زن در عصر پیامبر

 در عصر پیامبر، اسلام افق تازه‌ای در زندگی زنان باز کرد. ایشان کرامات خود را باز یافته، در راه تحصیل علم وکسب کمالات انسانی به حرکت در آمدند. درنتیجه  صدها زن متبحر در علوم و معارف اسلامی و فعال در امور اجتماعی تربیت شدند و به‌عنوان اعضایی از اجتماع با فضائل انسانی در ظرفیت‌های اجتماعی مانند بیعت سیاسی،  شرکت در امور اجتماعی، اقتصادی، و علمی و فرهنگی، دینی و مهاجرت و حتی جهاد و مبارزه با دشمنان اسلام و شهادت در راه خدا حضور یافتند. در این مقاله به جنبه‌هایی از این فعالیت‌ها و افراد شاخص پرداخته می‌شود:

 الف) زن در عرصه‌ی مذهب: برخی از زنان اهل بیت(ع) و جز ایشان، در عصر پیامبر و ائمه(ع)، شخصیت‌هایی مذهبی شمرده می‌شدند؛ مانند حضرت زهرا(س) و حضرت معصومه(س). این بزرگواران برای پاسخ‌گویی به سؤالات دینی، مرجع دیگران و به‌خصوص زنان جامعه محسوب می‌شدند. برخی بانوان صدر اسلام جزء سابقین بوده، حتی پیش از مردان خانواده‌ی خود اسلام آوردند.

از زنان مبلغ و مجاهد صدر اسلام می‌توان به نمونه‌های زیر اشاره کرد:

«ام شریک اسدی»، به کار ارشاد و تبلیغ مردم برای مسلمان شدن و آگاهی بخشیدن به ایشان مشغول بود. وی در این راه شکنجه‌های بسیاری متحمل شد.1  «امه الفارسیه» زنی ایرانی و از اهالی اصفهان بود که پیش از سلمان، مسلمان شد. وی همان فردی بود که سلمان را به پیشگاه پیامبر(ص) معرفی کرد.2 زمانی که رقیه دختر پیامبر(ص) بنا به نقلی، بر اثر ضربات همسرش از دنیا رفت، حضرت فاطمه(س) با گروهی از زنان بر جنازه‌اش نماز خواندند.3 (جواز امامت زن برای نماز میت زنان)

 

    «ام کلثوم» زنی خودساخته بود که پدر و برادرانش از مشرکین بودند. وی دختر «عقبه ابن ابی معیط» و خواهر «ولید» و «عمار» بود (ولید برادر مادری عثمان که در حکومت عثمان فرمان‌دار کوفه شد و رسوایی وی باعث برکناریش گشت.) ام کلثوم در آغاز بعثت مسلمان شد، در حالی که هنوز سن و سالی نداشت و ازدواج نکرده بود. او به سبب شرایط خانواده‌اش توان مهاجرت نداشت، اما در سال هفتم فرصتی یافت و با پای پیاده به مدینه گریخت و به مسلمانان پیوست.4 «امیمه دختر قیس ابن ابی الصلت» راوی حدیث بود و گروهی از تابعین شاگرد وی بودند و احادیث نبوی را به واسطه‌ی  او نقل می‌کردند.5

 ب) دستور شرکت تمام زنان در نماز عیدین: از «ام عطیه» نقل شده است که پیامبر در روزهای عید می‌فرمود: «زنان و دوشیزگان همه برای شرکت در نماز از شهر بیرون آیند. حتی اگر کسی بر خواندن نماز عذر دارد، در کناری، به دعوت مسلمین و خطبه‌ی عید گوش دهد تا جایی که اگر زنی حتی پوشش مناسب برای خروج از خانه ندارد، آن را از دیگران عاریه کند.»6

 ج) فعالیت‌های اقتصادی زنان: «قیله» زنی تاجر بود که احکام معامله را از پیامبر اسلام(ص) پرسید و رسول گرامی اسلام او را در جهت صحت معاملات راه‌نمایی فرمود.7 «ریطه» از زنان ثقیف و همسر «عبدالله ابن مسعود» بود. وی صنعت‌گری می-کرد و شوهر (نابینا) و فرزندانش را اداره‌ می-نمود.8 «سلامه» گوسفند می‌چرانید و زندگی خود را از این راه می‌گذراند.9

د) فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی زنان: پیش از فتح مکه، «ابوسفیان» که پیمان‌نامه‌ی «حدیبیه» را نقض کرده بود به مدینه آمد تا مسئله را به نفع خود حل و فصل کند. از این رو به دیدار بزرگان مدینه رفت تا امان‏نامه دریافت کند. راوی می‌گوید از رسول خدا(ص) خواست وعده‌ی دیدار گیرد. این کار عملى نشد. سپس به دیدار فاطمه‏(س) شتافت ولى مقصود وى حاصل نگشت.10  از این مطلب تاریخی به‌دست مى‏آید که فاطمه(س) ‏در امور اجتماعى و سیاسى، دخالت داشت، از این رو ابوسفیان به او مراجعه کرد ولى آن حضرت وساطت او را قبول نکرد.11

