اولین دختر با حجاب در دبیرستان بودم
گفتوگو با ایمان شیوانی، ایالات متحدهی آمریکا زهره قاسمی
ایالات متحدهی امریکا، پس از استقلال از «بریتانیای کبیر» و عضویت در « شورای امنیت سازمان ملل» یکی از بنیانگذاران «پیمان نظامی ناتو» شد. این کشور پس از فروپاشی شوروی و پایان «جنگ سرد» به عنوان یک ابرقدرت منحصر به فرد در جهان مطرح شده است.
آمریکا بزرگ ترین اقتصاد را در میان کشورهای جهان داراست و بعد از روسیه، کانادا و چین چهارمین کشور پهناور دنیا می باشد که به طور تقریبی شش برابر وسعت ایران است. جمعیت آمریکا در حدود 306 میلیون و 225 هزار نفر تخمین زده شده است که از لحاظ نژادی و گوناگونی مردم، متنوعترین کشور جهان شناخته میشود. 51 درصد از مردم آن دارای مذهب «پروستان»، 24 درصد «کاتولیک»، نزدیک به 2 درصد «مورمون»، حدود 2 درصد «یهود» و 6/0 درصد «مسلمان» هستند.
به منظور آشنایی بیشتر با وضعیت زنان و خانواده در «ایالات متحدهی آمریکا» پای صحبتهای «ایمان شیوانی» بیست و سه ساله مینشینیم.
ایمان خانم در ابتدا خودتان را بیشتر معرفی کنید و دربارهی تحصیلاتتان بگویید.
سالها قبل خانوادهام به آمریکا عزیمت کردند و من در شهر «کانزاس» بزرگ شدم. لیسانس میکروبیولوژی دارم و در رشتهی پزشکی نیز قبول شدهام و با اخذ شش ماه مرخصی از دانشگاه، برای تحصیل علوم اسلامی به ایران آمدهام تا در «جامعهالمصطفی» (مؤسسهی آموزشهای کوتاه مدت) تحصیل کنم.
چطور شد که به دین اسلام علاقمند شدید؟
والدین من متولد «افغانستان» هستند و زیاد مذهبی نیستند و نسبت به من و برادرانم در مورد داشتن دین سختگیری نمیکنند. در واقع دین در آمریکا یک امر شخصی است و از سیاست جداست. آمریکاییها زیاد به دینشان اهمیت نمیدهند و حتی در محافل مختلف دربارهی آن صحبت و تبلیغ نمیکنند. اما من از کودکی به دنبال علت هر چیزی میگشتم. کنجکاو بودم و به مباحث پیدایش امور علاقه داشتم. همیشه از خودم میپرسیدم هدف من در زندگی چیست؟ چرا در این دنیا هستم؟ و ...
روزی دختر عمهام از کشور استرالیا برای شرکت در اردویی متشکل از روحانیون و جوانان مسلمان آمریکایی، به ایالات متحده آمد. او پیشنهاد داد تا همراه آنها در این اردوی اسلامی شرکت کنم. آن زمان 16 ساله بودم و از اسلام هیچ نمیدانستم و به آن کوچکترین علاقهای هم نداشتم؛ چرا که در آمریکا تبلیغات ضد اسلام فراوان است و در واقع اسلام را به گونهای نشان می دهند که انسان دلش به حال مسلمانان و زنان با حجاب میسوزد. من نیز دیدگاهم نسبت به این دین، کاملاً آمریکایی بود. فکر میکردم دیدگاههای مسلمانان بسیار بسته و محدود است و مرا به عنوان یک دختر غیر مسلمان در این اردو نمیپذیرند. با خودم بسیار اندیشیدم و متوجه شدم عدم حضورم در این سفر نشان از بسته بودن دیدگاههای خودم دارد نه آنها، چرا که با این کار مانع فهم خود از یک سری مسائل میشوم و به گونهای از واقعیت فرار میکنم. بالاخره با این هدف که فقط دربارهی اسلام اطلاعاتی کسب کنم در این اردو شرکت کردم. طی دو هفتهای که در اردو بودیم، ساعات طولانی با مسلمانان بحث و گفتوگو میکردیم. سؤالات بسیاری در رابطه با اسلام، خدا، حجاب و ... در ذهنم ایجاد شده بود که میپرسیدم و پاسخهایی که میشنیدم همه صریح و واضح بودند، به نحوی که هیچ دلیل قانعکنندهای برای عدم اثباتشان نداشتم. کم کم به اسلام علاقمند شدم و تمام اظهارات آنان را به این دلیل که منطقی بود، پذیرفتم و علیرغم ترس و نگرانیای که داشتم مسلمان و با حجاب به خانه برگشتم که موجب تعجب بسیار خانوادهام شد. همان روز با خدا عهد بستم که سعی کنم چیزهایی را که آموختهام در زندگی اجرا کنم و از او خواستم که به من آرامش عطا کند.
