نماد عنایت ائمه(ع)

نویسنده


 

نگاهی کوتاه به زندگی «حبابه والبیه»، بانویی محدث

* اشاره

«حبابه والبیه» دختر جعفر، منسوب به والیه - شعبه­ای از قبیله­ی بنی­اسد - است که به والیه­ی اسدیه نیز شهرت دارد. کینه­ی او را «ام­الندی» و «ام­البراء» گفته­اند.[1] وی به جهت ویژگی­های خاص در تاریخ اسلام و عصر امامان شیعه(ع) زنی بی نظیر است. بزرگان و محدثانی چون کلینی، فیض کاشانی، طبرسی و علامه مجلسی او را محدث و راوی حدیث از حضرت علی(ع) و سایر ائمه تا حضرت رضا(ع) دانسته­اند. شیخ طوسی حبابه را در زمره­ی اصحاب امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) شمرده است.[2] علامه مامقانی وی را در زمره­ی اصحاب امام حسن، امام حسین، امام سجاد، حضرت باقر، حضرت صادق و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام دانسته و بیان می­دارد که «هذا یدل علی شأنها و جلالتها فوق العداله و الوثاقه.[3] مسلماً این سخن دلالت بر مقام والا و درجه­ی رفیع حبابه دارد.»

بوده­اند بانوانی که از معصومین حدیث نقل نموده و دارای شأن و مرتبه­ای بلندند؛ اما در این حد که از هشت امام حدیث روایت کنند کم­نظیر و یا بی­مانند است. نکته­ی قابل توجه و منحصر به فرد در زندگی این زن نمونه و محدث، عمر طولانی تحت توجهات ائمه­ی هدی(ع) و انجام مأموریتی ویژه است که از زمان حضرت علی(ع) و به امر آن بزرگوار به او سپرده شد.

*مأموریتی مهم

از احادیث معتبری که کلینی در اصول کافی و علامه مجلسی در بحارالانوار بدان اشاره کرده­اند، این است که حبابه نقل می­کند: «یک روز حضرت علی(ع) را در جمع سپاهیان دیدم که با فروشندگان مختلف به قاطعیت برخورد می­کرد و آنان را با سخنانی مستدل از خلاف باز می داشت. من که تا آن زمان ناطق  و سخن­گویی هم­چون علی(ع) ندیده بودم شیفته­ی کلام ایشان شدم، دنبال­شان به راه افتادم و همین که در محوطه­ی جلو مسجد نشستند، نزدشان رفته، عرض کردم خداوند شما را مشمول لطف و رحمتش قرار دهد. برای من بگویید دلیل امامت چیست؟ آن حضرت با دست مبارک به سنگ­ریزه­ای که روی زمین افتاده بود اشاره نموده و فرمودند: آن را نزد من بیاور. امام سنگ­ریزه را با دست خویش نرم کرد و با نگین انگشتر آن را مهر کرد و بیان داشت: ای حبابه هر کس ادعای امامت کند سخنش پذیرفته نیست بلکه امامی بر حق و فرمانش واجب الاطاعه است که دارای چنین معجزه و کرامتی باشد[4]

پس از آن جریان، حبابه با در اختیار داشتن سنگ­ریزه توانست با دلیلی متقن و غیر قابل تردید امامان خود - امامان به حق - را بشناسد و در فضای غبارآلودی که غاصبان ولایت بر مسند مقدس پیامبر اسلام(ص) تکیه زده بودند وظیفه­اش را به بهترین وجه انجام دهد و چون یاری فداکار و زمان­شناس در طول عمر پر برکتش با هفت امام بعد از امیرالمؤمنین(ع) دیدار و ملاقات نموده، به سفارش و راه­نمایی امام علی(ع) از آنان نشانه­ی امامت دریافت کند و به صاحبه الحصاه – مالک سنگ­ریزه – معروف گردد.

* خصوصیات اخلاقی

حبابه زنی عابده بود که بر اثر سجده­های طولانی پیشانیش پینه بسته و سیمای نورانیش حکایت از راز و نیاز به درگاه الهی و وجود عشق خدادادی در درونش داشت. وی با تمسک به عبادات روحش را قوی می­کرد و از پرداختن به جسم و تن­پروری اجتناب می­ورزید، طوری که اندامش لاغر و صورتش زرد و چروکیده شده بود. حبابه در کنار عبادت به کسب علم می­پرداخت و با روشن­بینی در بالا بردن معرفت و دانش می­کوشید. در روزگارانی که مردم ساده­لوح فرق خادم و خائن را به سختی در می­یافتند و چشم­ها به ظاهر افراد دوخته شده بود و افرادی خدعه­گر چون معاویه، ردای خلافت به تن کرده و فرو­مایگان به دامنش پناهنده می­شدند، این بانو با شهامت و شجاعت از اختناق زمانه نهراسید و با شهامت و رشادت قدم در میدان مبارزه نهاد. او با بصیرت در مقابل حکومت اموی می­ایستاد و آشکارا به محضر امام حسین(ع) مشرف می­شد تا راه و روش زندگی را از حضرتش بیاموزد و با قدرت پوشالی غاصبان و خائنان به مخالفت برخیزد. با اسلحه علم وحکمت به شرح و بیان مسلمات دین می­پرداخت و مظلومیت را از چهره­ی جانشینان برحق پیامبر(ص) می­زدود. حبابه با شرکت در جلسات درس امام محمد باقر(ع) افتخار شاگردی ایشان را کسب کرد و با فرا گرفتن ده­ها مسئله از پنجمین پیشوای شیعیان آموزه­های خویش را در اختیار تشنگان علم و معرفت قرار می­داد.[5]

