نویسنده

روانشناسی معاصر می­گوید:« هر چه از موضوعی یا شخصیتی بیش­تر بدانید، به آن علاقه­مند تر می­شوید. شخصیت هر فرد را از دو راه «حرف»ها و «رفتار»ش می­توان شناخت؛ گرچه این دو، تنها قطره­ای از دریای شخصیت آدمی است، نه تمام آن.

مقاله­ای پی­درپی امیر گل­ها، نگاهی نو دارد به زندگی و شخصیت امیرمؤمنان(ع) در چهار بعد: ارتباط با «خویشتن» با «خدا»، با «دیگران» و با «طبیعت».  

مو

 در دوران نوجوانى مویش بسیار بود، تا بدان جا که آن را مى‏بافت. امّا هنگام بزرگ­سالى، موهاى جلوى سرش ریخته بود. خود، سبب آن را استفاده­ی بسیار از کلاه­خود و شمشیر زدن با هماوردانش [در نبردها] مى‏دانست.

 ابرو

 ابروانى نازک و بلند داشت.

 چشم

 چشمانى درشت، مشکى، امّا متمایل به رنگِ میشى یا عسلى و [نگاهى] نافذ داشت.

 بینى

 بینى‏اش کوچک، راست و تیغه‏اى بود.

 ریش

 ریشى انبوه داشت. محاسن سپید و بسیارش سینه‏اش را پوشانده بود.

 رخسار

 زیباچهره بود؛ رخسارش به­سانِ ماهِ شب چهارده مى‏درخشید.

 از او پرسیدند: «چهره­ی نیایش­گران هماره زردرنگ است، امّا شما رخسارى روشن، سپید و پیشانى گل­رنگى دارید. راز این تفاوت در چیست؟»

 پاسخ داد: «دیگر عابدان در هراس و بیم‏اند که آیا آفریدگار از آنان خرسند است یا نه، امّا من بدان پایه رسیده‏ام که هم خداوند محبوب من است و هم من محبوب او؛ از این روى، از هراس در امانم.»

 نشان سجده بر پیشانى‏اش، چون پینه‏هاى زانوى شتر آشکار بود.

 گردن

 گردنش از سپیدى، همانند ابریقى نقره­فام مى‏درخشید.

 شانه

 شانه‏هایى پَهن داشت.

 استخوان‏هاى برجسته­ی شانه‏اش، همانند استخوان‏هاى [شانه] حیوان شکارى بود.

 دست

 کفِ دستش از کار کردن زبر و خشن بود.

 چنان بازویش با آرنجش یکى شده بود که از یک­دیگر تشخیص داده نمى‏شد. اگر دست مردى را مى‏گرفت، نفسش بند مى‏آمد. بازو و دستانى نیرومند داشت.

 شکم

 شکمش برآمده بود.

 پا

 عضله‏هاى ساق‏هایش پهن، امّا مچ‏هایش باریک بودند.

 اندام

 قامتش نه بسیار بلند بود و نه بسیار کوتاه؛ میانه بود؛ گرچه به کوتاهى نزدیک‏تر بود.

 پوست

 گندمگون بود و اندکى به سرخى مى‏زد.

        خفتن

 مى‏فرمود: «هرگاه یکى از شما مى‏خواهد بخوابد، دست راست را زیر گونه­ی راست خود قرار دهد.» خواب را درهم شکننده­ی تصمیم‏هاى روزانه مى‏دانست.

 به روى شکم خوابیدن را منع مى‏کرد و از دیگران نیز مى‏خواست کسى را که این گونه خفته، بیدار کنند.

 چون به بستر مى‏رفت، هفت بار این جمله را مى‏خواند: «به کسى پناه مى‏برم که آسمان را نگه داشت تا بر زمین فرو نیفتد، جز به فرمانش، از [شر] شیطانِ رانده شده.»

 

    خندیدن

 بسیار خندان بود. معاویه در دیدارى که «قیس بن سعد» با وى داشت، امام را چنین توصیف مى‏کند: «خداوند ابا الحسن را بیامرزد! خوش و خندان و بسیار شوخ طبع بود.»

 

    خوردن

 آداب

 در آغاز و فرجام خوردن، خداوند را مى‏ستود.

