نکاتى در روش تدریس امام خمینی(ره)


شربتى از لب لعلش نچشیدیم و برفت

روى مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

 گویى از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود

بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

 هر چه ما فاتحه و حرز یمانى خواندیم

وز پى‏اش سوره­ی اخلاص دمیدیم و برفت

 اکنون که بیست سال از رحلت آن مرد وحیانى - ولایى، حضرت امام خمینى (رحمه­الله) می‌گذرد، شایسته دیدیم به گستره‏اى از گستره‏هاى وجودى ایشان که کمتر به آن پرداخته شده است، یعنى «روش تدریس» آن استاد الهى، بپردازیم.

 گفتنى است که در این پردازش، به معناى عام روش تدریس، و نه به معناى خاص آن، نظر داشته‏ایم. نیز شایسته و بایسته است که همه­ی ما بدانیم: «برخوردارى از روش تدریس خوب و جذاب، از ویژگى‏هاى ارثى و ژنتیکى و مادرزادى انسان نیست» و حتى باید با «خواجه­ی شیراز» هم­ساز و دم­ساز شویم و با خود زمزمه کنیم:

 نه هر که چهره برافروخت، دلبرى داند

نه هر که آینه سازد، سکندرى داند

 نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست

کلاه‏دارى و آیین و سرورى داند

 «هزار نکته­ی باریک‏تر ز مو» این جاست

نه هر که سر بتراشد، قلندرى داند

 اینک نکاتى در زمینه­ی روش تدریس امام خمینى (رحمه­ الله) که از زبان شاگردان و یاران و نزدیکان ایشان نقل شده (با اندکی ویرایش صوری و نه محتوایى نگارنده) تقدیم مى‏گردد:

 1- تربیت و تعلیم، هم‏سنگ یکدیگرند

 امام بزرگوار در درس‏هاى خود، مطالب علمى و اخلاقى را از یکدیگر جدا نمى‏دانستند. درس ایشان فقط یک سلسله مباحث علمى خشک نبود.

 حضرت امام به روشى تدریس مى‏نمودند که در لابلاى درس، طلبه­ی واقعى نیز تربیت مى‏کردند. هدف ایشان این نبود که تنها یک سلسله مطالب از استاد به شاگرد انتقال یابد؛ بلکه نظر ایشان این بود شاگردانى تربیت شوند که براى آینده­ی اسلام مفید باشند.

 2- پرورش شاگرد، هدف تدریس است

 سعى حضرت امام (رحمه­ الله) این بود که همه را پرورش علمى دهند و استعدادهاى آنان را شکوفا کنند.

 3- دوست داشتن شاگردان

 ایشان علما را تجلیل مى‏فرمودند و طلبه‏ها را دوست داشتند، به­ویژه وقتى در طلبه‏اى استعداد مى‏دیدند، او را گرامى مى‏داشتند.

 4- این هدفى مهم است

 امام، تربیت شاگردان­شان را بر این اصل استوار کرده بودند که به آنان اتکا به نفس بدهند.

 5- آموزش و پژوهش، دو بال پروازند

 از خصوصیات درسى حضرت امام (رحمه الله) ایجاد روحیه­ی «تحقیق» در طلاب بود. امام بر این نکته بسیار اصرار داشتند که طلاب در درس ایشان طورى باشند که حالت ضبط صوت را نداشته باشند و فقط مطالب را بگیرند و یا حتى بفهمند. بدین جهت، سعى داشتند کسانى که در درس‏شان حاضر مى‏شوند، غیر از فهم درس، خودشان هم صاحب نظر گردند و آن چه را از استاد مى‏شنوند، تحلیل و بررسى کنند.

 6- تدریس‏تان روش هم دارد؟

 استادانى در حوزه بودند که از نظر علمى، در مرحله­ی بالاترى از حضرت امام قرار داشتند، اما آنان به کیفیت تدریس خود فکر نمى‏کردند و تمام توجه­شان به موضوع و مطالب درس بود و به کیفیت القاى مطالب و ذکر مثال براى آن‏ها توجه نمى‏کردند، ولى امام به این نکات بسیار اهمیت مى‏دادند. براى ایشان، هم موضوع درس و هم کیفیت تدریس آن مهم بود. به همین دلیل، هم درس اخلاقى ایشان گیرایى داشت و هم درس فقه و اصول­شان.

 7- آفت تدریس تو، خستگى شاگردان است

 گاهى درس فقه حضرت امام [به جاى یک ساعت]، دو ساعت طول مى‏کشید و ما اصلاً احساس خستگى نمى‏کردیم.

 8- تدریس یک­سویه، چه­ قدر ثمر دارد؟

 بارها و بارها، حضرت امام از این که درس، حالت یک­نواخت و یک جانبه داشته باشد و فقط استاد حرف بزند، اظهار نگرانى مى‏کردند. روزى حضرت امام خمینى (رحمه الله) تدریس مى‏فرمودند. در آن جلسه، هیچ کدام از شاگردان سؤال و یا اشکالى نکردند. در پایان جلسه­ی تدریس، حضرت امام خطاب به شاگردان فرمودند: «درس ما که جلسه­ی روضه خوانى نیست، چرا سؤال نمى‏کنید و یا اشکال نمى‏گیرید.»

