سیاسی اجتماعی ؛ اولین دختر با حجاب دبیرستان بودم

نویسنده


اولین دختر با حجاب در دبیرستان بودم

گفت­وگو با ایمان شیوانی، ایالات متحده­ی آمریکا                                                                                                                                                                                                                                          زهره قاسمی

ایالات متحده­ی امریکا، پس از استقلال از «بریتانیای کبیر» و عضویت در « شورای امنیت سازمان ملل» یکی از بنیانگذاران «پیمان نظامی ناتو» شد. این کشور پس از فروپاشی شوروی و پایان «جنگ سرد» به عنوان یک ابرقدرت منحصر به فرد در جهان مطرح شده است.

آمریکا بزرگ­ ­ترین اقتصاد را در میان کشورهای جهان داراست و بعد از روسیه، کانادا و چین چهارمین کشور پهناور دنیا می باشد که به طور تقریبی شش برابر وسعت ایران است. جمعیت آمریکا در حدود 306 میلیون و 225 هزار نفر تخمین زده شده است که از لحاظ نژادی و گوناگونی مردم، متنوع­ترین کشور جهان شناخته می­شود. 51 درصد از مردم آن دارای مذهب «پروستان»، 24 درصد «کاتولیک»، نزدیک به 2 درصد «مورمون»، حدود 2 درصد «یهود» و 6/0 درصد «مسلمان» هستند.

به منظور آشنایی بیشتر با وضعیت زنان و خانواده در «ایالات متحده­ی آمریکا» پای صحبت­های «ایمان شیوانی» بیست و سه ساله می­نشینیم.

ایمان خانم در ابتدا خودتان را بیشتر معرفی کنید و درباره­ی تحصیلات­تان بگویید.

 

سال­ها قبل خانواده­ام به آمریکا عزیمت کردند و من در شهر «کانزاس» بزرگ شدم. لیسانس میکروبیولوژی دارم  و در رشته­ی پزشکی نیز قبول شده­ام و با اخذ شش ماه مرخصی از دانشگاه، برای تحصیل علوم اسلامی به ایران آمده­ام تا در «جامعه­المصطفی» (مؤسسه­ی آموزش­های کوتاه مدت) تحصیل کنم.

چطور شد که به دین اسلام علاقمند شدید؟

 

والدین من متولد «افغانستان» هستند و زیاد مذهبی نیستند و نسبت به من و برادرانم در مورد داشتن دین سخت­گیری نمی­کنند. در واقع دین در آمریکا یک امر شخصی است و از سیاست جداست. آمریکایی­ها زیاد به دین­شان اهمیت نمی­دهند و حتی در محافل مختلف درباره­ی آن صحبت و تبلیغ نمی­کنند. اما من از کودکی به دنبال علت هر چیزی می­گشتم. کنجکاو بودم و به مباحث پیدایش امور علاقه داشتم. همیشه از خودم می­پرسیدم هدف من در زندگی چیست؟ چرا در این دنیا هستم؟ و ...

روزی دختر عمه­ام از کشور استرالیا برای شرکت در اردویی متشکل از روحانیون و جوانان مسلمان آمریکایی،  به ایالات متحده آمد. او پیشنهاد داد تا همراه آن­ها در این اردوی اسلامی شرکت کنم. آن زمان 16 ساله بودم و از اسلام هیچ نمی­دانستم و به آن کوچک­ترین علاقه­ای هم نداشتم؛ چرا که در آمریکا تبلیغات ضد اسلام فراوان است و در واقع اسلام را به گونه­ای نشان می دهند که انسان دلش به حال مسلمانان و زنان با حجاب می­سوزد. من نیز دیدگاهم نسبت به این دین، کاملاً آمریکایی بود. فکر می­کردم دیدگاه­های مسلمانان بسیار بسته و محدود است و مرا به عنوان یک دختر غیر مسلمان در این اردو نمی­پذیرند. با خودم بسیار اندیشیدم و متوجه شدم عدم حضورم در این سفر نشان از بسته بودن دیدگاه­های خودم دارد نه آن­ها، چرا که با این کار مانع فهم خود از یک سری مسائل می­شوم و به گونه­ای از واقعیت فرار می­کنم. بالاخره با این هدف ­که فقط درباره­ی اسلام اطلاعاتی کسب کنم در این اردو شرکت کردم. طی دو هفته­ای که در اردو بودیم، ساعات طولانی با مسلمانان بحث و گفت­وگو می­کردیم.  سؤالات بسیاری در رابطه با اسلام، خدا، حجاب و ... در ذهنم ایجاد شده بود که می­پرسیدم و پاسخ­هایی که می­شنیدم همه صریح و واضح بودند، به نحوی که هیچ دلیل قانع­کننده­ای برای عدم اثبات­شان نداشتم. کم­ کم به اسلام علاقمند شدم و تمام اظهارات آنان را به این دلیل که منطقی بود، پذیرفتم و علی­رغم ترس و نگرانی­ای که داشتم مسلمان و با حجاب به خانه برگشتم که موجب تعجب بسیار خانواده­ام شد. همان روز با خدا عهد بستم که سعی کنم چیزهایی را که آموخته­ام در زندگی اجرا کنم و از او خواستم که به من آرامش عطا کند.

