در نیازهای مادی هلاک نشویم!

نویسنده



مروری بر مصرف‌گرایی و فرهنگ نادرست اسراف و تبذیر در خانواده‌ها

وقتی بچه بودم، برای بچه‌ها دو جور بستنی می-خریدند؛ بستنی قیفی دو سنتی و بستنی نانی چهار سنتی. دو سنتی‌ها خیلی کوچک بودند و به-راحتی توی دست بچه‌ها جا می‌شدند. طرز تهیه‌شان به این صورت بود که بستنی را با یک قاشق مخصوص از ظرفش برمی‌داشتند و توی نان قیفی می-گذاشتند. چهار سنتی‌ها با نوعی دستگاه کوچک مخصوص ساخته می‌شدند که دو تکه نان بیسکویتی شیرین را به یک تکه بستنی استوانه‌ای پرس می-کرد.  سر همین بستنی خوردن‌ها، بعضی از همسن و سال‌هایم حسابی مایه‌ی حسرت و حسادت می‌شدند؛ یعنی آن‌هایی که مادر و پدرشان نه تنها برای-شان یک بستنی چهار سنتی می‌خریدند، بلکه ممکن بود دو تا بستنی دو سنتی بخرند. این بچه‌های خوش‌بخت، دو بستنی دو سنتی را با افتخار در دست‌های راست و چپ‌‌شان می‌گرفتند و به صورتی کاملاً حرفه‌ای گردن‌شان را از این بستنی به آن بستنی می‌چرخاندند. اول این یکی را لیس می‌زدند و بعد آن یکی را. این مراسم آیینی باشکوه برای من به‌شدت حسادت برانگیز بود، طوری که بارها از پدر و مادرم خواستم بگذارند من هم آن را برگزار کنم. بی‌نتیجه بود. بزرگ‌ترهای من خیلی سرسخت بودند. یک بستنی چهار سنتی بله، اما دو بستنی دو سنتی ابدا!

همان طور که می‌بینید نه ریاضیات می‌تواند این ممانعت را توجیه کند، نه اقتصاد، نه علم تغذیه و نه بهداشت. توجیه مذبوحانه و البته کاملاً بی اساس والدین من این بود که پسر بچه‌ای که مدام چشمش از این بستنی به آن بستنی در نوسان باشد، با احتمال بیشتری ممکن است پایش به سنگ، پله و چاله‌های پیاده‌‌رو گیر کند. همان موقع‌ها حس مبهمی به من می‌گفت که باید توجیه اسرارآمیز دیگری، یک توجیه تربیتی بی‌رحمانه، در کار باشد اما نمی‌توانستم بفهمم چیست.

حالا که شهروند یک جامعه‌ی مصرف‌گرا و تمدنی سرشار از اسراف و اتلاف شده‌ام، فهمیده‌ام که حق با آن عزیزان در گذشته بوده است. خریدن دو بستنی دو سنتی به جای یک بستنی چهار سنتی، از نظر اقتصادی ریخت و پاش محسوب نمی‌شد اما به لحاظ نمادین چیزی جز اسراف نبود و آن‌ها هم دقیقاً به همین دلیل نمی‌گذاشتند من دو تا بستنی بخورم، چون این کارشان توهین به فقر، جلوه‌ای از ابتذال و رفاه دروغین و نازیدن به ثروت تلقی می‌‌شد. فقط بچه‌های لوس دو تا بستنی را با هم می‌خوردند و خانواده‌هایی که به این هوس میدان می‌دادند بچه‌های‌شان را در تئاتر حسرت‌بار و احمقانه‌ی «دلم می‌خواهد اما نمی-توانم» بزرگ می‌کردند.1

هدف از مصرف چیست؟

هدف از مصرف به دو دسته‌ی کلی تقسیم می‌شود: مصرف برای مصرف یا مصرف برای چیز دیگر.

مصرف برای مصرف همان چیزی است که قرآن اسمش را «تبذیر» می‌گذارد؛ به اصطلاح علمای اخلاق «شهوت». منظور از شهوت غرایز اولیه‌ی انسانی نیست. هر چیزی که انسان به دنبالش می‌دود و آن را اصل قرار می‌دهد، شهوت است؛ لذا می‌گویند شهوت خوردن، شهوت پوشیدن، شهوت خوابیدن. قرآن به‌طور کلی این مصرف برای مصرف را طرد می‌کند و قبول ندارد.

آن چه قرآن کریم بر آن تأکید دارد و روایات نیز ما را به آن سمت سوق می‌دهند، مصرف برای چیز دیگری است که در اسلام ادای مقاصد الهی یا همان قرب الهی نامیده می‌شود. یعنی مصرف را باید جهت داد. چه در نذری امام حسین(ع) به-عنوان یک مورد و چه جاری شدن این جهت قرب الهی در تمام زندگی. حتی اگر نمی‌تواند این جهت را در تمام زندگی پیاده کند، حداقل مصرف برای مصرف نداشته باشد و آن را از نیت و هدف و جهت‌گیری خودش دور کند.2

رابطه و نیاز مصرف چیست؟

پاسخ این سؤال، گستره‌ی مصرف را توضیح می‌دهد. در روایات این مثال آمده که اگر مردی، همسری از یک خانواده‌ی مرفه اختیار می‌کند، باید رفتار متعادلی را نسبت به حد رفاه همسرش در نظر بگیرد. این یک نگاه طبقاتی نیست بلکه نکته‌ی خیلی مهمی است؛ از این جهت که تحول در رابطه با مصرف و نیاز، زمان‌بر است. تحولی است که نیاز به مقدمات و مسیرهای فراوان دارد که اگر فراهم شد، آن وقت تغییر چارچوب‌ها امکان-پذیر است. اما اگر این مقدمات فراهم نشد، تحول تبدیل به یک رفتار خشک و عجبیب و غریب می‌شود.

