نویسنده

دردهای مزمن در قسمت­های مختلف بدن می­توانند موجب اختلال در کارایی مغز شوند و تأثیرات جانبی آن­ها به شکل کم­خوابی، افسردگی و اضطراب و عدم ثبات در تصمیم­گیری ظاهر می­شود. پژوهش­گران دانش­گاه شیکاگو، تحقیقی را روی دو دسته از افراد انجام داده­اند. آن­ها با استفاده از روش MRI، کارایی مغز را بر روی افرادی که پشت درد مزمن داشتند و افرادی که هیچ دردی نداشتند، انجام داده­اند. در افرادی که از پشت درد مزمن رنج می­بردند، نتایج به قرار زیر بود:

بخش جلویی کورتکس مغز دائم در حال فعالیت بود و گویی مرتب می­گفت: «ساکت شو، حرف نزن!» این منطقه به علت وجود درد مزمن به حالت فعال باقی ماند و همین فعالیت موجب خستگی و فرسودگی سلول­های عصبی (نرون­ها) شد و آن فعالیت به سایر بخش­های مغز نیز منتقل شد.

این آماده باش دائم سلول­های عصبی، می­تواند موجب آسیب­های دائمی و جدی در مغز شود. به گفته­ی پژوهش­گران، زمانی که سلول­های عصبی (نرون­ها) بیش از اندازه فعال می­شوند، موجب تغییر در ارتباطات سلول­های عصبی با یک­دیگر و حتی از بین رفتن آن­ها می­شوند. (زیرا سلول­های عصبی برای مدت طولانی نمی­توانند در حالت کنش باشند.)

ولی نتایج تحقیق بر روی افرادی که هیچ دردی نداشتند، نشان می­داد که مناطق مغزی از نظر فعالیت در حالتی از توازن و تعادل بودند. زمانی که یک منطقه­ی مغز فعال بود، سایر مناطق در حالت آرامش بودند.

یکی از پژوهش­گران این دانش­گاه می­گوید: «اگر شما فردی هستید که از درد مزمن رنج می­برید، در واقع شما در 24 ساعت شبانه روز و هفت روز هفته و هر دقیقه از زندگی­تان از درد رنج می­برید و همین دریافت همیشگی مغز از درد، موجب می­شود نواحی مغزی به طور دائم فعال باشند. این عدم عمل­کرد صحیح در تعادل مغز، موجب تغییر اتصال سلول­های مغزی شده و به آن صدمه می­زند. این تغییرات باعث اختلال در تصمیم­گیری هنگام انجام کار می­شود و یا باعث کسلی و بی­حوصله­گی بعد از بیدار شدن از خواب. شاید یکی از از دلائل افسردگی و سایر ناهنجاری­ها، همین «درد» باشد. پس باید به دنبال راهی برای رفع درد مزمن باشیم تا از اختلال در عمل­کرد مغز جلوگیری کنیم.