هم نام گل های بهاری

نویسنده


فعالیت اقتصادی *تشویق شیوه­اش آن بود که خرمای نخلستان «بنی نضیر» را می­فروخت و غذای یک ­سال خانواده­اش را ذخیره می­کرد.1 از خرما یا محصول کشاورزی که به وی بخشیده می­شد، هر سال صد وسق* به همسرانش می­داد؛ هشتاد وسق خرما و بیست وسق از جو ...2 روزی مردی از انصار نزد وی آمد و درخواست کمک مادی کرد. پیامبر(ص) از او پرسید: «در خانه چیزی داری؟» مرد پاسخ داد: «بلی. گلیمی که قسمتی از آن را [برای در امان ماندن از سرما] به خویش می­پیچیم و بر قسمتی دیگر از آن می­نشینیم. کاسه­ای ضخیم و چوبین هم داریم که از آن آب می­نوشیم.» حضرت فرمود: «آن­ها را بیاور.» مرد آن­ها را آورد. حضرت آن­ها را گرفت و فرمود: «چه کسی این­ها را می­خرد؟» مردی گفت: «هر دو را به یک درهم می­خرم.» پیامبر پرسید: «چه کسی بیش­تر می­خرد؟» مردی گفت: «من دو درهم می­خرم.» حضرت آن­ها را داد و دو درهم را گرفت. سپس پول را به مرد انصاری داد و فرمود: «با یک درهم غذایی بخر و به خانواده­ات بده. و با یک درهم دیگر تیشه­ی نجاری بخر و برایم بیاور.» مرد چنین کرد. حضرت چوبی را [به عنوان دسته] در آن قرار داد،  سپس فرمود: برو هیزم جمع­آوری کن و تا پانزده روز دیگر نزدم نیا. مرد پس از دو هفته با ده درهم آمد و با آن لباس و مواد غذایی خرید. پیامبر بدو فرمود: «این کار برایت از خواهش کردن بهتر است. خواهش کردن در روز قیامت [به صورت] نقطه [و لکه]­ای در چهره­ات آشکار می­شود. درخواست کردن شایسته نیست جز برای بینوای بسیار گرسنه، یا بدهکاری که قدرت پرداخت ندارد، یا صاحب دیه­ای دردمند.»3 و فراتر از تشویق­های گفتاری پیشین، این سخن خجسته است: کسی که از دست­رنج خویش بخورد، روز رستاخیز در ردیف پیامبران قرار می­گیرد و پاداش آنان را دریافت می­کند.4 با همه­ی تشویق­هایش به فعالیت اقتصادی و کسب درآمد، هماره گم نکردن راه درست اقتصادی و آلوده نشدن به حرام را فرا چشم و گوش مسلمانان قرار می­داد و می­فرمود: «کسی که از پذیرفته شدن نیایش­هایش شاد می­شود، باید [راه] درآمدش را پاکیزه سازد».5 صبح زود برای تلاش اقتصادی از خانه خارج شدن را مستحب برشمرد6 و فرمود: «خداوندگارا! صبح زود را برای امت من خجسته گردان».7 می­فرمود: «همانا نفس هرگاه غذایش را به دست می­آورد، آرامش می­یابد.8 از همین روی، خود پس­انداز یک­ سال خویش و همسرانش را ذخیره می­کرد و پس­انداز یک ساله­ را مستحب اعلام کرد.»9 به هر فعالیت شرافتمندانه­ای احترام می­گذاشت تا آن­جا که برخی مراد این سخن ایشان را که فرمود: «اختلاف امت من رحمت است»، اختلاف حرفه­ها و مشاغل دانسته­اند.10 ابن عباس می­گوید: «روزی مردی نزد حضرت آمد و گفت: "ای فرستاده­ی خدا! درباره­ی حرفه­ام چه می­گویی؟" پیامبر پرسید: "حرفه­ات چیست؟" -            من بافنده­ام. -            حرفه­ات، شغل پدر ما حضرت آدم(ع) است. نخستین بافنده، آدم بود و این را جبرئیل بدو آموخته بود. سه روز طول کشید تا آدم آن را بیاموزد. پروردگار پاکیزه و والا شغل تو را