جبهه جنگ دو بعد بسیار مهم دارد: یکی حضور مستقیم در جنگ و دیگری پشتیبانی و آمادهسازی زمینهی حضور در جبهه. پشتیبانی به هر دو صورت مادی و معنوی صورت میگیرد. در زمان جنگ چون مردان بیشتر در صحنههای نبرد حضور داشتند وظیفهی زنان پشتیبانی و تدارک خطوط جنگ بود. از یک سو، مایحتاج فرزندان، برادران و همسرانشان را در جبهه تأمین میکردند و از دیگر سو وظیفهی سنگین ادارهی خانواده، حفظ روحیهی سلحشوری جامعه، سلامت فکری و عقیدتی پشت جبهه و حمایت از خانوادههای ایثارگران را عهدهدار بودند تا رزمندگان اسلام با آرامش روحی و روانی کامل به دفاع از حریت و استقلال میهن و انقلاب اسلامی بپردازند.
حضور طیف گستردهای از زنان در پشت جبهه در هشت سال دفاع مقدس از افتخارات بانوان ما در جنگ تحمیلی است. آنها اگر در خط مقدم حضور چندانی نداشتند، سربازان گمنامی بودند که در تمامی عرصهها حضوری فعال داشتند بدون اینکه نامی از آنان برده شود. حتی پس از جنگ نیز کمتر به نقش سازنده و حساس بانوان در پیروزی عظیم دلاورمردان اسلام بر کفر جهانی پرداخته شده است. در این مقاله به ابعادی از این حضور حماسی از جمله کمک رسانی و پشتیبانی، حمایت از خانوادهی ایثارگران، شرکت در مراسم تشییع و بزرگداشت شهدا، برعهده گرفتن نقش مرد در خانواده، فعالیت اقتصادی و حضوری آگاهانه در اجتماع که در آینهی شعر شاعران متعهد دفاع مقدس منعکس شده است، پرداخته میشود.
کمکرسانی و پشتیبانی
نقش تدارکات و پشتیبانی در جنگ
یکی از عوامل مهم در موفقیت عملیات نظامی، پشتیبانی است. اگر سلاحهای مدرن جنگی باشند و رزمندگان کارآزموده ولی پشتیبانی ضعیف و بی موقع باشد آن رزمنده و سلاح، کارآمد نخواهد بود. نقش زنان در کمک رسانی و پشتیبانی جبهههای جنگ در هشت سال دفاع مقدس، قابل توجه است. آنان در مسجدها و منزلهای خود، نیازهای رزمندگان از جمله: نان، خرما، آجیل، قند، کنسرو، لباس و غیره را برآورده میکردند.
«محمد امین جعفری حسینی» دربارهی مادری که فرزندش را به جبهه فرستاده است و خودش پشت جبهه حضوری فعال و پویا دارد، میگوید:
«شنوندگان عزیز توجه فرمایید»
همین جمله را که بشنوید
متوجه میشوید که جنگ است
و از کوچه پس کوچههای شهر
که هی نامشان «شهید» میشود
جنگ دستگیرتان میشود ...
با خرماهایی
که مادرت
با اشک کارتن میکند، که شاید آنها هم
مثل اصغر
خرما دوست داشته باشند
جنگ تا دیوارهای خانه پیش میآید
(رهاتر از آسمان، ص46 -47)
شاعر با زبانی ساده و شفاف و کاربرد لغات عامیانه، شعرش را بیان میکند ولی پشت این زبان ساده دنیایی از مفاهیم عالی نهفته است در بیت سوم «کوچه، پس کوچههای شهر/ که هی نامشان شهید میشود» میتواند به نوعی صنعت تشخیص داشته باشد. محور عمودی شعر بر پایهی پیام و خبری واحد استوار است که به صورت گزارش از ابتدا حرکت میکند و به صورت خطی عمودی تا پایان شعر ادامه دارد.
