خدیجه بانوی نامدار قریش تا آن هنگام که برای اولین بار نام حضرت محمد(ص) را شنید روزی نبود که از سوی سران قبایل، تاجران و نامداران دیگر از او خواستگاری نشود اما او همهی دستها را پس زند؛ گویا گوهر ارجمند خود را برای چنین وجود مبارکی مراقبت و صیانت میکرد.
در انتظار پیشآمدی آرامبخش لحظهشماری میکرد. گویا هر چه بر لحظات عمرش افزوده میشد به سپیده دم نزدیکتر میگردید؛ آن زمان که خوابی شگفت دید و پسرعمویش «ورقه بن نوفل» آن را نویدبخش دانست و هنگامی که با جمعی از بانوان قریش مشغول گفت-وگویی نشاطآور برای فرا رسیدن عیدی خجسته بود، پیرمردی میانبالا با محاسن سپید و بلند و سیمایی اسرارآمیز بهسوی آنان آمد و گفت: «ای زنان قریش، طلوع آخرین پیامبر بهزودی فرا میرسد. کدامیک حاضرید به عقد ازدواج او درآیید؟» این موارد در حافظهی او جلوههای امیدوارکنندهای داشت. علاقهی او به ازدواج با این فرستادهی الهی ریشه در فضیلتجویی و اشتیاقش به درستی و راستی داشت. او با فراستی که در خویش شکوفا ساخته بود، در نهاد محمد(ص) چیزی فراتر از انسانهای پیرامونش میدید و احساس میکرد او میتواند زنجیرهای ضلالت را از هم بگسلد و به اسارت آدمی در زندان ستم، جهالت و انحراف خاتمه دهد. با این تفکرات، پرتوهایی از خرسندی درون بر سیمایش ترسیم میگردید.
سرانجام آرزویش تحقق یافت و لیاقت همسری پیامبر را به خود اختصاص داد. زیستن بعد از این پیوند پاک، نیایشهای شویش، رفت و آمد در غار حرا، اعتکاف در شکاف کوه، شب اول وحی، آن صبح نزول نخستین آیهی قرآن و ایمانآوردن به تعالیم پیامبر و نماز خواندن با او همه برایش کمالآفرین و سعادتبخش بود.
خدیجه وقتی به این وصلت تن داد تمامی آرزوهای خود را به دور افکند و برای شوی خود و هدف مقدسش خالص گردید. همیشه با شکیبایی، وفاداری و فداکاری در کنارش ایستاد و سپر بلاهایش بود. پیامبر در مقابل این ایثار و نثار عواطف و احساسات، خاموش نبود و آن را قدر مینهاد و چنین مودتی را با کرامتی والاتر پاسخ میگفت. زنی که دوستی رسول اکرم(ص) و گرامیداشت آن حضرت را در حیات و ممات به خود اختصاص داد شایستهی تمجید و تحسین است.
منزلت خدیجه نزد رسول اکرم(ص)
پیامبر گرامی که به گواه قرآن و سخن راویان و مورخان، دقیق، سنجیده و بدون گزافه و کاستی، وصف و نقد میکرد در سخنی فرمود:
بهدرستی که خداوند از میان بانوان چهار نفر را برگزید (اسوهی انسانها قرار داد) که عبارتند از «مریم»، «آسیه»، «خدیجه» و «فاطمه».1
آن حضرت در سخنی دیگر این چهار بانو را سروران جهان معرفی کردند.2
ایشاندر ایامی که در غار حرا به اعتکاف و عبادت مشغول بود توسط «عمار یاسر» برای خدیجه اینگونه مژده داد: «همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز بهطور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار میکند.»3
پیامبر اینگونه نوید دادهاند:
بهشت مشتاق چهار زن است: «مریم»، دختر عمران، «آسیه»، دختر مزاحم همسر فرعون، «خدیجه»، دختر خویلد، «فاطمهی زهرا».4
روزی همسران رسول خدا(ص) برای فراهم آمدن مقدمات ازدواج فاطمهی زهرا(س) با حضرت علی(ع) گرد آمدند و خطاب به رسول خدا فرمودند: «والدین ما به فدایت ای فرستادهی الهی! برای صحبت پیرامون موضوعی اجتماع کردهایم اما اگر خدیجه در این جا بود، چشمش بر آن روشن میگردید.»