اگر زوجی واقعاً می‌خواهند خودشان را به یک نوع قناعت خاصی عادت بدهند باید در یک فرآیند، این عادت را به وجود بیاورند. به صورت لحظه‌ای نمی‌شود این کار را انجام داد. اگر به دو سوال هدف از مصرف چیست؟ و ارزش‌های مصرف چیست؟ توانستند جواب بدهند این فرآیند ایجاد می‌شود. این مباحث اصلی اگر جهت خودش را پیدا کرد، رابطه‌ی میان نیاز و مصرف هم تعریف می‌شود.3

تغییر در الگو

شیوه‌ی مصرف و پیروی از الگوهای تأمین نیازهای روزانه از دیرباز تاکنون دست‌خوش تغییرات زیادی شده است، یعنی هزاران سال قبل خرید کردن به شکل امروزی در میان جوامع مختلف وجود نداشت و تبادلات کالا، تنها به‌منظور تأمین نیازهای روزانه و اساسی افراد جامعه انجام می‌گرفت. در زمان‌های پیشین، تمایل به خرید و الگوهای مصرف، فقط به تأمین حداقل نیازهای اساسی مانند خوراک و پوشاک محدود می‌شد، در حالی‌ که در جوامع امروزی، خرید و مصرف پدیده‌هایی هستند که نیازمند معرفی الگوهای مشخص و تابع فرهنگ‌سازی معین‌اند. الگوهای خرید کردن در فرهنگ کشورها و حتی شهرها و روستاهای مختلف در یک کشور متفاوت بوده و وابسته به پدیده‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی است. در اکثر جوامع شهری گرایشات فردی در تأمین نیازهای ثانویه کم‌رنگ شده و افراد بیشتر تمایل به خرید کالاهایی دارند که مطابق با فرهنگ جامعه و الگوهای موجود باشد. با ظهور پدیده‌ی مد، خریدار با گرایشات جدید جامعه همسو می‌شود. این مسئله در روزهای پایانی سال شدت پیدا کرده، ممکن است شیوه‌های صحیح مصرف دست‌خوش آسیب شود.4

در جامعه نه گدا باشیم، نه از فرط پرخوری بترکیم

 در قرآن کریم آمده است که امت اسلامی مانند یک کاروان است که همه با هم می‌روند. یک عده ممکن است کمی عقب و جلو باشند، اما کسی نباید از این کاروان جا بماند. اگر کسی جا ماند و زانو زد، کاروان نباید برود. باید برگردد، دستش را بگیرد و ببرد. کسی هم نباید از کاروان خیلی جلو بیفتد و تنها برود. در جامعه نه گدا باشیم، نه از فرط پرخوری بترکیم. اهل «اتراف» نباشیم. مترف کسی است که با دمش گردو می‌‌‌شکند.

ممکن است کسی استعداد ذهنی و قدرت بدنی بیشتری نسبت به دیگران داشته باشد، به همین دلیل تولید ثروت این فرد ممکن است بیشتر از دیگران باشد. اما در مصرف ثروت چه؟ می‌تواند کمی بیشتر از دیگران مصرف کند. اما نباید فاصله‌اش با دیگران زیاد شود و بیش از حد نیاز مصرف کند، در حالی که نیازهای اولیه‌ی فرد دیگری هنوز باقی مانده است. این جا تفاوت یک جامعه‌ی سرمایه‌داری با یک جامعه اسلامی معلوم می‌‌‌شود.5

وسوسه‌ی لاغری، «خوش هیکل» بودن

 با نگاهی به سایر فرهنگ‌ها می‌بینیم که زیبایی و لاغری به هیچ وجه قرابت طبیعی با یک‌دیگر ندارند. چاقی نیز در جاهای دیگر زیبایی به-شمار می‌آمده است. اما این زیبایی الزامی، جهان‌شمول و دموکراتیک که به عنوان حق و تکلیف برای همگان بر روی پیشانی جامعه‌ی مصرفی حک شده، از لاغری تفکیک‌ناپذیر است. زیبایی با چاقی یا لاغری و سنگین‌وزن بودن یا کشیده‌اندام بودن ارتباطی ندارد، زیرا در تعریف سنتی، زیبایی بر هماهنگی اشکال مبتنی است. اما بر مبنای تعریف کنونی، زیبایی با لاغری و کشیده-اندام بودن ارتباط پیدا می‌کند. حتی زیبایی می‌تواند با لاغری مفرط همان‌گونه که در مدل‌ها و مانکن‌ها مشاهده می‌شود، ارتباط داشته باشد.

