هنر رضایت از زندگی قسمت اول
کامیابی
عباس پسندیده
رضامندی بستر موفقیت و کامیابی است. هیچ انسان موفقی نیست که از هنر «رضایت از زندگی» برخوردار نباشد. انسانهای موفق کسانیاند که با زندگی خود مشکلی ندارند. اشتباه نکنید! نمیگویم «در زندگی» خود مشکلی ندارند، بلکه میگویم «با زندگی» خود مشکلی ندارند. مشکل داشتن در زندگی، یک چیز است و مشکل داشتن با زندگی، چیز دیگر. اتفاقاً در بیشتر موارد، انسانهای موفق با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردهاند، اما احساس نارضایتی از زندگی نداشتند. میتوان گفت: رضامندی از زندگی، یکی از رازهای ناشناختهی زندگی انسانهای موفق است.
رضایت چیست؟ خوشبختی کجاست؟
بسیاری از افرادی که به امکانات زندگی دست مییابند، احساس خوشبختی را تجربه نمیکنند و برعکس، بسیاری از کسانی که فاقد امکانات زندگیاند، از احساس رضایت از زندگی برخوردارند. به نظر میرسد میان تمکن مالی و رضایت از زندگی، رابطهی علت و معلول برقرار نیست. گاهی زندگیهای مرفه، از احساس رضایت از زندگی محرومند و گاهی زندگیهای ساده از رضایت از زندگی برخوردارند. کدامیک بهتر است: تمکن مالی یا رضایت از زندگی؟
رضایت از زندگی یک احساس درونی است و هرچند، جدا از دنیای خارج و واقعیتهای بیرونی نیست و میتواند تحت تأثیر آنها باشد، اما وابسته به آن نیز نیست و این امکان وجود دارد که در بدترین شرایط نیز بتوان از زندگی، احساس رضایت داشت. اما سؤال این است که: سرچشمهی احساسات انسان کجاست؟ و چه چیزهایی در شکلگیری احساس نقش دارند؟
آنگونه که میاندیشیم، احساس میکنیم
احساس، ناشی از تفکر انسان است. احساسات و عواطف ما، آنگونه شکل میگیرند که میاندیشیم. همه احساسات منفی و مثبت ، نتیجهی مستقیم افکارند. بدون داشتن افکار غمگینانه، نمیتوان احساس غم کرد، یا بدون داشتن افکار خشمگینانه، نمیتوان احساس خشم کرد؛ بدون داشتن افکار حاسدانه نمیتوان احساس حسادت کرد و بدون داشتن افکار افسرده، نمی توان احساس افسردگی کرد. قرن ها قبل، اپیکور، فیلسوف یونان باستان، گفت که: «نگرش و برداشت انسانها از رویدادها بسی مهمتر و تعیین کنندهتر از خود رویدادها هستند».
دکتر دیوید برنز چنین تصریح می کند که: «اگر میخواهید از روحیهی بد نجات یابید، باید قبل از هر چیز بدانید هر احساس منفی، ناشی از اندیشهی منفی مخصوصی است. اندوه و افسردگی، ناشی از تفکر از دست دادن و باختن هستند3.» اگر احساسات ما آنگونه شکل میگیرند که میاندیشیم، میتوان به راحتی نتیجه گرفت که احساس رضامندی یا نارضایتی از زندگی، ریشه درچگونگی تفکر ما دارد و اگر چنین است، برای رسیدن به رضایت از زندگی، باید در تفکراتمان تجدید نظر کنیم. پس تنها راه رسیدن به شادمانی و رضامندی، تهیه و تأمین امکانات فراوان لازم نیست؛ بلکه میتوان با یک تغییر در تفکرات ، به آن دست یافت.
تفکر واقعگرا، شرط رضامندی
اگر چگونگی تفکر انسان، نقش تعیین کنندهای در احساس رضایت از زندگی دارد، سؤال این است که: چه تصوری از دنیا باید داشته باشیم و زندگی را چگونه باید ببینیم تا به رضامندی دست یابیم؟
برای رسیدن به یک احساس خوب از زندگی، شاید بتوان دنیا را در «خیال» خود بسیار زیبا، راحت و دوست داشتنی دانست و در پی آن، به یک احساس خوب و رضایتمندانه از زندگی دست یافت. این نگرش، یک نگرش توهمی و تخیلی است و نمی تواند تأثیر پایدار و ماندگاری داشته باشد و همانند مواد مخدر یا داروهای توهم زاست که برای مدتی ارتباط فرد را با خارج قطع کرده، در خیالات واهی، غوطه ور می سازد؛ اما پس از تمام شدن اثر دارو، زندگی، بسیار سختتر از آنچه بود، میگردد.
