اسوهی نجابت و متانت
«اسماء بنت عمیس»، یکی از چهار خواهری است که از سوی پیامبر(ص) بهعنوان مظاهر ایمان و عفت مورد ستایش قرار گرفتهاند. این بانوان از مهاجران و پیشقدمان در اسلام و صاحب افکاری پاک و قلبی سالم بودهاند. مادرش «خوله» نام دارد که شانزده زن بافضیلت از فرزندان و نوادههای
او مصاحب پیامبر(ص) بودهاند و آن حضرت ایشان را خواهران ایمانی خواندهاند. اسماء به اتفاق همسر گرامیش «جعفر بن ابیطالب» به سرزمین حبشه مهاجرت کرد. «عبدالله»، «محمد» و «عون» (فرزندانش) در حبشه (اتیوپی کنونی) به دنیا آمدند. جعفر در نبرد موته با شهامت و رشادت تمام جنگید و به فیض شهادت نائل گردید. محصول ازدواج او با «ابوبکر» پسری است به نام محمد که به دفاع از ولایت و امامت حضرت علی(ع) پرداخت. سومین همسر او حضرت علی(ع) است که محصول این ازدواج میمون دو پسر به نامهای «عون» و «یحیی» است.
اسماء در میان بانوان عصر خود از لحاظ نجابت و متانت زنی شاخص به شمار میآمد. او در دینداری همچون کوه استوار و پایبرجا بود. گروهی از بزرگان دین به نقل از وی دربارهی مباحث دینی و اخلاقی روایاتی نقل کردهاند که آنها را از رسول اکرم(ص) شنیده است؛ تعداد این احادیث به شصت مورد میرسد. اسماء قبل از آن که به عقد ازدواج حضرت علی(ع) درآید، اخلاص قلبی خود را نسبت به آن امام به اثبات رسانید.
از آن جا که رسوبات تحقیرآمیز دوران جاهلیت نسبت به زنان در ذهن برخی به جای مانده بود، آنان تصور میکردند بعد از طلوع اسلام اگر بانوان در کنار شوهران خویش به تلاشی در راستای ترویج این آیین دست بزنند – بهعنوان مثال برای معرفی دین اسلام مهاجرت کنند - در زمرهی مهاجران به شمار نمیآیند اسماء بنت عمیس برای رفع این توهم وقتی از سفر حبشه بازگشت به خانهی همسران رسول اکرم(ص) رفت و از آنان پرسید آیا در بارهی مقام و موقعیت زنان آیهای در قرآن کریم نازل گردیده است، آنها پاسخ منفی دادند.
در این هنگام اسما به حضور پیامبر شرفیاب گردید و عرض کرد: «ای فرستادهی الهی، زنان همواره در خسران و شکست به سر میبرند». حضرت فرمود: «به چه دلیل این سخن را بر زبان جاری ساختهای؟» وی جواب داد: «زیرا همواره حقیر شمرده میشوند و از آنها همانند مردان به نیکی یاد نمیشود». در این هنگام آیهی ذیل نازل گردید:1
«ِانَّ المُسلِمینَ وَ المُسِلماتِ وَ المُومِنینَ وَ المُومناتِ وَ القانِتینَ وَ القانِتاتِ وَ الصادِقینَ وَ الصادِقاتِ وَ الصابِرینَ وَ الصاِبراتِ وَ الخاشِعینَ وَ الخاشِعاتِ وَ المُتصَدِقینَ وَ المُتَصَدِقاتِ وَ الصّائمینَ وَ الصّائماتِ وَ الحافِظینَ فُروجَهُم وَ الحافِظاتِ وَ الذّاکِرینَ اللهَ کَثیرًا و الذّاکِراتِ اَعَدَاللهُ لَهُم مَغفِرهً وَ اَجراً عَظیما؛ً2
به درستی که برای مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مومن و زنان با ایمان و مردان اهل طاعت و زنان اهل طاعت و مردان راستگوی و زنان راستگوی و مردان شکیبا و زنان شکیبا و مردان خدایترس و زنان خدایترس و مردان صدقهدهنده و زنان صدقهدهنده و مردان روزهدار و زنان روزهدار و مردانی که محافظ شرمگاه خود هستند و نیز زنانی که شرمگاه خود را حفظ میکنند و مردانی که زیاد به یاد خداوند هستند و نیز زنانی که فراوان خدا را یاد مینمایند خداوند آمرزش و اجری بزرگ مهیا ساخته است.»