علت ترس و نگرانی شما از مسلمان شدن چه بود؟

 

نگرانی­ام بیشتر بابت حفظ حجابم بود. چون در «کانزاس» تعداد مسلمانان و زنان با حجاب بسیار کم است. حتی در دبیرستانی که تحصیل می کردم، اولین دختر با حجاب بودم. می­ترسیدم که نتوانم در چنین شرایطی مسلمان باقی بمانم و حجابم را هم داشته باشم. این اضطراب به خانواده­ام نیز منتقل شده بود. پدرم می ترسید به خاطر نوع پوششم دچار مشکل شوم. مخصوصاً زمانی که دانشجو بودم علی­رغم مشاهده­ی علاقه­ام به حفظ حجاب، از من می­خواست لباس­های پوشیده بپوشم ولی روسری به سر نداشته باشم. مادرم هم بیشتر اوقات نزد دوستان و آشنایان ابراز ناراحتی می­کرد و عقیده داشت من با این کار جوانی خود را تباه می کنم، ولی به حمدالله علی­رغم نگرانی خودم و خانواده­ام هیچ­گاه در مورد پوششم دچار مشکلی نشدم.

به چه دلیلی برای کسب معارف اسلامی به ایران سفر کردید؟

 

مردم آمریکا همیشه درباره­ی دین و طرز پوششم پرسش و کنجکاوی می­کنند و من خود را در قبال اسلام مسئول می­دانم، چرا که ممکن است گاهی ناخواسته در صورت انجام کوچک­ترین اشتباه یا برخورد نامناسب دین­مان را زیر سؤال ببریم.

آموختن و کسب معارف اسلامی در کنار علوم دیگر لازم است چون علم اسلام، علمی واقعی و علم ظاهر و باطن می­باشد. من نیز در پی کسب معلومات کامل­تر و بیشتر درباره­ی اسلام هستم و می­خواهم اطلاعات خود را در این زمینه قوی­تر کنم. مثلاً درصدد آموختن زبان عربی و فارسی  هستم زیرا بسیاری از کتب ارزشمند شیعه به زبان انگلیسی ترجمه نشده است. هم­چنین خواهان فراگیری روخوانی، تفسیر و علوم مربوط به قرآن و فن خطابه و ... نیز هستم و ایران را بهترین مکان برای کسب این اطلاعات و معلومات یافتم، چرا که در این کشور برای ترویج اسلام در سراسر جهان تلاش بسیاری می­شود. چون دین رسمی ایران، اسلام است من خیلی از محدودیت­هایی که در کشورم به خاطر مذهبم داشتم، در این­جا ندارم.

البته در حدود سه سال است که با تشکیل انجمنی از شیعیان کشورهای مختلف، اولین مرکز شیعه را در «کانزاس» تأسیس کردیم که در این مرکز برنامه­های اسلامی، فرهنگی و مراسم مذهبی به مناسبت­های مختلف برگزار می­شود ولی برای برپایی مراسم­های سخنرانی، به علت نداشتن روحانی شیعه در این شهر، از روحانی­های دیگر شهرها دعوت می­کنیم.

فرهنگ مردم کشور شما چگونه است؟

 

فرهنگ مردم آمریکا نیز مانند سایر کشورها دارای محاسن و معایب است. مثلاً مردم آن­جا اجتماعی و بسیار بانظم هستند و در اکثر کارهایشان برنامه­ریزی دقیق دارند. اغلب دارای روحیه­ای شاد و پرانرژی هستند، اما بعضی از آن­ها خیلی بی بند و بار و راحتند و در بسیاری از مسائل به خود سخت نمی­گیرند و با گفتن جمله­ی «اشکالی ندارد» بر روی کارهای اشتباه خود سرپوش می­گذارند.