این امر ممکن است عجیب به نظر برسد، زیرا اگر ما مثل دیگران مصرف را تعمیم فرآیندهای ترکیبی مد تعریف کنیم، می‌دانیم که مد می‌تواند با همه چیز بر مبنای - تضاد اعم از کهنه و نو، زیبا و زشت، اخلاق و غیراخلاقی - بازی کند؛ اما مد نمی‌تواند با چاقی و لاغری بازی کند. آیا در جامعه مصرفی، اندام کشیده داشتن به خودی خود به یک نشانه‌ی تمایزدهنده (زیبا و زشت) تبدیل می‌شود؟

راز خوش‌هیکل بودن و جاذبه‌ی لاغری به این دلیل تا این حد عمیق عمل می‌کنند که اشکالی از خشونت هستند و دقیقاً این بدن است که در این جا قربانی می‌شود؛ بدنی که هم در نقطه‌ی کمال خود تثبیت می‌شود و هم به گونه‌ای خشونت آمیز با قربانی شدن زنده می‌شود. در ایالات متحده مواد غذایی دارای کالری پایین، قندهای مصنوعی، کره‌های بدون چربی و رژیم‌های غذایی، به کمک تبلیغات فراوان، سبب ثروتمند شدن سرمایه‌گذاران و تولیدکنندگان این حوزه شده-اند.6

امروزه داروهای لاغری «با عمل‌کرد تماشایی خود» برای شما دور کمر مناسب، دور باسن مناسب، دور ساق پای مناسب، شکم صاف، بافت‌های تجدیدشده، عضلات محکم، پوست صاف و نیم‌رخی جدید به ارمغان خواهند آورد. اما این میل فراوان به مصرف داروهای لاغری و مواد غذایی کم‌کالری نوعی مد تلقی می‌شود که تنها ثروتمند شدن اربابان قدرت و سرمایه‌داران را در پی خواهد داشت.

شواهد و مصادیق اسراف و تبذیر

بشر امروز حتی اگر برای حوائج مادی خویش هم قائل به اصالت باشد، تا آن جا که خود را از محدوده‌ی مقیدات اخلاقی مذهبی خارج نکرده است، به سقوط کامل دچار نمی‌شود و در این سطح وسیع که در قرن حاضر شاهد آن هستیم به اتراف و اسراف و تبذیر گرایش پیدا نمی‌کند. مهمترین علتی که جامعه غرب را به اتراف و اسراف کشانده، همین است که اراده‌ی او را در جهت ارضای شهوات و تبعیت از غرایز چیزی جز قراردادهای اجتماع محدود نمی‌کند. اسراف و تبذیر، صفت ذاتی تمدن حاضر است. شواهد و مصادیقی وجود دارد که موید این مدعاست و هر گونه شک و تردید را محو می‌کند.

«روژه گارودی»(Roger Garaudy) در کتاب «هشدار به زندگان» می‌نویسد:

«ما چگونه در حال مردن و میراندن نوع بشر هستیم؟ و این کار را چگونه با مصرف همه‌گونه‌ی منابع انرژی، داریم انجام می‌دهیم؟ و چگونه کره‌ی زمین را داریم غیرقابل زندگی می‌سازیم؟ انرژی و منابع زمین در طول میلیون‌ها سال در دل خاک نهفته و ذخیره شده است...هشتصد سال است که انسان از ذغال سنگ مستخرج از دل زمین استفاده می‌کند ولی نیمی از آن را در طی سی سال اخیر مصرف کرده است! و نیز نیمی از میزان مصرف نفتی را که انسان از آغاز کشف و استخراج آن به کار برده است تنها در طی ده سال اخیر سوزانیده است!»7

«شوماخر» می‌پرسد: «یک نظام صنعتی(ایالات متحده) که چهل درصد از منابع اصلی جهان را برای تامین نیازمندی‌های جمعیتی کمتر از شش درصد مصرف می‌کند، تنها در صورتی می‌تواند کارآمد خوانده شود که در زمینه‌ی تأمین سعادت، رفاه، فرهنگ، صلح و آرامش و هماهنگی، به توفیق‌های عظیمی نایل آمده باشد. تصور نمی‌کنم تاکید بر این واقعیت ضروری باشد که نظام آمریکایی از نیل به چنین توفیق‌هایی ناتوان بوده... .8

شواهد و مصادیقی که ذکر شد تنها به میزان مصرف انرژی و مواد معدنی اختصاص داشت، حال آن که مطلب به همین جا ختم نمی‌شود. روژه گارودی نمونه‌های تاسف‌برانگیزی از اعماق فاجعه را ذکر کرده است:

در مورد اسراف و تبذیر و ریخت و پاش موادغذایی، ذکر دو نمونه که بسیار هم سر وصدا به راه انداخته کافی است. در سال 1974 مجتمع اقتصادی اروپا دویست و بیست و پنج میلیون فرانک، فقط خرج از میان بردن میوه‌ها و سبزی-هایی کرد که بیم آن می‌رفت بهای میوه و سبزی را در بازار پایین بیاورد! در فرانسه در همان سال و به همین دلیل برای حفظ به اصطلاح بازار، دویست و پنجاه هزار تن سیب زمینی را از بین بردند! در ایالات متحده‌ی آمریکا، تهیه کنندگان شیر، ده میلیون تن شیر رقیق را دور می‌ریزند و حال آن که ماده‌ی پروتئینی موجود در این شیر اگر خشک شود، می‌تواند هشت میلیون نفر را تغذیه کند.9

چه علتی باعث شده تا بشر غربی اعمالی این چنین را برای خود مجاز بشمارد؟ وقتی اراده‌ی بشر را در جهت ارضای شهوات و اهوای خویش هیچ چیز محدود نکند، انسان در مسیر تمتع از لذایذ دنیایی به آن چنان زیاده‌طلبی و تکاثری دچار می‌شود که از آن باید به خدا پناه برد. بشر غربی از آن جا که برای وجود انسان قائل به حقیقتی غایی نیست و به حیوانیت بشر اصالت می-دهد، برای اهوا و تمایلات حیوانی خود نیز هیچ محدودیتی جز قراردادهای اجتماعی نمی‌شناسد. حتی قراردادهای اجتماعی را نیز صرفاً به منافع فردی باز می‌گرداند!

