نگاهی به نقش بانوان در تاریخ اسلام(قسمت سوم)


*تجلیل از مادر ولایت

«فاطمه» دختر «اسد بن ­هاشم بن­ عبدمناف» که همسرش «ابوطالب بن ­عبدالمطلب» بود، این سعادت را داشت که وقتی پیامبر به خانه­ی عمویش انتقال یافت، در رعایت حال او از خود اهتمام ویژه­ای بروز بدهد و در مهر ورزیدن و نیکی کردن به وی، او را بر فرزندان خویش برتری بدهد تا جایی که از سوی رسول اکرم(ص) به پاس این محبت­ها و عواطف بی­شمار به لقب اُماه (مادر) مفتخر گردید و آن بزرگوار از این بانو چنین یاد کرد: «بعد از ابوطالب، بهترین خلق خداوند به لحاظ رفتار با من بود  و در واقع مادر دیگری پس از مادرم به شمار می­رود».

تقدیر الهی در تکریم از این بانو بر این واقعیت قرار گرفت که فاطمه بنت اسد حملش را در مکه­ی معظمه بر زمین نهد. مورخان با تکیه بر منابع معتبر و مستند نقل کرده­اند دیوار خانه­ی کعبه شکافته شد و فاطمه داخل آن گردید و پس از به دنیا آوردن فرزند، روز چهارم از این مکان مبارک خارج گردید و دیوار به حال اول خویش برگشت. بعد از آن گفت: «من بر بانوان قبل از خود برتری یافته­ام زیرا آسیه دختر «مزاحم» و همسر فرعون، خداوند را در جایی عبادت می­کرد که پروردگار دوست نداشت در آن مکان جز به ناچاری، پرستیده شود. مریم دختر عمران نخل خشکیده­ای را بجنبانید تا خرمای رسیده و تازه از آن تناول نماید اما من داخل خانه­ی خدا شدم و از میوه­ها و روزی­های آن خوردم و چون خواستم بیرون آیم سراینده­ی سروش نهانی آواز داد: "ای فاطمه این مولود را «علی» بنام زیرا بلندمرتبه است و نامش را از نام خود مشتق کردم و او را به ادب خویش مودب گردانیدم و بر دشواری­هایی از علم خود آگاهش ساختم. اوست که بت­ها را در خانه­ام درهم می­شکند و بر بام خانه­ام اذان می­گوید و مرا تقدیس و تمجید می­کند. خوشا به حال آن که دوستش بدارد و از وی پیروی کند و بدا به حال کسی که نسبت به او خصومت ورزد و از دستورش سرپیچی نماید."» فاطمه از گروه نخستین بانوانی است که اسلام آورد و به ندای پیامبر پاسخ گفت و به تعالیم او ایمان آورد. حضرت علی(ع) همراه فاطمه دختر رسول اکرم(ص) و مادرش و «فاطمه» دختر «زبیر بن­عبدالمطلب» و «ایمن» پسر «ام­ایمن» از مکه به سوی مدینه هجرت کردند. وقتی آنان به حوالی ضجنان رسیدند، از این ناحیه هفت سوار نقاب­پوش به تعقیب آنان آمدند. حضرت علی(ع) رو به «ابو واقد» (کسی که مهار شتر بانوان را در اختیار داشت) نمود و فرمود مرکب­ها را بخوابانید. آن گاه جلو رفت و زنان را پیاده کردند و در حالی که شمشیر از نیام کشیده بودند به سوی افراد تعقیب­کننده رفتند. در این هنگام آن سواران متوجه­ی زنان گردیدند اما حضرت بین آنان و بانوان حائل گردید و بعد از جنگ تن به تن، بر آن مخالفان فائق آمد و با پیروزی به مسیر خود ادامه دادند. حضرت علی(ع) آن شب همراه فواطم (سه فاطمه­ی همراه) به نماز و ذکر خدا در حال ایستاده، نشسته و خوابیده مشغول گردیدند و تا سپیده­دم در حال عبادت و نیایش بودند تا آن که به مدینه نزدیک شدند. قبل از ورود ایشان به این شهر این آیه نازل گردید:

الذین یذکرون قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النّار1

این سفر سرنوشت­ساز، پانزده روز (یا به روایتی بیست روز) طول کشید و هنگامی که حضرت علی(ع) وارد قبا گردید پاهایش مجروح بود و چون به پیامبر خبر دادند علی(ع) به دلیل جراحت در پا نمی­تواند خدمت شما برسد، رسول اکرم(ص) به محل اقامت ایشان آمده، او را در آغوش گرفتند و با دیدن پاهای مجروح علی(ع) گریستند.

فاطمه بنت اسد از سابقین در اسلام، ایمان، بیعت و مهاجرت بوده است. او با اراده­ای استوار در این مسیر گام نهاد و به استقبال انواع خطرها شتافت و از مصادیق این آیه­ی شریفه گردید:

و السابِقونَ الاَوَّلونَ مِنَ المُهاجِرینَ وَ الاَنصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعوهُم بِاحسانٍ رَضِیَ­اللهُ عَنهم وَ رَضوا عَنهُ وَ اَعَدَّ لَهُم جَنّاتٍ تَجری تَحتَهَا الانهارُ خالِدینَ فیها اَبَداً ذلِکَ الفَوزُ العَظیمُ2

پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و آن­ها که به نیکی از ایشان پیروی کردند خداوند از آنان خشنود و آن­ها هم از پروردگار خویش راضی شدند و باغ­هایی در بهشت برای آنان فراهم گردیده که نهرهایی از زیر درختانش جاری است؛ جاویدان در آن خواهند ماند و این پیروزی بزرگی است.

به همین دلیل رسول اکرم(ص) خطاب به حضرت علی(ع) می­فرماید: «مادرت زنی هاشمی و مهاجر است و من چنین مادری ندارم.»3

و در حدیثی وارد شده است که امام صادق(ع) فرمودند: «اِنَّ فاطمهَ بنت اسد ام امیرالمومنین کانت اَوّلَ اِمرَاَه هاجَرَت الی رسول الله من مکّه الی المدینه علی قدمیها4

فاطمه دختر اسد و مادر حضرت علی امیرمومنان(ع) نخستین زنی بود که پیاده از مکه به مدینه به سوی رسول خدا(ص) مهاجرت کرد.»

فاطمه بنت اسد در سال چهارم هجری در مدینه درگذشت و در همین شهر به خاک سپرده شد. وقتی پیامبر از رحلت وی باخبر شد، شتابان بر کنار جنازه­اش حاضر گردید و بر مرگش گریست و وقتی زنان از غسل دادن وی فارغ شدند، حضرت یکی از پیراهن­های خود را به آنان داد  و فرمود فاطمه را در آن لباس، کفن کنند. آن گاه جنازه­ی او را بردوش گرفتند و هم چنان بر زیر پیکر آن بانو بودند تا به قبر رسیدند. در آن جا جسد را بر زمین نهاده، داخل قبر گردیدند و خود در آن خوابیدند. آن گاه برخاستند و جنازه را در قبر نهادند و مدتی طولانی سخنانی با او گفتند و از قبر بیرون آمدند و خاک بر رویش ریختند و فرمودند: «معبودی جز خداوند یکتا نیست، پروردگارا، من او را به تو می­سپارم».5

پی نوشت:

1.      آل عمران، آیه­ی 194.

2.      توبه، آیه­ی 100.

3.      مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ح1، ص355 – 356.

4.      امالی، شیخ صدوق، ص80.

5.   اصول کافی، ج اول، ص453، بحار الانوار، ج20، ص185، تاریخ المدینه المنوره، ابوزید عمر بن­ شبه النصیری بصری، ج اول، ص124.