 در سال فتح مکه، «حارث بن هشام» به «ام هانى» دختر «ابو طالب» پناهنده شد و او، وى را امان داد. امیرالمؤمنین‏(ع) ‏به خانه‌ی وى داخل شده، خواست او را مجازات کند. ام هانى شمشیر او را گرفت و رها نمى‏کرد. در این هنگام  پیامبر(ص) وارد شد و چون ام هانى را غضبناک دید فرمود: «لا تغضبى علیا فان الله یغضب لغضبه» به هر کس که تو امان بدهى ما را قبول است. سپس تبسم کرده، فرمود: «اگر ابوطالب یک جهان فرزند داشت‏ همه در شجاعت بى‏نظیر بودند.»12 «ابن اثیر» در «النهایه» در بحث «لمم‏» درباره‌ی استیضاح ابوبکر توسط فاطمه‌ی زهرا(س) مى‏نویسد: «و خرجت فى لمه من نسائها یتوطئى زیلها على ابى بکر فعاتبته؛ با هیئتى از زنان بنى هاشم در حجاب اکمل به مجلس ابوبکر وارد شد و او را استیضاح کرد.»                                                                                                                                                

   در منطقه‌ی «سبع» مساجد در مدینه، منطقه‏اى که جنگ احزاب در آن واقع شده است، پایین‏تر ازمسجد على‏(ع)، مسجد فاطمه(س)‏ قرار دارد. این مساجد جایگاه عبادت حاضران در آن میدان و سنگرداران جنگ خندق بود و گواهى تاریخى براى حضور زن در اجتماع از دیدگاه اسلام است. بنابراین، رسول خدا(ص) حضور زن در صحنه‌ی اجتماعى - سیاسى را تأیید کرده است و فقط از حضورى که تحریکات و تمایلات نفسانى دیگران را در پى دارد، نهى فرموده است. پس از احداث مسجد النبى، مردان در داخل به امامت پیامبر(ص) و زنان در خارج آن به امامت ‏یکى از صحابه، نماز جماعت را برپا مى‏کردند. پیامبر اکرم‏(ص) در سفرها حتى برخى از جنگ‏ها، بعضى از زنان توانا در راستاى جهاد را، همراه خویش مى‏برده است.13                                                                                                                                             

ه) مقام و ارزش زن: در روزگارى که پدر، از داشتن دختر ناخشنود بود رسول خدا(ص) مى‏فرمود: «البنات حسنات؛ دختران در خانه‌ی پدران، حسنه‌ی الهى‏اند.»14 در جامعه‏اى که براى زنان چندان ارج و بهایى قائل نبودند، رسول خدا(ص) فرمود: «حبب الى‏ النساء و الطیب و جعلت قره عینى‏ الصلوه؛ زن، بوى خوش و نماز، در مکتب من محبوب‏اند.»15

و) حق انتخاب همسر: چون دختری که پدرش او را به عقد کسی در آورده بود به شکایت نزد پیامبر آمد ایشان فرمود: «اگر به هنگام خواندن عقد ازدواج، تو راضی به این ازدواج نبودی، در حقیقت چنین ازدواجی صورت نگرفته است.»16

ز) حق طلاق: «ثابت ابن قیس» از معاصرین رسول گرامی اسلام بود که دستورات بهداشتی را نادیده می‌گرفت. پس همسر وی به دلیل عدم رعایت نظافت شخصی و بوی بد بدن، به پیامبر شکایت کرد. پیامبر بزرگوار اسلام پس از رد مهریه به شوهرش که با رضایت همسرش صورت گرفت ازدواج این دو را باطل کرد.17

پاره ای از حقوق زنان در قرآن

 حق مساوی زن و مرد در کسب و کار: انسان‌ها دارای حق مساوی در کسب و کار و مالکیت هستند و در این بخش میان همسران تفاوتی نیست. این خود بیان‌گر آن است که زنان از نوعی استقلال برخوردار هستند و این گونه نیست که وابستگی ایشان وابستگی کامل و تمام باشد. از جمله دلایل استقلال نسبی ایشان می‌بایست به همین مسئله‌ی تساوی زنان و مردان در کسب و کار و مالکیت اشاره کرد. خداوند در آیه‌ی 32 سوره‌ی نساء می فرماید: «للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن؛ هر که از زن و مرد از آن چه اکتساب کنند بهره‌مند شوند.» بنابراین زنان همانند مردان از حق آزادی در تجارت برخوردار هستند و تفاوتی میان آنان در این بخش نیست.       

حق مادری همسر: قرآن در سوره‌ی طلاق، آیه‌ی 6 می-فرماید: «اسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم و لا تضارّوهنّ لتضیّقوا علیهنّ واولت حمل فانفقوا علیهن حتی یضعن حملهن فان ارضعن لکم حمل فانفقوا علیهن حتی یضعن حملهن فان ارضعن لکم فاتوهن اجورهن و اتمروا بینکم بمعروف و ان تعاسرتم فسترضع له اخری؛ (زنانی را که طلاق رجعی می‌دهید تا در عده‌اند) باز آن‌ها را در همان منزل خویش که میسر شماست بنشانید و به ایشان آزار و زیان نرسانید تا آنان را در مضیقه و رنج درافکنید؛ و به زنان مطلقه اگر حامله باشند تا وقت وضع حمل نفقه دهید آنگاه اگر فرزند شما را شیر دهند اجرت‌شان را با قرارداد متعارف بین خود بپردازید و اگر با هم سخت‌گیری کنید، دیگری را بر شیر دادن بطلبید.» بنابراین خدا، این حق را تصویب و بیان کرده که در دوران حمل و حضانت کودک می‌بایست حقوق و هزینه‌های مادر - در این بخش - از سوی همسر به-عنوان پدر تضمین شود؛ زیرا در این دوره زن نیازهای بیشتری می‌یابد که می‌بایست این نیازها نیز تأمین و هزینه‌های اضافی آن از سوی همسر به-عنوان پدر پرداخت شود. در حقیقت برای همسر - در زمانی که با همسر خویش است - افزون بر حق همسری، حقوق مضاعفی است که حتی در صورت طلاق برقرار خواهند ماند. در آیه‌ی 233 سوره‌ی بقره نیز می‌فرماید: «و الوالدت یرضعن اولدهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعه و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف؛ و مادران بایستی  دو سال کامل فرزندان خود را شیر دهند - آن کس که  می‌خواهد فرزند را شیر تمام دهد؛ و به‌عهده‌ی صاحب فرزند است که خوراک و لباس مادر را به ‌حد متعارف بدهد.                                                                               