می‌گوییم بشر غربی برای تمایلات حیوانی و ارضای شهوات خویش هیچ محدودیتی نمی‌شناسد ولی در این میان سؤالی مطرح می‌شود که چرا در جوامع اسلامی نیز شاهد اسراف و تبذیر هستیم؟ و به‌راستی چرا ما یکی از پرمصرف‌ترین کشورهای جهان محسوب می-شویم؟

عوامل بروز مصرف‌گرایی در جامعه

  در ریشه‌یابی بروز و گسترش فرهنگ مصرف‌زدگی در یک جامعه، عوامل درون‌فردی و برون‌فردی گوناگونی می‌توانند دخیل باشند که با شناخت آن‌ها می‌توان به راه‌کارهای مناسب، جهت اصلاح الگوی مصرف یک جامعه، دست یازید. برخی از این عوامل که لازم است در نهادینه کردن الگوی صحیح مصرف مورد توجه قرار گیرند، عبارتند از:

1.عقده‌های روانی افراد؛

از جمله عوامل درون‌فردی که می‌تواند در حدوث مصرف‌گرایی در میان افراد یک جامعه نقش داشته باشد، وجود برخی عقده‌های روانی در افراد است. یکی از این عقده‌های روانی، عقده‌‌ای است که بر اثر تنگ‌دستی‌ها و محرومیت‌هایی که فرد در طول زندگی با آن دست به گریبان بوده، به‌وجود می‌آید و در شخصیت فرد، ایجاد اختلال می‌کند.

2.فرهنگ منزلت‌سازی با مصرف؛

در دنیای جدید، کالاها و اشیاء از شکل سنّتی خود (که به‌عنوان ابزاری برای رفع نیازها به‌کار می‌رفتند)، خارج شده‌اند و مصرف کالا و خدمات، دیگر تنها ارضای یک دسته از نیازهای زیستی نیستند؛ بلکه کالاها و مصرف آن‌ها به‌عنوان نماد و نشانه‌ای بر منزلت و شخصیت اجتماعی و به‌مثابه ابزاری جهت نشان دادن منزلت اجتماعی مورد توجه مصرف‌کننده قرار می‌گیرند. در جهان امروز، مصرف، به‌عنوان یک وسیله‌ی هویت‌ساز معرفی شده و مصرف‌کننده با مصرف و نمایش دادن کالاهای تحت تملکش، در صدد خلق و حفظ هویت خویش است.

 3.تبلیغات تجاری؛

بی‌شک تبلیغات تجاری با هدف معرفی کالا و خدمات از ضرورت‌‌های عصر حاضر به‌شمار می‌روند؛ اما متأسفانه این‌گونه تبلیغات، با بهره‌گیری از برخی شگردها و پاره‌ای مضامین و محتواها، موجب گسترش مصرف‌گرایی در جامعه شده‌اند. برخی از مشکلات تبلیغات بازرگانی که در ایجاد مصرف‌زدگی تأثیر دارند، عبارتند از:

الف) ایجاد احساس نیاز: پیام‌های بازرگانی ضمن فاصله گرفتن از کارکرد اصلی و فلسفه‌ی وجود خود - که معرفی کالاها و خدمات بوده است - به وسیله‌ای برای ایجاد احساس نیاز در مخاطب تبدیل شده‌اند و از این طریق به افزایش مصرف-گرایی که تأمین‌کننده‌ی منافع سرمایه‌داری است، دامن می‌زنند.

«دونا ولفولک کراس» در کتاب خود به‌نام «سخن رسانه چگونه مغز شما را می‌سازد»، در این ‌باره می‌نویسد: «وظیفه‌ی تبلیغات تلویزیونی، تبلیغ کیفیت‌های خاصی است که یک محصول، فاقد آن‌هاست و اگر واقعاً هیچ نیازی به یک محصول وجود نداشته باشد، تبلیغات‌چی باید آن‌را ایجاد کند. او باید به شما ثابت کند که اگر این کالا را نخرید، سلامتی و شادی شما به ‌خطر خواهد  افتاد.»10 باید دانست رسانه‌ و تبلیغات‌، برای ایجاد این احساس نیاز کاذب، از عناصری همچون ایجاد ترس، دروغ، اغراق و ... بهره می‌گیرند.

ب) مصرفی کردن کالاها به‌عنوان یک ابزار هویتی: گاهی پیام‌های بازرگانی با به‌کار بردن مضامین و محتواهای خاصی در ضمن تبلیغ یک کالا، برای آن کالا در ذهن مخاطب، کارکرد هویتی به‌وجود می‌آورند و در نتیجه، مخاطب را به‌سمت خرید آن شیء، به‌عنوان عنصری هویت‌ساز تحریص می‌کنند. به‌طور مثال، در تبلیغ یک کالا از عباراتی نظیر «می‌خرم چون فکر می‌کنم»، «می‌خواهم بخرم چون هستم» یا «آهنگ زندگی با ...»، استفاده می‌کنند؛ به‌گونه‌ای که مخاطب، گمان می‌کند، اگر آن کالا را نداشته باشد، هویّت خویش یا حقیقت زندگی را از دست داده است.