علت ترس و نگرانی شما از مسلمان شدن چه بود؟
نگرانیام بیشتر بابت حفظ حجابم بود. چون در «کانزاس» تعداد مسلمانان و زنان با حجاب بسیار کم است. حتی در دبیرستانی که تحصیل می کردم، اولین دختر با حجاب بودم. میترسیدم که نتوانم در چنین شرایطی مسلمان باقی بمانم و حجابم را هم داشته باشم. این اضطراب به خانوادهام نیز منتقل شده بود. پدرم می ترسید به خاطر نوع پوششم دچار مشکل شوم. مخصوصاً زمانی که دانشجو بودم علیرغم مشاهدهی علاقهام به حفظ حجاب، از من میخواست لباسهای پوشیده بپوشم ولی روسری به سر نداشته باشم. مادرم هم بیشتر اوقات نزد دوستان و آشنایان ابراز ناراحتی میکرد و عقیده داشت من با این کار جوانی خود را تباه می کنم، ولی به حمدالله علیرغم نگرانی خودم و خانوادهام هیچگاه در مورد پوششم دچار مشکلی نشدم.
به چه دلیلی برای کسب معارف اسلامی به ایران سفر کردید؟
مردم آمریکا همیشه دربارهی دین و طرز پوششم پرسش و کنجکاوی میکنند و من خود را در قبال اسلام مسئول میدانم، چرا که ممکن است گاهی ناخواسته در صورت انجام کوچکترین اشتباه یا برخورد نامناسب دینمان را زیر سؤال ببریم.
آموختن و کسب معارف اسلامی در کنار علوم دیگر لازم است چون علم اسلام، علمی واقعی و علم ظاهر و باطن میباشد. من نیز در پی کسب معلومات کاملتر و بیشتر دربارهی اسلام هستم و میخواهم اطلاعات خود را در این زمینه قویتر کنم. مثلاً درصدد آموختن زبان عربی و فارسی هستم زیرا بسیاری از کتب ارزشمند شیعه به زبان انگلیسی ترجمه نشده است. همچنین خواهان فراگیری روخوانی، تفسیر و علوم مربوط به قرآن و فن خطابه و ... نیز هستم و ایران را بهترین مکان برای کسب این اطلاعات و معلومات یافتم، چرا که در این کشور برای ترویج اسلام در سراسر جهان تلاش بسیاری میشود. چون دین رسمی ایران، اسلام است من خیلی از محدودیتهایی که در کشورم به خاطر مذهبم داشتم، در اینجا ندارم.
البته در حدود سه سال است که با تشکیل انجمنی از شیعیان کشورهای مختلف، اولین مرکز شیعه را در «کانزاس» تأسیس کردیم که در این مرکز برنامههای اسلامی، فرهنگی و مراسم مذهبی به مناسبتهای مختلف برگزار میشود ولی برای برپایی مراسمهای سخنرانی، به علت نداشتن روحانی شیعه در این شهر، از روحانیهای دیگر شهرها دعوت میکنیم.
فرهنگ مردم کشور شما چگونه است؟
فرهنگ مردم آمریکا نیز مانند سایر کشورها دارای محاسن و معایب است. مثلاً مردم آنجا اجتماعی و بسیار بانظم هستند و در اکثر کارهایشان برنامهریزی دقیق دارند. اغلب دارای روحیهای شاد و پرانرژی هستند، اما بعضی از آنها خیلی بی بند و بار و راحتند و در بسیاری از مسائل به خود سخت نمیگیرند و با گفتن جملهی «اشکالی ندارد» بر روی کارهای اشتباه خود سرپوش میگذارند.