دوست دارد. شغلی داری که زندگان و مردگان بدان نیازمندند. کسی که درباره­ی [حرفه] شما بدگویی کند، حضرت آدم دشمن اوست. کسی که از [شغل] شما روی گرداند، از حضرت آدم روی­گردان شده است. کسی که شما را نفرین کند، او را نفرین کرده است. کسی که شما را بیازارد، او را آزرده است و آدم در رستاخیز دشمن اوست. [پس] نهراسید و بر شما مژده باد. حرفه­تان حرفه­ای خجسته است، و حضرت آدم کاروان سالار شما به سوی بهشت است."» تعویض بی­دلیل - و از روی احساسات - مشاغل را خوش نمی­داشت و می­فرمود: کسی که روزی­اش را در چیزی [کاری] قرار داده­اند، تا ناگزیر نشده، آن را عوض نکند.11 گوسفندان و شتر شیردهی داشت که خود و خانواده­اش از آن­ها تغذیه می­کردند.12 با همه­ی تشویقش به فعالیت اقتصادی، باز هشدار می­داد: «به گونه­ای در جست­وجوی دنیا برآیید که از آن جهان روی­گردان نشوید [و از آخرت بدتان نیاید].» دشمن بیکاری بود. هرگاه مرد نیرومندی را می­دید، از حرفه­اش می­پرسید. اگر به وی پاسخ می­دادند بیکار است، می­فرمود: «از چشمم افتاد!» و هنگامی که می­پرسیدند: «چرا؟» می­فرمود: «زیرا مؤمن هرگاه حرفه­ای نداشته باشد، از راه دینش نان می­خورد».13 عبادت را هفتاد بخش می­دانست که برترین آن کسب درآمد حلال بود.14 می­فرمود: «روزی که سایه­ساری جز سایه­ی عرش خداوندی نیست، مردی در آن سایه [در رستاخیز] است که برای درآمد خود و خانواده­اش زمین را در نوردیده و در جست­وجوی فضل خداوند برآمده است.15 فرمود: «گناهانی وجود دارند که نه نماز آن­ها را پاک می­کند و نه صدقه.» پرسیدند: «ای فرستاده­ی خدا! پس چه چیزی آن­ها را می­زداید؟» -            رنج کشیدن در راه درآمد [حلال].16 خرما را  می­مکید و هسته­اش را در زمین می­کاشت.17 می­فرمود: کسی که از دست­رنج خود بخورد، از پل صراط به­سان آذرخش گذرایی عبور می­کند.18 *آداب پاکیزه­ترین درآمد، کسب تاجرانی است که: هرگاه سخن می­گویند، دروغ نمی­گویند؛ و هر زمان امین­شان قرار دهند، خیانت نمی­ورزند؛ و اگر وعده دهند، تخلف نمی­کنند؛ و زمانی که می­خواهند چیزی بخرند، [برای ارزان خریدن] از آن کالا بد نمی­گویند. و هنگامی که بخواهند بفروشند، [آن کالا را] بیش از اندازه نمی­ستایند؛ [برای تحویل کالا یا بدهکاری خود] معطل نمی­کنند؛ و زمانی که طلب­کارند، بدهکار خود را در تنگنا قرار نمی­دهند.19 ثروت­اندوزی از هر راهی را نکوهش می­کرد و می­فرمود: هر کسی که برای امت من یک شب آرزوی گرانی کند، خداوند چهل سال عبادت او را باطل می­کند.20 صبح زود در جست­و­جوی درآمد و نیازهای خود بروید زیرا صبح خیزی، مایه­ی برکت و رستگاری است.21 پردلی را از آداب تجارت برمی­شمرد و می­فرمود: «تاجر ترسو ناکام است. تاجر پردل روزی می­خورد.» خداوند بنده­ای را که هنگام خرید، فروش، پرداخت و دریافت سخت­گیر نیست، دوست دارد.22 کسی که از دست­رنج خود بخورد، پروردگار با مهربانی به او می­نگرد و هرگز عذابش نمی­کند.23 کسی که از دست­رنج خویش استفاده کند، درهای بهشت برایش گشوده می­شود تا از