ج) ارائه‌ی آگهی در قالب تصویر زندگی افراد ثروتمند: آگهی‌های تبلیغاتی تصویری، با نشان دادن تصاویری از الگوهای زندگی افراد ثروتمند، این الگوها را به همه‌ی خانواده‌ها با هر سطح اجتماعی وارد کرده، از این طریق سایر مخاطبین را به‌سمت داشتن سبک زندگی افراد ثروتمند - که نوعی زندگی تجمّلاتی همراه با مصرف کالاهای لوکس و غیرضروری است - ترغیب می‌کنند.

د) همراه کردن تبلیغ کالاهای مصرفی با نمادهای مذهبی: گاهی تبلیغات بازرگانی با همراه کردن تبلیغات کالاهای مصرفی غیرضروری با عبادت و نمادهای مذهبی، مصرف‌گرایی را موجّه جلوه داده، از قبح اسراف و یا تبذیر در مصرف، می‌کاهند.

4. انقلاب ارزش‌ها؛

 نظام سرمایه‌داری کنونی غرب، با توجه به تولیدات انبوهی که در پرتو پیش‌رفت صنعتی به‌دست آورده، نیازمند بازار مصرف بوده، حیات خود را در گرو مصرف انبوه می‌بیند و همواره می‌کوشد برای رسیدن به مقاصد خود، الگوی مصرف انبوه را در سطح جهان پیاده نماید.

علاوه‌بر آن چه گذشت، عوامل دیگری مانند توزیع نامتوازن ثروت و درآمد در جامعه و انباشت سرمایه در دست گروهی خاص، تقلید، تجمّل‌گرایی خواص و حاکمان و ... نیز می‌توانند در بروز یا گسترش مصرف‌گرایی در جامعه نقش مؤثری داشته باشند.11 در بخش بعد به این مسئله بیشتر پرداخته خواهد شد.

5. گرایش‌های خام و پوچ نسبت به عدالت؛

 بخشی از مسئله‌ی مربوط به گرایش‌های خام و پوچ، نسبت به عدالت است. مثلاً تلقی این بوده که اگر قرار است سوخت و انرژی فسیلی مصرف شود، کاری کنیم که همه بتوانند به طور گسترده مصرف کنند. بنابراین عدالت را این طور تطبیق کردیم که همه بتوانند به نحو گسترده به همه‌ی آن چه علاقه‌مند هستند و تمایل دارند، دست پیدا کنند. فکر می‌کردیم که عدالت این طور حاصل می-شود!

امروزه کشورهای بسیاری، مصرف را مهار کردند بدون توجه به جنبه‌های اساسی حیات انسانی. مصرف را مهار کردند از این جهت که وقتی انسانی پول ندارد باید کم خرج کند؛ یا هر که پول دارد، بیشتر خرج کند، هر که ندارد خرج نکند. این یک منطق ضد عدالت است و ما آن را قبول نداریم. اسلام چنین منطقی را قبول نمی-کند، اما با این وجود به نظر می‌رسد که این نگرش، بدتر از آن نگرشی نیست که تفسیری کور از عدالت‌خواهی ارائه می‌کند و برای این که تابع قاعده‌ی «هر که پولش بیش، مصرفش بیشتر» نشود، مصرف را گسترده و همگانی می‌کند. شاید هر دو به یک اندازه آثار و سیئات به دنبال داشته باشد.12

مصرف‌گرایی در میان ایرانیان، چرا و چگونه؟

عوامل متعددی در عدم توفیق مردم ایران در صرفه‌جویی و آن چه از آن به‌عنوان اتلاف منابع در سطوح مختلف یاد می‌شود، وجود دارد که بررسی تفصیلی آن نیازمند جامع‌نگری نسبت به کلیه‌ی ابعاد این پدیده‌ی مهم جمعی است. اما آن چه در این مجال در دست بررسی است، اشاره به مجموعه‌ای از مهم‌ترین عوامل فرهنگی و اجتماعی است که به نظر می‌رسد مانع از شکل‌گیری و نهادینه شدن «فرهنگ صرفه‌جویی» در میان ایرانیان و در طول سالیان گذشته و علی رغم بحران‌های گاه‌به‌گاه و تاکیدات فراوان در این زمینه گشته است.

1.  مصرف هر چه بیشتر امتیازی اجتماعی است

 به نظر می‌رسد امروزه و در نزد ایرانیان و در میان اقشار مختلف مردم، «مصرف» هرچه بیشتر، به یک امتیاز اجتماعی و ابزاری جهت نشان دادن منزلت بالای اجتماعی افراد بدل شده است. به طوری که امروزه در میان قشر عظیمی از خانواده-های برخوردار و حتی نابرخوردار جامعه، آن چه موسوم به «لوکس‌گرایی» و میزان مصرف یک خانواده از کالا و خدمات لوکس است عاملی مهم در نیل به منزلت اجتماعی بالاتر تصور می‌شود. از آن جا که در مفهوم منزلت اجتماعی با گونه-ای از مفهوم «قدرت» به معنای عام آن مواجه هستیم، به تبع آن، نوعی «مسابقه‌ی مصرف» و یا همان «چشم و همچشمی» شکل گرفته و رواج می-یابد. تجربه‌ی مشاهده‌ی افراد و خانوارهایی که حتی حاضرند به قیمت قرض کردن، سالیانه چندین بار مهمانی‌های گسترده‌- که بارزترین وجه آن مصرف افسار گسیخته در این دست مهمانی‌هاست - برگزار کنند، رفته‌رفته به یک امر عمومی تبدیل می‌شود که نشان از رواج این رفتار و در حقیقت، ذهنیت نابه‌هنجار در جامعه‌ی ما دارد. بدیهی است که عواقب چنین ذهنیتی که چنان رفتاری را در پی می‌آورد منحصر به پیامدهای منفی اجتناب از صرفه‌جویی نمی‌گردد؛ شکست در مسابقه‌ی مصرف، بیش از هر چیز می‌تواند عواقب مصیبت‌بار ناشی از فرو خردن یک میل سرشار اجتماعی و در دراز-مدت، حتی طرد اجتماعی و یا دست کم چنین تلقی-ای را در میان بخش‌هایی از جامعه به همراه داشته باشد.

