حکایت بسیج، حکایت تکرار یک اتفاق و رویداد ساده تاریخى نیست‏

گفتگو با خانم اونباشى مسئول بسیج خواهران وزارت جهاد کشاورزى‏

سیدهمایون سجادى‏

اشاره:

بسیج اسطوره ماندگار فرهنگ اسلام ناب محمدى(ص)، دیوار استوار توحید و شهادت و نمودار مکتب پویاى تشیّع سرخ است. بسیج پرتویى از شعور اهالى عاشورا و بیان بالنده نبوت بیدار است و گداخته‏اى از آتشفشان همواره فعال کربلا است. اینک، بسیج تنها یک لایه از جامعه نیست بلکه تبلور ارزش‏هاى سال‏هاى شور و حماسه است و در یک سخن منشور روشنى از حیات یک نسل نو در تاریخ بشرى است که پیامش حفظ و اصالت بخشیدن به کرامت انسان‏هاست.
ارزش‏ها و آرمان‏هاى بسیج نه در قالب سخن و نه در چارچوب پرداختن آن در هفته‏اى خاص در تقویم تاریخ مى‏گنجد. بسیج و بسیجى ارزشى است که در ساختار روح و جسم اندیشه‏هاى تابناک شکل گرفته و تمامى عرصه‏هاى زندگى آزادگان را در بر گرفته است.
فرصتى یافتیم پاى سخن یکى دیگر از این عزیزان بنشینیم تا از روزهاى مقاومت و ایثار و رشادت برایمان بگوید. خانم مژده اونباشى جانباز بسیجى و مسئول بسیج خواهران وزارت جهاد کشاورزى؛ او بانویى است از خطه خرمشهرِ همیشه قهرمان، با کوله‏بارى از خاطرات تلخ و شیرین و روزهایى سرشار از عشق به خدا. ضمن تشکر از ایشان که این فرصت را در اختیارمان گذاشتند، متن گفتگو را در ادامه مى‏خوانیم.

به طور اختصار ضمن معرفى خودتان، مرورى داشته باشید به محیط اجتماعى و فرهنگى که در آن پرورش یافتید.

مژده اونباشى، متولد 1340 در خرمشهر هستم. محیط رشد و تکامل شخصیتى‏ام در خانواده‏اى معمولى شکل گرفت. مادرم زنى مذهبى و سنت‏گرا بود و به ارزش‏ها و قیودات مذهبى اعتقاد راسخى داشت و در این زمینه تعصب خاص داشت. پدرم نیز به رغم مشغله‏هایى که داشت علاقه‏مند و پیگیر مسائل و جریان‏هاى سیاسى انقلاب اسلامى بود و علقه خاصى به حضرت امام(ره) به عنوان مرجع جهان تشیّع داشت. به یاد دارم که عکس آن مرحوم را در سال 1342 در منزل نگهدارى مى‏کرد.
همزمان با اوج جریان‏ها و حرکت‏هاى توفنده مردم علیه رژیم ستمشاهى، تحصیلاتم را تا مقطع دیپلم متوسطه در سال 1357 به پایان رساندم و پس از آن تا آغاز جنگ تحمیلى، مدتى در مراکز فرهنگى و مساجد شهر فعالیت داشتم. در این مدت فرصتى یافتم با مطالعه کتاب‏هاى مختلف، سطح آگاهى و اطلاعات خود را افزایش دهم و در کنار آن همراه با سایر خواهران در فعالیت‏هاى فرهنگى مشارکت فعال داشته باشم.
بعد از گذشت دوران دفاع مقدس و فراز و نشیب‏هاى زیاد، به حول و قوه الهى در سال 1379 توانستم با وجود داشتن سه فرزند بزرگ و به دوش گرفتن سرپرستى خانواده، مدرک دانشگاهى خود را در مقطع کارشناسى رشته الهیات و معارف اسلامى با گرایش ادیان و عرفان اخذ کنم و در سمت کارشناسى بازرسى در حوزه بسیج ادامه فعالیت دهم.