حق خلوت کردن: از جمله حقوق متقابل همسران می-توان به مسئله‌ی حق خلوت کردن در سه وقت یعنی پیش از نماز صبح و هنگام ظهر و پس از نماز عشا اشاره کرد. البته این حقوق نباید با تخلف همراه باشد. در صورت نشوز و عدم تمکین، حق هم-خوابگی زن ناشزه از میان می رود. «یا ایها الذین ءامنوا لسیتئذنکم الذین ملکت ایمنکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلث مرت من قبل صلوه الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیره و من بعد صلوه العشاء ثلث عورت لکم لیس علیکم و لا علیهم جناح بعدهن طوافون  علیکم بعضکم علی بعض کذلک یبین الله لکم الایت و الله علیم حکیم؛ ای کسانی که به خدا ایمان آورده‌اید بندگان ملکی شما و اطفالی که هنوز زمان بلوغ نرسیده‌اند، باید شبانه‌روز سه مرتبه از شما اجازه‌ی ورود بخواهند. یک بار پیش از نماز صبح، دیگر پس از نماز خفتن، سوم هنگام ظهر که جامه‌ها را  از تن برمی‌گیرید که این سه وقت هنگام عورت و خلوت شماست. و بعد از این سه بار اجازه، دیگر باکی بر شما و آن‌ها نیست که بی‌دستور با بندگان و اطفال خود گرد یک‌دیگر جمع شوید و هر ساعت در کارها به شما مراجعه کنند. خدا آیاتش را بر شما چنین روشن بیان می‌کند که او به کار بندگان دانا و به  مصالح خلق آگاه و محکم‌کار است.18

    عدالت در حقوق متقابل همسران:  قرآن کریم می‌فرماید: «و ان خفتم الا تقسطوا فی الیتمی فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلث و ربع فان خفتم ان لاتعدلوا فوحده او ماملکت  ایمنکم ذلک ادنی الا تعولوا؛  اگر بترسید که مبادا  درباره‌ی یتیمان مراعات عدل و داد نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود آرید که شما را  نیکو و مناسب با عدالت است: دو یا سه یا چهار؛ و اگر بترسید که نتوانید عادل باشید پس تنها یک زن اختیارکرده؛ و یا چنان چه کنیزی دارید به آن اکتفا کنید که این نزدیک‌تر به عدالت و ترک ستم‌کاری است.»19

 دستور به مردان مبنی بر رفتار نیک با زنان: در مواضعی مختلف از قرآن کریم خداوند به مردان دستور می‌دهد که با زنان به نیکی رفتار کنند و حقوق ایشان را ضایع نکنند. البته چنین تصریحی به این دلیل است که مردان به جهت توان جسمانی و موقعیتی که برای خود در جوامع مختلف برای انواع سوء استفاده‌ها آفریده‌اند، معمولاً آمادگی بیشتری برای تضییع حقوق زنان دارند؛ به همین جهت به ایشان امر می‌شود تا به نیکی با زنان رفتار کنند. و باز چون احتمال آزار و کتک از سوی مردان بیشتر است، خداوند اجازه نمی‌دهد بی-دلیل زنی را تنبیه کنند و برای تنبیه قوانینی را قرار می‌دهد. پس این حکم به این معنی نیست که تنبیه از آن زن است و نه مرد بلکه عاملی بازدارنده بر سر راه مردان است تا به صرف احساسات و یا اتهامات عمل نکنند.