در این راستا همچنین باید اذعان کرد که برخی از سنت‌های حسنه‌ی ما ایرانیان (نظیر مناسک مربوط به ازدواج) که زمانی با کارکرد به‌هنجار و ثمربخش شکل گرفته و تداوم یافته است، امروزه با فاصله‌گرفتن از اصالت‌شان، هر چه بیشتر تنور «مسابقه‌ی مصرف» در جامعه را داغ‌تر می‌سازد؛ به طوری که در برخی از این موارد، کار ویژه‌ی دیگری برای این مناسک متصور نیست.

به نظر می رسد تلاش در جهت اصلاح نگرش به این رسوم ریشه‌دار فرهنگی، نه تنها به خودی خود یک اقدام پر‌ثمر فرهنگی است بلکه در مسیر تحقق و نهادینه‌شدن رفتار صحیح مصرف در جامعه‌ی ما مؤثر خواهد بود.

2 . تفکر نادرست صرفه‌جویی برابر است با محرومیت اقتصادی و اجتماعی

پدیده‌ی دیگری که در کنار شکل گیری «مسابقه‌ی مصرف» و تبدیل مصرف به شأنیت اجتماعی و به تبع این پدیده، در ذهن بسیاری از مردم جامعه ما شکل گرفته است، رواج تلقی «محرومیت اقتصادی و اجتماعی» از پدیده‌ی صرفه‌جویی است.

طبیعی است در شرایطی که مصرف‌گرایی به نوعی از «برخورداری اجتماعی» بدل شود، در مقابل، صرفه-جویی نه یک تلاش ثمربخش جهت نسل‌های امروز و آینده، بلکه نوعی از «محرومیت» خواهد بود و به خودی خود عاملی در راستای دوری هرچه بیشتر جامعه از «اخلاق صرفه‌جویانه» بدل خواهد شد.13

3. اتکا به درآمدهای نفتی

در واقع، درآمدهای نفتی از کارایی دولت‌های متوالی کاسته است و چون به نفت متصل بوده‌اند بسیاری از سیاست‌های عقلایی را که بدون نفت باید می‌گرفتند، از دست داده‌اند؛ یعنی می‌توان سرچشمه‌ی مشکلات اقتصادی و مصرف‌گرایی در ایران را درآمدهای نفتی دانست.

4. سیاست‌های سودجویانه‌ی کشورهای صنعتی

 یکی از علل رواج مصرف‌گرایی در کشوری همچون ایران، سیاست‌های کشورهای صنعتی است. حیات کشورهای صنعتی به تولید آن‌ها وابسته است که با استراتژی‌هایی همچون ایجاد بازارهای جدید برای تولیدات خود و گسترش بازار مصرف با تبلیغات گسترده و پایین آوردن عمر مفید محصولات تولیدی و غیرقابل تعمیر کردن آن‌ها، صورت می‌گیرد. در واقع، کشورهای صنعتی با از مد انداختن کالاهای بومی کشورها - حتی کالاهای ضروری - باعث افزایش مصرف کالاهای تولیدی خود در بین جوامع شده‌اند.

کشورهای غربی سعی می‌کنند با دگرگون کردن و از میان بردن ارزش‌های مخالف مصرف‌گرایی و جای‌گزین کردن ارزش‌های مصرف‌گرایانه، این احساس نیاز را به‌وجود بیاورند. غرب، سعی می‌کند با تضعیف و تخریب ارزش‌هایی نظیر قناعت، زهد و ساده‌زیستی، ترجیح آخرت بر دنیا و ...، ارزش‌های مورد نظر خود، مانند دنیاطلبی، تکاثر و تفاخر، لذّت‌طلبی، ظاهرگرایی و ... که همگی تأمین‌کننده‌ی اهداف اویند را نهادینه کند. نظام مغرب‌زمین، برای ثبات جایگاه این ارزش‌ها، از شیوه‌های مختلفی مانند: تبلیغ و اشاعه‌ی مدگرایی، بزرگ و موفّق جلوه دادن اشراف و ثروتمندان و ...، بهره می‌گیرد.

5. گستردگی مناطق آزاد

عامل دیگر مصرف‌گرایی، مناطق آزاد هستند. مناطق آزاد، برای تسهیل صادرات ایجاد شده‌اند اما چون در آن‌ها بسترسازی کافی برای صادرات صورت نگرفته، به مناطقی برای واردات تبدیل شده‌اند.

لازم به ذکر است در کشور چین با آن گستره‌ی جغرافیایی و اقتصاد بزرگ، سه منطقه‌ی آزاد وجود دارد ولی ایران ما دارای سی و یک منطقه‌ی آزاد است که از این لحاظ، رکورددار دنیا هستیم.

6. عدم کنترل دقیق مرزها

 دیگر عامل رواج مصرف‌گرایی، کنترل نشدن دقیق مرزهاست که موجب تسهیل قاچاق کالاهای مصرفی به کشور شده است. هم‌اکنون ایران با رقمی حدود 10‌میلیارد دلار واردات غیرمجاز و قاچاق، در جایگاه اول دنیا قرار دارد.

