چکیده

نهاد خانواده، یکی از اساسی­ترین ارکان جامعه­ی بشری و بستر فرهنگ­های گوناگون و زمینه­ساز خوش­بختی و یا بدبختی انسان­ها و ملت­هاست. دین اسلام نیز – هدفش که برنامه­ی سعادت و تکامل بشر است - عنایت ویژه­ای به سلامت، رشد و پویایی این نهاد سرنوشت­ساز دارد زیرا خانواده نهادی است که بر پایه­ی ازدواج مرد و زن، شکل می­گیرد و با تولید مثل، توسعه می­یابد. این نهاد، اساس زندگی شخصیت انسان و مهم­ترین عامل تکامل جامعه است، از این رو اسلام برای تاسیس و تحکیم این نهاد سرنوشت­ساز و پیش­گیری از فروپاشی آن، ره­نمودهای بسیار مهمی عرضه کرده است. تامل در این ره­نمودها و مقایسه­ی آن­ها با آن چه در سایر مکاتب درباره­ی خانواده دیده می­شود، به روشنی نشان می­دهد که این مکتب ریشه در وحی الهی دارد و منطبق با فطرت انسانی است و برای صیانت خانواده و پیش­گیری از فروپاشی آن، راهی جز عمل به ره­نمودهای این آیین الهی نیست. ما در این مقاله به چند مورد از این عوامل از منظر قرآن و روایات می­پردازیم.

کلید واژگان: قرآن، روایات، عوامل، خوش­بختی و خانواده.

مقدمه

خوش­بختی در خانواده چیزی است که می­توان با طرز کردار و گفتار، آن را تامین کرد زیرا خوش­بختی و سعادت خرید و فروش نمی­شود وگرنه فقرا هرگز شیرینی زندگی را نمی­چشیدند. این طور نیست که هرگاه ثروت وجود داشته باشد، خوش­بختی خود به خود از راه برسد. البته اگر بقیه­ی عوامل خوش­بختی جمع باشد ثروت چیزی بسیار خوب خواهد بود. به اصطلاح، ثروت برای خوش­بختی علت تامه نیست تا خوش­بختی ملزوم آن باشد. «بدون تردید، کانون گرم خانواده و صفای آن، با پول، شهرت و ... ارتباط مستقیم ندارد با محبت کردن به یک­دیگر و با خودیاری می­توانند چنان صفا و ایمانی در دل­ها به وجود آورند که خروارها پول و ثروت جای آن را نگیرد.»1(البته معنای این گفته­ها تشویق به فقر نیست.)

 وقتی رضایت از زندگی را خوش­بختی بدانیم دیگر برای سعادتمند شدن به دنبال پول و ثروت نخواهیم بود. چه بسا خانواده­های فقیری که در اوج رضایت و خوش­بختی به سر می­برند و با همه­ی ناداری­های­شان احساس خوش­بختی می­کنند، همان گونه که گفته­اند: «سعادت و خوش­بختی، ممکن است به انسان روی آورد. در خانه­ی محقر و کوچک هم سعادت را می­توان به دست آورد، بدون آن که شریک زندگی انسان، شخصی کاملا بی­عیب و زیبا باشد.»2

همه چیز به چگونه نگریستن برمی­گردد. گاهی داشتن ثروت و مادیات باعث اختلاف و بدبختی می­شود، چنان که ویلیام جیمز در این باره می­گوید: «آه اگر همه­ی بشر هم­داستان شده، به این پشیز ناچیز آن قدرها اهمیت نمی­دادند، چه هماهنگی لذت­بخشی در دنیا حکم­فرما می­شد. اگر علاقه به پول و افتخارات این دنیایی از روی زمین برانداخته می­شد چه­قدر مردم با هم دوستانه زندگی می­کردند؛ به نظر من این امر، درمان همه­ی دردهاست.»3

عوامل خوش­بختی

«کسی که درصدد ساختن خانه­ای است، قبل از ساختن، مقدمات آن را فراهم می­سازد؛ زمین می-خرد، مصالح آماده می­کند و طرح می­ریزد تا خانه­ی آینده­اش کاملا مطلوب و بی­عیب باشد. در زندگی نیز باید از قبل، در انتخاب اعضای خانواده و چگونه ساختن زندگی آینده بسیار دقت کرد؛ این­ها از مهم­ترین مسائلی است که سلامت و پای­داری زندگی را تامین کرده و خوش­بختی را به ارمغان می­آورد.