جوانان آمریکایی نیز به راحتی دست به انجام هر کاری می­زنند و چشم و هم­چشمی در بین آن­ها بسیار زیاد است. ولی آمریکایی­ها برخلاف ایرانی­ها در زندگی­شان تعارفی نیستند و با اقوام دور و نزدیک­شان زیاد رفت و آمد ندارند و خانم­ها علاقمند به رابطه با خانواده­ی همسر خود نمی­باشند. در کشور ما حتی ارتباط اعضای خانواده نیز با یکدیگر زیاد نیست. والدین، فرزندان خود را در سن هجده سالگی بالغ می­دانند و از آن­ها می­خواهند که زندگی مستقلی را تشکیل دهند. هرچند تنها گذاشتن یک نوجوان در چنان محیطی کار صحیحی نمی­باشد چون آن­ها از لحاظ ظاهری بالغ هستند ولیکن هنوز به بلوغ عقلی نرسیده­اند. در «آمریکا» پدر و مادر روی فرزندان خود کنترل ندارند. هم­چنین فرزندان، زیاد برای والدین خود احترام قائل نمی­شوند و در مقابل آن­ها خیلی زود عصبانی شده و به تندی صحبت می­کنند. در این زمینه بسیاری از مسلمانان که کودکان­شان را در آمریکا تربیت می­کنند دچار مشکل هستند، چرا که از طرفی والدین این وظیفه و احترام را به فرزندان خود آموزش می­دهند و از طرف دیگر در مدارس برخلاف آن، یعنی عدم توجه به صحبت­های والدین پس از عبور از هجده سالگی، به آن­ها گوشزد می­شود.

 درباره­ی سیستم آموزشی و تحصیلات عالیه هم برای­مان بگویید.

 

آزمون ورود به دانشگاه در آمریکا به دشواری کنکور شما در ایران نیست و ما به راحتی در این امتحان قبول می­شویم و در رشته­های مورد علاقه­ی خود تحصیل می­کنیم، ولی هزینه­ی تحصیلات در دانشگاه­های آمریکا بسیار بالاست و دولت کمکی برای مخارج تحصیلی نمی­کند. آزمون کارشناسی ارشد و دکترا در کشور ما بسیار دشوار است و قبولی در این مقاطع زحمت و مطالعه بسیاری را می­طلبد و به همین دلیل طرفداران این دوره­ها زیاد نمی­باشند. هزینه­ی کالج کمتر از دانشگاه است ولی مدرک آن مانند دانشگاه معتبر نمی­باشد. بعضی از افراد به مدت دو سال در کالج تحصیل می­کنند و بعد وارد دانشگاه می­شوند. اغلب دانشگاه­های آزاد در «آمریکا» مذهبی­اند که مراسم و آداب خاصی دارند و هزینه­اش چند برابر هزینه­های دانشگاه دولتی است.

علی­رغم این­که در آمریکا بر اساس قانون، حق زنان همانند مردان است، ولی اکثر فعالیت­ها و مشاغل پراهمیت و پردرآمد در انحصار آقایان است. خانم­ها در دانشگاه­ها و مراکز آموزشی بیشتر طرفدار رشته­های تجربی و مطالعات زنان هستند.

 مراسم ازدواج مسلمانان در آن­جا چگونه برگزار می­شود؟

 

مراسم ازدواج ما تقریباً مثل ایرانی­هاست، البته ایرانی­ها به اصالت شخص مقابل خود، اهمیت فراوانی می­دهند در حالی که مسلمانان آمریکایی به این مسئله زیاد توجه نمی­کنند و در نظر آن­ها بیش از همه تقوا، اخلاق و تحصیلات ارزش دارد. بعد از مراسم خواستگاری و توافق دختر و پسر و خانواده­ها، در مسجد نزد روحانی صیغه­ی محرمیت یا عقد جاری می­شود و بعد در دادگاه ازدواج آن­ها ثبت می­گردد. غیرمسلمانان از طرف دادگاه برگه­ای دارند که در واقع گواهی ازدواج آن­هاست و صیغه یا عقد نکاح خوانده نمی­­شود و نیازی هم به اذن پدر نمی­باشد بلکه تنها تمایل طرفین برای ازدواج به صورت لفظی پرسیده می­شود.

