل آیه جلباب؛ شیخ محمدصالح بن‏عثمین، رسالة الحجاب، مجموعه رسائل فى الحجاب و السفور، ص‏92.
20) النسائى، السنن الکبرى، ج‏1، ص‏543؛ ابن‏حزم، المحلى، ج‏4، ص‏199.
21) مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل، ج‏14، کتاب النکاح 1، ص‏239، مؤسسه آل‏البیت لاحیاء التراث، بیروت، چ دوم، 1404ه.ق.
22) زمخشرى، تفسیر کشاف، ذیل آیه 59 سوره احزاب.
23) لغت‏نامه دهخدا، طیلسان را به چادر معنى کرده است. ر.ک: ص‏6692 - 6690، واژه چادر.
24) دکتر محمدرضا چیت‏ساز، تاریخ پوشاک ایرانیان از ابتداى اسلام تا حمله مغول، ص‏97 - 37.
25) همان.
26) همان.
27) مجله حدیث زندگى (ویژه عفاف)، مرداد و شهریور 81، ص‏70؛ حجاب و عفاف زن ایرانى به روایت سفرنامه‏نویسان فرنگى، انتخاب و گردآورى: سعید مهرآبادى.
28) سیدمحمد دلال موسوى، با اسوه‏ها، مجله حدیث زندگى (ویژه عفاف)، مرداد و شهریور 81، ص‏61.
29) استفتائات حضرت امام خمینى، ج‏3، ص‏258 - 241، همچنین ر.ک: پیوست آخر کتاب استفتائات.
30) بررسى شبهات حجاب، ص‏12، قم، نشر مدیریت تربیتى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
31) روزنامه شرق، 18 دى 1383.
32) على ابوالحسنى (منذر)، سیاهپوشى در سوگ ائمه نور (علیهم‏السلام)، ص‏31.
33) سوره اعراف، آیه 54، همچنین سوره رعد، آیه 3.
34) دکتر سیدمحمدباقر حجتى، عبدالکریم بى‏آزار شیرازى، تفسیر کاشف، ج‏4؛ تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اوّل، پاییز 1368.
35) سوره نبأ، آیه 10، همچنین «وَ هُوَ الَّذى جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً»، سوره فرقان، آیه 47. علامه طباطبایى(ره) در ذیل آیه 10 سوره نبأ گفته است: «لباساً اى ساتراً یستر الاشیاء بما فیه مِن الظلمة الساترة للمبصرات کما یستر اللباسُ البدنَ»، و در ذیل آیه 47 سوره فرقان مى‏گوید: «کون اللیل لباساً إنّما هو ستره الانسان بغشیان الظلمة کما یستر اللباس لابسَه»، مرحوم طبرسى(ره) در ذیل آیه 10 سوره نبأ گفته است: «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً» اى غطاءً و سترةً یستر کلَّ شى‏ء بظلمته و سواده».
36) میرمحمدهاشم مجتهد مرندى خویى در رساله «صواب الخطاب فى اتقان الحجاب»، چاپ شده در رسایل حجابیه، گردآورى آقاى جعفریان، ص‏185.
37) دکتر ماکس لوشر، روانشناسى رنگ‏ها، ص‏97، ترجمه ویدا ابى‏زاده، انتشارات درسا، چاپ نوزدهم، 1383.
38) دکتر زینب جلالى، حجاب از دیدگاه روانشناسى، ص‏11، قم، مدیریت تربیتى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
39) سوره نور، آیه 31.
40) دکتر احمد صبور اردوبادى، آئین بهزیستى اسلام، ج‏2، خودآرایى (رنگ پوشاک)، ص‏146، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ سوم، زمستان 1368.
41) محمدمصطفى مختار، حجاب در نگاهى نو، مجله پژوهش‏هاى قرآنى، شماره 25 و 26، ص‏188.
42) حجت‏اللَّه رحمانى، اعجاز رنگ سیاه (چرا چادر مشکى)، هفته‏نامه فیضیه، ص‏3، دوشنبه 7 آذر 79.
