چگونه کودکمان را به مطالعه علاقهمند کنیم؟
مقدمه
چرا برای کودکی که هنوز معانی کلمات را نمیداند، باید کتاب خواند؟ چرا برای کودک نوپایی که نمیفهمد، باید شعر و ترانه خواند؟ چرا فرزندان ما به تلویزیون تمایل بیشتری نشان میدهند تا کتاب؟ چرا کودکان دلبند ما اسیر بازیهای متنوع کامپیوتری شدهاند و حاضرند ساعتها روبهروی کامپیوتر بنشینند اما یک ساعت مطالعهی غیردرسی نداشته باشند؟ چرا پدر و مادرها رسیدگی به تکالیف درسی فرزندانشان را مهمتر از خواندن کتابهای جالب و دانستنیهای علمی برای آنها میدانند؟ این تفکر نادرست از کجا ناشی میشود؟ چرا کتاب از سبد خانوار ما حذف شده در حالی که خریدن بسیاری از وسایل تفریحی و سرگرمی و حتی خوراکیهای رنگارنگ جایگزین این محصول فرهنگی شده است؟ و در نهایت، چه عاملی خانوادهها را در مقابل بیرغبتی فرزندانشان به مطالعه، قانع کرده است؟ یا به عبارتی عامیانهتر: چه چیزی بهانهی کافی به دست والدین داده است؟
خواندن کتاب برای کودکی که هنوز معنی کلمات را نمیداند، کمک میکند تا ارتباط بین کلمات و معانی آنها را دریابد، محیطی خوشایند و امن برای بچهها ایجاد شود و به ایجاد علاقهای دیرپا به مطالعه و یادگیری برای تمام عمر منجر شود. برخی والدین فکر میکنند که یادگیری مطالعه از زمانی آغاز میشود که کودک بتواند الفبا را به خاطر بسپارد و کلمات را تلفظ کند؛ اما واقعیت این است که پایه و اساس مطالعه در ذهن کودکان، خیلی زودتر شکل میگیرد. هر روز وقتی شما به اشیاء اشاره میکنید و در موردشان توضیح میدهید، مثلا وقتی به کودک لباس میپوشانید، یا با کودک نوپایتان به خرید میروید یا به همراه کودک پیشدبستانی خود، آشپزی میکنید، به نوعی مطالعه و خواندن را در ذهن آنها پایهریزی میکنید.
تعریف مطالعه
مطالعه چیست؟ سوالی ساده که شاید جوابهای سادهای نیز داشته باشد. «ال کنین1» چنین تعریف میکند که: «مطالعه، آفرینش صورت شنیداری کلماتی است که بر اساس شکل تصویرشان چاپ شدهاند.» (1973، ص552) «گودمن و نیلز2» از نگاهی دیگر مطالعه را «فرآیند پیچیدهای میدانند که در آن خواننده پیامی که با زبان تصویری- نوشتاری توسط نویسنده، رمزگذاری شده است، در درجات مختلفی، بازسازی میکند.»(1970، ص5)؛ در تعریف دیگری، «بلوم فیلد3» مطالعه را چیزی جز «ارتباط صورتِ شنیداریِ با صورت دیداری مرتبط با آن» نمیداند. مطالعه در تلقی عامیانه، رمزگشایی، خواندن و درک و فهم انسانها از نشانههای چاپی و در سطحی بالاتر، دیداری و شنیداری است (یغمایی و خندان، 1383، ص3).
مطالعه در فرهنگ اسلامی
نگاهی به فرهنگ دینی ما نشان میدهد که علم آموزی و توجه وافر به تفکر و یادگیری، از دیرباز مهم تلقی شده است. آیین مقدس اسلام، فراگیری علم و دانش را عاملی برای رشد، تعالی و پویایی جامعه برشمرده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) همواره به یادگیری اصرار میورزیدند کما این که سعادت دنیا و آخرت را در دانش آموزی میدانستند و اگر روزی بر ایشان میگذشت و در آن روز بر علم و دانش ایشان افزوده نمیشد، آن روز را روز مبارکی نمیدانستند.4 چنین توجه و تاکیدی بر علم آموزی و مطالعه در کلام امیر المومنین(ع) نیز دیده میشود، جایی که میفرمایند: « هر آن کس که با کتاب آرامش یابد، راحتی و آسایش از او سلب نمیگردد».