در باره­ی خصوصیات دختران و زنان آمریکایی برای­مان بگویید و این­که آن­ها بیش­تر به چه اصولی پایبند هستند؟

 

در آمریکا در ذهن ما جای داده­اند که اگر زنان خوش­اندام و زیبا نباشند، هیچ ارزشی ندارند. در واقع همه­ی شخصیت زن را، در مقوله­ی زیبایی ظاهری وی می­دانند و این امر حتی در تبلیغات و در برخورد آقایان با خانم­ها در جامعه به وضوح دیده می­شود. این طرز تفکر باعث شده خانم­های آمریکایی مخصوصاً دختران جوان همیشه احساس کنند که بهترین نیستند و بابت این مسئله غمگین و نگرانند و در مورد ظاهر خود رضایت ندارند. آن­ها به جای توجه به محاسن خود در پی کوچک­ ترین نقص در ظاهرشان هستند و گاهی به علت توجه بیش از حد به معایب خود از پیشرفت باز می­مانند. در ایران، زنان در صورت تمایل، مشغول به کار و فعالیت در خارج از منزل می­شوند و درآمد حاصل از آن را برای خود پس­انداز یا خرج می­کنند، ولی در آمریکا اگر زن شاغل نباشد به این معنی است که هیچ فعالیتی ندارد. اغلب زنان آمریکایی مجبورند برای تأمین مخارج زندگی پا به پای مردان کار کنند و هم­زمان به امور خانه رسیدگی و از فرزندان نیز مراقبت کنند. به همین دلیل تحت فشارند. زنان آمریکایی بسیاری را می­شناسم که علاقه دارند به جای این­که در بیرون کار کنند، بیشتر در منزل باشند ولی با این حال آن­ها فکر می­کنند زمانی که شاغلند، آزاد هستند. حتی خانم­های مسلمانی را که در منزل به تربیت و نگهداری فرزندان خویش و خانه­داری می­پردازند، آزاد نمی­دانند و براین باورند که حق آن­ها سلب شده است.

نگاه دولت شما به زنان کشورتان چگونه است؟

 

آمریکا آن گونه که جوانان ایرانی می­اندیشند، مدینه فاضله نیست. از کودکی به ما می­آموزند که بین زن و مرد تفاوتی نیست و در قانون حق آن­ها یک­سان است و حتی بعضی اوقات به زنان اهمیت بیشتری داده می­شود، مثلاً خانم­ها نیز چون آقایان حق طلاق، تحصیل، رأی و ... دارند. اگر چه این قانون به ظاهر خوب است ولی در جامعه متوجه معایب آن و تفاوت­های زن و مرد می شویم.

در اصل حقوقی که برای زنان در نظر گرفته شده، حقوق واقعی آن­ها نیست و برای شخصیت زنان ارزش و احترام واقعی قائل نیستند در حالی که توقعات از آن­ها بسیار زیاد است. در جامعه­ی ما زنان بیشتر مورد سوءاستفاده قرار می­گیرند و به نوعی ابزار شده­اند.

مثلاً در جامعه می­بینیم که برای استخدام یک زن به جای توجه به هوش، شخصیت و سابقه­ی کاری وی، بیشتر به ظاهرش توجه می­شود. حتی این امر از لحاظ روان­شناسی نیز ثابت شده که بین دو مرد، آقایی که از نظر هوش در سطح بالاتری است و بین دو زن، خانمی که زیباتر، جوان­تر و خوش اندام­تر است استخدام می­شود. همچنین خانم­ها بعد از ازدواج، مسئولیت­هایشان به عنوان یک همسر و مادر چند برابر آقایان می­شود که در این هنگام متوجه تفاوت­های خود با مردان می­شوند.

 ارتباط زن و شوهر و توقعات آن­ها نسبت به یکدیگر در آمریکا به چه صورت است؟

 

همسرانی که به دنبال دوام زندگی خویش می­باشند، در تلاش­اند که به وظایف خود عمل کنند و با هم صمیمی باشند. خانم­ها دوست دارند همسران­شان در کنارشان باشند و آن­ها را ترک نکنند، چرا که در آمریکا ارتباط داشتن یک مرد با خانم­های دیگر اشکالی ندارد در حالی که این امر موجب گسسته شدن روابط زناشویی می­شود و اغلب زنان در تلاش هستند تا از بروز چنین مشکلی در زندگی خود جلوگیری کنند.  برای یک زن آمریکایی، بیش­تر از آن­که پول همسرش اهمیت داشته باشد، در کنار او بودن و رابطه داشتن ارزش­مند است.