هر دری که بخواهد وارد شود. همانا یزدان والا، دین­باور پیشه­ور را دوست دارد. *تجارت می­فرمود: «برکت ده قسمت دارد که نه قسمت آن در تجارت است و یک دهم آن در پوست­ها [دامداری] است.»24 می­فرمود: «تاجر راستگوی امین، با پیامبران، صدیقان و شهیدان است.»25 اگر خداوند به بهشتیان اجازه­ی تجارت می­داد، تجارت عطر و پارچه می­کردند.26 *دام­داری برترین سرمایه را گوسفندداری می­دانست. خودش گله­ای از صد گوسفند داشت که نمی­خواست از آن تعداد بیشتر شوند. از همین روی، هرگاه بره­ای متولد می­شد، گوسفندی را [برای بینوایان یا تغذیه­ی خود و خانواده­اش] سر می­برید.27 بر شما باد به گوسفند[داری] و کشاورزی که هماره مایه­ی خیر و خوبی­اند. *کشاورزی می­فرمود: «[و رزق] روزی را در نهان زمین بجویید».28 هرگاه کشاورزی بذری را از راه حلال در دست خود می­گیرد، فرشته­ای ندا می­دهد: «یک سوم برای دهقان، یک سوم برای پرندگان و یک سوم برای چارپایان.» چون آن را بر زمین می­پاشد، برای هر دانه­ی بذر، ده نیکی برایش می­نویسند. چون آن را آب­یاری می­کند و بذر می­روید، گویی در برابر هر دانه، انسان مؤمنی را زنده کرده است که تا دهقان، آن کِشته را درو کند، خداوند والا را می­ستاید. چون آن را می­کوبد، گویا گناهانش را له می­کند. هنگامی که خرمن را باد می­دهد، گناهانش نیز بر باد می­روند. زمانی که آن را وزن می­کند، به سان روز تولدش از گناهان خارج می­شود. وقتی که آن محصول را به خانه می­برد و نان­خورهایش شاد می­شوند، عبادت چهل سال را بر او می­نگارند. هنگامی که از آن به گرسنه و همسایه و بیچاره می­دهد، آفریدگار او را از عذاب خود در امان نگه می­دارد.29 از او پرسیدند: «چه ثروتی بهتر است؟» فرمود: «کشته­ای که صاحبش آن را بکارد، سامان دهد و روز درو، حقش [زکات آن] را پرداخت کند.»30 کار هنگامی که قریشیان و یهودیان مدینه برای هجوم به مدینه همدست شدند، پیامبر به پیشنهاد سلمان فارسی دستور کندن خندقی را در اطراف شهر داد و خود نیز به کار پرداخت. کلنگ می­زد و خاک­ها را در جای دیگر می­ریخت.31 می­فرمود: «هرگز کسی غذایی بهتر از دست­رنج خود نخورد».32 زمان ساختن مسجد مدینه، خشت­ها را حمل می­کرد.33 عایشه می­گوید: «در خانه هرگز بی­کار دیده نشد؛ یا کفش خویش را پینه می­زد یا کفش بینوایی را و یا پیراهن زن بیوه­ای را وصله می­زد.» می­فرمود: «بی­کاری، سنگ­دلی می­آورد.»34 می­فرمود: «هفت چیز است که پاداش آن پس از مرگ آدمی هنگامی که در گور است همچنان ادامه دارد: [این که] ... یا جویباری جاری سازد، یا چاهی بکند، یا نهالی بکارد.35 کیفیت مداری هنگامی که ابراهیم، پسر حضرت، چشم از جهان فرو بست. حضرت [در وقت تدفین] شکافی در قبرش دید، آن را با دستش پوشاند و فرمود: «هرگاه یکی از شما کاری انجام می­دهد، آن را محکم و استوار انجام دهد».36 هنگام تدفین «سعد بن معاذ»، خود، در قبر رفت، خشت را بر جای خود گذاشت و فرمود: سنگی به من بدهید، گل  بدهید. پس از خشت­گذاری، شکاف میان خشت­ها را پر کرد. کارش که پایان