43) سیدمجتبى هاشمى رکاوندى، مقدمه‏اى بر روانشناسى زن (با نگرش علمى و اسلامى)، ص‏211 (با دخل و تصرف)، قم، انتشارات شفق، چاپ سوم، 1378.
44) على محمدى، فلسفه حجاب، ص‏65.
45) آئین بهزیستى در اسلام، ج‏2، ص‏97.
46) سوره غافر، آیه 61.
47) مجله حوزه، ص‏135 - 134، شماره 42، بهمن و اسفند 1369.
48) قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ ...» (سوره نور، آیه 30)، براى آگاهى در باره معناى غض بصر ر.ک: استاد مطهرى، مسئله حجاب، ص‏141 - 137.
49) موارد و دوروتى‏سان، زندگى با رنگ، روانشناسى و درمان با رنگ‏ها، ص‏137، ترجمه نغمه صفاریان‏پور، تهران، مؤسسه فرهنگى انتشارات حکایت، چاپ اوّل 1378.
50) مهندس ناصر فرزان، رنگ و طبیعت «دانش رنگ‏ها»، ص‏42، تهران، چاپ اوّل 1375.
51) مقاله «از دنیاى رنگ‏ها تا دنیاى انسان‏ها»، مجله زن شرقى، شماره 22، ص‏11، دى ماه 1383.
52) سیاهپوشى در سوگ ائمه نور، ص‏37.
53) محمدامین حجتى، اثرات تربیتى رنگ، ص‏19، قم، نشر جمال، چاپ اوّل، تابستان 1383.
54) براى آشنایى با عملکرد برخى مطبوعات در زمینه پخش شبهات به عنوان نمونه ر.ک: أ) مقاله «چادر مشکى» (کاوشى نو در آیه جلباب و نقد ادله مخالفان)، مجله اشراق اندیشه، شماره 9، اسفند 1380.
ب) مقاله «فقر روش و بینش در بعضى مقالات مربوط به حجاب»، کتاب آسیب‏شناسى مطبوعات، دفتر اوّل، مرکز مطالعات و پژوهش‏هاى فرهنگى حوزه علمیه، چاپ اوّل، بهار 1381.
ج) مقاله «هم‏اندیشى منطقى با جوانان در باره لباس»، روزنامه جمهورى اسلامى، 19 و 21 شهریور 80 و هفته‏نامه پرتو سخن، 16، 23 و 30 آبان 1380.
د) مقاله «آیا پوشش مشکى براى بانوان کراهت دارد؟»، هفته‏نامه پرتو سخن، 5 تیر 1381.
ه) مقاله «چادر مشکى حجاب برتر»، مجله صبح اندیشه، مرکز پژوهش‏هاى اسلامى صدا و سیما، مرداد و شهریور 1382.
و) مقاله «دفاع غیر حقوقى از جرم مشهود بدحجابى»، روزنامه رسالت، 3 تیر 1383.
ز) مقاله «دفاع غیر منطقى برخى مطبوعات از مسئله بدحجابى»، روزنامه رسالت، 6، 7 و 8 تیرماه 1383.
همچنین براى مطالعه و آگاهى در مورد بسیارى از مقالات یاد شده مى‏توانید به آدرس اینترنتى مرکز مطالعات و پژوهش‏هاى فرهنگى حوزه علمیه رجوع کنید.
Http: // WWW. Andishe qom. Com.
55) حضرت آیت‏اللَّه میرزا جواد تبریزى اخیراً در رساله‏اى با عنوان «رسالة مختصرة فى لبس السواد» در سند و دلالت این احادیث اشکال کرده‏اند. ر.ک: ص‏19 - 7 رساله فوق. همچنین براى آگاهى در باره ضعف سندى و دلالى این احادیث ر.ک: حجاب‏شناسى - چالش‏ها و کاوش‏هاى جدید، ص‏87 - 77؛ مقاله «آیا پوشش مشکى براى بانوان کراهت دارد؟»، هفته‏نامه پرتو سخن، 5 تیر 81.