 مى‏فرمود: «کسى که مى‏خواهد از غذا [خوردن] زیانى نبیند، تا گرسنه نشده چیزى نخورَد؛ چون مى‏خورَد با نام خداوند آغاز کند؛ خوب بجود؛ و سیر نشده دست از غذا بکشد.»

 وضو گرفتن براى غذا خوردن را نیکو مى‏شمرد.

 از افراد مى‏خواست صبر کنند تا غذاى داغ خنک شود، سپس بخورند.

 دمیدن در غذا و نوشیدنى را خوش نمى‏داشت.

 به «کمیل» سفارش مى‏کرد وقت کافى به خوردن اختصاص دهد؛ و مى‏خواست دیگران را مجبور نکنند شتاب­زده غذای­شان را بخورند.

 مى‏فرمود: «هرگاه غذایت را تمام کردى، از خداوند برای آن‏چه به تو داده است سپاس­گزارى کن؛ آن هم با صداى بلند تا دیگران نیز او را بستایند و پاداش تو بسیار شود.»

 تن­درستى را در کم [و به اندازه] خوردن مى‏دانست.

 بسیار درباره­ی شکم­بارگى هشدار مى‏داد و مى‏فرمود:

 کسى که [بیش از اندازه] سیر مى‏شود، سه مجازات در انتظار اوست:

 بر دلش پوششى [از سنگ­دلى] مى‏افتد، و خواب بر چشمش و تن‏آسایى بر بدنش.

 شکم­بارگى را باعث بیمارى بسیار و کابوس دیدن اعلام کرد.

 پُرخورى را مانع زیرکى مى‏دانست و مى‏فرمود:

 شکم را از زیادى غذاها تهى نگه دارید که هرگز عزم استوار با سورچرانى فراهم نیاید.

 کسى که شکمش هماره انباشته است، چگونه اندیشه‏اش زلال مى‏شود؟

 چه خوب یاورى است پُرخورى [که برانگیزاننده­ی شهوت جنسى و سست کننده­ی اراده­ی آدمى است] براى گناهان.

 خوردن با حال جنابت را ناخوش مى‏شمرد.

 میوه‏ها و مواد غذایى مورد علاقه­ی حضرت

 انار

 خوراندن انار به بچه‏ها را باعث زودتر به حرف آمدن آنان مى‏دانست.

 خود چون انار مى‏خورد، دست­مالى مى‏گستراند [تا آن‏چه را بر آن مى‏ریخت نیز بخورد].

 هم خود انار را با پى آن مى‏خورد و هم به دیگران مى‏فرمود چنین کنند و این کار را باعث پاک­سازى معده مى‏دانست.

 هر دانه­ی انار را زندگى‏بخش دل و روشنى‏بخش روان مى‏دانست.

 یکى از یاران حضرت مى‏گوید: «شب‏هنگامى پس از شام خدمت ایشان رسیدم. حضرت فرمود: "جلو بیا و از این انارها بخور." گفتم: "شام خورده‏ام." امام قسمتى از انارى را که در دست داشت به من داد و فرمود:

 "انار را با پىِ آن بخور که بیمارى لثه و دندان‏ها را از بین مى‏برد. التهاب‏هاى دهان را درمان مى‏کند و جان را شاداب مى‏سازد."»

 انجیر

 انجیر مى‏خورد و به دیگران سفارش مى‏کرد انجیر بخورند.

 آن را پاک کننده­ی روده، نرم کنند­ه­ی مواد مانده در معده مى‏دانست.

 مى‏فرمود: «در روز فراوان و در شب اندک بخورید.»

 انگور

 انگور را دوست مى‏داشت، با نان مى‏خورد و آن را خورش، میوه، و غذا مى‏دانست.

 بنفشه

 بنفشه را در درمان تب مؤثّر مى‏دانست و از زبان محبوبش پیامبر خدا(ص) نقل مى‏کرد:

 اگر مردم مى‏دانستند گل بنفشه چه فوایدى دارد، آن را چون خورش با غذا مى‏خوردند.

 تخم‏مرغ

 خوردن تخم‏مرغ را در تکثیر نسل مؤثّر مى‏دانست.

 ترنج

 مى‏فرمود: «قبل و بعد از غذا ترنج بخورید که خاندان محمّد(ص) چنین مى‏کردند.

 خرما

 خوردن روزى هفت عدد خرماى «عجوه» را براى پالایش دستگاه گوارشى بدن سفارش مى‏کرد.