«سلمان هراتی» که از پیش کسوتان شعر پایداری است و خود به چشم خویش صحنههای دل انگیز حضور شور آفرین زنان را در پشت جبهه مشاهده کرده است، نقش زنان در پشت جبهه را این گونه به تصویر میکشد:
او کنار تنور داغ
با «سیب گل» و «فاطمه»، نان میپزد
برای بچههای جبهه
او در جبهه هست
با بچهها، فشنگ خالی میکند
(هراتی، ص98 – 99)
شاعر نقش زن در پشت جبهه را همان قدر با اهمیت میداند که نقش رزمندگان در خط مقدم را. از منظر او هر عدد نانی که این شیر زن به تنور میزند به مانند گلولهای است که به سوی دشمن متجاوز شلیک میکند.
«خدا بخش صفا» در شعر «آلبوم» از خاطرات سالهای جنگ یاد میکند، از شهیدی که با هم بودند، از مادر شهیدی که پشت جبهه آنها را پشتیبانی میکرد:
توی اروند، در آن نیمهی شب، با قایق
چارده ساله علی، هم سفرم، یادت هست؟
نالهای کرد و به یکبار به اروند افتاد
بعد از آن واقعه، خم شد کمرم، یادت هست؟ ...
مادرش تا کمر کوچه به دنبالم بود
بستهای داد، برایش ببرم، یادت هست؟
«پرویز عباس داکانی» نقش معنوی مادران که برای رزمندگان دعا میکردند و با دستهایشان شال فتح میدوختند، میگوید:
مادر، این سوی جبهههای نبرد
چشم در کار عشق میسوزد
بر لبانش دعای پیروزیست
شال فردای فتح میدوزد.
(رویش و پرواز، ص157)
رزمندگان که خود در خط مقدم جانفشانی میکردند در نامههایی که به خانواده مینوشتند آنها را به پشتیبانی و کمک رسانی جبههها تشویق میکردند «عباس باقری» از رزمندهای میگوید که در نامه از همسرش میخواهد برای کمک به جبههها انگشتری نامزدیاش را بفروشد؛
مادر
سلام
با «ماه گل» بگو
انگشتهای صبورت را
تنها نگین یاد خدا زیباست
انگشتری نامزدیمان را
بفروش و نذر جبهه کن
خرمن که جمع شد، باز برایت ...
نامه
هنوز در راه بود
که «قاسم»
با دستهای حنا بسته
از جبهه، سوی روستا برگشت
اما بی سر
بی چشمهای تماشاگر
مثل شقایق پر پر
(باقری، ص60 -61)
کاربرد انگشتها، نگین و انگشتری مراعات نظیر دارد: «انگشتهای صبور، «نگین یاد خدا»، «دستهای حنا بسته»، «چشمهای تماشاگر» و «شقایق پر پر» توصیفهای شاعرانهای است که «عباس باقری» برای بیانی عاطفی به کار برده است شعر از نظر مفهومی، شعر درام است که خاطرهی شهیدی را با لحنی غم انگیز بیان میکند.
2. حمایت از خانوادهی ایثارگران
یکی از فعالیتهای زنان در پشت جبهه حمایت از خانوادههای ایثارگران بود آنها با حضوری آگاهانه برخاسته از شعور و احساس وظیفه، به کسانی که همسران یا فرزندانشان در جبههها بودند روحیه میدادند و از مقام آنها تجلیل و قدردانی میکردند زنده یاد «سپیده کاشانی» خطاب به بانوی شهید چمران با او همدری میکند و این مقام شامخ را به او تبریک و تسلیت میگوید:
- تبریک و تسلیت بر تو باد خواهرم
ای بانوی(مالک اشتر) زمان
شهادت آن صلابت زاهدان و شب زندهداران
آن مسجود فرشتگان
آن دلاور عارف ...