در این بخش، برخی ملاک­ها برای شروع زندگی خوب، آورده شده است:

1.                   دقت در انتخاب همسر

اولین عامل خوش­بختی در خانواده، دقت در انتخاب همسر است؛ زیرا ازدواج یک امر بسیار مهم و سرنوشت­ساز است که کام­یابی یا شکست در آن، در زندگی آینده تاثیر به­سزایی دارد. همسر خوب و موافق، زندگی را قرین آرامش و آسایش می­کند و زمینه را برای پرورش استعدادهای درونی و سعادت و خوش­بختی فراهم می­سازد. برعکس، شکست در ازدواج موجب یاس و دل­سردی می­شود و استعدادهای درونی را از حرکت و تکامل باز می­دارد.

با طلاق و جدایی هم نمی­توان مشکل را حل کرد زیرا امری است دشوار و ده­ها مشکل به همراه دارد. بنابراین بر جوانان لازم است که قبل از ازدواج کمال دقت و عاقبت­اندیشی را انجام دهند و سعی کنند همسری خوب و موافق بیابند. در همین زمینه امام صادق(ع) می­فرماید: «زن به منزله­ی گردن­بندی است که بر گردن می­افکند پس مراقب باش که چه چیزی را بر گردن می­افکنی؛ و برای زن نمی­توان قیمتی را تعیین کرد، چه خوب و چه بد اما ارزش زن­های نیک را با طلا و نقره نمی­شود تعیین کرد زیرا آن­ها از طلا و نقره ارزش­مندترند و اما بدان آن­ها ارزش خاک را هم ندارند، زیرا که خاک از آن­ها بهتر است».4

ابراهیم می­گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: «همسر من فوت شده. او همسر خوب و سازگاری بود. اکنون قصد دارم مجددا ازدواج کنم. فرمود: "خوب دقت کن که خودت را در کجا می­نهی و چه کسی را در مالت شریک می­گردانی و بر دین و اسرارت آگاه می­سازی".»5

امام رضا(ع) می­فرماید: «به بنده­ی خدا فایده­ای بهتر از همسر خوب نمی­رسد که وقتی او را می­بیند خشنودت سازد و در غیاب او از نفس خودش و مال شوهرش حفاظت کند».6

از این روایات به خوبی فهمیده می­شود که یکی از عوامل خوش­بختی در خانواده دقت در انتخاب همسر است زیرا انتخاب همسر مانند لباس خریدن، موقتی نیست. تو می­خواهی یک عمر با او زندگی کنی و او را محرم راز خود قرار دهی، ممکن است در اثر عجله و عدم دقت کافی، ناچار شوی عمری را با ناراحتی و گرفتاری بگذرانی.

 

2.                   ایمان و دین­داری

ایمان و دین­داری یکی از عوامل بسیار مهم و اساس خوش­بختی در خانواده به حساب   می­آید. در قرآن کریم و روایات معصومین(ع) نیز به آن تاکید شده است. قرآن کریم در همین زمینه می­فرماید: «وَلا تَنکحُوا المُشرِکَات حتَّی یُومنَّ وَلامَه مُومنَه خَیرُ من مُشرِکَه وَلَو اعجَبَتکُم وَلا تُنکِحُوا المُشرِکین حتَّی یُومنوا وَلَعَبد مُومِنُ خَیرُ مِن مُشرِکٍ وَلَو أعجَبَکُم اولئکَ یَدعُونَ الی النّارِ وَاللّهُ یَدعُو الَی الجَنَّه؛7 با زنان مشرک تا زمانی که ایمان نیاورده­اند ازدواج نکنید، اگرچه به خاطر مال یا جمال و مقام (موقعیت) شما را به شگفتی آورند و زنان خود را به ازدواج مردان مشرک و بت­پرست تا ایمان نیاورده­اند در نیاورید اگر چه (مال و زیبایی و موقعیت) آنان شما را به شگفتی آورند؛ زیرا آن­ها شما را به سوی آتش دعوت می­کنند و خداوند شما را به بهشت و آمرزش دعوت می­نماید».

