حجاب اسلامی، به عنوان بخشی از منظومهی عفت کارکردها و آثار فراوانی دارد که در این مجال قصد بر تبیین اهم آنهاست. پیش از ورود به این بحث، ذکر یک مقدمه، ضروری به نظر میرسد. اگر حجاب، و به تعبیر دقیقتر، پوشش اسلامی، با سایر عناصر نظام عفت همراه نشود، غرض از جعل آن متحقق نمیگردد. اگر بناست که پوشش اسلامی، زنان را از حالت شئ جنسی و البته محرک بودن خارج سازد و مانع ارسال پیامهای جنسی از سوی آنان به مردان نامحرم گردد، مسلماً لازم است در کنار ضوابط پوشش، به مسائل دیگری نیز توجه گردد. رفتار مبتنی بر حیا،1 متانت و صلابت در گفتار، و توجه به محتوای کلام با نامحرم،2 وقار در راه رفتن،3 پرهیز از تبرج،4 خودداری از اختلاط با نامحرم، و نیز غض بصر (کنترل نگاه به نامحرم)،5 از جمله این مسائل و در واقع اجزاء دیگری از منظومه عفتاند.
عنصر مهم دیگری که در این جا میتوان به آن اشاره نمود، زهو است، که در کلام علی(ع)، به عنوان یکی از خصلتهای مطلوب زنان معرفی شده است. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «خیار خصال النساء شرار خصال الرجال، الزهو، و الجبن و البخل».6 شاید از ظاهر این روایت برداشت شود که رذائلی مثل تکبر یا ترس و یا بخل، برای زنان فضیلت محسوب میشوند، ولی با توجه به ادامه روایت و قرائنی از این دست، معنای این روایت به درستی مشخص میشود. حضرت علی(ع) در ادامه میفرمایند: هر گاه زن متکبر باشد [به کسی جز شوهرش] سر فرود نمیآورد؛ و هر گاه بخیل باشد مال خود و شوهرش را نگاه میدارد؛ و هر گاه ترسو باشد از آن چه به او روآورد [و موجب بدنامی و خشم شوهرش گردد] میترسد و [دوری میگزیند].
شهید مطهری ذیل این حدیث مینویسند: «نمیگوید زن خوب است متکبر باشد، مطلقاً حتی با زنان دیگر؛ نه؛ زن با زنان دیگر نباید متکبر باشد. با محارم خودش چه طور؟ با شوهرش، با پدرش، با بردارش، با عمویش، با داییاش؛ بدیهی است که اینها نیز نباید متکبر باشد. انسان هم که دو جور خُلق نمیتواند داشته باشد. آدم یا متکبر است یا متکبر نیست. این حدیث میگوید: زن در مقابل مرد نامحرم رفتارش متکبّرانه باشد. البته «زهو» که این جا آمده با کلمهی «تکبر» کمی فرق دارد؛ یعنی رفتارش بزرگمنشانه باشد، آن تواضعها و فروتنیهایی که مثلاً یک مرد در مقابل مرد دیگر، یک زن در مقابل زن دیگر، و یا یک زن در مقابل یک مرد محرم از خود نشان میدهد که قدم شما روی چشم؛ دل ما را روشن کردید، تشریف بیاورید و از این قبیل؛ برای زن شایسته نیست که در مقابل مرد نا محرم از خود نشان دهد این همه خودش را کوچک کند. زن در مقابل یک مرد نامحرم که قرار میگیرد باید خودش را بگیرد و لهذا میفرماید که اگر زن با یک مرد نامحرم این طور رفتار کند، آن نامحرم همیشه میان خودش و آن زن یک حریم و یک دور باش قائل میشود. پس این تکبر مربوط به رفتار شد نه مربوط به خُلق».7
زهو به این معنا که شهید مطهری; توضیح میدهند؛ یعنی همان رفتار بزرگمنشانه؛ میتواند به عنوان الگویی کلان در رفتار و گفتار زنان در مواجهه با نامحرمان، مطرح شود که مصادیق گوناگونی مییابد. زهو را میتوان سرسلسلهی اخلاق عفتمحور دانست. همانطور که در بخشهای قبلی هم گفته شد اگر زن بخواهد غرض شارع را از داشتن پوشش خاص در مواجهه با نامحرم، به جا آورد باید مجموعهای از بایدها و نبایدها را در رفتار و گفتار و کردارش در نظر قرار دهد. زنی که با پوشش مناسب در جامعه حاضر میشود، عفتمندانه رفتار میکند، حیا میورزد، تبرج نمیکند، در مقابل نامحرم دیده فرو مینهد، با متانت قدم برمیدارد، رفتارش مبتنی بر بزرگمَنشی است؛ و همان طور که در ادامه میآید، صلابتمندانه با نامحرمان سخن میگوید؛ مسلماً میتواند حضوری فراجنسیتی و سالم در اجتماع داشته باشد. البته از نقش و سهم مردان در آفریدن جامعهای امن و سالم برای حضور اجتماعی زنان، نمیتوان چشمپوشی نمود.