مطالعهای که صرفا تکرار طوطیوار افکار و اندیشههای نقش بسته بر کتابهاست، نسبتی با تفکر ندارد (یغمایی و خندان، 1382، ص3). کسی که از درون منفرد نیست در زمرهی عامه قرار دارد. عامی بودن به معنی این نیست که انسان، خواندن و نوشتن نمیداند، بلکه عاری بودن از تفرد درونی و عدم توانایی بر فاصله گرفتن از آن چه به آن میتوان اندیشید، نوعی عامی بودن به شمار میآید. فرهنگ پخته و پروردهی انسانی از هنگامی پدیدار میگردد که فرد آدمی، به طور منفک و جدا از ذهنیت جمعی و گروهی، اندیشیدن را آغاز میکند (ابراهیمی دینانی، 1379، ج3، ص17).
تاثیر مطالعه بر شخصیت و تفکر کودکان
بسیاری از دانشمندان وروانشناسان معتقدند که اساس و زیربنای شخصیت انسان در سالهای اول زندگی، پایهگذاری میشود و آموختههای این دوران، تاثیر عمیقی بر آیندهی زندگی فرد دارد؛ بنابراین اگر مطالب خواندنی مفید و سازنده در اختیار کودکان و نوجوانان قرار گیرد و آنها از همان سنین کودکی به مطالعه عادت کنند، راه و رسم زندگی را خواهند آموخت و تحت تاثیر داستانها و کتابهای آموزنده، به رشد و تعالی خواهند رسید و در آینده نیز برای حل مشکلات خود از کتاب کمک خواهند گرفت.
خواندن کتابها و داستانهای مختلف موجب شکلگیری ارزشهای گوناگون در ذهن کودک میشود، حساسیت اورا رشد میدهد و احترام به دیگران در او شکل میگیرد. رضایتی که کودک از مطالعه به دست میآورد او را متکی به خود بار خواهد آورد. سؤالاتی که بر اثر مطالعه برای کودک مطرح میشود و مقایسههایی که او بین مسائل مختلف میکند، در مجموع موجب میشود که او فردی خلاق بار بیاید. با بهرهگیری از تخیل که ضرورت اساسی خلاقیت است دنیایی بزرگ و پهناور در مقابل چشمان کودک گشوده میشود و او قادر است آزادانه خیالپردازی کند. کودک در این شرایط هرگز خود را محدود و محبوس در حصار واقعیتها و امور مشهود نمیبیند.
دانشآموزی که همگام با مطالعهی درسی، بهطور جدی به مطالعهی کتابهای غیردرسی نیز میپردازد، بدین وسیله:
1. دارای سطح فکر و اندیشههای وسیع میشود؛
2. ذهنش برای فراگیری فعالتر میشود؛
3. گنجینهی لغاتش کاملتر میشود؛
4. افقهای جدیدی پیش رویش باز میگردد؛
5. آمادگیاش برای یادگیری درسهای مدرسه بیشتر میشود؛
6. و به صورت جدیتر و قویتر در راه کسب علم گام برمیدارد
کودکان و نوجوانان برای موفقیت در زندگی به الگوهای رفتاری نیازمندند. وجود حس همانندسازی در کودکان و نوجوانان و نیاز آنها به الگوهای رفتاری ایجاب میکند که به الگوهای شایستهای دسترسی داشته باشند تا بدین وسیله شخصیت و رفتار خود را تشکیل دهند. الگوهایی که بهوسیلهی کتاب معرفی میشوند، نقش مهمی در شکل دادن به شخصیت کودکان و نوجوانان ایفا میکنند. به لحاظ تاثیری که الگوهای برجستهی اخلاقی در شخصیت نوجوانان و جوانان دارد، مطالعهی زندگینامهی بزرگان و مشاهیر و فرزانگان میتواند بسیار مؤثر واقع شود (کاربخش راوری، 1378).
مطالعه امری اکتسابی است نه ذاتی!
عدهای از والدین و مربیان تصور میکنند که عادت به مطالعه، امری ذاتی و خصلتی است که تنها بعضی از افراد به دلیل کنجکاوی، علاقه و… به آن روی میآورند و دیگران نمیتوانند اهل مطالعه باشند و شاید به همین دلیل، هیچ گونه تلاشی برای ایجاد عادت به مطالعه، در فرزندان خود انجام نمیدهند.