 خرما را روى لقمه­ی غذا مى‏نهاد و مى‏فرمود: «این خورش آن است.»

 خربزه

 خربزه را با شکر مى‏خورد و مى‏فرمود: «خربزه، میوه­ی زمین است، نه در آن بیمارى است و نه نگرانى [از خوردنش].»

 روغن حیوانى

 روغن گاوى را دارو، بلکه شفا مى‏دانست. مصرف آن را در تابستان بهتر از مصرفش در زمستان مى‏دانست و مى‏فرمود: «چیزى همانند آن [از جهت مفید بودن] وارد معده نشده است.»

 روغن زیتون

 از رسول گرامى(ص) نقل مى‏کرد: «بر شما باد به خوردن روغن زیتون که ... عصب را محکم مى‏کند، اخلاق را نیکو مى‏سازد، دهان را خوش­بو مى‏گرداند و اندوه را مى‏زداید.»

 هنگام فرمان­روایى، نان را با روغن زیتون مى‏خورد.

 زعفران

 خوردن زعفران را در تقویت حافظه بسیار مؤثّر مى‏دانست و مى‏فرمود: «کسى که اندکى از زعفران، اندکى از سُعد بگیرد و عسل به آن‏ها بیفزاید و هر روز دو مثقال از آن را بخورد، بیم آن مى‏رود که از حافظه­ی بسیار جادوگر شود!»

 سبزى

 سفره‏اى را دوست داشت که در آن سبزى بود.

 مى‏فرمود: «دل‏هاى دین‏باوران، به سبزى تمایل دارد!»

 از کاسنى چنان ستایش مى‏کرد که مى‏فرمود: «برترى کاسنى بر دیگر سبزى‏ها، همانند برترى ما اهل بیت است بر مردمان معمولى!»

 تربچه، بلغم را ریشه‏کن و غذا را هضم مى‏کند و برگ آن ادرارآور است.

 ریحان را دوست مى‏داشت.

 سرکه

 چه خوب خورشى است سرکه؛ صفرا را مى‏شکند و ... دل را زنده مى‏کند.

 سیب

 سیب بخورید که باعث سلامتى کامل معده است.

 سیر

 از زبان حضرت رسول(ص) نقل مى‏کرد:

 اى على! سیرِ خام بخور؛ اگر نه آن بود که با فرشته نجوا مى‏کنم، حتماً آن را مى‏خوردم.

 سیر بخورید و با آن خویشتن را مداوا کنید؛ که در آن بهبود هفتاد بیمارى است.

 عسل

 عسل را داروى هر دردى مى‏دانست.

 براى تقویت حافظه، آمیختگى آن را با زعفران خالص و سُعد سفارش مى‏فرمود.

 عنّاب

 عنّاب را تب‏بُر اعلام کرد.

 برترى عناب بر دیگر میوه‏ها را همانند برترى اهل بیت بر مردمان عادى مى‏دانست.

 قارچ

 زینب - دختر پیامبر اسلام(ص) و خواهر زن امام على(ع) مى‏گوید:

 در شامگاه ماه مبارک رمضان، حضرت به خانه­ی ما آمد؛ در حالى که مقدارى خرما و قارچ همراه خود آورده بود و از آن‏ها مى‏خورد؛ امام هماره قارچ را دوست مى‏داشت.

 کاهو

 کاهو را هضم کننده­ی غذا، امّا خواب‏آور مى‏دانست.

 کدو

 کدو را دوست مى‏داشت و آن را از جاهاى مختلف غذا برمى‏چید.

 خوردن آن را به دیگران نیز سفارش مى‏کرد.

 مى‏فرمود: «کدو خِرَد را تقویت مى‏کند.»

 کشمش

 تشویق به خوردنِ روزى بیست و یک عدد کشمش قرمز مى‏فرمود و آن را سبب تن­درستى بدن به­شمار مى‏آورد.

 کُندُر

 جویدن کندر را باعث استحکام دندان‏ها و ... زُداینده بوى [بد] دهان اعلام کرد.

 مردى نزدش شتافت و از کم‏حافظگى شکایت کرد. حضرت از وى خواست از کندر بهره گیرد و آن را عامل تقویت حافظه معرّفى کرد.