با این حال، شدت گذشتی که  در زندگی ایرانی­ها می­بینیم ، برای آمریکایی­ها معنا ندارد و همسران هر کدام به دنبال خواسته­ها و منافع خود هستند.  زنان مخصوصاً جوان­ترها زیاد تحت اطاعت شوهران خود نمی­باشند و امرو نهی کردن همسران­شان را نمی­پسندند زیرا از کودکی هر کاری که علاقه داشته­اند، انجام داده­اند و کسی جلودار آن­ها نبوده است، در حالی که برای موفقیت و پیشرفت در زندگی زناشویی باید گذشت و صبر داشته باشیم.

در آمریکا بسیاری از مردان به هنگام مستی و یا در مواقع جر و بحث و دعوا، همسران خود را کتک می­زنند. اکثر زنان به علت ترس از شوهران­شان، این عمل آن­ها را به دیگران بروز نمی­دهند و یا حتی اقدامی برای جدایی از آن­ها نمی­کنند. به همین منظور گروهی از خانم­ها برای دفاع و نجات این زنان در نظر گرفته شده­اند و حتی در بسیاری از فیلم­ها از زنان می­خواهند که دیگران را در جریان این عمل همسر خود قرار دهند.

هر کجا دین نباشد چنین مسائل و مشکلاتی هم پیش می­آید و افراد علت حرام بودن بسیاری از کارها را نمی­دانند و به دنبال هوا و هوس­های خود می روند.

میزان طلاق در آمریکا چقدر است و وضعیت زنان بعد از جدایی از همسرشان چگونه  می­باشد؟

 

در آن­جا همسران زیاد به فکر یکدیگر نمی­باشند و هر کدام هدف خود را در زندگی مهم­تر از سایر مسائل می­دانند و در صورتی که خواسته­هایشان برآورده نشود از همسر خود جدا می­شوند. مثلاً حتی در بعضی مواقع، خانم، تحصیلات و پیشرفت خود را مهم­تر و واجب­تر از مراقبت از فرزند خویش می­داند.

 همین تفکرات و عدم گذشت در زندگی زناشویی آن­ها باعث شده تا میزان طلاق در آمریکا بالا باشد و آمار نشان می­دهد که نیمی از ازدواج­ها به طلاق منجر می­شود.

در آمریکا بیشتر اوقات بعد از طلاق ، فرزندان به مادر تعلق می­گیرند و پدرها موظف می­شوند در مخارج نگهداری و بزرگ کردن فرزندان به مادر کمک کنند، در حالی که بسیاری از مردان به این وظیفه خود عمل نمی­کنند و مادر به تنهایی سرپرستی کودکان خود را برعهده می­گیرد و این امر برای یک زن بسیار دشوار است. تعداد این گونه خانم­ها بسیارند در حالی که اعتماد خود را به مردان هم از دست داده­اند.

زنان آمریکایی مثل خانم­های ایرانی مهریه ندارند ولی اموال همسران بعد از طلاق بین هر دوی آن­ها تقسیم می­شود که البته این قسمت کردن اموال طبق شرایط خاصی صورت می­گیرد.

نظرتان درباره­ی فرهنگ ایرانی­ها چیست و چه چیزی برای شما جالب توجه بوده است؟

 

در آمریکا دوستان ایرانی دارم که زیاد مذهبی نیستند و قبل از این­که به ایران بیایم، توسط آن­ها تا حدودی با فرهنگ ایرانی­ها آشنا بودم و می­دانستم که هر نقطه و شهر آن دارای فرهنگ و آداب و رسوم خاصی است. در کل با وجود این­که ایرانی­ها خیلی تعارفی هستند ولی با محبت، مهمان­نواز و با دیگران مهربان­اند. در طی این مدت چیزهای کوچکی را در زندگی ایرانی­ها دیدم که در فرهنگ آمریکایی­ها هرگز نمی­بینم. مثل این­که خانواده­ها همراه بزرگ­ترها و اقوام به پارک­ها، مناطق تفریحی و سفر می­روند و بر سر یک سفر­ه­ی بزرگ و طویل غذا می­خورند. من به این ارتباط نزدیک و زیاد با بستگان که در فرهنگ ایرانی باب است بسیار علاقمندم. در ایران اصل عمل اسلامی را می­توان دید و در واقع اسلام در زندگی مردم پیاده می­شود. چون در این کشور همه مسلمانند، حرکات و رفتارهای­شان برای یکدیگر جای سؤال نیست و دسترسی به خیلی چیزها و مکان­های مذهبی آسان است و حتی لازم نیست مدام بابت حلال بودن خوردنی­ها سؤال کنند، و ایرانیان باید قدر این نعمت­ها و فرصت­ها را بدانند.