7. گسترش مراکز عرضه‌ی کالاهای مصرفی

 نمونه‌ی دیگری از عوامل مصرف‌گرایی، گسترش مراکز عرضه‌ی کالاهای مصرفی است. مثلاً در تهران بعد از جنگ، شهرداران غفلت کردند و پاساژها و بوتیک‌ها که محل عرضه‌ی کالاهای مصرفی هستند، به‌شدت افزایش یافت؛ به‌طوری که هم‌اکنون سرانه‌ی اماکن تجاری تهران بالاتر از پاریس است.

8.توسعه نیافتن حمل و نقل عمومی

 عامل دیگر، توسعه نیافتن حمل ‌و نقل عمومی است که موجب مصرف بی‌رویه‌ی سوخت شده است. در کشورهای پیش‌رفته‌ی دنیا بیشتر از 70درصد رفت‌وآمد مردم به‌وسیله‌ی حمل‌ونقل عمومی است و 30 درصد با وسایل شخصی که این نسبت در تهران برعکس است.

سرانجام، بشر امروز غرق در نیازها و غرایز مادی است

نگرشی که انسان امروز نسبت به خود و جهان یافته است این چنین اقتضا دارد که او، خود و نیازهای مادی‌اش را اصل بینگارد و همه‌ی عزم و همت خویش را در جهت برآورده ساختن این نیازها متمرکز کند. از آن جا که بشر، مادام که در محدوده‌ی حیوانی وجود خویشتن توقف دارد و بر عادات خود غلبه نکرده است، تنها حوائج مادی است که او را به جانب خود می‌کشد، این توهم رخ نموده که نیازهای مادی بشر دارای اصالت است، حال آن که این چنین نیست.14

علامه‌ی شهید «مرتضی مطهری» در کتاب «جامعه و تاریخ» خود چنین می‌فرمایند:

انسان لااقل در وجود اجتماعی خویش، دو گونه نیاز دارد. نیازهای مادی از قبیل نیاز به نان و آب و مسکن و جامه و دوا و امثال این‌ها. نیازهای معنوی از قبیل نیاز به تحصیل دانش و ادبیات و هنر و تفکرات فلسفی و ایمان... سخن در اولویت و تقدم این نیازها است که کدام یک بر دیگری تقدم دارد؟... نظریه‌ی تقدم نیازهای مادی بر آن است که نیازهای مادی اولویت و تقدم دارند و این اولویت و تقدم تنها در این جهت نیست که انسان در درجه‌ی اول در پی تأمین نیازهای مادی است و آن ‌گاه که این نیازها تامین شد به تامین نیازهای معنوی می‌پردازد بلکه خاستگاه نیازهای معنوی، نیازهای مادی است و نیازهای مادی سرچشمه‌ی نیازهای معنوی است.

نقطه‌ی مقابل این نظریه، نظریه‌ی اصالت نیازهای معنوی است. طبق این نظریه هر چند در وجود انسان نیازهای مادی از نظر زمانی زودتر جوانه می‌زند و خود را نشان می‌دهد (چنان که از حال کودک پیداست که از آغاز تولد در جست‌وجوی شیر و پستان مادر است) ولی به‌تدریج نیازهای معنوی که در سرشت انسان نهفته است می‌شکفند؛ به طوری که در سنین رشد و کمال، انسان نیازهای مادی خویش را فدای نیازهای معنوی می‌کند. به تعبیر دیگر: لذت‌های معنوی در انسان، هم اصیل است و هم نیرومندتر از لذت‌ها و جاذبه‌های مادی.15

صرفاً غرایز مادی و نیازهای جسمانی نیست که بشر امروز را به سوی این تمدن فاسد که بعضی از غربی‌ها، خود آن را تمدن اسراف و تبذیر نام نهاده‌اند، کشانده است. آرمان توسعه‌یافتگی از اصالت دادن به رشد اقتصادی و غلبه‌ی اقتصاد بر سایر وجوه حیات بشر زاییده شده است و آن چه باعث شده تا بشر غربی برای اقتصاد، این چنین مقام و اهمیتی قائل باشد، ماده‌گرایی و نسیان حق است.16 کسی نمی‌تواند انکار کند که غایت توسعه‌ی اقتصادی به شیوه‌ی غربی  تمتع هر چه بیشتر از لذایذ دنیایی است، حال آن که در اسلام این تمتع با حیوانیت بشر ملازمه دارد نه با ابعاد انسانی وجود او:

والَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ و یَأْکُلُونَ کَمَا تأکُلُ الأَنعَامُ والنَّارُ مَثوىً لَهُم (سوره محمد،12)

آیات قرآن صراحتاً این تمتع را نتیجه‌ی کفر بیشتر می‌داند. زندگی بشر امروز در مغرب زمین، خود تفسیر عینی این آیات است و ادراک این معنا با کمی تدقیق و تحقیق برای همه ممکن می-شود.17

بشر در تمام طول تاریخ از نیازهای مادی و غرایز حیوانی برخوردار بوده است و به‌راستی جای این سوال وجود دارد که چرا بعد از هزاران سال زندگی بر کره‌ی زمین، بشر در قرن هجدهم میلادی پای در عصر تمدن صنعتی می‌گذارد؟ آیا در قرون گذشته، بشر به تأمین نیازهای مادی و غرایز حیوانی وجود خویش اهمیتی نمی‌داده است؟ چه طور ممکن است؟ مگر اعتقاد بشر امروز در مغرب زمین براین نیست که انسان، معاذالله، از نسل میمون است؟ اگر این نظریه را بپذیریم، لاجرم غرایز حیوانی و نیازهای مادی بشر در گذشته از شدت و حدت بیشتری برخوردار بوده است!