میدانم خواهرم
وقتی که آینه در چشم شور اشک، شکست
تسلیت کلمه حقیری است
سپس با کاربرد اصطلاحات عارفانه، که نظیر آن در مناجاتها و یادداشتهای چمران به وفور میتوان یافت او را از خطرهای راه عشق آگاه و خاطر نشان میکند که شهید چمران از او اگر جدا شده است ولی به معشوق حقیقی خود رسیده و چون عاشقان به دیدارش شتافته است:
و خواهرم
منزلگه عشق را خطرهاست
و در این گذار باید که از خویش تهی شد
و باید که از جان گذشت
و تحریر این حماسه خونین را
مگر با جوهر خون عاشقان نشاید
و در ادامه با گزینش واژگانی از طبیعت و کاربرد صنعت تشخیص، همهی اجزای طبیعت را زنده میپندارد نحوی که آنها با شعوری آگاهانه «چمران» را صدا میکنند که این همان زنده و جاوید بودن شهید است و شاعر رمز بقای بعد از فنا در عشق حقیقی را این گونه بیان میکند:
میشنوم خواهرم
که دیوارهای هر سنگر فریاد میزند«چمران»
که صخرهها، که کوهها، که بیابانها، که نخلستانها
فریاد میزنند «چمران»
که نقش گامهای استوار و مؤمن او را در پشت خویش دارد
در زمزمهای مدام تکرار میکند، چمران، چمران، چمران
صخره، کوه، بیابان و نخلستان مراعات نظیر دارد، تکرار واژهی «چمران» سبب ایجاد موسیقی درونی در بیت شده است و تأثیر سخن شاعر را نیز بیشتر کرده است.
در ابیات پایانی شاعر، همسر شهید را که از دیار لبنان است، «زینب سرزمین سدرهای سترون» و «عروس حجله خون» خطاب میکند و برای درمان زخم عمیق قلب او با تمام وجود با او همدری میکند:
- آری، خواهرم
ای زینب سرزمین سدرهای سترون
ای عروس حجلهی خون
نینوای «دهلاویه» پایان راه مقدس او نیست
و تو در این دیار غریب نیستی
و تنها نیستی ...
- خواهرم، زخم عمیق قلب تو را آیا
صفای کلام خواهرانت
و همدردی برادرانت
درمان خواهد بود ...؟
(آوازهای گل محمدی، ص221 -226)
تکرار واژهی «خواهرم» به شعر حالتی صمیمی و عاطفی داده است. شاعر برای ایجاد فضای موسیقیایی از تکرار مصوت «س» استفاده کرده است که مفهوم تقدس را نیز به ذهن تداعی میکند.
3. شرکت در مراسم تشییع و بزرگداشت شهداء
در دوران جنگ هر گاه شهیدی را تشییع میکردند زنگ بیداری برای همگان بود و به تعبیر امام عاشقان:
«بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود»،
کوچهها و خیابانهای شهر ب برکت وجود شهید فضایی معنوی پیدا میکرد. وحدت و انسجام مذهبی و ملی از نتایج این حرکت مردمی بود. زنان در مراسم تشییع شهدا شرکت با شکوهی داشتند. «عباس باقری» این مراسم را این گونه تصویر میکند:
مادرم! کوچه را چراغان کن چشم را گلفروش جانان کن
راه را با گلاب خوشبو ساز دیده را خاک مقدم او ساز
نقل و اسپند و مشک و عود آرید ماه را ز آسمان فرود آرید
دامن از لاله تر کنید اینک مادران را خبر کنید اینک
(باقری، ص125- 121)
شاعر از بیت اول تا آخر، خواننده را به فضایی روحانی دعوت میکند: کوچه باید چراغان شود. چشم، گلفروش جانان شود و مسیر و راه با گلاب خوشبو گردد. چشم با همهی زیبایی و ارزشمندی خاک مقدم او شود. در بیت سوم گزینش واژگان سبب مراعات نظیر شده است و شاعر برای این مراسم آسمانی از همهی اجزایی که مراسم را شاد و با شکوه میکند، کمک میگیرد در بیت چهارم «لاله» استعاره از شهید است.
