*زنان در کشتار سپتامبر سیاه
حمایت گسترده فلسطینیهای ساکن اردن از جنبشهای ملت فلسطین، «حسین» پادشاه اردن را دچار هراس نمود. به دنبال این نگرانی وی، فلسطینیان با یکی از اسفانگیزترین حوادث تاریخی خود در سال 1970 م مواجه گردیدند زیرا از سپتامبر این سال نیروهای ارتش اردن بر سرکوب گسترده و نظامی جنبش فتح پرداختند و علاوه بر وارد آوردن تلفات سنگین گسترده، در نهایت اعضای این تشکل فلسطینی را ناگزیر ساختند که خاک اردن را ترک کرده، در لبنان و سوریه استقرار یابند. سرآغاز این دوران که به عنوان «سپتامبر سیاه» موسوم گردید موجب شد تا گروههای متعددی تحت همین عنوان به تحریکاتی علیه دولت اردن دست بزنند.1
یکی از اعضای اتحادیهی زنان فلسطینی دربارهی این وقایع و عواقب آن گفته است: «بعد از تشدید برخوردها توسط ارتش سلطنتی «شاه حسین»، نهضت مقاومت تصمیم گرفت تمام نیروها از جمله گروه گشتیهای زنان را بسیج کند. در این ارتباط زنان دست به عملیاتی زدند که به دیگران ثابت نمودند قادر به مقاومت بوده، میتوانند در پیکارها نقش مهمی ایفا کنند.»
مردمی که برای مبارزان، آذوقه و سایر تدارکات میآوردند، از نزدیک تلاشهای رزمی این بانوان را ر دفاع از حقوق خویش میدیدند و بر ارادهی خلل ناپذیر آنان آفرین میگفتند. «امّاسانا» عضو مبارز اتحادیهی زنان فلسطین خاطرنشان نموده است: «ما چهار زن عازم بیمارستان اشرفیه گردیدیم؛ جایی که به تازگی عدهای از پزشکان و پرستاران برای خدمت آماده شده بودند. هر چهار نفر ما آگاهیهایی دربارهی کمکهای اولیه داشتیم و قادر بودیم مراقبتهای اولیه را در مورد مجرمان انجام دهیم. تواناییهای خود را برای کمک به پزشکان در تسکین درد مجروحان که مدام بر تعدادشان افزوده میشد به کار میبردیم. در بیمارستانی که در حالت عادی ظرفیت گنجایش دویست بیمار را داشت، 1200 مجروح را آن هم در روز سوم نبرد، پذیرا بودیم. ما باید برای نجات جان مجروحان به صورتی توانفرسا کار میکردیم؛ تهیهی دارو و آذوقه برای آنان از فاصلهی سه کیلومتری، کار آسانی نبود.
این بانو میافزاید در حوالی بیمارستان اشرفیه، بیمارستان کودکان معلول قرار داشت که ارتش اردن آن را به آتش کشید. ما در نزدیکی بیمارستان گور مشترکی برای کشتهشدگان - که اجسادشان له شده بود خطر شیوع بیماری را داشت - حفر کردیم و چون روز بعد برای ادامهی کار آمدیم دیدیم در آنجا هیچ جسدی نبود زیرا ارتش حتی از کشتههای کودکان معلول هم هراس داشت و برای نابودی آنان از هوا به سویشان آتش گشوده بود. روز بعد بیمارستان ما به محاصره درآمد و ارتش تانکی را در برابر دروازهی اصلی آن قرار داد و اتاقهای آن را بمباران کرد. بعد، سربازان وارد بیمارستان شدند و با ضربهی ته تفنگ و چاقو مجروحان را از پای درآوردند و تمام آنان را به شهادت رسانیدند. رختخوابها پاره، بدنها دریده و لکههای خون و تکههای گوشت بر روی دیوارهای بیمارستان برجای مانده بود. در چند متری بیمارستان، افراد ما تندیس فدائیان گمنام را ساختند که ارتش اردن آن را منفجر کرد، با این وجود هر جمعه صدها نفر از مردم به آن جا میآمدند تا شمع روشن کنند و به دعا بپردازند. ما به همراه گروه پزشکی بیمارستان در زندان عمان محبوس گردیدیم. البته چون نواحی شمالی در دست همرزمان ما بود، بنابراین تناسبها به نفع نهضت مقاومت گردید و ما سرانجام از بند رها شدیم. زنان عضو این اتحادیه موفق شدهاند از فرصتهای زیادی برای ادامهی کار بسیج زنان بهره ببرند.2
*اوضاع اسفبار زنان در بند
آخرین آمارها از وضع زندانیان فلسطینی در بند رژیم صهیونیستی حاکی از آن است که حدود دوازده هزار فلسطینی در سی زندان و مرکز بازداشت و بازجویی اسرائیلیها روزگار مرارت باری را سپری میکنند. در این میان، پانصد نفر، در این زندانها به سن قانونی رسیدهاند، یک صد نفر زن که باردار بودهاند در حالی که دست و پای آنان به تخت زایمان بسته شده بود، فرزندان خود را به دنیا آوردهاند.
