منشور شخصیت پردازی در آثار زنان

نویسنده


گفت­وگو با راضیه تجار، نویسنده و دبیر انجمن قلم ایران

«راضیه تجار» از نویسندگان به­نام کشور است و بعد از انقلاب آثار بسیار زیادی را به رشته­ی تحریر درآورده است که زنان در آن­ها نقش اساسی و کلیدی داشته­اند. به همین دلیل گفت‌وگویی دوستانه با ایشان درباره­ی شخصیت­پردازی زن در داستان­نویسی معاصر داشتیم تا بیش­تر با ادبیاتی که بعد از انقلاب با محوریت شخصیت زن شکل گرفته است، آشنا شویم.

«تجار» نویسنده­ای است که با نثر شاعرانه، سوژه­هایش را از میان رنج‌ها، دردها و عشق‌های بشری انتخاب می­کند. شخصیت زن در آثار وی به گونه‌ای است که با ایثار و فداکاری می­تواند خودش را نشان بدهد و با این ایثار به  رستگاری و آرامش برسد؛ و رضایت‌خاطر بیابد.

«راضیه تجار» متولد سال 1326 و فارغ‌التحصیل رشته­ی روان­شناسی است، که در حال حاضر دبیر انجمن قلم ایران و سردبیر فصل‌نامه ادبی هنری «اصحاب قلم» است. وی در زمینه­ی  دفاع مقدس نیز، آثار ارزنده­ای به جامعه­ی ادبی ارائه کرده و به همین دلیل سال گذشته از سوی حوزه­ی هنری، به عنوان «نویسنده­ی زن برگزیده­ی هشت سال دفاع مقدس» انتخاب شد.

 

نرگس‌ها، زن شیشه‌ای، سفر به ریشه‌ها، بندهای روشنایی، سنگ صبور، کوچه­ی اقاقیا، شعله و شب، فرصت سبز، صدای پای آب، از خاک تا افلاک(زندگی­نامه­ی عطار)، ستاره­ی من(زندگی­نامه­ی شهید عرب نژاد)، محبوبه­ی صبح(زندگی­نامه­ی شهیده محبوبه دانش­پور)، آواز پرواز(زندگی­نامه­ی شهید بابایی)، بانوی رنگین­کمان(زندگی­نامه­ی مؤسس آسایش­گاه کهریزک)، بانوی آبی­ها(زندگی­نامه­ی اولین خلبان زن کشور)، هفت بند، گزیده­ی ادبیات معاصر، جایی که آسمانش آینه­کاری است، جای خالی آفتاب­گردان­ها، گمان مبر که شعله بمیرد، سرخ­تر از ستاره، فانوس بی­فروز، خواهر آسمانی، شعله در عشق، هم سیب هم ستاره، مردی که شبیه هیچ­کس نبود، آرام شب بخیر، پاورچین تا عشق، و ... از جمله آثار ایشان است.

* * *

 * خانم تجار، بعد از انقلاب رشد نسبی خوبی در زمینه­ی ادبیات داشتیم، هم از جهت نویسندگی - زنانی که وارد عرصه­ی نویسندگی شدند - و هم‌ از نظر آثاری که به شخصیت زن پرداختند. قبل از انقلاب، از میان آمار بیست زن نویسنده، بیش از پنج یا شش زن به صورت جدی در این عرصه قلم نمی­زدند که بعد از انقلاب هم کارشان را ادامه دادند. در میان آثار نویسندگان مرد نیز کم‌تر به شخصیت واقعی زن پرداخته می‌شد و اگر هم پرداخته می‌شد نگاهی بود پر از ابهام، که به واقعیت نزدیک نبود. با توجه به این نکته، به نظر شما بعد از انقلاب  فزونی تعداد نویسندگان خانم و نگاه تازه به زن در ادبیات داستانی چگونه است؟ آیا در حال حاضر شخصیت‌پردازی متعادلی از یک زن ایرانی و اسلامی دیده می­شود؟

