*تجلیل از مادر ولایت
«فاطمه» دختر «اسد بن هاشم بن عبدمناف» که همسرش «ابوطالب بن عبدالمطلب» بود، این سعادت را داشت که وقتی پیامبر به خانهی عمویش انتقال یافت، در رعایت حال او از خود اهتمام ویژهای بروز بدهد و در مهر ورزیدن و نیکی کردن به وی، او را بر فرزندان خویش برتری بدهد تا جایی که از سوی رسول اکرم(ص) به پاس این محبتها و عواطف بیشمار به لقب اُماه (مادر) مفتخر گردید و آن بزرگوار از این بانو چنین یاد کرد: «بعد از ابوطالب، بهترین خلق خداوند به لحاظ رفتار با من بود و در واقع مادر دیگری پس از مادرم به شمار میرود».
تقدیر الهی در تکریم از این بانو بر این واقعیت قرار گرفت که فاطمه بنت اسد حملش را در مکهی معظمه بر زمین نهد. مورخان با تکیه بر منابع معتبر و مستند نقل کردهاند دیوار خانهی کعبه شکافته شد و فاطمه داخل آن گردید و پس از به دنیا آوردن فرزند، روز چهارم از این مکان مبارک خارج گردید و دیوار به حال اول خویش برگشت. بعد از آن گفت: «من بر بانوان قبل از خود برتری یافتهام زیرا آسیه دختر «مزاحم» و همسر فرعون، خداوند را در جایی عبادت میکرد که پروردگار دوست نداشت در آن مکان جز به ناچاری، پرستیده شود. مریم دختر عمران نخل خشکیدهای را بجنبانید تا خرمای رسیده و تازه از آن تناول نماید اما من داخل خانهی خدا شدم و از میوهها و روزیهای آن خوردم و چون خواستم بیرون آیم سرایندهی سروش نهانی آواز داد: "ای فاطمه این مولود را «علی» بنام زیرا بلندمرتبه است و نامش را از نام خود مشتق کردم و او را به ادب خویش مودب گردانیدم و بر دشواریهایی از علم خود آگاهش ساختم. اوست که بتها را در خانهام درهم میشکند و بر بام خانهام اذان میگوید و مرا تقدیس و تمجید میکند. خوشا به حال آن که دوستش بدارد و از وی پیروی کند و بدا به حال کسی که نسبت به او خصومت ورزد و از دستورش سرپیچی نماید."» فاطمه از گروه نخستین بانوانی است که اسلام آورد و به ندای پیامبر پاسخ گفت و به تعالیم او ایمان آورد. حضرت علی(ع) همراه فاطمه دختر رسول اکرم(ص) و مادرش و «فاطمه» دختر «زبیر بنعبدالمطلب» و «ایمن» پسر «امایمن» از مکه به سوی مدینه هجرت کردند. وقتی آنان به حوالی ضجنان رسیدند، از این ناحیه هفت سوار نقابپوش به تعقیب آنان آمدند. حضرت علی(ع) رو به «ابو واقد» (کسی که مهار شتر بانوان را در اختیار داشت) نمود و فرمود مرکبها را بخوابانید. آن گاه جلو رفت و زنان را پیاده کردند و در حالی که شمشیر از نیام کشیده بودند به سوی افراد تعقیبکننده رفتند. در این هنگام آن سواران متوجهی زنان گردیدند اما حضرت بین آنان و بانوان حائل گردید و بعد از جنگ تن به تن، بر آن مخالفان فائق آمد و با پیروزی به مسیر خود ادامه دادند. حضرت علی(ع) آن شب همراه فواطم (سه فاطمهی همراه) به نماز و ذکر خدا در حال ایستاده، نشسته و خوابیده مشغول گردیدند و تا سپیدهدم در حال عبادت و نیایش بودند تا آن که به مدینه نزدیک شدند. قبل از ورود ایشان به این شهر این آیه نازل گردید:
الذین یذکرون قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النّار1
این سفر سرنوشتساز، پانزده روز (یا به روایتی بیست روز) طول کشید و هنگامی که حضرت علی(ع) وارد قبا گردید پاهایش مجروح بود و چون به پیامبر خبر دادند علی(ع) به دلیل جراحت در پا نمیتواند خدمت شما برسد، رسول اکرم(ص) به محل اقامت ایشان آمده، او را در آغوش گرفتند و با دیدن پاهای مجروح علی(ع) گریستند.
فاطمه بنت اسد از سابقین در اسلام، ایمان، بیعت و مهاجرت بوده است. او با ارادهای استوار در این مسیر گام نهاد و به استقبال انواع خطرها شتافت و از مصادیق این آیهی شریفه گردید:
و السابِقونَ الاَوَّلونَ مِنَ المُهاجِرینَ وَ الاَنصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعوهُم بِاحسانٍ رَضِیَاللهُ عَنهم وَ رَضوا عَنهُ وَ اَعَدَّ لَهُم جَنّاتٍ تَجری تَحتَهَا الانهارُ خالِدینَ فیها اَبَداً ذلِکَ الفَوزُ العَظیمُ2
پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و آنها که به نیکی از ایشان پیروی کردند خداوند از آنان خشنود و آنها هم از پروردگار خویش راضی شدند و باغهایی در بهشت برای آنان فراهم گردیده که نهرهایی از زیر درختانش جاری است؛ جاویدان در آن خواهند ماند و این پیروزی بزرگی است.
به همین دلیل رسول اکرم(ص) خطاب به حضرت علی(ع) میفرماید: «مادرت زنی هاشمی و مهاجر است و من چنین مادری ندارم.»3
و در حدیثی وارد شده است که امام صادق(ع) فرمودند: «اِنَّ فاطمهَ بنت اسد ام امیرالمومنین کانت اَوّلَ اِمرَاَه هاجَرَت الی رسول الله من مکّه الی المدینه علی قدمیها4
فاطمه دختر اسد و مادر حضرت علی امیرمومنان(ع) نخستین زنی بود که پیاده از مکه به مدینه به سوی رسول خدا(ص) مهاجرت کرد.»
فاطمه بنت اسد در سال چهارم هجری در مدینه درگذشت و در همین شهر به خاک سپرده شد. وقتی پیامبر از رحلت وی باخبر شد، شتابان بر کنار جنازهاش حاضر گردید و بر مرگش گریست و وقتی زنان از غسل دادن وی فارغ شدند، حضرت یکی از پیراهنهای خود را به آنان داد و فرمود فاطمه را در آن لباس، کفن کنند. آن گاه جنازهی او را بردوش گرفتند و هم چنان بر زیر پیکر آن بانو بودند تا به قبر رسیدند. در آن جا جسد را بر زمین نهاده، داخل قبر گردیدند و خود در آن خوابیدند. آن گاه برخاستند و جنازه را در قبر نهادند و مدتی طولانی سخنانی با او گفتند و از قبر بیرون آمدند و خاک بر رویش ریختند و فرمودند: «معبودی جز خداوند یکتا نیست، پروردگارا، من او را به تو میسپارم».5
پی نوشت:
1. آل عمران، آیهی 194.
2. توبه، آیهی 100.
3. مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ح1، ص355 – 356.
4. امالی، شیخ صدوق، ص80.
5. اصول کافی، ج اول، ص453، بحار الانوار، ج20، ص185، تاریخ المدینه المنوره، ابوزید عمر بن شبه النصیری بصری، ج اول، ص124.