پژوهشهای اخیر در زمینهی تعلیم و تربیت ثابت کرده است که عادت به مطالعه یک امر اکتسابی است. یعنی همان طور که یک کودک، خواندن و نوشتن را یاد میگیرد، میتواند مطالعه را هم بیاموزد؛ پس باید روش مطالعه را به او آموخت و او را به خواندن عادت داد (کاربخش راوری، 1378).
رهیافتهایی برای افزایش مطالعه در کودکان
بسیاری از فراگیران، برای مطالعه آموزش نمیبینند. آنها توانایی مطالعه را بهراحتیِ صحبت کردن و بهگونهای غیررسمی و معمولی به دست میآورند. فراگیران قبل از آموزش رسمی مطالعه، آن را فرا میگیرند. آنها مدتها قبل از این که به مدرسه بروند به دلیل داشتن انگیزه و توقعات مثبت، قادر به مطالعه هستند و برای تبدیل شدن به خوانندگان مستقل و ماهر به پیشرفت مهارتها و آموزش نیاز دارند.
در آموزش مطالعه به کودکان باید به سطح حداکثری و حداقلی امکانات کودکان توجه داشته باشیم. منظور از سطح حداکثری، کودکان سطح بالایی هستند که علاوه بر پشتوانهی اقتصادی- اجتماعی، والدینشان نیز برای آنها وقت میگذارند و برای صحبت با آنها و مطالعهی آنها زمان زیادی را صرف میکنند و حتی برای کودکان کتاب میخوانند. منظور از سطح حداقلی، کودکانی هستند که مطالعه را آسان گرفتهاند و از آن خسته و ناامید شدهاند. فراگیران معمولی که حتی با یک کلمه و یا جایزهی کوچک تشویق نشدهاند. ما باید از این قبیل کودکان حمایت کنیم زیرا آنها درک وسیعی دارند و قادر به انجام کارهای سخت هستند. آنها با انگیزه شروع میکنند و خیلی سریع به فراگیری مطالعه میپردازند. معمولا برای کمک به خواننده در مدرسه باید بدانیم که مطالعه، چگونه باید آموزش داده شود.
بسیاری از والدین از این که فرزندانشان میتوانند بخوانند، متعجب میشوند غافل از این که آنها به تنهایی مهارتهای مطالعه را فراگرفتهاند. بنابراین، آموزشگران مطالعه با گروههای زیادی در سطوح مختلفی از آمادگی و انگیزه مواجه میشوند که از میان آنها تعدادی قادرند خیلی کم بخوانند و تعدادی نیز کاربرد کتاب و مطبوعات را درک نکردهاند. معلم، گسترهی وسیعی از روشها و اطلاعات را برای ارتقاء آنها به یک سطح قابل قبول به کار میگیرد.
تحقیقات معروف «بالوک» تحت عنوان «زبانی برای زندگی» نشان میدهد که «یک روش، رسانه، رهیافت یا فلسفهی خاص که کلید فرآیند آموزش مطالعه باشد، وجود ندارد.» (دی. ای. اس، 1975، ص77) غالب معلمان، با این بیان موافقند و در واقع ادعا میکنند که از روشها و رهیافتهای متنوع و گوناگونی در کارشان استفاده میکنند و این روشها را با نیازهای فردی فراگیر و سطح آمادگی او تطبیق میدهند. رهیافتهایی که به مرور زمان مورد آزمایش قرار گرفتهاند، عبارتند از:
1. رهیافت دیدن و بیان کردن
این رهیافت، رهیافتی کلی است که ایجاد واژههای دیداری مشخص را ایجاب میکند. بیشتر کودکان در حالی وارد مدرسه میشوند که توانایی خواندن نام خود و تعداد زیادی از واژههایی که در برنامههای تلویزیونی، روی برچسب غذاها و در تبلیغات عمومی دیده و شنیدهاند را دارند.
2. رهیافت آوایی
در این رهیافت، واژهها از طریق آوای یکایک حروف و یا مجموعهای از حروف، ساخته و تشخیص داده میشوند.