همچنین رسول خدا(ص) می­فرماید: «هرکس با زنی برای مالش ازدواج کند خدا او را به همین امر واگذار می­نماید و هر کس که برای جمالش ازدواج کند به چیزی می­رسد که از آن کراهت دارد و هر کسی که برای دین­داری ازدواج کند خداوند هر سه را برایش جمع می­کند.»8

و نیز امام صادق(ع) می­فرماید: «اگر مرد با زنی برای جمال یا مال ازدواج کند به همین امر واگذار می­شود ولی اگر برای دین­دار بودن او ازدواج کند خدا مال و جمال را نیز نصیبش می­گرداند.»9

البته اسلام مخالف زیبایی و ثروت نیست، اما اگر امر دایر باشد بین دین­دار و زیبا و یا دین­دار و ثروت­مند، دین­دار مقدم است زیرا زن دین­دار مایه­ی سعادت و خوش­بختی انسان است. رسول خدا(ص) می­فرماید: «از سعادت و خوش­بختی مرد آن است که زن صالح و پاک­دامن داشته باشد.»10

آن چه که از این آیه و روایت استفاده می­شود، این است که انسان هوشیار هیچ گاه به آراستگی زنان نگاه نمی­کند و به جمال آنان فریب نمی­خورد، بلکه به ذاتیات و تدین وی می­اندیشد.

 

3.                   عقل و هوش

عقل و زیرکی، یکی دیگر از عوامل خوش­بختی در خانواده محسوب می­شود. اداره و تداوم و پیمودن راه راست و حل مشکلات زندگی کار ساده­ای نیست. اگر دو همسر با هم تفاهم داشته باشند و موقعیت یک­دیگر و شرایط و امکانات زندگی را خوب درک کنند می­توانند زندگی را بر پایه­ی صحیحی استوار سازند و به انجام وظیفه مشغول باشند و به کانون خانواده، صفا و محبت و گرمی دهند و با عقل و درایت مشکلات را حل و فصل نمایند. همسر عاقل، امکانات خانواده و شرایط و اوضاع زندگی را خوب درک می­کند و با توقعات بی­جا و بلندپروازی همسرش را در فشار قرار نمی­دهد. اکثر اختلافات خانواده و کشمکش­های زندگی، معلول جهالت و نادانی زن و شوهر یا یکی از آن­ها است. زوجین هر چه عاقل­تر باشند بهتر می­توانند همسرداری کنند و وسیله­ی آسایش و خوشی همدیگر را فراهم سازند و از اختلافات و مشکلات بکاهند. همسر عاقل، گذشت و بردباری دارد و با بهانه­های کوچک و جزیی زندگی را متلاشی نمی­سازد.11

عقل و هوش زن و شوهر در فرزندان نیز تاثیر دارد. فرزندان خانواده­ی خوش­فهم و با­هوش، غالبا زیرک می­شوند و برعکس، حماقت و نادانی پدر و مادر نیز معمولا به فرزند منتقل می­شود همسر با­هوش و عاقل بهتر می­تواند در تعلیم و تربیت فرزندانش انجام وظیفه نماید. عقل و درایت یکی از عوامل باارزش خوش­بختی محسوب می­شود که به هنگام گزینش همسر باید کاملا مورد توجه قرار بگیرد. در همین زمینه امام علی(ع) می­فرماید: «با انسان احمق و نفهم ازدواج نکنید زیرا معاشرت با او بلایی است عظیم و فرزندانش نیز ضایع خواهند شد.»12

همچنین امام صادق(ع) می­فرماید: «عقل، دلیل و راه­نمای مومن است.»13

 

4.                   تفاهم اخلاقی

چهارمین عامل خوش­بختی در خانواده تفاهم اخلاقی است چون زن و شوهر باید یک عمر با هم زندگی کنند. اگر خوش­اخلاق باشند زندگی آن­ها شیرین و دل­پذیر و گرم و باصفا خواهد بود و با تفاهم اخلاقی مشکلات زندگی را حل و فصل خواهند کرد و برعکس اگر هردو یا یکی از آن­ها بداخلاق باشند زندگی بر هر دو نفر سخت و دشوار خواهد شد و چیزی نمی­تواند تلخی آن را شیرین سازد. اخلاق نیک یکی از بهترین عوامل خوش­بختی محسوب می­شود که شامل راست­گویی، امانت­داری، خوش­اخلاقی، خوش­زبانی، خیرخواهی، پاکیزگی، باادبی، گذشت، بردباری، وظیفه­شناسی، نجابت، عفت، کم­توقعی، نرم­خویی، رعایت اقتصاد در زندگی، شجاعت، ایثار و ... که برای هر انسان یک مزیت واقعی است.