- قبل از انقلاب نویسندگان زن یا مردی که در خصوص «زنان» می‌نوشتند نگاهی ابزاری به او داشتند. تعدادی از نویسندگان نیز که مایه‌های ادبی در کارشان بود، سعی می‌کردند کارهایی ارائه بدهند که به نوعی ماناتر باشد. در این آثار هم کم‌تر به شخصیت متعالی زن پرداخته شده، تصویر درستی از زن شرقی ارائه نمی­شد. البته یک دید پژوهش­گر لازم است تا همه­ی این آثار را بخواند و نظری واقع‌بینانه بدهد. با همه­ی این­ها، ما کار «سووشون» خانم «دانشور» را داریم که در سال 1348 چاپ شد. سیمین دانشور زنی را به تصویر می‌کشد که دوست‌دار خانواده است و تدریجاً به یک صلابت و رشد و بالندگی هم می‌رسد؛ و این شاید شاخص‌ترین کاری است که می‌شود در ادبیات قبل از انقلاب درباره­ی آن نظر داد. اما بعد از انقلاب، همان‌طور که انقلاب  برای سازندگی آمده بود، نویسندگانی هم بودند که بنابر جهان‌بینی و ایدئولوژی که داشتند قلم به دست گرفتند. با پیروزی انقلاب و شروع جنگ ادبیاتی در کشور شکل گرفت که گردش خون در قلم‌ها را تندتر کرد و در حقیقت هم نبض نویسندگان بیش­تر ‌زد و هم تپش قلم­شان بیش­تر شد و تدریجاً امروز به این­جا رسیدیم که اگر به عقب نگاه کنیم می‌بینیم این سیر رو به افزونی بوده و هست. در یک دید  فراخ منظر می­بینیم خانم‌هایی هستند بسیار پرکار، اما پرکار ژورنالیستی، که فقط آثار عامه‌پسند  ارائه می­کنند. لذا تعداد کم‌تری هستند که روی­کرد محض به ادبیات دارند و به‌طور جدی و متعهدانه می‌نویسند. آن­ها اگر بخواهند شخصیتی را ارائه دهند، واقعاً برگرفته از عالم واقع است و زنانی را مطرح می­کنند که ویژگی­های شخصیتی دارند و قابل احترامند و کسانی هستند که هم رشد فکری دارند و هم رشد اجتماعی. در آثار دفاع مقدس – که غالب هستند - معنا و ایثارگری در آن حرف اول را می‌زند. دراین آثار نیز زنان بیش­تر به عنوان همسر، مادر و یا فرزند شهید، کسانی هستند که در عالم واقع ویژگی‌هایی را از خود نشان دادند که قابل عرضه و نوشتن بود و شمایی از این زنان در آثار جنگ تصویر شد. البته آقایان نیز در ادبیات محض و یا ادبیات دفاع مقدس  زنانی را شخصیت­پردازی کردند که قابل تأمل هستند.

در کل از لحاظ کیفیت و کمیت، آثار بعد از انقلاب خیلی بالاتر است و الان ادبیاتی پاک و پاکیزه داریم. این ادبیات در دست کسانی است که متعهد هستند و قلم­شان وام­دار جریانات شبه روشن­فکری نیست؛ و برای ژست و ارائه­ی منیت خودشان فقط از کتاب‌های خارجی گرته­برداری نمی‌کنند. حالا ادبیاتی داریم که چون آیینه، برگرفته از عمل­کرد زنان جامعه­ی ماست و فعالیت آنان  را متجلی می‌کند، چه در داستان کوتاه و چه داستان بلند. اما این‌که در همین قد و قامت راضی باشیم و این‌که آیا ما خوب عمل کردیم و به هدف نهایی رسیدیم، باید بگویم نه؛ ما هنوز به میانه­ی راه هم نرسیده‌ایم.

*با توجه به این‌که شخصیت زن در داستان‌ها و رمان‌های اوایل انقلاب و سال‌های جنگ، برجسته نبود، امروزه چه تغییری در این دیدگاه رخ داده است؟ به نظر شما چگونه شخصیت زن در ادبیات جنگ ارتقا پیدا کرد؟ آن موقع چطور به زن نگاه می‌شد و الان چه تفاوتی در شخصیت­پردازی زن شده است؟

- سال‌های ابتدایی انقلاب، آثار بیش­تر شعار بود و احساسی. پیرنگ‌ها، حداقل در داستان‌های کوتاه خیلی استحکام نداشت. - اگر الان به همان داستان‌ها و شخصیت زن روی­کردی داشته باشیم، می‌بینم به دام قطعه­ی ادبی به این دام افتاده – داستان خیلی پای‌بند اصول نبوده و از سر شور و شعار نوشته می­شده است. اما بعدها با تسلط و خویشتن‌داری بیش­تر، نویسندگان توانستند به عمل­کرد شخصیت‌ها بپردازند و اجازه بدهند آن‌ها به میدان پا بگذارند و خودشان حرف بزنند. هر چند در داستان‌ کوتاه جایی برای شخصیت‌پردازی نیست، اما همین که شخصیت خیلی متزلزل نباشد و یا عمل­کردها با نوع شخصیت متفاوت نباشد، برای داستان کوتاه کافیست. مثلا آقای فراست در «گلاب خانم» به اطراف خود نگاه خوبی انداخته و توانسته بود یک مادر شهید و یا یک زن آزاده‌ای را به تصویر بکشد که حضوری مؤثر داشته­اند.

در حوزه­ی هنری هم درباره­ی زنان شهدا آثاری جمع‌آوری شده و یا خاطراتی از این زنان شاخص کشور تهیه شده است. نویسندگان و کاتبان نسل بعدی باید به این نوشته­ها و خاطراتِ صرف، نگاه کنند و سپس گوشه‌ای از یکی و گوشه‌ای از دیگری را با هم ادغام کنند و چیزی جدید بیافرینند و ساحتی را که از تخیل کمک گرفته، اما ریشه در واقعیت دارد، به تصویر بکشند. رمانی خلق کنند که بگوییم واقعاً رمان است و شمایی از موقعیت این دهه را و یا یک سال از این دهه را نشان داده است. باید از جنگ فاصله گرفت و بعد با روی­کرد به این واقعه­ی بزرگ، تازه با احساس مادر پنج شهید هم­راه ‌شد. باید دید چطور او می‌تواند طاقت بیاورد و درست برخورد کند. باید تخیل نویسنده و آمیزه‌ای از این واقعه و چند واقعه­ی دیگر با هم پیوند خورده، یک رمان محض ارائه  دهد.

*هنوز بسیاری از گوشه­های پنهان هشت سال دفاع مقدس و فداکاری زنان بیان نشده است و می­طلبد این زوایای دور از چشم، به مدد ابزار ادبیات آشکار شود. با توجه به این نکته فکر می­کنید کارهایی که تاکنون در زمینه­ی دفاع مقدس شده است چقدر توانسته این زوایای پنهان را آشکار کند؟ هم­چنین به نظرتان خانم‌ها بیش­تر در نگارش رمان فعال‌تر بوده‌اند یا در داستان کوتاه جنگ؟

- من آمارگر نیستم، اما طبق برخوردهایی که داشته‌ایم می‌توان بگویم که بسیاری از خانم‌ها نجیبانه و با صبوری پای صحبت  شخصیت­های آن دوران می‌نشینند و خاطراتش را ثبت می­کنند؛ که شاید هیچ وقت هم در دنیای ادبیات مطرح نشوند. بخش دیگر خانم‌هایی هستند که زندگی­نامه‌های داستانی نوشته‌ و در این حیطه بسیار کار کرده‌اند. اما همیشه این­طور مطرح شده است که اهمیت رمان بیش از زندگی‌نامه‌های داستانی است. رمان‌های محض و ادبیات صرف باعث می­شود کارهایی که با اعتقاد و حس روحی خاصی نوشته شده، کنار برود. هر چند کار این­ها ارزش هنری ندارد ولی ارزش معنوی بالایی دارد و همین‌ها بعداً دست‌مایه­ی کار نویسندگان دیگر می‌شود. البته برخی نویسندگان نیز داستان کوتاه خلق کرده‌، یا رمان نوشته‌اند. اما یک چیز جالب این است که خیلی از خانم‌ها دارند داستان کوتاه می‌نویسند و موضوع آن هم عام است و هیچ کم ندارد از فلان داستانی که فلان آقا نوشته است. بسیاری از نویسندگانی که گم­نام هم هستند کارهای خوبی نوشته‌اند و همین کارها، ما را امیدوار می‌کند به قلم‌ زنانه و موجی که راه افتاده است. لازم نیست حتماً یک خانم نویسنده­ی طراز اول شود، مهم این است که یک خانم علاقمند به ادبیات، فرزندی را که تربیت می‌کند علاقه‌مند به ادبیات شود. این زن دیدگاهش نسبت به دنیای اطرافش عوض شده است. برای خانواده نقش مؤثرتری دارد و همه­ی این‌ها همان فرهنگ‌سازی است که از آن سخن می‌گوییم و این بسیار ارزش‌مند است.

*خانم تجار، جایی از صحبت‌های­تان گفتید قلم زنانه، توضیح بدهید که «قلم ‌زنانه» چه ویژگی‌هایی دارد و اصولاً خودتان به ادبیات زنانه و مردانه معتقد هستید یا نه؟

- من معتقد به نگاه فمنیستی نیستم، ولی معتقدم که خانم‌ها به لحاظ فردی و روحی، با مردان فرق دارند. خداوند زن و مرد را مکمل هم خلق کرده است. اگر آقایان عقلانی‌تر برخورد می‌کنند، خانم‌ها دیدگاه‌شان تلطیف شده است. با توجه به این مسئله معتقدم که در ادبیات، نگاه خانم‌ها نگاهی جزئی­بین و دقیق است.

