(تبیین هستیشناختی حقوق کودک در اسلام و کنوانسیون جهانی حقوق کودک)
اشاره
در شمارهی پیشین ضمن بررسی هستیشناختی و انسانشناسی اسلام و مقایسهی آن با دیدگاههای غیراسلامی و غربی بر آن شدیم که حقوق کودک را در این دیدگاه بررسی کنیم و به مواردی مانند هستیشناسی و انسانشناسی اسلامی، هستیشناسی و انسانشناسی لیبرال و مقدمهای در بارهی حقوق کودک در اسلام اشاره کردیم. در این شماره به برخی از حقوقی که اسلام برای کودک بهرسمیت برشمرده است اشاره میکنیم.
1) انتخاب نام نیکو: اسلام در مورد انتخاب نام برای فرزندان دستوارتی صادر نموده؛ از قبیل این که حتی پیش از تولد بایستی نامی را برای کودک انتخاب نمود. همچنین بایستی در انتخاب نام دقت شود که زیباترین نامها را برای فرزندان انتخاب کرد زیرا نام همواره در طول حیات با فرزند خواهد بود. نام نیکو تاثیرات مثبتی بر حضور فرد در اجتماع دارد در حالی که نام نامانوس ممکن است سبب بیمهری افراد جامعه، تمسخر و در نهایت پدید آمدن عقدهی حقارت در کودک گردد که اسلام به ابعاد روانی این مسئله نیز توجه نموده است (بهشتی، ص2218) تاکیدات بسیارِ معصومین در مورد نامگذاری کودکان به اسماء مبارکهی اهل بیت و.... جملگی ناشی از اهمیت نامگذاری کودکان است.
2) حق حیات: که هم بر اساس آیین مقدس اسلام و هم بر اساس کنوانسیون حقوق کودک جزء حقوق اصلی اوست و هیچ کس حق ندارد که کودک را از این حق مسلمش محروم سازد. تا قبل از بعثت پیامبر اکرم(ص) در دوران جاهلیت، فرزندکشی - مخصوصا کشتن فرزند دختر - جزء آداب و رسوم به شمار میرفت که اسلام آن را منسوخ نمود. متأسفانه در عصر حاضر نیز در بسیاری از ادیان و فرقهها نظیر برخی از گروههای هندی، قربانی نمودن فرزندان در برابر بتها و الههها، امری عادی و مرسوم تلقی میگردد (بهشتی، همان) این حق از نخستین حقوقی است که اسلام برای کودک و نیز حتی جنین و نطفه (مشخص نمودن دیه برای جنین و نطفه) تعیین کرده، در حالی که این امر در جهان غرب پس از 14 قرن تاخیر به تصویب رسید که ناشی از هستیشناسی مادی و شناخت ناقص از نیازمندیهای انسان در مسیر زندگی است.