به گفتهی «ام سلمه»، تا نام خدیجه بر زبان آمد، رسول خدا(ص) گریست و فرمود:
«خدیجه! کجاست زنی همچون خدیجه؟! در آن هنگام که مردم رسالت مرا تکذیب کردند او مصدق من بود و برای رونق دین خدا با من همکاری نمود. با دارایی خویش برای پیشرفت دیانت کمک کرد. خداوند به من فرمان داده است که خدیجه را به داشتن خانهای در بهشت که رنجی در آن نخواهد بود، مژده دهم.»5
خاتم پیامبران دربارهی خدیجه این گونه گوهر افشانی نمودهاند:
همان گونه که مریم بر زنان جهان برتری داده شد، خدیجه نیز بر بانوان امت من برتری داده شده است.6
و خطاب به خدیجه فرمودهاند: «یا خدیجه انت خیر امهات المؤمنین و افضلهن؛ ای خدیجه همانا تو بهترین مادران مؤمنان و بافضیلتترین آنان هستی.7
پیامبر خطاب به عایشه یادآور گردید:
آیا نمیدانی خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، حسن، حسین، حمزه، جعفر، فاطمه و خدیجه را بر جهانیان برگزیده است.8
روزی رسول خدا(ص) در مسجد در حضور مردم در شأن امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مطالبی فرمود که در بخشی از آن آمده بود.
ایها النّاسُ اَلا ُاخبرکُم بخیرالناس جَدّاً وجدّه؛
ای مردم، آیا شما را آگاه نکنم به بهترین انسان-ها بهلحاظ جدّ و جده
حاضران عرض کردند: «آری یا رسول الله، ما را باخبر سازید.» پس افزودند:
الحسن و الحسین جدّهما رسول الله و جدّتهما خدیجه بنت خویلد.9
آنان حسن و حسیناند که جدشان رسول خدا و جدهی آنها خدیجه دختر خویلد است.
از رسول خدا(ص) روایت شده است: «جبرئیل به نزدم آمد و عرض کرد: ای فرستادهی خداوند این خدیجه است که به نزد تو آمده است و با خود ظرفی دارد که در آن خوراکی یا نوشیدنی است. هر گاه نزدت آمد بر او از سوی پروردگارش و من، سلام برخوان و او را به خانهای از زبرجد در جنت بشارت ده.»10
در چندین مورد روایت گردیده که پیامبر فرموده-اند:
یا خدیجه جبرئیل یقرئک السلام: ای خدیجه جبرئیل بر تو درود میفرستد.
از برخی روایات نیز استفاده شده است: ای محمد بر خدیجه از خدایش سلام بفرست.11
از دیدگاه ائمهی هدی
خدیجه از هنگام کودکی علی(ع)، به ایشان علاقه داشت و چون او در سنین تحت تربیت رسول اکرم(ص) دوران شکوفایی و رشد را سپری میکرد، خدیجه پاکیزهاش مینمود، پیراهن آراسته و زیبا بر تنش میپوشانید و به خدمهاش میگفت او را بر دوش خود گرفته، به تفریح ببرند و در نوازش وی بکوشند. محبت این بانو و حضرت محمد(ص) در حق علی(ع) در حدی است که مردم به آن بزرگوار میگفتند: «این [فرد]، برادر محمد و محبوبترین انسانها از نظر محمد و نورچشم خدیجهی کبری است.»12
مورخان نوشتهاند: «رسول خدا علی(ع) را از شش سالگی تحت سرپرستی خود قرار داد و آن حضرت و خدیجه در پرورش این طفل کوشیدند.»13
حضرت علی(ع) در «خطبهی قاصعه« فرمودهاند: «در آغاز بعثت و طلوع اسلام هنوز اسلام به خانهای راه نیافته بود مگر خانهی رسول خدا و خدیجه؛ و من سومین نفر بودم.»14
روزی رسول اکرم(ص) به علی(ع) فرمود: «تو همسری همچون فاطمه و مادرزنی همچون خدیجه داری.»15
امام حسن مجتبی(ص) که در زیبایی ظاهری در میان بنی هاشم ضربالمثل بود فرمود: «در آن هنگامی که خداوند صورتگری میکرد، من شبیهترین افراد به خدیجهی کبری بودم.»16
حضرت امام حسین(ع) در فراز خطبهای که طی آن خود را به دشمنان معرفی کرد، فرمود:
آیا میدانید مادر بزرگم خدیجه دختر خویلد است. اولین بانویی که اسلام را پذیرفت؟ گفتند آری.17
امام سجاد(ع) در شام و در مجلس یزید، طی خطبهای خود را چنین معرفی کرد:
من فرزند خدیجهی کبری هستم.18
در دعای ندبه که از ناحیهی مقدسهی امام عصر(عج) صادر گردیده، آمده است:
من فرزند خدیجهی والامقام هستم.