 گردو

 خوردن گردو در زمستان را باعث گرماى بدن و کلیه‏ها مى‏شمرد، امّا خوردنش را در تابستان توصیه نمى‏فرمود و سبب آن را نیز تولید حرارت بسیار در بدن و تولید دُمَل بیان مى‏فرمود.

 گلابى

 گلابى براى دلِ ضعیف نیرو است. معده را پاکیزه مى‏سازد. بر نیروى دهان [آرواره‏ها] مى‏افزاید. ترسو را دلیر مى‏کند و فرزند را زیبا مى‏گرداند.

 خوردن گلابى بر نیروى مردانگى مى‏افزاید و ناتوانى را از بین مى‏برد.

 از قول رسول خدا نقل مى‏کرد: «بوى پیامبران، عطر گلابى است.»

 گلپر

 همیشه مى‏فرمود: «گلپر معده را پاک مى‏کند؛ آن چنان که حوله بدن را.»

 گوشت:

 بر شما باد به [خوردن] گوشت. گوشت، گوشت مى‏رویاند. کسى که چهل روز گوشت نخورَد، بداخلاق مى‏شود.

 پیامبرى به خداوند از ضعف امّت خود شکایت کرد. آفریدگار فرمان داد گوشت و شیر بخورند. چنین کردند و نیرومند شدند؛ امّا زیاده‏روى در خوردن مداوم گوشت را خوش نمى‏داشت و مى‏فرمود براى بدن زیان‏آور است.

 الف) گوشت دُرّاج

 از زبان رسول گرامى(ص) نقل مى‏کرد: «کسى که خوش دارد کم عصبانى شود، پس باید درّاج بخورد.

 ب) گوشت گاو

 گوشت گاو را خوش نمى‏دانست و آن را بیمارى‏زا مى‏دانست.

 ج) گوشت ماهى

 با آن که از گوشت ماهى بدگویى علمى نمى‏کرد، امّا افراد را از بسیار و مداوم خوردن آن بازمى‏داشت و مى‏فرمود بسیار خوردن آن، بدن را لاغر مى‏کند.

 هنگامى که در کوفه خلیفه بود، سوار استر رسول گرامى(ص)  مى‏شد و به بازار ماهى‏فروشان مى‏رفت و بانگ برمى‏آورد:

 ماهى بى‏پولک را نه بفروشید و نه بخورید.

 د) گوشت مرغ

 روزى در جمعى نشسته بود که سخن از گوشت مرغ به میان آمد. فرمود: «پاکیزه‏ترین گوشت، گوشت جوجه است.»

 نان

 نان را گرامى بدارید؛ همانا خداوند والا آن را از برکت‏هاى آسمان فروفرستاده است.

 از او پرسیدند: «گرامى‏داشت نان چگونه است؟»

 - وقتى آن را آوردند، [به خوردن مشغول شوید و] منتظر چیز دیگرى نباشید.

 [و در روایت دیگر مى‏فرمود: «بزرگ­داشت نان به آن است که] نه آن را [با چاقو] بِبُرید و نه آن را زیر پا اندازید.»

 

 نمک

 نمک را بسیار مى‏ستود و سفارش مى‏کرد خوردن غذا را [با اندکى] از آن آغاز کنند.

 اینک پزشکان براى درمان گلودرد و دندان­پزشکان براى تسکین دندان درد، قرقره­ی آب نمک را توصیه مى‏کنند، امّا حضرت هزار و چهار صد سال پیش، براى تسکین درد گلو و دندان، نمک را سفارش فرمود.

 هلیم

 بر شما باد به خوردن هلیم که نیروى چهل روز عبادت را فراهم مى‏آورد.

 با آن که انواع گوشت‏ها را مى‏خورد، در دوران فرمان­روایى، غذاى معمولش نان، روغن زیتون و خرماى «عجوه» بود. خود، سبب متوسّط بودن غذایش را رهبرى اجتماع اعلام مى‏کرد: خداوند مرا پیشواى مردمان قرار داد. پس بر من ضرورى دانست که در خوردن، نوشیدن و پوشیدن به­سانِ مردم بینوا رفتار کنم تا بینوایان به من اقتدا کنند و ثروتمند از ثروتمندى سرکشى نکند.

 به مردمان نان و گوشت مى‏داد.

 از افراد مى‏خواست غده‏هاى گوشت را نخورند؛ زیرا بیمارى‏زا هستند.