3. رهیافت تمام جملهای
در این رهیافت، معلم عنوان را مینویسد و فراگیر آن را میخواند. در واقع فراگیر چیزی را که معلم میخواند، تکرار میکند.
4. رهیافت زبانی – روانی
در این رهیافت، شیوهی مطالعهی دانشآموز و کسب معنی از متن، توسط فراگیر مورد بررسی قرار میگیرد. این روش، از سرنخهای متنی استفاده میکند و میتوان آن را بازی با معانی نام نهاد.
میتوان به کودکان تفهیم کرد که به جای دنبال کردن تصاویر کتاب، میتوانند موضوعات طبیعی را که به بازسازی الگو در ذهن آنها کمک میکند، انتخاب کنند. معلم، داستان را میخواند و یا آن را تعریف میکند، جملهسازی میکند و حتی میتواند برای کسی که در هنگام دیدن تصاویر نام آنها را بگوید، جایزهای نیز تعیین نماید. هنگامی که معلم کتابی را برای فراگیران میخواند، کودکان میآموزند که چگونه کتاب بخوانند. بهعنوان مثال، خواندن از راست به چپ و چگونگی ورق زدن کتاب را برای اولین بار از او میآموزند.
در عرصهی نظر، تطبیق کتابی خاص با مهارتهای خوانندهای خاص امکانپذیر است، اما در عمل چنین امکانی وجود ندارد. در این میان انگیزهی خواننده بسیار مهم و پیچیده است. اگر کودکان به کسب چیزی از کتاب یا مجلهای خاص نیاز داشته باشند، به کوشش میپردازند. اگر کودکان بخواهند دربارهی تیم فوتبال مورد علاقهی خود، نوازنده و خوانندهی محبوب خود و یا طرحی که علاقهشان را برانگیخته چیزی بدانند و یا اگر برای ساختن چیزی یا اجرای برنامهای به اطلاعات نیاز داشته باشند، با شدت و علاقهی هر چه تمامتر متون مربوط را مطالعه خواهند کرد. در مقابل ممکن است متنی متناسب با مهارتهای خواننده باشد، لیکن به دلیل این که کسل کننده، پیشبینیپذیر و فاقد انسجام لازم است، او را مجبور به مطالعه نمیکند.
آیا شما میتوانید برای کودکی پنجساله، کتابی مناسب معرفی کنید؟ قطعا پاسخ منفی است، مگر این که دربارهی کودک پنج سالهی مورد نظر بسیار بیشتر بدانیم. پاسخ به این سوال که آیا میتوانید سیاههای از صد کتاب برتر مناسب برای کودکان هفت ساله معرفی کنید نیز قطعاً منفی است (یغمایی و خندان، 1383، ص63-78). همان گونه که «مارگارت میک»(1982، ص133) میگوید: « هیچ راه دیگری برای ما وجود ندارد، ما ناگزیریم که کتابها و کودکان هر دو را بشناسیم تا بتوانیم در پرتو پیچیدگی فردی هر یک، آنها را با هم مطابقت دهیم.»
چگونه کودکان را به مطالعه علاقهمند کنیم؟
«آیزاک پاشویتس سینگر» در مورد علایق بچهها نسبت به مطالعهی کتابها چنین میگوید:
«بچهها کتاب نمیخوانند که خودشان را پیدا کنند یا از احساس گناه بگریزند یا شعلهی طغیانشان را فروبنشانند یا از مسخ شدن نجات پیدا کنند. روانشناسی به کار بچهها نمیآید ... آنها هنوز به فرشتهها، شیاطین و جادوگرها و اجنه و خانواده و منطق و وضوح و سجاوندی و چیزهای منسوخ و متروک دیگر اعتقاد دارند. وقتی کتابی کسلکننده است، راحت خمیازه میکشند. بچهها از نویسندگانشان انتظار ندارند که بشریت را نجات بدهد و این خیالات بچهگانه را به بزرگترها وامیگذارند.»