«حسن رفیعی» شرکت مادر پیری با گلاب را در مراسم تشییع این گونه ترسیم میکند:
بیا که محفل انسی پدید آوردند
و باز مثل همیشه، شهید آوردند
دوباره مادر پیری گلاب در دست است
به عطر بوی شهیدان، عجیب وابسته است
(اشک انار، ص93)
انتخاب واژهی «دوباره» در ابتدای بیت دوم، نشان میدهد که مادر پیر همیشه در این مراسم شرکت میکند و همچنین وابسته بودن به عطر و بوی شهیدان این مفهوم را تأکید میکند.
«خدابخش صفادل» مراسم تشییع شهید و شرکت بانوان در این مراسم را این گونه بیان میکند:
مدتی بعد از همان کوچه
گوشهامان صدای ضجه شنید
مدتی بعد، مستطیلی ... آه
روی دستان شهر میلغزید
از کمرگاه کوچه، بیتردید
آمد آرام مرکبی چوبین
که سوارش نبود جزء خورشید
«مستطیل» و «مرکب چوبین» استعاره از تابوت شهید و «خورشید» استعاره از خود شهید است که شاعر با آوردن «جز» حصر و قصر ایجاد کرده است، یعنی این پیکر مقدس جز خورشید نیست.
این سوگ سرایی ناخودآگاه شاعر را به یاد یکی از سوگ سرودههای تأثیرگذار فارسی انداخته است:
شعر میخواند باز «خاقانی»
شعر میخواند در عزای رشید
دخترانش همه پریشان سو
روی لبهایشان رشید رشید
مرثیه غم انگیز «خاقانی» در عزای فرزندش رشید، یکی از مرثیههای تأثیرگذار در اشعار منظوم پیشین است که شاعر تلمیحی به آن مراسم دارد. تکرار مصوت «ش» سبب موسیقی درونی بیت شده است.
خواهر مهربان او «سارا»
مثل هر روز خود نمیخندید
گوشهای ایستاده بود آرام
دختر از جای خود نمیجنبید
توصیف شاعر در مورد خواهر و دختر شهید، با آوردن واژههای «نمیخندید»، «آرام»، «نمیجنبید» فضایی غم انگیز همراه با صبری با شکوه را ترسیم میکند.
زینب آشفته حال خم شده بود
از سر و روی مرد گل میچید
بوسه میداد گونههایش را
حال او را کسی نمیفهمید
(رهاتر از آسمان، 1385،ص203)
ژرف ساخت و محتوای کلی شعر و لحن شاعر، بویی از صبر و حماسه و مقاومت را در خود نهفته دارد.
«سیمین دخت وحیدی» احساس شاعرانهاش را در هنگام تشییع پیکر شهید این گونه به تصویر میکشید:
میآمدی و در من غوغای ناگهان بود بر شانهی خیابان، تابوت، گلفشان بود
آتش گرفته بودم، میسوختم به سوگت ته ماندهای ز هستی از چشم من روان بود
سبز و سفید و قرمز، تابوت رفت اما یک زخم بی نهایت بر شانهی زمان بود ...
من در مسیر زخمت، با پای سر دویدم با بال شعله آمد جانم - که ناتوان بود -
(وحیدی، 1381، ص183- 182)
تصاویر شاعرانه و ترکیبهای ابداعی همچون: «غوغای ناگهان»، «نشانهی خیابان»، «ته ماندهای ز هستی»، «زخم بی نهایت»، «شانهی زمان»، «پای سر»، «بال شعله» واژگان کلیدی شعر هستند که شاعر توانسته با فضاسازی و ایجاد هماهنگی، به پیوستگی آن انسجام بخشد.
