درد و دل های عاشقانه

نویسنده


و تو فکر می­کنی عشق، فقط برای جوان­ترهاست و بین اشعار و ترانه­هایی که از mp3 و mp4   پخش می­گردد.

عشق فقط بین دختر و پسر است آن جا که می­گویند: «اگه تو من رو ول کنی، کجا برم؟  در خونه­ی کی برم؟ بابا ما رو تو حساب کرده بودیم.»

این­ها را می­خواندم نه در نامه­ی عاشقانه­ی جوان امروزی! این­ها را در صحیفه­ی سجادیه می­خواندم. آن جا که زیباترین نجواها و سخنان امام سجاد(ع)، خطاب به معشوق ابدی و ازلی وجود دارد.

گویی امام سجاد او را می­بیند و چه عاشقانه و بی­پروا با او سخن می­گوید:1 «من نیازمندترین نیازمندان در مقابل تو هستم. تو به بزرگی و توان­گری­ات، ما را ناامید نکن. آیا کسی را که از تو نیک­بختی (خوش­بختی) خواسته است بدبخت می­کنی؟ نه تو پاک و منزهی!»

دلت گرفته است، از همه بریده­ای و فکر کرده­ای که تنهاترینی.

هیچ کس درکت نمی­کند، نمی­فهمدت!

با همه تنهاییت، دل شکستگی­ات، با من بیا.

فکر کردی دیگران فقط در حق تو بدی کرده­اند؟ دنیا فقط به تو پشت کرده است؟ سختی­ها و بدی­ها فقط برای توست؟

کتاب صحیفه­ی سجادیه را برمی­داریم، ورق می­زنیم. مگر امام هم بدبختی داشته! چه قدر دل امام شکسته است که این حرف­ها را زده است. تعجب می­کنم آخر او امام بوده است.

گویی امام نیز هیچ کس را نداشته است آن جا که به خدا التماس می کند: 2 «ما به تو پناه آورده­ایم و تو قول داده­ای که گرفتاری گرفتاران را رفع کنی. به کجا بروم؟»

این نجواها برای کسی است که معصوم بوده است. قدرت محدود نداشته و می­توانسته به تمام خواسته­های  دنیایی و آخرتی خود برسد.

امام قدرت داشته که بدی بدکاران را جواب بدهد، از پس همه برمی­آمده و می­توانسته درس عبرتی بدهد که دیگران ماست­های­شان را کیسه کنند.

ولی دست­های خسته­اش را بالا برده و به خدا چنین التماس کرده: «خداوندا! بنده­ات به من آسیب زده، آبرویم را برده و حال از دنیا رفته است. او را بیامرز. به خاطر بدی­ای که در حق من کرده او را سرزنش نکن، رسوایش نکن، بهترین صدقه­ها و درجات نزدیکی و تقرب را هدیه­اش کن ( دعای 39 صحیفه)»

چند نفر از ما این­ گونه­ایم؟

اگر ناله ودعایی هم داریم، چون دست­مان به جایی  نمی­رسد، چاره­ای نداریم.

از عمق جان می­گوییم: «خدا عذابت دهد، چوب خدا صدا ندارد، خدا رسوایت کند، یادت باشه از هر دست بدهی، از همان دست می­گیری.»

البته اگر دست­مان به جایی برسد و کس و کاری داشته باشیم سعی می­کنیم این کارها را هم خودمان انجام دهیم و منتظر عقوبت خدا نمی­مانیم؛ اگر هم دعا می­کنیم برای هدایت نیست که نفرین است و احقاق حق.

کتاب عجیبی است. هر صفحه­اش یک دعاست. دعا در عاقبت به خیری، دعا برای پدر و مادر، دعا برای وقتی که اندوهگین هستی و غم دنیا روی دلت نشسته، دعا برای وقتی که شارژ هستی و شکرگذاری می­کنی، دعا برای کسی که بد کرده، دعا برای بخشش، تنگ­دستی، برای وقتی که هشت تو گرو نه­ات است و هر چه می­دوی نمی­رسی.

گویی امام تمام این لحظه­ها را درک کرده است، گویی همه جا با ماست. حتی آن جا که برای دریافت وام و قرض می­روی.

در دعای سی­ام داریم: «خدایا به تو پناه می­برم از وام و قرض و بی­خوابی­اش.»

گویا امام لحظه به لحظه دریافت وام­ها، وثیقه­های سنگین، ضامن­های کاسب و کارمند، رفت و آمدهای هر روز و تامین اعتبار نشدن وام­ها را پی­گیری کرده است.

بی­شک امام می­داند دنیای مدرن امروز، وام­ها و تسهیلات فراوان، خواب و آرامش ما را مختل کرده است.

من نمی­دانستم، چون حرف­های امام را نخوانده بودم.

شنیده بودم ائمه نیز مثل ما بوده­اند، درون جامعه­ی ما و با ما زندگی کرده­اند. ولی وقتی ادعیه­ی امام را مطالعه کردم با خودم گفتم کجای کاری؟ هر روز بیا و به فراخور حال خودت، صحیفه­ی سجادیه را بخوان. به جای ناله و نفرین، از زبان امام دعا کن. با ادبیات امام حرف بزن. خواسته­هایت را مثل او بیان کن.

و من تصمیم گرفتم هر روز یک دعا بخوانم. و اولین دعای صحیفه­ی سجادیه در ستایش خداوند است: سپاس خدایی را که قبل از او اولی نبوده و بعد از او آخری

 

1.          سجادی، سیداحمد، لغت­نامه و ترجمه­ی صحیفه­ی سجادیه، شرکت چاپ و انتشارات اسوه، قم، 1387.