دفاع از حریم زن: قرآن کریم در برابر تهمت زدن به زنان پاک‌دامن کیفر سختی تعیین کرده است: «والذین یرمون المحصنت ثم لم یاتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمنین جلده  و لا تقبلوا لهم شهده ابدا و اولئک هم الفاسقون؛ و آنان که به زنان باعفت مومنه نسبت زنا دهند آنگاه چهارشاهد (عادل) بر دعوی خود نیاورند آنان را هشتاد تازیانه کیفر دهید و دیگر هرگز شهادت آن-ها را نپذیرید که مردمی فاسق و نادرستند.»20 «ان  الذین یرمون المحصنت الغافلت المومنت لعنوا فی الدنیا و الاخره و لهم عذاب عظیم؛ کسانی که به زنان باایمان عفیفه (مبرا)‌ی بی‌خبر از کار بد، تهمت بندند پاک‌دامن ناآگاه با ایمان تهمت می‌زنند، در دنیا و آخرت لعنت شده-اند و برای آنان عذاب بزرگی است.»21  قرآن در راستای دفاع  از حیثیت و حریم زن، مردانی را که به همسران خود نسبت زنا می‌دهند و شاهدی ندارند، دستور ملاعنه می‌دهد. «والذین یرمون ازواجهم و لم یکن لهم شهداء الا انفسهم فشهده احدهم اربع شهدت بالله انه لمن الصادقین. و الخمسه ان لعنت ‌الله علیه ان کان من الکذبین. و یدروا عنها العذاب ان تشهد اربع شهدت بالله انه لمن الکاذبین. و الخمسه ان غضب الله علیها  ان کان من الصدقین؛ و آنان که به زنان خود نسبت زنا دهند و جز خود بر آن شاهد و گواهی نداشتند باید از آن زن و مرد نخست  مرد چهار مرتبه  شهادت و قسم  به نام خدا یاد کند که البته او در این دعوی  زنا از راست‌گویانست. و بار پنجم قسم یاد کند که غضب خدا بر او اگر این مرد در این ادعای از راست‌گویان  باشد.»22  البته  این-ها بخش‌هایی از حقوق متقابل زن و شوهر است که در برخی از آیات بدان اشاره شده است.

  ماهیت مستقل زن و مرد: از شیوه‌ی بیان همسان قرآن در همه‌ی موارد به‌روشنی استفاده می‌شود که خلقت آدم پیش از آفرینش حوا بوده است. «یا ایهاالناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده  و خلق منها زوجها؛ ای مردم بترسید از عصیان پروردگار خود؛ آن خدایی که همه‌ی شما را از یک تن بیافرید و هم از آن جفت او را خلق کرد.23 «خلقکم من نفس واحده ثم جعل  منها زوجها؛ او شما نوع بشر را از یک تن (آدم) آفرید پس از آن  جفت او (حوا) را قرار داد.»24 «هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها؛ اوست خدایی که همه‌ی شما را  از یک تن بیافرید و از او نیز جفتش را مقرر داشت  تا به او انس و  آرام گیرد.»25 علامه طباطبایی ذیل آیه‌ی سوره-ی نساء می‌نویسد: «مراد از نفس انسان چیزی است که انسان به‌واسطه‌ی آن انسان شده است و از ظاهر عبارت چنین استفاده می‌شود که مقصود از «نفس واحده»، آدم  و از «زوجها» زن اوست و این دو، پدر و مادر نسل انسان کنونی هستند که ما از آن-ها هستیم.» قرآن کریم، گناه آدم و حوا و خوردن آن دو از شجره‌ی ممنوعه را تنها به گردن حوا نمی‌افکند، بلکه هر دوی آنان را در این امر مقصر می‌داند: «فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ماوری عنهما من سوءتهما و قال ما نهیکما ربکما عن هذه الشجره الا ان تکونا  ملکین اوتکونا من الخلدین ... فدلهما بغرور فلما ذاقا الشجره بدت لهما سوءاتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنه و نادیهما الم انهکما عن تلکما الشجره و اقل لکما ان الشیطان لکم عدو مبین. قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخسرین؛ آن گاه شیطان آدم و حوا، هر دو را به وسوسه فریب داد تا زشتی‌های پوشیده‌ی آنان پدیدار شود و به دروغ گفت خدا شما را از این نهی نکرد جز برای این که مبادا در بهشت دو پادشاه شوید یا عمر جاودان یابید ... پس راه‌نمایی به  فریب و دروغ کرد تا چون از آن درخت تناول کردند زشتی‌های‌شان آشکارگردید و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند و خدا ندا کرد که آیا من شما را از این درخت منع نکردم و نگفتم که شیطان سخت دشمن شماست؟ (با وی مخالفت کنید) گفتند خدایا ما بر خویش ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشی و به ما رحمت و رأفت نفرمایی سخت از زیان‌کاران عالم شده‌ایم.»26    

    اصلاح ازدواج: قرآن کریم بر ازدواج‌های ضدانسانی که در میان عرب جاهلی، قبایل وحشی، هندیان، یونانیان، ایرانیان و دیگر ملت‌ها به-شدت رونق یافته بود، مهر بطلان  زد و با دو دستور حکیمانه در برابر آن ایستاد: 1- بازدارندگی تعدد زوجات و محدود ساختن آن به چهار همسر 2- نهی از ازدواج‌های نامشروع.

 چند همسری برای یک مرد از نگاه قرآن کریم تا چهار زن جایز شمرده شده و آن هم با قید بیم نداشتن از اجرای عدالت. اما کسانی که در اجرای عدالت در بین همسران دچار خوف و بیم هستند، هرگز به بیش از یک همسر مجاز نیستند.27 قرآن کریم، نکاح  جمع (خریدن کنیزان و مجبورکردن آنان به زنا) را به‌شدت نهی کرده است: «و لا تکرهوا فتیتکم علی البغاء ان اردن تحصنا لتبتغوا عرض الحیوه الدنیا و من یکرههن فان الله من بعد اکراههن غفور رحیم؛ و کنیزان خود که مایلند به عفت زنهار برای طمع مال دنیا، جبراً به زنا وادار مکنید که هر کس آن‌ها را اکراه به زنا کند خدا در حق آن‌ها که مجبور بودند آمرزنده و مهربانست.»28 «و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنت المومنت فمن ما ملکت ایمنکم من فتیتکم المومنات. و الله اعلم بایمنکم بعضکم من بعض فانکحوهن باذن اهلهن و ءاتوهن اجورهن بالمعروف محصنت غیر مسافحت ولا متخذت اخدان.»29 خداوند متعال در این آیه ضمن تحریم نکاح خدن، مردان را مخاطب قرار داده می‌فرماید: «و هر که را وسعت و توانایی آن نباشد که زنان پارسای باایمان (و آزاد) گیرد، پس کنیزان مؤمنه که مالک آن‌ها شدید به زنی اختیار کنید خدا آگاه‌تر است به مراتب ایمان شما که شما اهل ایمان، بعضی از جنس بعضی دیگر و در رتبه یک-سانید. پس با کنیزان مؤمنه با اذن مالکش ازدواج کنید و مهر آن‌ها را بدان چه معین شده بدهید. کنیزکانی که عفیف باشند نه زناکار و نه رفیق و دوست‌دار.»