 

برعکس این صفات، از نقاط نقص و ضعف انسان محسوب می­شود مانند: تندخویی، خشم، دروغ­گویی، خیانت، لج­بازی، کینه­توزی، حسادت، بدبینی، بی­ادبی، پررویی، بدزبانی، ترسویی، نفاق، پرتوقعی، بخل، کثیف بودن، ول­خرجی و ... در همین زمینه، روایات فراوانی وارد شده است.

رسول خدا(ص) می­فرماید: «اگر کسی به عنوان خواستگاری به نزد شما آمد که خلق و دینش را می­پسندید، با او ازدواج کنید و اگر به این دستور عمل نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.»14

و نیز در روایات دیگر می­فرماید: «دخترت را به ازدواج انسان متقی و پرهیزگار درآور زیرا اگر دخترت را دوست داشته باشد او را اکرام و احترام می­کند و اگر نسبت به او بغض داشته باشد به او ظلم نمی­کند.»15

«حسین بشار واسطی» می­گوید: «به امام رضا(ع) نوشتم، یکی از خویشاوندان از دخترم خواستگاری کرده است اما بداخلاق است. امام فرمود: "اگر بداخلاق است دختر به او نده."16

 از روایات برمی­آید که زن و شوهر بدون تفاهم اخلاقی نمی­توانند مشکلات زندگی را حل و فصل کنند. زندگی با همسر بداخلاق و بدرفتار و ... رنج­آور است و انسان هر روز آرزوی مرگ می­کند زیرا دیدن حالات و رفتار و مشاهده­ی گفتارهای بد او، از تحمل هر انسان صبور و شکیبایی خارج است. بنابراین، شرط اساسی زندگی سالم، صمیمی، بانشاط و باصفا، داشتن همسری خوش­اخلاق و عفیف و نیک­گفتار است.

 

5.                   عفت و پاک­دامنی

از جمله عوامل خوش­بختی در خانواده عفت و پاک­دامنی است. اگر ما به قرآن کریم و روایات معصومان دقت کنیم به خوبی می­فهمیم که آنان بر عفت و پاک­دامنی تاکید فراوان می­کردند. قرآن شریف در همین زمینه می­فرماید: «الزّانی لا یَنکحُ الا زَانیَهً او مُشرِکَه وَ الزّانیهُ لا یَنکحُهَا الا زَانٍ او مُشرِکُ وَ حُرّمَ ذَلک عَلَی المُومنین؛17 مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی­کند و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود در نمی­آورد و این کار بر مومنان حرام شده است.»

همچنین رسول خدا(ص) می­فرماید: "خداوند متعال می­فرماید: «وقتی اراده کنم که خیر دنیا و آخرت را برای یک مسلمان جمع کنم، قلبی خاشع و زبانی ذاکر و تنی صابر بر بلا به او عطا می­کنم و همسری به او می­دهم که از نگاه کردن به وی شادمان شود و آن زن در غیاب شوهر از نفس خود و مال [دارایی] شوهرش نگه­داری کند.»"18

همچنین امام صادق(ع) می­فرماید: «کفو بودن در این است که عفیف و پاک­دامن باشد و از امکانات اقتصادی نیز برخوردار باشد.»19

و نیز امام صادق(ص) در باره­ی سعادت و خوش­بختی انسان می­فرماید: «خوشا به حال کسی که مادرش عفیف و پاک­دامن باشد.»20

این­ که در فرهنگ دینی و سفارش پیشوایان معصوم(ع) به پاکی و عفت مردان و زنان تاکید فراوان شده، برای آن است که اگر پدر و مادر بدرفتار و ناپاک باشند و توجه به دستورات شرعی نداشته باشند، در اخلاق و روش کودک اثر نامطلوبی برجای خواهد گذاشت و اغلب کودکان به­خصوص دختران قدم جای قدم مادران می­گذارند.