3) حق برخورداری از خانوادهای مستحکم: از جمله مهمترین حقوقی است که به وسیلهی آن کودک در درون خانوادهای با هویت روشن و مشخص به دنیا آمده، مورد حمایت مادی و معنوی پدر و مادر و همهی اعضا قرار میگیرد. اسلام با تحریم زنا و نیز محروم کردن فرزندان نامشروع از برخی از حقوق اجتماعی، سعی کرده تا از شکلگیری خانوادههایی سست که سبب شکلگیری افرادی بدون هویت مشخص و معلوم میگردد جلوگیری نماید (بافکار، همان)
4) تربیت صحیح مطابق با فرهنگ و هنجارهای اجتماعی: از دیگر حقوق کودکان است (اصل هفتم کنوانسیون) که متأسفانه در دنیای امروزی به دلیل باورهای پلورالیسم اعتقادی و فرهنگی مغفول مانده است. اسلام برای تربیت کودک با جملهی « احسنو آدابکم» شیوهی تربیت صحیح کودکان را یادآور شده تا کودکان با الگوبرداری از اخلاق نیک والدین به سمت تربیت صحیح حرکت نمایند. نخستین مکانی که وظیفهی تربیت صحیح فرزندان را به عهده دارد خانواده است و پدر و مادر نخستین کسانیاند که موظفند کودک را تربیت نمایند و در مسیر سعادت قرار دهند.1 (تحریم، 6) پس از آن سایر محیطهای اجتماعی نظیر مدرسه و ... قرار دارند که در آنها نیز فرمان «احسنوا» بایستی مراعات شود تا نتیجهی مطلوب حاصل گردد. (بهشتی، همان) اسلام حتی به والدین اجازهی کتک زدن کودکان را نداده است امام علی(ع) میفرماید: «حتی برای ادب کردن فرزندت نیز او را نزن بلکه با او قهر کن و مراقب باش که زمان قهر طول نکشد.» (بحار الانوار، ج23، ص114) باید خاطرنشان ساخت که مراد اسلام از تربیت صحیح، تربیت در ناز و نعمت نیست بلکه تربیت به گونهای که کودک برای حضور در عرصهی اجتماع آماده گردد. لازمهی این امر آزمودن کودک و نیز مواجه ساختن او با مشکلاتی است تا بتواند به استقلال فکری و عملی برسد. (بهشتی، ص831) در همین باب حضرت علی(ع) در نهج البلاغه میفرمایند: «کودکان خود را برای زمانی غیر از زمان خودتان تربیت نمایید.» همچنین این که طلاق در اسلام مبغوضترین حلالهاست، در ذیل همین بحث تربیت صحیح قابل ذکر است زیرا کودکان طلاق دچار بدترین مشکلات روحی و روانی ناشی از جدایی پدر و مادر و برهمریختن کانون خانواده میگردند.
5) آموزش قرآن: این مورد بر اساس کلام حضرت علی(ع)2 جزء حقوق کودک است زیرا تعلیم قرآن به منزلهی کلیدی است که کودک میتواند در بزرگسالی با اتکاء به آن، گنجینههای معرفت اسلامی و الهی را به دست آورد.
6) احترام گذارن به کودکان: که در رشد شخصیت کودک تاثیری مستقیم دارد و سبب ایجاد اعتمادبهنفس و عزت نفس در او میگردد. پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: «اکرموا اولادکم و احسنو آدابکم» به شخصیت فرزندان خود ارج نهید و آداب و آیینهای رفتار خویش را نیکو و درست گردانید تا مشمول آمرزش خدا شوید (محجه البیضاء، ج2، ص64)
7) تحصیل علم: بر اساس آموزههای اسلامی تحصیل علم بر کودک و هر انسان مسلمان واجب و مفروض است.3 تعلیم و کسب علم و دانش از جمله وظایف والدین در برابر کودک است و بایستی آن را بهدرستی انجام دهند تا کودک بتواند از آینده مطمئنی برخوردار شود.
اگر چه میتوان برای کودکان حقوق متعددی برشمرد اما این چند مورد صرفا در راستای بیان حقوق کودک و اثبات توجه خداوند باری تعالی به سعادت انسان از سالهای پیش از تولد عنوان شده است.