ازدواج اجباری یکی دیگر ازسنت‌های عرب جاهلی بود. پس از مرگ شوهر فردی زورمند، زن متوفا را به‌منظور تصاحب دارایی و اموالش به زور و جبر در خانه‌ی خود برده با او ازدواج می‌کرد. اگر زن نمی‌پذیرفت، او را زندانی می‌نمود تا بمیرد. که قرآن کریم آنان را از این عمل ناپسند برحذر داشت: «یا ایها الذین ءامنوا لایحل لکم ان ترثوا النساء کرها و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما ءاتیتموهن..؛ ای اهل ایمان برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید و بر زنان سخت‌گیری مکنید که قسمتی از آن چه مهر آن‌ها کرده‌اید به جور بگیرید.»30                            

حقوق‌ زن در قانون مدنی                                                                                                 

      پاره ای از حقوق زنان در قانون مدنی عبارتند از:

1- حق زن در تعریف دارایی خود: طبق ماده‌ی 1118 زن دارای استقلال اقتصادی است و می-تواند به هر شکلی، دارایی خود را تصرف کند و این دارایی با اخذ نفقه منافاتی ندارد.

2- حق زن در استفاده و اعمال شروط ضمن عقد: برابر ماده‌ی 1119 قانون مدنی، زن به هنگام عقد می‌تواند هر شرطی را که مخالف مقتضای ذات عقد نباشد بر مرد اعمال کند. این شروط به استثنای شروطی هستند که در قباله‌ی ازدواج آمده است و عاقد یکایک آن‌ها را برای طرفین می‌خواند و در صورت موافقت، آنها را امضا

 می کنند و متعهد می‌شوند. شروطی که در عقدنامه آمده و حق طلاق را به زن می‌دهد عبارتند از:

الف) استنکاف شوهر از دادن نفقه: اگر مرد از دادن نفقه خودداری کرد یا توانایی پرداخت نفقه را نداشت برابر ماده‌ی 1129، زن از طرف شوهر وکیل است که با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق کند.

 ب) سوء رفتار: چنان چه مردی در زندگی سوء رفتار داشت، زن برابر ماده‌ی 1129 قانون مدنی می‌تواند با مراجعه به دادگاه از شوهرش طلاق بگیرد.

 ج) ابتلا به امراض صعب العلاج: زن می‌تواند با وکالت به دادگاه مراجعه کند و طلاق بگیرد.

 د) حق فسخ نکاح در صورت جنون مرد: طبق ماده‌ی 1121 در صورت ابتلای مرد به جنون دایمی یا ادواری به شرط استقرار، زن حق تقاضای طلاق را دارد.

 ه) عدم رعایت دستور دادگاه مبنی بر کنار گذاشتن شغل منافی با شئون خانوادگی: اگر دادگاه حکم کرد که مرد شغل نامناسب را کنار گذارد و او رعایت نکند، دادگاه اجازه‌ی طلاق را به زن خواهد داد.

 و) محکومیت شوهر به جرایم خلاف شئون خانوادگی.

 ز) اعتیاد: اگر مردی معتاد باشد، زن اجازه‌ی طلاق دارد.

 ح) ترک منزل توسط زوج: ترک منزل توسط زوج با فلسفه‌ی زندگی مشترک منافات دارد. در این صورت نیز دادگاه به زن اجازه‌ی طلاق می‌دهد.

ط) محکومیت قطعی 5 سال یا بالاتر: اگر مرد محکوم به حبس 5 سال یا بیشتر شود، زن اجازه‌ی طلاق دارد.

 ی) عقیم بودن: باعث حق طلاق زن می‌شود.

 ک) مفقود الاثر شدن مرد: در صورتی که 6 ماه پس از مراجعه‌ی زن به دادگاه اثری از مرد پیدا نشود، زن حق طلاق دارد.

ل) در صورتی که مرد همسر دیگری اختیار نماید، زن می‌تواند با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق نماید و دادگاه نیز حکم طلاق را صادر می‌نماید.