یافت، بر قبر خاک پاشید و [خاک] گور را صاف کرد و فرمود: «به خوبی می­دانم به زودی به این گور گزند می­رسد و ویران می­شود؛ اما پروردگار دوست دارد بنده هرگاه کاری انجام می­دهد، آن را استوار انجام دهد.»37 هر گاه یکی از شما دوستش را کفن می­کند، به خوبی کفن کند.38 خود، چون کاری می­کرد، آن را درست انجام می­داد.39 بهترین مردمان کسی است که [هنگام انجام کاری] همه­ی کوشش خود را به کار گیرد.40 لذت­های روا چهار چیز از آداب پیامبران است: خوش بویی ... و [دوست داشتن] زنان.41 از ایشان پرسیدند: «مردی در ماه مبارک رمضان همسرش را بوسیده است، [آیا کفاره­ای دارد؟]» فرمود: «اشکالی ندارد. زنش گلی است که آن را بوییده است.»42 جابر بن عبدالله می­گوید: «ازدواج کردم. پیامبر(ص) از من پرسید: "با چه کسی ازدواج کردی؟" گفتم: "با بیوه­ای." فرمود: "چرا با دوشیزه­ای شوخ و شنگ [ازدواج نکردی؟]؛ دختری که با تو عشق ببازد و تو با او نیز بازی و شوخی کنی؟"»43 به ازدواج فرمان می­داد و از مجرد بودن به شدت نهی می­کرد.44 از افراد می­خواست در چارچوب دین از زندگی لذت ببرند و به آنان می­گفت: «آرزوی مرگ مکنید.» بازی در سه چیز رواست: «اسبت را تربیت کنی؛ با کمان خود تیراندازی کنی؛ و با همسرت شوخی و عشق­بازی کنی.»45 *اهمیت زیبایی «عثمان»، پسر «محمد بن قیس»، می­گوید: «پدرم تازیانه­ای بی­دسته در دستم دید. گفت: "رسول گرامی(ص) به مردی فرمود: "بند تازیانه­ات را نیکو و زیبا ساز؛ زیرا پروردگار زیباست و زیبایی را دوست دارد"».46 حضرت از این­که خانم­ها سرشان را بتراشند منع کرده بود.47 می­فرمود: با [دوشیزگان و زنان] چشم آبی ازدواج کنید که مایه­ی خجستگی است.48 نیکی را نزد زیبا رخساران بجویید؛ کارهای آنان سزاوارتر است که زیبا باشد. هرگاه یکی از شما قصد ازدواج با زنی دارد، درباره­ی گسیوانش نیز بپرسد، همان گونه که از چهره­اش می­پرسد؛ زیرا مو[ی زیبا]، یکی از دو زیبایی است.49 از زیباترین زیبایی­ها، موی[یا شعر] زیبا و آوای خوش است.50 پروردگار آوای خوش را دوست دارد.51 نغمه­ی زیبا بر زیبایی قرآن می­افزاید.52 ازدواج با زن زیبا رخسار خنده روی گیسو بلند را مستحب شمرد.53 آفت زیبایی را خودخواهی می­دانست.54 خط نیکو، روشنی حق را افزون می­کند.55 وقتی قاصدی نزد من می­فرستید، کسی را که گل­رخسار و نیکونام است بفرستید.56 هر چیز آرایه­ای دارد و زینت قرآن، آوای خوش است.57 هر کس که قرآن را به نغمه­ای خوش نخواند، از ما نیست. *تفریح می­فرمود: گاهی دل­های خود را آسایش دهید.58 حضرت بازی­های روای افراد را می­دید و مانع نمی­شد.59 به باغستان دوستانش می­رفت.60 به یارانش سفارش می­کرد: «تفریح و بازی کنید؛ همانا من دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود».61 *مسابقات ورزشی امام سجاد(ع) فرمود: «رسول خدا مسابقه­ی اسب­دوانی برپا کرد و جایزه­ی برنده را  ظرفی نقره­ای قرار داد».62 امام صادق(ع) فرمود: «عربی بیابان­نشین نزد حضرت آمد و گفت: «ای رسول خدا! با این شتر ماده­ات با من