آن چه که از این آیه و روایات به خوبی می­فهمیم، این است که زندگی زناشویی بر پایه­ی انحصار و اعتماد برپا می­شود. زن و شوهر قصد دارند تمام وجود یک­دیگر را تصاحب نمایند و دیگر­ی در این کانون راه نداشته باشد. مرد از همسرش انتظار دارد که چشم طمع از مردان بیگانه قطع کند و تمام  وجودش را در انحصار او قرار دهد به مردان بیگانه نگاه نکند، محبت دیگری در دلش نباشد، زیبای­هایش را در معرض دید دیگران قرار ندهد، با آن­ها گرم نگیرد و شوخی و مزاح نکند و عفیف و پاک­دامن باشد.

مرد به هنگام گزینش همسر، درصدد یافتن زن عفیف، با­حیا و پاک­دامن است که صد در صد مورد اعتماد باشد و این خواسته­ی بسیار باارزش و مشروعی است زیرا زندگی با یک زن خیانت­کار برای یک مرد غیور غیرقابل تحمل است. زن نیز به هنگام ازدواج درصدد یافتن شوهر عفیف و پاک­دامنی است که صد در صد مورد اعتماد باشد، چشم­چرانی نکند و دلش را از محبت زنان بیگانه خالی گرداند و تمام وجودش را در انحصار همسر مشروعش قرار دهد.

6.                    اهداف مشترک

یکی دیگر از عوامل خوش­بختی در خانواده، اهداف مشترک محسوب می­شود. هر چه مشترکات میان افراد، افزایش یابد به همان مقدار  امکان توافق، بیشتر می­شود. وقتی دو انسان، علاقه­ها و مشترکات فراوان دارند، امکان بیشتری برای همزیستی سالم دارند. در پیمودن راه زندگی باید بر مشترکات طرفینی افزود و از زمینه­های اختلاف کاست. به گفته­ی مولوی مشترکات، زاغ و لک­لک را نیز سازگار می­نماید:

آن حکیمی گفت: دیدم هم تکی در بیابان زاغ را با لک لکی

 در عجب ماندم بجستم حال­شان/ تا چه­ قدر مشترک یابم نشان

 چون شدم نزدیک، من حیران و دنگ/ خود بدیدم هردوان بودند لنگ»21

البته این مسئله، را هم تجربه اثبات می­کند، هم عقل و هم روان­شناسی، چنان که یکی از روان­شناسان می­نویسد: «روشن است که بسیاری از الگوهای روابط زناشویی می­توانند عمل­کرد رضایت­بخش داشته باشند. عناصر مشترک زیر احتمالا در این الگوها دیده می­شود:

1.                   احترام متقابل: زن یا شوهر در همسر خود توانایی یا ویژگی­ مهمی را می­بیند که از نظرش قابل احترام است.

2.                   شکیبابی: توانایی زن و شوهر در پذیرش کم­بودهای یک­دیگر.

3.                   توانایی توافق بر سر هدف­های مشترک و پیش­برد آن­ها.22

روان­شناس دیگری می­گوید: «بهترین حالت هنگامی است که دو همسر در خدمت یک آرمان یگانه چون هنر، عدالت اجتماعی یا خدا به هم پیوسته باشند.23»

بنابراین، وقتی که می­خواهیم هم­سفر یا همسر را انتخاب کنیم، باید کسی را برگزینیم که با ما در یک مسیر و به سوی هدف مشترک در حرکت بوده و به ارزش­های مورد پسندمان پای­بند باشد، چون ارزش­های مشترک بین دو انسان الفت و صمیمیت ایجاد می­کند ولی کدامین هدف مشترک، بالاتر از ارزش­های شرعی ودینی است؟

 

7.                   عمل صالح

از مهم­ترین عوامل خوش­بختی انسان در دنیا و آخرت عمل به احکام شرعی و دینی است و این مطلب را می­توان از آیات قرآن کریم استخراج کرد. قرآن شریف خانواده­ا­ی را طراحی می­کند که مکتب و معبدی است که اعضای آن مدارج بندگی را طی می­کنند و به حیات طبیه راه می­یابند. افراد در خانواده، علاوه بر تامین حقوق دنیوی خود مانند امنیت، آرامش، تغذیه، بهداشت مناسب، تحصیل علوم و عدالت اجتماعی و ... حقوق معنوی خود را نیز جست­وجو می­کنند. مرد و زن موظف به ایجاد شرایط مقتضی و رفع موانع برای دست­یابی یک دیگر به این حقوق هستند.