پس از ذکر این مقدمه، به تبیین فواید و آثار حجاب اسلامی، البته حجابی که همراه با سایر عناصر نظام عفت مراعات میگردد، می پردازیم.
1. حفظ ارزش و حریم خانواده
حفظ حریم عفت با همهی مظاهر آن و از جمله پوشش کامل اسلامیِ زنان و مردان در جامعه، موجب میشود که مردان برای رسیدن به وصال زنان مطلوب خویش، راهی جز ازدواج نداشته باشند. به عبارت دیگر در هیچ مرحلهای، نیازهای جنسیشان در جامعه و از راه حرام تأمین نمیشود؛ حتی از طریق نگاه.
وقتی زنان پوشش مناسب را کنار میگذارند، به دلیل ظاهر شدن جذابیتهای جنسیشان، هم خودشان به ارسال پیامهای جنسی سوق داده میشوند (بهخصوص با الگوبرداری از مدلهای ارایه شده در شبکههای مجازی پورنو و...)، و هم مردان، آنها را شریکان جنسی قابل دسترسی میبینند. بسیار واضح است که در چنین شرایطی نیازی به تقید به قیود دستوپاگیر ازدواج، برای ارضای میل تبّرج در زنان و ارضای غرایز جنسی در مردان نیست.
هنگامی که زنان بسیار آسان و ارزان در اختیار مردان قرار دارند، مسلماً آنان زحمت ازدواج و الزامات اخلاقی و حقوقی پس از آن را به خود نمیدهند و در ضمن خود را از تنوع موجود در حراج اجتماع محروم نمیسازند. شاید مردان و حتی زنان، تنها زمانی به فکر ازدواج بیافتند که نیاز درونی خویش را برای داشتن یک همراه و تکیهگاه درک نمایند و مسلماً این بسیار دیر است. بنابر این حجاب در مرحله نخست، ارزش ازدواج و تشکیل خانواده را بالا میبرد. در مرحلهی بعد حجاب و عفت ورزی حریم خانواده را حفظ نموده، از فروپاشی آن جلوگیری میکند.
برخلاف سخنان کسانی مثل «راسل» که میگوید: «اگر برهنگی مد روز باشد، مردها از برهنگی زنان تحریک نمیشوند»، علم روانشناسی امروز به این نتیجه رسیده که جنبهی روحی و روانی غریزهی جنسی سیریناپذیر نبوده، به خلاف جنبهی جسمی آن هرگز اشباع نمیگردد. از همین روست که بازار آزاد زنان در مدلها و الوان مختلف، مردان را روزبهروز از همسران خود دور نموده، به سوی هرزگی و بیبندباری میکشاند.
وجود زنان برهنه و بدپوش در خیابان و معابر، بیماری «چشمچرانی» را در میان مردان دامن میزند. این بیماری روحی و روانی که مجالدادن به آن، چشم را از محدودهی نگاه خارج کرده، دل را به دنبال صید میفرستد، طبق آمارهای ارائه شده توسط رسانههای آمریکا، سالانه، تنها در نیویورک چند هزار تصادف اتومبیل، تعداد زیادی طلاق و حتی قتل را به دنبال دارد.
واضح است که بیحجابی و بیقیدی در پوشش، به تغییر ذائقهی جنسی مردان و در نتیجه فروپاشی خانواده منجر خواهد شد. پس از گسستگی بنیاد خانواده و رها شدن فرزندان طلاق در اجتماع، - بدون برخورداری از هر گونه تربیت و پشتوانهی پرورش - مسلماً روزبهروز بر تعداد بزهکاران افزوده میگردد و این خود زمینهساز شکلگیری خانوادههای سست و بیبنیاد در آینده (توسط همین فرزندان طلاق) است و این دور فاسد همچنان ادامه مییابد.