مسابقه می­دهی؟» پیامبر پذیرفت. وقتی مسابقه دادند، مرد بیابان­نشین برنده شد. حضرت فرمود: «شما [یاران من] شترم را بالا بالا بردید، خدا دوست داشت آن را پایین بیاورد. کوه­ها برای کشتی نوح گردن کشیدند، اما کوه جودی فروتنی کرد و خداوند، کشتی را بر آن فرود آورد.»63 میانه­وری [اعتدال] امام علی(ع) در توصیف حق­طلبی و حق­گویی آن انسان کامل می­فرماید: «در [بیان و اجرای] حق کوتاهی نمی­کرد و پا از آن نیز فراتر نمی­نهاد».64 همچنین پیشوای نخست، شیوه­ی پیامبر را میانه­وری65 و«به دور از افراط و تفریط»66 بازگو می­کند. پیامبر در سخنانی نه تنها مسلمانان و دین باوران، بلکه تمامی انسان­های کره­ی خاکی را در هر عصر و زمانه سه بار به میانه­روی فرا می­خواند: «بر شما باد به میانه­روی؛ بر شما باد به میانه­روی؛ بر شما باد به میانه­روی!»67 بهترین شما کسی است که نه آن جهانش را به خاطر این جهان رها کند و نه برعکس. عایشه می­گوید: «پیامبر نزد من آمد و زنی از قبیله­ی «بنی­اسد» با من بود. حضرت پرسید: "او کیست؟" گفتم: "فلانی است. شب­ها «به خاطر عبادت» نمی­خوابد." حضرت فرمود: "بس کن. به اندازه­ی توان­تان کار [عبادت] کنید" ..». محبوب­ترین [کار نیک و عبادت] نزد خداوند، آن است که کننده­ی آن بر آن عمل مداومت داشته باشد. 68 [نه این­که بسیار انجام دهد و خود را خسته کند]. پیامبر به یکی از یاران خود فرمود: «ای ابا درداء! پیکرت بر تو حقی دارد؛ خانواده­ات بر تو حقی دارند؛ پس گاهی روزه­ [ی مستحبی] بگیر و گاهی روزه [مستحبی] نگیر؛ نماز بخوان و بخواب [و همه­ی شب­ها برای نماز مستحبی بیدار نباش]؛ حق هر کسی را به او بده.»69 چه نیک است میانه­روی در عبادت.70 به اندازه­ی توانایی خود عبادت کنید. می­خواهید شما را با عبادتی آشنا کنم که از همه­ی عبادت­ها بر بدن آسان­تر است: سکوت و خوش­خلقی.71 نظم *مدیریت زمان در ساعت معینی از شبانه­روز به همسرانش سر می­زد.72 چون به خانه می­رفت، وقتش را سه قسمت می­کرد: بخشی برای پروردگار والا [و راز و نیاز با او]؛ قسمتی برای خانواده­اش و پاره­ای برای خودش؛ اما گاه آن ساعت را که به خود اختصاص داده بود، بین خود و مردم تقسیم می­کرد.73 *نام­گذاری اشیاء روشش آن بود که چارپایان، اسلحه و چیزهایش را نام­گذاری می­کرد. نام پرچمش «عقاب» بود.74 شمشیر جنگی­اش «ذوالفقار» نامیده می­شد و شمشیرهای دیگرش «مخذم»، «رسوب» و «قضیب» نام داشتند. غلاف شمشیرش به نقره آراسته بود. کمانش را «کتوم»، تیردانش را «کافور» و شتر ماده­اش را «قصوا» می­نامید که به آن «عضباء» هم می­گفتند. استرش «دلدل»، الاغش «یعفور» و گوسفند شیردهش «عینه» نام داشت. اسبش را «مرتجز»، گوسفند دیگرش را «برکه»، تازیانه­اش را «ممشوق»، پرچم­های دیگرش را «غبرا» و «حمد» و زره­اش را «ذات الفضول» می­نامید. [این زره از سه دایره­ی نقره تشکیل شده بود؛ یکی در جلو و دو تا در عقب]. نعمان می­گوید: حضرت همواره صف­های نماز ما را منظم می­کرد؛ آن چنان که تیرهای کشیده و صاف را ردیف می­کنند ... روزی