 زمان شام خوردنِ پیامبران را پس از تاریک شدن هوا مى‏دانست. از دیگران مى‏خواست خوردن شام را ترک نکنند که سبب بیمارى بدن مى‏شود.

 

    نوشیدن

 آب

 آب، سَرور نوشیدنى‏هاى این جهان و آن جهان است.

 خوش نمى‏داشت یک نَفس آب را بنوشد؛ در دو یا سه نفَس آن را مى‏نوشید.

 بیش از اندازه آب نوشیدن - به ویژه پس از خوردن غذاى چرب - را نمى‏پسندید و نقل مى‏فرمود:

 شیوه­ی پیامبر بزرگوار(ص) آن بود که فورى پس از خوردن گوشت آب نمى‏خورد. برخى از اعضاى خانواده از او سبب این کار را پرسیدند:

 - چقدر کم روى گوشت آب مى‏نوشید؟

 - گواراتر و لذیذتر است.

 توصیه مى‏کرد در روز ایستاده آب بخورند.

 خوش نمى‏داشت از دسته یا قسمت شکسته­ی ظرف آب بنوشد و آن‏ها را جایگاه شیطان [میکروب] مى‏دانست.

 فوت کردن به نوشیدنى را خوش نمى‏دانست.

 از افراد مى‏خواست به جاى نوشیدن یک­باره­ی آب، آن را اندک اندک بمکند.

 الف) آب باران

 توصیه مى‏کرد آب باران بنوشند و آن را زُداینده­ی انواع بیمارى‏ها و دردهاى بدن مى‏دانست.

 هنگامى که باران آغاز مى‏شد، زیر باران مى‏رفت، بدان گونه که سر، محاسن و پیراهنش خیس مى‏شد. بدو مى‏گفتند: «اى امیر دین‏باوران! خود را [از باران] بپوشان.»

 مى‏فرمود: «این آبى است که به عرش خداوند نزدیک است.»

 چون قطره‏هاى باران بر سرش مى‏خورد مى‏فرمود:

 برکتى است از آسمان که نه دستى بدان رسیده [و آن را آلوده] و نه بیمارى [و میکربى].

 ب) آب زمزم

 آب زمزم را بهترین آب زمینى مى‏دانست.

 ج) آب فرات

 [آب] فرات، سَرور آب‏هاى این سرا و آن سراست.

 شیر

 شیر را درمان همه نوع بیمارى اعلام کرد.

 شیر گاو را شفابخش مى‏شمرد.

 افطار با شیر را مستحب به شمار مى‏آورد.

 

    نشستن

 جایگاه خاصّى در مجلس نداشت. همواره مى‏فرمود:

 در صدر مجلس ننشیند جز کسى که در او سه ویژگى باشد:

 هرگاه از وى [هرچه] بپرسند، بتواند پاسخ دهد؛

 هر زمان دیگران از حرف زدن درماندند، سخن گوید؛

 و نظرى دهد که مصلحت مردمان در آن باشد؛

 پس کسى که یکى از این امتیازها در او نیست و در صدر مجلس بنشیند، نادان است.

 

    آراستگى

 با توجّه به روایاتى که از ایشان نقل شده است، دانشمندان اسلامى اصلاح چهره را مستحب اعلام کردند.

 مى‏فرمود: «لباس‏هاى خویش را بشویید؛ موهای­تان را اصلاح کنید؛ مسواک بزنید؛ خود را بیارایید و پاکیزه باشید.»

 خود را براى برادران دینى چنان بیارایید که دوست دارید بیگانه شما را در بهترین حالت ببیند.

 انگشتر

 چهار انگشتر داشت که آن‏ها را به دست مى‏کرد: یاقوت، فیروزه، آهن چینى و عقیق.

 هم در دست راست انگشتر داشت، هم در دست چپ.

 انگشترى نقره‏اى داشت.

 نگین شیشه‏اى را مى‏ستود.

 از یارانش مى‏خواست انگشتر جَزْع یمانى در دست کنند.

 به استفاده از انگشترى با یاقوت زرد سفارش مى‏کرد.

 هم از بزرگ­سالان مى‏خواست انگشتر طلا در دست نکنند و از ظرف نقره‏اى نیاشامند، هم مى‏خواست به دست بچه‏ها انگشتر آهنى نکنند.