روشهای گوناگونی برای علاقهمند کردن بچهها به مطالعه وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
- پدر و مادرها برای فرزندانشان قصه، شعرهای کودکانه و کتاب داستان بخوانند؛
- پدر و مادرها به فرزندانشان توجه کافی داشته، در مورد کتابهای گوناگون با آنها بحث و گفتوگو کنند؛
- فرزندان آئینهی تمام نمای والدین خود هستند، از این رو پدر و مادرها باید در محیط خانه مطالعه کنند و الگوی مناسبی برای علاقهمندکردن بچهها به مطالعه باشند تا آنها به این عادت پسندیده متمایل شوند؛
- فضای آرام و به دور از هر دغدغه در محیط منزل باعث میشود که فرزندان با احساس آرامش و امنیت مطالعه نمایند؛
- والدین باید به شخصیت فرزندان و نظرات آنها احترام بگذارند تا روحیهی تفکر انتقادی در فرزندان شکل بگیرد و در مقابل اظهار نظرهای گوناگون در کتابها موضعگیری نمایند.
- نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان، آثار خوب و مفیدی برای گروههای سنی مختلف خلق کنند و این آثار از طریق رسانههای گروهی به بچهها معرفی شود و بچهها به خریدن و خواندن کتاب تشویق شوند.
- معلمان مدارس از فهرست جدیدترین کتب منتشر شده برای بچهها اطلاع داشته باشند و این کتابها را به بچهها معرفی کنند. همچنین در کلاسهای انشاء گاهی از بچهها بخواهند تا خلاصهی یکی از بهترین کتابهایی که خواندهاند، بنویسند و در کلاس بخوانند تا بقیهی دانش آموزان هم با کتابی که همکلاسی آنها خوانده، آشنا شوند.
- مربیان پرورشی مدارس حتماً کتابخانهی مدرسه را آماده کنند و در روزهایی معین به بچهها کتاب امانت بدهند و از آنها بخواهند وقتی کتابی را میخوانند، خلاصهی آن را بنویسند یا بازگو کنند و دانشآموزی که بهترین خلاصه نویسی را انجام داده، تشویق نمایند.
- در مدارس برای تشویق بچهها در موارد مختلف، کتابهای مناسب با سن و روحیهی دانش آموزان بهعنوان جایزه به آنها داده شود.
- در فروشگاههای مدارس، علاوه بر خوراکی، کتاب نیز در معرض فروش گذاشته شود.
- خانوادههایی که وسایل مدرن مثل کامپیوتر در اختیار بچهها قرار میدهند، اجازه ندهند که تمام اوقات فراغت فرزندانشان در مقابل کامپیوتر تلف شود و طوری برای آنها برنامهریزی کنند که ساعاتی از وقتشان به مطالعه طی شود.
و بسیاری موارد دیگر که از عهدهی این مقاله خارج است.
متولیان اصلی مطالعه: مدارس یا کتابخانهها؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی میزان مطالعهی پایین ملت را نوعی معزل معرفی کرده، در ادامه چنین میفرمایند: «ملت ما مطالعه کردن را اصلاً جزو کارهاى بشرى نمىدانند! مثل خوراک و ورزش و دیگر چیزهایى که جزو کارهاى معمول انسان است، مطالعه اصلاً جزو این چیزها نیست! آدم باید عنوان دیگرى داشته باشد- یا باید شب امتحانش باشد؛ یا باید معلم در مدرسه از آدم بخواهد؛ یا باید یک دانشمند باشد؛ یا باید بخواهد در جایى سخنرانى کند- تا موجب شود که مطالعه کند! این چه قدر خسارت است!؟ واقعاً خدا مىداند. من وقتى یادم مىآید- و این چیزى است که تقریباً هیچ وقت از یادم نمىرود- که مردم ما مطالعه کردن را بلد نیستند، به قلب من فشار مىآید! از این بابت، ما چه قدر داریم هر ساعت خسارت مىبینیم!؟ واقعاً این به عهدهى چه کسى است؟...» (بیانات مقام معظم رهبری، 1370)
مدارس و کانونهای پرورش فکری کودکان بهعنوان متولیان اصلی امر کودک و نوجوان باید نقش اساسی در ایجاد عادت مطالعه در کودکان و نوجوانان بر عهده بگیرند، اما به گفتهی مسئولان آموزش و پرورش کشور، بیشتر مدارس - در مقاطع مختلف درسی - یا فاقد کتابخانه هستند و یا کتاب و مکانی مناسب برای کتابخانه ندارند که بتواند پاسخگوی نیازهای دانش آموزان در زمینههای مختلف تحقیق و پژوهش باشد. این موضوع دانش آموزان را راهی کتابخانههای عمومی میکند و اگر این کتابخانهها نیز نتوانند پاسخگوی مناسب برای آنها باشند روحیهی پژوهشگری و مطالعهی در کودکان و نوجوانان کمرنگ میشود و به مرور، نوجوانان پر انرژی و فعال دچار سر خوردگی از امر تحقیق و پژوهش خواهند شد.