در همین زمینه قرآن کریم می­فرماید: «مَن عَملَ صالحاً مِن ذَکَرٍ او انثَی وَ هوَ مُومن فَلَنُحیِیَنَّه حَیَاهً طَیبهً وَلَنَجزیِنَهُم اجرهُم بِاحسنِ مَا کَانوا یَعملُونَ؛24 هر کس کار شایسته­ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مومن است، او را  به حیاتی پاک، زنده می­داریم و پاداش آن­ها را به بهترین اعمالی که انجام می­دادند خواهیم داد». خداوند در این آیه­، شرط رسیدن به حیات طبیه و دخول در بهشت و اجر اعمال را، ایمان و عمل صالح ذکر می­کند و این دو، تنها در محیط خانواده کسب می­شود.

دین اسلام هیچ گونه فرق میان زن و مرد در کسب حقوق معنوی نگذاشته است: «کُلُ نَفسٍ بِمَا کَسَبَت رَهِینه؛25 (آری) هر کس در گرو اعمال خویش است.»

و نیز در آیه­ی دیگر می­فرمایند: «وَالّذینَ یَقُولُونَ رَبَنّا هَب لَنَا مِن ازوَاجِنَا وَ ذُرِیّاتَنا قُرهَ اعَیُنٍ وَ اجعَلنَا للمُتّقِینَ امَاماً؛26 و کسانی که می گویند: پروردگارا! از همسران و فرزندان­مان مایه­ی روشنی چشم ما قرار بده و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان.»

«قره»­ از واژه­ی قرار است و منظور از «قره­ اعین»، آرامش دیدگان است. چشم انسان در چیزی که خوشایند اوست، آرام می­گیرد. در این آیه، عباد الرحمن از خداوند درخواست می­کنند که همسران و فرزندان­شان را مایه­ی آرامش چشم آن­ها قرار دهد و از آن جا که چشم و دل مومن جز به رضای حق آرام نمی­گیرد، نتیجه­ی آیه این است که: پروردگارا، نسل و اهل خانه­ی ما را در مسیر خود و مورد رضای خود قرار ده. خلاصه آن که مومنین – عبادالرحمن – علاوه بر انجام مسئولیت خود در قبال تامین حقوق معنوی خانواده، برای کمال معنوی آنان و رسیدن به رضای حق نیز دعا می­کنند.27

شاید انگیزه برای این خیرخواهی و دعا، این آیه باشد: «وَالّذینَ امَنُوا وَاتّبَعَتهُم ذُرِیّتُهُم بِایمَانٍ الحَقنَا بِهِم ذُرِیَتَهُم وَ مَا التنَاهُم مَن عَمَلِهِم مِن شَیء کُلُ امرِیٍ بِمَا کَسَبَ رَهِین؛28 کسانی که ایمان آوردند و فرزندان­شان به پیروی از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندان­شان را در بهشت به آنان ملحق می­کنیم؛ و از پاداش عمل­شان چیزی نمی­کاهیم؛ و هر کس در گرو اعمال خویش است.»