در وصف شخصیتهای جهان اسلام
ابوطالب دربارهی خدیجه گفته است:
همانا خدیجه بانویی کامل، بابرکت، مبارک و زیبنده است و ساحت وجودش از هر گونه ننگی بهدور است. بانویی باشخصیت و آبرومند است.19
محمد از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) که مورخی نیکوخصال است مینویسد:
از همسران پیامبر، برترینشان خدیجهی پاکسرشت و نیکومنش است.
«ابن حجر عسقلانی»: از امتیازات خدیجه آن بود که پیامبر را تکریم میکرد و سخن او را چه قبل و چه بعد از بعثت تصدیق مینمود.
«ابن اسحاق» میگوید: «خدیجه اولین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و آنچه را پیامبر فرمود تصدیق کرد. خداوند اندوه پیامبر را توسط خدیجه برطرف میکرد و راه را برای ادامهی رسالت او هموار میساخت. او میافزاید: «خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود. این بانو دوراندیش، شریف و خردمند بود و خداوند برایش مقام باکرامتی را در نظر گرفت.»
«هشام بن محمد» گفته است: «رسول خدا(ص) در کارها با خدیجه مشورت میکرد. او یار صدیق و درستی برای پیامبر بود و حضرت محمد(ص) به وی احترام می-گذاشت.»
«عزالدین ابن اثیر»: «خدیجه زنی اهل خرد و باشرافت بود. تمام افراد قومش در ازدواج با او، بر یکدیگر سبقت میگرفتند ولی نپذیرفت و توسط شخصی، پیشنهاد ازدواج با رسول الله(ص) را داد.»
«محمد بن احمد ذهبی»: «او مادر مؤمنان و سرور زنان جهانیان در عصر خویش است و در تقویت امر رسالت شویش مؤثر بود و به وی امیدواری میداد. خدیجه متدین، پاک، بزرگوار و اهل بهشت بود. پیامبر این همسرش را ستایش میکرد و بر دیگر زنان مؤمن رجحان میداد.»
«عبدالرحمن بن جوزی»: «چون امر نبوت آشکار گردید، خدیجه بر گرویدن به پیامبر، از دیگران سبقت گرفت. همهی فرزندان پیامبر به جز ابراهیم از خدیجهاند.»
«حافظ عبدالعزیز جنابذی» در کتاب خود «معالم العتره النبوه»: «خدیجه از لحاظ نسب، پاکترین قریش و شریفترین و ثروتمندترین آنان بود. تمامی افراد قومش سخت بر ازدواج با او، اصرار داشتند ولی او خودداری ورزید و به پیامبر اکرم(ص) گفت من به شما محبت دارم بهدلیل خوش اخلاقی، راست-گفتاری، امانتداری و خویشاوندی و شرف شما در میان قومت.»
«عمر ابونصر»: «به خدیجه دختر خویلد بانوی جلیل القدر عرب، شرف نسب، کرامت گوهر، سروری قبیله، عزت عشیره و فراوانی مال ختم گردیده است. به همین دلیل نیاز محرومان را تأمین میکرد، گرسنه را اطعام مینمود و برهنه را میپوشانید. خدیجه در اخلاق و ثروت میان همگنان خویش منحصر به فرد بود.»
دکتر «علی ابراهیم حسن»: «هر گاه بخواهیم نمونه-ای از یک همسر بااخلاص، پاکدامن، زنی باوقار و خردمند معرفی کنیم، بهتر از خدیجه ام المؤمنین نمیتوانیم بیابیم. این بانوی خردمند، هم در عصر جاهلیت و هم در هنگامهی بعثت، از منزلتی ممتاز برخوردار بود تا جایی که «طاهره» نامیده شد. او مال، جمال و کمال را در خویش جمع کرد و این خصال - که در کمتر فردی جمع میگردد - بر او آثاری از عظمت و علّو مقام اهدا کرد. خدیجه که اولین گرونده به اسلام بود، با تشویق خود، پیامبر را یاری میکرد و از روح خود در وجود او نیرو و استواری میبخشید.