جوانان آمریکایی نیز به راحتی دست به انجام هر کاری میزنند و چشم و همچشمی در بین آنها بسیار زیاد است. ولی آمریکاییها برخلاف ایرانیها در زندگیشان تعارفی نیستند و با اقوام دور و نزدیکشان زیاد رفت و آمد ندارند و خانمها علاقمند به رابطه با خانوادهی همسر خود نمیباشند. در کشور ما حتی ارتباط اعضای خانواده نیز با یکدیگر زیاد نیست. والدین، فرزندان خود را در سن هجده سالگی بالغ میدانند و از آنها میخواهند که زندگی مستقلی را تشکیل دهند. هرچند تنها گذاشتن یک نوجوان در چنان محیطی کار صحیحی نمیباشد چون آنها از لحاظ ظاهری بالغ هستند ولیکن هنوز به بلوغ عقلی نرسیدهاند. در «آمریکا» پدر و مادر روی فرزندان خود کنترل ندارند. همچنین فرزندان، زیاد برای والدین خود احترام قائل نمیشوند و در مقابل آنها خیلی زود عصبانی شده و به تندی صحبت میکنند. در این زمینه بسیاری از مسلمانان که کودکانشان را در آمریکا تربیت میکنند دچار مشکل هستند، چرا که از طرفی والدین این وظیفه و احترام را به فرزندان خود آموزش میدهند و از طرف دیگر در مدارس برخلاف آن، یعنی عدم توجه به صحبتهای والدین پس از عبور از هجده سالگی، به آنها گوشزد میشود.
دربارهی سیستم آموزشی و تحصیلات عالیه هم برایمان بگویید.
آزمون ورود به دانشگاه در آمریکا به دشواری کنکور شما در ایران نیست و ما به راحتی در این امتحان قبول میشویم و در رشتههای مورد علاقهی خود تحصیل میکنیم، ولی هزینهی تحصیلات در دانشگاههای آمریکا بسیار بالاست و دولت کمکی برای مخارج تحصیلی نمیکند. آزمون کارشناسی ارشد و دکترا در کشور ما بسیار دشوار است و قبولی در این مقاطع زحمت و مطالعه بسیاری را میطلبد و به همین دلیل طرفداران این دورهها زیاد نمیباشند. هزینهی کالج کمتر از دانشگاه است ولی مدرک آن مانند دانشگاه معتبر نمیباشد. بعضی از افراد به مدت دو سال در کالج تحصیل میکنند و بعد وارد دانشگاه میشوند. اغلب دانشگاههای آزاد در «آمریکا» مذهبیاند که مراسم و آداب خاصی دارند و هزینهاش چند برابر هزینههای دانشگاه دولتی است.
علیرغم اینکه در آمریکا بر اساس قانون، حق زنان همانند مردان است، ولی اکثر فعالیتها و مشاغل پراهمیت و پردرآمد در انحصار آقایان است. خانمها در دانشگاهها و مراکز آموزشی بیشتر طرفدار رشتههای تجربی و مطالعات زنان هستند.
مراسم ازدواج مسلمانان در آنجا چگونه برگزار میشود؟
مراسم ازدواج ما تقریباً مثل ایرانیهاست، البته ایرانیها به اصالت شخص مقابل خود، اهمیت فراوانی میدهند در حالی که مسلمانان آمریکایی به این مسئله زیاد توجه نمیکنند و در نظر آنها بیش از همه تقوا، اخلاق و تحصیلات ارزش دارد. بعد از مراسم خواستگاری و توافق دختر و پسر و خانوادهها، در مسجد نزد روحانی صیغهی محرمیت یا عقد جاری میشود و بعد در دادگاه ازدواج آنها ثبت میگردد. غیرمسلمانان از طرف دادگاه برگهای دارند که در واقع گواهی ازدواج آنهاست و صیغه یا عقد نکاح خوانده نمیشود و نیازی هم به اذن پدر نمیباشد بلکه تنها تمایل طرفین برای ازدواج به صورت لفظی پرسیده میشود.
