میکند در سنگ خارا، داغ تنهایی اثر بیستون خاموش شد تا کوهکن از پا فتاد
«مولانا صائب تبریزی»
سالها پیش که کودک بودم
سر هر کوچه کسی بود که چینیها را
بند میزد با عشق
و من آن روز به خود میگفتم
آخر این هم شد کار!
ولی امروز که دیگر اثری از او نیست
نقش هر دل که به روی قوری است
تَرکی دارد و من
کوچه به کوچه در به در
پِی بندزنی میگردم ...
از بین موضوعات گوناگون درمیان سالخوردگان، احساس تنهایی و عزلت اجتماعی، حقیقتی است که اینک مورد عنایت بسی از صاحبنظران دانشهای روانشناسی و روانپزشکی قرار دارد.
حس جداماندگی، در زمرهی دشواریهای دوران کنونی شمرده میشود و به منزلهی نبود رابطهی اجتماعی یا ارتباطِ اجتماعیِ مطلوب توصیف میگردد. انزوای اجتماعی به حالتی گفته میشود که طی آن فرد یا گروه میل یا نیاز به برقراری ارتباط با دیگران را داراست، اما فاقد توانایی برقراری ارتباط است. در حالی که احساس تنهایی، حالتی ناخواسته و نامطلوب است که به هنگام فقدان روابط مهم روی میدهد.
همهی ما سالمندان تنهایی را میشناسیم که اوقات خویش را در بوستان یا کنار پنجره میگذرانند یا افرادی که در سراهای سالمندان در حسرت نگاههای آشنا، به بازبینی برگهای خاطرات میپردازند.
روزها را در کنار افرادی میگذرانند که علاقهای بدانان ندارند و وابستگیشان به جز رابطهی کاری، چیز دیگری نیست.
آنان همدم و همصحبتی ندارند و چنان چه کسی با ایشان سخن بگوید، حرفی مختصر و از روی رفع تکلیف است.
پارهای از سالخوردگانی که در خانهی فرزندان و نوههایشان روزگار میگذرانند هم وضع بهتری ندارند. حتی گاه فرزندان یا نوههایشان اینان را با خشونتهای کلامی و جسمی میآزارند و این گونه دلآزاریها به عزلتگزینی آنها دامن میزند!
جای تأسف است که در حال حاضر، شیوهی غالب و نامناسب گفتوگو با این قبیل افراد بهشکل غیرکلامی، اشارهی سر و دست و جملههای کوتاه و مقطع است که میزان طرد شدگی پیران از اجتماع را بهخوبی مینمایاند.
یافتههای پژوهشی حکایت از آن دارد که 75/43 درصد افراد ساکن در خانههای سالمندان احساس تنهایی میکنند. سالخوردگانی که دارای پنج فرزند یا بیشتر بودهاند و در خانواده زندگی میکردند، احساس تنهایی زیاد داشتهاند؛ یعنی با ازدیاد شمار فرزندان، حس تنهایی سالمندان هم افزون میگردد. نگرشی بر متون حاوی تنهایی این گروه از آدمیان، نشان میدهد که خاستگاه خیلی از حالتهای نامتعادل روانی همچون افسردگی، خودکشی و ناکامی شدید، احساس تنهایی و جداماندگی است.
اجتماع فردا، فزونتر از همیشه به سالمندان متعلق خواهد بود. چون نسلی که امروزه بحران کار و ازدواج را پشت سر مینهد، بعد از چند دهه به سالیان سالمندی گام مینهد و شاید این نسل، تنهاترین سالخوردگان سدهی اخیر را تشکیل دهد؛ نسلی که صاحبان کمترین تعداد فرزندان است و سریعا از نسل جدید فاصله میگیرد. بنابراین، برای رفاه هر چه بیشتر این نسل، از امروز باید چارهای اندیشید.
جهت رویارویی با احساس تنهایی در پیران، باید از روشهای مشاورهی شناختی با فرد، آموزش جامعه به منظور دگرگونی نگرش نسبت به کهولت و نیز دارودرمانی سود جست. سالخوردگان منبعی از تجربهها و خاطرههای تلخ و شیرین گذشتهاند که نباید بلااستفاده باقی بمانند. رویکرد داستانگویی و واگویی تجارب و خاطرات تلخ و شیرین گذشته بهوسیلهی آنان، افزون بر این که نسل کنونی را در جریان رخدادهای موثق گذشته قرار میدهد، موجب دستیابی سالمندان به نقش شایستهی خود در جامعه میشود.
نیاز به سخن گفتن و مستمع داشتن، در انسان بسیار شدید است، چرا که قسمت اعظم پشتیبانیهای روانی انسانی از راه تعاملات گفتاری با سایرین تامین میشود. به رغم سودمندی تعاملات کلامی برای پیران، ایشان به علت داشتن مشکلاتی در مورد محاورهی کلامی، زوال عقل پیری (آلزایمر)، تاخیر در صحبت و فراموشی، مستعمان خویش را از دست میدهند و جامعه با ایشان کمتر به گفتوشنود میپردازد. شیوهی گفتوشنود در جامعه هم هر روز نسبت به قبل تفاوت میکند و با کمال تاسف در حال حاضر آن حرمت و فروتنی که پیشتر دربارهی سالمندان رعایت میشد، دیگر به نظر نمیرسد.
آموزش اجتماع در چگونگی گفتوگو با سالخوردگان و بردباری و حوصلهی گوینده، ممکن است به میزان چشمگیری مقدار نگرانی ذهنی اینان را در تعاملات اجتماعیشان بکاهد. بدبختانه امروزه راهکار عمدهی (نامناسب) محاوره با این طبقه، به شکل غیرکلامی، اشارهی سر و دست و جملههای کوتاه و بریده است که اندازهی طردشدگی آنان را از جامعه بهخوبی نمایان میسازد. در عین حال، گفتنی است که بر پایهی پژوهشهایی چند، وجود دست کم یک تن از سالمندان خانواده در کنار سایر اعضا توانسته است به طرز محسوسی به ایجاد برقراری فضای خانوادگی سالم یاری نماید و نیز برای فرزندان خردسال مایهی علاقهمندی و دلگرمی باشد. از سویی دیگر ما در مکتبی انسانساز همانند اسلام پرورش مییابیم که میفرماید: «اطاعت از پدر و مادر، اطاعت از خداوند و نافرمانی از پدر و مادر، نافرمانی از خداست.»
زندگی در تنهایی و خطر بروز آلزایمر
به باور پزشکان سوئدی، سالمندانی که تنها و بدون داشتن روابط اجتماعی یا ارتباط با دوستان نزدیک زندگی میکنند تا 60 درصد با افزایش خطر ابتلا به زوال عقل روبهرو هستند.
پیامدهای بررسی 1200 فرد بالای 75 سال ساکن شهر استکهلم نشان میدهد که وجود شبکهای گسترده از روابط اجتماعی، ظاهرا فرد را در مقابل ابتلا به عارضهی زوال عقل محافظت میکند.
دکتر «لوران فراتیگلیونی» از مرکز پژوهشهای امراض پیری استکهلم میگوید: «ما پی بردیم که داشتن روابط اجتماعی ضعیف با افزایش موارد ابتلا به زوال عقل در افراد مسن مرتبط است.»
وی میافزاید: «زندگی بدون هیجانات اجتماعی و عاطفی، خطر ابتلا به زوال عقل و آلزایمر را افزایش میدهد.»
او و همتایانش از همهی شرکتکنندگان در این مطالعه پیرامون سن، تحصیلات، بهداشت روانی، بیماریها و همچنین شبکههای ارتباط اجتماعی، پرسشهایی مطرح کردند. این دسته از افراد در شروع مطالعه دچار زوال عقل نبودند.
سه سال بعد، 176 مورد ابتلا به زوال عقل در این گروه تشخیص داده شد. زمانی که این پژوهنده و همکارانش، تمامی عوامل را در یک شاخص درآمیختند، فهمیدند که داشتن روابط اجتمای سست، خطر ابتلا به زوال عقل را به میزان 60 درصد میافزاید.
استاد یاد شده معتقد است این یافتهها میتواند کاربردهای مهمی در اتخاذ تدابیری جهت سکونت و روابط اجتماعی سالمندان داشته باشد. نگهداری از سالمندان در محیط خودشان حائز اهمیت است، ولی باید اطمینان یافت که آنها سراسر روز را در خانه سپری نمیسازند. ما باید در تاسیس یک سازمان بهداشت سالمندان بیندیشیم و امکان تماس و ارتباط را برای کسانی که فاقد دوست یا خانوادهاند، فراهم آوریم.
تنهایی، مثل یک بیماری واگیردار است
جمعی از پژوهشگران با بهره جستن از اطلاعات حاصل از یک بررسی گسترده و پیگیری شرایط تندرستی، به مدت افزون بر 60 سال دریافتهاند که تنهایان تمایل دارند تنهاییشان را با سایرین تقسیم کنند. بر پایهی این مطالعه که از سوی پژوهندگان دانشگاه شیکاگو و کالیفرنیا، در «ساندیهگو هاروارد» صورت پذیرفته، تدریجا و بهمرورزمان دستهای از افراد تنها و جدا از مردم، به حاشیههای شبکههای اجتماعی کشیده میشوند. «جان کاسیویو» روانشناس و استاد دانشگاه کالیفرنیا و از پژوهشگران این بررسی خاطرنشان کرد: «ما یک الگوی فوقالعاده استثنایی از سرایت را شناسایی کردیم که باعث میشود مردم وقتی تنها میشوند، به حاشیهی شبکهی اجتماعی کشیده شوند. آنانی که تنها هستند پیش از این که روابطشان بیشتر آسیب ببیند، این تنهایی را به دوستان و اطرافیانشان منتقل میکنند.
از آن جایی که تنهایی با انواع مختلفی از امراض روانی و جسمی مرتبط است و امکان دارد عمر را کوتاه سازد، دانشمندان تاکید میکنند که تشخیص این احساس شدید تنهایی قبل از این که مردم به انزوا کشیده شوند، بسیار حائز اهمیت است و باید یاری کرد تا مجددا به اجتماع باز گردند.»
محققان توصیه میکنند: تنهایی یا کنارهگیری از اجتماع را شیوهی زندگی خود نسازید؛ چرا که اسکنهای مغزی نشان میدهند تنهایی و انزوا به اندازهی سیگار کشیدن زیانبخش است. ناحیهای در مغز هست که با پاداش گرفتن مرتبط است. براساس یافتههای اخیر، این منطقه در افرادی که تنها نیستند نسبت به اشخاص تنها و منزوی به مراتب فعالتر است. این منطقهی مغزی موسوم به مخطط قدامی در امر یادگیری بسیار حیاتی بوده، بخش مهمی در مغز است که با گرفتن پاداش ساده مانند غذا یا مهم همچون پول فعال میشود. پاداشهای اجتماعی و احساسات علاقهمندی و عاشقانه نیز ممکن است این ناحیه را فعال کند.
پژوهندگان میگویند: «وقتی به شرکتجویان در تحقیقات، تصاویر متفاوت خوشایند یا ناخوشایند از جمله تصاویر درگیریهای انسانی، تصاویر افراد شاد و تصویر پول - که غالب مردم را خوشحال میکند - نشان داده میشود، کسانی که میل به تنهایی و انزوا داشتند، اغلب با دیدن تصاویر شاد، این منطقهی مغزی در آنها فعال نمیشود و این عدم فعالیت، میل به تنهایی را در این اشخاص تشدید میکند و در نتیجه این افراد از دیدن مسائل خوشایند احساس خوشحالی و شادی نمیکنند.»
در تحقیقات پیشین نیز اشاره شده است که تنهایی خطر ابتلا به بسیاری از بیماریهای روانی و جسمی به ویژه امراض قلبی را شدت میبخشد.
جا دارد مقالهی حاضر را با ابیاتی دلنشین پایان بخشیم:
متاب روی ز همصحبتان که تنهایی لطیفهای است که از بهر خود گزیده خدا
«سلیم تهرانی»
دل از درد جدایی میکشد آهی و میگوید که تنهایی عجب دردی است، وای از درد تنهایی
«صائب تبریزی»
ولی:
دردسر تا نکشی «صائب» از این بیخبران گوشهای امنتر از خلوت تنهایی نیست
«صائب تبریزی»