م) ماده‌ی 1128 قانون مدنی می‌گوید: اگر مرد یا زنی خود را واجد صفاتی معرفی کنند که پس از عقد، فقدان آن مشخص شود این امر تدلیس نام دارد و از موجبات فسخ نکاح است. اگر صفت خاصی در یکی از طرفین شرط شده باشد اما پس از عقد، فقدان وصف منظور شود، طرف مقابل حق فسخ خواهد داشت و درصورت شکایت منجر به شش ماه تا دو سال حبس تأدیبی برای محکوم می‌شود.31

6- حق زن در مهریه در ازدواج دائم و موقت: مهریه نوعی حق شخصی است. طبق ماده‌ی 1082 به مجرد عقد، زن مالک مهر می‌شود و می‌تواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید و در رأس بدهی-های مرد قرار می‌گیرد. مهریه پس از مرگ زن به وراث او می‌رسد. اگر مردی مهریه‌ی همسر خود را پرداخت نکند، دادگاه پس از مراجعه‌ی زن برای طلاق، او را محکوم به پرداخت مهریه می‌کند. البته در صورت عدم توانایی مالی، مرد دادخواست اعسار از زندان می‌دهد. اگر دادگاه اعسارش را پذیرفت مهریه را تقسیم می‌کند و از زندان آزاد می‌شود، اما اگر با داشتن توانایی مالی، مهریه را نپردازد باید تا روز پرداخت مهریه در زندان بماند. باید توجه نمود که فوت زوج در مهریه تأثیرگذار نیست و مهریه از ماترک شوهر (آن چه به‌ جا گذاشته) برداشته می‌شود. چنان چه زن هم بمیرد، مهریه ساقط نمی‌شود. مهریه ارث است و به وراث وی خواهد رسید. هنگام فسخ نکاح، در صورتی که دختر وظایف زناشویی را انجام داده باشد، مهریه به او تعلق می‌گیرد، در غیر این صورت نصف مهریه به او می‌رسد. همچنین طبق ماده‌ی 1095 در نکاح منقطع، عدم مهر در عقد، موجب بطلان است.

7  - حق زن در مسئله‌ی نفقه: نفقه عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث البیت که به‌طور متعارف متناسب با وضعیت زن باشد. همچنین استخدام یک خادم در صورت عادت زن به داشتن خادم یا احتیاج او به واسطه‌ی مرض یا نقصان اعضاء. این حق به محض عقد محقق می‌شود. طبق ماده‌ی 1129 قانون مدنی اگر مردی ترک نفقه کند، زن می‌تواند با مراجعه به دادگاه، تقاضای طلاق بدهد و دادگاه پس از اثبات عدم پرداخت نفقه، حکم طلاق را صادر خواهد کرد. اگر مردی مرتکب عدم پرداخت نفقه حال همسرش شود، طبق ماده‌ی 642 قانون مجازات اسلامی به سه ماه و یک روز تا پنج ماه حبس محکوم می‌شود.

8- حق زن در انتخاب محل سکونت: با شرط ضمن عقد، زن می‌تواند حق سکونت را از آن خود کند. برابر قانون، حق انتخاب خانه‌ای که باید خانواده در آن مستقر شود با شوهر است، ولی اگر زن ادعا کند که زندگی با شوهرش در یک خانه برای او خطر جانی یا مالی و یا شرافتی دارد، قانون به زن حق انتخاب مسکن جدا می‌دهد.

زن می‌تواند در موقع عقد شرط کند که حق انتخاب مسکن به او داده شود. در این حال اگر شوهر خانه‌ای خرید یا اجاره کرد که مورد علاقه یا توافق زن نبود، او می‌تواند از اقامت در آن خانه خودداری نماید.

اگر زن و شوهر نسبت به خانه‌ی مشترک با هم توافق نکردند، دادگاه با جلب نظر نزدیکان هر دو طرف برای زن محل سکونتی انتخاب می‌کند. در این حال شوهر باید هزینه‌ی زندگی زن را که جدا از اوست بپردازد.32

9- حق زن در ترک منزل شوهر در صورت خوف از ضرر جسمی، مالی یا شرافتی: زن بدون اجازه‌ی شوهر

نمی‌تواند خانه‌ی شوهر را ترک کند. اما براساس ماده‌ی 1115 قانون مدنی گاهی اوقات حق دارد که بدون اجازه‌ی شوهر منزل را ترک کند. مثلاً هر چند خروج از کشور نیاز به اجازه‌ی مرد دارد اما زنی که مستطیع شده است و می‌خواهد به حج تمتع برود، می‌تواند بدون اجازه‌ی شوهر، خانه را ترک نماید.

10- حق زن در استفاده از حق حبس: تا زمانی که مرد مهریه زن را پرداخت نکرده است، زن می-تواند برابر ماده‌ی 1085 قانون مدنی از انجام وظایف زناشویی خودداری کند. حتی در این صورت نیز مرد باید نفقه را پرداخت کند. شروط حق حبس به شرح زیر است:

شرط اول: مهر زن باید حال باشد – و نه مدت دار - و به مجرد عقد قابل وصول باشد بنابراین اگر مدت دار بود، حق حبس ندارد.

شرط دوم: در صورتی که زن قبل از دریافت مهر از شوهر تمکین کند، حق حبس او ساقط می‌شود منتهی حق مطالبه‌ی مهر او از بین نمی‌رود.

شرط سوم: فرق نمی‌کند که شوهر ثروتمند باشد یا نباشد در هر صورت زن حق حبس دارد.

شرط چهارم: در صورتی که زن از حق حبس خود استفاده کند و از همسرش تا وصول مهر تمکین نکند و از انجام وظایف زناشویی خودداری نماید، ناشزه محسوب نمی‌شود و مستحق نفقه نیز هست.