در شعر دفاع مقدس تصاویری که شاعران از تشییع پیکر شهیدان آفریدهاند، بسیار است اما یکی از غم انگیزترین آنها مربوط به تشییع پیکر کودکان شهیدی است که در بمباران شهرها به شهادت رسیدند. «بهمن صالحی» تشییع کودک شیر خوارهی شهید را بر دستان مادر صبور و حماسه آفرینش این گونه بیان میکند:
سبک
سبکتر از پرواز پروانهای سپید
در باد
جسد کوچک تو
بر گهوارهی دستان مادر
بی گریههای کودکانه
بی فریاد
چونان سبدی سرگردان بر موجهای نیل
همانند زخمی بر سینهی شعر ...
و پرندگان واژههای من
که جسد کوچک تو را
- شهیدک نازنین!
دوبارهی اصغر-
بر تابوتی از دستان مادر
تا ابدیت
تشییع میکند
(در صلاه باران، ص173)
شاعر کودک شهید را به پروانهای سپید در باد تشبیه میکند که وجه شبه آن سبکی پرواز است. در ابیات بعد شاعر با دیدن پیکر کودک شهید، تشبیهی مرکب میآفریند او تصویر و تابلوی نقاشی کودک بر دستان مادر، بدون گریه و فریاد را به تصویر سبدی سرگردان روی موجهای نیل تشبیه میکند و دوباره این تصویر غم انگیز را زخمی بر سینهی شعرش تصور میکند. ترکیبهای شاعرانه و مضمون آفرینی در این شعر عبارتند از «گهوارهی دستان مادر»، «سبدی سرگردان روی موجهای نیل»، «سینهی شعر»، «پرندگان واژههای من»، «تابوتی از دستان مادر» در ابیات پایانی شاعر تلمیحی به واقعهی عاشورا و شهادت «علی اصغر» کودک خردسال امام حسین(ع) دارد گزینش واژگان «شهیدک نازنین!» و «دوبارهی اصغر» جلوههای عاطفی شعر را افزایش داده است.
«سینا علی محمدی» در توصیف همسر شهید هنگام تشییع پیکر او میگوید:
میخواهم کلمه باشم
پر از سیلابهای درد
درست مثل مادر
که امروز
عروس تابوتهای سه رنگ میشود
(روایت چهاردهم، ص207 -208)
شعر از زبان کودکی است که مادرش را در کنار تابوت شهید این گونه ترسیم میکند، هنگام تشییع شهدا، روی تابوت آنها پرچم سه رنگ ایران را میگذاشتند شاعر با تصویرسازی، مادر را به عروس تشبیه میکند که در اینجا شهید به طور ضمنی به داماد تشبیه شده است که گویی زنده است. اعتقاد به زنده بودن و حیات حقیقی شهدا برگرفته از آیه 169 سوره آل عمران است:
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون؛
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.»
4. برعهده گرفتن نقش مرد در خانواده
نقش دیگری که زن ایرانی به طور غیر مستقیم برای دفاع ایفا کرد، این بود که در هنگام حضور مرد در جبهه جای پدر خانواده باشد. مادر با تلاش و ایثار سعی میکرد وظیفهی سرپرستی فرزندان را به گونهای انجام دهد که فرزندان کمتر خلأ ناشی از پدر را در جبهه حس کنند و بهداشت روانی محیط خانواده آسیب نبیند.
«فائزه امینی» دختر شهیدی را توصیف میکند که با قاب عکس پدر درد دل میکند.
نه در دلم ... دل تنگم ... ولی مگر میشد؟
مدام قاب نگاهت برابرم باشد
و یک غریبه صدایت کنم که «بابا ... آب» ...
فقط توقع یک برگ دفترم باشد
چه میشد آه اگر محض امتحان یک بار
تو میشدی پدری که ... باورم باشد
که از زبان تو یک لفظ «دخترم» باشد
تو مرد خانه شوی! مهربان و نانآور
و مادرم فقط این بار مادرم باشد!
