حوریه بزرگی - کشف میدان مین
سعیده زادهوش - اصفهان یک بغل شربت
ناهیدسادات حیاتی- قزوین خانه تا بیابان
حوریه بزرگی
دوست عزیز، امیدواریم پس از سالها که باز به داستان و بخش دلخواهتان در مجله بازگشتهاید، بتوانید با توجه به کولهباری که در دانشگاه پر کردهاید، موفقتر از قبل عمل کنید.
مشکل عمدهی داستان شما در وهلهی اول نامشخص بودن زمان، مکان و زمینهچینی ناقص است. کل داستان چند گفتوگوی طولانی بین سه نفر است که با بهرهگیری از فضای جنگ خواستهاید مشابهسازی انجام دهید؛ اما موفق نبودهاید. در اثر شما، مبارزه با نفس اماره به مبارزه با دشمن تشبیه شده و شخصیت اصلی شما در مبارزه با دیو نفس، به گونهای یادآور مبارزه در هنگام دفاع مقدس است.
وقتی کل اثر گفتوگوست و هیچ اشارهای به صحنه نمیشود و در واقع اصلاً صحنهپردازی وجود ندارد، مخاطب چه طور باید با داستان شما ارتباط برقرار کند؟ میتوانستید با مشخص کردن زمان و مکان، مثلاً به اعتکاف سه روزهی یک بسیجی جانباز در مسجدی اشاره کنید که در زمان حال، هنگام مبارزه با نفس خود برای رسیدن به تزکیهی روح، به یاد خاطراتش در دوران جنگ هم میافتد.
از دگر سو گفتوگوی شخصیتها بیشتر از آن که دیالوگ باشد و در خدمت کشف ابعاد وجودی شخصیتها و پیشبرندهی حادثه و داستان، فقط یکسری مستقیمگویی دربارهی خوبی و بدی، زشتی و زیبایی، دوست و دشمن و ... است.
باید سعی کنید گفتوگوهای دلچسبی برای شخصیت خود بنویسید که در عین سادگی و قابل فهم بودن، دو پهلو و ایهامدار باشند، تا بتوانید هر دو منظور خود را بیان کنید.
در ضمن نوشتهاید در مورد شخصیتپردازی قهرمان نمیتوانید درست عمل کرده، روحیات مرد داستانتان را توصیف کنید. در شرایط حاضر بهترین راه حل برای شما، مطالعهی بیشتر داستان کوتاه و رمان و دقت در شخصیتپردازی مردان آنهاست. اگر فکر میکنید با این روش هم نمیتوانید بهراحتی از پس معرفی دقیق شخصیت برآیید، میتوانید جنسیت قهرمان را عوض کنید؛ مثلاً یک زن معتکف به یاد وقتی بیفتد که در پشت جبهه پرستار بوده است.
سعی کنید پس از مدتها که به فضای داستان برگشتهاید با دقت کامل و مطالعهی زیاد دست به قلم ببرید و از عناصر داستانی بهترین و بیشترین بهره را بگیرید.
بهطور حتم میتوانید با تخیل بیشتر و فضاسازی مناسب بار دیگر داستان را بازنویسی کنید. جهت آشنایی بیشتر با داستاننویسی، کتابهای آموزش داستاننویسی را مطالعه کنید و یا رمانهایی را که در ارتباط با جنگ نوشته شدهاند، بخوانید. در حال حاضر اثر شما بیشتر شبیه یک قطعهی ادبی است. در ضمن میتوانید با خواندن «آثار سیدمهدی شجاعی» به توصیفات دلخواه خود برسید.
موفق باشید
سعیده زادهوش - اصفهان
خواهر گرامی با توجه به استعدادی که از شما سراغ داریم و داستانهایی که قبلاً ارسال کردهاید، انتظار بیشتری از شما برای نگارش این داستان، میرفت.
در ابتدا باید گفت سوژهی اصلی این داستان بسیار قدیمی است و حتی به سالهای اول انقلاب باز میگردد و خانوادههای فقیری که در منطقهی خاصی از کشور، نانشان را با شربت تقویتی خیس میکردند و میخوردند.