کنوانسیون جهانی حقوق کودک
کنوانسیون حقوق کودک نخستین معاهدهی الزامآور در موضوع حقوق کودک است. تلاشهای اولیهی بین المللی در سال 1924م صورت گرفت و پس از آن در بیستم نوامبر سال 1952م اعلامیهی جهانی حقوق کودک تدوین گشت. این کنوانسیون شامل یک مقدمه و سه بخش و 54 ماده و دو پروتکل اختیاری است (حبیبی، همان)
این کنوانسیون از سویی مورد استقبال همهی کشورهای جهان با انواع مکاتب حقوقی (به جز ایالات متحده امریکا و سومالی) قرار گرفت و از دیگر سو شامل موضوعات متنوعی از قبیل حق حیات، حق کسب نام و تابعیت، حق آزادی عقیده و بیان، حق آزادی مذهب، در قالب حقوق و آزادیهای مدنی و سیاسی کودک و حق حمایت در مخاصمات مسلحانه، حمایت قضایی، حمایت از کودکان متعلق به اقلیتها، حمایت از کودکان نامشروع، حمایت از کودکان معلول، حق بهداشت و سلامت و مباحث مربوط به کار کودکان در قالب حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی کودکان است. (ضیایی بیگدلی،1386، صص85-83) الحاق کشورهای اسلامی و حق شرطهای متنوع آنان در قبال تعهدات مندرج در کنوانسیون، یکی از نکات قابل توجه است که لزوم آشنایی با حقوق کودک در اسلام را ایجاب میکند. در سال 1372 جمهوری اسلامی ایران به این کنوانسیون ملحق گردید مشروط بر این که: «مفاد کنوانسیون در هر مورد و هر زمان در تعارض با قوانین داخلی و موازین اسلامی باشد و یا قرار گیرد از طرف دولت جمهوری اسلامی لازم الرعایه نباشد» (ضیایی بیگدلی، همان) اگر چه بسیاری از مفاد کنوانسیون جهانی حقوق کودک از باب ملازمهی حکم عقل و حکم شرع قابل پذیرش (علامه مظفر، 1375، ص236) است اما در برخی مواد با احکام شرعی اسلامی مخالف است.
تعارضات کنوانسیون جهانی حقوق کودک با حقوق کودک در اسلام
همان گونه که در مطالب فوق بیان گردید از آن جایی که کنوانسیون جهانی حقوق کودک تحت تاثیر هستیشناسی غربی است که شناخت ناقصی از هستی، انسان و در نهایت کودک دارد لذا قوانین مطرح در آن نیز با نوعی نقص همراه است که با توجه به متن کنوانسیون و فقه شیعی مورد مقایسه قرار میگیرد.
1) تعریف کودک:
در مادهی یک کنوانسیون، «کودک» این گونه تعریف شده است: «منظور از کودک افراد انسانی زیر هجده سال است، مگر این که طبق قانون قابل اجرا در مورد کودک، سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود». (کنواسیون جهانی حقوق کودک) مشکل این تعریف این است که انتهای کودکی را مشخص نموده، اما به ابتدای کودکی اشارهای ندارد، گویا این مسئله بدیهی است که ابتدای کودکی از زمان تولد انسان است. لکن از نظر فقه شیعه، ابتدای کودکی از لحظهی انعقاد نطفه و انتهای آن از ابتدای بلوغ است. هر فرد انسانی از لحظهی انعقاد نطفه از حقوق خاصی برخوردار میگردد که در این جا به چهار مورد از حقوق کودکی که هنوز متولد نشده است اشاره میشود:
الف) حق حیات: به همین جهت سقط جنین از نظر فقه، گناه و از نظر حقوقی دارای مجازات است.
ب) تعلق گرفتن دیه به نطفه: اگر در اثر کشتن زن بارداری، جنین بمیرد یا سقط شود، دیهی جنین در هر مرحلهای که باشد، به دیهی مادر اضافه میشود.