در تفسیر قرطبی، ذیل همین آیه­ی فوق از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند: «خداوند ذریه­ی مومن را در بهشت همدرجه­ی او قرار می­دهد، هر چند آن ذریه از حیث عمل و پاداش از او نازل­تر باشند، برای آن که به وجود ایشان و پیوستگی ایشان، چشم روشن شود.»29  در قرآن کریم از خیرخواهی، نصیحت و دعای والدین برای فرزندان، شواهد دیگری نیز وجود دارد؛ نظیر نصایح لقمان به فرزندش که در طی پنج نصیحت عمده، وی را به توحید و دوری از شرک، حسن خلق، نماز، امر به معروف و نهی از منکر، صبر و شکیبایی و میانه­روی توصیه می­کند و از تکبر، خودپسندی، فخر و مباهات به دیگران منع می­کند. همچنین درخواست حضرت نوح برای پسرش که خداوند او را به خویش ملحق گرداند: «وَ نَادَی نُوحُ رَبَهُ فَقَالَ رَبِ انَّ ابِنی مِن اهِلی وَ انَّ وَعدَکَ الحَقُ وَ اَنتَ احکَمُ الحَاکِمِینَ؛30 نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا!  پسرم از خاندان من است و وعده­ی تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه­ی حکم­کنندگان برتری.» اما از آن جا که پسر نوح غیرصالح بود و از اهل او حساب نمی­شد، پاسخ شنید: «قَالَ یَا نُوحُ انهُ لَیسَ مِن اهلِکَ اِنّهُ عَمَلُ غَیرُ صَالحٍ فَلا تَسالنی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمُ انّی اعِظُکَ ان تَکُونَ مِن الجَاهِلِینَ؛31 ای نوح ! او از اهل تو نیست؛ او عمل ناصالحی است [ فرد ناشایسته­ای است] پس آن چه را آگاه نیستی از من مخواه.»

پدر مورد تایید قرآن که به عنوان الگوی والدین معرفی می­شود، حضرت ذکریا(ع) است که فرزندی موحد و حکیم چون یحیی دارد و قرآن او را به عنوان فرزندی نیکوکار نسبت به والدین و پرهیزگار و دور از ستم­گری و عصیان می­ستاید و به او درود می­فرستد: «و براً بوالدیه و لم یکن جبار عصیاناً و سلام علیه یوم ولد و ...32؛ او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبار (و متکبر) و عصیان­گر نبود. سلام بر او، آن روز که تولد یافت و آن روز که می­میرد و  آن روز که زنده برانگیخته می­شود!»  و مریم مادر نمونه­ای که فرزندی چون عیسی به دنیا می­آورد و خداوند فرزندش را به نیکی به مادر توصیه می­کند. «و اوصانی بالصلوه و الزکاه مادمت حیا و براً بوالدتی و لم یجعلنی جباراً شقیاً،33»

 

جمع­بندی و نتیجه­گیری

باید برای سعادت و خوش­بختی در خانواده عوامل منطقی و درستی در دست داشته باشیم که بهترین عوامل، در آیات قرآن کریم و روایات معصومان(ع) بیان شده است. از آن جمله می­توان به: 1. دقت در انتخاب همسر 2. ایمان و دین­داری 3. عقل و هوش 4. تفاهم اخلاقی 5. عفت و پاک­دامنی 6. اهداف مشترک و 7. عمل صالح اشاره کرد. این عوامل سبب سعادت و خوش­بختی انسان در دنیا و آخرت می­شود. باید به مرد و زن جوانی که می­خواهند با هم ازدواج کنند توصیه شود در انتخاب همسر به این عوامل دقت کامل داشته باشند که چه کس را در دین و اسرار خود آگاه می­سازند. مسلما یک همسر با ایمان، عاقل، بااخلاق و پاک­­دامن نمی­تواند با یک همسر بی­ایمان، بی­عقل، بداخلاق و خیانت­کار و بی­عفت ازدواج کند و عمرش را با بدبختی بگذراند.

 

1.                     ر. ک، زمانی، مصطفی، عشق و خودکشی، پیام اسلام، قم: به نقل از زمزم معارف، ش16، ص38، سال1387.

2.                     بایار، ویرجینیا، چگونه انسان بهتر باشیم، ترجمه­ی ناهید فخرایی، ص190، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران، بی­تا.

3.                     ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه­ی مهدی قائنی، ص106، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، بی­تا.

 

4.                     حر عاملی، محمد بن ­حسن، وسائل الشیعه، ج14، ص17، تهران: المکتب الاسلامیه، 1367.

5.                     همان، ص12.

6.                      همان، ص22.

7.                     بقره، آیه­ی 221.

8.                     وسائل الشیعه، ج14، ص31.