برای آغاز نماز ایستاد و چیزی نمانده بود که تکبیره الاحرام را نیز بگوید که دید مردی سینه­اش را جلو داده است؛ فرمود: «بندگان خدا، یا صف­های­تان را منظم کنید یا [همین بی­نظمی در شما تأثیر می­گذارد و ] میان­تان اختلاف خواهد افتاد».75 نیکوکاری بر دسته­ی شمشیرش نوشته شده بود: «به کسی که به تو بدی روا داشت، نیکی بورز ...»76 امام علی(ع) فرمود: «از نیکوکاری رسول خدا [چنان که باید] سپاس­گذاری نمی­شد؛ نیکی [و خیر و برکت] او از آن قریشی، عرب و عجم بود؛ و چه کسی نیکوکارتر از فرستاد­ه­ی خداست؟ همچنین از نیکوکاری ما اهل بیت نیز [چنان که باید] سپاس­گذاری نمی­شود. همچنین از نیکی برگزیدگان دین­باور نیز [چنان که باید] سپاس­گذاری نمی­شود».77 پی نوشت: *پیمانه و وزنی برابر 60 ساعه هر ساع چهار مشت متوسط است. منابع: تحفه الحوذی 5/312؛  جامع الصغیر 2/369؛ صحیح بخاری 6/190؛ عون المعبود 8/149؛ فتح الباری 6/143؛ کنزالعمال 4/523. سنن کبری (بیهقی) 6/116؛ صحیح مسلم 5/26؛ معجم الصغیر) طبرانی 1/28. سنن ابن ماجه 2/740؛ سنن ابن داود 1/370. مستدرک الوسائل 13/24. همان 13/27؛ بحارالانوار 90/321. وسائل الشیعه (چ اسلامیه)12/50 خصال /383؛ عیون اخبار الرضا 1/38؛ قرب الاسناد /122؛ من لا یحضره الفقیه 3/157. اصول کافی 5/89؛ وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 12/320. وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 12/320. 10.         البرکه فی فضل السعی و الحرکه /7. 11.         فیض القدیر 6/176؛ کشف الخفاء 2/227. محجه البیضاء 4/127. بحارالانوار 100/9. 14.         همان؛ اصول کافی 5/78؛ تحف العقول /37. 15.         دعائم الاسلام 2/15؛ مستدرک الوسائل 13/13. بحارالانوار 70/157؛ جامع الصغیر 1/376؛ مستدرک الوسائل 13/13؛ المعجم الاوسط 1/38. 17.         بحارالانوار 17/388؛ حلیه الابرار 1/329؛ اصول کافی 5/74. 18.         بحارالانوار 100/9؛ مستدرک الوسائل 13/23. 19.         جامع الصغیر 1/336. 20.         جامع الصغیر2/591؛ کنزالعمال4/98. 21.         جامع الصغیر 1/482؛ کشف الخفاء 1/280؛ کنزالعمال 4/48. 22.         سنن کبری (بیهقی) 5/357؛ صحیح ابن حبّان 11/267؛ المصنف 11/459؛ المعجم الاوسط 5/73. بحار الانوار 9/100؛ مستدرک الوسائل 13/24. همان، 61/118؛ خصال /445. جامع الصغیر 1/520؛ سنن دار القطنی 3/6؛ عهود المحمدیه /309؛ کشف الخفاء 1/218. کنز العمال 4/31؛ مجمع الزوائد 4/63. 27.         بحار الانوار 61/116؛ سنن النبی /141. جامع الصغیر 1/168؛ الفایق فی غریب 1/353؛ کشف الخفاء 1/138. 29.         البرکه فی فضل السعی و الحرکه / 17. 30.         بحار الانوار 100/64. 31.         صحیح بخاری 5/47. 32.         همان 3/9؛ مسند احمد 4/132؛ معجم الکبیر 20/267. 33.         بحار الانوار 79/128. 34.         جامع الصغیر 2/35؛ کنزالعمال 3/182؛ مسندالشهاب 1/188. 35.         همان 2/42؛ الدیباج علی مسلم 4/227؛ کنزالعمال 15/953. روضه الواعظین /460. 