غلامرضا گلیزواره
روایت عدالت و شکوه از شرارت
یکی از بانوان پرافتخار تاریخ اسلام «سوده» دختر «عماره بن اشتر» است که زنی از قبیلهی «همدان» بود. وی در یکی از روزهای بعد از شهادت حضرت علی(ع)، به کاخ مجلل و اشرافی معاویه آمد و اجازهی ورود خواست. معاویه او را به حضور پذیرفت. سوده خواست از کارگزار وی در عراق که «بسر بن ارطاه» نام داشت، شکایت کند که قبل از افشاگری در این باره، معاویه با او به عتاب و خطاب پرداخت و گفت: «مگر تو آن زن نبودی که در نبرد صفین مردم را علیه من و لشگرم میشورانیدی و تحریک میکردی و میگفتی: "ای پسر عماره، در روز نبرد همچون پدرت دامن همت بر کمر زن" و این گونه برادر و پدر خویش را تشویق میکردی که علی(ع) و فرزندان و اصحاب او را یاری کنند و تیغ مرگبار خود را بر سر دشمنان فرود آورند! و میافزودی که «این امام جانشین رسول خدا(ص) و مظهر هدایت و ایمان است، پس پیشاپیش پرچم و سپاهیان او حرکت کنید و با تیغ تیز و نیزه به جنگ بپردازید."»
سوده پاسخ داد: «بله، به خدا سوگند من بودم و هیچ گاه از حق جدا نشدهام و به دروغ از کسی عذر نخواستهام.» معاویه پرسید: «چه چیز تو را به این کار واداشت» گفت: «دوستی علی(ع) و پیروی از حق.» آن گاه معاویه به وی گفت: «به چه این جا آمدهای و منظورت چیست» سوده خاطرنشان ساخت: «ای معاویه! تو در پیشگاه خداوند متعال، در امور مردم، مسئولیت خطیری برعهده داری. همواره افرادی که از سوی تو بهعنوان والی ما تعیین شدهاند با تکیه بر قدرت تو، بر ما ستم میکنند و هر چه از دستشان برآید از تجاوز و تبعیض و بیعدالتی روا میدارند و اکنون بسر بن ارطاه آمده، مردان ما را به قتل رسانیده، اموالمان را به تاراج میبرد و اگر نه این بود که رعیت باید تسلیم حکومت خویش باشد، قبیلهی همدان در برابرش ناتوان نبودند. اکنون اگر او را از کار برکنار کنی ما سپاسگزار تو باشیم و گرنه به عصیان و مخالفت دست بزنیم.» معاویه با خشم و عصبانیت گفت: «مرا به قبیلهی همدان تهدید میکنی؟ هماکنون تو را بر شتری بدراه و خشن سوار کنم و به نزد او بفرستم که هر چه خواهد با تو بکند.» سوده چون این گونه تهدیدها را شنید لحظاتی در فکر فرو رفت و سر به زیر افکند و دو بیت شعر بر زبان جاری ساخت که ترجمهاش چنین است:
درود خداوند بر آن روان پاکی باد که اکنون در آغوش خاک خفته است و عدالت نیز با او در قبر مدفون گشت
آن چنان با حق پیمان بسته و با آن درآمیخته بود که هرگز به خود اجازه نمیداد حق را به چیزی عوض کند، پس حق و ایمان همواره ملازم او بودند.
معاویه گفت: «او که بود؟» سوده اظهار داشت: "به خدا سوگند او امیرمؤمنان و پیشوای پرهیزگاران، حضرت علی(ع) بود. روزی بهمنظور شکایت از یکی از عمالش نزد او رفتم. چون به محضرش رسیدم مشغول نماز بود. وقتی نمازش به پایان رسید، رو به من کرد و سلام نمود و بسیار محبت و لطف نمود و فرمود: "کاری داری؟" عرض کردم: "آری. فلان کارگزار تو، در امر گرفتن زکات به ما ستم میکند." و شرحی در این باره برایش درد دل کردم. علی(ع) چون سخنان مرا شنید و دانست که آن چه میگویم صحت دارد، گریست و گفت: «خداوندا تو گواه منی که به اینها نگفته بودم به مردم ستم روا دارند.» آن گاه قطعه پوستی از جیب خود بیرون آورد و در آن نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم قد جاءکم بینه من ربکم فاوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیائهم ولاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین؛ به محض خواندن این نامه، دست از کارت بردار و اموالی را که فراهم کردهای حفظ کن تا کسی که کار را از تو تحویل میگیرد به تو برسد. والسلام.»
آن گاه نامه را به من داد؛ و به خدا قسم آن قدر در این باره شتاب ورزید که حتی فرصت مهر کردن و در پاکت نهادن آن را به دست نیاورد. من نامه را به او رسانیدم، فوراً از کار برکنار گردید.» معاویه گفت: «علی بن ابیطالب شما را گستاخ و باجرأت نموده است که در برابر حاکم این گونه بیپروا سخن گویید.» سپس دستور داد به بسر بن ارطاه بنویسید اموال او را پس بدهد و با وی خوشرفتاری کند. سوده گفت: «این دستور دربارهی خودم است یا برای همه است؟» معاویه گفت: »تو را به دیگران چکار است؟» سوده گفت: «من هم، چون دیگر افراد! اگر این پیگیری همگانی نباشد خود را مستحق سرزنش میدانم.» معاویه به اطرافیان توصیه کرد بنویسید که با خودش و کسانش خوشرفتاری کنند. سپس افزود: «فرزند ابیطالب شما را مغرور کرد زیرا دربارهی قوم تو گفت: "اگر نگهبان بهشت باشم به قبیلهی همدان میگویم با سلامت و آرامش داخل شوید."»1
از این نمونه استفاده میشود همان طوری که زن در پیشگاه رسول اکرم(ص) کرامت و عزت داشت و در عرصه-های گوناگون اجتماعی حضور مییافت تا از دیانت و فضیلت دفاع کند، حضرت علی(ع) هم منزلت و شئونات بانوان را در نظر میگرفت. در عصر آن حضرت نیز زنان برای احیای ارزشهای الهی و نفی جفاکاری و استبداد فعال بودند. بهعلاوه، این مباحث مؤید آن است که زن میتواند برای استحقاق حقوق پایمال گردیده، به دربار حاکمان زور و تزویر برود و نه تنها میتواند حامی حقوق دیگران باشد بلکه وظیفه دارد این جانب-داری را معروف بداند و منکرات را افشا سازد.