ج) تأخیر در مجازات زنان باردار: اگر زن بارداری مرتکب جرمی شود، در صورتی که اجرای مجازات سبب ضرر رساندن به کودکش باشد، اجرای مجازات به تأخیر میافتد. در مادهی نود و یک قانون مجازت اسلامی چنین آمده است: «در ایام بارداری و نفاس زن، حد قتل یا رجم بر او جاری نمیشود. همچنین بعد از وضع حمل در صورتی که نوزاد کفیل نداشته باشد و بیم تلف شدن نوزاد برود، حد جاری نمیشود…»
د) حق تملک و ارث: برای جنین همانند سایرین سهم الارثی تعلق میگیرد و در صورتی که زنده متولد شود، ارث به او میرسد. (شهید ثانی، ص48) همچنین بایستی خاطر نشان شود که رسیدن به سن بلوغ به معنی رسیدن به رشد و کمال نیست تا تمامی حمایتها را از دست بدهد بلکه در مواردی که کودک بالغ شده از رشد برخوردار نشود، حق تصرف را به دست نخواهد آورد و همچنان برای ولی او این حق ابقا میگردد (حبیبی، همان)
2) فرزند خواندگی:
مورد دیگری است که در آن، میان آموزههای اسلامی و مفاد کنوانسیون تعارض وجود دارد و جمهوری اسلامی بر اساس فقه شیعی و نیز حق شرط خود، از پذیرش آن امتناع نموده است. مادهی بیست و یکم کنوانسیون به فرزندخواندگی پرداخته و از کشورهایی که سیستم فرزندخواندگی را به رسمیت شناختهاند، خواسته شده منافع عالیهی کودک را در اولویت قرار دهند. کنوانسیون، میان فرزند و فرزندخوانده تفاوتی قائل نمیشود، در حالی که در اسلام، فرزندخواندگی صرفا به معنی سرپرستی کودک است و هیچ یک از آثار مترتب بر فرزند نَسَبی، نظیر نفقه، ولایت، حضانت، ارث و… را شامل نمیشود. این حکم بر اساس نص صریح قران کریم است که میفرماید: خداوند فرزند خواندههای شما را فرزند حقیقی شما قرار نداده، این سخن شماست که به دهان خود میگویید (سخن باطل و بی پایه) اما خداوند حق را میگوید و او به راه راست هدایت میکند، آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید، آنها برادران دینی شما هستند (احزاب، 4و5) اما کشورهایی که حکم فرزندخواندگی را قبول دارند، فرزندخوانده را مثل فرزندان واقعی خود میدانند و تمام احکام فرزندان، اعم از نفقه، ولایت، ارث و محرمیت و… را بر آنان جاری میکنند. (حبیبی، همان)
توجه شود که همسان نبودن حقوق فرزندخوانده با فرزند نسبی، دلیل بر عدم توجه اسلام به فرزندان بیسرپرست نیست زیرا در دین مبین اسلام به کودکان بیسرپرست و یتیم توجه زیادی شده و توصیههای زیادی در رابطه با رسیدگی به آنان شده است:
پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: «من عال یتیماً حتی یستغنی عنه اوجب الله عزوجل له بذلک الجنه» یعنی کسی که یتیمی را در خانوادهی خود نگهداری کند و از هر جهت در پرورش او بکوشد تا دوران کودکی او سپری شود و از سرپرستی بینیاز شود، با این عمل خداوند بهشت را بر او واجب میکند (محمدی ری شهری، ص75)
حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه میفرماید: «الله، الله، فی الایتام، فلا تغبّوا افواههم و لایضیعوا بحضرتکم» (نهج البلاغه، ص977) از خداوند بترسید در بارهی یتیمان، در غذای جسم آنان مسامحه نکنید، مرتب غذای آنها را بدهید و مواظب باشید که گاه گاه نباشد، در غذای جان آنان نیز مراقبت کنید، متوجه باشید روحیهی آنها در برابر شما ضایع نشود تا روانشان آزرده نگردد. بنابراین اگر چه اسلام در مورد کودکان بیسرپرست تاکید بسیاری نموده است اما حقوقی همسان حقوق فرزندان نسبی را برای فرزندخواندگان قرار نداده و این امر نیز ناشی از علم و حکمت الهی است که بر تمامی امور عالم هستی آگاهی دارد.