*نقل حدیث

رجال­شناسان شیعه جبابه را راوی موثق و مورد اعتمادی دانسته­اند که از امامان معصوم(ع) نقل حدیث کرده است. افرادی چون عمران بن میثم، عبدالکریم بن­ عمر خُثعمی، ثابت ثمالی و صالح بن­ میثم از وی روایت کرده­اند. آن بانو از امیر المؤمنین(ع) و هفت فرزندش تا امام رضا(ع) حدیث نقل کرده است. کلینی در «اصول کافی» باب «الحجه» باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل از عبدالکریم بن­عمر خثعمی حدیث معروفی که ذکر شد­ را آورده و صالح بن­میثم نقل می­کند که حبابه می­گوید: «از حسین بن­علی شنیدم که می­فرمود: ای حبابه در میان این امت کسی بر ملت و دین ابراهیم، غیر ما و شیعیان ما نیست و دیگران، از این نعمت و موهبت الهی و فطری بهره­ای ندارند.»[6]

و به نقلی دیگر حبابه می­گوید: «امام حسین(ع) فرمودند: ما و شیعیان ما بر فطرت توحیدی که خداوند پیامبر را برای ترویج آن مبعوث داشته است؛ متعهد و استوار هستیم، اما دیگران از این فطرت توحیدی محروم هستند.[7]»

ثابت ثمالی در روایتی از حبابه نقل می­کند که از مولای خود امیرالمؤمنین(ع) شنیدم که می­فرمود : «ما اهل بیتی هستیم که هرگز چیز مست­کننده­ای نمی­خوریم، ماهی بدون فلس مصرف نمی­کنیم و به هنگام وضو، مسح پا را از روی کفش انجام نمی­دهیم، و هرکس از شیعیان و پیروان ما باشد باید در این­گونه رفتارها مقید به اطاعت و پیروی ما باشد و پیوسته سنت و شیوه­های رفتاری ما را الگو و ملاک عمل خود قرار دهد[8]

* عنایات خاص

حبابه جزء زنان صالح و شایسته­ای است که در مدت عمر طولانی خویش دائماً مورد عنایت ائمه­ی معصومین واقع گردید و بارها به مدد آن بزرگ­واران از امراض سخت، ضعف و ناتوانی و عوارض پیری نجات یافت. اوکه فردی قابل اطمینان برای امام علی­(ع) گردید تا سرّی از امامت در اختیارش قرار گیرد، در دوران عمرش مکرر مورد عنایت و تفقد پیشوایان دین قرار گرفت و با جدیتی تمام در اجرای فرمان مولایش کوشید و با شرف­یابی به محضر امامان معصوم(ع) و با سربلندی و رستگاری مسئولیتش را به پایان برد. حبابه در کیفیت عرضه­ی سنگ­ریزه به ائمه­ی اطهار(ع) پس از شهادت امام علی(ع) چنین می­گوید: «بعد از آن­که امیرالمؤمنین(ع) مرا با معجزه­ی مُهر نمودن سنگ­ریزه به شناخت امامان بعد خویش رهنمون ساخت نزد امام حسن(ع) آمدم که به جای پدر نشسته بود و مردم مشکلات و مسائل دینی خود را از وی می­پرسیدند نظرش که بر من افتاد فرمود: «حبابه سنگ­ریزه­ای که پدرم بر آن مُهر زد بیاور.» آن­گاه انگشتری خود را بر آن نهاد و پس از مُهر کردن به من برگرداند. پس از آن به مسجد رسول­خدا(ص) رفتم که امام حسین(ع) مرا دید فرمود: «ای حبابه برای امامت دلیلی باید داشت و اکنون تو به دنبال آن هستی!» عرض کردم: «بلی.» آقایم خواست آن سنگ­ریزه را به محضرش ببرم. من دستور ایشان را اطاعت کردم و سپس امام سنگ­ریزه را مهر کرد.»[9]

 