راه رضایت از زندگی و راز شاد زیستن، شناخت واقعیتها و گریز از تخیلات و توهمات است. باید دنیا را آنگونه که هست، شناخت. نگرش انسان به دنیا باید نگرشی واقع بینانه و هماهنگ با واقعیتهای آن باشد.
بنابراین، برای رسیدن به احساس شادمانی، لازم نیست واقعیتهای گاه سخت و تلخ زندگی را انکار کنیم. با تفکر واقعگرا نیز میتوان به شادمانی و رضامندی رسید و بلکه شاید تنها راه ممکن همین باشد. شاید بپرسید که: چگونه چنین چیزی ممکن است؟
هماهنگی انتظارات با واقعیتها
اگر نگرش انسان به زندگی، واقعگرایانه باشد، انتظارات او از زندگی نیز واقعگرایانه خواهد بود و در پی آن، احساس او از زندگی نیز واقعبینانه خواهد شد. شاید بتوان گفت که «هماهنگی انتظارات با واقعیتها» شرط اصلی شاد زیستن و رضایت از زندگی است. ناهماهنگی میان انتظارات و واقعیتها، موجب دوگانگی شده، تضادهای بنیادینی به وجود میآورد که زیان آن، جبران ناپذیر است.
پس رضایت از زندگی هنگامی شکل میگیرد که انتظار ما از زندگی، واقعگرایانه باشد. اگر دنیا را با همهی سختیهایی که ممکن است داشته باشد، آنگونه که هست بشناسیم، می توانیم به راحتی در آن زندگی کنیم. زندگی راحت، در گرو شناخت دنیاست. پیامبر خدا(ص) دربارهی این اصل میفرماید: «اگر دربارهی دنیا آنچه را من میدانم، شما هم میدانستید، جانهای شما از آن، احساس راحتی میکرد.»
با توضیحاتی که داده شد، اکنون بهتر میتوان به عمق کلام امام علی(ع) دست یافت که میفرماید:
«کسی که دنیا را بشناسد، به خاطر مصیبتهای آن، غمگین نمیشود.»
حضرت نمیفرماید که دنیا باید جای خوشیها باشد و نمیفرماید که تصور کنید دنیا پر از خوشی و راحتی است؛ بلکه میفرماید اگر دنیاشناسیتان واقعی باشد، با وجود سختیها و با اقرار به وجود آنها، باز هم احساس ناراحتی و نارضایتی به شما دست نخواهد داد. آموزههای زندگیساز دین، انسان را به گونهای تربیت میکند که در اوج سختیها و در عمق گرفتاریها نیز ناامید و افسرده نخواهد شد.
تلازمی میان سختی و ناخرسندی نیست
معمولاً اینگونه میپنداریم که شادمانی و رضامندی، ضد سختی و گرفتاری است. آنجا که سختی باشد، شادی و رضامندی نیست و آنجا که سختی نباشد، شادی و رضامندی به وجود خواهد آمد؛ اما این، یک تصور نادرست است . هیچ تلازمی میان این دو، برقرار نیست. سختی، یک چیز است و ناخرسندی، چیز دیگری. نباید تصور کرد پیامد قطعی سختیها، ناخرسندی و نارضایتی است و شادمانی و دشواری، قابل جمع نیستند! انبیا و اولیای الهی بیشترین سختیها را در زندگی تجربه کردهاند؛ اما هرگز ناراضی و ناخرسند نبودند. سیدالشهدا(ص) با وجود سختیها و همهی دشواریها ، راضی بود. آن حضرت هنگام خروج از مکه درخطبه ای خطاب به یاران خود میفرماید: «رضایت خدا رضایت ما اهل بیت است. » و جالب تر اینکه روز عاشورا، هر چه فشارها بیشتر میشود و حضرت به کشته شدن نزدیکتر می شود، چهرهاش گشادهتر و با نشاط تر میگردد.
پس میتوان درمیان مشکلات و سختیها، خرسند و شادمان بود و این، پدیدهی شگفتی است! راز این شگفتی در چیست؟ در فصلهای بعدی، پرده از این راز، بر خواهیم داشت. اکنون مهم این است که بدانیم رضایت از زندگی را با بازنگری در تفکرات و اصلاح آنها می توان به دست آورد.
واقعی شدن تفکرات، به واقعی شدن انتظارات منجر می شود و همین، مهمترین شرط شاد زیستن و رضامندی از زندگی است.
امام علی(ع) در این باره میفرماید: «بهترین دفع کنندهی اندوه، یقین است.»