(زخم سیب، ص36-37)
دخترک آرزوهای کودکانهاش را در طنزی تلخ بیان میکند و در آخر به صورت کنایی به نقش مرد بودن و نانآور بودن مادر اشاره میکند، مادر با همتی بلند کوشش میکند تا خلاء عاطفی پدر را جبران کند اما کودک هنوز در اعماق وجودش به دستها و نگاه گرم پدر نیازمند است و با آه میگوید: فقط یک بار، پدر او را دخترم صدا کند. کاربرد واژگان «تو» و «یک بار» و تکرار آن در شعر، بر نهایت آرزومندی دختر تأکید میکند.
«صالح نمازی زاده» نقش پدر بودن مادر را با واژهی باغبانی مطرح میکند، یعنی همان طور که باغبان در پرورش گلها رنج میکشد، مادر نیز برای پرورش گلهای زندگیاش به تنهایی سختیها را تحمل میکند:
حالا برای کودک ده سالهات فقط یک عکس مانده با سفر داستانیات
تنها زنی نشسته کنار مزار تو ماندهست تا دوباره کند باغبانیات
(روایت مجنون، ص195)
زنده یاد «قیصر امین پور» در تصویر کودکی که بهانهی پدر را میگیرد و مادر میخواهد او را به امید آیندهای روشن آرام کند میگوید:
پس پدر کی ز جبهه میآید؟ باز کودک ز مادرش پرسید
گفت مادر به کودکش که «بهار» غنچهها و شکوفهها که رسید
باز کودک ز مادرش پرسید کی بهار و شکوفه میآیند
گفت مادر که «هر زمان در باغ غنچهها لب به خنده بگشایند»
(امین پور، 1385، ص16)
شعر به شکل حرفی و روایی است و در محور عمودی بر پایهی خبری استوار است تکرار واژههای «کودک»، «مادر»، «غنچه»، «شکوفه» سبب موسیقی درونی و ایجاد فضایی عاطفی گردیده است.
همسران جانبازان شیمیایی، زنان فداکاری هستند که همهی بار زندگی بر دوش آنهاست و تا آخرین لحظه با اوج معرفت در کنار جانبازان به سر میبرند و بعد از شهادت آنها نیز مسئولیت پدری برای فرزندان را برعهده میگیرند. «امیر سنجری» در مورد نقش پدر بودن آنها میگوید:
دست بر شانهام انداخت غم رفتن تو بعد در شهر به پرواز درآمد تن تو
خانهات ماند و دو کپسول و تختی خالی چفیهات ماند و یک عکس ز خندیدن تو
بعد تو با غزل خاطرهات آمده است به پرستاری گلهای مزارت زن تو
پسرت گفت: و حالا به چه باید خو کرد! مادرش گفت که به خاطرهی بودن تو
(زخم سیب، ص130)
بیت اول صنعت تشخیص دارد. شاعر غم رفتن جانباز را انسانی تصور کرده است که دست بر شانهاش انداخته است. بیت دوم مراعات نظیر دارد. شاعر با وسایل باقی مانده از جانباز مانند: کپسول، تخت، چفیه و عکس شاعر تناسبی را آفریده است. در بیت سوم ترکیب «پرستاری گلهای مزار» به نفس مادر بودن و پرورش فرزندان اشاره میکند و در بیت چهارم شاعر به نقش زن در تدبیر منزل و ایجاد آرامش برای فرزندان تأکید میکند.
5. زن در زمینهی اقتصادی
زنان در زمینهی اقتصادی در بخشهای مختلف در دوران جنگ آن چنان حضور داشتند که عدم همکاری آنان اقتصاد کشور را فلج میکرد. آنان همراه با مردان در سازندگی کشور چنان مشارکت داشتند که نه تنها چرخهای اقتصادی مملکت در اثر تحریمها و بمبارانهای پیاپی از حرکت نایستاد بلکه هر روز شکوفاتر از قبل میشد.
«صدیقه وسمقی» نقش اقتصادی زن و تلاش او را برای کسب درآمد و برطرف کردن نیاز خانواده در شهر اهواز این گونه تصویر میکند:
زن ماهی فروش که تمام هستیاش را در کپر
سوزانده بودند
سر بازار حمیدیه نشسته بود
و اهواز از هجوم موشک دشمن
پر از فریاد بود و خون
(وسمقی، ص156)
شاعر با توصیف شهر اهواز که در شرایط موشک باران است، به حضور مقاوم زن اشاره میکند.
زنده یاد «قیصر امینپور» خود از سرزمین حماسهسازان خوزستان است که خط مقدم جبهه جنگ را تشکیل میداد، او نقش زن را در کنترل امور اقتصادی خانه این گونه تصویر میکند:
کودک
با گربههایش در حیاط خانه بازی میکند
مادر، کنار چرخ خیاطی
آرام رفته در نخ سوزن
عطر بخار چای تازه
در خانه میپیچد
صدای در!
«شاید پدر!»
(امین پور، 1386، ص16)
شاعر در بیت اول به بازی کودک اشاره میکند و میتواند کنایه از آرامش خیال او باشد. در بیت دوم شاعر با گزینش واژگان «مادر» و «چرخ خیاطی» بر نقش اقتصادی زن در هنگام عدم حضور مرد تأکید دارد. در بیت آخر با آوردن «شاید پدر!» مفهوم انتظار مادر و کودک برای پدر را در خواننده تداعی میکند شاعر تلاش اقتصادی زن را تا آخرین نفس در شهرهای جنگ زده این گونه به تصویر میکشد:
وقتی به چنگ و ناخن خود میکنیم
در زیر خاک گل شده میبینیم
زن روی چرخ کوچک خیاطی
خاموش مانده است
(قیصر امینپور، 1363، ص13)
6. حضوری آگاهانه در اجتماع
زنان در هشت سال دفاع مقدس به واسطهی داشتن فرهنگ اسلامی و با تأثیرپذیری از الگوهایی همچون حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) در همهی صحنههای اجتماعی و فرهنگی حضور داشتند. زنان بیدار دل و آگاه ایرانی آن قدر متعالی شده بودند که با نهایت حسرت و دردمندی، آرزوی حضور در خط مقدم جبههها را داشتند.
«آرزو خمسه کجوری» احساسش را در ستایش رزمندگان و همگام بودن با آنها
این گونه به تصویر میکشد:
روزی دلم میخواست باشم مرد میدانید؟
یک مرد یک دشت خطر پرورد میدانید؟
مردی که دستانش ندارد انتها و مرز
مردی که در قلبش خدا گل کرد میدانید؟
مردی که چون چمشش به روی آسمان افتد
خاکستر خورشید گردد زرد میدانید
مردی که میخندد به روی عالم و آدم
هر چند میپیچد به خود از درد میدانید
(هشت فصل عشق، 1374، ص86)
زنانی که در احیای مردان و بیداری آنها، نقش بهسزایی داشتند تصویرهای شاعرانهای را به خود اختصاص دادند. «نبی احمدی» آگاهی و بیداری همسران رزمندگان را این گونه بیان میکند:
خواب بودند بچهها انگار
زن ولی مثل همسرش بیدار ...
بوی اسپند خانه را پر کرد
اشک و لبخند خانه را پر کرد ...
مرد خاموش ماند و زن خندید
لحظهای دور همسرش چرخید ...
زن نگاهی به سمت دریا کرد
رفتن مرد را تماشا کرد
(حماسه قلاقیران، ص19-22)
در بیت اول شاعر زن را مانند مرد رزمنده میداند و وجه شبه در این تشبیه بیداری است. در بیت دوم کاربرد واژگان «اشک» و «لبخند» صنعت تضاد را ایجاد کرده است. ژرف ساخت و درون مایهی شعر فضایی عاطفی و روحیهی حماسی زن را بیان میکند.