وقتی به قصد بشارت اسلام میرفت و جز تکذیب و اهانت از مخالفان چیزی نمیشنید، پس ناراحت و محزون به خانه باز میگشت و این خدیجه بود که زایلکنندهی غمهای شوهرش بود و کارها را بر او آسان میساخت.»
«عمر رضا کحاله»: «خدیجه در خانهی مجد و سروری متولد گردید و با اخلاق پسندیده پرورش یافت و به دوراندیشی و پاکدامنی متصف گردید.»
«عبدالله علایلی»: «خدیجه از دردهای مبارزهای که پیامبر اکرم(ص) در آن وارد شد، استقبال میکرد و در امواج این مجاهده و پیکار، دوشادوش با او در کمال فعالیت، شکیبایی، قاطعیت و خداجویی غوطهور میگشت بیآنکه سست گردد یا هراسی به دل راه دهد. او با سینهای باز و گشاده و قامت شعلهور از ایمان خود در توفان حوادث از نبی اکرم(ص) حمایت میکرد.»
علامه «سید عبدالحسین شرفالدین»: «خدیجه، صدیقهی این امت و از حیث ایمان به خداوند متعال و تصدیق وحی و یاری رسول او، نخستین کس است. او مدت بیست و پنج سال شریک پیامبر اکرم(ص) بود و باایثار مال، به او نیرو میبخشید و با گفتار و کردار از ایشان دفاع میکرد و به او آن چه از عذاب و در کافران، در راه رسالت نصیبش میکردند تسلی میداد. او با علی(ع) در غار حرا بود، هنگامی که اولین بار وحی نازل شد.»20
«علی بن عیسی اربلی» صاحب کتاب «کشف الغمه»: «خدیجه بهراستی بانویی خردورز و بادرایت بود و در روزگار خویش بهلحاظ تبار از برترین بانوان قریش بهشمار میآمد و از نظر برخی کمالات، باشکوه-ترین آنان معرفی میگردید. در همان حالی که به خواستگاران سرشناس پاسخ منفی داد، با هوشمندی و آیندهنگری شگفتی به خواستگاری پیامبر رفت و با-درایت و نجابت، انگیزههای خویش را برای این پیش-گامی بیان نمود.»21
علامه «محمدباقر مجلسی»: «خدیجه یاور راستین و بااعتبار اسلام بود که رسول اکرم(ص) بهوسیلهی حمایتهای بیدریغ و کارسازش، در رسیدن به هدفهای بلند خود آرامش مییافت. به همین دلیل است که فرشتهی وحی از سوی خداوند متعال به او درود می-فرستد.»22
علامهی «مامقانی»: «خدیجه همسر جاودانهی رسول اکرم(ص) است. بهراستی او مادر شایسته کردار و بامعنویت مؤمنان است. برای خدیجه همین افتخار و شرافت بس است که آیین اسلام پا نگرفت مگر با جهاد مالی و فداکاریهای او در حق شوهرش.»23
ترجمهی سرودهای از شیخ «حر عاملی» دربارهی خدیجه:
همسر پیامبر، خدیجه که فضل و برتریاش از گفتار و کردارش آشکار است، برای خدیجه در سرای جاوید و بهشت برین خانهای عاری از هر گونه گزندی در نظر گرفته شده است.24
«هاشم معروف حسنی» دانشور شیعی لبنانی:
خدیجه مادر حضرت زهرا(س) است که خداوند به نعمت بزرگی وی را برگزید و دودمان پیامبر را در فرزندانش منحصر ساخت و والاترین نسلی را که مسلمانان شناختهاند در او حفظ کرد. خدیجه از والدینی زاده شد که هر دو از اصیلترین دودمانها در عربستان بودند. بهعلاوه او از شهرت نیکو، خلق پسندیده و خصال برجسته برخوردار بود. دینداری از محیط خانواده در سرشت او نهفته بود.25
دکتر «محمد ابراهیم آیتی» (مورخ معاصر): «تولد خدیجه دختر خویلد پانزده سال قبل از واقعهی اصحاب فیل رخ داد. مادرش فاطمه دختر «زائده» نام داشت. خدیجه نخستین بانویی است که به عقد ازدواج رسول خدا(ص) درآمد و به اجماع مسلمین اولین کسی است که به رسول خدا ایمان آورد و احدی از مسلمانان بر وی تقدم نیافت. او بیست و پنج سال با رسول خدا(ص) زندگی کرد.»26
