هنر و ادب ؛ قصه های شما


قصه­های شما

من خسته از گوش دادن به حرف­های تکراری                                       فاطمه حسینی- دشتستان

نگاه منتظر به آسمان                                                         

پیرمرد                                                                                                      ابوالفضل صمدی رضایی- مشهد

فاطمه حسینی- دشستان

خواهر گرامی، اولین آثاری که از شما به دست­مان رسید، به فال نیک می­گیریم؛ به این امید که با توجه به استعدادی که در امر نوشتن دارید، بتوانید پس از این با صبر و حوصله و دقت کافی سوژه­های­تان را پرداخت کنید و آن­ها را با رعایت نکات نگارشی و ویرایشی و خط خوش برای­مان ارسال نمایید.

طبیعی است که با توجه به سن و سال­تان، چون دیگر نوجوانان، اقدام به نوشتن داستان­های قطعه­وار یا قطعات ادبی قصه­مانند، بکنید و به هر بهانه­ای احساسات­تان را از محیط اطراف، مدرسه و تجربیات تحصیلی، به روی کاغذ بیاورید. اما توجه به این نکته مهم است که بایستی علاوه بر آشنایی کامل با قطعات ادبی، قالب­های خاص، نوشتن داستان و ... بتوانید با شکوفایی استعدادتان به اندیشه­های خود سمت و سوی درستی بدهید. برای این کار می­توانید در صورت امکان از کتاب­خانه­ی روستای خود بهره بگیرید و لااقل در نبود کلاس­های آموزش داستان، کتاب­های مربوط به داستان­نویسی را بخوانید. البته در صورتی که چنین آثاری در دست­رس­تان نیست، به خواندن مداوم داستان کوتاه روی بیاورید تا به صورت غیر مستقیم با عناصر داستان آشنا شوید و بتوانید آثار قابل قبولی ارائه دهید.

اولین اثر شما با بهره­گیری از عنصر تعلیق، مخاطب را تشنه­ی دانستن نگه می­دارد که بالاخره شخصیت داستان، تمام روز منتظر آمدن چه کسی بوده است؟ به طور حتم خواننده می­تواند با توجه به توصیفات شما اشخاص مختلفی را به ذهن بیاورد، تا این­که در نهایت متوجه می­شود قهرمان، فقط در انتظار باریدن باران بوده است!

اثر دیگرتان هم از جسارت لازم برای پرداخت فضاسازی لازم بهره­مند است، ولی اصلاً معلوم نیست شخصیت اصلی شما در پی چیست و برای چه با معلم و مدیر خود درگیر است و در ذهنش با آن­ها کلنجار می­رود؟

بهتر است بعد از این، در مقابل شخصیت اول خود، فرد دیگری را هم اضافه کنید تا در نتیجه­ی تعامل آن دو و گفت­وگوی­شان با همدیگر، کشمکش ایجاد شده و داستان با روال منطقی خود پیش برود.

هم­چنین بهتر است برای مدتی به جای استفاده از زاویه­ی دید اول شخص، از دید سوم شخص و دانای کل، داستان بنویسید تا اثرتان مانند این دو مطلب، خاطره­وار به نظر نیاید. تا در آینده خودتان تشخیص خواهید داد که چه اثری باید با چه زاویه­ی دیدی نوشته شود.

پس مطالعه، تحقیق و نگارش مکرر را فراموش نکنید تا فکر و زبان شما به پالایش کافی برسد و بتوانید با استفاده از مطالعات و تجربیات خودتان، داستان­های خوبی بنویسید.

 خالی از فایده نیست که به این دسته­بندی «فرانسیس بیکن» فیلسوف انگلیسی، توجه داشته باشید؛ او می­گوید: سه نوع نویسنده داریم. دسته­ی اول مثل مورچه هستند و مطالب مختلف را از منابع متفاوت جمع­آوری و روی هم انبار می­کنند. این عده از خودشان خلاقیت و تولیدی ندارند و کارشان فقط گردآوری است. دسته­ی دوم مثل عنکبوت هستند و با وجود این­که اهل تولیدند اما ثمره­ی کارشان تارهای سیاه و کثیف است؛ اما دسته­ی سوم مثل زنبور عسل روی گل­های زیبا می­نشینند و شهد آن­ها را می­مکند و چیزی که تولید می­کنند­ به مراتب خوشمزه­تر و قوی­تر از شهد اولیه است.

ما هم امیدواریم شما بتوانید با روش زنبور عسل داستان­های با ارزش و ماندگاری خلق کنید.