شکنجههای روانی، تهدید به مرگ، تجاوز، انتقام از خانواده و کودکان، ضرب و شتم، بیخوابی دادن، خفه کردن، استفاده از گاز اشکآور، نگاه داشتن در وضع غیر بهداشتی حبس در تاریکی و مانند آنها از جمله رفتارهایی است که در طول بازجوییها زنان فلسطینی متحمل میگردند یکی از فعالان حقوق بشر که از زندگی در مناطق اشغالی بازدیدی داشته است میگوید تمامی زندانیها هر روز به دلایل بیهوده شکنجه و تحقیر میشوند. یکی از محبوسین زن، تنها به دلیل درخواست پزشک برای کودک بیمارش مدتها در یک سلول انفرادی بازداشت شد. بسیاری دیگر از زندانیان ممنوع الملاقات هستند. کودکان زندانی در فصول سرد سال فاقد لباسهای گرم و مناسبند. از شروع انتفاضه تاکنون صدها زن توسط اسرائیلیها بازداشت شدهاند، برخی از این بانوان بدون این که از اتهام خود آگاه باشند محبوسند.3
یکی از وکیلان مدافع انجمن دفاع از اسیران فلسطینی اعلام کرد که زندانبانان صهیونیست، سال نو 2005 م را با کتک زدن زنان زندانی جشن گرفتند. او پس از بازدید از زندان «تلموند» که ویژهی زنان است گفت: «بانوان محبوس شرایط دشواری دارند و کتک و اهانت خوراک روزانهی آنان در این زندان است» در بیانیهی این انجمن آمده است که زنان اسیر را در سلولهای انفرادی قرار داده و برای آنها مزاحمتهای جنسی به وجود میآورند.4
مشهورترین زندانهای صهیونیستها «نوی تیرتسا» نام دارد که دارای دو بخش است و یکی از بخشهای آن مختص زنانی است که به فعالیتهای ضد امنیتی متهم هستند. مأموران رژیم اشغالگر قدس صرفاً نمای بیرونی این زندان را به بازدیدکنندگان نشان میدهند وحال آنکه از درون آن و شیوههای وحشتناکش تنها زنان مبارز فلسطینی در بند باخبرند. از روش های متداول شکنجه این است که زندانی را به مدت طولانی در زندان انفرادی نگه می دارند و ارتباط او را نه تنها با خارج بلکه با اندرون زندان قطع میکنند. این روند موجب میشود که بعد از مدتی فعالیت عادی مغز زندانی دچار اختلال گردیده، اندک اندک حافظهاش ضعیف شود. این عزلت روانی با محدودیتهای فرهنگی نیز همراه است زیرا ورود هر گونه کتاب و نشریهی غیر صهیونیستی ممنوع است و تنها مجلاتی اجازهی عبور دارند که تاریخ و هویت فلسطین را تحریف و توطئهی صهیونیسم را تبلیغ کرده باشند. اشغالگران با اعمال این شیوهها میکوشند حس وطندوستی، روحیهی پیکارجویانه و غیرت دینی و حمیت مذهبی بانوان را به تحلیل ببرند.
شکنجههای گوناگونی در مورد زنان فلسطینی اعمال میگردد مثل: وارد آوردن ضربههای مهلک توسط باتوم یا میلههای آهنی بر نقاط حساس بدن، شکستن ناخنهای با شیء سنگین و یا کشیدن آنها، کشیدن و کندن موهای سر و حتی پوست، اعمال شوک الکتریکی و سوزاندن بدن توسط وسایل الکتریکی، استعمال مواد شیمیایی محرک دستگاه عصبی، تجاوز به عنف، آویزان کردن زندانی از میلهی آهنی به مدت طولانی و رها کردنش با دستها و پاهای بسته بر زمین. همراه با این وحشیگریها فشارهای دیگر هم دیده میشود: غذای ناکافی، سلوکهای کثیف آلوده، نمناک و تاریک. به همین دلیل اکثر زنانی که از بند آزاد شدهاند معلولند و یا نمیتوانند مثل انسان عادی راه بروند نیز مبتلا به انواع بیماریهای عفونی و غیر آن گردیدهاند. «عبله طه» بانویی بود که به محض ورود به زندان، لباسهایش را در مقابل یک پلیس بر تنش پاره کردند با آن که دو ماهه باردار بود چنان مورد ضرب و شتم قرار گرفت، که خون استفراغ کرد.
«ویدا الاسود» به سختی مورد ضرب و شتم قرار گرفت. بدنش را با آتش سیگار سوزانیدند، مدتها با گرفتن موهایش او را بر روی زمین میکشیدند، چشمهایش را در برابر نورافکنهای قوی قرار میدادند به گونهای که بینایی خود را از دست داد، او را در یک دستگاه وارد کنندهی فشار نهاده، دست آخر نیز سرش را در پاکتی نایلونی گذاشتند به نحوی که نزدیک بود خفه شود.