فرزندان رها از خانواده با مشکلات فراوانی در جامعه مواجهند. بزهکاری خود یکی از عمدهمشکلات آنان است چون مسائلی از قبیل اضطراب و ترس همیشگی از به دام افتادن را به دنبال دارد. نداشتن پشتوانهی اقتصادی و بیکاری و فقر ناشی از آن، این افراد را به اضطراب ناشی از دغدغهی نان و مکانِ زندگی کشانده، در بسیاری از موارد اقدام به خودکشی و یا جنون و دیوانگی را به دنبال میآورد. البته مسلم است که این افراد از مشکلات جسمی فراوان ناشی از سوء تغذیه و نداشتن بهداشت هم رنج خواهند برد.
در آمریکا، به دلیل فراوانی آمار طلاق، این روزها مسألهی مهمی گریبانگیر جامعه شده و آن مسألهی «پدرخواندگی» است. زنان پس از طلاق و با داشتن فرزند (و یا همراه با فرزند نامشروع خود)، با مرد دیگری ازدواج میکنند. این مرد یا همان پدرخوانده، فرزند همسر خود را مورد آزار جسمی یا روحی و یا حتی جنسی قرار میدهد و لذا این بچهها از خانه «فراری» میشوند به سوی جامعهی بیرحم خارج از منزل سرازیر میگردند. نگهداری از این بچهها، سالانه هزینههای سنگین و گزافی را بر خزانهی آمریکا تحمیل مینماید.
در پایان این بحث، ذکر یک نکته اساسی، ضروری به نظر میرسد، و آن هم دیالکتیک بین میل زنان به تبرج و ابراز این تمایل، با انجام مطلوب کارکردهای عاطفی و جنسی خانواده است. از آنجا که از سویی، میل به خودنمایی نسبت به جنس مخالف، به طور طبیعی در زنان وجود دارد؛ و از سوی دیگر، نظام تکوین و تشریع پیوندی تنگاتنگ با یکدیگر دارند، خداوند به خوبی به این نیاز طبیعی توجه داشته و بر اساس سنت خود آن را سرکوب ننموده، بلکه در مجرای صحیح خود قرار داده است؛ و آن مجرای طبیعی خانواده است. اگر مردان، نیاز طبیعی همسران خود به دیده شدن را به درستی پاسخ ندهند، این نیاز به جامعه سرریز میگردد و متعاقبا اجتماع انسانی را به فساد اخلاقی خواهد کشاند. از سوی دیگر، اگر زنان در جامعه با تبرج ظاهر شوند، نیاز خود را در جامعه و در ارتباط با نامحرمان، و دیگر انگیزه و میل لازم برای برقراری رابطه عاطفی و جنسی با کیفیت را با همسر خود ندارند و بدین ترتیب، کارکرد جنسی خانواده را با آسیب جدی مواجه میسازند و حتی گاه آن را کاملا ویران میسازند. نیز، مردان، با مواجهه با زنان بدحجاب و متبرج، دستکم بخشی از تمایل و انگیزه جنسی خود را نسبت به همسرشان از دست میدهند و دیگر نمیتوانند نیازهای جنسی و عاطفی او، از جمله نیاز به دیدهشدن را رفع نمایند.
باید توجه داشت که میل زنان به زینت، که خداوند در قرآن کریم به آن اشاره داشته8، به عنوان ابزاری برای خودنمایی و جلب توجه، وضعیتی مشابه آن چه در مورد تبرج گفتهشد، مییابد. تمایل زنان به زینت، در جهت انجام مطلوب تمکین، و در واقع برای حفظ زندگی خانوادگی، از طریق تصاحب توجه و تمایلات قلبی همسر، به آنان اعطا شده، و در واقع تمایلی ضروری است. اما همان طور که گفته شد این نیاز و تمایل، باید در مجرای صحیح خود پاسخ داده شود. جالب است که ذکر این نکات، علاوه بر فایدهای که برای این بحث دارد، روشن میسازد که اسلام، آیینی نظاممند است و همه امور را درنظر داشته، گزارههای مختلف آن، در حوزههای گوناگون، مکمل یکدیگرند. در واقع، اسلام، با توجه به یک نکته و غفلت از نکات دیگر، زمینه را برای تضییع حقوق انسانها و نیز نقض اغراض خود فراهم نکردهاست؛ مثلا، اگر خداوند میل به تبرج را به زنان اعطا نموده بود، ولی مجرایی برای رفع آن پیشبینی ننموده بود، آیا منع زنان از ابراز این تمایل نزد نامحرمان عادلانه بود؟ آیا اساسا در بیشتر موارد، این منع تشریعی نقض نمیگردید؟ پس، خداوند با در نظر داشتن همهی امور زمینهای برای بروز این اشکالات اساسی باقی نگذاشته است.
2. جلوگیری از فساد و روابط ناسالم جنسی
در قسمت قبل، تا حدودی به این مسأله اشاره شد اما به دلیل اهمیت موضوع، در فرازی جداگانه به بحث از آن میپردازیم. همانطور که اشاره شد، حجاب و عفتورزی زنان موجب میشود که مردان تنها راه ارضای غرایز جنسی خود را «ازدواج» بدانند. مسلماً اگر همهی مردان در سن ازدواج، به این امر مبادرت ورزند، روابط ناسالم جنسی و فساد به وجود نخواهد آمد. متأسفانه در جامعهی جهانی امروز، بیبندوباری جنسی که از بدپوشی و بیحجابی آغاز میگردد، دامنهی بسیار گستردهای یافته، اثرات مخرب و اسفناک آن در تمام عرصههای حیات بشر و ساحات وجود او ظاهر گردیدهاست. در ادامه به برخی از آنها اشاره میگردد.
1. سست شدن بنیان جامعهی انسانی: کشاندن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف میکند. برعکس آن چه که مخالفین حجاب خردهگیری کرده و گفتهاند که «حجاب موجب فلجکردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است» بیحجابی و ترویج روابط آزاد جنسی، موجب فلجکردن نیروی اجتماع است. پوشاندن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچگونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آن چه موجب فلجکردن نیروی اجتماع است، آلوده کردن محیط کار به لذتجوئیهای شهوانی است.9 تبدیل شدن محیط کار به محفل لذتجوئیهای جنسی و شهوترانی، از آثار شوم حجاب در زمینهی اقتصاد است. البته اساساً هرزگی و بیبندوباری افراد جامعه و نیروی انسانی مولّد، از آن جا که ناآرامیهای روانی و ناخوشیهای جسمی را به دنبال دارد، رشد فرهنگی و بالندگی علمی کشورها و جوامع را هم دچار کندی مینماید.
2. افزایش روابط نامشروع: این امر که با بیبندوباری در پوشش، رابطهای مستقیم دارد، مجموعهای از پیامدهای مخرب را برای افراد انسانی و اجتماع آنان به دنبال دارد. رشد روزافزون تعداد موالید نامشروع و در پی آن افزایش کورتاژ، فراوانی فرزندان بىپدر، مادران خردسال و عروسان جوانى که هنگام عقد باردارند، نمونههایی از آن پیامدها هستند.
3. افزایش خشونت و تجاوز به عنف: رواج هرزهانگارى بین المللى از طریق فیلمهاى سکسى و سوپر، فراوانى مظاهر بىعفتى در اجتماع و نصب تابلوهاى بزرگ از زنان برهنه در هر کوى و برزن ، مردان را حتى تا مرزهاى جنون جنسى میبرد و در بسیارى از موارد، آنان را به خشونت علیه همان زنانى که آزادانه خود را در اختیارشان قرار داده بودند، میکشاند. وقتی فرد در معرض شدیدترین تحریکات جنسی قرار میگیرد، در حالی که شریک جنسی در اختیار ندارد، با عطش فراوان وارد اجتماع میشود و با توسل به زور، میل جنسی خود را فرو مینشاند.
4. تخریب شخصیت و هویت: زنان نقش انکارناپذیرى در فرهنگ جوامع بشرى دارند. وقتى آنان در پى بىبندوبارى موجود در جهان دیگر ارزشى براى خود نمیبینند و البته در عرصهی عمل نیز حریمى براى حفظ شخصیت آنان وجود ندارد، یا به سوى پوچ انگارى و بىهدفى در زندگى پیش میروند و یا هنگامی که جز «Sex» بُعد دیگرى را در خود نمییابند، بیش از پیش در دام سوء استفادهی هرزگان دچار آمده، با دست خود به تخریب ارزشهاى وجودى شان میپردازند. از سوى دیگر فرزندانى که در این بین شکل میگیرند، به علت نداشتن خانوادهی مشخص، دچار سرخوردگى و عدم شناخت از خویش شده، به این ترتیب نسلى بىهویت ایجاد میگردد. یکى از ترفندهاى استعمارگران در دنیاى امروز براى ایجاد نسلى بىهویت از مسلمانان، برقرارى روابط نامشروع از هر طریق، حتى با توسل به زور با زنان و یا مردان مسلمان است.
در حالى که هماکنون عدهاى از سکسپیشهها در برخی از کشورها به دنبال کار میگردند و با تشکیل فراکسیونهایى خواستار احقاق حقوق خود هستند؛ در جهانى که پس از جنگافزار و مواد مخدر، روسپى، سومین کالاى تجارى بین المللى محسوب میشود؛ در دنیایى که فاحشهها کنگره دارند و میزگردهاى علمى صنفى تشکیل میدهند؛ در عالمى که رئیس جمهور سرزمینى (مانند تایلند) به علت درآمدزایى ارزى از زنان روسپى کشورش تشکر میکند؛ دیگر چگونه میتوان از کرامت و شخصیت زنان و ارزشهای انسانی در آنان داد سخن سر داد. وقتى که چهرهی زن براى به فروش رفتن کالاهایى که در کارخانههاى سرمایهداران تهیه مىشود، به صورت پوستر درمیآید و از او در ساخت فیلمهاى تبلیغاتى و تیزرهاى بازرگانى استفادهی ابزارى میشود، انتظار هرگونه هتک حرمت نسبت به او و هر نوع سوء استفادهی جنسى و جسمى از او میرود. در این صورت دیگر جایگاه و ارزشى به عنوان یک «انسان» براى او باقى نخواهد ماند.
5. بروز بیماریها و آسیبهای مختلف جسمی و روحی: از جمله بیماریهای جسمی میتوان به بیماریهای مقاربتی مثل ایدز اشاره نمود. همچنین، روابط جنسى نامشروع که بنا به یافتههاى علم طب، موجب ایجاد هیجانات و اضطرابات فکرى و روحى در فرد میگردد، بیماریهاى جسمى از قبیل التهاب و زخم معده را به دنبال دارد. یکی از آسیبهای روحی ناشی از روابط بیقیدوبند جنسی، سیریناپذیری و یا تمایل به انواع سکس انحرافی است. زنان و مردان در دنیاى امروز خسته از روابط تکرارى جنسى با یکدیگر، به مدلهاى جدید sexروى آورده، در بهترین شرایط به اَشکال تنفرآمیزى از روابط جنسى با یکدیگر که گاه در مقولهی «سکس فانتزى» قرار میگیرد، اقدام مىنمایند. همچنین، در صورت عدم ارضای حس تنوعطلبی در این صورت، به انواع سکس انحرافی مثل رابطه با همجنس یا رابطه با حیوانات روی میآورند. از سوى دیگر سرخوردگىهاى جنسى که ناشى از وجود مقتضى و مانع در یک ظرف زمانى است، عدهاى را علاوه بر دچار آمدن به بیمارىهاى روحى، مبتلا به انحرافات جنسى خاصى از قبیل «خودارضایى» مىکند.
چنان که مشاهده کردید در تمامى موارد فوق، یک اصل، مفروغ عنه تلقى شده بود و آن این که بىحجابى و بدحجابى، بىبندوبارى و فساد اخلاقى را به دنبال میآورد. علت اقتران و همراهىِ تبیین دو قضیهی مذکور را میتوانیم در مشاهدات روزمرهی خود جستوجو نماییم. وقتى زنان گوهر حجاب و در پی آن عفاف را از کف دهند (چون حجاب مظهر عفاف است و زنى که حجاب ندارد لااقل قسمت اعظم عفت خود را از دست داده است) و خود را چون کالایى ارزان در اختیار مردان قرار دهند و حتى در صورت پرهیز از ارتباطات نامشروع، هیجانات جنسى مردان را تحریک نمایند، مسلماً بىبندوبارى و روابط آزاد جنسى رواج یافته، ابتذال و خشونت جاى روابط گرم خانوادگى و رأفت و رحمت میان زن و مرد را میگیرد.
3. تبدیل زن به موجودی ارزشمند و پویا
با برشمردن پیامدهاى عمدهی بىبندوبارى و عدم مراعات پوشش کامل، حکمت تشریع حکم «وجوب ستر» براى بانوان و رعایت حریم عفت عمومى از سوى همهی اقشار جامعه روشن میگردد؛ لکن در این جا برخى دیگر از ثمرات حجاب و فواید پایبندى به حدود اسلامى آن، در رابطه با شخصیت انسانی زن، ذکر میگردد:
الف. قرار گرفتن زن در جایگاه حقیقى خویش
شهید مطهرى در کتاب «مسألهی حجاب» یکى از نظریات مشهور در باب ریشهی اخلاق جنسى زن (از قبیل حیا و عفت) را بررسى مینمایند: «حیا و عفت و ستر و پوشش تدبیرى است که خود زن با یک نوع الهام براى گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.»10 عدهاى از متفکرین غرب از جمله «ویل دورانت» حتى اعتقاد داشتند که حیا امری غریزى نبوده بلکه به سبب آموزش مادران و در اثر تجربهی تلخ دستودلبازى آنان، به دختران منتقل شده است.
در تحلیل دقیق از مسألهی «حجاب» این نکته به دست میآید که پوشش زن، همانند تیغ دو لب عمل مینماید؛ یک سوى آن مهیج و محرک مرد است و زن را به موجودى قدرتمند بدل مینماید که با سلاح همیشه برّان جمال و لطافت، در مقابل شکوه و جلال مرد، فاتح دائمى میدان عشق و طلب است. (در طول تاریخ همواره مردان در تمناى وصال معشوقههاى محجوبشان بودهاند)، لبهی دیگر این شمشیر، مانع حرصورزى و آزمندى مردان در مواجهه با زنان دیگرى غیر از همسرانشان است.
وقتى دو روى این سلاح، همسوى گردند آن گاه است که:
1. بنیان خانوادهها مستحکم باقى میماند؛
2. گوهر «عشق» ارزش و جایگاه واقعى خود را پیدا میکند؛
3. همخوان و همراه با طبیعت و فطرت، زن مظهر ناز و مرد مظهر نیاز باقى میماند؛
4. زن، در پرتو امن خانواده، دلگرم از وفادارى همسر، فرزندانى سالم را به اجتماع تقدیم نموده، وظایف اجتماعى خود را به خوبى انجام میدهد؛
5. مرد، سرشار از عشق و دلبستگى و رضایتمند از زندگى، محیطى پر از نشاط را براى خانوادهاش میسازد.
مسلماً در چنین نظامى، زن امکان بروز استعدادهاى غیرجنسى خویش را مییابد و به عنوان یک «انسان» به نقشآفرینى در عرصههاى خانوادگى و اجتماعى میپردازد. آنگاه که زن در سیمایى که از خانوادهی اسلامى ترسیم نمودیم (در فراز فوق) جایگاه حقیقى خویش را یافت و هویت او در جنسیتش خلاصه نشد، خود را در راه دستیابى به ارزشها آزاد مییابد و همگام با مرد در راه رسیدن به کمال انسانى گام برمیدارد.
روشن است که کسب فضائلی از قبیل علمآموزی و معرفتاندوزی، که در بسیاری از موارد وابسته به حضور فرد در اجتماع است، تنها در محیطی پیراسته از تحریکات جنسی و آشفتگی ذهن به این سبب، ممکن است. از آن جا که زنان نیز مانند مردان به طلب دانش توصیه شدهاند، لذا باید برای حضور مؤثر و ثمربخش آنان در اجتماع برنامهریزی لازم از سوی شارع انجام گرفته باشد، تا بدون ضرر به آنها و نیز مردان، و اساسا جامعهی اسلامی، غرض مهم معرفتاندوزی برای آنان محقق گردد. همان طور که گفته شد، برنامهریزی مذکور توسط شارع صورت پذیرفته است. در واقع، با رعایت عناصر مربوط به نظام عفت، زمینه برای حضور سالم و فراجنسیتی زن در اجتماع، و البته فعالیت اجتماعی سالم مرد، بدون خدشه به خانواده، فراهم گردیده است. با قاطعیت میتوان گفت که یکی از مهمترین کارکردهای حجاب اسلامی، زمینهسازی برای حضور فراجنسیتی زن در اجتماع، و استفاده از ظرفیتها و توانمندیهای او برای رساندن خود و جامعه اسلامی به کمال غایی است.
ممکن است در این جا این شبهه مطرح گردد که حتی در فرض پذیرش تمام این فواید برای پوشش زن، ضرورتی ندارد که به ضوابط اسلامی آن قائل گردیم. به عبارت دیگر، میتوان تمام این فواید را در نوع دیگری از پوشش جستوجو نمود. در پاسخ، به دو نکته اشاره میگردد:
1- از آن جا که شارع، همان مکون و بهوجودآورندهی انسانهاست، دقیقاً تمامی مواضع تحریک را در زنان میشناخته و لذا دستور به ستر آنها داده است. همچنین، سلیقهی جنسی مردان را میشناخته، بنابراین تنها نوع خاصی از ابراز عفت را برای جلوگیری از تحریک جنسی مردان، به زنان توصیه نموده و تنها، آن را تأمین کنندهی غرض از پوشش و عفتورزی زنان دانسته است.
2- به دلیل آن که دسترسی به مصالح واقعی احکام اسلامی، به جز در مواردی که خود شارع به آنها اشاره نموده است، ممکن نیست، و از آن جا که بندگی و اطاعت از خداوند، بدون قید و شرط و لازم الاجرا در همهی موارد است، حتی در فرض ندانستن تمام نکات در باب فواید حجاب و ارتباط این فوائد با نحوهی خاص پوشش دستور داده شده، اجرای آن به همان شکل مورد نظر شارع، تأمینکنندهی مصالح انسانها و البته الزامی است.
ب. حفظ کرامت زن
خداوند حکیم گوهر «حیات» را به انسان ارزانى داشت و با اعطاى نعمات جسمى و روحى بیشمار، وى را مهیاى پوییدن مسیر دشوار زندگى نمود. او را بر سایر موجودات فضل و برتری داد 11 و بدین ترتیب شرف و کرامت را به روح او هدیه کرد. انسان آگاه، مجهز به سلاح کرامت با تمسک به ریسمان کرم الهى و پیروى از احکامی که او را گرامىتر میسازد12 در همان مسیر سخت، حرکت مینماید. مسلماً احکام آیینى که خود، کرامت آدمى را بزرگترین ارزش او میداند، مبتنى بر حفظ این گوهر گران بهاست.
حجاب اسلامى اگر موجب حبس زن در محیط خانه و انزواى او میشد ـ چنان که عدهاى بر همین اساس بر آن خرده گرفتهاند ـ گامى در جهت نقض غرض مولى از تکریم انسان میبود. امّا اکنون که زن به واسطهی حجاب:
اولا: در بازار آزاد، آسان در اختیار هرزگان و هوسبازان قرار نمیگیرد؛
ثانیاً: مورد آزار، سوء استفاده، خشونت جنسى و تعرض واقع نمیشود؛
ثالثاً: بدون ایجاد هیجانات کاذب و آزاردهنده در اجتماع به فعالیت سالم پرداخته، به رشد کافى دست مییابد؛
و حالا که او در سایهسار امن خانوادهی اسلامى، محترمانه حفاظت و نگهدارى میشود؛ مورد ستایش و ابراز عشق همیشگى قرار میگیرد؛ صاحب فرزند میشود و از این نعمت الهى بهرهمند میگردد؛ هزینههاى زندگى او بدون منت در اختیارش قرار میگیرد؛ و در حریم سرشار از امنیت خانواده به آرامش میرسد؛ تمام قواى خود را در راه کامیابى دنیوى و بهرهمندى از زندگى گرم و صمیمانه از یک سو و پوییدن طریق کمال و تعالى از سویى دیگر صرف مینماید.
وقتى زن در مواجهه با مردانى که زن را فقط وسیلهاى براى ارضاى شهوات خود میدانند و یا تنوعطلب و سودجویند و یا براى فرار از بار مسؤولیت تن به ازدواج نداده، تنها به ارضاى شهوات خود کفایت مینمایند، چونان صدفى در گوهر، همواره مورد طلب و تمناست، تمتع و بهرهمندى از جمال و لطافتش جز از راه ابراز عشق به او و تقبل هزینههاى زندگى و تأمین معاش وى ممکن نیست.
امروزه غرب به این نتیجه رسیده که یکی از مهمترین پرچمها و شعائر اسلامى، «حجاب» است؛ از این رو، در سراسر کشورهاى اروپایى شاهد موج روبهگسترش و برنامهریزىشدهاى در مقابله با پوشش زنان مسلمان هستیم. آنها به این نکته دست یافتهاند که وقتى فردى حجاب و پوشش ظاهرى را با میل و رغبت خویش اختیار میکند، قطعاً عقال و پایبند سایر ارزشها و معتقدات دینى را نیز به نفس و جان خود میزند. آنگاه است که نسلى آزاده پرورش مییابند که به مبارزه با فساد و تباهى، ظلم و جور و استعمار و استثمار میپردازند و در این صورت مسلماً راه براى کامجوییهاى آزادانه و بىحدومرز آنها بسته خواهد شد؛ و به منویات استعماریشان نخواهند رسید.