9.                     کلینی، محمد بن­ یعقوب، فروع الکافی، ج5، ص333، بیروت: دار الاضواء، 1405.

10.                  همان، ص327.

11.                  امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، ص102، تهران: موسسه­ی انتشارات امیرکبیر، سال 1378.

12.                  نوری الطبرسی، میرزا حسن، مستدرک الوسائل، ج14، ص193، قم: موسسه­ی آل البیت، 1407.

13.                  کلینی، محمد بن­ یعقوب، اصول کافی، ترجمه­ی سیدجواد مصطفوی، ج1، ص30، تهران: چاپ دوم، 1377.

14.                  وسائل الشیعه، ج14، ص51.

15.                  الطبرسی، حسن بن­ فضل، مکارم الاخلاق، ص233، تهران: سال 1376.

16.                   مستدرک الوسائل، ج14، ص1-2.

17.                  نور، آیه­ی 3.

18.                  وسائل الشیعه، ج14، ص23.

19.                  همان، ص51.

20.                  مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج5، ص285، بیروت: موسسه­ی الوفا، 1409.

21.                  مولوی بلخی، جلال­الدین محمد، مثنوی معنوی، ص269، اقبال سال1374.

22.                  الکسنو، ریتال و ربچاد، زمینه­ی روان­شناسی، ترجمه­ی محمدتقی براهنی، ج1، ص180، بهروز، تهران، سال1367.

23.                  لپ، انیاس، روان­شناسی عشق ورزیدن، ترجمه­ی کاظم سامی و محمود ریاض، ص217، رز، تهران، سال 1356.

24.                  ­نحل، آیه­ی 97.

25.                  مدثر، آیه­ی 38.

26.                   فرقان، آیه­ی 74.

27.                  حسینی، اکرم، تحکیم خانواده در آموزه­های قرآنی، نشریه­ی کتاب زنان، ش26؛ ص68، سال 1383.

28.                  طور، آیه­ی 21.

29.                  قرطبی، محمد بن­ احمد، تفسیر قرطبی، ج17، ص45، بیروت: دار الکتب العلمیه، سال 1420.

30.                  هود، آیه­ی 45.

31.                  همان، آیه­ی 46.

32.                  مریم، آیه­ی 14-15.

33.                  همان، آیه­ی 31-32.

منابع:

1.                     قرآن کریم، ترجمه­ی آیت­ الله مکارم شیرازی.

2.                     امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، ص102، تهران: موسسه­ی انتشارات امیر کبیر، سال 1378.

3.                     بایار، ویرجینیا، چگونه انسان بهتر باشیم، ترجمه­ی ناهید فخرایی، ص190، بنگاه ترجمه­ و نشر کتاب، تهران: بی­تا.

4.                     حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج4، ص17، تهران: المکتب الاسلامیه، 1367.

 

5.                     حسینی، اکرم، تحکیم خانواده در آموزه­های قرآنی، نشر کتاب زنان، ش26، ص68، سال 1383.

6.                      ر. ک زمانی، مصطفی، عشق و خودکشی، به نقل از زمزم معارف، ش16، ص38، قم: سال 1387.

7.                     صداقت، محمدعارف، زمزم معارف، ش16، ص38، قم: سال 1387.

8.                     الطبرسی، حسن بن ­فضل، مکارم الاخلاق، ص233، تهران: سال 1376.

9.                     قرطبی، محمد بن­احمد، تفسیر قرطبی، ج17، ص45، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1420.

10.                  کلینی، محمد بن­ یعقوب، اصول کافی، ترجمه­ی سید جواد مصطفوی، ج1، ص30، تهران، چاپ دوم، 1377.

11.                  فروع الکافی، ج5، ص333، بیروت: دارا الاضواء، سال 1405.

12.                  لپ، انیاس، روان­شناسی عشق ورزیدن، ترجمه­ی کاظم سامی و محمود ریاضی، ص317، رز، تهران، 1356.

13.                  مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج5، ص285، بیروت: موسسه­ی الوفاء، 1409.

14.                  مولوی بلخی، جلال­الدین محمد، مثنوی معنوی، ص269، اقبال، سال 1374.

15.               نوری الطبرسی، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج14، ص193، قم: موسسه­ی آل­البیت، سال 1407.