 خوش­بویى

 چه بسا از عطر بانوانش استفاده مى‏کرد.

 درباره­ی رسول گرامى نقل مى‏کرد که هیچ گاه عطر را رد نمى‏کرد.

 روغن مالیدن

 روغن مالیدن باعث نرم شدن پوست، افزایش نیروى تفکّر، ...، رفع چروک پوست و نیکویى رنگ آن مى‏شود.

 از زبان حضرت رسول نقل مى‏کرد:

 روغن بنفشه بمالید که در تابستان خنک و در زمستان گرم­کننده است.

 سرمه کشیدن

 «مدرک بن حجاج» مى‏گوید: «در چشمان على(ع)  آثار سرمه را دیدم.»

 از رسول گرامى شنیده بود که فرموده بود: «هنگام خواب، در هر چشم سه بار سرمه بکشید.»

 بر شما باد سرمه کشیدن که رویاننده­ی مو و زداینده­ی پلیدى است و موجب تقویت بینایى مى‏شود.

 ناخن گرفتن

 گرفتن ناخن را پیش­گیرى از بیمارى بزرگ مى‏دانست.

 

    بهداشت دهان و دندان

 مسواک، پاکیزه کننده­ی دهان و سبب خشنودى خداوند است.

 دو رکعت نماز با مسواک، نزد پروردگار محبوب‏تر از هفتاد رکعت نمازِ بى‏مسواک است.

 هم خود همواره از «خلال» استفاده مى‏کرد و هم دیگران را به این کار تشویق مى‏کرد. از همین روى دانشمندان اسلامى «خلال کردن» را مستحب اعلام کردند.

 افزون بر مسواک و خلال، فرمان به دهان‏شویه مى‏داد که سومین قانون دندان­پزشکى نزد دندان­پزشکان جهان است.

 

    بهداشت بدن

 با ستایش از حمام، مردمان – به­ویژه مردمان آن روزگار - را تشویق به حمام رفتن مى‏کرد: چه خوب خانه‏اى است حمام؛ آتش [دوزخ] را به یاد مى‏آورد و چرک را مى‏بَرد.

 خود، روزهاى جمعه، عرفه، عید فطر، عید قربان و هرگاه مى‏خواست از حمام بیرون بیاید، غسل مى‏کرد.

 براى ترویج فرهنگ غسل جمعه، هرگاه مى‏خواست کسى را نکوهش کند به او مى‏فرمود: «سوگند به خداوند! تو از کسى که غسل جمعه را ترک مى‏کند عاجزترى!»

 تا بدان جا به سلامتى بدن اهمّیّت مى‏داد که فرمود: «هیچ نعمتى در دنیا بزرگ‏تر از طول عمر و سلامتىِ بدن نیست.»

 اندکى حسادت و روزه گرفتن را از عوامل تن­درستى برمى‏شمرد.

 با تن­درستى است که لذّت [زندگى] کامل مى‏شود.

 از افراد بیمار مى‏خواست با خویشتن­دارى و پرهیز غذایى، به تن­درستى دست یابند. مى‏فرمود: «کسى که بر سختى پرهیز تاب نیاورد، بیمارى‏اش طولانى خواهد شد.»

 سفارش مى‏کرد با اندک بیمارى، سراغ دارو نروند. خوردن و نوشیدن دارو را مانند صابون براى لباس مى‏دانست؛ آن را پاکیزه، امّا در عین حال فرسوده و پلاسیده مى‏کند. مى‏فرمود: چه بسا دارویى که خود درد است. امّا از سویى دیگر، توصیه مى‏کرد در صورت لزوم حتماً به پزشک مراجعه کنند و خود به درمان نپردازند: کسى که بیمارى‏اش را از طبیب پنهان کند، به پیکرش خیانت کرده است.

 در سخنى علمى، درباره­ی تأثیر روان بر جسم - که از ویژگى‏هاى پزشکى امروز است - مى‏گفت: «کسى که اندوهش بسیار شود، بدنش بیمار مى‏شود.»

 بر سفره منشین، جز این که گرسنه باشى؛

 وقتى هنوز اشتهاى خوردن­دارى، دست از خوردن بکش؛

 [لقمه را] خوب بجو؛

 هرگاه خواستى به بستر روى، دست­شویى برو؛

 اگر این گفته‏ها را به کار گیرى، از پزشک بى‏نیاز مى‏شوى.