خاتمه
زنان و مردان در جامعهی اسلامى با
1. حفظ تقوی و صیانت از گوهر کرامت؛
2. خویشتندارى و خودسازى حاصل از اجرای دستورات دینى؛
3. کنترل فکر و اندیشه از مظاهر گناه و بیعفتى؛
4. کنترل نگاه از پلیدیها و عبور نکردن چشم از مرزهاى مجاز؛
5. حفظ حریم و حجاب در روابط اجتماعى و پرهیز از اختلاط غیرضرورى؛
6. احیاى شعائر اسلامى و تن دادن به دستورات اجتماعى دین؛
7. پرهیز از شهوترانى و ارتکاب رفتارهاى مهیج جنسى در ملأ عام؛
8. اجتناب از روابط اجتماعى مبتنى بر جنسیت؛
محیطى را فراهم میآورند که در آن:
الف) دسترسى به اجتماع و مواهب آن آسان و البته به دور از ابتذال باشد؛
ب) امنیت به معناى واقعى و با تمام ابعاد آن، حکمفرما باشد؛
ج) نگاه جنسى به زنان تبدیل به نگاه عاشقانه (در مورد همسر) و همراه با احترام (در مورد سایرین) گردد؛
د) ارتباطات فکرى، فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و سیاسى با روابط جنسى آلوده نشود؛
هـ) اقتصاد و صنعت به واسطهی تمرکز نیروى کار بر بهرهورى و بازدهى بالا، به بالندگى و رشد قابل توجهى دست یابد و... .
در نهایت باید گفت، پس از آن که ضرورت دستیابى به جامعهی سالم که مهمترین مقتضى رشد و بالندگى افراد انسانى در جامعه است، روشن گردیدهاست، نباید به بهانهی ایدهآلى بودن تشکیل جامعهی حقیقتاً اسلامى، دست از تلاش براى نهادینه کردن ارزشها و روشها برداریم؛ بلکه میباید به رجاء نصرت الهى ـ که خود آن را وعده داده است ـ در راه تحقق بسترى امن براى پویایى و خلاقیت بشر و زمینهاى مساعد براى بروز انسانیت انسان، گام نهیم که خداوند در قرآن کریم میفرماید: «لو أنّ اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم بَرَکت مِّن السماء والارض ولکن کذّبوا فَأَخَذْناهُمْ بما کانوا یکسبون»13
پینوشت:
.[1] با آن که در روایاتی مانند این حدیث از پیامبر که: «الحیاء خیر کله» (ابن بابویه قمی، علی، معانی الاخبار، ص 409)، توصیه به حیا، غیرجنسیتی و ناظر به همه افراد (زنان و مردان) است، اما توصیه خاص به زنان در مورد حیا، بیشتر، و البته این فزونی، طبیعی است (به دلیل بیشتر بودن جذابیتهای جنسی زنان).
2 . خداوند متعال در سورهی مبارکه احزاب آیه 32 میفرماید: «یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا؛: ای همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان دیگر نیستید اگر تقوا داشته باشید؛ پس با نرمش سخن مگویید تا آن کسی که در دلش مرض است طمع نماید؛ و گفتاری شایسته بگویید.
3 . خداوند متعال در آیهی 31 سورهی مبارکهی نور به مسأله متانت در راه رفتن اشاره نسبتاً مستقیمی دارد و میفرماید: «وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ». مسلماً نهی زنان از پا بر زمین کوبیدن، نهی آنان از هر چیزی است که نامحرم را جلب مینماید. به نظر میرسد، اینگونه رفتارها، مثل تهییج نا محرم به واسطهی ضرباهنگ قدمها، نوعی سیگنال و پیام جنسی را توسط زن به مردانِ کوچه و خیابان ارسال مینماید. امروزه گفته میشود، نوع خاص پوشش و رفتار برخی از زنان در کشور ما، فقط بدپوشی نیست بلکه صدور پیامهای پیاپی جنسی است و این بسیار خطرناکتر از صرف بیبندوباری در پوشش است.
4 . « وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى (احزاب، 33): مانند دوران جاهلیت قدیم خودنمایی نکنید.
5 در آیات 30 و 31 سورهی مبارکهی نور آمده است: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ... وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ».
6 بهترین خصوصیات زنان، بدترین خصوصیات مردان است: تکبر، ترس و بخل: نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 226.
7 مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 165- 166. البته شهید مطهری; این توضیحات را در مورد بخل و جبن هم ادامه میدهند ولی از آن جا که بحث ما فقط در مورد «زهو» بود به همین میزان بسنده مینماییم.
. 8 زخرف، آیهی18.
9. مسألهی حجاب، ص 92.
10. همان، ص 69.
11. اسراء، آیهی70.
12. ان اکرمکم عندالله اتقاکم.
13. اگر اهالی سرزمینها همه ایمان آورده، پرهیزکار میشدند، همانا درهای برکات آسمان و زمین را بر روی آنها میگشودیم؛ اما تکذیب کردند پس ما هم آنها را به سبب آن چه کردند کیفر دادیم: اعراف، 96.