 9- ترغیب شاگردان به طرح اشکال و سؤال

 یکى از شاگردان حضرت امام خمینى (رحمه الله) مى‏گوید: من بیش از دیگران در درس امام به اشکال و سؤال مى‏پرداختم. برخى از شاگردان که از این وضع ناراضى بودند، از محضرشان درخواست کردند که تذکر بدهند، شاگردان کمتر اشکال کنند و طبعاً بنده نیز کمتر سخن بگویم. حضرت امام در پاسخ فرمودند: «به نظر من، در درس، کمتر از حد نصاب اشکال مى‏شود و باید پایه اعتراض و «اِن قُلت» بالا برود.»

 10- جواب هر سؤالى، حدّ و حدودى دارد

 مرحوم امام معتقد بودند که شاگرد باید سر درس اشکال کند و اگر سر درس اشکال نمى‏کردند، مى‏فرمودند: «مگر مجلس ختم است که همه ساکت هستید»؛ ولى در عین حال، چنان چه اشکال و جوابى بیش از دو یا سه بار تکرار مى‏شد، از آن جلوگیرى مى‏کردند و مى‏فرمودند: «مگر تعزیه خوانى است، تو بگویى و من هم جواب بدهم». در این باره نیز مى‏فرمودند: «درس مرحوم حاج شیخ [عبدالکریم حائرى] این اشکال را داشت که حاج شیخ گاه مطلبى را مطرح مى‏نمودند و شاگردان به آن اشکال مى‏کردند، و این اشکال و جواب، آن قدر طول مى‏کشید که تمام وقت درس را مى‏گرفت و مطلب حاج شیخ ناتمام مى‏ماند.»

 11- سؤال و جواب پسر و پدر

 روزى در نجف اشرف، حاج آقا مصطفى (ره)، فرزند امام، در درس به حضرت امام اشکال گرفتند. امام پاسخ ایشان را دادند. حاج آقا مصطفى قانع نشدند و دوباره اشکال را مطرح نمودند. دو مرتبه جواب ایشان را دادند. باز مرحوم حاج آقا مصطفى قانع نشدند و با توضیح بیشترى اشکال را سه باره بیان کردند. حضرت امام به شوخى به ایشان فرمودند: «آقا! از این حرف‏ها نزنید. مردم مى‏خندند به این حرف‏ها و مى‏گویند: آقا بى‏سواد است». حاج آقا مصطفى نیز با صداى بلند گفتند: «مردم! پسر آقا بى‏سواد است.»

 12- پیش از جواب گوش مى‏دهى؟

 یکى از خصوصیات حضرت امام خمینى (ره) در تدریس این بود که اگر شاگردى سؤالى مى‏کردند و یا اشکالى مى‏گرفتند، حضرت امام سکوت مى‏نمودند و گوش مى‏دادند و سپس به پاسخ آن مى‏پرداختند.

 13- با روى خوش، جواب بده

 امام اشکال‏هاى شاگردان در درس را با روى خوش پاسخ مى‏فرمودند و هیچ گاه در مسائل عادى، عصبانیت از ایشان دیده نمى‏شد.

 14- مُشَوّقُ الطلبه

 عظمت حضرت امام به حدى بود که اشخاص عادى کمتر جرأت مى‏کردند با ایشان زیاد صحبت نمایند، یا برخلاف ادب چیزى بگویند. ولى هنگامى که یکى از شاگردان امام اشکالى داشت و مى‏خواست از ایشان بپرسد، حضرت امام چنان با آغوش باز و قیافه­ی بشّاش و لبخندى که سؤال­کننده را تشویق مى‏نمود، او را مى‏پذیرفتند و سؤال او را گوش مى‏کردند و جواب مى‏دادند که شاگرد نه تنها به جواب سؤال خود دست پیدا مى‏کرد، بلکه در کمال خوش­حالى و افتخار از خدمت ایشان مرخص مى‏شد. واقعاً اخلاق و برخورد امام نسبت به طلاب را باید «مشوق الطلبه» نامید.

 15- اگر مى‏توانى، کمى درنگ کن

 حضرت امام، همیشه و بعد از تمام شدن درس، مدت کوتاهى مى‏نشستند تا شاگردان سؤالات خود را بپرسند و توضیح و پاسخ آن را بشنوند.

 16- بیان روشن و رسا، بیانى دل­پذیر است

 حضرت امام قدرت فراوانى در بیان روشن و مستدل مطالب داشتند. وقتى ایشان نظرشان را در مسائل علمى مطرح مى‏کردند، چنان روشن و رسا و مستدل بحث مى‏نمودند که شاگرد، دیگر فکر نمى‏کرد واقعیتى غیر از آن چه حضرت امام فرموده‏اند، وجود داشته باشد. به این ترتیب، ایشان در خطى مستقیم، انسان را به واقعیت مسأله هدایت مى‏کردند. بیان امام به قدرى شیرین و رسا بود که هیچ کس نیاز نداشت نظر امام را از دیگرى بپرسد. براى طلبه‏اى که از محضر درس ایشان بیرون مى‏رفت، مطالب گفته شده، کاملاً روشن بود. البته امکان داشت که طلبه در اصل مطالب، اشکالى به ذهنش بیاید، اما هیچ ابهامى در نظریات و مطالبى که حضرت امام مطرح کرده بودند، براى او وجود نداشت.

به علت کثرت پى‏نوشت‏ها، از چاپ آن‏ها خوددارى نمودیم. پى‏نوشت‏های این مقاله در دفتر مجله موجود است.