در بارهی خصوصیات دختران و زنان آمریکایی برایمان بگویید و اینکه آنها بیشتر به چه اصولی پایبند هستند؟
در آمریکا در ذهن ما جای دادهاند که اگر زنان خوشاندام و زیبا نباشند، هیچ ارزشی ندارند. در واقع همهی شخصیت زن را، در مقولهی زیبایی ظاهری وی میدانند و این امر حتی در تبلیغات و در برخورد آقایان با خانمها در جامعه به وضوح دیده میشود. این طرز تفکر باعث شده خانمهای آمریکایی مخصوصاً دختران جوان همیشه احساس کنند که بهترین نیستند و بابت این مسئله غمگین و نگرانند و در مورد ظاهر خود رضایت ندارند. آنها به جای توجه به محاسن خود در پی کوچک ترین نقص در ظاهرشان هستند و گاهی به علت توجه بیش از حد به معایب خود از پیشرفت باز میمانند. در ایران، زنان در صورت تمایل، مشغول به کار و فعالیت در خارج از منزل میشوند و درآمد حاصل از آن را برای خود پسانداز یا خرج میکنند، ولی در آمریکا اگر زن شاغل نباشد به این معنی است که هیچ فعالیتی ندارد. اغلب زنان آمریکایی مجبورند برای تأمین مخارج زندگی پا به پای مردان کار کنند و همزمان به امور خانه رسیدگی و از فرزندان نیز مراقبت کنند. به همین دلیل تحت فشارند. زنان آمریکایی بسیاری را میشناسم که علاقه دارند به جای اینکه در بیرون کار کنند، بیشتر در منزل باشند ولی با این حال آنها فکر میکنند زمانی که شاغلند، آزاد هستند. حتی خانمهای مسلمانی را که در منزل به تربیت و نگهداری فرزندان خویش و خانهداری میپردازند، آزاد نمیدانند و براین باورند که حق آنها سلب شده است.
نگاه دولت شما به زنان کشورتان چگونه است؟
آمریکا آن گونه که جوانان ایرانی میاندیشند، مدینه فاضله نیست. از کودکی به ما میآموزند که بین زن و مرد تفاوتی نیست و در قانون حق آنها یکسان است و حتی بعضی اوقات به زنان اهمیت بیشتری داده میشود، مثلاً خانمها نیز چون آقایان حق طلاق، تحصیل، رأی و ... دارند. اگر چه این قانون به ظاهر خوب است ولی در جامعه متوجه معایب آن و تفاوتهای زن و مرد می شویم.
در اصل حقوقی که برای زنان در نظر گرفته شده، حقوق واقعی آنها نیست و برای شخصیت زنان ارزش و احترام واقعی قائل نیستند در حالی که توقعات از آنها بسیار زیاد است. در جامعهی ما زنان بیشتر مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و به نوعی ابزار شدهاند.
مثلاً در جامعه میبینیم که برای استخدام یک زن به جای توجه به هوش، شخصیت و سابقهی کاری وی، بیشتر به ظاهرش توجه میشود. حتی این امر از لحاظ روانشناسی نیز ثابت شده که بین دو مرد، آقایی که از نظر هوش در سطح بالاتری است و بین دو زن، خانمی که زیباتر، جوانتر و خوش اندامتر است استخدام میشود. همچنین خانمها بعد از ازدواج، مسئولیتهایشان به عنوان یک همسر و مادر چند برابر آقایان میشود که در این هنگام متوجه تفاوتهای خود با مردان میشوند.
ارتباط زن و شوهر و توقعات آنها نسبت به یکدیگر در آمریکا به چه صورت است؟
همسرانی که به دنبال دوام زندگی خویش میباشند، در تلاشاند که به وظایف خود عمل کنند و با هم صمیمی باشند. خانمها دوست دارند همسرانشان در کنارشان باشند و آنها را ترک نکنند، چرا که در آمریکا ارتباط داشتن یک مرد با خانمهای دیگر اشکالی ندارد در حالی که این امر موجب گسسته شدن روابط زناشویی میشود و اغلب زنان در تلاش هستند تا از بروز چنین مشکلی در زندگی خود جلوگیری کنند. برای یک زن آمریکایی، بیشتر از آنکه پول همسرش اهمیت داشته باشد، در کنار او بودن و رابطه داشتن ارزشمند است.