 مواردی که عدم تمکین زن جنبه‌ی شرعی و قانونی دارد:

الف) نامناسب بودن محل سکونت زن

ب) بیماری (یا هنگام عادت ماهیانه)

ج) سفر واجب: مثل حج تمتع

د) درمان در خارج از کشور به تجویز پزشک

ه) بیماری واگیردار زوج

و) خوف از ضرر جسمی، شرافتی، جانی و مالی

11- حق زن در جهیزیه: جهیزیه‌ای را که بر حسب عادت و آداب و رسوم به منزل شوهر می‌برند، به منزله‌ی انصراف از مالکیت محسوب نمی‌شود و تماماً متعلق به زن است و مرد حق هیچ گونه دخل و تصرف یا تبدیل اثاثیه را ندارد. مرد فقط می-تواند در حد عرف معمول و رایج از وسایل استفاده بکند، زیرا طبق ماده‌ی 1118 قانون مدنی، استقلال مالی زن به رسمیت شناخته شده و جهیزیه جزء اموال زن است و زن اختیار دارد که با جهیزیه‌ی خود هر طور که می‌پسندد رفتار کند. بنابراین از نظر حقوقی زن اجباری در تهیه و بردن جهیزیه به خانه شوهر ندارد و شوهر پس از ازدواج مالک جهیزیه نمی‌شود بلکه به‌طور متعارف می‌تواند از این وسایل استفاده کند و از منافع آن بهره‌مند شود.

 12- اجرت المثل: اجرت المثل بر اساس ماده‌ی 326 قانون مدنی مطرح شده است. در این قانون آمده: «هرگاه کسی بر حسب امر دیگری اقدام به انجام کاری کند مستحق اجرت خواهد بود و این امر اعم از امر کردن، دستور دادن و درخواست کردن کارهایی است که زوجه به درخواست مرد انجام می‌دهد و مستحق اجرت خواهد بود.» اگر تعیین اجرت المثل ممکن نباشد، دادگاه مبلغی را تحت عنوان «نحله‌ی ایام زوجیت» (بخشش) تعیین

 می‌نماید تا از سوی مرد به زن پرداخت گردد.» با وضع تبصره‌ی 6 اصلاح قانون طلاق، در صورتی که طلاق به درخواست زوجه نباشد، دادگاه با توجه به سنوات زندگی مشترک و نوع کار انجام شده، برای زوجه اجرت المثل تعیین می‌کند و مرد موظف به پرداخت آن است. زیرا طبق قوانین شرعی، زن در منزل شوهر غیر از تمکین و تربیت فرزند، وظیفه‌ی دیگری ندارد و در مقابل کارهایی که در منزل انجام می‌دهد مستحق اجرت است. در صورت فوت شوهر، زن مستحق اجرت المثل نیست بلکه دادگاه می‌تواند حکم کند که آیا نیمی از دارایی شوهر به زن تعلق می‌گیرد یا مقداری از آن.33 

13- حق زن در طلاق رجعی:  در طلاق رجعی، زن و شوهر باید به مدت سه ماه در یک منزل سکونت داشته باشند و مرد به زن نفقه بدهد؛ در این شرایط، در صورت فوت مرد، زن ارث می‌برد. چنان چه در این ایام مرد بخواهد زن دیگری اختیار کند حتماً باید با اجازه‌ی همسر اول یا دادگاه باشد. در ایام عدّه، مرد نمی‌تواند با خواهر زن ازدواج بکند و زنا در این دوره، زنای محسنه محسوب می-شود. زن می‌تواند تمام وظایف زوجیت را که منافاتی با ماهیت طلاق ندارد انجام بدهد. فلسفه‌ی این امر در قرآن این است که خداوند می‌فرماید: «شما نمی‌دانید شاید خداوند خیری دیگر پدید آورد.»34

14- حق ارث: اگر زنی فوت کند و اولادی نداشته باشد به همسرش یک دوم ارث می‌رسد و اگر اولاد داشته باشد یک چهارم ارث می‌رسد. اگر مردی فوت کند و اولاد نداشته باشد به زن یک چهارم ارث می-رسد و اگر اولاد داشته باشد زن یک هشتم ارث می-برد. اگر مردی فوت کند و چند تا زن داشته باشد یک هشتم به همه‌ی آن‌ها به‌طور مساوی ارث خواهد رسید و اگر اولاد نداشته باشد به آن‌ها یک چهارم ارث تعلق می‌گیرد.35

نتیجه گیری

     با مقایسه‌ی ادیان مختلف با دین اسلام در مورد حقوق زنان مى‌توان پى برد که اسلام در مورد حقوق خانوادگى زن و مرد، فلسفه‌ی خاصى دارد و پاره‌اى از حقوق و تکالیف و مجازات‌ها را براى مرد مناسب‌تر دانسته و پاره‌اى از آن‌ها را براى زن. لازمه‌ی اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانى  این است که حقوق مساوى داشته باشند به طورى که ترجیح و امتیاز حقوقى در کار نباشد؛ یا لازمه‌اش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوى و برابرى، متشابه و یک‌نواخت هم بوده باشند و هیچ گونه تقسیم کار و وظیفه‌اى در کار نباشد