نحوه آشنایى شما با بسیج و تشکیلات آن چگونه بود؟

من در حقیقت پس از ادغام وزارتخانه‏هاى جهاد سازندگى و کشاورزى در سال 1380 با تشکیلات بسیج به شکلى که در حال حاضر وجود دارد آشنا شدم. البته در سال 1369 که وارد نهاد مقدس جهاد سازندگى شدم، چیزى به عنوان بسیج وجود نداشت چون سپاه و جهاد سازندگى هر دو مانند دو بال انقلاب بودند و در جبهه‏هاى نبرد دوشادوش هم بودند. پس از ادغام این دو وزارتخانه و تشکیل وزارت جهاد کشاورزى با هماهنگى به عمل آمده حدود 80 نفر از خواهران بسیجى را ساماندهى کردیم و در سال 1381 فعالیت بسیج خواهران به طور رسمى آغاز شد. تاکنون در چند همایش و طرح بصیرت که ویژه رده‏هاى مختلف بسیج بوده شرکت کردم و یک سال نیز فرماندهى خواهران بسیجى وزارتخانه را بر عهده داشتم.

شنیدیم که شما به افتخار جانبازى هم نایل شدید. در این ارتباط و نحوه جانبازى‏تان توضیحى ارائه کنید.

در سال 1359 دوره امداد را در بیمارستان خرمشهر طى کردم و با شروع جنگ تحمیلى در 31 شهریور همان سال فعالیت خود را به صورت عملى به عنوان امدادگر آغاز کردم. روز 24 مهر در منازل کوى بندر خرمشهر درگیرى سختى با نیروهاى مزدور عراقى در گرفته بود، ما سه نفر امدادگر بودیم که به محل درگیرى رفتیم تا به مجروحان کمک کنیم. در ادامه به سوى بیمارستانى بین خرمشهر و آبادان حرکت کردیم و ساعت حدود 2 بعدازظهر بود که خود را در مرکز شهر (اطراف مسجد جامع) یافتیم. اوضاع شهر آشفته بود و همه جا عرصه دفاع شده بود. به نظر مى‏رسید همه جاى شهر به امدادگر نیاز داشتند. همان طور که از خیابانى به خیابان دیگر و از کویى به کوى دیگر مى‏رفتیم، به ناگاه سفیر گلوله‏هایى که از تیربار دشمن شلیک مى‏شد فضاى اطراف ما را پر از دود و غبار کرد. در همان لحظات اولیه یکى از ما سه نفر شهید شد. من و امدادگر دیگر بر اثر اصابت گلوله‏ها از ناحیه دست مجروح شدیم. ماشین ما در موقعیت مورد نظر حایل نیروهاى عراقى و ایرانى واقع شد و قدرت حرکت دادن به ماشین را هم نداشتیم. چند ساعت که به همین صورت گذشت، بر اثر اصابت خمپاره مجدداً از ناحیه پا و سر مجروح شدم. این نکته را خوب است یادآورى کنم که پیش از شروع جنگ ایادى رژیم بعث عراق در منطقه به ویژه خرمشهر اقدام به فعالیت‏هاى فرهنگى تفرقه‏افکنانه و طرح موضوع استعمارى عرب و عجم مى‏کردند که در این خصوص هم با تلاش‏هاى هوشیارانه توطئه آنها را خنثى کردیم.

در مورد حوزه بسیج خواهران وزارت جهاد کشاورزى فعالیت‏ها و عملکرد آن توضیحى ارائه دهید.

بعد از شکل‏گیرى این بخش از بسیج در تشکیلات وزارت جهاد کشاورزى، مدتى فرماندهى آن را بر عهده داشتم. بعد از فراغت از تحصیل در دانشگاه از نیمه دوم سال 1384 به درخواست آقاى فاتحى فرمانده بسیج وزارتخانه، مسئولیت حوزه بسیج خواهران را پذیرفتم که الحمد للَّه سیر فعالیت‏هایى که تاکنون داشتیم رضایت‏بخش بوده است. از جمله این فعالیت‏ها به ساماندهى گُردان الزهرا، برگزارى دوره‏هاى آموزشى نیروها و نظم بخشیدن به تشکیلات مى‏توان اشاره کرد. در سال جارى که سال پیامبر اعظم(ص) است، تمامى تلاش خود را براى ارتقاى سطح دفاع و آمادگى دفاعى به کار گرفتیم که ان شاءاللَّه در راه پیشبرد اهداف تعالى‏بخش بسیج نقش خود را بتوانیم ایفا کنیم.
در حال حاضر از مجموع 689 خواهر بسیجى در تشکیلات، 565 نفر در رده عادى و 124 نفر بسیجى فعال هستند.

حضور خواهران بسیجى در نظام ادارى چه تأثیرى مى‏تواند در سلامت تشکیلات داشته باشد؟

بانوان بسیجى، همپاى برادران بسیجىِ خود مى‏توانند روحیه و فرهنگ بسیج که تبلور یافته اخلاق و رفتار اسلامى است را در تشکیلات ادارى کشور اشاعه دهند. نمونه این رفتار را مى‏توان در نحوه برخورد با ارباب رجوع شمرد که خواهران و برادران بسیجى با الهام از معارف دینى با موضوع برخورد مى‏کنند و کوچک‏ترین تنشى ایجاد نمى‏شود و این خود براى دیگران الگو به حساب مى‏آید.

به عنوان یک بانوى شاغل در بخش دولتى و در عین حال فعال در عرصه بسیج، آیا سرپرستى خانواده و رتق و فتق امور مربوط به آن مشکلى براى شما ایجاد نمى‏کند؟

البته! من جانباز 50 درصد هستم و مشکل جسمانى دارم و مسلّم است که معضلاتى پیش رو داشته باشم. در فعالیت‏هاى منزل بیشتر فرزندانم به من کمک مى‏کنند و من سعى مى‏کنم امور خانه طورى برنامه‏ریزى و تقسیم کار شود که فشار زیادى به عضوى از اعضا وارد نشود. الحمد للَّه فرزندانم مسئولیت‏پذیر هستند و در این مورد نگرانى ندارم.
به عقیده بنده فعالیت منزل و امور ادارى مى‏تواند با تدبیر و برنامه صورت گیرد و منافاتى با هم ندارند.

پس از اتمام جنگ، شاهد حضور عزیزان بسیجى در عرصه سازندگى بودیم. نظر حضرت عالى در این زمینه چیست؟

بسیج، جریانى است پویا و فعال که به فراخور زمان و بر حسب نیاز در تمامى ابعاد گوش به فرمان ولى فقیه زمان خود است. در زمان جنگ تحمیلى خالق شگفت‏انگیزترین صحنه‏هاى حماسه بود و بعد از آن در صحنه‏هاى زندگى اجتماعى وارد جامعه شد
که حضورش مایه عزت و افتخار امت اسلامى است. بهترین شکل حضورش را مى‏توان در طرح بسیج سازندگى قلمداد کرد که تاکنون نتایج بسیار خوبى داشته است. براى مثال در بخش کشاورزى، کارشناسان بسیجى تحصیل‏کرده به ترویج مسائل مختلف کشاورزى مى‏پردازند و سطح توانمندى زنان روستایى و سایر اقشار جامعه تولیدکننده را افزایش مى‏دهند. دختران و زنان بسیجى هم‏اکنون در قالب این طرح در اقصا نقاط کشور سازماندهى شده و به ارائه خدمات کارشناسى خود در طول سال به عموم مردم مى‏پردازند. حتى در برخى موارد شاهد هستیم که زنان بسیجى متخصص در مزارع کشاورزان به راهنمایى و مشاوره کارشناسى در زمینه بذر و سم و گونه کشت‏شده پرداختند.

خانم اونباشى، شما از نزدیک شاهد دفاع شهرى مدافعان خرمشهر قبل از اشغال آن بودید و بعدها هم با مسائل زیادى در طول دوران دفاع مقدس روبه‏رو شدید. از روزهاى قبل از تصرف خاطره‏اى برایمان بگویید.

خاطرات آن چند روز اول جنگ تحمیلى همواره در ذهنم هست و هیچ گاه فراموشم نمى‏شود. لحظه لحظه‏اش صحنه‏هاى ناب ایثار و حماسه بود. 35 روز با دست خالى در مقابل دشمن مسلح مقاومت کردیم. مثل این بود که افراد را گلچین کرده بودند و به خرمشهر آورده بودند تا خالق این همه رشادت باشند. به یاد دارم روز 9 مهر 1359 دو نفر از خواهران مکتب قرآن به نام‏هاى شهناز محمدى و شهناز حاجى‏شاه در نزدیکى درِ مکتب‏خانه هنگامى که مشغول خالى کردن آذوقه از کامیون بودند مورد اصابت خمپاره دشمن قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. روز قبل از شهادت‏شان با یکدیگر صحبت کرده بودیم. آنها از فعالیت خودشان براى امور پشتیبانى جبهه و جنگ مى‏گفتند. خدا مى‏داند چه روحیه و انگیزه‏اى داشتند. در سردخانه که پیکر پاک‏شان را دیدم، تمام استخوان‏هایشان خرد شده بود اما صورت‏شان سالم بود و لبخندى که هیچ گاه فراموش نخواهم کرد. دستى بر صورت‏شان کشیدم و زمزمه‏کنان با آنها سخن گفتم. آن دو سفرکرده مثل دو فرشته در حجاب خود پیچیده شده بودند که فرصت وداع همیشگى به سر رسید.