 هرگاه یکى از شماها [ناگزیر شد] در آفتاب بنشیند، پشت به آن بنشیند. پرتو خورشید، بیمارى پنهان را آشکار مى‏کند.

 آب در دهان و بینى گرداندن را روش پیامبر(ص) و مایه­ی پاکیزگى دهان و بینى مى‏شمرد و روغن «بان» یا خردل را باعث بهبود سر[درد]، پاکیزگى بدن و دیگر سردردها مى‏دانست.

 برکت غذا، در وضوى پیش و پس از آن است. شیطان [میکرب] بسیار به چربى علاقه‏مند است؛ هرگاه یکى از شما مى‏خواهد به بستر برود، دستش را از بوى چربى بشوید. به دلیل همین، دانشمندان اسلامى شستن دست پیش و پس از غذا خوردن را مستحب اعلام کردند.

[دستان] کودکان­تان را از چربى بشویید؛ شیطان [میکرب] چربى را بو مى‏کشد ... .

 خوابیدن در حمام را خوش نمى‏داشت و آن را سبب آب شدن پى‏هاى کلیه مى‏دانست.

 با توجّه به فواید بسیار ختنه - از جمله پیش­گیرى از سرطان رحم بانوان - به پدران و مادران فرموده بود: پسران­تان را روز هفتم ختنه کنید. نه گرما مانع کار شما شود و نه سرما. ختنه، پاکیزگى بدن است.

 اهمیت شستن گوشت قبل از مصرف را با بیان این حکایت واقعى تاریخى بازگو مى‏کرد: حضرت عیسى - علیه السلام - از روستایى عبور کرد. دید مردمانش چشمانى کبود و چهره‏اى زردرنگ دارند. آن‏ها با دیدن عیسى از بیمارى خود شکایت کردند. حضرت به آنان فرمود:

 شما گوشت را نَشسته مى‏پزید؛ از این به بعد، ابتدا آن را بشویید و بعد مصرف کنید که از این بیمارى نجات یابید.

 درباره­ی انسان‏هاى تب‏دار مى‏فرمود: «اگر زمستان است، بنفشه­ی دَم کرده به آن‏ها بدهید؛ و اگر تابستان است، با ریختن آب سرد بر بدنشان، تبشان پایین مى‏آید.»

 عناب را نیز تب‏بُر مى‏دانست.

 شستن سر با گل خطمى را باعث زدودن چرک‏ها و کثیفى‏ها اعلام کرد.

 مالیدن حنا بر بدن را مهم‏ترین عامل در پیش­گیرى بدن از بیمارى جذام و خوره معرّفى مى‏کرد.

 از زبان پیامبر(ص) براى مردم بیان مى‏کرد:

 از موهاى شقیقه و گونه‏هایتان برچینید و موهاى محاسن را فروآویزید و بیارایید. موى پشت سر را اصلاح کنید، شارب‏ها را کوتاه نمایید، ناخن‏ها را بگیرید. کسى از شما شارب، موهاى زیر بغل و زیر شکم خود را بلند نکند که شیطان [میکرب] آن را پناهگاه خویش مى‏گیرد، در آن جا پنهان مى‏شود. کسى که خداوند و رستاخیز را باور دارد، زدودن موى بدن را از چهل روز به تأخیر نیفکند.

 زدودن موى زیر بغل را باعث از بین رفتن بوى بد، نشاط­آورى و پاکیزگى بدن مى‏شمرد.

 از سویى از مردم مى‏خواست کسى را که در دستشویى نشسته است، براى زودتر بیرون آمدن شتاب­زده نکنند و از سویى دیگر بى‏ضرورت به درازا کشاندن نشستن در دستشویى را سبب بیمارى زخم مقعد برمى‏شمرد.

 طهارت با آب سرد را باعث بهبود بواسیر مى‏دانست.

 

    بهداشت محیط

 از مردم مى‏خواست خانه‏های­شان را از تارهاى عنکبوت تهى سازند و موهاى چیده­شده را دفن کنند.

 از زبان رسول گرامى(ص) نقل مى‏کرد که خاکروبه را پشت در خانه انباشته نکنند که پناهگاه شیطان [میکرب] خواهد بود؛ و پارچه­ی چرب را نیز در منزل نیاویزند که چراگاه شیطان [میکرب] خواهد بود.