با این حال، شدت گذشتی که در زندگی ایرانیها میبینیم ، برای آمریکاییها معنا ندارد و همسران هر کدام به دنبال خواستهها و منافع خود هستند. زنان مخصوصاً جوانترها زیاد تحت اطاعت شوهران خود نمیباشند و امرو نهی کردن همسرانشان را نمیپسندند زیرا از کودکی هر کاری که علاقه داشتهاند، انجام دادهاند و کسی جلودار آنها نبوده است، در حالی که برای موفقیت و پیشرفت در زندگی زناشویی باید گذشت و صبر داشته باشیم.
در آمریکا بسیاری از مردان به هنگام مستی و یا در مواقع جر و بحث و دعوا، همسران خود را کتک میزنند. اکثر زنان به علت ترس از شوهرانشان، این عمل آنها را به دیگران بروز نمیدهند و یا حتی اقدامی برای جدایی از آنها نمیکنند. به همین منظور گروهی از خانمها برای دفاع و نجات این زنان در نظر گرفته شدهاند و حتی در بسیاری از فیلمها از زنان میخواهند که دیگران را در جریان این عمل همسر خود قرار دهند.
هر کجا دین نباشد چنین مسائل و مشکلاتی هم پیش میآید و افراد علت حرام بودن بسیاری از کارها را نمیدانند و به دنبال هوا و هوسهای خود می روند.
میزان طلاق در آمریکا چقدر است و وضعیت زنان بعد از جدایی از همسرشان چگونه میباشد؟
در آنجا همسران زیاد به فکر یکدیگر نمیباشند و هر کدام هدف خود را در زندگی مهمتر از سایر مسائل میدانند و در صورتی که خواستههایشان برآورده نشود از همسر خود جدا میشوند. مثلاً حتی در بعضی مواقع، خانم، تحصیلات و پیشرفت خود را مهمتر و واجبتر از مراقبت از فرزند خویش میداند.
همین تفکرات و عدم گذشت در زندگی زناشویی آنها باعث شده تا میزان طلاق در آمریکا بالا باشد و آمار نشان میدهد که نیمی از ازدواجها به طلاق منجر میشود.
در آمریکا بیشتر اوقات بعد از طلاق ، فرزندان به مادر تعلق میگیرند و پدرها موظف میشوند در مخارج نگهداری و بزرگ کردن فرزندان به مادر کمک کنند، در حالی که بسیاری از مردان به این وظیفه خود عمل نمیکنند و مادر به تنهایی سرپرستی کودکان خود را برعهده میگیرد و این امر برای یک زن بسیار دشوار است. تعداد این گونه خانمها بسیارند در حالی که اعتماد خود را به مردان هم از دست دادهاند.
زنان آمریکایی مثل خانمهای ایرانی مهریه ندارند ولی اموال همسران بعد از طلاق بین هر دوی آنها تقسیم میشود که البته این قسمت کردن اموال طبق شرایط خاصی صورت میگیرد.
نظرتان دربارهی فرهنگ ایرانیها چیست و چه چیزی برای شما جالب توجه بوده است؟
در آمریکا دوستان ایرانی دارم که زیاد مذهبی نیستند و قبل از اینکه به ایران بیایم، توسط آنها تا حدودی با فرهنگ ایرانیها آشنا بودم و میدانستم که هر نقطه و شهر آن دارای فرهنگ و آداب و رسوم خاصی است. در کل با وجود اینکه ایرانیها خیلی تعارفی هستند ولی با محبت، مهماننواز و با دیگران مهرباناند. در طی این مدت چیزهای کوچکی را در زندگی ایرانیها دیدم که در فرهنگ آمریکاییها هرگز نمیبینم. مثل اینکه خانوادهها همراه بزرگترها و اقوام به پارکها، مناطق تفریحی و سفر میروند و بر سر یک سفرهی بزرگ و طویل غذا میخورند. من به این ارتباط نزدیک و زیاد با بستگان که در فرهنگ ایرانی باب است بسیار علاقمندم. در ایران اصل عمل اسلامی را میتوان دید و در واقع اسلام در زندگی مردم پیاده میشود. چون در این کشور همه مسلمانند، حرکات و رفتارهایشان برای یکدیگر جای سؤال نیست و دسترسی به خیلی چیزها و مکانهای مذهبی آسان است و حتی لازم نیست مدام بابت حلال بودن خوردنیها سؤال کنند، و ایرانیان باید قدر این نعمتها و فرصتها را بدانند.