یکی دیگر از دلایل اصلی که آموزش و پرورش کشور را از ایفای نقش اساسی در این امر باز می دارد، این است که هنوز مطالعهی مطالب و کتابهای محدود درسی و نمرهمحوری، ملاک اصلی آموزش و پرورش است و مطالعهی غیردرسی برای ایجاد درک بهتر و ایجاد خلاقیت در کودکان و نوجوانان بهعنوان نیاز اصلی شناخته نشده است. کانونهای پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز با وجود تلاشهای خوب مسئولان و مربیان هنوز نتوانسته نقش قابل چشمگیری در ایجاد عادت مطالعه در کودکان و نوجوانان داشته باشد و شاید دلیل اصلی این امر، گسترده نبودن مراکز کانون و نیز سایر فعالیتهای فرهنگی و هنری متنوع این مراکز باشد.
بنابراین کتابخانههای عمومی به دلیل گستردگی این مراکز و تخصصی بودن خدمات آنها در زمینهی کتاب و امکان ارایهی خدمات به طور همزمان به گروهای سنی مختلف و مراجعهی بیشتر مردم (اقشار و طبقات مختلف)، میتوانند با ایجاد راهکارهای مناسب، نقش اساسی در ایجاد عادت مطالعه در کودکان و نوجوانان بر عهده بگیرند. راهکارهای زیر برای رسیدن به این نقش اساسی میتواند مفید باشد:
- تجهیز همهی کتابخانههای عمومی به بخش کودک و نوجوان؛
- برگزاری دورهها و کارگاههای آموزشی کوتاه مدت در زمینهی کودک و نوجوان برای کتابداران علاقهمند به امر کودک و نوجوان؛
- ایجاد ارتباط مستمر و متقابل با مراکز آموزشی خصوصاً مراکز پیشدبستانی، ابتدایی و راهنمایی و دعوت مستمر از آنها برای شرکت در جشنهای کتاب و بازدید از کتابخانهها؛
- برگزاری مسابقههای مختلف مقالهنویسی، قصهنویسی و کتابخوانی و... توسط کتابخانهها برای ایجاد انگیزهی مطالعه و کتابخوانی؛
- برگزیدن و معرفی کوچکترین کتابخوانهای نمونهی کتابخانه و تقدیر از آنها در جشنهای هفتهی کتاب؛
- برنامههای شاد ومناسب چون برگزاری جشن کودکان کتابخوان با همکاری مراکز آموزشی و کانونهای پرورش فکری کودکان و نوجوانان؛
- تشویق و ترغیب اعضا به آوردن کودکان و نوجوانان خود به کتابخانه؛
- معرفی مستمرکتابهای جدید کودک و نوجوان توسط کتابخانه؛
کتاب در هر شرایطی میتواند به حس کنجکاوی کودکان و نوجوانان پاسخ مثبت دهد. کتاب پاسخ بیشتر پرسشها و مشغلههای فکری کودکان و نوجوانان را در خود نهفته است. کتاب مرجعی است که با کودکان به زبان خودشان صحبت میکند، پای حرفهایشان مینشیند، پرسشهایشان را با نرمی و لطافت و بدون عجله میشنود و پس از گوش دادن، پاسخی مطمئن، دقیق و قانعکننده ارایه میکند (خبرگزاری کتاب ایران، 1388).