این سلیقه­ی زنانه در برخی داستان‌­ها کاملاً مشهود است. در آثار خانم‌هایی مثل زویا پیرزاد و یا سیمین دانشور که بیش­تر حس و تهییج احساسات، به اضافه رنج و جزئی‌نگری دیده می­شود، رنگ و بوی ادبیات زنانه­ بیش­تر است. زنان گاه با موضوعاتی که خانگی است و دم دستی، و سوژه‌ای ساده­ای دارد، داستان‌های بزرگی آفریده‌اند. یک زن، عشق و علاقه­ی مضاعف و احساس پرحجم و فشرده را بیش از آقایان می­تواند حس کند، گرچه آقایان هم نگاه پدرانه دارند. اما آن­چه در وجود زنان هست نگاه مادرانه­ی متفاوتی است. عده‌ای این حس­ها را در داستان­شان تعمیم می‌دهند و یک نوع  نگاه عاشقانه به زندگی دارند حتی به اشیا. در نهایت داستان باید داستان باشد، چه آقا نوشته باشد و چه خانم. منتهی در خیلی از داستان­های خانم‌ها  آن  احساس فشرده را می‌توان بیش­تر دید.

*ما با سؤالی درباره­ی آثار خودتان، می­خواهیم از این کلی‌گویی به جزئیات برسیم. شما به عنوان نویسنده‌ای که سی اثر به جامعه ارائه داده‌اید، خودتان شخصیت‌های زن را در داستان‌تان به چند دسته تقسیم می‌کنید؟ در مورد نثر شاعرانه­تان هم توضیح بدهید چرا که برخی نویسندگان جوان، نثر شاعرانه داشتن را با نگارش قطعه­ی ادبی یکی می­دانند. 

- تقسیم­بندی مختص کسی است که پژوهشی درباره­ی کارهای من انجام دهد. ولی این را می‌توانم بگویم که در داستان‌هایم سعی کرده‌ام وجوه مختلف شخصیت زن را بیاورم. مثلاً در رمان کوچه­ی اقاقیا، تلاش کردم یک مادربزرگ را تصویر کنم و یک مادر جوان  هم بیاورم. اگر این زن جوان را آوردم که یک مقدار معترض اوضاع است و به خودش می‌اندیشد، در کنارش زنی را آورده­ام که مظلوم واقع شده است و در کنارش دختر بچه‌ای هست که نگاه، عاطفه و آن فطرت کودکانه­اش مشهود است؛ در نهایت همه­ی این‌ها مثل منشوری می‌شوند که وجوه مختلف زن را نشان می‌دهند. اصلاً نمی‌شود گفت یک زنی در داستان بد بد است، و یا خوب خوب. من سعی کردم که شخصیت زن را مواج بیاورم. اما یک مسئله‌ای که در شخصیت زن داستان‌هایم تکرار شده است، وجود دایه خانم نامی است. زنی که مادربزرگ است و یا در خانه‌ها، بچه‌ها را بزرگ می‌کند و کم کم خود یکی از اعضای آن خانواده می‌شود. این دایه برای من نماد و تجسم عشق و مادری مضاعف است. یعنی اگر یک مادر خدماتی می‌دهد برحسب وظیفه است؛ اما دایه خانمی که نه بچه‌ای به دنیا آورده و نه وظیفه­ی مادری دارد، زنانگی محض است و تجلی عشق. به همین خاطر دایه، بی‌بی و زن کهن‌سال و میان­سال در کارهایم زیاد دارم.

 در قطعه­ی ادبی هم باید توصیفاتی را پشت سرهم تکرار کرد و یک تصویر غیر متحرک از عالم بیرون داشت. پشتوانه­ی باورپذیری این حرف­ها  فقط توسط صحبت‌های نویسنده است؛ این فرق دارد با نثری که صحنه و تصویر دارد. من نثرم شاعرانه، اما تصویری است. قطعه­ی ادبی در داستان کاربرد زیادی ندارد و باید از غلظت آن کاست ولی اگر نمادین باشد، ایماژ، تلمیح و یا ایهام داشته باشد و رنگ خیال ببخشد، این­ها به نثر کمک می‌کند و آن را از قطعه­ی ادبی صرف جدا می کند. مثلاً «ابراهیم  گلستان» از نویسندگان قبل از انقلاب نثر شاعرانه داشت. هم­چنین زنده یاد «بیژن نجدی» نویسنده­ی «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» نثری شاعرانه­ داشت.

*خانم تجار با تشکر فراوان از شما که با صبر و حوصله­ی خاص خودتان پاسخ­گوی ما بودید و هم­چنین با تشکر از خانم «زهره میرعارفین» عضو هیئت مدیره­ی انجمن قلم حوزه و دیگر همکاران­شان، که امکان این نشست تخصصی درباره­ی شخصیت­پردازی آثار زنان را توسط این انجمن برای ما و دیگر دوست­داران ادبیات داستانی فراهم کردند.