موقعی که حضرت فاطمه(س) در دفاع از حقوق سیاسی و اقتصادی همسرش سخنانی قاطع بر زبان جاری ساخت و با استدلالهای محکم مخالفان او را رسوا ساخت، «خالد بن ولید» به تحریک غاصبین خلافت، خواست برای رهایی از این گیرودار، حضرت علی(ع) را به قتل برساند. اسماء که در آن موقع همسر ابوبکر بود، کنیز خویش را به خانهی حضرت علی(ع) فرستاد تا امام را از جنایت آگاه سازد، از این رو به وی سفارش کرد وقتی حضرت را ملاقات کرد این آیه را برایش تلاوت کند:3
«اِنّ الَمَلاَء یاتمرون بک لیقتلوک فاخرج انی لک من الناصحین؛4 به درستی که بزرگان شهر دربارهی تو همفکری کردهاند تا تو را بکشند، از شهر بیرون برو و من خیرخواه تو هستم»
وقتی امام پیام رمزگونهی اسماء را دریافت کرد به فرستادهاش فرمود: «به اسماء بگو نگران نباشد. خداوند میان آنان و نیت آلودهای که دارند، فاصله میاندازد و هرگز قادر نخواهند بود به این جنایت دست بزنند» و البته هم نقشهی آنان ناکام ماند.
وقتی دشمنان حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) برای غصب فدک جدی شدند و برای رسیدن به این منظور به جعل حدیثی روی آوردند، اسماء سکوت را روا ندانست و همراه «ام ایمن» به مسجد شتافت و به کذب بودن روایت «نحن معاشر الانبیاء لانورث؛ ما پیامبران برای خود ارثی نمیگذاریم»
که از قول پیامبر جعل کرده بودند گواهی داد و گفت هرگز این سخن را از حضرت محمد(ص) نشنیده است ولی چون شهادت آن دو زن کافی نبود و مردی نیز باید گواهی میداد، شهادت اسماء پذیرفته نشد.5 با این وجود اسماء در این ماجرا نهایت اخلاص، پایداری و شهامت خود را به اثبات رسانید و نام خویش را در دفتر حامیان ولایت و امامت ضبط کرد.
بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) آزار و اذیت در حق فاطمهی زهرا(س) از طرف مخالفان شدت یافت و سرانجام آن جاهطلبان، ایشان را مضروب و مجروح ساخته، در بستر بیماری قرار دادند. اسماء در اولین فرصت به عیادت حضرت زهرا(س) رفت و محرم اسرار آن بانوی دوسرا گردید. آن حضرت وصیت کرد فقط اسماء در مراسم غسل به همسرش حضرت علی(ع) کمک کند6.
*بیعت با خاتم رسولان
هشت سال از اقامت پیامبر در مدینه سپری شده بود که فرستادهی خدا تصمیم گرفت به زیارت خانهی خدا برود و کعبه را از لوث وجود بتان پاک کند. سال هشتم هجرت فرا رسید و مسلمانان که دیگر نیرومند شده بودند به مکه روی نهادند و این شهر سرانجام توسط آنان فتح گردید. در همان ایام پیامبر به دامنهی کوه صفا آمد و اعیان و اشراف مکه را به آیین خویش فرا خواند. مردم گروه گروه دعوت آن حضرت را اجابت کردند. در این میان زنان مکه به خدمت آن وجود مبارک شتافتند و تقاضا کردند رسول اکرم(ص) به ایشان اجازه دهند به اسلام بگروند. پیامبر چون اشتیاق آنان را به یکتاپرستی دید با رویی گشاده بانوان را به حضور پذیرفت و به ایشان اجازه داد اسلام آورند و با آنان پیمانی منعقد نمود، بدین سان که دست خویش را در قدحی از آب فرو برد و سپس زنان یکی پس از دیگری به حضورش راه یافتند و به نشانهی بیعت دست خود را در آن ظرف فرو بردند. قرآن به این برنامه اشاره دارد:
«یا ایَهُا النَّبِیُ اِذا جاءَکَ المُومِناتُ یُبایِعنَکَ عَلی اَن لایُشرِکنَ باِللهِ شَیئاً وَلایَزنینَ وَ لایَقتُلنَ اَولادَهُنَ وَ لایَاتینَ بِبُهتانٍ یَفتَرینهَ و بَینَ اَیدیَهنّ وَ اَرجُلِهِنَّ وَلایَعصنَکَ فی معروفٍ فَبایِعهُنَ وَاستَغفِر لَهُنَ اللهَ اِنَ اللهَ غَفور رَحیم؛7 ای پیامبر اگر زنان مومن نزد تو آمدند تا بیعت کنند، به این شرط که کسی را با خدا شریک نگیرند، مرتکب دزدی نشوند، زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند و فرزندی را که از آنِ شوهرشان نیست به دروغ به او نسبت ندهند و در کارهای نیک نافرمانی تو نکنند، با آنها بیعت کن و برایشان از خداوند آمرزش بخواه که پروردگارت آمرزنده و مهربان است.»
تفاوت عمدهی بیعت مردان و زنان این بود که از مردان بر اسلام و جهاد بیعت گرفته شد و از زنان به اموری که ذکر گردید.8
1. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج16، ص319.
2. احزاب، آیهی 35.
3. احتجاج، طبرسی، ح اول، 89-95.
4. قصص، آیهی 20.
5. ریاحین الشریعه، ج2، ص24.
6. نک. بانوان قبیلهی ابرار، ج دوم (اسماء بنت عمیس پاسدار ولایت، عبدالرحیم اباذری، قم، شاکر، 1376، ص56-57
7. ممتحنه، آیهی 12. .
8. تفسیر مجمع البیان، ج9 و 10، ص275-276.