دوران کودکی رهبر معظم انقلاب و علاقهی فراوان به مطالعه
«من در دوران جوانى زیاد مطالعه مىکردم. غیر از کتابهاى درسى خودمان که مطالعه مىکردم و مىخواندم، کتاب تاریخ، کتاب ادبیات، کتاب شعر و کتاب قصّه و رمان هم مىخواندم. به کتاب قصّه خیلى علاقه داشتم و خیلى از رمانهاى معروف را در دورهی نوجوانى خواندم. شعر هم مىخواندم. من با بسیارى از دیوانهاى شعر، در دورهی نوجوانى و جوانى آشنا شدم. به کتاب تاریخ علاقه داشتم و چون درس عربى مىخواندم، با زبان عربى آشنا شده بودم ... شما هم واقعاً باید قدر بدانید؛ هر چه امروز مطالعه مىکنید، برایتان مىماند و هرگز از ذهنتان زدوده نمىشود. دورهی نوجوانى براى مطالعه و یاد گرفتن، دورهی خیلى خوبى است؛ واقعاً یک دورهی طلایى است و با هیچ دوران دیگرى قابل مقایسه نیست. من خیلى کتاب نگاه مىکردم. منزل ما هم کتاب زیاد بود. پدرم کتابخانهی خوبى داشت و خیلى از کتابها هم براى من مورد استفاده بود. البته خود ما هم کتاب داشتیم، کرایه هم مىکردیم... به کتابخانهی آستان قدس هم مراجعه مىکردم. آستان قدس هم در مشهد، کتابخانهی خیلى خوبى دارد. در دورهی اوایل طلبگى - در همان سنین پانزده، شانزده سالگى - به آنجا مراجعه مىکردم. گاهى روزها آنجا مىرفتم و مشغول مطالعه مىشدم؛ صداى اذان با بلندگو پخش مىشد، به قدرى غرق مطالعه بودم که صداى اذان را نمىشنیدم! ... بعد از مدتى مىفهمیدیم که ظهر شده است! با کتاب اُنس داشتم. البته الان هم که در سنین نزدیک شصت سالگى هستم - همانطور که گفتید بعضى از شما جاى فرزند من هستید و بعضى مثل نوهی من مىمانید - از خیلى از نوجوانان بیشتر مطالعه مىکنم ... من نمىخواهم به بچهها خیلى کتاب و رمان معرفى کنم؛ حالا ممکن است اسم مؤلّفینش را بگویم. مثلاً یک نویسندهی معروف فرانسوى هست به نام «میشل زواکو» که کتابهاى زیادى دارد. من اغلب رمانهاى او را در آن دوره خواندم. یا نویسندهی معروف فرانسوى «ویکتور هوگو»، من کتاب «بینوایان» او را اوّلین بار در همان دورهی نوجوانى از کتابخانهی آستان قدس گرفتم. البته همهی آن را نخواندم، مقداریش را خواندم. یکى دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم». (بیانات مقام معظم رهبری، 1376).
فهرست منابع
ابراهیمی دینانی، غلامحسین (1379)، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران: طرح نو.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضاى گروه اجتماعى صداى جمهورى اسلامى ایران - 29/11/1370
بیانات مقام معظم رهبری در گفت و شنود صمیمانه با گروهى از جوانان و نوجوانان، 14/11/1376.
کاربخش راوری، ماشاءالله (1378)؛ چگونه کودکان و نوجوانان را به مطالعه علاقهمند کنیم؟ تهران: دفتر انتشارات کمک آموزشی، انتشارات مدرسه.
«نقش کتابخانهها در ایجاد انگیزهی مطالعه در کودکان و نوجوانان» (1388)، قابل دسترسی از طریق خبرگزاری کتاب ایران : www.ibna.ir
یغمایی، جواد و محمدخندان (1383)؛ کودک و مطالعه، تهران: کتابدار.
DES (1975), Alanguage for life, the Bullock report, london: HMSO.
El konin, D.B (1973), in john downing, comparative reading: cross national studies of behavior and processes in reading and writing. Newyork: Macmillan.
Goodman, Kenneth s. Niles, olives. (1970), reading: process and program, champaign, III: commission on the English curriculum, national council of teachers of English.
Meek, Margaret (1982), learning to read, London: the bodley head.
پی نوشتها
1. Elkonin
2. Goodman & niles
3. Bloom fild
4. 4. از پیامبر(ص) عظیم الشأن اسلام نیز روایت شده است: «هر کس در جستوجوی دنیاست، باید دانش فرا گیرد و هر کس به آخرت دلبسته است، باید از علم بهره گیرد و هر کس دنیا و آخرت هر دو را میخواهد، باز هم گریزی از دانشآموزی ندارد.» و در جای دیگر میفرماید: «اگر روزی بر من بگذرد که در آن روز به علم و دانش من افزوده نشود، آن روز، روز مبارکی نیست.»