هدف نهایی بعثت
علی بن ابی طالب فرمود: «مردم! ما هرگز شما را به امری وادار نکردیم، مگر این که قبل از شما آن امر را عمل کردیم.»
انبیاء آمدند، گفتند: «انسان در درون خود یک قلب دیگری دارد، یک چشم دیگری دارد، یک گوش دیگری دارد.» این را اولاً تفسیر کردند، بعد آمدند این را تغییر دادند. فرمودند چه فرد یا جامعهای مریض است، چه فرد یا جامعهای سالم! آنها را که فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ بود درمان کردند، به جایگاه إذا جآءَ رَبَّهُ بِقَلبٍ سَلِیمْ رساندند، یا إلا مَنْ أتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلِیمْ رساندند و مانند آن. این کار انبیاء باعث میشود که جهان و انسان درست تفسیر شود و درست تغییر پیدا کند.
انبیاء اعلام کردند: «مَنْ ذَا الَّذِی ذاقَ حَلاوَهَ مَحَبَّتِکْ فَرامَ مِنکَ بَدَلاً. خدایا! آن که لذّت مناجات تو را چشید، آن را با چه عوض میکند؟» آن که لذّت مناجات با خدا را در کامش زمزمه کرد، او هرگز این لذّت را به چیز دیگر تبدیل نمیکند. و این اختصاصی به انبیاء ندارد، چون شاگردان انبیاء هم به جایی رسیدند که میگفتند: «کَأنّی اَنظُرُ إلی عَرشِ الرَّحمنِ بارِزاً.» آن مرحلهی والا و بَرین برای انبیاء است، این مرحلهی نازل یا متوسط برای شاگردان آنهاست. اگر بشر و انسان درست تفسیر شد و درست تغییر پیدا کرد، یعنی انسان تحقیق شد که این مهمترین رسالت انبیای مبعوث است؛ جهان هم تغییرپذیر است، درست تفسیر میشود و درست تغییر پیدا میکند.
تغییر جهان و تفسیر جهان را قرآن بهعهده گرفته است. فرمود: «این عالم اگر بخواهد درست حرکت کند، زمستانش زمستان باشد، پائیزش پائیز باشد، تابستانش تابستان و. . . شما باید انسان خوبی باشید! اگر جامعه جامعه خوب بود، قَدَّرَ أقواتَها فِی أربَعَهِ أیام جامه عمل میپوشاند.» یک ارتباط تنگاتنگی بین عالم و آدم در قرآن کریم برقرار است. فرمود: «اگر این مردم درست حرکت کردند، ذات أقدس إله نظام آفرینش را به سود انسانها تغییر میدهد. و اگر خدای ناکرده مردم درست حرکت نکردند، خداوند نظام آفرینش را به سود اینها تغییر نمیدهد.» این که فرمود: «وَ لُو أنَّ اَهلَ القُری آمَنُوا وَاتَّقُوا لِفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماء وَالأرض،» یعنی اگر جامعه درست تفسیر شد و درست تغییر پیدا کرد، درست در مسیر حرکت کرد، کلّ نظام عوض میشود. یعنی این ابرها که حرکت میکنند، بهموقع باران حمل میکنند و بهموقع میبارند و بهجا میبارند، نه بیجا!
وجود مبارک رسول گرامی(ص) که این ایام، مبعث آن حضرت است، فرمود: «وقتی ذات أقدس إله در معراج فیض و فُوز خاصش را به گوش من رساند، فیضش به گوش من رسید، من خنکی او را در دلم احساس کردهام.» این لامسه است، این لامسهی دل است نه لامسهی پوست! این لَمس بدن نیست، لمس جان است.
مرحوم کُلینی از معصوم(ع) نقل میکند که بشرهای اوّلی خواب نمیدیدند. کم کم رؤیا را خدا نصیب اینها کرد. اینها به انبیاءشان میگفتند: «ما وقتی خوابیدیم، چیزهایی را در عالم رؤیا میبینیم، اینها چیست؟» میفرمودند: «اینها از سنخ همان حرفهایی است که ما به شما میگوییم. ما میگوییم در درون انسان یک چشمی هست، یک گوشی هست، نمونهاش را شما در عالم خواب میبینید.» کسانی که بیداری حالت منامیه دارند، همان وضعی که دیگران در عالم رؤیا دارند، رؤیای صادق، اینها در حالت بیداری دارند.
اولیاء هم کار انبیاء را کردند. وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «من این حکومت را پذیرفتم، برای این که لِتَساطُنَّ صُوتَ القِدرْ لِتُغَربِلُنَّ غَربَلَه.» فرمود: «من آمدم، یک حرارتی در جامعه ایجاد کردم. آن جامعهی افسردهی یخ بسته را که سرد بود، جوشاندم.» فرمود: «من حکومت را پذیرفتم، برای این که همگان بجوشند. شما باید گرم شوید و باید جایتان عوض بشود.» این خافِضَهٌ رافِعَه کار همهی انبیاء است، و این کار در قیامت ظهور میکند و انبیاء عهدهدار این بودند. در حقیقت اگر کسی بخواهد جهان را تفسیر کند و جهان را تغییر بدهد، باید خود را تفسیر کند و خود را تغییر بدهد.
انسان گاهی خیال میکند از خاک است و به خاک! این بینش یک انسان مُلحد است. میگوید: «ما از خاک برخاستیم، دوباره خاک میشویم و دیگر هیچ! إنْ هِی إلا حَیاتُنَا الدُّنیا نَمُوتُ وَ نَحیی. ما از خاک بودیم، دوباره خاک میشویم و خبری نیست.» ولی یک انسان ولی و عارف میگوید: «من نه از خاکم که به خاک برگردم که حرف مُلحدان است، نه از خاکم که به خدا برسم که حرف متوسّطان است؛ بلکه من از خدایم و به سوی خدا میروم، إنّا للهِ وَ إنّا إلِیهِ راجِعُون. »
کار انبیاء این است که درست تفسیر کنند و به ما گوشی بدهند که بشنویم سنگ تسبیح میکند. معجزهی انبیاء این نبود که شجر و حَجر را گویا کنند! معجزهی انبیاء این بود که ما را تغییر بدهند، ما را اصلاح کنند، ما را معالجه کنند؛ یعنی آن شنوایی درونی را به ما بدهند، آن گوش بسته را باز کنند، چشم بسته را باز کنند، آن گاه از ما سؤال کنند: «چه میبینید؟» میگوییم: «کَأنّی أنظُرُ إلی عَرشِ الرَّحمنِ بارِزاً.» از ما سؤال میکنند: «چه میشنوی؟» میگویند: «ما میشنویم فرشتهها تسبیح میکنند، سنگها تسبیح میکنند، درختها تسبیح میکنند. »
. . . شما هر چه مبعث را خوب بررسی کنید، نبوّت را خوب بررسی کنید، امامت را خوب تشریح کنید، میبینید هدف همهی آنها این است؛ این بیان روشن علی بن ابی طالب است؛ فرمود: «مردم! ما هرگز شما را به امری وادار نکردیم، مگر این که قبل از شما آن امر را عمل کردیم. شما را از هیچ چیزی باز نداشتیم، مگر این که قبلاً دست خودمان را از او کشیدیم.» اگر این است، پس معلوم میشود خدا دارد حکومت میکند، دین خدا دارد حکومت میکند؛ یعنی فقه دارد حکومت میکند و عدالت دارد حکومت میکند.