37.         همان /378؛ علل الشرایع 1/310. 38.         سنن ابن ماجه 1/473؛ سنن ابن داوود 2/68؛ سنن ترمذی 2/232؛ سنن نسائی 4/33؛ صحیح مسلم 3/50؛ مسند احمد 3/46. 39.         سنن ابن داود 1/308؛ تحفه الاحوذی 3/434؛ فتح الباری 3/46. 40.         جامع الصغیر 1/194؛ کنز العمال 6/341. 41.         روضه الواعظین /308؛ من لا یحضره الفقیه 1/52. 42.         مجمع الزوائد 3/167؛ معجم الصغیر 1/221؛ من لایحضره الفقیه 2/113. 43.         کشف الخفاء 2/332. جامع الصغیر 2/367. 45.         همان 2/475؛ کنز العمال 15/211. 46.         جامع الصغیر 5/134؛ معجم الکبیر 18/366. 47.         سنن ترمذی 2/198؛ سنن نسائی 8/130؛ صحیح ابن حبّان 7/421. اصول کافی 5/ 335؛ دعائم الاسلام 2/196؛ النوادر /115؛ وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 14/37. 49.         دعائم الاسلام 2/196؛ من لا یحضره الفقیه 3/388، النوادر /117. 50.         اصول کافی 2/615؛ المصنف 6/59. 51.         وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 6/210. بحار الانوار 76/255؛ سنن دارمی 2/474؛ عیون اخبار الرضا 1/75. 53.         مستدرک الوسائل 14/181. 54.         تحف العقول /9؛ خصال/416؛ محاسن 1/170؛ من لا یحضره الفقیه 4/372. 55.         مستدرک الوسائل 8/463. بحارالانوار 73/82؛ من لا یحضره الفقیه 4/372. 57.         سنن ترمذی 3/201؛ صحیح مسلم 6/111؛ مسند احمد 3/119. 58.         جامع الصغیر 2/19؛ تذکره الموضوعات /189؛ کنزالعمال 3/37؛ مسندالشهاب 1/393. 59.         محجه البیضاء 4/127. 60.         سنن النبی /114. 61.         جامع الصغیر 1/239؛ کنزالعمال 15/212. اصول کافی 5/49؛ بحار الانوار 19/184. بحارالانوار 16/283؛ الزهد /61. سنن النبی /104. 65.         بحارالانوار 16/379؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 7/62. حلیه الابرار 1/175؛ عیون اخبار الرضا 2/284؛ معانی الاخبار /82؛ مناقب آل ابی طالب 1/23. خصال /618؛ سنن ابن ماجه 2/1417؛ صحیح ابن حبّان 2/73؛ مسند ابی یعلی 3/334. صحیح ابن حبّان 4/43؛ صحیح بخاری 1/16؛ صحیح ابن خزیمه 2/264؛ مسند ابی یعلی 8/115. بحارالانوار 67/128؛ تحفه الاحوذی 7/81؛ سنن نسائی 4/211؛ صحیح ابن حبان 2/19؛ صحیح بخاری 2/245؛ فتح الباری 4/184؛ مجمع الزوائد 4/302؛ مسند احمد 2/198. 70.         جامع الصغیر 2/480؛ کنزالعمال 3/28؛ مجمع الزوائد 10/252. 71.         الصمت و آداب اللسان /58؛ جامع الصغیر 1/439؛ العهود المحمدیه/ 463. 72.         تحفه الاحوذی 1/367؛ صحیح بخاری 1/71؛ جامع الصغیر 2/377؛ فیض القدیر 5/271؛ عون المعبود 1/253؛ کنزالعمال 7/130. بحار الانوار 16/150؛ حلیه الابرار 1/174؛ عیون اخبار الرضا 2/283. بحارالانوار 20/26؛ مناقب آل ابی طالب 1/147. ریاض الصالحین /136؛ شرح مسلم (نووی) 4/157؛ فیض القدیر 4/396. شرح اصول کافی (مازندرانی) 9/202. 77.  اصول کافی 2/251؛ بحارالانوار 16/223؛ علل الشرایع 2/560.