معبر دانشهای ما، گونهگون است.
آن چه میآموزیم، یا از راه «نگاه و چشم» است، یا از مسیر «گوش و شنیدن»، یا اعضای دیگر.
دریافتهی شهودی و اشراقی هم، مرحلهای و نوعی جداست.
میپرسیم و جواب میگیریم.
میشنویم و میآموزیم.
اگر «شنوایی» نداشته باشیم، آموختن برای ما هر چند ناممکن نمیشود ، اما بسیار دشوار میگردد. پس «نعمت شنوایی»، بهعنوان یکی از معبرهای فهمیدن و آموختن، بسیار مهم است و توجه به آن، حالت «سپاس» پیش میآورد و تصور «نبود» آن، کافی است که به اهمیت و ارزش «بود» آن پی ببریم.
به این هشدار، توجه کنید:
«بگو، اگر خداوند، شنوایی و دیدگان شما را بگیرد، اگر بر دلهای شما مُهر بزند، کدام معبود دیگری است که آن را به شما باز پس دهد؟»1 این کلام خدایی است که چشم و گوش و زبان و دل و عقل داده است و ما را در برابر این دادهها مسئول میشناسد.
شکرانهی این نعمت، بهرهگیری خداپسندانه از آن است. کم نیستند کسانی که از این نعمت غافلند یا راه استفادهی بهینه از آن را نمیدانند. در یکی از دعاها خواستهی ما از خداوند این است که پروردگارا، ما را از گوشها و چشمها و نیروهایمان بهرهمند گردان: «اَللّهُمَ مَتّعنا بِاَسماعِنا و ابصارِنا و قُوّتِنا»2
دانش، گنجینهای است که با پرسیدن بهعنوان یک کلید، میتوان به آن دست یافت و نقش گوش و شنوایی و سمع و استماع در این میان مهم است.
در برخورد با دانایان و هنگام حضور در «مجلس علم» و «محضر عالم»، گشودن این دریچهی دانش ضروری است، یعنی کمتر حرف زدن و بیشتر شنیدن! به قول «بابا افضل کاشی»
کم گوی و بهجز مصلحت خویش مگو
و ز هر چه نپرسدت کسی، پیش مگو
گوش تو دو دادند و زبان تو یکی
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگو
این از یکسو، از سوی دیگر گوش داشتن و نشنیدن و چشم داشتن و ندیدن و دل داشتن و اهل فهم و بصیرت نگشتن، پرتگاهی است که برخی دچار آن میشوند و از بهرهوری از داشتههایشان، محروم!
به تعبیر زیبای امیرمومنان(ع)
«لا کُلُ ذی سَمع بسمیع، و لا کُلُ ناظر مُبصِرا»3؛ نه هر که گوش دارد، شنواست و نه هر که مینگرد، بینا!
گوش دادن یک ضرورت است و «خوب گوش کردن» یک هنر، چرا که بیشتر بهرهها را از این رهگذر میتوان بهدست آورد و اغلب خسارتها هم بهدلیل خوب گوش نکردن و بهره نبردن از شنیدهها و گوشکردنهای غافلانه و سهلانگارانه است. «نیوشا» به کسی میگویند که آن چه را میشنود، چه پند باشد، چه دانش، چه تجارب تاریخی و ... خوب بشنود و با توجه گوش دهد وگوش هوش او باز باشد.
در یکی از توصیههای حضرت امیر(ع) چنین آمده است:
«عود اُذُنکَ حُسن الاستماعِ؛ گوش خود را به «خوب شنیدن» عادت بده!»
روشن است که اگر «دل»، هنگام شنیدن و آموختن غافل باشد، گیرندگی و نیوشایی گوش، اندک خواهد بود.
همین است راز فرا نگرفتن درس و نفهمیدن مطالب علمی و از یاد رفتن شنیدههای کلاس درس یا سخنرانیهای گویندگان؛ گوش به سمتوسوی سخن گوینده است، اما دل در جای دیگر است!