به عقیده شما حفظ روحیه بسیجى داشتن در فضاى ادارى چگونه امکان‏پذیر است.

بسیجى شدن و بسیجى ماندن شرایطى دارد که از آن جمله است پویایى و تحرک در جهت اعتلاى تمامى ابعاد شخصیتى انسان؛ بنابراین وجود نیروهاى بسیجى در تشکیلات ادارى و هر اجتماعى و با هر هدفى، موجب انگیزش و روحیه بخشیدن به سایر افراد مى‏شود. همچنین تلاش و پشتکار و خستگى‏ناپذیر بودن نیروهاى بسیجى باعث افزایش کمى و کیفى و در نتیجه افزایش کارایى مى‏شود.

از منظر تفکر یک بانوى بسیجى، مهم‏ترین مسئله مرتبط با حوزه فرهنگى - اجتماعى زنان و دختران جامعه ایران اسلامى چیست. چه نظرى دارید؟

به عقیده بنده ریشه بسیارى از معضلات فرهنگى و اجتماعى جامعه زنان و دختران جامعه ما غفلت و ناآگاهى است. با وجود افزایش سطح سواد و اطلاعات مردم متأسفانه با فرهنگ اسلام و معارف اسلامى و فلسفه قوانین و حقوق اسلامى در مورد خودمان آشنا نیستیم و برنامه‏هاى آموزشى هدفمند در مورد افراد با سنین مختلف و در موضوعات مبتلابه جامعه نداریم. مشکل دیگر، نبود سطح رضایت‏بخشى از خودباورى در میان زنان است که باعث مى‏شود نتوانند از توانایى‏ها و استعدادهاى خود در رفع مشکلات بهره گیرند.

خانم اونباشى، به لحاظ حضورتان در وزارت جهاد کشاورزى، تا چه حدى با مسائل زنان کشاورز آشنا هستید و آیا با این قشر از جامعه ارتباط دارید؟

متأسفانه ارتباط مستقیم کارى ندارم اما مى‏دانم که زنان روستایى و عشایرى نقش بسزایى در نظام اقتصادى کشاورزى و دامدارى کشور دارند و آن طور که باید و شایسته آنان است نمى‏توان از آنان قدردانى کرد. البته تلاش‏هاى زیادى در این خصوص صورت گرفته اما تصور مى‏کنم در قبال تأثیر فعالیت‏هایشان کافى نیست.

در پایان اگر صحبت خاصى دارید بفرمایید.

حکایت بسیج، حکایت تکرار یک اتفاق و رویداد ساده تاریخى نیست. حماسه‏اى است از متن قرآن که سر از دشت‏هاى داغ و صخره‏هاى یخ‏زده برآورد. کشمکش «تنگه چزابه» و شیون «پنجوین» تنها لحظه‏اى از تاریخ بلند بسیج است. آرى این حکایت در «مجنون» تمام نشد و تمام آن خمپاره‏ها نتوانست حتى صفحه‏اى از این کتاب را پاره کند. باشد تا ما وارثان همه آن لحظه‏هاى پاک، قدر و منزلت‏شان را پاس داریم.
سخن یک بسیجى، سخن رهبر و پیرو مرادش است که همواره آن را نصب‏العین خود قرار مى‏دهد. به جمله‏اى از حضرت امام راحل(ره) اشاره مى‏کنم که فرمودند:
«من دست یکایک شما پیشگامان رهایى را مى‏بوسم و مى‏دانم که اگر مسئولان نظام اسلامى از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهى خواهند سوخت. بار دیگر تأکید مى‏کنم که غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونى، سقوط در دام دو ابرقدرت جهانى را به دنبال خواهد داشت.»

با تشکر از فرصتى که در اختیار گذاشتید.