 شک نیست که لازمه‌ی اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانى و برابرى آنان از لحاظ انسانیت، برابرى آن‌ها در حقوق انسانى است، اما تشابه آن‌ها در حقوق چه طور؟ آن چه مسلم است این است که اسلام حقوق یک‌نواختى براى زن و مرد قائل نشده است، ولى اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقى براى مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام اصل مساوات انسان‌ها را درباره‌ی زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوى حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آن‌ها مخالف است. در این که این دو صنف با همدیگر متفاوت‌اند، از نظر خلقت طبیعى، جاى تردید نیست و این اختلاف و تنوع در خلقت طبیعى زن و مرد باعث نمى‌شود که یکى ناقص و دیگرى کامل باشد. این مسئله‌، تنوع را می‌رساند، نه نقص و کمال. همان طور که حقوق مردها در اسلام مطرح است، حقوق زن‌ها نیز مطرح است. آن چه از نظر اسلام مطرح است، این است که زن و مرد به‌دلیل این که یکى زن است و دیگرى مرد، در جهات زیادى مشابه یک‌دیگر نیستند. خلقت و طبیعت آن‌ها را یک‌نواخت نخواسته است و همین ایجاب مى‌کند که از لحاظ بسیارى از حقوق و تکالیف و مجازات‌ها وضع مشابهى نداشته باشند.

      بنابراین  زن اگر بخواهد حقوقی مساوی حقوق مرد و سعادتی مساوی سعادت مرد پیدا کند، راه منحصرش این است که مشابهت حقوقی را از میان بردارد؛ برای مرد حقوقی متناسب با مرد و برای خودش حقوقی متناسب با خودش قائل شود. تنها از این راه است که وحدت و صمیمیت واقعی میان مرد و زن برقرار می‌شود و زن از سعادتی مساوی با مرد بلکه بالاتر از آن برخوردار خواهد شد. مردان نیز از روی خلوص و بدون شائبه‌ی اغفال و فریب‌کاری برای زنان حقوق مساوی و احیاناً بیشتر از خود قائل خواهند شد. عدم تشابه حقوق زن و مرد در حدودی که طبیعت، زن و مرد را در وضع نامشابهی قرار داده است، هم با عدالت و حقوق فطری بهتر تطبیق می‌کند و هم سعادت خانوادگی را بهتر تأمین می‌نماید و هم اجتماع را بهتر به جلو می‌برد.

منابع

قرآن کریم

آیت الله نوری همدانی، حسین.(1386). جایگاه بانوان در اسلام، چاپ پنجم، چاپ‌خانه‌ی بزرگ قرآن کریم. ص170، به نقل از در المنثور ص67،  ص204.

پودمان حقوق خانواده.(1389).گرفته شده از سایت . ww2.irib.ir

حقوق خانواده در اسلام. (1389).گرفته شده از سایت . ww2.irib.ir

فهیم کرمانی، مرتضی (1366) چهره‌ی  زن در آیینه-ی  اسلام و قرآن. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص11، 14،  ص17، به نقل از وسائل 1/457،  ص27 به نقل از طبقات ابن سعد، 8/311، ص26 به نقل از طبقات ابن سعد، 8/290،   36، 214، 38، 206،  219

قانون مدنی

رازی، فخرالدین محمد ابو عبدالله، تفسیر کبیر یا مفاتیح الغیب.

زمخشرى، ربیع الابرار، ج 1، ص 869، چاپ منشورات الشریف الرضى.

شفیعی مازندرانی، سیدمحمد.(1388). فمینیست و جایگاه زن در اسلام، گرفته شده از سایت www.porsojoo.com

 شیخ صدوق، (1364) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، انتشارات شریف رضی قم. ص448،

مبلغ، سیدمحمدحسین (1380) بررسی تطبیقی زن در نگاه جاهلیت، ادیان، اسلام و فمینیست.

فصل‌نامه‌ی پژوهش‌های قرآنی، سال 7، ش 27 و 28، سال 1380. ص194-223.

ورعی، سیدجواد (1378) الگوی زن مسلمان، الگوی زن غربی، مجله‌ی پیام زن، ص126-129

نوری، حاج‌میرزاحسین (خاتم المحدثین). مستدرک الوسائل، ج2، ص175 بیروت، دار الکتب العلمیه.

پی‌نوشت‌ها:

1. فهیم کرمانی، ص219.

2. همان، ص38.

3. مبلغ، 1380، ص36.

4. نوری همدانی،  ص204.

5. نوری همدانی، ص170، به نقل از در المنثور، ص67.

6. فهیم کرمانی، ص17، به نقل از وسائل 1/457.

7. همان، ص27 به نقل از طبقات ابن سعد، 8/311.

8. همان، ص26، به نقل از طبقات ابن سعد، 8/290.

9. همان، ص14.

10. رازی، تفسیر کبیر.

11. همان.

12. زمخشرى، ج 1، ص 869.

13. شفیعی مازندرانی، 1388.

14. صدوق، ص448.

15. مستدرک، ج 2، ص 175.

1389.16،گرفته شده از سایتwww.iaut.ac.ir).

17. فهیم کرمانی، ص11.

18. نور، آیه‌ی 58.

19. نساء، آیه‌ی3.

20. نور، آیه‌ی 4.

21. همان، آیه‌ی 23.

22. همان، آیات 6 تا 9.

23. نساء، آیه‌ی1.

24. زمر، آیه‌ی 6.

25.  اعراف، آیه‌ی189.

26. همان، آیه‌ی20-23.

27. مبلغ، 1380.

28.  نور، آیه‌ی33.

29. نساء، آیه‌ی 25.

30. همان، آیه‌ی19.

31. 1389،گرفته شده از سایت . ww2.irib.ir

32. همان.

33. همان.

34. همان.

35. همان.