هنر و ادب ؛ سرود فردا

نویسنده


احمد باقریان- جهرم

برادر ارجمند

در این شماره، میهمان شعرهایی هستیم که ترسیم­کننده­ی حال و هوای عاشوراست. این سروده­ها در وزن و ساختارهای متفاوت، یک مضمون را روایت می­کنند و آن، عشق به امام حسین(ع) است.

شعر «گل­های باغ عشق» با درون مایه­ای عاشورایی و بهره­گیری از قافیه­های کارآمد، شنیدنی است. هماهنگی وزن و محتوا از نکات قابل توجه این سروده است. هر چه ارتباط وزن و موسیقی با درون­مایه و مفهوم بیش­تر باشد، تأثیرگذاری آن افزون می­شود.

هم­چنین تنافر و رمندگی این دو مقوله، کوشش شاعر را در هنرنمایی، بی اثر می­کند.

مثنوی «خون خدا» در عین کوتاهی، مفهوم کاملی را دنبال می­کند که اگر شرط ایجاز در آن رعایت نمی­شد، به گرداب تکرار می­افتاد و مفهوم را از چشم واژه­ها می­انداخت.

«قبله­گاه اهل صفا» در بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف، روایت­گر عشق به امام حسین(ع) و رسالت جاودانه­ی ایشان است. این شعر نسبت به سروده­ی پیشین، از صلابت بیش­تری برخوردار است و اوج و فرود و محور عمودی و افقی این شعر در تناسب کامل است.

«افشاگر کربلا» هم پای حضرت زینب(س)، داد امام حسین(ع) و یاران او را از بیداد ظالمان می­ستاند. این قصیده رسالت حضرت زینب(س) را به نهضت امام حسین(ع) پیوند می­زند.

انتخاب وزن عرفانی فاعلاتن و تغییر زاویه­ی دید نسبت به شعرهای گذشته، دو ویژگی قابل ذکر «یا حسین» است. این شعر گفت­وگوی شاعر با قهرمان تمام اعصار، امام حسین(ع) است و از این دید، شنیدنی است.

«انقلابی خون فشان» بر وزن سبحه­ی الابرار جامی، «مکتب عشق» هم وزن «قبله­گاه صفا»، و «گل خون خدا» در بحر رجز، روایت­های یک­سانی از همان مفاهیم است.

در «عاشورای خون» نوعی نوآوری در قافیه­پردازی دیده می­شود. در این شعر، خبری از قافیه­های پرکاربرد اشعار شما نیست. تلاش برای به خدمت گرفتن قافیه­های نو، شعر را مطلوب کرده است.

«مکتب عشق» وزن دوری دارد و وزن شعر خاقانی را به یاد می­آورد:

«از تو وفا نخیزد، دانی که نیک دانم                               وز من جفا نیاید، دانم که نیک دانی»

در سوگ­نامه­ی «رحلت پیامبر اعظم(ص)» ترکیب­هایی وجود دارند که به پشتوانه­ی سابقه­ی ذهنی شنونده در مورد دانسته­های دینی، تأثیرگذار است. از این دست ترکیب­ها «ناموس کبریا» و «خداوندگار عشق» را می­توان برشمرد.

بیت زیر، با داشتن یک هجای اضافی در رکن سوم، تنها بیت معیوب است:

«رفت از جهان پیامبر اعظم دریغ و درد                           اسلام ناب بی­کس و یار و نگار شد»

در بیت بعدی نیز، هجرتی به جای هجرت، اگر چه به ضرورت وزن انتخاب شده، اما دل­پذیر نیست. از این زاویه در «کعبه­ی مقصود» صفا به جای «با صفا» قابل توجه است:

«اصغر معصوم و خون پاک گلویش                                             گریه نما، نوگل صفای حسین است»

«عشق حقیقی» واگویه­ای است زیبا که نسبت به همه­ی شعرهای این گروه برتری دارد. روایت­گری، نوآوری در ترکیب­سازی، قافیه­های تازه، زبان تأثیرگذار از گفتنی­های این سروده است. استفاده از حشو ملیح در بیت پانزدهم، چشم­گیر است.