 در مورد زنان و دختران ایرانی چه نظری دارید؟

 

قبل از سفرم به ایران با زنان مذهبی مسلمان در ارتباط نبودم و حتی در مورد آن­ها اطلاعی نداشتم. فکر می­کردم دیدگاه­هایشان نسبت به اکثر مسائل بسته است چون فقط می­دانستم همیشه جدی هستند و لبخند نمی­زنند. این جدی بودن آن­ها برایم نگران­کننده بود چون در آمریکا لبخند زدن و شاد بودن یک امر عادی است. هراس داشتم که نتوانم با آن­ها کنار بیایم و صمیمی شوم، ولی این تفکراتم اشتباه بود و در ایران خانم­های مذهبی بسیار را دیدم که اسلام را به بهترین نحو ممکن در زندگی خود اجرا می­کنند. خانم­هایی که در منزل شاد و گرم هستند و در بیرون از منزل و محیط کاری جدی، با حیا و با بهترین حجابند. در واقع جایگاه هر چیز و هر کاری را به خوبی می­دانند. من از این خصوصیت زن مذهبی ایرانی بسیار لذت می­برم.

در آمریکا برعکس است. زنان در بیرون از منزل به  وضع ظاهر و آرایش خود بسیار اهمیت می­دهند ولی در خانه­ی خود بدین گونه نیستند و در واقع تمام زیبایی­هایی که خانم باید برای همسر و خانواده­اش عرضه کند برای دیگران به نمایش می­گذارد.

چه صحبتی برای خوانندگان نشریه ما دارید؟

 

نباید زنان آمریکایی و غربی را برای خود الگو قرار دهند، چرا که آنان در زندگی مشکلات فراوانی دارند و نه تنها آزاد نیستند بلکه حق اصلی آن­ها نیز داده نشده است و حقیقت آن گونه که آن­ها جلوه می­دهند نیست. حقوقی اصلی زن در اسلام مطرح شده و شخصیتی که اسلام برای زن قائل است، شخصیت واقعی او می­باشد. از نگاه اسلام جایگاه زن و مرد درکسب فضائل، صفا و ایمان یک­سان است و این مقوله­ای است که باید بدان توجه کنیم. زنان می­توانند به مدارج عالی علمی برسند و در هر کاری پیشرفت داشته باشند و در عین حال نمونۀ یک زن مسلمان واقعی باشند.

باید بدانیم خانم کامل کسی نیست که زیبا و خوش اندام باشد، بلکه خانمی است که خود، خدا و هدفش را می­شناسد. همه چیز در این دنیا خلاصه نشده و هدف زندگی تنها به معنی داشتن بهترین هر چیز نیست. باید طبق سخن امام علی(ع) که می­فرمایند «هر کس خود را شناخت، خدای خویش را می­شناسد»  زندگی کنیم، پس ابتدا باطن شخصیت و حق خود را دریابیم تا بدین وسیله­ی خدای خویش را بشناسیم. هم­چنین در هر کاری باید هدف­مان خدا باشد و به او توکل کنیم، زیرا هر گاه کاری برای رضای خدا انجام گیرد به راحتی و بدون مشکل پیش می­رود و به مقصد می­رسد.

به خاطر فرصتی که در میان دروس خود برای گفت­وگو با ما اختصاص دادید، سپاسگزاریم . ما نیز امیداواریم با ظهور امام عصر(عج) و سایه افکندن پرچم اسلام بر تمام جهان، هرگز بانوی مسلمان به سبب اعتقادات و حجابش نگرانی و واهمه­ای از دیگران نداشته باشد و نیز آرزومندیم همه­ی مسلمانان به معنای واقعی در ترویج مذهب اسلام و حفظ شعائر آن سعی بلیغ داشته باشند.