صالح بن­میثم می­گوید: من و عبایه اسدی بر حبابه والبیه وارد شدیم، آن­گاه داستان یکی از ملاقت­هایش را برای­مان نقل کرد و گفت: «روزی خدمت امام حسین(ع) رسیدم و سلام کردم. جواب سلامم را داد و مرا مورد تفقد قرار داد و فرمود: «چرا برای دیدن ما تأخیر نمودی؟» عرض کردم: «علتش بیماری است که بدان مبتلا گردیده­ام.» حضرت سؤال نمود: «چه بیماری داری؟» گفتم: «بیماری برص – لکه­های سفید روی پوست – بر من عارض شده.» امام به وسیله­ی پارچه­ای دست مبارکش را بر آن موضع نهاد و دعا فرمود، هنوز دعایش به پایان نرسیده بود که مشاهده کردم بیماریم برطرف شده و اثری از آن نیست[10]

حبابه می­گوید: «پس از شهادت امام حسین(ع) منتظر ماندم تا فرزندش علی بن الحسین(ع) از شام برگردد. وقتی به خدمتش رسیدم ایشان را در حال رکوع و سجود و غرق در عبادت دیدم. من که به علت کهولت سن لرزه بر اندامم افتاده و سنم به 113 سال می­رسید، از دریافت نشان امامت مأیوس شدم. اما امام با انگشت سبابه به من اشاره کرد و پیری از وجودم رخت بربست و جوانیم بازگشت. پس از آن فرمود:  «آن­چه هم­راه داری بیاور.» سنگ­ریزه را تقدیم حضورش کرده، حضرت آن را مهر نمود.» حبابه نقل می­کند که پس از امام سجاد(ع) امام باقر(ع) و امام صادق نیز بر نشانه­ی امامت مهر زدند و دعوی امامت­شان برایم ثابت گردید[11].

در تاریخ آمده است که امام باقر(ع) موی سپیدش را سیاه گرداند و بیماری­اش نیز به برکت دعای امام صادق(ع) بهبود یافت. تا این زن نیرومند و با ایمان به عنوان دخیره­ای پر ارزش به یادگار بماند و رسالتش را به انجام رساند.

* آخرین دیدار

روزها از پی هم می­گذشت و بنا بر نقل تاریخ، سن حبابه از 200 سال عبور کرده بود. اما خواست حق بر این تعلق داشت تا نمونه­ای از سنت الهی به وسیله­ی بانویی صالح، عابد و پرهیزگار برای انسان­های آن دوره جلوه­گر شود و دل­های جویای حقیقت از آبشخور اولیاء دین سیراب گردد. حبابه در سال­های آخر عمر، با توانی مضاعف و متکی بر ایمان و اعتقاد قلبی با گام­هایی استوار خدمت هشتمین ولی خدا حضرت رضا(ع) رسید تا از ایشان هم­چون اجداد طاهرینش تأییده­ی امامت را دریافت کند. وی از سوی آن حضرت نیز مورد توجه و احترام قرار گرفت و خواسته­اش برآورده شد و سنگ­ریزه به مُهر امام مزین گردید. شیخ طوسی می­گوید این آخرین دیدار حبابه با ولی خدا علی بن ­موسی ­الرضا(ع) بود و نه ماه پس از این ملاقات، آن بانو دیده از جهان فرو بست. وی که در آن زمان 230 الی 235 سال سن داشت.[12] مرگش همانند زندگیش در پرتو افاضات ذخائر الهی، نورانی و الهام­بخش گردید و حادثه­ی رحلتش با ارادت خاص امام هشتم(ع) استثنایی و کم نظیر شد؛ زیرا آن حضرت پیراهن خویش را به عنوان کفن به او هدیه کرد و ضمن نماز خواندن بر پیکرش وی را به خاک سپرد.[13]

 

 

 

 



[1] . ریاحین­ الشریعه، ذبیح  الله محلاتی، ج4، ص137.

[2] . رجال طوسی، 102، 67، 142.

[3] . تنقیح­المقال، علامه عبدالله مامقانی، ج3، ص975، من فصل النساء.

[4] . اصول کافی، شیخ کلینی، ج دوم، کتاب الحجه،، ص587.

[5] . سفینه­البحار، محدث قمی، ج اول، ذیل ماده حبب.

[6] . رجال­کشی، محمد بن ­عمر بن ­عبدالعزیز، ص114.

[7] . تنقیح­المقال، ج3، ص75.

[8] . زنان دانش­مند و راوی حدیث: احمد صادقی اردستانی به نقل از من لایحضره الفقیه، ج4، ص298.

[9] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج25، ص177.

[10] . ریاحین­ا­لشریعه، ص139، تنقیح المقال، ج3، ص75.

[11] . همان.

[12] . ریاحین­الشریعه، ص138.

[13] . رجال­کشی، ص114.