«علیرضا قزوه» ارتقاء آگاهی سیاسی زن را در شناخت انقلاب و امام(ره) این گونه بیان میکند:
«مادر»
او نمیداند کادیلاک چه جانوریست
و داخل هواپیما چه شکلی است
اما خوب میداند
که شمشیر امام حسین(ع) از طلا نبوده است
و امام زمان در جزیرهی خضرا نیست
او قلبش برای انقلاب میتپد
و هر شب دعا میکند که پیروزی با امام باشد
و آقا بیاید
(قزوه، 1369، ص115)
توصیف شاعر در بیت اول نشان میدهد که زن زندگی سادهای دارد و از تجملات و زندگی اشرافی اطلاعی ندارد اما آگاهی او در زمینهی مذهبی و سیاسی خوب است. وی با زبانی ساده و روان و بدون هیچ واسطهی بیرونی، مفهوم و پیام کلی شعر را به مخاطب انتقال میدهد.
خاتمه:
با مطالعهی نمونههای فوق مشخص میشود شخصیت زن در پرتو نظامی الهی و رهنمودهای رهبر انقلاب دگرگون شده است. دیگر معیار شخصیتی او در محدودیت «قد سرو»، «چشم مست»، «غنچهی لب»، «کمان ابرو» و «کمند گیسو» نیست؛ زن گرانبهاترین گل واژهی آفرینش است که در استحکام مبانی خانوادگی، پرورش فرزندان شایسته، تشویق و تهییج رزمندگان، مشارکت در صحنههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نقش به سزایی دارد و مظهر پاکدامنی، نیکاندیشی و تقواست. شجاعت، شهامت و فداکاری زنان ایرانی به حدی است که دلیرمردان رزمنده با پشتیبانی همهی جانبه آنان نه تنها در صحنههای پیکار خلایی حس نمیکنند بلکه نگران پشت جبهه و خانوادههایشان نیز نیستند. دیگر حتی کمتر زنی آرزوی مرد شدن دارد زیرا مردانگی حقیقی و عطوفت را توأمان در چهرهی زنان ایرانی مشاهده میکند.
فهرست
- قرآن کریم.
- اسرافیلی، حسین (1385) زخم سیب، تهران، صریر.
- امین پور، قیصر(1363) تنفس صبح، تهران: حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
- امینپور، قیصر ، (1386) دستور زبان عشق، تهران: مروارید.
- باقری، عباس (1386) از پلک سنگ تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
- بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس (1373) حماسه قلاقیران، مجموعه شعر دفاع مقدس (4) تهران بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مدیریت انتشارات ادبیات.
- بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس (1374) هشت فصل عشق مجموعهی شعر دفاع مقدس (5) تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مدیریت ادبیات و انتشارات.
- جعفری، محمد امین(1385) رهاتر از آسمان، شیراز: نشر رخشید.
- ذبیحی، ذبیح الله(1385) اشک انار مازندران: نماشون.
10. زریان، رحیم (1386) در صلاهی باران تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس.
11. فروغی جهرمی محمد قاسم(1373) رویش و پرواز مجموعه شعر دفاع مقدس، تهران: معاونت تبلیغات و انتشارات نیروی زمینی سپاه مدیریت انتشارات
12. قزوه، علیرضا(1369) از نخلستان تا خیابان. تهران: نشر همراه.
13. قزوه، علیرضا(1384) روایت چهاردهم تهران: نشر لوح زرین و نشر صریر.
14. گلمرادی، شیرینعلی (1381) آوازهای گل محمدی تهران: چاپ و نشر فرهنگ گستر.
15. وسمقی صدیقه (1368) نماز باران، تهران: امیرکبیر.
16. هراتی سلمان (1368) از آسمان سبز تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
ا
-
ا