3) فرزند رضاعی:
بر اساس کنوانسیون، فرزند رضاعی در کنار فرزندخوانده قرار داده شده است. در مورد فرزند رضاعی دو مطلب قابل ذکر است: اولا اسلام کودکی را فرزند رضاعی میداند که طبق شرایط خاص، از شیرِ زنی تغذیه نموده باشد؛ ولی در مفاد کنواسیون شرط خاصی وجود ندارد. ثانیا از نظر اسلام غیر از حرمت نکاح، هیچ یک از احکام فرزند واقعی بر فرزند رضاعی مترتب نمیگردد، بنابراین فرزند رضاعی فقط از جهت ازدواج با فرزندان آن خانواده محدودیت دارد و هیچ یک از احکام فرزندان نسبی نسبت به او احراز نمیشود (حبیبی، همان)
4) فرزند نامشروع:
براساس مادهی دو کنوانسیون حقوق کودک «کشورهای طرف کنوانسیون، حقوقی را که در این کنوانسیون درنظر گرفته شده برای تمام کودکانی که در حوزهی قضایی آنها زندگی میکنند، بدون هیچ گونه تبعیضی از جهت نژاد، رنگ، مذهب، زبان، عقاید سیاسی، ملیت، جایگاه قومی و اجتماعی، مال، عدم توانایی، تولد و سایر احوال شخصی والدین یا قیم قانونی، محترم و تضمین خواهند نمود». بنابر قید تولد، میان کودکان مشروع و نامشروع از لحاظ برخورداری از حقوقی که در این کنوانسیون برای کودک در نظر گرفته شده تفاوتی قائل نشدهاند. اما از آن جایی که در تعالیم اسلام به منظور حفظ سلامت جامعه، روابط آزاد جنسی به شدت محکوم شده است، لذا کودک نامشروع از برخی حقوق فرزند واقعی در بزرگسالی مانند ارث، اجتهاد، قضاوت و… محروم است. (قبلهای،1384)
لازم به ذکر است که فرزندان نامشروع مثل فرزندان مشروع از تمام حقوق اجتماعی و فردی در دوران کودکی و نوجوانی برخوردار هستند، از قبیل دین (مسلمان محسوب شدن) ازدواج، حق حیات، حق آزادی، حق نام و ملیت، حق بقاء و پیشرفت، حق ابراز عقیده و… . فقط از بعضی مناصب اجتماعی، به جهت اهمیت آن محروم هستند که به بعضی از موارد در چند سطر پیش اشاره شد. حتی در مورد ولایت و نفقه هم با فرزندان مشروع فرقی ندارند. بدین جهت در مورد نفقهی فرزند نامشروع در کتب فقهی بحث جداگانهایی نشده است بلکه به طور کلی، در مورد نفقهی اولاد بحث شده است. اگر «ولد» را در شرع به همان معنای لغوی آن بگیریم، به هر موجود زندهای گفته میشود که از نطفهی همنوع خود متولد شده باشد (یوسف بحرانی،ج 3، ص311) در این صورت شامل ولد نامشروع نیز میشود، لذا نفقهی کودک نامشروع مانند فرزند مشروع است.
نتیجه گیری
هنگام بررسی رویکردها و یا قوانین وضع شده بر اساس آنها، توجه به بنیانهای فرانظری آنها امری الزامی است. به عبارت دیگر با مقایسه مبانیِ رویکردهاست که میتوان تطبیقی منطقی از آنها ارائه داد تا میزان سازواری و یا تعارض آنها را سنجید و معیاری صحیح برای پذیرش و یا طرد آنها ایجاد کرد. هستیشناسی و در پرتو آن، انسانشناسی، از جمله مبانی فرانظری است که توجه به آن، راهکار مناسبی در این زمینه است.