اگر دقت در شنیدن و عنایت در گوش دادن باشد، هم بهتر میفهمیم و هم فهمیدهها دقیقتر و ماندگارتر در ذهن میماند.
«تمرکز فکر»، نقشی مهم در بهرهوری از شنیدن دارد.
باید کوشید تا هنگام گوش دادن، خاطری جمع و دلی آسوده و فکری تمرکز یافته داشت و از تشتت فکری و حواسپرتی جلوگیری کرد.
البته عشق و علاقه به موضوع و شیفتگی به گوینده نیز، سهمی عمده در تمرکز و توجه و فهم دارد. استاد و گوینده هم اگر در شنونده و شاگرد، شوق و رغبت و اهتمام و «حسن استماع» ببیند، بر سر شوق میآید و رغبت گفتن و انگیزه برای درس دادن بیشتر خواهد شد.
آن چه این بهرهوری را میافزاید، بهکارگیری شنیدهها و آموخته است.
حتما تجربه کردهاید که اگر شنیدهها را برای دیگران «بازگو» کنید، هم برای خودتان روشنتر میشود، هم بهتر در یادتان میماند دیگران هم از این رهگذر به نوا میرسند و علم، گسترش مییابد.
از این رو، شنیدن را باید از حالت «یکبار مصرف» در آورد و با تکرار آن، بیشتر بهرهمند شد.
توصیهای از عالم بزرگ شیعه، مرحوم «شهید ثانی» در این زمینه راهگشاست. وی در کتاب «منیه المرید» مینویسد:
« آن گاه که دانشجو به خواندن درس در حضور استاد سرگرم میگردد، نباید دچار دلمشغولی و ملالخاطر و ضعف و چرتزدن و گرسنگی و تشنگی و شتابزدگی و احساس درد و اضطراب و نگرانی و امثال حالاتی باشد که با وجود آنها، تحقیق و کاوشهای علمی برای او دشوار گردد. [باید دانشجو در چنین حالاتی از خواندن درس خودداری کند، چون ممکن است این حالات باعث تنفر و گریز او از درس و تحقیق شود...]4
جوهر این توصیه، همان «تمرکز ذهن» هنگام آموختنهای شنیداری و گوش دادن به درس و بحث است.
گاهی بیتوجهی به گفتار دیگری، نوعی تکبر و خودخواهی و خودبزرگبینی را میرساند، آنان که دچار نوعی غفلت و غرور علمی میشوند، گاهی خود را بینیاز از گوش دادن میشمارند و بیاعتنا به سخنان میشوند. این، علاوه بر محروم ساختن شنونده از کلام گوینده و استاد، بیحرمتی به او و بیتعهدی نسبت به ادب اجتماعی و رفتار بزرگوارانه است. در همین زمینه هم کلام شهید ثانی جالب است: «اگر استاد ضمن بیان مطلب، حکمتها و نکات دقیقی را بازگو نماید و یا در توضیح مسئلهای، به داستان و یا شعری تمثل جوید و شاگرد نیز به این حکمتها و نکات و داستان و شعر، آشنایی قبلی داشته باشد [نباید خود را از این گونه شواهد، بینیاز جلوه دهد و از استاد، روی برگرداند، بلکه] باید بهعنوان یک فرد ناآگاه و خالی الذهن، با تمام دقت به گفتار استاد گوش فرا دهد و چنین وانمود کند که با عطش شدید و علاقهی وافری خواهان چنان مطالبی است ...»5
گفتنی دربارهی شنیدن و گوش دادن بسیار است و آموزههای دینی در روایات معصومین(ع)، فراوان و متنوع. به امید آن که از نعمت شنوایی بیشترین بهره را بگیریم و به «هنر گوش دادن» آراسته باشیم.
1. انعام، آیهی46.
2. بحار الانوار، ج2، ص63.
3. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خ87.
4. آداب تعلیم و تعلم در اسلام، سیدمحمدباقر حجتی، ص334.
5. همان، ص348.