در مورد زنان و دختران ایرانی چه نظری دارید؟
قبل از سفرم به ایران با زنان مذهبی مسلمان در ارتباط نبودم و حتی در مورد آنها اطلاعی نداشتم. فکر میکردم دیدگاههایشان نسبت به اکثر مسائل بسته است چون فقط میدانستم همیشه جدی هستند و لبخند نمیزنند. این جدی بودن آنها برایم نگرانکننده بود چون در آمریکا لبخند زدن و شاد بودن یک امر عادی است. هراس داشتم که نتوانم با آنها کنار بیایم و صمیمی شوم، ولی این تفکراتم اشتباه بود و در ایران خانمهای مذهبی بسیار را دیدم که اسلام را به بهترین نحو ممکن در زندگی خود اجرا میکنند. خانمهایی که در منزل شاد و گرم هستند و در بیرون از منزل و محیط کاری جدی، با حیا و با بهترین حجابند. در واقع جایگاه هر چیز و هر کاری را به خوبی میدانند. من از این خصوصیت زن مذهبی ایرانی بسیار لذت میبرم.
در آمریکا برعکس است. زنان در بیرون از منزل به وضع ظاهر و آرایش خود بسیار اهمیت میدهند ولی در خانهی خود بدین گونه نیستند و در واقع تمام زیباییهایی که خانم باید برای همسر و خانوادهاش عرضه کند برای دیگران به نمایش میگذارد.
چه صحبتی برای خوانندگان نشریه ما دارید؟
نباید زنان آمریکایی و غربی را برای خود الگو قرار دهند، چرا که آنان در زندگی مشکلات فراوانی دارند و نه تنها آزاد نیستند بلکه حق اصلی آنها نیز داده نشده است و حقیقت آن گونه که آنها جلوه میدهند نیست. حقوقی اصلی زن در اسلام مطرح شده و شخصیتی که اسلام برای زن قائل است، شخصیت واقعی او میباشد. از نگاه اسلام جایگاه زن و مرد درکسب فضائل، صفا و ایمان یکسان است و این مقولهای است که باید بدان توجه کنیم. زنان میتوانند به مدارج عالی علمی برسند و در هر کاری پیشرفت داشته باشند و در عین حال نمونۀ یک زن مسلمان واقعی باشند.
باید بدانیم خانم کامل کسی نیست که زیبا و خوش اندام باشد، بلکه خانمی است که خود، خدا و هدفش را میشناسد. همه چیز در این دنیا خلاصه نشده و هدف زندگی تنها به معنی داشتن بهترین هر چیز نیست. باید طبق سخن امام علی(ع) که میفرمایند «هر کس خود را شناخت، خدای خویش را میشناسد» زندگی کنیم، پس ابتدا باطن شخصیت و حق خود را دریابیم تا بدین وسیلهی خدای خویش را بشناسیم. همچنین در هر کاری باید هدفمان خدا باشد و به او توکل کنیم، زیرا هر گاه کاری برای رضای خدا انجام گیرد به راحتی و بدون مشکل پیش میرود و به مقصد میرسد.
به خاطر فرصتی که در میان دروس خود برای گفتوگو با ما اختصاص دادید، سپاسگزاریم . ما نیز امیداواریم با ظهور امام عصر(عج) و سایه افکندن پرچم اسلام بر تمام جهان، هرگز بانوی مسلمان به سبب اعتقادات و حجابش نگرانی و واهمهای از دیگران نداشته باشد و نیز آرزومندیم همهی مسلمانان به معنای واقعی در ترویج مذهب اسلام و حفظ شعائر آن سعی بلیغ داشته باشند.