 مردم را از بول کردن در آب جارى باز مى‏داشت و مى‏فرمود: «موجودات زنده در آب زندگى مى‏کنند.»

 با عنایت به انتقال میکرب‏هاى پنهان از طریق سگ مى‏فرمود: «خیرى در سگ‏ها نیست، جز سگ شکارى یا سگ گله.»

 

    پوشاک

 جنس

 روزى گروهى پشمینه­پوش را دید. به آنان فرمود: «لباس پنبه‏اى بپوشید که تن‏پوش رسول خدا(ص) و بهترین لباسى بود که او مى‏یافت. لباس پنبه‏اى لباس ماست. پیامبر جز در حال ضرورت لباس پشمى نمى‏پوشید.

 کرباس و [لباس] زِبْر (خشن) مى‏پوشید.

 «حمّاد بن عثمان» مى‏گوید: «خدمت امام صادق(ع)  بودم. مردى از وى پرسید: "خداى سامانت دهد. فرمودى امام على لباس زِبْر (خشن) مى‏پوشید؛ لباس چهار درهمى و مانند آن؛ [امّا] ما لباس نو بر شما مى‏بینیم [چرا]؟"

 حضرت پاسخ داد: "امام زمانى آن لباس را مى‏پوشید که بر او بد نمى‏شمردند و اگر امروزه آن را مى‏پوشید، انگشت نما مى‏شد؛ پس، بهترین لباس هر دوره، لباس مردمان آن روزگار است ..."» .

 در روایتى دیگر، امام صادق(ع) پس از بیان سه نوع لباس براى امام على(ع) مى‏فرمایند: «امّا مسلمانان نمى‏توانند امروزه این لباس‏ها را بپوشند. اگر آن‏ها را بپوشیم مردم ما را دیوانه مى‏پندارند و خواهند گفت [گروهى] ریا کاریم.»

 از مردمان مى‏خواست لباس بدن‏نما نپوشند و مى‏فرمود: «کسى که لباسش نازک شود، دینش نازک [و آسیب‏پذیر ]خواهد شد.»

 رنگ

 بیشتر اوقات سپید مى‏پوشید.

 «ابا ظبیان» مى‏گوید: «روزى حضرت بر ما وارد شد، در حالى که لنگى زردرنگ بر خویش داشت.

 مى‏فرمود: [لباس] مشکى نپوشید که تن‏پوش فرعون بود.»

 گاه عمامه­ی مشکى مى‏بست.

 پاکیزگى

 شستن لباس را سبب برطرف شدن غم و اندوه مى‏دانست.

 و از زبان رسول گرامى نقل مى‏کرد: «کسى که تن‏پوشى مى‏گیرد، باید آن را پاکیزه نگه دارد.»

 عمامه

 روزى پیامبر براى ایشان عمامه بست. یک طرف آن را روى سینه‏اش آویخت و طرف دیگر را به اندازه­ی چهار انگشت از پشت سر رها کرد. به امام فرمود: «برگرد.» حضرت برگشت. فرمود: «روى کن.» امام رو کرد. پیامبر فرمود: «عمامه­ی فرشتگان چنین است.»

 کلاه

 کلاهى سپید، لطیف و لایى‏دار داشت.

 ردا و پیراهن

 گاهى ردایش بُرد نجرانى بود و پیراهنش بلندِ جلو باز بود. طول لباسش به اندازه بود و به زمین کشیده نمى‏شد.

  کفش

 در انتخاب کفش دقّت مى‏کرد و مى‏فرمود: «مرغوب بودن کفش، باعث نگهدارى بدن [از سُر خوردن و میکرب‏ها] مى‏شود.

 نعلینش از لیف خرما بود.

 در سفر چکمه مى‏پوشید.

 تن‏پوش تازه که مى‏پوشید خدا را مى‏ستود و مى‏فرمود:

 سپاس پروردگارى راست که مرا با جامه­ی فاخر و پاکیزه پوشانید و در میان مردم مرا زیبا ساخت. خداوندگارا! این لباس را لباس خجستگى قرار ده تا عمرم را در خرسندى تو به سر برم و مسجدهاى تو را آباد کنم. سپس مى‏فرمود: «از رسول گرامى شنیدم کسى که لباس نو مى‏پوشد، این جمله‏ها را بگوید.»