علامه «سید محمدکاظم قزوینی»:
مام گرامی فاطمه، بانوی ارجمندی است به نام خدیجه؛ بانویی بلند قامت که از زیبایی بهره داشت و در میان جامعه و مردمش محترم بود. در کارهایش خردمندانه و مدبرانه عمل میکرد. در پرتو استقلال فکر و عمل و اعتمادبهنفس خویش میزیست و بهبرکت هوش و فراست خویش چرخهای امور اقتصادی و بازرگانی خود را به حرکت درمیآورد دارایی سرشارش را به شوهر گرانقدر خود حضرت رسول اکرم(ص) بخشید تا به هر صورتی که صلاح میداند مصرف کند و بدون تردید دارایی هنگفت و سرمایهی عظیم او بهعنوان بانویی فداکار، در پیشرفت و استواری اسلام مؤثر بود. ازدواج او با پیامبر شباهتی به دیگر ازدواج-ها نداشت بلکه در نوع خود بینظیر بود چرا که این پیوند مبارک و مقدس براساس هدفهای والا و کمالیابی و فضیلتجویی خدیجه استوار گردید و انگیزههای مادی، اغراض رایج و عشقهای زودگذر در آن دخالت نداشت. بهعلاوه خدیجه از لحاظ امکانات رفاهی و مادی در وضعی قرار داشت که با شرایط اقتصادی پیامبر تناسبی دیده نمیشد و بین آنان در این بعد، فاصلهی زیادی وجود داشت اما آن بانوی خوشنیت بهخوبی میدانست که آیندهی درخشان و امیدبخشی در انتظار رسول اکرم(ص) است.27
دکتر «محمد عبده یمانی» (وزیر اسبق فرهنگ عربستان سعودی و برادر «زکی یمانی») مینویسد:
پاکسرشتی، حقگرایی و اشتیاق بهکمال و رشد فکری و دینی، از ویژگیهای خدیجه بود. از همان روزگار جوانی از دختران نامدار عرب و بافضیلت حجاز به-شمار میرفت. اولین زن توانمند مسلمان است که در تجارت درخشید و در این راه شهرت منطقهای بهدست آورد. این بانوی بزرگ نه تنها انسانی پیشتاز و رشدیافته و آراسته بهجمال و کمال و دارای خرد و روحی بزرگ بود که گویی فرشتهای باشکوه در سیمای انسانی جلوه یافته بود.
او از شهامت و عظمت روحی و فکری وصفناپذیری بهره داشت. او در راه همگامی و همراهی با پیامبر، حکیمانه خطرهایی را خنثی میکرد و مسیرهای سختی را هموار میساخت و فداکاریهای شجاعانهای میکرد. برای نمونه او با آن نفوذ اجتماعی و شهرت زاید الوصف، از خانهی خویش که نزدیک مسجد الحرام بود، حرکت میکرد و با پیمودن مسافت زیادی تا کوه حرا میرفت و با بالا رفتن از دامنهی پرشیب این کوه برای پیامبر آب و غذا میبرد و ایشان را در اوج گرفتن بهسوی قدس و ملکوت، به اهتزاز در آوردن پرچم توحید، نجات بشریت و رستگاری انسانها یاری و همراهی میکرد.28
در نگاه بانوان نامی
حضرت زینب کبری، نوادهی خدیجه، در یازدهم محرم سال 61 هجری هنگامی که در کنار پیکرهای شهیدان کربلا آمد، در بیاناتی بعد از ذکر پیامبر و علی(ع) از جدهاش خدیجه یاد کرد و فرمود: «بابی خدیجه الکبری؛29 پدرم به فدای خدیجهی کبری باد.»
«ام سلمه» از همسران پیامبر: «ای رسول خدا به-راستی خدیجه همان گونه بلندمرتبه، بااخلاص، درست-اندیشه و دارای کرداری شایسته بود که شما همواره وصفش میکردید.30
«اسماء بنت عمیس»: «ای خدیجه تو بهراستی سالار زنان در جهان خواهی بود.»