«لطیف حواری» بعد از دستگیری، در سلولی همراه زنان روسپی محبوس شد و آنجا تمام موهایش را کندند. سپس به زندان دیگری انتقال یافت که به مدت پانزده روز با دستها و پاها و چشمهای بسته روی زمین رها شده بود و سگهای درنده در اطرافش پارسکنان میچرخیدند. او در پی شکنجههای طولانی به بیماری سل، روماتیسم، کم خونی و دیابت دچار شد.
«نعیمه اله لو» در اثر این گونه شکنجههای یک بازو، یک چشم و تمام دندانهای خود را از دست داد. «رسیمه بوضه» نیز در زندان مورد تجاوز قرار گرفت. مدتها از سقف آویزان بود و بعد هم روزها او را به صندلی محکم بستند. «عایشه عاضه» تحت شوک الکتریکی قرار گرفت و توسط میلههای آهنی مورد حملات متعدد قرار گرفت او به بیماری اورومی و روماتیسم مبتلا شد و از نظر بینایی دچار مشکلات اساسی گردید.5
*تنگناهای مضاعف زنان
زنان فلسطینی بالاترین سطح سرپرستی خانواده را در جهان برعهده دارند. اوضاع وخیم اقتصادی و سختی ادارهی امور زندگی در فلسطین اشغالی، موجب افزایش فشار بر بانوان یک سرزمین گردیده است. براساس گزارش سازمان ملل، بین سالهای 1992- 1987م بیش از 75000 فلسطینی بر اثر درگیری با نیروهای صهیونیستی مجروح و مصدوم شدند. در این مدت از بین 1031 شهروند فلسطینی که شهید شدند 82 نفر زن بودند.6 زندگی بانوان در مناطق اشغالی بهسان عبور از میدانهای پر از موانع است زیرا در تلاش و مبارزهای دائمی هستند تا بتوانند با کار خود حداقل نیازهای خانواده را تأمین کنند. خانم «بارباراکواتنگ» از کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای آزاد کارگری در گزارش مستند و معتبر که در رسانههای جهان انتشار یافته است میگوید: «به دلیل منع عبور و مرور، مسدود بودن جادهها و بسته بودن مرزها که ویژگی مناطق اشغالی است صنایع متعددی ورشکسته شده است که به طور سنتی زنان در آنها مشغول کار بودهاند؛ از جملهی آنها میتوان به بخش نساجی و پوشاک اشاره کرد. از این رو اکثر زنان برای رهایی از فقر به انجام برخی کارها در خانه روی آوردهاند. این کارها رسمی و تحت حمایت قانونی نیست و دستمزد بسیار اندکی دارد.»7
هماهنگ کنندهی بخش زنان فدراسیون عمومی اتحادیههای کارگری فلسطین و عضو این کنفراسیون میگوید: «از آن جا که زنان بر اثر این وضع بیکار میشوند، هر گونه شرایط کاری نامطلوب اسفباری را میپذیرند. نگرش منفی نسبت به کار زنان حتی در نبود نان آور خانه نیز مانعی عمده بر سر راه زنانی محسوب میگردد که در پی مشاغلی دارای دستمزد هستند. زنانی که موفق به ورود به بازار کار میشوند بعد از زایمان شغل خود را از دست میدهند، این عارضه به دلیل نبود تسهیلات مراقبت از کودکان است.» این گزارش میافزاید برای تمام زنان بر نیازهای ضروری خانواده، مبارزهای روزمره به شمار میآید؛ رفتن و رسیدن به محیط کار، رساندن بچهها به مدرسه، رفتن به بازار، بیمارستان یا خانه دوستان و اقوام بهسان عبور از موانع گوناگون است که علت اصلی آن مسدود بودن جادهها و عملیات نظامی است. میانگین دستمزد ماهیانهی زنان شاغل در صنایع نساجی و پوشاک در کرانهی غربی رود اردن، حدود یک صد هزار تومان تولی در نوار غزه در حدود هشتاد هزار تومان است. کمتر از 12% نیروی کار فلسطینی را زنان تشکیل میدهند که میانگین سالهای تحصیل آنان سیزده سال است. در ضمن 66 % زنان کارگر در بخشهای غیر رسمی فعالند. تعداد زنان سرپرست خانوار از 7% درسال 1997 م به 11% در سال 2003 م رسید. میزان فقر در خانوادههایی که زنان، نانآور خانه محسوب میشوند 73 برابر بیشتر از خانوارهایی است که مسئولیت ادارهی آنان برعهدهی مردان است.8
1.گیتا شناسی نوین کشورها، ص313
2 . مقاومت در فلسطین، ص64-61.
3. همان، ص120-116.
4. روزگار فلسطینیان در بند، حسین قنبری کرمی، روزنامهی ایران، 12/2/1387، ش3918، ص7.
5. روزنامهی اطلاعات، 19/10/1383، ش23250، ص6.
6. مقاومت در فلسطین، ص55-52.
7. روزنامهی همشهری، 10/3/1381، ش2737.
8. هفته نامهی آتیه، ش507، 25/12/1383، ص16.
9. العالم العربی، براساس گزارش (icfiu) فوریه سال 2004 میلادی.