با توجه به اشاره به بزرگراهها و کمربندی شهر، مشخص است که زمان وقوع داستان حال است و خودتان بهتر میدانید در حال حاضر با توجه به شرایط روز، احتمالاً قیمت دارو گرانتر از نان، سیبزمینی و پیاز است و یک خانوادهی فقیر نمیتواند به مرور280 شیشهی شربت و کلی قرص بخرد و بهعنوان غذا بخورد.
خوب بود با توجه به شرایطی خاص، موقعیتی جذاب خلق میکردید و این سوژه را طوری با زمان حال سازگار میکردید که مخاطب بتواند داستان شما را باور کرده، با آن ارتباط برقرار کند. میتوانستید با فضاسازی لازم، موضوع را به سالها قبل عودت دهید، اما در آن شرایط هم باید طوری عناصر را در کنار هم قرار دهید تا مخاطب با شخصیتهای شما درست ارتباط برقرار کند و باورش شود، این اتفاقات میتواند در طول یک داستان بسیار کوتاه عملی شود.
علاوه بر توصیف مناسب زمان و مکان، رابطهی علت و معلول نیز در داستان جا نمیافتد. داروخانهچی پس از مدتها بهخاطر شکی که به پسرک پیدا کرده است بهدنبال او راه میافتد تا بداند برای چه آن همه داروی بدون نسخه میخرد و در نهایت پس از پشت سر گذاشتن کلی خیابان و بیابان، بدون این که خسته شود و یا پسرک پی به تعقیب او ببرد، به بیرون شهر میرسد و متوجه ماجرا میگردد.
تنها صحنهی تقریباً جذاب داستان شما، صحنهای است که مرد به اطرافش نگاه میکند تا اثری از پسرک در قبرستان بیابد. شما آن صحنه را درست مانند پلان یک فیلم تصور کردهاید، ولی از پرداخت دیگر صحنههای داستان غافل مانده و اثری بسیار کوتاه با حرفی بزرگ نوشتهاید.
موفق باشید
ناهیدسادات حیاتی – قزوین
دوست عزیز اولین داستانی که از شما به دستمان رسیده است، نشانهی ذوق و استعدادتان در زمینهی داستاننویسی است. البته کاملاً آشکار است که آموزشی در این رشته ندیدهاید و اثرتان در برخی قسمتها شبیه فیلمنامه شده است.
اولین مشکل داستان شما عدم شخصیتپردازی درست است. زنی پس از هفت سال زندگی مشترک، تصمیم به جدایی از همسرش گرفته است و خاطرات خود را مرور میکند؛ خاطراتی که هیچ کدام دلیل تنفر زن از زندگیش را نشان نمیدهد و علت طلاق را روشن نمیکند. این خاطرات باید نگاهی به مشکلات گذشتهی زن داشته باشد و به ریشهی اختلافات او و همسرش اشاره کند و سپس همان طور که زن دارد وسایلش را جمع میکند و به شوهرش مینگرد، کشمکش آنها اوج بگیرد و با توجه به اصول داستاننویسی و بحث گرهافکنی و گرهگشایی، بقیهی داستان پیش برود.
در حال حاضر مشکل اصلی این زوج و تصمیمگیریهای آنها برای مخاطب غیرقابل درک و باور است. مرد بسیار منفعل است و زن بهراحتی و بدون این که کسی مانعش شود، از خانه میرود.
حال تصور کنید که اگر مرد همسرش را دوست داشت و یا تمایلی به طلاق دادن وی نداشت چه اتفاقی میافتاد و درگیری بین این دو شخصیت و پایان داستان به چه صورتی پیش میرفت. همیشه سختترین شخصیتپردازی و تصمیمگیری و گرهافکنی را برای اثرتان انتخاب کنید، نه این که گرهی اصلی داستان، کوچک و بیاهمیت باشد و بدون رسیدن به اوج و فرود لازم، داستان گرهگشایی شده، پایان یابد.
امیدواریم آثار جدید خود را با توجه به عناصر داستاننویسی و ایجاد پیچ و تابهای لازم در داستان، زیباتر از «خانه تا بیابان» بنگارید.
موفقیت همواره با شما باد