«صفیه» دختر عبدالمطلب و عمهی رسول اکرم(ص): «بهراستی که خدیجه چه بانوی شکوهمند و آراستهای است و چه قدر از گفتار و رفتارش، صبر و ژرف-اندیشی و درایت هویداست.»31
دکتر «بنت الشاطی»:
خدیجه اشرف امهات مؤمنین و نزدیکترین همسران پیامبر به آن حضرت و عزیزترین آنان نزد آن بزرگوار چه در زندگی و چه پس از مرگ است. مدت بیست و پنج سال بهتنهایی مورد مهر و احترام رسول خدا(ص) قرار داشت و هیچ زنی را در این افتخار با او شریک نیست. در سال نخستین اسلام که توأم با رنج و مشقت بود در کنار آن حضرت بود و به آن وجود گرامی، کمک و همراهی میرساند و دشواریهایی را که آن بزرگوار در راه رسالتش از جانب قریش میدید، آسان میکرد. روح پیامبر نزد خدیجه بیش از دیگران آرام میگرفت.32
اعتراف نویسندگان اروپایی و مسیحی
«کنستان ویرژیل گئورگیو» نویسندهی رومانیایی:
برای خدیجه امکان داشت شوهرهای ثروتمندی پیدا شود، ولی در میان آنها جوانی از قبیلهی هاشمی و نیکنام چون حضرت محمد(ص) نبود و او مایل بود با کسی ازدواج کند که خوشخو باشد. حضرت محمد(ص) وقتی این پیمان برقرار گردید و تشکیل خانواده داد و به کمک خدیجه از بضاعت مالی کافی برخوردار گردید. حضرت علی(ع) را که کودکی بیش نبود تحت سرپرستی و تربیت خود گرفت و عهدهدار تأمین معاشش گردید. غلامی اهل سوریه به نام «زید بن حارثه» را که خدیجه به ایشان بخشیده بود، آزاد کرد ولی زید مسلمان گردید و در خدمت پیامبر باقی ماند و به والدین خود که میخواستند او را به شام ببرند گفت: «محمد برایم از پدر و مادر بهتر است.» حضرت محمد(ص) با کمک خدیجه به محرومان کمک کرد و آنان را از فقر و بینوایی رهانید.
خدیجه برای محمد فقط یک زن نبود بلکه صمیمیترین دوست و مشاور او محسوب میگردید. و پیامبر او را دوست میداشت و بیست و پنج سال مداوم به خدیجه وفادار ماند. هر موقع که رسول اکرم(ص) راجع به برنامههای خود با خدیجه صحبت میکرد خدیجه بهترین راه را که بهنظر میرسید ارائه میداد و در مواقعی، حضرت از دیدگاههای او استفاده مینمود. با این که خدیجه بازرگان بود و معمولاً تاجران صرفاً به کسب و کار خود توجه دارند ولی او وقتی پیامبر، مبعوث بهرسالتی بزرگ شد به او ایمان آورد و بعد از آن هم تمام اموال خویش را در راه اسلام به مصرف رسانید بهطوری که وقتی از دنیا رفت هیچ ثروتی نداشت.33
«مونتگمری وات» انگلیسی:
ازدواج پیامبر با خدیجه موجب تقویت روحی ایشان گردید و به او فرصت داد در مسیری که انتخاب کرده بود، مصممتر گام بردارد. ازدواج با خدیجه تحول بزرگی در زندگی حضرت محمد(ص) بهوجود آورد به همین سبب تا زمان حیات وی، همسر دیگری اختیار نکرد.34
«بودلی» درکتاب خود «الرسول» نوشته است:
فضای اطمینانبخشی را که عقیده و ایمان خدیجه در مراحل اولیه بهوجود آورده بود، امروز میتوان با یک ششم سکنهی عالم برابر دانست.35
«جان دیون پورت» دانشمند انگلیسی:
چند روزی که از وفات ابوطالب گذشته بود خدیجه همسر باوفای پیامبر در حالی که سرش در آغوش وی بود، درگذشت. رحلت این شریک زندگی که بسیار مورد محبت پیامبر واقع میگردید، برای آن حضرت حادثهی جانسوزی بود زیرا مدت 25 سال این زن برای محمد مشاور و حامی به حساب میآمد. حضرت محمد(ص) تا آخرین لحظات حیات، خاطرات حقشناسی او را در ذهن نگه میداشت تا جایی که یادآوری این خاطرات شیرین، اشک عایشه را که جوانترین همسر پیامبر بود برانگیخته بود.36