سربلند باشید.

ن- صنعا ؟

دوست عزیز، دو شعر زیبای­تان نشانه­ی روح لطیف و ذوق سرشار شماست. گاه­گاهی که نسیم محبت می­وزد و در کنار دوستان همیشگی، صاحب ذوقی، دست یاری به سوی «سرود فردا» دراز می­کند، به خود می­بالیم که بهانه­ی ماندن و نوشتن، تکرار و تکثیر می­شود.

غزل «ظهور» با استفاده از واژه­هایی صمیمی و تخیلی هنرمندانه هم­چون: «فردای عبور» و «لجاجت ساعت صبور» در عمق جان خواننده اثر می­گذارد.

به راستی سخن نامکرر عشق و انتظار فرج منجی نه به غبار تکرار می­آلاید و نه حتی اندوه­ناکی واژه­ها، دل را می­میراند.

در بیت نخست این غزل:

«ای بی کرانه در پس آن پرده­های دور                            پرکن خیال جام مرا جرعه­ای حضور»

اگر کج­فهمی نگارنده مقصر نباشد، به نظر می­رسد «خیال جام» به جای «جام خیال» - که با «حضور» پر می­شود- از استحکام سایر مصراع­ها برخوردار نیست و با وجود صحت وزن، به اصل رسایی کلام لطمه می­زند.

چهار پاره­ی ارسالی شما، از نظر تصویرآفرینی و استفاده از پنجمین وزن پرکاربرد شعر فارسی، قابل توجه است. اندیشه­ی بارور و حرف شنیدنی، وقتی به بار می­نشیند که فراتر از همراهی با زبان و زمان، از ذخیره­های زبانی و اندوخته­های شاعرانه­ بهره­مند شود که به یاری ویژگی زایایی زبان  می­آید.

رسیدن به این قله، آرزوی شاعرانه­ای است که برای­تان در سر می­پروانیم.

 

ایمان صادقی-؟

دوست گرامی

«گلدان شمعدانی» طرح بسیار جالبی دارد. شعر در قالب نیمایی و بحر هزج سروده شده است. درون­مایه­ی این اثر، بارها مورد استفاده­ی شاعران قرار گرفته است.

شعر مشهور «استادشهریار» با مطلع «آهسته باز از بغل پلّه­ها گذشت» همین حس و چشم­انداز را به خواننده القا می­کند. یکی از راه­های هنری کردن یک اثر، ایجاد هم­حسّی و استفاده از عواطف و احساسات است. سرورده­ی شما از این حسن برخوردار است و آغاز و پایان مناسبی دارد. فراز و نشیب وزن، عاملی است که این سروده را دست­خوش تغییر کرده است، در تعدادی از مصراع­ها وزن، نامتقارن است؛

مثلاً مصراع «راهی به داخل از برای خود جدا سازد» بر وزن مستفعلن است و در مصراع «ولی افسوس که مادر طاقت ماندن نداشت دیگر» دو رکن نخست مفاعلین و رکن سوم فاعلاتن و رکن چهارم فاعلات است. به این ترتیب، وزن شعر نیاز به بازنگری دارد. با این همه، القای حس افسوس در کلام صادقانه­ی شما قابل چشم­پوشی نیست. و به نظر نگارنده، اگر با دقت بیش­تری به وزن شعرتان بنگرید و اصول عروضی را رعایت کنید، بی­شک ذوق و اندیشه­ی پویایی شما، زمینه­ی رشد و تعالی را دارد.

اگر چه ما هیچ اطلاعی از سابقه­ی شاعری و سن شما نداریم، «گلدان شمعدانی» مهر تأییدی بر توانایی شما برای پیمودن این راه است.

امید است، نقد و بررسی مختصری که از نظرتان گذشت، برای­تان دل­گزا و آزاردهنده نباشد. حتماً با جدیت به مطالعه و بررسی آثار بزرگان ادبیات بپردازید تا کوله­بار خود را از اندوخته­های ثمربخش پر کنید. فراموش نکنید، «سرود فردا» چشم انتظار سروده­های زیبای شماست.

پیروز باشید.