نه! ما این توهمات را نمی‌پذیریم. جواب این است که بشر همواره از نیازهای مادی و غرایز حیوانی برخوردار بوده، اما آن چه که در قرون اخیر در این زمینه رخ داده است، از دو جهت با همه‌ی تاریخ تفاوت و تباین دارد:

1. هرگز بشر برای حیوانیت و نیازهای مادی وجود خویش قائل به اصالت نبوده است

2. بشر امروز در مغرب زمین، در برابر ارضای شهوات و تبعیت از اهوای خویش هیچ-گونه محدودیت اخلاقی یا مقیدات مذهبی نمی-شناسد.18

گفتنی است مجموعه عوامل فوق، حاصل یک فرآیند طولانی مدت «انحراف فرهنگی» است که درمان این بیماری فرهنگی که به‌حق، از سوی رهبر معظم انقلاب، یک «عیب ملی» نامیده شد؛ جامع نگری، ظرافت فرهنگی و تلاش همه‌جانبه و عمومی را می-طلبد. تلاشی که در مجموع، منجر به زدودن این ناهنجاری از دامن «فرهنگ ایرانیان» می‌گردد و حرکت در آن مسیر، به‌منظور رهایی از اِعمال سیاست‌های مقطعی (و عمدتا غیرفرهنگی) ضروری است.


پی نوشت‌ها

1. اومبرتو اکو، راه‌نمای زندگی مدرن، چگونه بستنی بخوریم؟، ترجمه‌ی امیرحسین هاشمی.

2. نبوی، سیدعباس، تبذیر یا مصرف برای مصرف، نشریه‌ی فرهنگی تحلیلی راه، شماره‌ی53، ص96.

3. همان، ص96.

4. آوینی، مرتضی، توسعه و مبانی تمدن غرب، تهران: نشرساقی، ص58.

5. بخش‌هایی از سخن‌رانی دکتر حسن رحیم‌پور ازغدی.

6. بودریار، ژان، جامعه‌ی مصرفی: اسطوره‌ها و ساختارها، ترجمه‌ی پیروز ایزدی، ص220-224.

7. گارودی، روژه، هشدار به زندگان، علی اکبر کسمائی، تهران، هاشمی، ص35-34.

8. شوماخر، ای. اف، کوچک زیباست؛ اقتصاد با ابعاد انسانی، علی رامین، تهران: سروش، ص92.

9.گارودی، روژه، هشدار به زندگان، علی‌اکبر کسمائی، تهران، هاشمی، ص485-486.

10. کوفمان، ران؛ مقاله‌ی تبلیغات، گذشته، حال، آینده، برگزیده‌ی مقالات نشریه‌ی سیاحت غرب با موضوع مصرف، ص37.

11. کرباسیان، قاسم، جامعه و مصرف‌گرایی، پژوهشکده‌ی باقرالعلوم، دست‌رسی آنلاین.

12. نبوی، سیدعباس، تبذیر یا مصرف برای مصرف، نشریه‌ی فرهنگی تحلیلی راه، شماره‌ی53، ص97.

13. راغب، امیر، جستاری در علل مصرف‌گرایی ایرانیان، دسترسی آنلاین.

14. آوینی، مرتضی، توسعه و مبانی تمدن غرب، تهران: نشرساقی، ص59 .

15. شهید مطهری، جامعه و تاریخ، دفتر انتشارات اسلامی، ص82.

16. آوینی، مرتضی، توسعه و مبانی تمدن غرب، تهران: نشرساقی، ص61.

17. همان، ص56.

18. همان، ص61-62 .

 

فهرست منابع

 آوینی، مرتضی، توسعه و مبانی تمدن غرب، تهران، نشر ساقی، 1376.

 اومبرتو اکو، راه‌نمای زندگی مدرن، چگونه بستنی بخوریم؟، ترجمه‌ی امیرحسین هاشمی، منتشر شده در مجله‌ی داستان همشهری، شماره 4، مرداد1390.

 بودریار، ژان، جامعه‌ی مصرفی: اسطوره‌ها و ساختارها، ترجمه‌ی پیروز ایزدی، تهران: نشر ثالث، 1389.

 راغب، امیر، جستاری درعلل مصرف‌گرایی ایرانیان، قابل دست‌رسی از طریق وب سایت:

http://www.bashgah.net

 شوماخر،ای. اف.، کوچک زیباست؛ اقتصاد با ابعاد انسانی، ترجمه‌ی علی رامین، تهران: سروش، 1372.

 کرباسیان، قاسم، جامعه و مصرف‌گرایی، پژوهشکده‌ی باقرالعلوم، نمایش داده شده در تاریخ1/2/1389قابل دسترسی از طریق وب سایت:

http://www.pajoohe.com

 گارودی، روژه، هشدار به زندگان، علی اکبر کسمائی، تهران، هاشمی، 1363.

 مطهری، مرتضی، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی: جامعه و تاریخ، تهران: انتشارات صدرا، 1389.

 مصرف در دنیای امروز (برگزیده‌ی مقاله‌های ماه‌نامه‌ی سیاحت غرب با موضوع مصرف)، قم، دفتر عقل، چاپ اول، 1388.

 نبوی، سید عباس، تبذیر یا مصرف برای مصرف، نشریه‌ی فرهنگی تحلیلی راه، شماره‌ی53، مهر90 .