خانم «آنه ماری شیمل» آلمانی:
وقتی حضرت محمد(ص) به 25 سالگی رسید، با بانویی که شیفتهی صداقت و درستی او گردیده بود ازدواج کرد. با آن که این زن بزرگتر از شوهرش بود، پیوندشان توأم با خوشبختی بود. هم شیعه و هم سنی او را بهعنوان بانویی پاکگهر بسیار ستایش کردند و او را خدیجهی کبری و طاهر، مام مؤمنان و عزیزتر از مادر معرفی نمودهاند. موقعی که پیامبر(ص) در چهل سالگی مخاطب کلام وحی گردید خدیجه بزرگترین حامیاش بود. محمد در سال دهم بعثت همسر باوفای خود، خدیجه را که در روزگار رنج و آمیخته به ناراحتی و حرمان، نیرومندترین پیشتیبانش بود، از دست داد.37
«سلیمان کتانی» دانشمند مسیحی اهل لبنان:
ارادهی استوار خدیجه در پناه احساس گویایش انگیزهای شد تا او به عاطفهی راستین خود دست یابد، از این رو در انقلاب علیه عادات و تقلیدهای کورکورانه، تردید روا ندانست و خود گام پیش نهاد تا خویش را به محمد(ص) معرفی کند و به همسری وی درآید تا از این رهگذر محبت او تجسم یابد. اما محمد امین هنگامی که پاسخ محبت خدیجه را داد چنین احساس کرد که این علاقه که قلب او را به طپش واداشته، همراه با خردمندی و درایت است و در دیدگان این بانوی میانسال، جوانیِ روح و استواریِ اراده خوانده میشد ... خدیجه در راه این شیدایی و در پیش پای محمد، هر چه داشت نثار کرد تا آن را وسیلهای برای ارتقای آرمان قرار دهد.38
1. بحار الانوار، علامهی مجلسی، ج43، ص130.
2. کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، ج2، ص71.
3. همان، ص78.
4. بحار الانوار، ج43، ص54-53.
5. همان، ص131-130.
6. تفسیر تبیان، شیخ طوسی، ج2، ص455.
7. الانوار الساطعه من الغراء الطاهره، ص17.
8. بحار الانوار، ج37، ص63.
9. همان، ص61-90، و نیز همان: ج43، ص302.
10. اسد الغابه، ج5، ص438.
11. سید اعلام النبلاء، ج2، ص719.
12. بحار الانوار، ج35، ص43.
13. مناقب آل ابی طالب، ج2، ص179.
14. نهج البلاغه، خ192.
15. بحار الانوار، ج40، ص68.
16. همان، ج24، ص316.
17. همان، 44، ص318.
18. همان، ص174.
19. همان، ص16، ص75 و 56.
20. زنان بزرگ اسلام، ج اول، خدیجه، علی محمد علی دخیل، ص31-29.
21. کشف الغمه، ج اول، ص509.
22. بحار الانوار، ج 16، ص11.
23. تنقیح المقال، ج 3، فصل النساء، ص77.
24. ریاحین الشریعه، ج2، ص209.
25. زندگی دوازده امام، هاشم معروفی حسنی، ج اول، ص44-43.
26. تاریخ پیامبر اسلام، ص72.
27. فاطمه از ولادت تا شهادت، سیدمحمدکاظم قزوینی، ص70.
28. سیمای فرزانگان، آیت الله جعفر سبحانی، ص362.
29. بحار الانوار، ج45، ص59.
30. همان، ج43، ص131.
31. همان، ص138.
32. بانوی کربلا، دکتر بنت الشاطی، ترجمهی سیدرضا صدر، ص33-32.
33. محمد(ص) پیامبری که از نو باید شناخت، کنستان ویرژیل گئورگیو، ص41، 60 و 117 و 118.
34. محمد(ص) پیامبر و سیاستمدار، مونتگمری وات، ترجمهی اسماعیل والی زاده، ص14-13.
35. شکوه زندگی، محمدتقی کمالی، ص16.
36. عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، جان دیون پورت، ترجمهی سیدغلامرضا سعیدی، ص32-31.
37. محمد(ص) رسول خدا، آنه ماری شیمل، ترجمه-ی حسن لاهوتی، ص16-14.
38. فاطمهی زهرا(س)، زهی در نیام، سلیمان کتانی، ترجمهی جعفر طباطبایی، ص127-124.