حقوق کودک از جمله مواردی است که هم اسلام بدان پرداخته و هم معاهدات بین المللی، لذا در پذیرش آن - که جنبهی الزامآوری برای کشورها دارد - بایستی به مبانی تحقق آن توجه نمود. بنابراین کشورها میتوانند هنگام امضای کلیت این دسته از معاهدات بر اساس این پیشفرض، برای خود حق شرط قائل شوند. کنوانسیون جهانی حقوق کودک براساس معیارهای خردابزاری محض و بر اساس هستیشناسی و انسانشناسی لیبرال تدوین شده، لذا ممکن است در بسیاری از موارد با حقوق کودک در اسلام تعارض داشته باشد. چنان که در مقالهی فوق نشان داده شد این امر در برخی از مواد معاهده بارز بوده، با اصول موضوعهی اسلامی در تعارض قرار میگیرد. پس عمدهترین دلیل نقص قوانین ومعاهداتی که هستیشناسی الهی را در نظر نمیگیرند به شناخت و قالبهای ادراکی باز میگردد. به عبارت دیگر از آن جایی که خدواند تبارک و تعالی علم کامل به همهی عالم هستی دارد، قوانین وضع شدهی الهی نیز کامل و جامع خواهند بود و مراعات آن سبب سامان گرفتن زندگی نوع بشر میشود.
منابع و مآخذ
1. قران کریم.
2. نهج البلاغه، ترجمه احمد دشتی، نشر هممیهن،1386.
3. بافکار، حسین، نگاهی به حقوق کودک در اسلام، ماهنامهی طوبی، شمارهی 27، فروردین 1387.
4. بحرانی، یوسف بن احمد بن احمد؛ الحدائقه ناضره فی احکام العتره طاهره، مؤسسه النشر الاسلامی (التابعه) لجماعه المدرسین، قم، 1378.
5. بهشتی، احمد، اسلام و حقوق کودک، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیهی قم، 1388.
6. جبلی عاملی، زین الدین، معروف به شهید ثانی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، قم، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1378.
7. حبیبی، تهمینه، نقد فقهی کنوانسیون جهانی حقوق کودک، کتاب زنان، ش 16، 1387.
8. خسروپناه، عبدالحسین، انسانشناسی اسلامی به مثابه انسانشناسی اجتماعی، مجلهی پژوهشهای تربیت اسلامی، ش 1، زمستان1384.
9. زارع، سمیرا، هستیشناسی، باشگاه اندیشه، 1379.
10. ضیایی بیگدلی، محمدرضا، حقوق بین الملل عمومی، انتشارات رشدیه، چاپ سوم،1382.
11. نصری، عبدالله، سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ چهارم، 1379.
12. علامه محمدرضا مظفر، اصول فقه، موسسهی مطبوعاتی ایران، قم، 1375.
13. فی، برایان، فلسفهی امروزین علوم اجتماعی، ترجمهی خشایار دیهیمی، طرح نو، 1386.
14. فیض کاشانی، ملا محسن، محجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج 2، بی تا.
15. قبلهای، خلیل، بررسی احکام فقهی و حقوقی کودکان نامشروع، دیدگاههای حقوقی1384.
16. کنوانسیون جهانی حقوق کودک، مصوبهی سازمان ملل متحد ترجمه دکتر آبشار، بر گرفته از سایت حقوق.
17. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، 1983.
18. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، دار الحدیث، 1385.
19. مرادی، جعفر، درآمدی بر مطالعات انسانشناختی تطبیقی؛ انسانشناسی فلسفی، معرفت ش1، 1382.
20. مشیر زاده، حمیرا، تحول در نظریه های روابط یبن الملل، سمت، ص 25، 1384.
21. لک زایی، نجف، مبانی انسانشناسی انقلاب اسلامی، علوم سیاسی1384.
22. نگاهی به هستیشناسی در فلسفهی غرب از آغاز تا سقراط، به نقل از: سایت فلسفی:
http://www.falsafeh.com/atefrad_hastishenasi.htm
23. ویکی پدیا، دانشنامهی آزاد.
1. یا ایها الذین آمنو قوا انفسکم و اهلیکم نارا.
2. ......... و ان یحسن اسمه.
3. ناظر به حدیث نبوی طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه.